جریان شناسی خط امام (ره)

«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ»

(انعام 153)

در دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی، به ویژه در سال‌های آغازین، برای مرزبندی و شناسایی جریانات فکری سیاسی؛ اصطلاحات متعددی در عرصه فعالیت‌های سیاسی اجتماعی کشور رایج گردید که بسیاری از آنها وارداتی یا ساختگی بود و یا با ماهیت فکری و نظام دینی و جهت‌گیری‌های اسلامی، انطباق لازم را نداشت. برخی از این اصلاحات عبارت بودند از: چپ و راست، تندرو و محافظه کار، توسعه گرا و علامت گرا، آرمان‌گرا و واقع‌گرا که در چند سال اخیر، دو اصطلاح: اصول گرا و اصطلاح طلب نیز به آنها افزوده شد.

از اصطلاحات و واژه‌های که در سال‌های اولیه انقلاب در جامعه مطرح شد و جایگاه ویژه‌ای در افکار عمومی پیدا کرد، واژه «خط امام» بود. این اصطلاح، برخاسته از: بینش، گرایش، مواضع و عملکرد حضرت امام (قدس سره) در ابعاد گوناگون: فردی، مدیریتی، سیاسی و بین‌المللی است و تبلور و تجسم شاخص‌ها و معیارهای حاکم بر اندیشه و عملکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.

تبیین ریشه مکتبی خط امام و دستیابی به معیارها و شاخص‌های حاکم بر سیره و حرکت امام و تشریح ابعاد ان، از یکسو زمینه‌ساز تداوم خط امام و بالندگی و پایداری آن است و از سوی دیگر، موجب جلوگیری از سوء استفاده مدعیان وابستگی به خط امام و افشای چهره آنان برای جامعه و وفاداران و دلدادگان راستین به اندیشه و مواضع آن رهبر کبیر، به ویژه برای نسل‌های جدید انقلاب اسلامی خواهد شد.

برای دستیابی به این هدف، ابتدا حقیقت «خط امام» را در افق کلام الله مجید جستجو می‌کنیم و سپس با نظریه سیرة پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین (علیهم السلام)، به شناسایی اصول و شاخص‌های حاکم بر آن می‌پردازیم تا با معرفی سیمای پیروان راستین خط امام، چهره مدعیان نیز بیش از گذشته آشکار شود.

1- ریشه مکتبی خط امام در قرآن کریم :

مطالعه و شناسایی خط امام در محضر کلام الله وحی، خداوند متعال ما را به آسانی و به سرعت، با «صراط مستقیم» آشنا می‌سازد.

1/1- مفهوم صراط مستقیم :

«صراط» در لغت به معنای راه و روش مستقیم است. راغب اصفهانی می‌گوید: «اَلّصراطُ الطَّریقُ المُستَقیم» «صراط، راه مستقیم است.»

ملا محسن فیض کاشانی گوید: «اَلصّراطُ هُوَ الطَّریقُ إِلیَ مَعرِفَةِ الله» «صراط، راهی است که انسان را به معرفت و شناخت خداوند برساند.» انسان، به طور طبیعی، طالب، متحرک و سالک است. لازمه حرکت، وجود نقطه آغاز و پایان است. انسان رونده و متحرک، حرکت خود را از خدا آغاز و بالقاء الله به پایان می‌رساند: «إِنَّا لِلّه وَ إِنّا اِلَیهِ رَاجعون» از نقطه آغاز تا پایان، راهی لازم است که در قرآن کریم از آن به «صراط مستقیم» یاد شده است.

خداوند متعال درباره معرفی این راه و شاخص‌های آن می‌فرماید: «قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنیفاً» «بگو که پروردگارم مرا به صراط مستقیم هدایت کرده است. به دین استوار و آیین پاک ابراهیم.» و «اِنَّ الدِّینَ عِنْدَاللهِ الاسِلام» براساس نظر مفسرینی که کلمه اسلام را به معنای آیین و دین الهی برداشت کرده‌اند، صراط مستقیم، همان آیین و مکتب اسلامی می‌باشد.

2/1- وحدت یا تعدد صراط مستقیم :

صراط مستقیم، یک راه بیشتر نیست. زیرا دین و آیین اسلام، یک مجموعه بهم پیوسته و استاندارد است و آیین دیگری در کنار آن از حقانیت و اعتبار برخوردار نیست. از این رو، خداوند متعال در قرآن فرمومده است: «وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» یکی از دلایلی که «صراط» فقط یک راه است و نه بیشتر، این است که : «صراط» در قرآن کریم و کلام عترت طاهرین علیهم السلام، همواره به طور «مفرد» آمده است و تثنیه و جمع ندارد.

در مقابل آن، «سبیل» است که دارای تثنیه و جمع است و مفهوم آن، راه فرعی و دارای پیچ و خم‌های فراوان می‌باشد. روزی پیامبر‌(صلی الله علیه وآله) در میان اصحاب خود، برای تبیین «صراط مستقیم»، خط مستقیمی را روی زمین ترسیم نمود در دو طرف آن خطوط کج و معوجی را کشید و آنگاه آیه قرآن را تلاوت فرمود:‌‌ «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ»

حضرت، با اشاره به خط مستقیم فرمود: صراط مستقیم من این است. پس از این راه بروید که همه انبیاء و پیروان از این راه رفته‌اند. سپس به خطوط کج و معوج اشاره نموده و فرمود: از این راه‌ها که راههای گمراهان است، نروید.

3/1- نماد و تجسم صراط مستقیم :

برای هدایت انسان‌ها به دین و آیین الهی، یا همان صراط مستقیم، وجود محور و راهنما اجتناب ناپذیر است و تحقق آن مستلزم وجود رهبری الهی می‌باشد. از این رو، براساس آیات و روایات، انبیاء محور اصراط مستقیم هستند و سیره و راه و روشی که آنان برای دستیابی انسان‌ها به کمالات و لقاء الله انتخاب نموده‌اند، «صراط مستقیم» است.

قرآن کریم می‌فرماید :« َإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»‌ «و تو ای پیامبر! مردم را به صراط مستقیم هدایت خواهی کرد. راه خداوندی که آنچه در آسمان‌ها و زمین هست، همه ملک اوست.»

بنابراین، انبیاء و پیامبران الهی و به طور خاص پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نماد و تجسم صراط مستقیم و محور و مقتدای حرکت جامعه در آن صراط است. و به همین جهت، نماد عبودیت و پذیرش ربوبیت ذات باریتعالی برای ملائکه و ابلیس، سجده در برابر آدم و پذیرش خلیفه الهی بودن او و محوریت صراط مستقیم آن انسان والا است و ملاک قرار گرفتن مردم در صراط مستقیم، که تنها راه و وصول بسوی خداوند است، حرکت بر محور انبیاء به عنوان رهبران الهی و دینی می‌باشد.

یکی خط است ز اول تا به آخر برا و خلق جهان گشته مسافر

در این ره انبیائ چون ساربانند دلیل و رهنمای کاروانند

وز ایشان سیّد ما گشته سالار هم او اول هم اوآخر درین کار

4/1- فرا زمانی بودن نماد صراط مستقیم :

همانطور که در عصر نبوت، نماد و محور صراط مستقیم انبیاء هستند و تنها مسیر قرار گرفتن در صراط مستقیم و قرار نگرفتن در جاده‌های انحرافی، حرکت در محور انبیاء می‌باشد، در دوره‌های پس از آنان نیز صراط مستقیم نیازمند به نماد و محور برای تبیین دین و تحقق آن در جامعه و هدایت بشر در صراط مستقیم است. از این رو، از سوی خداوند متعال، در تداوم عصر نبوت، عصر امامت طراحی و ابلاغ شده است. در این عصر، امام معصوم (علیهم السلام) محور صراط مستقیم هستند و محور و نماد صراط مستقیم برای رهبری جامعه تا انتهای وجود انسان در جهان و بر پایی قیامت هستند.

امام صادق (علیه السلام) فرمود : «الصِّراطُ هُوَ الطریقُ الی مَعرِفَهِ الله وَ هُمَا الصراطان صِراطُ الدنیا وَ صراطُ الدنیا وَ صِراطُ الآخِره وَ اَمّا الصراطُ فی الدُّنیا فَهُوَ ألاِمَآمُ الْمُفَترضُ الطَّاعَه»

«صراط مستقیم راهی است که انسان را به معرفت خداوند برساند و آن دو صراط است: صراطی که در دنیا است و صراطی که در‌آخرت است.

صراطی که در نیا قرار دارد همان امامی است که اطاعت از او واجب می‌باشد.»

«مَن عَرَفَهُ وَاقَتدا بِهَداهُ مَرَّ عَلیَ الصِّراطِ الذّی هُوَ مُبَشِّرُ جَهَنَّم فِی الآخِرَه»

«کسی که امام را بشناسد و در مسیر هدایت به او اقتدا نماید، از صراط که به صورت پلی روی جهن قرار دارد، به سلامت عبور خواهد کرد و کسی که امام را در دنیا نشناسد، از راه درست منحرف شده و به جهنم سقوط می‌کند.»

براساس آیات شریفه قرآن و روایات متعدد و صراحت متن روایت فوق، صراط مستقیم، یعنی: دین و متکب الهی، دارای محوریت و نماد می‌باشد که باید برخوردار از شاخص‌های عصر نبوت باشد و صراط مستقیم در عصر امامت، تبلور و تجسم در امام معصوم (ع) خواهد داشت تا با اتکاء به ویژگی‌ها و مختصات خاص، زمینه‌ساز تحقق دین خدا و هدایت بشر در مسیر کمال و سعادت باشد.

امام صادق (علیهم السلام) صراط مستقیم را به امیرالمؤمنین (عهلیهم السلام) و ائمه طاهرین علیهم السلام تفسیر کرد و فرمود: «اَلصِّراط المستقیم، امیرالمؤمنین» «صراط مستقیمت، همان امیر المؤمنین علی(ع) است. «نَحنُ وَآللهِ الصِّراطُ المُستَقیم وَ نَحنُ وَ الله الَّذینَ اَمََرَ اللهُ بِطَاعَتِهِم» «به خدا سوگند! صراط مستقیم ما هستیم و به خدا سوگند کسانی که خداوند به اطاعت از آنها فرمان داده، ما هستیم.»

5/1- محور صراط مستقیم در عصر غیبت :

در عصر غیبت، در حقیقت، ولایت عامه الهی بر عهده امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و از جانب آن حضرت، اداره امور انسان‌ها و مدیریت آنان به ولی فقیه به عنوان نائب عام منتقل شده است و ولی فقیه، به ویژه در عصر حاکمیت دینی، محور و نماد صراط مستقیم می‌باشد. زیرا از لحاظ شرائط، ولی فقیه دارای عدالت واقعی است و هم قدرت و اشراف بهم نابع وحیانی، یعنی دارای قدرت اجتهاد است. این حقیقت، در پاسخ امام عصر (عج) به اسحاق بن یعقوب آمده است که که فرمود: «وَ أمَّا الْحَؤَادثَ الْوَاقِعَه فَأرجِعُوا إلی رُواهِ حَدیثَنَا فَاِنّهُمْ حُجَّتی عَلیکُم وَ اَنَا حُجَهُ الله»

«در حوادث اتفاقی به روایان حدیث ما رجوع کنید. زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم»

2- رابطه سیرة نبوی با خط امام :

سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام)، سرشار از شاخص‌ها و کمالاتی است که اشعه‌ها و پرتوهای نورانی آن را می‌توان در خط امام به خوبی احساس کرد. در حقیقت، خط امام، همان اشعه‌های تابناک شاخص‌ها و کمالات الهی است.

1/2- تأکید آیات و روایات بر اسوه بودن پیامبر (ع) و ائمه (ع) :

قرآن و روایات در جهت رشد و تکامل آحاد جامعه تأکید دارد که اسوه و الگوی شما باید پیامبر و ائمه معصومین (علیهم السلام) باشد.

قرآن می‌فرماید:‌«لَقَد کَانَ لَکُم فِی رَسُولِ الله اُسْوَهُ حَسَنهُ لِمَن کَانَ یَرجُوا الله وَالیَومَ ألآخِرَ» این آیه، راه وصول الی الله راه اسوه قرار دادن پیامبر می‌داند. امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَلَکُم فِیَّ اُسوَهُ» «من برای شما الگو هستم» این ارشادات نیز تأکیدی است بر اینکه: پیامبر و ائمه اطهار (علیهم السلام) نماد صراط مستقیم و مقتدای حرکت مردم به سوی کمال ابدی هستند. افزون برآن، الگو بودن اقتضاء می‌کند که رهبران دینی از بالاترین شاخص‌های ارزشی نیز برخوردار باشند.

2/2- چگونگی اسوه و الگو بودن پیامبر (ع) :

شناخت دقیق سیره پیامبر و ائمه (ع) و تعهد همه جانبه در التزام به تاثیر پذیری از: نگرش، گفتار، رفتار و عملکرد آنان، به معنای الگو قرار گرفتن پیامبر و ائمه اطهار(ع) می‌باشد. آنچه قابل توجه است شناختن سیره پیامبر و برگزیدن راه دستیابی به سیره آن رهبر بزرگ می‌باشد. مفسیرین و محققین می‌گویند: سیره، یعنی نوع و سبک زندگی پیامبر. به عبارت دیگر، اصول حاکم بر زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ابعاد: فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، مدیریتی و … را سیرة پیامبر می‌نامند. این اصول، زیربنائی و باثبات ودارای استاندارد و ارزش ذاتی است و متکی بر وحی الهی می‌باشد.

از آنجا که این اصول فرازمانی و فرامکانی است، در سیرة ائمه معصومین (علیهم السلام) نیز حاکم می‌باشد و ما همان اصول ثابت را در زندگی آنان مشاهده می‌کنیم.

با عنایت ب ه پیوستگی نیابت عامّه مرجعّیت و فقاهت با امامت در عصر غیبت کبری و وجود ولایت فقیه در تداوم و در طول ولایت ائمه (علیهم السلام)، می‌بایست سیره فقهاهء، به ویژه ولی فقیه، مبسوط الید و منطبق بر سیره پیامبر و ائمه (ع) باشد و اصول حاکم بر سیرة آنان، بر سیرة فقیه عادل نیز حاکم باشد.

بنابراین می‌توان گفت: «خط امام»، همان سیره امام (قدس سره) است و به طور طبیعی اصول حاکم بر خط امام می‌بایست برگرفته از سیره و سنت پیامبر و ائمه (علیهم السلام) باشد و ولی فقیه به عنوان نائب عام حضرت بقیه الله الاعظم (عج) به عنوان محور و نماد صراط مستقیم، اسوه و الگو و هدایت و راهبر جامعه به سمت کمال می‌باشد. در این زمینه، مدعیان پیروی خط امام کسانی هستند که در هر دوره‌ای، به اصول حاکم بر خط امام در نگرش و گفتار و عملکرد و در همسوئی و تبعیت از ولی فقیه متعهد، ملتزم و وفادار باشند و این وفاداری را درعمل منصَه ظهور برسانند.

3- اصول حاکم بر خط امام :

برای شناخت هرچه بهتر خط امام و تفکیک مدعیان راستین از مدعیان دروغین، می‌بایست اصول و شاخص‌های خط امام تبیین گردد. از آنجا که در این ماقله، امکان پرداختن به همه ابعاد خط امام نیست، تبیین ابعاد: خدا مداری، تعبُّد، تهجُّد، ساده زیستی و سایر شاخص‌ها را به گفتار دیگری محول می‌کنیم و در این میان، به تبیین برخی از مهمترین اصول حکومتی و سیاسی حاکم بر خط امام می‌پردازیم.

1/3- جامع نگری نسبت به نظام اسلام :

از اصول حاکم بر خط امام، اعتقاد به جامعیت مکتب اسلام است. زیرا اسلام از جامعیتی برخودار است که پاسخگوی همه نیاز بشر، در تمام عصرها و نسل‌ها می‌باشد. بنابراین، اسلام دارای نظامات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی فراگیری است که همه ابعاد زندگی بشر را در بر می‌گیرد. اکنون باید پرسید: کسانی که اسلام را فاقد نظام سیاسی و اقتصادی می‌پندارند و یا می‌گویند دین از سیاست جداست و نباید در عرصه حاکمیت دخالت نماید، آیا خط امامی هستند؟ آیا تفکر آنان، تفکر ناب دینی است یا تفکر التقاطی می‌باشد؟ بسیار واضح است که این نگرش و مدعیان آن، با خط امام و اصول حاکم بر آن، انطباق ندارند.

2/3- ولایت مطلقه فقیه در تداوم ولایت ائمه (علیهم السلام) :

از شاخص‌های تعیین کننده و زیر بنائی خط امام، اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه در تداوم ولایت پیامبر و ائمه (علیهم السلام) است و مهمترین دست آورد و تفکر امام که زمینه‌ساز حکومت دینی شد، همین اصل است. امام خمینی (ره) با الهام از تفکر اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) و تئوریزه کردن اصل ولایت مطلقه فقیه فرمود: «همه اختیاراتی که پیامبر و امام معصوم برای امر حکومت و سیاست داشتند، برای ولی فقیه هم وجود دارد» این حقیقت، همان مفهوم ولایت مطلقه است.

حال اگر حزب یا گروهی که مدعی خط امام است، اما مشروعیت اختیارات فقیه را از مردم می‌داند، نه در تداوم ولایت ائمه و یا اینکه اختیار ولی فقیه را در محدوده اصل 110 قانون اساسی می‌داند، آیا واقعاً پیرو خط امام است و یا به عنوان یک حرکت فرصت طلبی و سودجوئی، خود را منتسب به خط امام می‌داند؟!

3/3- اجتهاد بر محور فقه جواهری :

از شاخص‌های خط امام، اتکاء به اجتهاد بر مبنای فقه اهل بیت است که حضرت امام از آن به «فقه جواهری» تعبیر می‌کردند. یعنی: مبنا قرار دادن قرآن و سنت و اجماع و عقل برای استنباط احکام جاری و قوانین کشور در برابر تکثر گرائی و نسبیّت گرائی. حال اگر برخی مدعیان خط امام مدعی شوند که در تعارض بین تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است و یا در روزنامه‌های رسمی خود، اساس اجتهاد و منابع فوق و مرجعیت را زیر سؤال ببرند، آیا بازهم خط امامی هستند؟

4/3- مردم سالاری دینی :

از شاخص‌های مهم حاکم بر خط امام، باور داشتن به نقش مردم در فعلیّت بخشیدن به حاکمیت دینی بود. امام بر این حقیقت تاکید داشت. همانطور که مردم در تحقق حاکمیت دینی در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام علی (علیه‌السلام) نقش داشتند، در تحقق و صیانت حاکمیت دینی در عصر ما نیز نقش تأثیر گذاری داشتند. امام بر این نکته تأکید داشت که مشروعیت حاکمیت و رهبری در عصر نبوت، امامت و فقاهت با ذات باریتعالی است. اما فعلیّت آن بر عهده مردم است. حال اگر فرد یا گروهی، نقش مردم را در فعلیّت بخشیدن به حاکمیت دینی انکار کند و یا نقش مردم را فراتر از فعلیّت بداند و بر این شعار تکیه کند که مشروعیت حاکمیت مبتنی بر رأی مردم است، اینان نه تنها خط امامی نیستند، بلکه بخشی از توحید ربوبی را نیز انکار می‌کنند.

5/3- شایسته گزینی :

از شاخص‌های حاکم بر سیره امام، تکیه بر نیروهای دین‌دار، دین‌مدار، متعهد و ملتزم به موازین شرعی، پاکدست و درستکار در تصدی مسئولیت‌ها است. حال اگر جریان و یا حزبیع با ادعای پیروی از خط امام، تنها بر نیروهای حزبی و دارای تفکر لیبرالی و فاقد التزام به حفظ بیت‌المال تکیه می‌کند، چگونه می‌تواند در ادعای خود صادق باشد و التزام عملی به خط امام داشته باشد؟!

6/3- اصول گرائی :

از اصول حاکم بر خط امام، صلابت و قاطعیت در اجرای احکام الهی، به ویژه احکامی که اجرای آن بر عهده حکومت است، می‌باشد. برخورد امام با مخالفین لایحه قصاص، از مصادیق روشن مواضع قاطع ایشان است. حال اگر جریان و حزبی، با تسامح و تساهل، مروجین اباحی گری و ولنگاریزم را در جامعه مشاهده می‌کنند، ولی بدون کمترین نسبت به آنان، مدافعین از ارزش‌ها را متهم به خشونت گرائی می‌نمایند، آیا می‌توانند مدعی پیروی خط امام باشند؟!!

7/3- استکبار ستیزی :

از اصول حاکم بر خط امام، صلابت و ایستادگی در برابر مستکبران و قدرت‌های استکباری است. معیار امام در این موضوع، روحیه استکباری در قدرت ها بود. تا زمانی که این روحیه وجود داشت، هر قدر دشمن قدرتمند بود، حضرت امام کوچکترین تردیدی در تقابل با آنان در خود راه نمی‌داد. حال اگر جمعیت و گروهی مرعوب قدرت‌های استکباری شود، آیا از شاخصه خط امامی برخوردار هست؟ آیا چنین جمعیت و گروهی، صلاحیت حاکمیت بر قوه مقننه یا مجریه را دارند؟

8/3- دفاع از مظلومان :

از اصول حاکم بر خط امام، دفاع از مستعضفان و ستمدیدگان به ویژه مردم مظلوم فلسطین است که حمایت‌های همه جانبه ایشان از فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی و اعلام روز قدس، نماد این ویژگی است. حال اگر فرد یا گروهی، توجهی به آرمان فلسطین ندارد و یا فریاد مظلومان به گوش آنان نمی‌رسد، آیا چنین فرد یا گروهی، صلاحیت عنوان خط امام را دارد؟!!

4- شاخص‌های مدعیان خط امام :

پیروان واقعی خط امام و وفاداران به آرمان های حضرت امام کسانی هستند که مجموعه اصول و شاخص‌های حاکم بر سیره و خط امام را در اعتقاد و گرایش بپذیرند و در عملکرد فردی و گروهی به آنها جمه عمل بپوشند. مهمترین شرط اساسی در تداوم خط امام، همسوئی، هم گرائی و تبعیت کامل از ولی فقیه پس از امام راحل (قدس سره) است. زیرا خط امام، قابل تجزیه نیست که هر فرد یا گروهی بخشی از آن را به ارث ببرد و مدعی شود که سهمی از خط امام را به صورت مستقل به خود اختصاص داده است. بلکه ولایت به صورت جامع و کامل، به ولی فقیه پس از امام منتقل می‌شود.

مهمترین شرط بقاء خط امام در فرد و یا گروه، پیروی و انقیاد کامل از ولی فقیه پس از امام است. همانطور که اهل سنّت حقیقی کسانی بودند که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) تسلیم امام و ولی امر مورد نظر آن حضرت بعد از او بودند، کسانی که از امر پیامبر اسلام سرباز زدن، قطعاً پیرو خط پیامبر و وفادار به سنت آن حضرت نبودند.

با کمال تأسف، همانطور که در آن دوره، افرادی برای اینکه از تبعیّت رهبری منصوب پس از پیامبر فرار کنند، خود را به پیامبر منتسب می‌کردند و شعار گونه به دفاع از پیامبر می‌پرداختند، در این دوره نیز برخی افراد و جریان‌ها برای فرار از قلمرو مسئولیت ولایت پس از امام، با تظاهر و ریاکاری، شعار خط امام می‌دهند و در برخی موارد نیز حتی نام امام را مصادره می‌کنند. در حالی که شرط اساسی باقی ماندن در خط امام، پذیرش همه ابعاد ولایت پس از امام هست.

به عبارت دیگر، همانطور که مشروعیت هر فرد و گروهی به آن بود که در طول رهبری و در زیر مجموعه ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قرار گیرد تا در خط پیامبر باشد، در دوره ما نیز مشروعیت هر فرد و گروه به این است که در طول ولی فقیه و تحت ولایت مقام معظم رهبری (مدظلله العالی) قرار گیرد تا مصداق «خط امام» باشد. در غیر این صورت اگر در عرض رهبری قرار گیرد، به طور قطع از خط امام خارج خواهد بود.

جستجو