انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی؛ تهدیدات و پیروزی‌ها

قال الحکیم فی کتابه : «إِنَّا فَتَحْنَآ لَکَ فَتْحَآً مُبینَا»

 

خدا را شاکرم که توفیق داد در جمع و محفل نورانی اساتید و فضفلاء و طلاب این مؤسسه علمی و آموزشی حاضر شوم و چهره‌نورانی سربازان حضرت ولی عصر(عج) را زیارت کنم.

 

بحثی را که در خدمت شما بزرگواران تقدیم می‌دارم، تحت عنوان انقلاب اسلامی در تقابل با تهدیدات امنیتی و فرهنگی خواهد بود.

این روز پر شکوه (سوم خرداد) یادآور حماسه بزرگ سوم خرداد سال 61 و فتح خرمشهر است که نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس و تهاجم همه جانبه استکبار جهانی به نظام اسلامی و کشور و میهن عزیزمان به شمار می‌آید.

در واپسین دهه‌های هزاره دوم میلادی یکی از بزرگترین انقلاب‌های تاریخ در ایران اتفاق افتاد که در مقایسه با انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه از گستره و عمق بسیار زیادی برخوردار بود هر انقلابی با انواع و اقسام تهدیدات روبروست. عمق و گستره تهدیدات هم بستگی به عمق و گستره آن انقلاب دارد و هر مقدار انقلاب عمیق و گسترده‌تر باشد تهدیدات آن هم عمیق‌تر و گسترده‌تر است.

 

ویژگی‌های انقلاب اسلامی :

با توجه به ویژگی‌های انقلاب اسلامی می‌توانیم عمق و گستره انقلاب را بفهمیم که چرا جنگ آغاز شد؟ و چرا 27 سال است این انقلاب با حجم عظیمی از توطئه‌ها و دسیسه‌ها دست به گریان است؟

مکتبی بودن :

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انقلاب اسلامی ما مکتبی بودن آن است یعنی مبتنی است بر اصالت الله و خدا محوری در برابر دو مکتب مادی شرقی و غربی، شرقی‌ها تفکر ماتریالیستی داشتند و دارند براساس اصالت ماده و غریبها اصالت انسان را معتقدند که آن هم به مادی گری منجر خواهد شد این دو نظام شرقی و غربی بر این دو تفکر استوار بود، انقلاب اسلامی بر مبنای اصالت الله در برابر این دو مکتب ایستاد و قیام کرد.

ضد استعماری بودن :

دوم : ضد استعمار بودن آن بود نه تنها انقلاب در ایران با استعمار مقابله کرد اصولاً با استعمار بین الملل ستیز داشت.

ظلم ستیزی و عدالت محوری :

ظلم ستیزی و عدالت مداری از ویژگی‌های دیگر انقلاب بود براین اساس استکبار جهانی و قدرتهای شرقی و غربی با همه وجود درصدد براندازی نظام برآمدند.

تهدیدات انقلاب اسلامی :

دو دسته از تهدیدات را می‌توانیم مورد ارزیابی قرار دهیم که بحث من ارزیابی این دو نوع تهدیدات است.

الف) تهدیدات امنیتی نظامی :

در همان روزهای اول انقلاب منطقه کردستان را دچار آسیب و آشوب کردند، هنوز غائله کردستان تمام نشده بود خلق عرب در خوزستان غائله به پا کرد و هنوز غائله خلق غرب تمام نشده بود، ترکمن صحرا دستخوش آشوب شد. یک انقلابی که تازه بوجود آمده بود مواجه شد با این بحران‌های داخلی، هم‌زمان جنگ تحمیلی عراق با پشتیبانی شرق و غرب در تاریخ 31/6/59 دامنگیر این انقلاب و نظام شد. یک جنگی که در تاریخ نمونه‌اش کم است. از نظر زمان 5/1 برابر جنگ جهانی اول و 2 برابر جنگ جهانی دوم و 3 برابر جنگ آمریکا و کره طول کشید. یعنی 8 سال این جنگ سخت‌ترین شرایط را بر دین ملت و امت تحمیل کرد.

گستره جنگ 1300 کیلومتر مرز مشترک ما با عراق بود در شرایطی این جنگ اتفاق افتاد که وضعیت داخلی نامتعادل بود؛ از یک طرف لیبرالها حاکم بودند، فقدان نیروهای مسلح آماده، نه سپاه شکل گرفته بود نه بسیج ساماندهی شده بود، فقدان دولت مرکزی اصلاً دولت مرکزی استوار نبود، آشوب در سه استان از غرب تا جنوب را فرا گرفته بود.

نتیجه جنگ چه شد؟ با توجه به اینکه جمعیت عراق یک سوم جمعیت ما بود نیروهای مسلح عراق از ما قوی‌تر بودند. یعنی تعداد هواپیماها، تعداد تانکها، سیستم پدافند موشکی و موشک‌های زمین به زمین بر ما برتری داشت.

ایران که جزء اقمار آمریکا بود و در منطقه خاورمیانه به عنوان ژاندارم ‌آمریکا محسوب می‌شد، اما موشک پدافندی نداشت ولی آنها موشک سام شش و سام هفت داشتند و ما حتی توان پدافند موشکی نیز نداشتیم. بلکه فقط با ابزارهای دیگر و توپهای مختلفی که در اختیارمان بود پدافند می‌کردیم. نتیجه این عدم توازن هم در قدرت عراق، هم در داخل این شد که ظرف 9 ماه 1200 کیلومتر از خاک ما را تصرف کردند! در تاریخ 4/8/59 پس از 35 روز مقاومت خرمشهر سقوط کرد و بدترین ضربه را بر روحیه رزمندگان و مردم ما وارد نمود.

آبادان در محاصره قرار گرفت و می‌رفت که آبادان به تصرف دشمن در آید. شرایط بسیار بد و نامتعادلی بود فرض کنید یک کشوری که جانشین فرمانده کل قوایش بنی‌صدر است! با آن روحیات و دیدگاه‌ها! دولت مرکزی هنوز اقتدار ندارد! ارتش به هم ریخته است! سپاه شکل نگرفته بسیج سامان نیافته و چند استان مرزی دچار غائله است! دو هزار کیلومتر سرزمین ما به تصرف درآمده! یک شهر بزرگرش مثل خرمشهر در تصرف دشمن قرار گرفته و آبادان در محاصره است! شما تصور بکنید آن زمان کشورما چه وضعی داشت؟!

آغاز تحولات در عرصه‌های نبرد نظامی:

تحولی در این کشور بوجود آمد که جز تکیه بر اراده خدا و ذات باریعتالی و با اخلاصی که در مردم ما و رهبری کبیر انقلاب بود نمی‌توانیم آنچه که اتفاق افتاد را تفسیر کنیم.

اولین گام ساماندهی درونی بود. یعنی غائله‌ها سرکوب شد. بنی‌صدر از جانشینی فرمانده کل قوا عزل شد. سپاه و بسیج آرام آرام شکل گرفتند که این شکل‌گیری سپاه و بسیج، نقطه عطفی در تحولات تاریخ جنگ بود. با این مقدمات ما وارد تغییر در عرصه نبرد شدیم و مراحل سه‌گانه (دفاع – تثبیت – هجوم) را طی کردیم.

مرحله اول : دفاع بود که ما از سرزمین‌ و میهن عزیزمان دفاع بکنیم و جلوی پیشروی دشمن را بگیریم.

مرحله دوم: تثبیت

مرحله سوم : هجوم

این سه مرحله در تحول آغازین جنگ قابل ارزیابی و بررسی است. اما در مراحل جنگ چه اتفاقاتی افتاد؟

با عملیات ثامن الائمه آبادان از محاصره خارج شد. امام فرمود: حصرآبادان باید شکسته شود. اینجا قدرت و صلابت رهبری را می‌توان بدست آورد. یک جمله‌ای را فرمودند در جماران که «حصر آبادان باید شکسته شود» و رزمندگان آنچنان قدرتی پیدا کردند که توانستند این اراده رهبری را محقق سازند.

طی عملیات طریق القدس بستان آزاد شد و با عملیات فتح‌المبین هزاران کیلومتر از سرزمین مان آزاد شد و با عملیات بیت‌المقدس در تاریخ 3/2/61 بعد از 575 روز اسارت، خرمشهر به میهن عزیزمان برگشت که در واقع آن مقدمات، نقطه اوجش حماسه سوم خرداد سال 61 بود که اصولاً نگاه دنیای غرب و استکبار را به جنگ عوض کرد. بعد از آن بود که واسطه‌ها برای آتش‌بس و مسائل دیگر به وجود آمد، تا وقتی خرمشهر در اختیار دشمن بود. چنین مباحث و واسطه‌هایی در میان نبود.

مرحله بعدی که به عنوان حجوم باید از‌آن یاد بکنیم، بحث عملیات برون مرزی بود. چرا برون مرزی؟ تحلیل آن، جای خود را می‌طلبد که در فرصت کنونی نمی‌گنجد. می‌]واهم به آخرین وضعیتی که ما در آن قرار داریم اشاره کنم که این استقامتها و این پایداری‌ها دستاوردهایی داشت و امروز ما در چه شرایطی هستیم؟ سئوالاتی که چرا ما جنگ را ادامه دادیم؟ این‌ها باید در جای خودش بحث شود.

در عملیات برون مرزی، عملیات «رمضان» در عمق 50 کیلومتری عراق، عملیات بدر و خیبر برای آزاد سازی جزایر مجنون عملیات والفجر8 برای آزاد سازی فاو بود. والفجر 10 برای آزادسازی حلبچه که بعضی از اینها با مشکلات و زحماتی همراه بود و عوارض سنگینی هم در پی داشت. نتیجه اقدامات چه شد در طول این چند ماهی که ما به سامادهی دست زدیم چه اتفاقی افتاد؟

در طول این 8 سال، 9 عملیات بزرگ داشتیم، 20 عملیات متوسط و 125 عملیات کوچک. در طول 2887 روز جنگ، 1000 روز نبرد داشتیم و هزاران روز رزمندگان اسلام جنگیدند و از 1000 روز 793 روز آن را حمله داشتیم و 207 روز در دفاع بودیم. حاصل این هشت سال جنگیدن چه شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ از نظر ما پیروزی صدرصد با ما بود؛ چون دشمن می‌خواست سه روزه خوزستان را بگیرد و یک ماهه تهران را و … انقلاب را ساقط کند. تهران که قابل تصرف برای آنها نبود؛ ولی همین که خوزستان را می‌گرفتند، انقلاب در معرض خطر جدی قرار می‌گرفت. چه اتفاقی می‌افتاد؟

جنگ به نفع اسلام تمام شد. بعد از مدتی محافل بین‌المللی صدام را به عنوان متجاوز جنگ شناختند دو دنیا به این مظلومیت و صلابت و استقامت و صبر ملت ایران پی‌برد و امروز بعد از گذشت سه دهه از انقلاب، ما در چه وضعیتی هستیم و صدام در چه وضعیتی؟ باید آفرین گفت بر این ملت و فرزندانش و بر این رزمندگان که توانستند در تاریخ بشر، یک صفحه طلایی و نورانی را ایجاد کنند که ب شریت مات و حیران است که در برابر یک ارتش تا دندان مسلح، با پشتوانه شوروی آن روز و آمریکا، چه طور یک ملت تازه به انقلاب رسیده توانست این همه مشکلات را حل کند و صدام را وادار به اعتراف به شکست کند.

ب) تهدیدات سیاسی، فرهنگی (تداوم حرکت انقلاب و ادامة توطئه‌ها) آیا بعد از جنگ، توطئه آمریکا تمام شد؟

استراتژی امریکا و استکبار جهانی سقوط حکومت اسلامی در ایران بوده است. تاکتیک امریکایی‌ها تا پایان جنگ، تهاجم از بیرون، برای براندازی بوده است. اما بعد از پایان جنگ، تاکتیک دشمن عوض شد. براندازی با تهاجم از بیرون با براندازی از درون تغییر تاکتیک داد. و دشمن احساس کرد که از بیرون مرزها، نمی‌تواند انقلاب را به سقوط بکشاند، باید سنگرش را به داخل منتقل کند و با ایادی نسل چندمش انقلاب را از پای در آورد.

ابعاد تاکتیک دشمن چیست ؟

تاکتیک دشمن بعد از پایان جنگ این شد که همان استراتژی را حفظ کند. یعنی: براندازی با تکیه برا مکانات درونی نظام که این بسیار پیچیده‌تر و مقابله با آن سخت‌تر از تهاجم بیرونی است.

محور اول : (استراتژی فشار)

تهاجم دیپلماسی بیرونی به عنوان اهرم فشار در دستور قرار گرفت. یعنی از بیرون با بهانه‌گیری چند مسئله، مانند: 1- حقوق بشر 2- حمایت از تروریسم 3- تجهیز به سلاح‌های پیشرفته 4- تلاش در جهت سلاح هسته‌ای را به عنوان اهرم فشار مورد استفاده قرار دادند.

این چهار موضوع بهانه‌ای بود که آمریکایی‌ها در دوره بعد از جنگ، روی آن سرمایه‌گذاری کردند و ایران را در سطح دنیا به عنوان یک جریان مدافع تروریسم، مخالف و ناقض حقوق بشر و تلاشگر در جهت سلاح‌های پیشرفته و آخرین و قوی‌ترین بهانه‌ای که علیه ما گرفتند، تلاش در جهت دست‌یابی به سلاح اتمی است.

محور دوم : (استفاده ابزاری از بعضی کشورها)

استفاده ابزاری از کشورهای ضعیف و شورای حکام با طرح موضوع ایران هراسی. که با کمال تأسف امروز دنیا بازیچه دست ابر قدرت آمریکا است و بعضی کشورهایی که آنها هم متأسفانه دنباله رو آمریکا هستند. و به عنوان ابزار مورد استفاده قرار می‌گیرند.

آقای البرادعی را با جایزة نوبل می‌خرند و اعضای شورای حکام را با تطمیع و دادن امتیاز، وقتی هند می‌خواهد در شورای حکام نظر بدهد، به آنها وعده می‌دهند که قرارداد شما را با کانمادا، یا فلان کشور تسهیل بکنیم، رأی منفی بدهید و همچنین شورای امنیت که امروز یکی از ابزارهای امریکایی‌ها برای تحقق تاکتیک‌هایشان به شمار می‌آید.

محور سوم : (جریان سازی)

سومین محوری که آمریکایی‌ها دنبال کردند و می‌کنند، جریان‌سازی داخلی است. یعنی حمایت از چهره‌های وجیه‌المله که افکارشان با آنها هم‌گرایی دارد تا در انتخابات بتوانند روی کار بیایند و قدرت را در دست بگیرند. در دوران اصلاح طلبان هرچه در توان داشتند از جریان اصلاح طلب و عناصر افراطی حمایت کردند و حال همچنین استراتژی را در دستور کار خود قرار دادند.

و تلاش در جهت مهندسی افکار عمومی و سوق دادن افکار عمومی به سمت خواسته‌هایشان از طریق ماهواره و رسانه‌های شنیداری و دیداری می‌نمایند که هوشیاری جریان اصولگرا و مردم انقلابی می‌تواند نقشه‌های دشمن را خنثی نماید.

حرکت دیگر تش دید اختلافات داخلی، قومی و نژادی است که در هر مقطعی روی این عوامل انگشت می‌گذارند و درصدد ایجاد چالش و بحران‌های امنیتی منطقه‌ای و محلی هستند.

محور چهارم : (تهاجم فرهنگی)

چهارمین محوری که آمریکایی‌ها در درون آن را دنبال کردند، تهاجم فرهنگی بود. تهاجم فرهنگی برای چه؟

برای بی‌هویتی و بی‌تفاوت کردن جامعه، برای افزایش نارضایتی. وقتی یک جوان بی‌هویت شد، دنبال ابتذال گشت، به طور طبیعی در برابر یک حکومت دینی به معاوضه و مقابله برخواهد خواست و این می‌تواند زمینه خواسته آنها را فراهم کند.

همین‌طور گسترش چالش‌های فکری همانطور که در طول یکی دو دهه اخیر به طور گسترده‌تر شبهات را بین جامعه ما مطرح کردند، بحث دین حداقلی و حداکثری، که در کلیسا بعد از رنسانس مطرح و سپس سکولاریسم به وجود آمد. در آن دوران به علت سوء عملکرد اربابان کلیسا دین نتوانست در عرصه سیباست باشد. دین به حاشه رانده شد البته آئین مسیحیت تحریف هم کشش لازم را برای پاسخ‌گویی به جامعه نداشت.

در دوران اخیر، مجدداً بحث سکولاریستی مطرح شد و دین حداقلی و حداکثری را مطرح کردند. بحث منشأ مشروعیت قانون و مدیریت که آیا منشأ مشروعیت قانون و رهبری مردم‌اند، یا ذات باری تعالی است؟ و این شبه را در بین اذهان جامعه گسترش دادند. بحث محدوده اختیارات ولایت که آیا ولی وکیل است از طرف مردم یا از طرف ذات باری تعالی این ولایت به او داده شده است؟ اختیارات ولی در محدوده وکالت در قانون اساسی تعریف می‌شود یا براساس خواست ذات باری تعالی است؟ این شبهاتی است که در جامعه مطرح شد.

طرح اینگونه مباحث حاکی از این است که عمق شبهاتی را که توسط روزنامه‌های داخلی گسترش دادند قابل توجه بوده و تاثیر خودش را گذاشته بود .

تهاجم همه جانبه به مبانی دین :

مسأله بعدی، تهاجم همه جانبه به مبانی دینی بود

در ظرف مدت یکی دو سال از ناحیه برخی اصلاح طلبان بدترین توهین‌ها و اهانت‌ها به مبانی دینی مطرح شد و اساس دین را مورد خدشه قرار دادند. اما می‌خواهم نیتجه بگیرم، این تاکتیک دوم دشمن چه نتیجه‌ای داشت؟ جنگ توانست آن آثار را داشته باشد؛ آثار تلفات جانی، خسارت‌های مالی، بسیاری از ضربات را به کشورمان زد، اشتغال بخش عمده‌ای از سرزمین ما و بعد هم شهر خرمشهر، ما توانستیم سرزمین‌مان را بگیریم، اما جبران همه خسارت‌ها امکان‌پذیر نبود و نیست.

در مرحله دوم چه اتفاقی افتاد؟ آیا تکتیک دوم دشمن موفق بود یا نه؟ با توجه به مجموعه حرکات دشمن و برخی اشتباهات در دوران سازندگی و بعد از جنگ، دشمن توانست با مهندسیا فکار عمومی، موازنه قدرت را به نفع خودش در ایران تغییر دهد. در دوران اصلاحات با کمال تأسف، قوه مقننه وقوه مجریه به سمتی رفت که برخی کارگزاران اصلی آن، هم گرای با اندشه و تفکر استکباری آمریکا بودند.

حرف‌هایی که می‌زدند، حتی رییس مجلس وقت آن روز، آقای کهروبی در مجلس ششم خطاب به برخی نمیاندگان می‌گفت: حرف‌هایی که از این تریبون مجلس شورای اسلامی می‌زنید، حرف‌هایی است که شب، ما از رادیو اسراییل می‌شنویم.

این میزان موفقیت دشمن بود. چون هم در حریم قوه مجریه به عناصر همگرا با دشمن وارد شده بودند و هم در محدوده قوه مقننه. تعداد قابل توجهی عناصر هنجارشکن افراطی و کسانی که دنبال تغییر ساختار نظام و ساختار شکن بودند. و درصدد حذف اصل ولایت فقیه و دنبال حذف بسیاری از اصول قانون اساسی بودند حضور داشتند. حقیقتاً دشمن توانست در حد قابل توجهی به اهداف و آرمان‌هایش دست پیدا کند.

این مرحله دوم تهاجم دشمن بود. آن جا با دست صدام این کار را کرد. در این جا با یک سری ترفندهای دیگر این مصیبت را برای کشورما به وجود آورد که با پول ملت و بسیاری از امکانات کشور، روزنامه‌های زنجیره‌ای، مطالب نوشتند که شاید روزنامه‌های ضد انقلاب هم جرأت نمی‌کردند که این طوری به مبانی دینی حمله کنند.

تفسیر حادثه عاشورا به خشونت گرایی و تلافی جنگ بدر و مسایلی از این قبیل که در یک جزوه‌ای که از دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم که در یک دوره دو ساله جمع آوری کرده بود. پیش از چهارصد مورد حمله به مبانی دینی در روزنامه‌های زنجیره‌ای شناسایی کرده بود. اینها یک تاریخ دردناکی است که ما در دهه گذشته شاهد آن بودیم و اتفاق افتاد و نگرانی بسیار جدی بود.

بخش چهارم : تحول در جهت تقابل با تاکتیک جبهه استکبار است.

برای مقابله با این تاکتیک جدید دشمن؛ یعنی براندازی با شیوه درونی، چه ساز و کاری و سامانی و اقدامی انجام گرفت؟

1- جریان شناسی استحاله و افشاگری :

یکی از اقداماتی که انجام گرفت جریان شناسی استحاله بود. یعنی افشا‌ی اندیشه اصلاح طلبان بود. از شاخص مقام معظم رهبری که پروژه یلتسینیزه کردن ایران را افشا کرد، همان نوع کاری که در شوروی انجام دادند. گورپاچف را انداختند جلو بعد یلتسین مرحله بعد قرار گرفت که با خشونت دنبال جهت‌گیری بودند، این پروژه را رهبر معظم انقلاب، با سر انگشت تدبیر در جمع مدیران بیان کردند که به نظر می‌آید جزء عنایت الهی است این گونه تحلیل کردن و افشا کردن یک جریان پشت پرده سنگین و پیچیده‌ای که می‌توانست کمر نظام را بشکند. این پروژه، آغاز شناسایی این یپدیده‌ای بود که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در کشورمان دنبال می‌کردند به دنباله آن بسیاری از بزرگان و علما وارد عرصه شدند و ماهیت جریان اصلاح طلب و عناصر افراطی را بر ملاء کردند. و پرچمدار افشارگری جریان اصلاحات، روحانیون و علمای بودند و طلاب جوانی که موضع می‌گرفتند و در شهرستان می‌رفتند بیان می‌کردند و شبهات را پاسخ می‌دادند.

2- سامان دهی جبهه اصولگرایان :

در ساماندهی جبهه اصولگرایان یکی از مهمترین مقاطع مقابله با تاکتیک دشمن بود. شورای شهر تهران، قله آتشفشان علیه حاکمیت دینی و مرکزی بود برای تخریب و تضعیف نظام. مدت زمانی طول کشید تا اصولگرایان ساماندهی بشوند و همدیگر را بازیابند و بدانند که رأی آنها سرصندوق می‌تواند موازنه قدرت را به نفع اسلام و حاکمیت تغییر دهد.

همانطوری که آن طرف قضیه هم از همین حربه استفاده کرده بود و اولین ثمر این ساماندهی اصول گرایان، تغییر وضعیت شورای شهر تهران بود که آغاز تحول از این جا انجام گرفت.

3- وظیفه مند شدن نهادها :

وظیفه‌مندی نهادهای مسئول مانند شورای نگهبان، صدا و سیما و نهادهایی که مسئولیت داشتند در جهت صیانت از انقلاب و دستاوردهای آن جدی به وظیفه‌شان عمل کردند و توانستند در حد قابل توجهی در برابر این توطئه بایستند.

4- عملکرد جبهه اصلاحات :

اینها دچار غرور فزاینده‌ای شدند و گرفتار همان اشتباهی که منافقین در 30 تیر یا آخر خرداد 60 و 61 کردند، شدند. منافقین آن روز تصورشان این بود که با تهاجمات و آشوبهای خیابانی انقلاب را ساقط کنند، می‌گفتند انقلاب آن قدر ضعیف است که با یک حرکت می‌شود نظام و حکومت را تغییر داد. همین اشتباه را اصلاح طلبان کردند. تصورشان این بود که با شیوه‌ها و پشتوانه‌ای که از بیرون دارند می‌توانند با اندک فشاری حاکمیت را تغییر دهند و لذا وارد عرصه شدند، تند حرکت کردند و مسائلی را پشت تریبون مجلس و توی روزنامه‌هایشان مطرح کردند که برای مسلمانان بسیار تعجب‌آور و سوال برانگیز بود که این‌ها کی هستند که پشت تریبون حرف می‌زنند؟ مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر این حکومت دینی نیست؟ چه حقی دارند به امام حسین(ع) توهین کنند، با چه مجوزی به مبانی دینی حمله می‌کنند؟ با چه مجوزی ولایت را وکالت تفسیر می‌کنند؟ و لذا عملکرد و افراطی‌گری خود ‌آنها و ناتوانی در پاسخ‌گویی به درخواست‌های مردمع زمینه‌ساز بیداری مردم شد. مردم آرام آرام متوجه شدند که اصلاح طلبان نه اصلاح طلبند و نه توان کار دارند؟ بلکه زلفشان با محافل بیرونی و بیگانه گره خورده است. اینها اقداماتی بود که انجام گرفت. اما نتایجی که به دست آمد چه بود؟

1- گام اول؛ دستیابی اصولگرایان به شورای شهر تهران و شورای بسیاری از شهرستان‌ها و مراکز دهستان.

2- گام دوم ؛ دستیابی به قوه مقننه. اصولگرایان توانستند در گام دوم قوه مقننه را فتح کنند و 200 نفر نماینده اصول گرا وارد مجلس شدند و امروز این آرامشی که داریم، ثباتی که می‌بینیم، اقتداری که شاهدیم ناشی از حضور اصولگرایان در مجلس است.

3- گام سوم؛ دستیابی به قوه مجریه، گامی که اصولگرایان در این زمینه برداشت و ثمره خوبی به دست آمده، دستیابی به قوه مجریه بود. البته این جا باید بگوییم که تنها اراده ذات باریتعالی باعث شد با آن همه اختلافات و تعارضات که در بین اصولگرایان به وجود آمد کفه ترازو به سمت اصولگرایان بچربد و چهره‌ای در رأس قوه مجریه قرار گرفت که از درون اصول گرایان بود. نتیجه‌دیگری که حاصل شد، وحدت و همگرایی قوه سه گانه بر محوریت رهبری بود که زمینه‌سازی وحدت، امنیت و اقتدار ملی گردید.

بخش پنجم: وضع موجود چیست؟ وضع آینده چگونه است؟

اما وضع موجود :

اول : هیچ‌گاه وضع ما به این صلابت و اقتدار نبوده است. در طول سی سال گذشته این انسجام در قوای سه گانه بر محوریت رهبری نبوده است. در گذشته مصداق کمی وجود داشت که سه قوه هماهنگ در جهت اجرای منویات رهبری در خدمت مردم قرار بگیرند. نمی‌خواهم بگویم در حال حاضر اشکالی وجود ندارد. ولی هیچگاه شرایط ما به این شرایط بهینه نبوده است.

دوم : اینکه ما توانسته‌ایم بسیاری از خواسته‌ها و ایده‌ها را عملی کنیم و به قله‌های پیروی دست یابیم و آرمانهای ایران در منطقه خاورمیانه و در دنیا جامعه عمل بپوشد و به قله دانش و فناوری دست پیدا کنیم و چیزهایی که اصلاً خیالش را هم اینها نمی‌کردند، بحث دستیابی به چرخه سوخت در حد 5/3 درصد یکی از ایده‌هایی بود که محال می‌دانستند. و اروپاییان تمام تلاششان این بود که این کار انجام نگیرد؛ چون اگر کشور به چرخه سوخت حتی 5/3 درصد دست پیدا کند از نظر قانونی مصونیت پیدا می‌کند؛ یعنی هیچ کشوری حق ندارد به کشوری که به غنی‌سازی دست پیدا کرده حمله کند برای اینکه تشعشعات و آثارش قابل پیش‌بینی نیست که چه اتفاقی بیافتد و اینها دنبال این بودند که این اتفاق نیافتند. اما به حول و قوه الهی ظرف مدت چند سال چیزی را که فرض آن خیلی مشکل بو د محقق ساختند و دنیا در برابر این پدیده متحّیر شد و در این زمینه اتفخارات خیلی زیاد است.

مسئله هسته‌ای چالش جدی ما با آمریکا و اروپا می‌باشد. آنها انتظار داشتند که نفر بعد از آقای خاتمی یک عنصر افراطی چپ متناسب با خواست آنها باشد. اگر این اتفاق می‌افتاد اهداف آنها حاصل شده بود. وقتی نماینده مجلس ششم می‌گوید: چرا ما انرژی هسته‌ای داشته باشیم؟ ما که نفت داریم چرا انرژی هسته‌ای؟ همان حرفهایی که آنها می‌زنند.

آنها تصورشان این بود که رییس قوه مجریه عنصری است که دقیقاً خواسته‌های ما را عملی می‌کند. اگر آن می‌شد دیگر خود هسته‌ای از گردونه خارج می‌شد چون خود آن کسانی که ریسس دولت بودند مدافع این نبودند که ما اینجا چرخه سوخت داشته باشیم.

دلایل زیادی وجود دارد. یکی از دلایل این بود که قبل از انتخابات نهم معاون وزیر خراجه یکی از کشورهای اروپایی به یکی از مسئولین ما گفته بود، ما راجع به هسته‌ای باید بعد از انتخابات بنشینیم بحث کنیم. او در جواب گفته بود که هسته‌ای ربطی به رییس جمهور ندارد و رهبری است که تصمیم‌گیری می‌کند.

پاسخ ایشان این بود که ما می‌دانیم، ولی نوع تفکر آن کسی که از صندوق رأی بیرون می‌‌آید، برای ما مهم است. نوع نگاه مردم برای ما تعیین کننده است. لذا منتظر بودند تا از صندوق رأی چه کسی بیرون می‌آید. یکی اصول‌گرای دو‌آتشه،‌همگرای با مبانی انقلاب، نظام، رهبری و حضرت امام خمینی (ره) یا یک فرد سکولار همراه با افکار و اندیشه‌های‌آنها!؟

از زمانی که اوضاع دولت محکم و قوی شد احساس خطر جدی کردند و لذا بحث هسته‌ای تا قبل از انتخابات نهم یک روند داشت و بعد از انتخابات شکل دیگری پیدا کرد. خب نگرانی خیلی جدی بود که آرمیکایی‌ها چه بکنند با ما ولی ظرف چندسال، اتفاقاتی افتاد که واقعاً 10، 11 عامل کمک کرد که آمریکایی‌‌ها نتوانند تهدید جدی را علیه ما داشته باشند.

1- اختلاف در خود هیأت حاکم آمریکا که جمهوری خواهان با هم اختلاف پیدا کردند.

2- تغییر موازنه در انتخابات میان دوره‌ای آمریکا به سمت دمکراتها.

3- افزایش بیش از حد قیمت نفت و نگرانی از گران‌تر شدن آن که بازار بین‌الملل تحملش را ندارد.

4- وضعیت حماس و رأیی که در جامعه فلسطین به حماس داده شد.

5- پیروزی درخشان حزب الله در لبنان.

6- وضع عراق و فشاری که آمریکایی‌ها در عراق دارند تحمل می‌کنند و قدرت فکر کردن را از آنها گرفته.

7- وضعیت رزمایش‌های سپاه که حقیقتاً تاثیر بسیار زیادی گذاشت و قدرت دفاعی نیروهای مسلح.

یکی از سفارت خانه‌های ما می‌گفت: روز ملی فلان کشور، بیش از 18 کشور آمدند و ضمن تبریک کنار گوشم گفتند: ما دعا می‌کنیم برای عزت و عظمت ایران. این رزمایش‌تان باعث اقتدار و عزت اسلام و مسلمین شد. این عوامل دست به دست هم دارد و امروز آمریکا را با یک معضل جدی روبه رو کرده است.

8- مشکلات و چالش‌های جدی آمریکا و ناتو در افغانستان.

از سوی دیگر حضور اصولگرایان در عرصه حاکمیت و ایجاد زمینه تحقق منویات و تدابیر رهبری معظم انقلاب منشأ تحولات گسترده‌ای را در عرصه داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی گردید.

افزایش وحدت و اقتدار ملی و رویکرد دولت در راستای احیای گفتمان حضرت امام (ره) و پایبندی آن به اصول و مبانی انقلاب، تلاش جدی در جهت افزایش و توسعه خدمات به اقصی نقاط کشور با سفرهای استانی، جدیدت در جهت صرفه‌جویی و مقابله با فساد و ایستادگی در راستای آرمانهای ملی در برابر فشار خارجی و پیشرفت‌های شگرف در زمینه‌های هسته‌ای، پزشکی و هوا و فضاء امید به آینده بهتر را در مردم به ارمغان آورده و مقاومت در برابر قدرتهای استکباری و دفاع ا مظلومین و مستعضعفین به ویژه مردم مظلوم فلسطین چهره ممتاز و پیشتازی را از رهبری و ملت ایران در دنیا به اثبات رسانده است. که قطعاً حفظ و صیانت این پیشتازی مرهون هوشیاری مردم و حرکت بر محور رهبری و حمایت از اصولگرایان خواهد بود.

جمع بندی :

استراتژی استکبار جهانی بر براندازی بوده و هست و تغییر در مدیر حاکم بر کاخ سفید به معنای تغییر در استراتژی نخواهد بود.

تاکتیک اول : آنها براندازی از بیرون بود، با تهاجم بیرونی تحریک یک عنصر نامتعال به نام صدام برای براندازی نظام، اما بحمدالله با درایت، تدبیر، مقاومت، ایثار و فداکاری این توطئه دشمن شکست خورده و انقلاب خم بر ابرویش نیاورد.

تاکتیک دوم : براندازی از درون بود که دشمن با همه توان وارد عرصه شد. از جریان سازی گرفته تا تهاجم فرهنگی. گام‌های زیادی را برداشت و به موفقیت‌های زیادی هم دست پیدا کرد. اما درایت و هوشیاری و صلابت رهبری، مسئولین و دست‌اندرکاران، هوشیاری و بیداری مردم، توانست این تاکتیک را هم خنثی کند.

امروز انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و نظام دینی از هر زماین قوی‌تر و بالنده‌تر نقش خودش را ایفا می‌کند.

خوشبختانه در عراق، وضعیت بسیار وضعیت خوبی است. علیرغم همه توطئه‌هایی که انجام دادند تا که دولت اسلامی آنجا مستقر نشود، اما دولت اسلامی است.

آمریکا در لشگر کشی به عراق، با تحمل 600 میلیارد دلار هزینه و نزدیک به 4300 نفر کشته، ثمره کارش، یک جمهوری اسلامی شبیه جمهوری اسلامی ایران در آنجا بود، تلاش جدی کردند که این اتفاق نیافتند. ولی خوشبختانه افتاد و دولت اسلامی و اصول گرا در آنجا به وجود آمد. البته مشکلات جدی دارند. در فلسطین در اقصی نقاط عالم این پیام ایران و نسیم قدسی امام راحل (ره)، همه جا را فراگرفته و تنها چشم همه به استقامت و پایداری و خویشتن داری ماست و هوشیاری در برابر توطئه‌ها است.

اختلافات قومی، اختلاف بین شیعه و سنتی، اختلاف نژادی، ممکن است تبدیل شود به یک غائله‌ای که هوشیاری همه اقوام و گروه‌ها را می‌طلبد که در برابر این نغمه‌ها و توطئه‌ها هوشیار باشیم و مبادا که در دام آنها قرار بگیریم. اما مردم هوشیار ما تا به حال نشان دادند در پیروی از رهبری و پاسداری از اسلام و انقلاب، نقش بسیار بالایی را ایفا کردند.

به قلم علي سعيدي

جستجو