بصیرت سیاسی:

بصیرت سیاسی:
الف: ضرورت بصیرت سیاسی
بصیرت چراغی است که همواره روشنگر و نجات بخش انسان از گمراهی هاست. بصیرت به انسان قدرت می دهد که حتی در تنهایی و غربت چون امت واحده از صراط مستقیم سربرنتابد و هیچ هراسی از زیادی طرفداران باطل به دل راه ندهد.  اساساً در همه نبردهایی که مدافعان حق و باطل با هم داشتند، اهل بصیر با چشم دل و حق محوری را ه صواب را از ناصواب تشخیص دادند و راه حل را برگزیدند. براستی در سایه بصیرت است که در پرتو آن حق و باطل، راه و بیراهه، قوتها و ضعفها، تهدیدها و فرصتها به خوبی آشکار می گردد که در غیر این صورت «فاقد البصر فاسد النظر» یعنی انسانی بدون بصیرت و بینش، نظرش هم فاسد است.

بصیرت سیاسی برای پاسداران انقلاب اسلامی، به دلیل مسئولیت هی مهمی که دارند، یکی از اصول مهم ماندگاری برای نهاد مقدس سپاه است. ایفای چنین نقشی بدون بصیرت سیاسی میسر نیست. پاسداران برخوردار از بصیرت سیاسی، دشمن را           می شناسند، از ترفندهای آنان آگاهی دارند، از گذشته و سابقه معاندین و مخالفین نظام اسلامی آگاهی دارند. به همین خاطر فریب وعده ها و وعیدها و زرق و برق این و آن را نخواهند خورد. بصیرت سیاسی به سپاهی توانایی پاسداری از انقلاب اسلامی را می دهد. پاسدار آگاه می داند که غفلت از شناخت دشمن درونی و بیرونی، ضربه های سخت و گاه جبران ناپذیر را برای کشور به همراه می آورد. بنابراین هرچه بصیرت بیشتر باشد، در دفاع از انقلاب اسلامی موفق تر خواهد بود. افزون بر آن کوتاهی در بصیرت، به شکست انقلاب اسلامی خواهند انجامید که در این صورت پاسدار و پاسداری مفهومی نخواهد داشت.
به راستی برافراشتن پرچم مقدس جمهوری اسلامی بر قلل رفیع عالم در راستای نیل به هدف نهایی اسلام ناب یعنی برپایی حکومت جهانی حضرت صاحب (ع) مسئولیت سنگین و پرخطری است که تنها در توان صابران بصیر و آگاه است. پرچمدارانی که عالم به زمان بوده و در هر شرایطی به عنوان خواص طرفدار حق، لحظات حساس را درک نموده و صحنه نبرد را می شناسند و راه و شیوه مبارزه را به خوبی تشخیص می دهند. در این صورت است که با آگاهی و شناخت توأم با صبر و پایداری، سنگینی و گستردگی توطئه های دشمن کاهش می یابد و حتی خنثی می شود و پیروزی بر کام پرچمداران راه عزت و تعالی شیرین خواهد شد. در ادامه، نکاتی چند پیرامون بصیرت سیاسی خواهد آمد:
ب. مفاهیم
1. معنای بصیرت
بصیرت برگرفته از واژه بصیر است و بصیر به معنای بینا، دانا، روشن بین و روشندل آمده که خود صفتی از صفات خداوند متعال است  و بصیرت را به بینش، بینایی، روشن بینی، دانایی، زیرکی و هوشیاری معنی کرده اند.  که در عربی به فطانت و ذکاوت آمده است. در اصلاح، منظور از بصیرت، دریافت عمیق از واقعیت می باشد که انسان را از سطح و ظواهر امور و حوادث به عمق و باطن آن رهنمون می کند. بصیرت در معانی زیر کابرد دارد:
* بصیرت به معنای خبره بودن (expect): در این معنا بصیر به کسی گفته می شود که نسبت به امور کاملاً آگاه آشنا و مطلع است و از تمام زوایای پیدا و پنهان کار خبر دارد. به بیان امروزی، فرد بصیر همان کارشناس و متخصص است که در کار خودش مرتکب خطا و اشتباه و عمل نسنجیده نمی شود.
* بصیرت به معنای شهود و روشن بینی (tntortoin) هم آمده است. انسان دارای بصیرت به معنی کسی است که در مراحل حیات خودش به آگاهی و ادراکات قبلی و احساسهای درونی رسیده باشد.
* بصیرت به معنای بینش (imsight) آمده که همان دریافت کلی از حوادث بوده، به دانسته های بشر جهت می دهد.
* بصیرت به معنای تیزبینی (acumen) هم ذکر شده است. که در اینجا فرد بصیر به درک جنبه های پنهان حوادث از طریق توجه به دقایق و نشانه های جزیی ظاهری  می رسد. که از لوازم آن، دقت، ظرافت، فهم بالا، خبرگی و تخصص، تجربه موفق، تأمل و عبرت از حوادث، توانایی ذهنی و نداشتن روحیه احساساتی می باشد. سرعت انتقال، حافظه خوب و قدرت تجزیه و تحلیل از ویژگی های فرد تیزبین به حساب            می آید. 
بنابراین بصیرت سیاسی یعنی آگاهی به زمان و مکان، فهم سیاستهای رایج دنیا و دشمن شناسی که اگر کسی از آن برخوردار باشد، در تحلیل رویدادها و درک وقایع قریب الوقوع و پیش بینی روند امور به سلاحی مجهز است که می تواند بر پدیده های سیاسی اشرف بیشتری نسبت به سایرین پیدا بکند.
2. بصیرت در قرآن
واژه بصیرت عیناً و واژه هایی چون بصیر، مبصر، مبصره، مستبصر، ابصار و … در موارد زیادی در قرآن به کار رفته اند. که در اینجا به چند آیه بسنده می کنیم:
* در وصف آیات قرآن، آمده «قد جاءکم بصائر من ربکم فمن ابصر فلنفسه و من عمی فعلیها و ما انا علیکم بحفیظ» (انعام: 104) یعنی آیات الهی و کتب آسمانی که سبب بصیرت شماست البته از طرف خدا آمد پس هر کس بصیرت یافت، خود به سعادت رسید و هر کس کور بماند خود در زیان افتاد و من نگهبان شما از عذاب خدا نیستم. و در آیه ای دیگر می فرماید: «هدا بصائرللناس و هدی و رحمه لقوم یوقنون» (جاثیه: 20) یعنی این (قرآن) برای عموم مردم مایه بصیرت بسیار و برای اهل یقین موجب هدایت و رحمت پروردگار است.
* بصیر را مبنای دعوت انبیای الهی معرفی کرده است و می فرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین» (یوسف: 108) یعنی، ای رسول ما، امت را بگو طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنم و خدا را از شرک منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نیاورم.
* مفهوم مبصر در قرآن آمده که صفت متقین است و رهایی یافته از وسوسه شیطان، آنجا که اعلام می دارد: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» (عراف: 201) یعنی، چون اهل تقوی را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد، هماندم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند.
* در قرآن اولی الابصار را برای اهل عبرت به کار گرفت و فرمود: «… ان فی ذلک لعبره لاولی الابصار» (آل عمران: 13) یعنی، البته بدین آیات الهی اهل بصیرت اعتبار جویند. و در جای دیگر به صراحت اعلام می دارد: «فاعتبروا یا اولی الابصار» (حشر:2) یعنی، ای هوشیاران عالم از این حادثه پند و عبرت بگیرید.
بنابراین با تأمل در آیات فوق، در می یابیم که بصیرت، سبب می شود، انسان از ظواهر اشیاء و حوادث عبور کند و به درکی فراتر از چهره ظاهری آنها نایل آید. در این معنی اهل بصیرت با استمداد از خداوند متعاول و قرآن کریم به عمق تحولات و حوادث روزگار می رسند که در این صورت جزو مؤمنان صالح و هدایت یافتگان خواهند بود.
3. بصیرت در نهج البلاغه
بصیرت مفهومی است که در خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار (حکمت های) نهج البلاغه به آن تأکید شده است. در حکمت 157 می خوانیم:
قد بصرتم ان ابصرتم، و قد هدیتم ان اهتدیتم و اسمعتم ان استمعتم.
یعنی اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده اند، اگر هدایت می طلبید، شما را هدایت کردند و اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوشتان خواندند. 
همان حضرت داشتن بصیرت را برای نظامیان بسیار مهم دانستند و در خطبه 150 می فرمایند: «حملوا بصائرهم علی اشیافهم» یعنی مؤمنان واقعی که با پیامبر اکرم (ص) بودند، شمشیر را در راه خدا کشیدند و بینش های خود را بر شمشیر نشاندند. و در جای دیگر می فرمایند:
ما اصف من دار اولها عناء و آخرها فناء فی  حلالها حساب و فی حرامها عقاب. من استغنی فیها فتن و من افتقر فیها حزن و من ساعاها فاتته و من قعد عنها و اتته و من ابصر بها بصرته و من ابصر الیها اعمته. 
یعنی چگونه خانه دنیا را توصیف کنم که ابتدای آن سختی و مشقت و پایان آن نابودی است؟ در حلال دنیا حساب و در حرام آن عذاب است. کسی که ثروتمند گردد فریب می خورد، و آن کس که نیازمند باشد اندوهناک است و تلاش کننده دنیا به آن نرسد و به رها کننده آن، روی آورد. کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد او را آگاهی بخشد و آن کس که چشم به دنیا دوزد کور دلش می کند.
نماینده محترم ولی فقیه در سپاه با نقل این روایت حضرت علی (ع) در غرر که فرمود:
«فقد البصر اهون من فقد البصره»  به مراتب تحمل فقدان بصر آسان تر از فقدان بصیرت است، می فرماید: «چون کسی که چشم نداشته باشد با کمک عصا و دست به دیوار بالاخره زندگی را جمع و جور می کند، اما کسی که بصیرت نداشته باشد به چاه هایی می افتد که درآمدنش از آن بسیار مشکل است. بصیرت مانند دوربین دید در شب است. بصیرت نوک مگسک تفنگ است برای خوب هدف گرفتن دشمن»  به راستی پیروزی در نبرد با دشمن به کثرت نیرو نیست بلکه به بصیرت و بینش مجاهدان در راه خدا بستگی دارد.
ج. دستاوردهای بصیرت سیاسی
جبهه شناسی، دشمن شناسی، ولایتمداری، ظلم ستیزی و مقاومت در دفاع از حق و اتکاء به ایمان می تواند از پیامدها و نتایج داشتن بصیرت سیاسی درست به حساب آید. 
کسانی که از بصیرت سیاسی برخوردار بودند و راه حق را از باطل تشخصی دادند، تمام مشکلات را به جان خریدند و در دفاع از حق به استقبال شهادت رفتند. قرآن از آنان به ربیون نام می برد که مقاومت و دفاع از حق منش آنها بوده است. آنجایی که می فرماید: «وکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین» (آل عمران: 146) یعنی، چه بسیار رخ داده که پیغمبری جمعیت زیادی از پیروانش در جنگ کشته شده و با این حال اهل ایمان با سختیهایی که در راه خدا به آنها رسیده مقاومت کردند و هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر زیر بار دشمن فرو نیاوردند و راه صبر و ثبات پیش گرفته که خداوند صابران را دوست می دارد.

د. نمونه ای از صاحبان بصیرت سیاسی
یکی از کسانی که با بصیرت سیاسی و ولایتمداری راه خویش را برگزید و در ادامه مسیر روسفید بیرون آمد حضرت ابوالفضل العباس فرزند رشید و جنگاور حضرت علی بن ابیطالب (ع) بوده است. و با بصیرت کامل پا به عرصه حمایت از ولایت امام حق یعنی حسین بن علی(ع) گذاشت. ایستادگی او در برابر توطئه های دشمن زمانش و سرانجام شهادت او زبانزد خاص و عام است. رشادت و تیزهوشی و تیزبینی او زمانی ظاهر شد که وقتی با امان نامه دشمن در کربلا مواجه شد، دست رد به سینه آنها زد. مقام معظم رهبری درباره این برادر با وفای حضرت سیدالشهداء                    می فرمایند: «بصیرت اباالفضل کجاست؟ همه اینها صاحبان بصیرت بودند اما او بصیرت را بیشتر نشان داد و در روز تاسوعا وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات بدهد، یعنی آمدند و به او پیشنهاد تسلیم و امان نامه کردند و گفتند ما تو را امان می دهیم، آن چنان جوانمردانه برخورد کرد که دشمن را پشیمان نمود: من از حسین جدا شوم؟ وای بر شما، اف بر شما و امان نامه شما، نمونه دیگر بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند تا این که به شهادت رسیدند. می دانید که اینها چهار برادر از یک مادر بودند. ابوالفضل العباس برادر بزرگ تر، جعفر، عبدالله، عثمان، انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسین بن علی قربانی بکند. به فکر مادر داغدارش هم نباشد، که بگوید حالا یکی از برادران برود تا این که مادرم دلخوش باشد به فکر سرپرستی فرزندا صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند، این همان بصیرت است». 
از شخصیتهای دیگری که تاریخ از او به عنوان مدافع ولایت حق نام می برد، عمار یاسر است. او که تا آخرین نفس دست از ولایت نکشید و شربت شهادت نوشید از مصادیق بارز صاحبان بصیرت سیاسی می باشد. رهبری معظم انقلاب حضرت آیه الله العظمی خامنه ای درباره بصیرت عمار می فرمایند: «عمار یاسر در جنگ صفین ملتفت شد که در گوشه لشکر همهمه است. خودش را رساند دید یک نفر آمد و وسوسه کرد که شما با چه کسانی دارید می جنگید؟ این وسوسه را چند بار در لشکر صفین بوجود آوردند و هر دفعه به گمانم عمار بود که خودش را رساند و فتنه را افشا کرد. عمار جمله ای با این مضمون گفت که جنجال نکنید، حقیقت را بشناسید. این پرچمی که در مقابل شماست من دیدم که به جنگ پیامبر آمد و زیر این پرچم همان کسانی بودند که الان ایستاده اند … چرا اشتباه می کنید؟ چرا حقیقت را نمی شناسید؟ این بصیرت عمار را نشان می دهد. بصیرت چیز خیلی مهمی است». 
هـ . پیامدهای ضعف بصیرت سیاسی
کم نبودند عالمان و رزمندگانی که فاقد بصیرت سیاسی بودند، لذا در مسیر پیمودن راه حق دچار اشتباهات شدند و در مقابل اسلام قرار گرفتند و کاری کردند که دشمنان اسلام می خواستند. بی بصیرتی و یا ضعف بصیرت آن هم از نوع سیاسی می تواند ضربات جبران ناپذیری بر پیکره جامعه اسلامی وارد کند.  مقام معظم رهبری ضعف بصیرت را مهم ترین عاملی می دانند که لشکریان یزید دچار آن بودند. ایشان می فرمایند: «جا دارد اگر ملت فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر (ص) کار کشور اسلامی به جایی رسیده که همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان، قاری شان در کوفه و کربلا جمع شدند و جگر گوشه همین پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون بکشند». 
به راستی اگر بصیرت سیاسی پاسداران انقلاب اسلامی نبود، می توانستند مصداق این جمله امام (ره) عزیز باشند که «من از سپاه راضی هستم و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی گردد. اگر سپاه هم نبود کشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی می دارم، چشم من به شماست».  مقام معظم رهبری در جای دیگر می فرمایند: «شأن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این است که ضمن آموزش نظامی و انضباط و در یک کلمه نظامیگری، از آگاهی هم برخوردار باشد، روشن بین باشد، شم سیاسی داشته باشد. از زمان و مکان آگاهی داشته باشد والا سرش کلاه خواهد رفت و اشتباه خواهد کرد و اشتباه سپاهی با غیر سپاهی خیلی تفاوت می کند، و خسارت این یکی خیلی سنگین تر است. سپاه در جای خود قرار بگیرد. آنچه که لازم دارد کسب کند، آنچه را هم که لازم ندارد، کسب نکند». 
در امالی شیخ صدوق از قول امام صادق (ع)درباره خطر عدم بصیرت می خوانیم: «العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیرالطریق ولا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعداً».  یعنی، کسی که بدون بصیرت (بینایی) عمل کند چون کسی است که بیراهه رود و سرعت رفتن، جز پرتی و دوری از راه برایش نیفزاید.
در قرآن کریم، افراد ناآگاه و بی بصیرت را از چارپایان بدتر معرفی می کند. آنجا که می فرماید: «و لقد ذر انا لجهنم کثیراً من الجن والانس لهم قلوب با یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون. (اعراف: 179) یعنی، و محققاً بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاردیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی ادراک و معرفت و دیده های بی نور و بصیرت و گوش هایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چارچایانند، بلکه بسی گمراه ترند، زیرا قوه ادراک مصلحت و مفسده داشتند و باز عمل نکردند، آنها همان مردمی هستند که غافل شدند.
به راستی کسانی که با شناخت و معرفت هدفی را انتخاب نکنند، به طور مسلم در به ثمر رساندن آن از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی کنند؛ ولی برعکس آنانی که نسبت به هدف آگاهی نداشته باشند، در ادامه مسیر سرگردان، مضطرب خواهند شد و با این حالت نمی توانند به هدف برسند. واقعیت این است که با فقدان بصیرت در بین نیروهای نظامی بویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نمی توان از انقلاب حفاظت کرد، چنانچه ماندگاری انقلاب اسلامی تا به امروز و گذشتن از مسیرهای سخت به بصیرت و آگاهی پاسداران انقلاب اسلامی تا به امروز به گذشتن از مسیرهای سخت به بصیرت و آگاهی پاسداران انقلاب اسلامی میسر شد، بصیرت به یک سپاهی کمک می کند تا مسیر حق و کمال را بپیماید و در برابر سختیها و لغزشها و توطئه ها مقاومت کند. بصیرت قطب نمای حرکت آنها در زندگی حق است. درغیر این صورت چه بسا از هدف پاسداری در حفاظت از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن بازماند که این خطری نابخشودنی است. در ادامه خساراتی را که از بی بصیرتی و یا ضعف بصیرت سیاسی ممکن است دامنگیر این نهاد مقدس و پاسداران رشید اسلام گردد یادآوری می کنیم:
1. انحراف از مسیر حق و ولایت: حق مداری زمان و مکان نمی شناسد، همیشه ارزش است، اگر با ابزار بصیرت سیاسی به حق رسیدیم به هیچ بهایی از آن دست برنمی داریم. آنانی که مدافع حق بودند تمام مشکلات را به جان خریدند و از حق و امامان حق دست برنداشتند برعکس کسانی که از ضعف بصیرت رنج می بردند، در بین راه به انحراف کشیده شدند. در تاریخ کم نیستند کسانی که به حق پشت پا زدند و به خسران دنیا و آخرت رسیدند. مهم ترین مصداق این گروه، خوارج زمان علی بن ابیطالب (ع) هستند که رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیه الله العظمی خامنه ای درباره عدم بصیرت آنها می فرمایند: «در اجتماعاتی که شما برادران عزیز و جوانان مؤمن و انقلابی این دوران دارید، آنچه که بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد، دو چیز است: اول، کامل کردن آگاهی از شرایط، کامل کردن معرفت به زمان، فهم صحیح زمان و تحلیل صحیح حوادث. اگر این تحلیل صحیح نباشد، مشکلات به وجود خواهد آمد و حتی ایمانهای محکم، هم به سبب نبودن آگاهی و روشن بینی و تحلیل درست از وقایع، ممکن است در جهت خلاف قرار گیرد. همان طور که در قضیه خوارج اتفاق افتاد، خوارج اکثرشان دارای ایمانهای محکمی بودند، که از آگاهی و نورانیت و معرفت، بی بهره بود،لذا در مقابل امیرالمؤمنین علیه الصلوه والسلام قرار گرفتند. دومین چیزی که در این جلسات باید مورد علاقه قرار گیرد عمل است، یعنی شیوه ها و رفتارها، خط مشی ها و عملکردها و بررسی اشکالات و تصحیح شان». 
حضرت علی (ع) بیشترین مشکل را با گروه خوارج داشت و می فرمودند: «اعلموا ان الله تبارک و تعالی لیبغض من عباده المتلون فلا تزولوا عن الحق و ولایته اهل الحق»؛  یعنی بدانید خداوند متعال از بندگان متلون (که هر روز به رنگی درمی آیند)بیزار است.
پس از حق کناره نگیرید و ولایت اهل حق را رها نکنید. ضعف بصیرت سیاسی سبب خواهد شد که ایمان از استحکام برخوردار نباشد و به اندک گفتاری تغییر عقیده دهد و با اندک ابهامی از راه برگردد. تاریخ گواه است که چه بسا بودند افرادی که در رکاب پیامبر (ص) جنگیدند ولی با ظهور پیامبران دروغین و کذاب مانند مسیلمه دست از دین پیامبر اکرم (ص) برداشتند و به ادیان ساختگی روی آوردند.  خوارج در برابر ناطق قرآن یعنی علی بن ابیطالب (ع) شعار «لا حکم الالله» را سرمی دادند، چه کج فهمی که آنها گرفتار آن شده بودند.  پس اگر قرار است پاسداران عزیز از پاسداری از انقلاب اسلامی چون گذشته موفق باشند تا از مسیر حق و ولایت جدا نشوند باید اینگونه باشند که «ولایت فقیه باید همچون خون زندگی بخش در رگ سپاه جاری شود و این جریان باید در عملکرد سپاه و سپاهیان تجلی کند». 
2. اطاعت از بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی. ضعف بصیرت سیاسی سبب خواهد شد که در تصمیم گیرییهای سیاسی- اجتماعی تحت تأثیر بیگانگان قرار بگیرند و به جای اینکه به حق بیندیشند به شیادان دل خوش کنند. این همان چیزی است که دشمنان قسم خورده اسلام می خواهند. زیرا دشمنان در کمین گاهها هستند تا برای خود نیرو جمع کنند. به راستی بی بصیرتها همواره در معرض تند بادهای سهمگین توطئه های بیگانگان قرار دارند. مرحوم علامه شهیدی در همین زمینه می گوید: «حقیقت این است که گروهی از سپاه علی (ع) به ظاهر با او بودند و در نهان با معاویه سر و سری داشتند و گروهی دیگر (اکثریتی که گرد او را گرفته بودند) از منطق درست بهره ای نداشتند یا در پی اعمال نظر نبودند، مردمی دستخوس احساسات انی، توطئه گر، تحریف پذیر، خودخواه و خودرأی که نمی دانند چرا می پذیرند؟ چرا به پا می خیزند؟ چرا پشیمان می شوند؟ و از نو چه می خواهند و چرا می خواهند». 
علامه آیت الله مصباح یزدی با هشدار به همین مطلب می گوید: «می توان گفت که در هر جامعه ای اکثریت افراد هم از دیدگاه علمی و هم از نظر اخلاق و عملی در حد میانگینی واقع اند. اینان چون نه از علم و معرفت کافی برخوردارند و نه دارای ملکات اخلاقی راسخ و تغییر ناپذیرند، شدیداً تحت تأثیر دیگران قرار می گیرند. از این رو تبلیغات و تلقینات بیش از همه در اینان مؤثر و کارگر می افتد». 
قرآن کریم در آیات بسیاری دوستی و یا اطاعت از بیگانگان و دشمنان اسلام را ممنوع اعلام کرده و آن را خیانت به خدا و رسول خدا می داند.  این کتاب مقدس با ذکر خصوصیات دشمنان اهل ایمان، مسلمانان را از دوستی با آنها منع می کند، آنجا که می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانه من دونکم یالونکم خبالا و دوا ما عنتم قد بدت البعضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر قد بینا لکم الایات ان کنتم تعملون، ها انتم اولاء تحبونهم و لا یحبونکم و تؤمنون بالکتاب کله و إذا لقوکم قالوا آمنا و اذا خلوا عضوا علیکم الانامل من الغیظ قل موتوا بغیظکم ان الله علیم بذات الصدور، ان تمسسکم حسنه تسوهم و ان تصبکم سیئه یفرحوا بها و ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدکم شیئا ان الله بما یعلمون محیط. (آل عمران: 118-120)
این اهل ایمان، از غیر همدینان خود دوست صمیمی همراز نگیرید؛ چه آنکه آنها که به غیردین اسلامند از خلل و فساد در کار شما ذره ای کوتاهی نکنند. آنها همیشه مایلند که به شما در رنج و سختی باشید. دشمنی شما را گاهی بر زبان هم آشکار سازند در صورتی که محققاً آنچه در دل پنهان می دارند بیش از آن است که بر زبانشان آشکار می شود ما آیات خود را برای شما بیان کردیم اگر عقل و اندیشه کار بندید. آگاه باشید چنانکه شما آنها را دوست می دارید، آنها شما را دوست نخواهند داشت. شما چون به همه کتب آسمانی ایمان دارید به آنها محبت می کنید اما آنها با شما نفاق می کنند. در مجامع شما اظهار ایمان کرده و چون تنها شوند از شدت کینه سرانگشت خشم به دندان گیرند. بگو بدین خشم بمیرید! خدا از درون دلهای خلق کاملاً آگاه است، اگر شما مسلمین را خوشحالی پیش آید از ان بدحال و غمگین شوند و اگر به شما حادثه ناگواری رسد بدان خوشحال گردند؛ اما اگر شما صبر پیشه کنید و پرهیزکار باشید از مکر و عداوت آنان به شما هیچ آسیبی نخواهد رسید که همانا خداوند برآنچه می کنید محیط و آگاهست.
اگر موفقیتی در همه سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نصیب ایران اسلامی شده است دشمن شناسی و برخورد به موقع با دشمنان اسلام بوده است. آگاهی نسبت به توطئه ها و دسیسه های دشمن سبب خواهد شد که در دام مسایل حاشیه ای و فرعی گرفتار نشویم که در غیر این صورت منجر به فراموشی دشمن و یا به همکاری با دشمن خواهد انجامید. مقام معظم رهبری در همین زمینه می فرماید: «اگر در شناخت دشمن و شناخت جهتی که اسلام و مسلمین از آن جهت خسارت می بینید و به آنها حمله می شود، دچار اشتباه شویم خساراتی پدید خواهد آمد که جبران ناپذیر است. اگر غفلت کنیم فرصتهای بزرگی از دست می رود. امروز مکلفیم که همین هوشیاری و توجه و دشمن شناسی و تکلیف را در حد اعلای ممکن برای جهان اسلام و ملت خودمان ایجاد کنیم… نباید در شناخت دشمن اشتباه کرد.
نباید تصور کرد که دشمن از دشمنی با اسلام و مسلمین دست برداشته است».  
حضرت علی (ع) با تقسیم مردم به سه گروه، یک گروه را متزلزلی می داند که از مسیر حق جدا می شوند و به شعارهای دروغین دل خوش می کنند و می فرماید: «الناس ثلاثه: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح لم یستصیئوا بنور العلم و لم یلجوا الی رکن و ثیق».  یعنی، مردم سه دسته اند دانشمندان الهی و آموزنده ای بر راه رستگاری و گروهی مثل پشه هایی که دستخوش باد و طوفان هستند و با وزش هر بادی حرکت می کنند، نه از روشنایی دانش نور گرفتند و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند.
3. دنیاگرایی. وقتی ضعف بصیرت سیاسی، انسان معتقد را به چرخش از موضع حق وادارد و به دام دشمن گرفتار نماید، رفته رفته زمینه راحت طلبی و دنیاگرایی را پیش خواهد کشید و دلبستگی به دنیا و فریفته شدن به زرق و برق و لذتهای دنیا را بروز خواهد داد. راحت طلبی و گرفتار شدن در دام دنیا هر حرکت مقدسی را با شکست مواجه خواهد کرد و به راستی «حب الدنیا رأس کل خطیئه» خواهد بود، یعنی دوستی دنیا اساس هر خطا و گناه است.  این عامل، انسان را از یاد خدا غافل می کند و از پاسداری انقلاب اسلامی که حاصل خون هزاران شهید در تاریخ اسلام است بازخواهد داشت. این همان تخریبی است که از دنیا پرستی حاصل می شود و به طمع آن دو طفل مسلم بن عقیل را با آن وضع دلخراش در برابر یکدیگر به شهادت               می رساند. 
مقام معظم رهبری دنیا دوستی مجاهدان راه خدا را دام دشمن می داند و این گونه هشدار می دهد: «مواظب باشید که دشمن می خواهد این روحیه را از بین ببرد و این احساس را ضعیف کند، دشمن می خواهد احساس تکیه بر مادیات را بر همه احساسهای دیگر غالب کند و احیاناً اگر بتواند عناصری را از داخل سپاه صید کند و به منجلابهای فساد ببرد، گاهی ممکن است در گوشه و کنار موفق هم بشود».  رهبر معظم انقلاب وظیفه ماها را بسیار سنگین می داند و می فرماید: «امروز کشور احتیاج دارد به درست نگریستن، درست حرکت کردن، سالم و پاک بودن، خطر لغزیدن از جاده مستقیم، امروز از دوره جنگ بیشتر است، چون آن هیجان جنگ و کوره آتشین آن، امروز نیست، ممکن است فریب بخوریم، ممکن است پایمان بلغزد، باید خیلی مراقب خودمان باشیم».  هم ایشان درباره آثار مخرب دنیاطلبی می فرمایند: «راحت طلبی، رفاه طلبی و عیش طلبی، چیزهایی است که به تدریج در انسان اثر بد می گذارد و خود انسان هم اول نمی فهمید، یک وقتی می خواهد حرکت کند، می بیند نمی تواند، می خواهد پرواز کند، می بیند نمی تواند، مراقب باشد مجموعه را حفظ کنید، ذهنها و دلها و فکرها و ایمانها را مورد پاسداری دقیق قرار بدهید، این سفارش همیشگی من است».  وقتی دنیاگرایی اصل و دنیا هدف و معبود شد، باید منتظر این باشیم که در چنین صورتی ارزشهای الهی به مسلخ برود. مقصود از دنیا پرستی، دلبستگی هاست، دلبستگی به ریاست، مال، جاه و مقام و ثروت که بزرگ ترین نگرانی قرآن و روایات درباره انسا نهای مسلمان است. این صفت ناپسند، اصل و بنیان هر نافرمانی و سرآغاز همه گناهان است. رهبری معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه الله العظمی خامنه ای در همین زمینه می فرمایند: «اکثریت قاطعشان آنچنان می شوند که برایشان دنیای خودشان اهمیت پیدا می کند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال، از ترس از دست دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقبل باطل نمی ایستند و از حق طرفداری نمی کنند و جانشان را به خاطر نمی اندازند، وقتی این جوری شد، اولش با شهادت حسین بن علی (ع) آن وضع آغاز می شود و آخرش هم می رسد به بنی امیه و شاخه مروانی، بعد بنی عباس، بعد از بنی عباس هم سلسله سلاطین در اسلام تا امروز». 
از اهمیت قضیه همین بس که با نفوذ راحت طلبان و دنیا خواهان به هسته انقلاب اسلامی، به طور یقین چنان ظربه ای به انقلاب اسلامی وارد آید که جز نامی از آن باقی نماند. پس این هشدارها را باید جدی گرفت و به خود آییم که فردا دیر است. زیرا «وارد کردن مجموعه سپاه بخشهای گوناگون سپاه در کشمکشهای اقتصادی و در کش و قوسهای فعالیتهایی که بعضی برای آن سرو دست می شکنند، اما حقیقتاً ارزشی ندارد، این در واقع لطمه زدن به سپاه است. مراقب باشید سپاه را حفظ کنید. در درون سازمان سپاه تجمل گرایی، کاملاً نامطلوب است. در درون زندگی کاملاً نامطلوب است، در درون زندگی شخصی فرماندهان یعنی شماها، سودطلبی و نفع طلبی و تفکر سودگرایانه، کاملاً نامطلوب است، مراقب باشید، دچار نشوید، آلوده نشوید.»  براستی «کسی که اسیر مطامع دنیوی است، چشمش به دست این و آن، به جیب این و آن و به ناموس این و آن است، این به طور طبیعی ذلیل و آسیب پذیر است.» 
تاریخ به عنوان عبرت برای انسانهای هدفدار، به نقل زندگی آدمهای فراوانی می پردازد که اگرچه دارای عقیده پاک دارند لیکن هواهای مادی آنها را به ورطه ای کشانده که در آن عقیده پاک راهی ندارد. کسانی که در عین تأیید و اعتراف به حق به دلیل دلبستگی به زخارف دنیا از جبهه حق کناره گیری می کنند، راه گم کردگانی که از قضا بیشترین آسیب دین و دولتهای دینی از ناحیه آنها بوده است. از ویژگی این گروه این است که دین را تا آنجا همراهی می کنند که مطابق میل آنها باشد ولی در گردنه ها کم می آورند. راحت طلبی نقطه مقابل جدیت و تلاش در راه عقیده و ایمان است. دکتر جعفر شهیدی با اذعان به این صفت ناپسند، می گوید: «در سال 12 هجری قمری زمانی که ابوبکر، خالدبن ولید را برای حمله به عراق نامزد کرد، در اندک مدتی 18 هزار سپاهی برای وی فراهم شد. اما پس از یک ربع قرن وقتی حضرت علی (ع) مردم را به جهاد با حکومت غاصبی چون معاویه می خواند و از آنان می خواهد که لااقل برای جلوگیری از غارتگران شام به قلمرو عراق برخیزند، کمتر گوش                  می دهند.» 
قرآن کریم، آلوده های به دنیا را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارصیتم بالحیاه الدنیا من الاخره فما متاع الحیاه الدنیا فی الاخره الا قلیل، الا تنفروا یعذبکم عذابا الیما ویستبدل قوما غیرکم و لا تضروه شیئا والله علی کل شی قدیر. (توبه: 38-39).
یعنی، ای کسانی که ایمان آورده اید، جهت چیست که چون به شما امر شود که برای جهاد در راه دین بی درنگ خارج شوید (چون بارگران) به خاک زمین سخت دل بسته اید. آیا راضی به زندگانی (دو روزه) دنیا عوض حیات ابدی آخرت شدید؟ (در صورتی که) متاع دنیا در پی شعالم آخرت بسیار اندک و ناچیز است. بدانید که اگر در راه دین خدا برای جهاد بیرون نشوید، خدا شما را به عذابی دردناک معذب خواهد کرد و قومی دیگر برای جهاد به جای شا برگمارد و شما به خدا زیانی نرسانده اید و خدا بر هر چیز تواناست.
برادران عزیز بیایید، هشدار قرآن مجید را جدی بگیریم و همچنان مصداق این جمله حضرت امام خمینی (ره) باشیم که رضای الهی را به همراه دارد. آن گاه سفر کرده در اولین پیام به مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولین سپاه در عدم اعتنای مجاهدان فی سبیل الله به زخارف دنیا فرمودند: «… در نزد موحدین و سالکان طریقت، سخن از اجر و پاداش دنیایی، اسائه ادب به منزلت و مقام آنان است و دنیا با همه زرق و           برق ها و اعتباراتش به مراتب کوچکتر از آن است که بخواهد پاداش و ترفیع مجاهدان فی سبیل الله گردد و مجاهد فی سبیل الله بزرگ تر از آن است که گوهر زیبای عمل خود را به عیار زخارف دنیا محک بزند.»  
4. تحزب گرایی. مسلم این است که وقتی شعله های فتنه و آشوب به سوی آدمی زبانه می کشد و هر حزب و گروهی ممکن است با شعارهای فریبنده ما را به سوی خود دعوت کنند، مهم ترین چیزی که می تواند یک رزمنده ولایت مدار را مصونیت ببخشد، همانا داشتن تحلیل و بصیرت سیاسی درست است که با برداشتن حجابها از روی واقعیتها، فرد را به حقیقت رهنمون می سازدواز شر فتنه در امان می دارد.  این است که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه بهترین کار را قبل از هر تحلیلی این می داند که: «در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند.» 
احزاب محل تجمع افرادی است که توجه آنها فقط در قلمرو منافع حزبی معطوف است و به پدیده هایی توجه دارند که برحسب منافع گروه تفسیر می شود. گروه گروه شدن و به دنبال منافع حزبی رفتن، خصوصیتی بود که غالب فرقه ها در تاریخ اسلام از پی آن بوده اند. آنچه که مسلم است همه آنها جزو زیان کاران خواهند بود و تنها یک دسته که ما شیعیان معتقدیم رستگاران و معتقدین به ولایت ائمه (ع) خواهند بود که حزب الله واقعی اینان هستند.  ورود برادران عزیز سپاهی به دستجاتی که شعارشان جز خواسته های حزبی و منافع گروهی نیست مانند سهم مهلک است که در ذیل به برای روشن شدن مسئله به فرمایشات امام (ره) و مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی خامنه ای اشاراتی خواهیم داشت:
«امام خمینی (ره) در بحت تحزب گرایی و سپاه پاسداران می فرمایند: «شما ای قوای مسلح عزیز که عازم خدمت به میهن خود هستید! با ورود در بازیهای سیاسی، ناچار از خدمت به میهن عزیز خود بازمانده و به سوی شرق و غرب کشیده خواهید شد!»  هم او در جای دیگر می فرمایند: «اصل حزب وارد شدن برای ارتش، برای سپاه پاسداران، برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می کشد اینها را … اگر وارد بشوید بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به هم خواهید زد و اسلام را تضعیف خواهید کرد. تکلیف شما این است که با هم باشید بدون اینکه در یک حزب یا در گروهی وارد شده باشید… بدون اینکه پیوند به یک گروهی داشته باشید، مستقل باشید و از حزب الله تعالی شأنه.» 
مهم ترین عامل فریب خوردن خوارج که ابتدا در سپاه حضرت علی (ع) بودند،                بی بصیرتی و ساده اندیشی آنها بوده است. زیرا از درک سیاسی و زیرکی لازم که یک مجاهد فی سبیل الله باید داشته باشد، بی بهره بودند و عمق مکر و حیله دشمن را درک نکرده بودند، جریانات سیاسی مقابل حضرت علی (ع) بویژه به توطئه ها و نیرنگ های معاویه و عمرو عاص را آنگونه که باید نشناخته بودند و لذا کارهای آنها را حمل بر صحت می کردند و بر همین اساس در آن شرایط حساس برای خیانتکاران شام، اشک دلسوزی و ترحم می ریختند. 
البته تمام هشدارهای دلسوزانه امام (ره) به این بود که موضعگیری سیاسی نهاد مقدس سپاه برمبنای تحزب و گروه گرایی نباشد، ولی فهم و شناخت و بصیرت سیاسی پاسداران را بسیار ضروری می دانستند و می فرمودند: «قوای مسلح از هر قشری که هستند باید دید سیاسی داشته باشند و هرگز کورکورانه عمل نکنند.»  به همین جهت مقام معظم رهبری فرمودند: «عناصر سپاه باید به اقتضای وظیفه ای که برای آنان تعریف شده، دارای درک، تشخیص و شم سیاسی بار آیند و در عین حال از هرگونه ورود در دسته بندی های سیاسی که برای هر سازمان نظامی، سم مهلک است به شدت پرهیز کنند.» 
شهید بزرگوار محلاتی (ره) نماینده وقت امام (ره) در سپاه درباره ضرورت بصیرت سیاسی پاسداران و عدم ورود به دستجات و گروههای سیاسی اینگونه فرمود: «بینش سیاسی لازمه کار یک پاسدار است، چون سپاه با اعتقاد می جنگد. بدین خاطر سپاه باید بداند اسلام چه وظایفی را معین کرده و موضع گیری های دشمنان چگونه است و با بینش باید بجنگد. بینش سیاسی لازم و موضع گیری سیاسی ممنوع، بینش لازم و گرایش به گروههای سیاسی ممنوع، اینها دستورات امام بزرگوار است.» 
حضرت علی (ع) نداشتن بصیرت سیاسی را مهم ترین عاملی می داند که یک مسلمان ممکن است به گروههای باطل کشیده شود. آن حضرت می فرماید: «یا حارث، انک نظرت تحتک و لم تنظر فوقک فحرت! انک لم تعرف الحق فتعرف من اتاه و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه.»  یعنی ای حارث، تو زیر پای خود را دیدی، اما پیرامونت نگاه نکردی، پس سرگردا شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی              می باشند؟ و باطل را نیز نشناختی تا باطل گرایان را بشناسی. بنابراین عدم تحزب گرایی در سپاه، منافاتی با داشتن شناخت از جریانات و گروههای سیاسی ندارد. با شناخت همه گروههای موجود در جامعه است که در زمان مقتضی می توان براندازان را از غیر جدا کرد. هر جریانی که در مقابل انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن قیام کند، یقیناً مورد هدف سپاه پاسداران خواهد بود. چنانکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برخورد سپاه را با سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، حزب دموکرات کردستان، کومله و حزب خلق مسلمان عرب و آذربایجان نمی توان فراموش کرد که اگر این برخورد نبود، یقیناً انقلاب اسلامی متحمل ضربات سختی می شد.
5. تفرقه و دودستگی. یکی دیگر از پیامدهای بی بصیرتی را باید در تفرقه و دودستگی بین نیروهای مسلح دانست که همواره خواست دشمنان انقلاب اسلامی بوده است. تفرقه برای عموم مردم خطرناک است چه برسد به درون نیروهای نظامی که یقیناً بجای مبارزه با دشمنان نظام اسلامی، به نفی همدیگر بپردازند. اختلاف و تفرقه بین هر ملتی ظهور کند موجب ذلت، هلاکت و اسارت آنان خواهد شد. قرآن کریم از آثار و نتایج شوم تفرقه می فرماید: «و اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین.» (انفال: 46) یعنی، همه با روح وحدت ایمانی پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپویید که برا اثر تفرقه، ترسناک و ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد بلکه ههه باید یک دل، پایدار و صبور باشید که خدا همیشه با صابران است.
انسانهایی که از آگاهی و روشن بینی برخوردار نیستند بر اثر عدم درک صحیح و جهل نسبت به همه جوانب یک حادثه به وحدت نمی رسند و بین آنان اختلاف می افتد. درباره مشرکان می خوانیم «… ولا تکونوا من المشرکین، ن الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بما لدیهم فرحون.» (روم: 32) یعنی، و هرگز از فرقه مشرکان (نادان) نباشید، از ان فرقه (هواپرست نادان نباشید) که دین فطرت خود را متفرق و پراکنده ساختند و از هوای نفس و خودپرستی فرقه فرقه شدند و گروهی به اوهام باطل و عقیده و خیالات فاسد خود دلشاد بودند. و در آیه دیگر می فرماید: «فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون.» (مؤمنون: 53) یعنی، آنگاه مردم امور دین خود را پاره پاره کرده و در آیین فرقه فرقه شدند و هر گروهی به آنچه نزد خود پسندیدند دلخوش گشتند. و یا فرمود: «ولا تکونوا کالدین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم … . (آل عمران: 105) یعنی، و شما مسلمانان مانند مللی نباشید که راه تفرقه و اختلاف پیمودند پس از آنکه آیات و ادله روشنی برای هدایت آنها آمد و چنین گروهی گرفتار عذاب سختی خواهد بود.
مقام معظم رهبری تفرقه و دودستگی را در سپاه جزو خواست دشمنان انقلاب اسلامی می داند و می فرمایند: «یکی از چیزهایی که مورد طمع دشمنان و شبه دشمنان است، به هم خوردن وحدت بین عناصر سپاه است. وحدت و یگانگی و همدلی خود را حفظ کنید. اگر در جایی اختلافات جزیی وجود داشته باشد، باید کنار گذاشته شود. جهت حرکت را تنظیم کنید و شجاعت و قدرت و اتکال به خدا پیش بروید.» 
6. فراموشی پاسداری از خود. این جمله درستی است که اگر کسی نتواند خودش را ارزیابی کند و از خودش یک تعریف درستی داشته باشد، چگونه می تواند از در گرانبهایی مانند انقلاب اسلامی پاسداری کند. ضعف بصیرت سیاسی سبب خواهد شد که سپاهی نتواند جایگاه خودش را تشخیص بدهد. برای اهمیت کار پاسداری باید به این جملات امام (ره) توجه زیادی داشته باشیم، آن امام صاحب بصیرت و بینش درست در مقاطع گوناگون از سپاه و پاسداری فرمودند:
1. شما هم که پاسدار هستید اول باید خودتان را اصلاح کنید. 
2. شما هم پاسداری از خودتان بکنید و هم پاسداری از جمهوری اسلامی. 
3. شما ای پاسدارهای عزیز و ای سربازهای اسلام، درهر جا هستید از خودتان هم پاسداری کنید تا به پیروزی بر نفس خودتان و پیروزی بر همه شیاطین نایل شوید. 
قرآن کریم چه زیبا فرمود: «اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون.» (بقره: 44) یعنی، چگونه شما که مردم را به نیکوکاری دستور می دهید خود را فراموش می کنید و حال آنکه کتاب خدا را می خوانید، چرا در آن اندیشه و تعقل نمی کنید.
وقتی بصیرت سیاسی نباشد، تشخیص جایگاه بسیار مشکل است و چه بسا تا حد عوام زدگی، انسان سقوط کند. رهبری معظم انقلاب اسلامی در همین زمینه                می فرمایند: «باید مواظب باشید جزو عوام نباشید، نمی گویم جزو عوام نباشید، یعنی باید  حتماً بروید تحصیلات عالیه بکنید، نه، گفتم که معنای عوام این نیست، ای بسا کسانی که تحصیلات عالیه هم کردند و جزء عوامند، ای بسا کسانی که فقیرند یا           غنی اند و جزو عوامند. عوام بودن دست من و شماست، باید مواظب باشیم، عوام نباشیم یعنی هر کاری می کنیم از روی بصیرت باشد، آن کسی که روی بصیرت کار                نمی کند عوام است.»  
وقتی عوام زدگی آمد، خودپرستی جای خود واقعی یعنی پاسداری را می گیرد، خودپرستی یعنی خود را دیدن و حق را ندیدن، خود را بت دانستن و در حد معبود دانستن، خودپرستی یعنی خود و متعلقات خود را حق دیدن و بی چون و چرا و بدون منطق از آراء و عقاید خود دفاع کردن و را محور همه چیز دانستن، اساساً خودپرستی اولین پله شرکت است. این خود انحرافی است که دنیا و آخرت را تباه  می کند و قدرت درک حقایق را از انسان سلب می کند. خودپرستی به کبر و غرور         می انجامد. با اندک تأملی در قرآن مجید درمی یابیم که بیشتر مخالفان پیامبران را کسانی تشکیل می دادند که خود را بزرگ می دیدند و انبیاء عظام را تحقیر                   می کردند.  خودپرستی که آمد هرگز فرد خودپرست در زما بحرانی و مقاطع حساس نمی تواند از دین و انقلاب اسلامی حمایت کند و در چنین زمانی است که دین و آیین خدا را به خود وامی گذارند.
یکی دیگر از پیامدهای فراموشی از خود، ایجاد روحیه شک و تردید است که خیلی ها را از پای درآورد. رهبری معظم انقلاب اسلامی با هشدار به این مطلب فرمودند: «… سپاه را باید در همه مسئولین کشور و همه آحاد مردم از جمله همه آحاد سپاه کاملاً جدی بگیرند. مبادا در بین برادران سپاه کسانی پیدا شوند که در مأموریت های سپاه یا در ضرورتهای بی شماری که نسبت به این نهاد انقلابی وجود دارد، اندکی شک کنند.»  در ادامه بحث ضعف بصیرت سیاسی به دو نمونه تاریخی بی بصیرت ها یعنی طلحه و زبیر می پردازیم:
طلحه و زبیر جزو جریان ناکثین بودند که با علی (ع) به همراهی عایشه وارد جنگ شدند. «ناکث [ین]، یعنی شکنندگان و در اینجا یعنی شکنندگان بیعت، اینها اول با امیرالمؤمنین بیعت کردند ولی بعد بیعت را شکستند.»  طلحه و زبیر با آن قسم های کذایی که بعد از قتل عثمان در خانه علی (ع) یاد کردند، وقتی تصمیم گرفتند با امام علی (ع) به مخالفت برخیزند راهی مکه شدند و در بین راه به هر کسی که می رسیدند منکر بیعت با امام علی (ع) می شدند.  این در حالی که بود که آن دو با اختیار خودشان با علی (ع) بیعت کردند ولی چون نیرنگهای معاویه و عمر و عاص کارگر افتاد دست از علی (ع) برداشتند و سرانجام جنگ جمل را به راه انداختند.
طلحه اهل مکه و از طایفه قریش و از اولین هایی بود که اسلام آورده و در جنگهای پیامبر (ص) در احد و خندق بود و حضوری فعال داشت ولی با همه سوابق درخشان سرانجام در برابر امام حق، علی (ع) قرار گرفت و در آتشی که خود برافروخت سوخت. او در زمان پیامبر (ص) به طلحه الخیر شهرت یافت. زبیر به نقل از صحابه رسول خدا و پسر عمه پیامبر (ص) و علی (ع) بود. او از همان ابتدا اسلام آورده بود و در زمان پیامبر جزو خواص به شمار می آمد. در زمان علی (ع) جزو علاقمندان آن حضرت بود. نوشته اند وقتی علی (ع) را آن وضع فجیع به سوی مسجد برای بیعت می بردند، بانگ برآورد که ای گروه بنی هاشم، شما زنده اید با علی (ع) چنین                 می کنند؟ ولی با همه این گذشته درخشان، در مقابل علی (ع) قرار گرفت. آنچه که او را از مسیر حق خارج کرد فریب دنیا بود. او به عاقبت کار نیندیشید، زبیر در حالی که در جنگ جمل، از جنگ کناره کشید، در حال غفلت توسط ابن جرموز کشته شد. 
مقام معظم رهبری از آنها به عنوان خودی یاد می کند. البته خودی هایی که تا جایی به بیعت خودشان وفادار بودند که به سهم خواهی آنها لطمه ای وارد نشود. به آنها مسئولیت داده شود و بیت المالی که در اختیار دارند به هر نحوی به نفع خودشان مصرف کنند. اصلاً کسی به آنها نگوید از کجا آورده اید. آنها دوست نداشتند از جانب حکومت عدل علوی مورد بازخواست قرار بگیرند. آنها وقتی عدالت علی (ع) را دیدند بعد از سه چهار ماه بیشتر به بیعت خود وفادار نماندند. و لذا وقتی دیدند امامی چون علی (ع) که برای اجرای خدا هیچ محدودیتی را نمی پذیرد از امام علی (ع) جدا شدند و رفتند فتنه جمل را ایجاد کردند».  
حضرت علی (ع) در نهج البلاغه از حرکت آنها اینگونه روایت می فرمایند:آنها بر من خروج کردند، و همسر رسول خدا (ص) (عایشه) را به همراه خود می کشیدند چونان کنیزی که به بازار برده فروشان می برند. به بصره روی آوردند، در حالی که همسران خود را پشت پرده نگه داشتند، اما پرده نشین حرم پیامبر (ص) را در برابر دیدگان خود و دیگران قرار دادند. لشکری را گرد آوردند که همه آنها به اطاعت من گردن نهاده و بدون اکراه، و با رضایت کامل با من بیعت کرده بودند. پس از ورود به بصره به فرماندار من و خزانه بیت المال مسلمین و به مردم بصره حمله کردند، گروهی از آنان را شکنجه و گروه دیگر را با حیله کشتند. به خدا سوگند اگر از مسلمانان جز به یک نفر دست نیافته و او را عمداً بدون گناه نکشته بودند، کشتار همه آنها بر من حلال بود.
وقتی جنگ آغاز شد، حضرت علی (ع) پرچم را به دست فرزندش محمد حنیفه داد و به او فرمود:
تزول الجبال و لا تزول، عض علی ناجدک، اعر الله جمجمتک، تد فی الارض قدمک، ارم ببصرک اقصی القوم و غض بصرک، ان النصر من عند الله. 
یعنی، (در این جنگ) اگر کوره ها از جای کنده شوند تو ثابت قدم و استوار باش، دندانها را بر هم بفشار، کاسه سرت را به خدا عاریت ده، پای بر زمین میخکوب کن، به صفوف پایانی لشکر دشمن بنگر، از فراوانی دشمن چشم بپوش و بدان که پیروزی از سوی خدای سبحان است.
همانگونه که گفته شد در این جنگ علاوه بر طلحه و زبیر تعداد زیادی از نیروهای دشمن به دست سپاهیان حضرت علی (ع) کشته شدند.
جمع بندی
موضوع این مقاله ضعف بصیرت سیاسی بود. اینکه ضعف بصیرت سیاسی چگونه می تواند خسارات جبران ناپذیری را به اردوگاه خودی و مجاهدان فی سبیل الله وارد آورد، هدف این نوشته بود. برای شفاف سازی بحت ابتداء تلاش کردیم پیرامون بصیر سیاسی مطالبی را ذکر کنیم. با تعریفی از بصیرت سیاسی به سراغ قرآن مجید و نهج البلاغه علی (ع) رفتیم، دیدیم که در آیات و روایات زیادی این بحث مورد توجه کتاب خدا و امام اول ما شیعیان علی بن ابی طالب قرار گرفته است. آنگاه به پیامدهای داشتن بصیرت سیاسی اشاره نمودیم و گفتیم که جبهه شناسی، دشمن شناسی، ولایتمداری، ظلم ستیزی، مقاومت در دفاع از  حق و مظلومان و دهها مورد دیگر            می تواند دستاورد بصیرت سیاسی باشد. در پایان همین بحث از حضرت ابوالفضل العباس و عمار یاسر به عنوان نمونه ای از حاملان بصیرت سیاسی یاد کردیم. در بخش دوم مقاله به بحث پیرامون پیامدهای ضعف بصیرت سیاسی پرداخته شد. آوردیم که ضعف بصیرت سیاسی، سرانجام به انحراف از مسیر حق و ولایت، اطاعت از بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی، دنیا گرایی، تحزب گرایی، تفرقه و دودستگی و فراموشی پاسداری از خود منجر خواهد شد. که هر یک از این متغیرها می تواند خسارات جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد. آنچه مهم است این است که با بصیرت سیاسی راهی را انتخاب کنیم که دشمن نظرش نسبت به آن این باشد که ابن سعد پس از واقعه عاشورا در مورد شهدای کربلا گفت، او می گوید: «گروهی رودرروی ما ایستادند، دستها بر قبضه شمشیر، گامهای استوار، نه امان نامه                می پذیرفتند و نه فریفته دنیا می شدند.»

 

جستجو