آزادي در اسلام وقران

مقدمه

آزادي در اسلام به لحاظ محتوايي واژه‌اي است مبهم، كه در سياست هم مورد استفاده قرار گرفت. از اين رو با توجه به سياست ديني جمهوري اسلامي لازم ديده شد تا محتوا و ماهيت آن در اين نظام ديني، مورد بررسي قرار گيرد. فهم نوع برخورد اسلام با اين مفهوم سياسي، از لابه‌لاي احاديث، روايات و قرآن مجيد قابل دسترسي مي‌باشد. در اين پژوهش پس از ارائه تعريفي از ماهيت آزادي و آزادي اسلامي، به آسيب‌شناسي اين مقوله، در زمان حاضر پرداخته كه اميد مي‌رود براي پژوهشگران اين عرصه خالي از فايده نباشد.

مفهوم آزادي

آزادي در لغت معادل «حريه»، «freedom» و «liberty» است، واژه‌اي است كه در مدت كوتاهي در واژگان سياسي مردم به صورت پررنگي جا گرفته. با توجه به ماهيت اسلامي نظام حاكم بر كشور عزيزمان بايد در انتخاب اين شعارها يا هر اقدام سياسي خرد و كلان ديگري با دقت و وسواس برخورد نمود. با معيارهاي دين آن را تطبيق داده ، نظر اسلام را در مورد اين مقوله جويا شد.

 

آزادي، به علت اطلاق در دو بار مثبت و منفي، فاقد معنا است، تنها وقتي به صورت تخصصي مطرح مي‌شود كه به صورت تركيب اضافي درآيد. مانند ؛ آزادي بيان، آزادي قلم، آزادي انديشه و واژه‌هاي متفاوت ديگري كه براي مدتي در زبان سياسي مردم رد و بدل مي‌شد.

 

ماهيت آزادي در دين اسلام

اصلي‌ترين و ابتدايي‌ترين معناي آزادي، داشتن اختيار است و در مقابل جبر (مجبور بودن) قرار دارد. آياتي در قرآن وجود دارد كه انسان را مختار دانسته افراد را نسبت به انجام برخي امور امر و نهي مي‌كند زيرا امر و نهي تنها در مورد مخاطب مختار صادق است. انسان، همواره مي‌خواهد در امور اختياري، بي قيد و افسار گسيخته و طبق هواي نفس عمل كند. و هيچ قانوني براي كنترل در اختيارات او وضع نشود. و در صورت وضع مجازاتي براي او در برنداشته باشد. اگر معيارهاي ذهني افراد، غرايز و بعد حيواني باشد، آزادي به عنوان عدم تقيد به بسياري از قوانين حاكم بر جامعه خواهد بود. البته در صورتي كه قوانين آن جامعه كارآمد و ارزشي باشند. زيرا در جامعه ارزشي به كمال هويت انساني و روحيات بشر توجه مي‌شود. قانون مداري در آن، عين ارزش است و جامعه در راه رسيدن به ارزشهاي كارآمدتر تكاپو مي‌نمايد. براي جداسازي و شناسايي جامعه ارزشي و حيواني مي‌توان از عقل و دين بهره برد. عقل، مميز انسان از غرايز و حيوانيت صرف است. عقل به آزادي و اختيار هويت مي‌دهد. درك ناكارآمدي غرايز در طي مسير واقعي زندگي و احساس نياز به قانون از عقل برمي‌خيزد. اما در ادامه قانون برتر، براي رسيدن به رشد و تعالي بيشتر، عقل، قدرت پاسخگويي كامل را ندارد (با توجه به وجود درصدهاي مختلف عقل‌مداري در جامعه و تفاوت در تحليل‌ها، تفكرات و … از اين رو، دين با ارائه قوانين برتر و ارسال رسل، بشر را در رسيدن به علم كامل‌تر و برداشت درست عقلاني راهنمايي مي‌كند.

در روايات به اين امر تصريح گشته و علم آموزي به عنوان امر واجب، مورد توجه قرار گرفته. قرآن كريم ، كساني كه تعقل نمي‌ورزند را همانند چهارپايان و حتي از آنان گمراه‌تر و نادان‌تر دانسته.

اسلام، با احترام به اختيار انسان، با سفارش به علم‌آوري، انسان را به مدد نيروي تعقل رها نمي‌سازد. بلكه با احكام پوياي دين، هدايت او را در دست مي‌گيرد. تعاليم اسلام، همواره توجه صرف به مسائل مادي و غريزي را نكوهش كرده، آنرا حيوانيت برشمرده، توجه به مسائل غيرمادي ماورائي را در زندگي مدنظر قرار ميدهد. با وجود همه اين مسائل، اسلام انسان را حتي در عرصه انتخاب دين، صاحب اختيار مي‌داند.

دين مجموعه‌اي از احكام، قوانين و بايد و نبايدها است كه خداوند آنرا متناسب با ذات بشر و رشد و تعالي او وضع نموده. انسان عاقل با دقت در اين قوانين، وجود آن را براي رسيدن خود و جامعه به كمال، ضروري مي‌بيند. اسلام، نماينده گروه اهل تعقل را دانشمندان مي‌داند.

همانطور كه بيان شد دين بايد و نبايدهايي دارد از اين رو انسان دين‌مدار، با انتخاب دين براي برخي رفتارهاي خود، محدوديتي ايجاد مي‌كند. اما با اين حال، تلخي اين محدوديت در رسيدن به جامعه‌اي كارآمد، ارزش مدار، امين و هويت مند، شيرين مي‌نمايد. وقتي توجه به دين و انتخاب آن در زندگي بشر مورد توجه و تاييد قرار گرفت، با نيروي تعقل و بدون اصرار، تعصب و غرض ورزي، بايد به مطالعه اديان پرداخت، تا بتوان كامل ترين دين را در رسيدن به كمال واقعي اتخاد نمود.

اسلام دين برتر

انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان فراواني در اقصي نقاط جهان بوده و هستند كه اسلام را دين برگزيده دانسته و آن را انتخاب نمودند. به طور مسلم، اگر مطالعه در اديان بصورت ناقص، و با خودخواهي يا برخي تمايلات و احساسات جهت دار، همراه باشد، انسان را به مسير اصلي رهنمون نخواهد ساخت. بايد، كاملاً زلال بود و بي‌طرفانه به مطالعه و قضاوت در مورد آن پرداخت.

علم و دين دو ابزاري هستند كه افراد با مسلح شدن به آن، مجاز به ارائه نظر و آزادي بيان مي‌گردند. از اين رو، جايگاه دين برجسته‌تر مي‌شود. اسلام، ديني كامل و برگزيده خداوند است كه انسان‌هاي آزاده ارزش مدار و بزرگان زيادي در آن به منحصه ظهور رسيده‌اند. و اين نبود، مگر در نتيجه روح حاكم بر تعاليم دين الهي كه بشر را به مراتب بالاي زندگي مادي و معنوي، رهنمون مي‌سازد. كه در ساير اديان با اين كيفيت وجود ندارد.

مميزه ديگر اسلام، عاري بودن آن از خرافات و زلالي احكام آن مي‌باشد كه همه انديشمندان بي‌تعصب و انديشه‌ور به آن اذعان دارند. بعد متعالي ديگر اسلام، سادگي و رواني آن است كه آن را در همه سطوح جامعه قابل استفاده و در سطح بالايي، قابل درك مي‌سازد. اين خصوصيات نيز همانند ساير خصوصيات برجسته اين دين الهي، توسط انديشه‌وران مسلمان و غيرمسلمان جهان، تحسين گشته است. مشخصه برگزيده ديگر اسلام، هم‌خواني آن با روحيات بشر و توجه به زندگي فردي و اجتماعي مي باشد كه بسيار قابل درك و لمس است.

در مرحله بعد، با توجه به شناخت اسلام، به عنوان دين برگزيده، بايد سراغ آن رفته، نظرش را پيرامون آزادي جويا شد.

اسلام در اصلي‌ترين مرحله كه مرحله انتخاب دين است انسان را در انتخاب مختار مي‌نمايد. اما پس از انتخاب دين، او را موظف به تبعيت و اطاعت مي‌نمايد. به پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم امر مي‌شود تا با ملايمت و نرمي به تبليغ دين بپردازد، بدون اصرار و خشونتي، اين منطق اسلام و قوت ادله و براهين آن بود كه باعث گسترش آن شد. به طور مسلم، به زور شمشير نمي‌توان انديشه‌اي را قلب‌ها رسوخ داد و حمايت و دفاع آنها را از دين مشاهده نمود. اين ماهيت عالمانه و جامع و ارزشمند اسلام است كه به تمامي ابعاد زندگي بشر توجه داشته و در هيچ ساحتي كوتاهي ننموده. همين امر عامل مهمي در برخورد مناسب و منطقي انسانها با آن مي‌باشد.

انسان وقتي، پس از رشد جسمي و عقلي به مرحله انتخاب دين مي‌رسد نسبت به آن احساس نياز نموده انتخاب مي‌نمايد. در اين مرحله هيچ اصرار و فشاري بر او وجود ندارد. اما مرحله بعد انتخاب دين است كه مسيري بدون بازگشت است. وقتي آزادانه پذيرفته شد، مرحله عمل به احكام آن مي‌رسد. هيچ كس حق ندارد از زيربار مسئوليتهاي ديني شانه خالي كند و بي‌دليل دين انتخاب شده‌اش را ترك نمايد. در اين صورت، مجازاتي براي او در نظر گرفته مي‌شود، كه در همه اديان الهي وجود دارد.

دين در ذات خود مجموعه قوانيني دارد كه با قبول آن دين، قوانين آن نيز، لازم الاجرا مي‌گردد. قوانين اصيل فردي و اجتماعي كه پايه و اساس يك اجتماع خوب را تشكيل داده، و بر همين اساس، به اجراي قوانين، نظارت ورزيده، به صحت اجراي آن در جامعه، به عنوان يك روش برتر همت مي‌گمارد زيرا سرپيچي از اين قوانين به آزادي اجتماعي، قوانين حقوقي و … يك اجتماع لطمه مي‌زند.

در هر جامعه كوچك و بزرگي كه قانون يا قانون كارآمد و خوب، وجود نداشته باشد هرج و مرج و فساد رواج خواهد يافت. انسان، حتي در زندگي فردي و در خلاء هم كه بخواهد زندگي كند، بي‌نياز از حضور قوانين فردي خاص خود نيست. قوانين و اوامر دين اسلام به شكل زير تقسيم شده و محدوديتهايي را با خود به همراه مي‌آورند، شامل: حلال، حرام، مستحب، مباح و مكروه حرام تنها نبايد و عدم جواز بي‌چون و چراي دين است كه همه بايد به آن پايبند باشند، فرار از تكليف و قانون مجازات دارد و فرار از دين مجازاتي بزرگتر، لازم نيست افراد تك تك احكام دين را به عقل ناقص خود مطابقه داده و دلبخواهانه به برخي از آنها عمل كنند، يا اينكه درصدد توجيه احكام آن برآيند.

بلكه بايد تنها براي فهم بيشتر آن تلاش كنند

همه اين احكام و قوانين، براي تحقق نظم، عدالت و آرمان‌هاي اخلاقي در نظام اجتماعي است. همه افراد موظف به رعايت حيثيت اجتماعي قوانين و احكام دين هستند. اين قضيه ربطي به مقوله كلان آزادي ندارد. هركس حق دارد هرطور كه مي‌خواهد آزادانه تصميم بگيرد و در زندگي خصوصي‌اش در آزادي كامل به اموراتش بپردازد.

هيچ كس حق دقت در اسرار مردم را ندارد و نبايد در امور آنها تجسس نمايد. به عنوان مثال، اگر كسي در خلوت روزه‌اش را بخورد مجازات قانوني ندارد اما همين حركت در اجتماع مردم با مجازات سختي روبرو است. زيرا اجتماع بايد كنترل كننده رفتار افراد و نمونه و الگو باشد. قبح گناهان در آن ريخته نشود تا جنبه سازندگي آن، حفظ گردد.

آسيب‌شناسي ماهيت آزادي در جامعه

آزادي مدتي در زبان سياسي مردم همراه با شعارها و نظرياتي شاعرانه و با مراعات نظيرهايي فراوان در ساحت تخصصي علم سياست مطرح مي‌گشت. واژگاني چون آزادي احزاب، آزادي قلم، آزادي بيان ، آزادي عقيده و آزادي … اكنون وقتي به دور از هياهو تعصبات خاص زمان اين سياست‌ها، به آن پرداخته مي‌شود آيا حاصل جمع همه اين شعارها، جز يك مورد مي‌شود كه مي‌توان آن را آزادي بالفعل انديشه ناميد. زيرا آزادي انديشه مقوله بالقوه‌اي است كه به تنهايي كاربردي ندارد. از اين رو بايد آن را از حالت بالقوه به بالفعل تبديل نمود. فعليت آن نيز مي‌تواند، گفتاري يا نوشتاري يا مفهومي باشد . از اين رو آزادي بيان و قلم در ماهيت يكي هستند.

در مرحله بعد اين مسائل مطرح مي‌شود كه چه كساني بايد از اين آزادي برخوردار باشند؟ هر كسي (ديوانه، مغرض، جاهل و …) يا طيف خاصي؟ آيا همگان حق دارند نسبت به هر مقوله‌اي ، برخورد عاقلانه يا احساس يا دين‌مدارانه نمايند؟ اگر بدون اين محدوديت‌ها به مقوله مهم آزادي پرداخت شود ارزش علمي آن تا سطح بسيار پاييني تنزل خواهد يافت.

اسلام براي دو گروه، مجوز آزادي بيان قائل است؛ مومنان (نه مسلمانان) و دانشمندان. اسلام به بيان حقايق و آگاه ساختن عيوب ديگران سفارش مي‌نمايد.

معيار آزادي بيان در اسلام، آوردن همه نظريات و مقايسه آنها با هم است و سپس تطبيق آن با حق تا ناكارآمدي هر يك مشخص شده جاي هيچ شبهه‌اي در اذهان باقي نماند.

حتي اگر براي مقوله آزادي قائل به هيچ حد و مرزي هم نباشند، باز هم وجود آن در نظام سياسي ديني، سبب مي‌شود تا محدوديتهاي ديني در مورد آن نيز ساري و جاري شود. در غير اين صورت دامنه آن فراتر از نظام ارزشي ديني كشيده مي‌شود. دايره‌اي از احساس صرف كه هيچ تخصص و ارزشي در آن وجود نخواهد داشت. اما همه چيز غيرمربوط و متضاد را مي‌توان در آن جست كه نتيجه آن ارزش قلمداد نمودن بسياري از غيرارزش‌ها خواهد بود.

در اين تعريف بزرگ اما بي‌محتوا، نسبت به ارزش‌هاي اسلامي كه شالوده نظام سياسي جمهوري اسلامي بودند به عمد يا سهو بي‌توجهي شد. از اين رو، برخي از مدافعان سعي كردند مقوله آزادي را مقوله‌اي خارج از حدود دين تعريف كرده، جايگاهي در خلاء براي آن متصور شوند. در حالي كه سياستمداران ديني و دين مدار همواره بايد سياستهاي ماخوذه خود را از اسلام و اصول ديني اكتساب نموده و با اين معيار برگزيده سياست خود را تطبيق دهند. نه اينكه تنها از برخي فاكتورهاي خاص ديني براي تاييد سياست‌هاي مربوط و نامربوط خود استفاده كنند. به طور مسلم، اين باور بايد وجود داشته باشد كه خداوند دين را براي هدايت و نجات بشريت فرستاد و اينكه سياست ما عين ديانت ماست.

اسلام دين تساهل و تسامح و حتي خشونت است، دين خنده و گريه، بغض و آشتي، دوستي و دشمني، تولي و تبري، بايد و نبايد و … كه با وجود همه اين تضادها، جايگاه واقعي ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها پديدار مي‌گردد. دين تك بعدي كه تنها، تساهل و تسامح، خنده ، دوستي (حتي با دشمنان) و … داشته باشد هيچ اقتداري در ميان ساير دولتها و حكومتها نخواهد داشت، دين توسري خوري خواهد داشت كه هيچ جايگاه ارزشمندي نخواهد داشت. زيرا همواره حضور نبايدها است كه در كنار بايدها كنترل كننده نبض قوانين جامعه خواهد بود. دين بدون نبايدها، برداشت غيرواقعي و خودسرانه‌اي از دين است كه به حتم بايد به مشورت علماي درجه يك ديني مي‌رسيد و در نطفه خاموش مي‌گشت. شايد هم هدف از آن به چالش طلبيدن همين قشر بود و شايد هم غيرعامدانه و به علت عدم علم كافي بود.

هركسي، حق ندارد براي واژه آزادي و يا هر واژه ديگري در حيطه دين تعيين حدود شخصي و مجزا نمايد. اگر هم ساحتي باشد كه دين در آن نظر جديدي ارائه ننموده،‌ با مشورت علماي تراز اول دين، حدودي را كه دين براي هر مقوله ارائه مي‌نمايد به عنوان پيش فرض و زيربناي آن مقوله در نظر بگيرند. از اين رو، همگام با تعريف دين از آزادي به تبيين آن پرداخته شود.

آزادی در قرآن کریم:

با دقت توجه و تعمق در آیات قرآن می توان به آسانی به این مسئله واقف گشت که آزادی و اختیار در تمام مراحل زندگی و حیات انسان در ابعاد و موضوعات مختلف مورد توجه و مطرح است. مانند آزادی و اختیار در انتخاب و پذیرش دینف انجام عبادات و اعمال، بیان و قلم، تعلیم و تعلم، خوردن و آشامیدن، اخلاق فردی و اجتماعی، تفکر و اندیشه، اندیشه درباره قران و آفرینش انسان و جهان و …

در این نوشته به جهت اختصار، با توضیح مختصر، برخی از این موضوعات را با ارائه بعضی از آیات مربوطه متذکر می شویم.

1- آزادانه بودن دعوت پیامبران و دوری از هر گونه اکراه و اجبار

ظاهر دسته ای از آیات قران بر این دلالت دارد که دعوت پیامبران آزادانه بوده و از هر گونه اجبار و اکراه در پذیرش یا عدم پذیرش دین از سوی مردم، به دور است. پیامبران وظیفه دارند مردم را با حکمت و برهان و موعظه نیکو و پسندیده به راه خدا دعوت کرده و کلام الهی را با ساده ترین راه ممکن به مردم ابلاغ کنند و با آنها با مهربانی و عطوفت رفتار کنند و از هر گونه تندخویی و سخت دلی بر حذر باشند و راه رستگاری و ضلالت و گمراهی را برای مردم بیان نموده و از عاقبت عملشان که بهشت یا جهنم را در پی خواهد داشت آگاه سازند و آنها را به تفکر و اندیشه صحیح و انتخاب درست وادارند، و با مردم به عدالت رفتار کنند. در ذیل به نمونه هایی از آیات مورد نظر اشاره می کنیم:

وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٥٦/الفرقان﴾ قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿٥٧/الفرقان﴾

« ای پیامبر ما تو را جز بشارت دهنده و انذار کننده نفرستادیم، گو« من در برابر آن ( ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند. ( این پاداش من است)».

ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿١٢٥/النحل﴾

« ای رسول خدا مردم را با حکمت و موعظه نیکو، به راه خدا دعوت کن و با بهترین راه، با آنان مناظره نما، که البته خدا کسی را که از راه او گمراه شده و آنکه هدایت یافته را بهتر می شناسد»

در این آیات از عبارت « من شا» و « بمن ضل» استفاده می شود که مردم در انتخاب راه خود آزادند و پیامبران فقط وظیفه دارند مردم را با حکمت و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کنند.

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿٣٦/النحل﴾

و همانا در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم تا (به خلق ابلاغ کند که) خدای یکتا را بپرستید و از طاغوتها دوری کنید پس بعضی مردم را خدا هدایت کرد و بعضی دیگر در ضلالت و گمراهی ثابت ماندند پس شما در روی زمین گردش کنید تا بنگرید عاقبت آنان که انبیا را تکذیب کردند به کجا رسید»

در این آیه محل شاهد جمله « اعبدوا» و « اجتنبوا» است که خداوند می فرماید: ما برای هر امتی پیغمبری را فرستادیم تا به مردم ابلاغ کنند که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنند.

یعنی پیامبران فقط مامور به ابلاغ امر خدا به خلق هستند و خلق هم در انتخاب و اختیار

رای آزادند چرا که « اعبدوا» و « اجتنبوا» در صورتی معنا پیدا می کند که اسنان در انتخاب راه کاملا آزاد باشد. وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ ۖ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿الانعام/٤٨﴾

« ما پیامبران را، جز بشارت دهنده و بیم دهنده، نمی فرستیم پس آنها که ایمان بیاورند و اصلاح کنند، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند.

مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ ﴿المائده/٩٩﴾

« بر پیغمبر جز تبلیغ ( احکام الهی) وظیفه یا نیست و خدا می داند هر چه را که آشکار داشته و یا پنهان دارند . فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ﴿٢١﴾ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ ﴿٢٢﴾ إِلَّا مَن تَوَلَّىٰ وَكَفَرَ ﴿٢٣﴾ فَيُعَذِّبُهُ اللَّـهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ ﴿٢٤﴾ إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ ﴿٢٥﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُم ﴿الغاشيه/٢٦﴾

« پس تذکر ده، تو فقط تذکر دهنده ای، تو مسلط بر آنها نیستی ( که مجبورشان برایمان کنی) مگر کسی که پشت کند و کافر شود. که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات می کند مسلما بازگشت آنها به سوی ما است و مسلما حساب آنها با ما است»

از این آیات استفاده می شود که پیامبران وظیفه ای جز تبلیغ، بشارت انداز، و تذکر ندارند و خداوند از میان هر قومی پیامبری را فرستاد که آیات و قوانین خداوند را برای مردم بازگو نموده و راه پاکی، رستگاری و رسیدن به کمال معنوی را به آنها بیاموزد و در این راه، حق اکراه و اجبار نسبت به انتخاب دین مردم ندارند، بلکه مردم در انتخاب کفر و ایمان کاملا آزادند.

البته اگر راه کفر و ضلالت و گمراهی را انتخاب کنند وعده عذاب به آنها داده می شود چرا که نتیجه چنین اعمالی جز آتش جهنم نیست.

2- آزادی در انتخاب دین:

از ظاهر دسته یا دیگر از آیات قران بر می آید که خداوند انسان را در انتخاب دیدن آزاد گذاشته است تا انسانها بتوانند با تفکر و اندیشه کامل و به حکم عقل سلیم، بهترین، کامل ترین، جامع ترین، سرآمدترین دین را برگزینند. تفاوت این آیات نسبت به آیات دسته اول در این است که این آیات نسبت به آیات قبل خصوصی تر هستند.

ظاهر دسته ای از آیات قران بر این دلالت دارد که دعوت پیامبران آزادانه بوده و از هر گونه اجبار و اکراه در پذیرش یا عدم پذیرش دین از سوی مردم به دور است

یعنی فقط آزادی در انتخاب اصل دین را بیان می کنند برخلاف آیات دسته اول که شامل دین و لوازم آن می شدند. در این باره آیات فراوانی وارد شده است که نمونه هایی از آن در ذیل متذکر می شویم: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿البقره/٢٥٦﴾

« اکراهی در دین نیست زیرا راه درست از راه انحرافی، روشن شده است بنابراین کسی که به طاغوت ( بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد به دستگیره محکمی چنگ زده است که گسستنی نیست و خداوند، شنوا و داناست»

إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْكِرَةٌ ۖ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿١٩/المزمل﴾

این قران برای تذکر و یادآوری فرستاده شد پس هر که بخواهد راهی بسوی خدا پیش گیرد»

وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ۚ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا ۚ وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ ۚ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا ﴿الكهف/٢٩﴾

«بگو: این حق است از سوی پروردگارتان هر کس می خواهد یامان بیاورد ( و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس می خواهد کافر گردد! ما برای ستمگران آتشی آماده کرده ایم که سراپرده اش آنان را از هر سو احاطه کرده است و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان می آورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان می کند چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است»

وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ۚ أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿يونس/٩٩﴾

« و اگر پروردگار تو می خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی ( به اجبار) ایمان می آوردند، آیا تو می خواهی مردم را مجبور بسازی که ایمان بیاورند؟ ایمان اجباری چه سودی دارد؟

سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ ﴿١٤٨﴾ قُلْ فَلِلَّـهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿١٤٩/الانعام﴾

« بزودی مشرکان ( برای تبرئه خویش) می گویند: اگر خدا می خواست نه ما مشرک می شدیم نه پدران ما، و نه چیزی را تحریم می کردیم! کسانی که پیش از آنها بودند نیز همین گونه دروغ می گفتند تا سرانجام کیفر ما را چشیدند. بگو: آیا دلیل روشنی ( براین موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید شما فقط از پندارهای بی اساس پیروی می کنید و تخمین های نابجا می زنید بگو: دلیل رسا ( و قاطع ) برای خداست ( دلیلی که برای هیچ کس بهانه ای باقی نمی گذارد و اگر او بخواهد همه شما را به اجبار هدایت می کند، ( ولی چون هدایت اجباری بی ثمر است این کار را نمی کند)

از تمام آیات گذشته به طور روشن استفاده می شود که خداوند انسان را در انتخاب اصل دین کاملا آزاد گذاشته است که با تفکر، اندیشه، تامل و تحقیق کافی راه درست را انتخاب کند چرا که عقیده و اعتقاد یک امر قلبی است و اجبار پذیر نیست. با این حال گرچه انسان در انتخاب دین آزاد است لکن عقل سلیم حکم می کند که بهترین،کامل ترین و سرآمدترین دیدن را انتخاب نماید و پس از گزینش، موظف است همه قوانین و مقررات آن رعایت کند و از هر نوع تخلف و بی نظمی و قانون شکنی بپرهیزد.

3- آزادی در عمل

ظاهرا آیات فراوان دیگری دلالت دارد به اینکه انسان رد عمل خود زا آزادی و اخیتار کاملی برخوردار است اگر عمل نیکو انجام دهد از اجر و ثواب آن بهره مند می شود و در رحمت الهی به روی او باز است و جایگاه او بهشت خواهد بود. اگر به امر خداوند توجه نکرده، اعمال باطل و گناه را مرتکب شود از در رحمت الهی دور بوده و مواخذه خواهد شد و جایگاه او آتش سوزان جهنم است .

إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا ۗ أَفَمَن يُلْقَىٰ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ ۖ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿فصلت/٤٠﴾

« کسانی که آیات ما را تحریف می کنند بر ما پوشیده نخواهد بود آیا کسی که در آتش افکنده می شود بهتر است یا کسی که در نهایت امن و امان در قیامت به عرصه محضر می آید هر کاری می خواهید بکنید، او به آنچه انجام دهید بیناست»

در این آیه، عبارت « اعملوا ما شئتم» نشانه آزادی در عمل است .

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿البقره/١٧٠﴾

« و هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید می گویند (نه) ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می نماییم. آیا اگر پدران آنها چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند ( باز از آنها پیروی خواهند کرد)

اینکه می گویند: از آنچه پدران خود را بر آن بیافتیم، پیروی می کنیم، نشانه آزادی آنها در انجام اعمال است

4- آزادی و امتحان الهی

گروهی از آیات قران کریم بر این امر دلالت دارند که خداوند متعال هر از چند گاهی، انسانها را به جهت سنجش ایمان و عقیده و مقدار پایبندی شان نسبت به دستورات الهی مورد آزمایش و امتحان قرار می دهد و معلوم است که امتحان و آزمایش انسان در نحوه عملکرد، جایی معنا پیدا می کند که او در انجام اعمالش آزاد باشد در این باره، آیات فراوانی وارد شده است که از جمله آنها آیات زیر است.

وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ﴿البقره/١٥٥﴾

« قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگیف و کاهش در مالها و جانها و میوه ها آزمایش می کنیم و به استقامت بشاره ده»

وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ ۙ لَا تَأْتِيهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿الاعراف/ ١٦٣ ﴾

« و از آنها درباره (سرگذشت) شهری که در ساحل دریا بود بپرس زمانی که انها در روزهای شنبه، تجاوز خدا می کردند. همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه ( که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود بر سطح آب) آشکار می شدند اما در غیر روز شنبه به سراغ آنها نمی آمدند این چنین آنها را به چیزی آزمایش کردیم که نافرمانی کردند»

وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَمًا ۖ مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَٰلِكَ ۖ وَبَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿١٦٨/الاعراف﴾

« و آنها در زمین به صورت گروههای پراکنده ساختیم گروهی از آنها صالح و گروهی ناصالحند. و آنها را با نیکیها و بدیها آزمودیم شاید بازگردند

5- آزادی اندیشه

در برخی از آیات قران کریم، خداوند متعال امر به تفکر، تدبیر و اندیشه کرده اس و یا فرمانی داده که اجرای آن منوط به فکر و اندیشه می باشد. همچنین در آیات زیادی اندیشه و تعقل را ویژگی مومنان راستین و انسان هیا حقیقت طلب می داند امر به اندیشه و تفکر و برشمردن آن به عنوان ویژگی انسان های عالی رتبه، نشان دهنده آزادی انسان در اندیشه است. چرا که بدون آزادی اندیشه، اندیشه معنا پیدا نمی کند در محورهای ذیل این بحث را پی می گیریم:

الف- تفکر درباره قران :

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّـهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ﴿٨٢/النساء﴾

« آیا درباره قران نمی اندیشند؟ اگر از سوی غیر خدا بود اختلاف فراوانی در آن می یافتند»

لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّـهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٢١/الحشر﴾

« اگر این قران را بر کوهی نازل می کردیم می دیدی که در برابر آن خاشع می شود و از خوف خدا می شکافد اینها مثال هایی است که برای مردم می زنیم، شاید در آن بیندیشند»

ب- اندیشه در آفرینش انسان و جهان:

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿١٩١/ال عمران﴾

« مسلما در آفرینش آسمانها و زمین، آمد و رفت شب و روز، نشانه های برای خردمندان است همانا که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند و در اسراسر آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند و گویند بارالها اینها را بیهوده نیافریده ای تو منزهی ما را از عذاب آتش نگاهدار»

أَوَلَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّـهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَىٰ أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ ۖ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴿١٨٥/الاعراف﴾

«آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین و آنچه خدا آفریده است از روی دقت و عبرت نظر نیفکندند؟»

أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنفُسِهِم ۗ مَّا خَلَقَ اللَّـهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ ﴿الروم/٨﴾

« آیا آنان با خود نیندیشدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را در میان آن دو است جز بحق و برای زمان معینی نیافریده است ولی بسیاری از مردم لقای پروردگارشان را منکرند.

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٢١/الروم﴾

« و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند»

وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا ۖ وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ ۖ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٣/رعد﴾

« و او کسی است که زمین را گسترد ودر آن کوهها و نهرهایی قرار داد و در آن از تمام میوه ها دو جفت آفرید پرده سیاه شب را بر روز می پوشاند در اینها آیاتی است برای گروهی که تفکر می کنند»

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ۚ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٢٤/يونس﴾

« مثل زندگانی دنیا همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم که در پی آن، گیاهان زمین که مردم و چهارپایان از آن می خورند می روید، تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند ( ناگهان) فرمان ما، شب هنگام یا در روز ( برای نابودر آن) فرا می رسد و انچنان ان را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز نبوده است این گونه، آیات خود را با گروهی که می اندیشند، شرح می دهیم.

وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ﴿النحل/٦٨﴾ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ۚ يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿النحل/٦٩﴾

« و پروردگار تو به زنبور عسل و حی و الهام غریزی نمود که« از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم می سازند، خانه هایی برگزین، سپس از تمام ثمرات بخر و راههایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است به راحتی بپیما، از درون شکم آنها، نوشیدنی با رنگهای مختلف خارج می شود که در آن، شفا برای مردم است به یقین در این امر نشانه روشنی است برای جمعیتی که می اندیشند»

ج- تفکر در نفع و ضرر :

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿٢١٩/البقره﴾

« درباره شراب و قمار از تو سوال می کنند بگو: در آنها گناه و زیان بزرگی است و منافعی برای مردم در بر دارد ولی گناه آنها از نفعشان بیشتر است و از تو می پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن می سازد شاید اندیشه کنید

د- اندیشه در اهمیت علم و دانش و دوری از جهل :

قُل لَّا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّـهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۚ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ ۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ﴿الانعام/٥٠﴾

« بگو: من نمی گویم خزاین خدا نزد من است و من ( جز آنچه خدا به من بیاموزد) از غیب آگاه نیستم و به شما نمی گویم من فرشته ام، تنها از آنچه به من وحی می شود پیروی می کنم بگو: آیا نابینا و بینا مساویند؟پس چرا نمی اندیشید؟

أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿زمر/٩﴾

« بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندان متذکر می شوند

ه- تفکر درباره تسخیر آسمانها و زمین توسط انسان:

وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿١٣﴾

« او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخته در این نشانه های مهمی است برای کسانی که اندیشه می کنند»

وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿١٢/النحل﴾

« او شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت، و ستارگان نیز به فرمان او مسخر شمایند در این نشانه هایی است برایگروهی که عقل خود را بکار می گیرند»


جستجو