انتظار ظهور يك مصلح بزرگ آسمانى

مقدمه :
انتظار ظهور يك مصلح بزرگ آسماني، و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امرى فطرى و طبيعى است كه با ذات و وجود آدمى سر و كار داشته و با آفرينش هر انسانى همراه است و زمان و مكان نمى شناسد و به هيچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد.
از اين رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مايلند روزى فرا رسد كه جهان بشريّت در پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأييد و عنايت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات يافته، شور و بلوا در جهان پايان پذيرد و انسانها از وضع فلاكت بار موجود نجات يابند و از نابسامانى و نا امنى و تيره روزى خلاص شوند و سرانجام به كمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى  نايل آيند.
به همين دليل، در تمام اديان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ كه در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنايتها و خيانتهاى ضد انساني خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنيان خواهد نهاد _ سخن به ميان آمده و تمام پيامبران و سفيران الهى در اين زمينه به مردم با ايمان جهان، نويدهايى داده اند.

در اين زمينه، يكى از نويسندگان معروف چنين مى نويسد:
«موضوع ظهور و علايم ظهور، موضوعى است كه در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهميّت خاصّى است. صَرفِ نظر از عقيده و ايمان كه پايه اين آرزو را تشكيل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشريّت، و طالب تكامل معنوى وقتى كه از همه نا اميد مى شود، و مى بيند كه با وجود اين همه ترقّيات فكرى و علمى شگفت انگيز، باز متأسّفانه، بشريّت غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى كشاند و از خداوند بزرگ بيشتر دورى مى جويد، و از اوامر او بيشتر سرپيچى مى كند; بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد يارى مى جويد.
از اين رو در همه قرون و اعصار، آرزوى يك مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و اين آرزو نه تنها در ميان پيروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و يهودى و مسيحى و مسلمان، سابقه دارد، بلكه آثار آن را در كتاب هاى قديم چينيان و در عقايد هنديان، و در بين اهالى اسكانديناوى و حتّى در ميان مصريان قديم و بوميان و حتّى مكزيك و نظاير آنها نيز مى توان يافت».
آرى! عقيده به ظهور يك مصلح بزرگ آسمانى در پايان جهان، يكى از مسايل بسيار مهمّ و حسّاسى است كه نه تنها در آيين مبين اسلام، بلكه در همه اديان آسمانى، و نه تنها در ميان پيروان اديان و مذاهب بلكه در نزد بسيارى از مكاتب مختلف جهان سابقه ديرين دارد، و تمامى پيروان اديان بزرگ عالم از مسيحيان، كليميان و زرتشتيان گرفته تا پيروان مكتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقيده دارند.
ناگفته نماند كه پيروان اديان و مذاهب گوناگون، و ديگر ملل و اقوام گذشته و مكاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدى موعود منتظر(عليه السلام)»، و پيروان ساير اديان ومكتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» يا «مصلح غيبى»، يا «رهاننده بزرگ» يا «نجات بخش آسمانى» و يا «منجى اعظم» مى نامند; ولى در باره اوصاف كلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشكيل حكومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.
جالب توجّه اين كه حتّى در اين اواخر نيز، اين عقيده در بين گروهى از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشكيل حكومت واحدجهانى» درسطح وسيعى مطرح گرديده است: «در عصر اخير دوشادوش پيشرفت همه جانبه اى كه در تمام مسايل علمى نصيب بشريّت شده، اين ايده و عقيده نيز از مرز اديان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان يكى از مهمترين مسايل حياتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».
آرى ! امروز بسيارى از انديشمندان و فلاسفه مشهور جهان نيز عقيده دارند كه با پيشرفت سريع صنعت و تكنولوژى، زندگى ماشينى، رقابت هاى نا سالم نظامى، بازيهاى خطرناك سياسى، و احساس يأس و نا اميدى در بين جوامع بشرى براى رهايى از اوضاع نا بسامان كنونى، تشكيل حكومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است.
بنابراين، برغم افكار بيمارگونه كوته نظران كج انديش كه مى پندارند مسأله مهدويّت و انتظار ظهور يك رهبر بزرگ آسمانى در پايان جهان، از مختصّات مسلمانان و يا از عقايد خاص شيعيان است و مى كوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در يك مكتب خاصّ محصور كنند، اين مسأله اختصاص به مسلمانان و شيعيان ندارد; بلكه يك اعتقاد عمومى مشترك است كه همه اُمّتها و ملّتها و پيروان اديان ـ و حتّى مكاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و انديشمندان واقع بين جهان نيز ـ در اين عقيده و مرام باهم شريك اند.
اصالت اعتقاد به ظهور مُنجى
عقيده به ظهور يك نجات دهنده بزرگ آسمانى و اميد به يك آينده روشن كه در آن، نگرانيها و هراسها مرتفع گردد، و به بركت ظهور يك شخصيّت ممتاز الهى همه تاريكيها از پهنه گيتى برچيده شود، و ريشه ظلم و جهل و تباهى از روى كره زمين بركنده شود، يك اعتقاد عمومى ثابت است كه همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بين تمام ملّتها شايع و رايج بوده است.
بر اساس تحقيقات پژوهشگران مسايل اسلامى، اين عقيده در طول دوران زندگى انسانها پيوسته در ميان همه ملّتها و پيروان اديان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نيز معتقدند كه سرانجام بايد پيشوايى در آخر الزمان ظهور كرده، بى عدالتى ها را از بين برده، حكومت واحد جهانى تشكيل داده، و در بين مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى كند.
آنچه از تاريخ اُمّتها استفاده مى شود اين است كه: مسأله عقيده به ظهور يك رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام مُنجى موعود جهانى به قدرى اصيل و ريشه دار است كه در اعماق دل ملّتها و پيروان همه اديان الهى، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جايى كه در طول تاريخ بشريّت، انسانها در فراز و نشيب هاى زندگى، با يادآورى ظهور چنين رهبر مقتدرى، پيوسته خود را از يأس و نا اميدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پايان جهان، لحظه شمارى مى كنند.
براى اثبات اين مطلب، كافى است بدانيم كه عقيده به ظهور يك «نجات دهنده» حتّى از نظر يهود و نصارى نيز قطعى است. و حتّى اين كه در ميان همه طوايف يهود و همه شاخه هاى مسيحيّت وجود اين عقيده قطعى و مسلّم است.
انتظار ظهور «منجى» در بين يهود و نصارى
نويسنده آمريكايى كتاب «قاموس مقدّس»، درباره شيوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پيدايش يك «منجى بزرگ جهانى» در ميان قوم «يهود» چنين مى نويسد:
«عبرانيان منتظر قدوم مبارك «مسيح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارك . . . مكرّراً در «زبور» و كتب انبيا، على الخصوص، در كتاب «اشعيا» داده شده است. تا وقتى كه «يحياى تعميد دهنده» آمده، به قدوم مبارك وى بشارت داد، ليكن «يهود» آن نبوآت (پيشگوييها) را نفهميده با خود همى انديشيدند كه «مسيح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ايشان را از دست جور پيشگان و ظالمان رهايى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد كرد».
نويسنده كتاب «قاموس كتاب مقدّس» در كتاب خود ازيهوديان، زبان به شكايت مى گشايد كه دعوت عيساى مسيح را بعد از آن همه اشتياق و انتظار، سرانجام نپذيرفتند و او را مسيح واقعى نپنداشتند و او را با مسيح موعودى كه سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسين و مژده اش را كتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى كردند، مطابق نيافتند. از اين رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنايتكار به ملّت اسرائيل، و تعاليمش را، ضدّ آرمان اساسى كتب مقدّس «عهد عتيق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاكمه اش فراخواندند و به اعدام محكومش كردند، و همچنان با احساس غبنى جانكاه مجدداً در انتظار «مسيح موعود» و رهايى بخش از رنج و ستم، نشستند.
مسيحيان، با اين كه حضرت عيسى(عليه السلام) را «مسيح موعود» يهوديان مى دانستند، چون نسبت به پيروى او احساس ناتمامى كردند، يكباره اميدشان از «زمان حال» بركنده شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسيح» و بازگشت وى از آسمان، در پايان جهان نشستند.
طبق نوشته «مستر هاكس» آمريكايى، در كتاب خود «قاموس كتاب مقدس» كلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجيل» و ملحقات آن (عهد جديد) به كار رفته كه فقط 30 مورد آن با حضرت عيسى(عليه السلام) قابل تطبيق است، و 50 مورد ديگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گويد كه در آخر زمان ظهور خواهد كرد( [4] ).!
مسيح هاى دروغين
اعتقاد به ظهور يك «منجى بزرگ جهانى» و اشتياق، به ظهور يك رهبر آسمانى در ميان يهود و نصارى، آن چنان اصيل و ريشه دار است كه در طول تاريخ اين دو ملّت، مدّعيان شگفتى را پديد آورده، و افراد زيادى پيدا شده اند كه خود را به دروغ «مسيح موعود» معرّفى كرده اند. به طورى كه صاحب كتاب «قاموس كتاب مقدّس» در باره شماره مدّعيان دروغين «مسيح موعود» مى نويسد:
«24 نفر مسيحيان (مسيح هاى) دروغگو در ميان بنى اسرائيل ظاهر گشتند كه مشهورترين و معروفترين آنها «بركوكبه» است كه در اوايل قرن ثانى مى زيست. و آن دجّال معروف ادّعا مى نمود كه رأس و رئيس و پادشاه قوم يهود است.
و در مائه دوازدهم تخميناً ده نفر از مسيحيان، ـ يعنى: مسيح هاى دروغگو ـ ظاهر گرديده، جمعى را به خود گروانيده، و اين مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى كثير نيز در آن معركه، طعمه شمشير گرديدند. و آخرين مسيحيان ـ مسيح هاى دروغگو ـ «مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى كه در سال 1682 ميلادى ظهور كرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گرديده معدوم الاثر شد.
نويسنده كتاب «ديباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل اين جريان از كتاب «قاموس كتاب مقدس» مى نويسد:
«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمريكايى ـ كتاب «قاموس كتاب مقدّس» به زبان فارسى، كه سالها نيز ساكن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعيان «مسيحائى» و همچنين درباره آخرين كسى كه به عنوان «مسيح موعود» قيام كرده است، نارساست.
شماره اين مدّعيان، به مراتب بيشتر از آن است كه وى يادآور شده است، همچنين قيام «مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسين قيامى نيست كه تاريخ مسيحيّت آن را به ياد مى آورد. تنها طى دو قرن هيجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسيح موعود» ظهور كرده اند، و اغتشاشهايى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نيز به كيفر رسيده اند».
«البته به موازات دين مسيح، در دين يهود نيز، مسيح هاى دروغين متعدّد ظهور كرده اند. از جمله، يكى از مسيح هاى يهودى، «داود آل روى» از يهوديان ايران است. او در اواسط قرن دوازدهم در ميان يهوديان ايران، مدّعى شد كه او «مسيح موعود» است».( [6] )
عقايد اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود
مسأله عقيده به ظهور مصلحى جهانى در پايان دنيا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هيچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ اين اعتقاد كهن و ريشه دار، علاوه بر اشتياق درونى و ميل باطنى هر انسان ـ كه به طور طبيعى خواهان حكومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنيّت در سرتاسر جهان است ـ نويدهاى بى شائبه پيامبران الهى در طول تاريخ بشريّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است.
تمام پيامبران بزرگ الهى در دوران مأموريّت الهى خود به عنوان جزيى از رسالت خويش به مردم وعده داده اند كه در آخر الزمان و در پايان روزگار، يك مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دينى و بى عدالتى را در تمام جهان ريشه كن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد.
سيرى كوتاه در افكار و عقايد ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چين، ايران و يونان و نگرش به افسانه هاى ديگر اقوام مختلف بشرى، اين حقيقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد كه همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقايد و انديشه هاى متضادّى كه با يكديگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند.
اينك براى اين كه در باره اين موضوع سخنى به گزاف نگفته باشيم فهرست مختصرى از بازتاب اين عقيده را در ميان اقوام و ملل مختلف جهان در اينجا مى آوريم:
1 ـ ايرانيان باستان معتقد بودند كه: «گرزا سپه» قهرمان تاريخى آنان زنده است و در «كابل» خوابيده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى كنند تا روزى كه بيدار شود و قيام كند و جهان را اصلاح نمايد.

2 ـ گروهى ديگر از ايرانيان مى پنداشتند كه: «كيخسرو» پس از تنظيم كشور و استوار ساختن شالوده فرمانروايى، ديهيم پادشاهى به فرزند خود داد و به كوهستان رفت و در آنجا آرميده تا روزى ظاهر شود و اهريمنان را از گيتى براند.
3 ـ نژاد اسلاو بر اين عقيده بودند كه از مشرق زمين يك نفر برخيزد و تمام قبايل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنيا مسلّط گرداند.
4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند كه يك نفر فاتح از طوايف آنان قيام نمايد و «ژرمن» را بر دنيا حاكم گرداند.
5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «ماركو كراليويچ» را داشتند.
6 ـ برهمائيان از دير زمانى براين عقيده بودند كه در آخر زمان «ويشنو» ظهور نمايد و بر اسب سفيدى سوار شود و شمشير آتشين بر دست گرفته و مخالفين را خواهد كشت، و تمام دنيا «برهمن» گردد و به اين سعادت برسد.
7 ـ ساكنان جزاير انگلستان، از چندين قرن پيش آرزومند و منتظرند كه: «ارتور» روزى از جزيره «آوالون» ظهور نمايد و نژاد «ساكسون» را در دنيا غالب گرداند و سعادت جهان نصيب آنها گردد.
8 ـ اسن ها معتقدند كه پيشوايى در آخر الزمان ظهور كرده، دروازه هاى ملكوت آسمان را براى آدميان خواهد گشود.
9 ـ سلت ها مى گويند: پس از بروز آشوبهايى در جهان، «بوريان بور ويهيم» قيام كرده، دنيا را به تصرّف خود درخواهد آورد.
10 ـ اقوام اسكانديناوى معتقدند كه براى مردم دنيا بلاهايى مى رسد، جنگهاى جهانى اقوام را نابود مى سازد، آنگاه «اودين» با نيروى الهى ظهور كرده و بر همه چيره مى شود.
11 ـ اقوام اروپاى مركزى در انتظار ظهور «بوخص» مى باشند.
12 ـ اقوام آمريكاى مركزى معتقدند كه: «كوتزلكوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثى در جهان، پيروز خواهد شد.
13 ـ چينى ها معتقدند كه «كرشنا» ظهور كرده، جهان را نجات مى دهد.
14 ـ زرتشتيان معتقدند كه: «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر و هم گفتار و هم كردار گرداند.
15 ـ قبايل «اى پوور» معتقدند كه: روزى خواهد رسيد كه در دنيا ديگر نبردى بروز نكند و آن به سبب پادشاهى دادگر در پايان جهان است.
16 ـ گروهى از مصريان كه در حدود 3000 سال پيش از ميلاد، در شهر «ممفيس» زندگى مى كردند، معتقد بودند كه سلطانى در آخرالزمان با نيروى غيبى بر جهان مسلّط مى شود، اختلاف طبقاتى را از بين مى برد و مردم را به آرامش و آسايش مى رساند.
17 ـ گروهى ديگر از مصريان باستان معتقد بودند كه فرستاده خدا در آخر الزمان، در كنار خانه خدا پديدار گشته، جهان را تسخير مى كند.
18 ـ ملل و اقوام مختلف هند، مطابق كتاب هاى مقدّس خود، در انتظار مصلحى هستند كه ظهور خواهد كرد و حكومت واحد جهانى را تشكيل خواهد داد.
19 ـ يونانيان مى گويند: «كالويبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد كرد، و جهان را نجات خواهد داد.
20 ـ يهوديان معتقدند كه در آخر زمان «ماشيع» (مهدى بزرگ) ظهور مى كند و ابد الآباد در جهان حكومت مى كند، او را از اولاد حضرت اسحاق مى پندارند، در صورتى كه «تورات»، كتاب مقدّس يهود، او را صريحاً از اولاد حضرت اسماعيل دانسته است.
21 ـ نصارا نيز به وجود حضرت مهدى(عليه السلام) قايلند ومى گويند: او در آخر الزمان ظهور خواهد كرد و عالم را خواهد گرفت، ولى در اوصافش اختلاف دارند.( [7] )
آنچه از نظر خوانندگان گرامى گذشت ـ گرچه همه آنها با حضرت مهدى(عليه السلام)كاملاً تطبيق نمى كند و حتّى برخى از آنها اصلاً با مهدى موعود اسلام وفق نمى دهد. ـ از يك حقيقت مسلّم حكايت مى كند و آن اين كه:
اين افكار و عقايد و آرا كه همه آنها با مضمون هاى مختلف، از آينده اى درخشان و آمدن مصلحى جهانى در آخر الزمان خبر مى دهند، نشانگر اين واقعيّت است كه همه آنها در واقع از منبع پر فيض وحى سرچشمه گرفته است، و لكن در برخى از مناطق دور دست كه شعاع حقيقت در آنجا كمتر تابيده است در طول تاريخ به تدريج از فروغ آن كاسته شده، و فقط كلّياتى از نويدهاى مهدى موعود و «مصلح جهانى» در ميان ملّتها به جاى مانده است.
البته سالم ماندن اين نويدها در طول قرون متمادى، خود بر اهميّت موضوع مى افزايد، و مسأله «مهدويّت» و ظهور مصلح جهانى را قطعى تر مى كند.
بنابراين، عقيده به ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) در آخر الزمان يك عقيده عمومى است و اگر كلمه «مهدى» و واژه هاى ديگر را ـ كه پيروان ساير اديان و مذاهب مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق مى كنند ـ  از قالب اصطلاح اختصاصى آنها درآوريم، و آن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسمانى» يا «مصلح جهانى» و يا «رهايى بخش غيبى» بناميم، اختلاف اسمى هم رفع مى شود.
اسامى مقدّس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتب مذهبى اهل اديان
اينك قسمتى از اسامى مبارك آن حضرت را كه با الفاظ مختلفى در بسيارى از كتب مذهبى اهل اديان و ملل مختلف جهان آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانيم.
1 ـ «صاحب» در صحف ابراهيم(عليه السلام);
2 ـ «قائم» در زبور سيزدهم;
3 ـ «قيدمو» در تورات به لغت تركوم;
4 ـ «ماشيع» (مهدى بزرگ) در تورات عبرانى;
5 ـ «مهميد آخر» در انجيل;
6 ـ «سروش ايزد» در زمزم زرتشت;
7 ـ «بهرام» در ابستاق زند و پازند;
8 ـ «بنده يزدان» هم در زند و پازند;
9 ـ «لند بطاوا» در هزار نامه هنديان;
10 ـ «شماخيل» در ارماطس;
11 ـ «خوراند» در جاويدان;
12 ـ «خجسته» (احمد) در كندرال فرنگيان;
13 ـ «خسرو» در كتاب مجوس;
14 ـ «ميزان الحق» در كتاب اثرى پيغمبر;
15 ـ «پرويز» در كتاب برزين آذر فارسيان;
16 ـ «فردوس اكبر» در كتاب قبروس روميان;
17 ـ «كلمةُ الحقّ» در صحيفه آسمانى;
18 ـ «لِسانِ صدق» هم در صحيفه آسمانى;

19 ـ «صمصام الاكبر» در كتاب كندرال;
20 ـ «بقية اللّه» در كتاب دوهر;
21 ـ «قاطع» در كتاب قنطره;
22 ـ «منصور» در كتاب ديد براهمه;
23 ـ «ايستاده» (قائم) در كتاب شاكمونى;
24 ـ «ويشنو» در كتاب ريگ ودا;
25 ـ «فرخنده» (محمّد) در كتاب وشن جوك;
26 ـ «راهنما» (هادى و مهدى) در كتاب پاتيكل;
27 ـ «پسر انسان» در عهد جديد (اناجيل و ملحقات آن);
28 ـ «سوشيانس» در كتاب زند و هومو من يسن، از كتب زردتشيان;
29 ـ در كتاب «شابوهرگان» كتاب مقدس «مانويه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ايزد» آمده كه بايد در آخر الزمان ظهور كند، و عدالت را در جهان آشكار سازد;
30 ـ «فيروز» (منصور) در كتاب شعياى پيامبر.( [8] )
علاوه بر اين ها اسامى ديگرى نيز براى حضرت مهدى(عليه السلام)در كتب مقدّسه اهل اديان ذكر شده است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها خوددارى نموديم.( [9] )
اسامى مقدّسى چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقية اللّه» كه در كتب مذهبى ملل مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن العسكرى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ است كه در بيشتر روايات اسلامى، به آنها تصريح شده و ائمّه معصومين(عليهم السلام) در اكثر روايات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و «بقية اللّه» ياد كرده اند. و اين خود بيانگر اين واقعيّت است كه موعود همه اُمّتها و ملّتها همان وجود مقدّس منتظر غايب، حضرت حجّت بن الحسن العسكرى (عليه السلام) است.

اديان و نويد ظهور موعود
چنان كه در بحثهاى گذشته آمد، مسأله ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در آخر الزمان و پايان دادن به ظلم و ستمها از مسايل اساسى اديان و اسلام است، و تمامى اديان و مذاهب گوناگونى كه در روى كره زمين حكومت مى كنند، وقوع حتمى و قطعى آن را خبر داده اند.
بر اساس تعاليم انبيا و نويدهاى كتب آسمانى، عليرغم عوامل بدبينى بيشمارى كه نسبت به آينده بشر در جهان ديده مى شود، اوضاع كنونى جهان قابل دوام نيست، و دير يا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخيد، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد اجتماعى و كشمكشهاى كنونى جاى خود را به آرامش و امنيّت خواهد داد. مطابق وعده هاى انبيا و نويدهاى كتب آسمانى، چشم انداز آينده جهان و سرنوشت بشر روشن است.
نگاهى كوتاه به كتابهاى مذهبى اهل اديان اين امر را به خوبى نشان مى دهد كه وقتى جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بيدادگرى همه جهان را فراگيرد، و جنگهاى خانمان سوز و ويرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره اُمور كشورها عاجز و ناتوان گردند و براى خاموش كردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره اى نيابند، در چنين موقعيّت حساس و بحرانى يك مصلح بزرگ جهانى، با اتّكا به قدرت لايزال الهى قيام خواهد كرد، و به يك اصلاح عمومى در تمام جهان دست خواهد زد و زورگويان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسيخته عالم را سر جاى خود خواهد نشاند و به همه بدبختيها و تيره روزى ها و گرفتارى هاى بشريّت خاتمه خواهد داد.
خوشبختانه هنگامى كه به اديان آسمانى مراجعه مى كنيم، كتب آسمانى را سراسر مملوّ از اميد، و سرشار از نويدهاى بهروزى و وعده هاى ظهور آن «مصلح جهانى» مى بينيم، و شايد براى برخى كمى تعجّب آور باشد كه در تمام اديان و مذاهب بزرگ جهان، اعم از وثنيت، كليميت، مسيحيت، مجوسيت و آيين مبين اسلام . . . از مصلحى كه در پايان جهان ظهور خواهد كرد و به جنايتها و خيانتهاى انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد جهانى را، بر اساس عدالت و آزادى بنيان خواهد نهاد، گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نويد ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام و قرآن نيز، به صورتى جامع تر، كامل تر، عميق تر و جدى تر، مطرح شده است.
و جاى بسى خرسندى است كه اكثريّت قريب به اتّفاق نويدهايى كه در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهانى» در كتابهاى آسمانى آمده است ـ اگر نگوييم همه آنها ـ تنها با وجود مقدّس مهدى موعود(عليه السلام)، آخرين بازمانده حجت الهى از امامان معصوم شيعه مطابقت دارد.

آرى اى عزيز ! نويدهاى مصلح بزرگ جهانى و بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) علاوه بر قرآن مجيد در تمام كتب مذهبى اهل اديان مانند: كتاب زند، كتاب جاماسب، كتاب شاكمونى، كتاب جوك، كتاب ديدبراهمه، كتاب باسك، كتاب پاتيكل، كتاب دادنگ، كتاب ضفيناى نبى، كتاب اشعياء، كتاب وحى كودك، كتاب حُكى نبى، كتاب مكاشفات يوحناى لاهوتى، كتاب دانيال نبى، انجيل متى، انجيل لوقا، انجيل مرقس، و ساير كتابها و الواح ذكر شده، و در همه اين كتابها نويدها و بشارتهاى ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) به عبارات و مضامينى كه همه اصالت و حقيقتِ «مهدويّت» را تأييد مى كنند، و آن را يك عقيده عمومى مشترك بين همه اُمّتها و ملّتها مى دانند، به روشنى بيان شده است.
اگر چه غير از قرآن مجيد، همه كتابهاى ديگر آسمانى مورد دستبرد و تحريف قرار گرفته است، ولى باز هم مطالبى در آنها ديده مى شود كه از دستبرد دگران مصون مانده، و در آنها عبارات و جملاتى از آمدن «مصلح جهانى» به چشم مى خورد.
جالب توجّه اين كه: در تمام كتابهاى مقدّسى كه در ميان اهل اديان، به عنوان كتابهاى آسمانى شناخته شده و آورندگان آن كتابها به عنوان پيامبر، شناخته مى شوند، تصريحات زيادى به «مهدى موعود» شده است.
هر چند كه ما اين كتابها را به عنوان «كتاب آسمانى» نمى دانيم، و يقين نداريم كه آورندگان آنها پيامبر بوده اند، بلكه معتقديم كه آنها يا «پيامبر» بوده اند، يا اين مطالب را از كتابها و تعليم پيامبران گذشته اقتباس كرده اند، ولى شگفت آور است كه در برخى از اين كتابها، بعضى از القاب خاص و اسامى مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) و حتّى سلسله «نسبى» آن حضرت و اين كه وى از سلاله پاك پيغمبر آخر الزمان، و از فرزندان دختر آن پيغمبر، و آخرين جانشين آن حضرت است، نيز مشخص گرديده است.
اينك براى اثبات اين مدّعا قسمتى از نويدها و بشارتهاى ظهور مهدى موعود(عليه السلام) را كه در كتب مذهبى اهل اديان آمده است، از كتب مقدّسه هنديان، يهوديان، مسيحيان، زرتشتيان و ساير كتابهايى كه در ميان پيروان خود به عنوان كتاب آسمانى شناخته شده، نقل مى كنيم، تا اصالت مسأله «مهدويت» و جهانى بودن اعتقاد به ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) به خوبى روشن شود.

مهدى موعود(عليه السلام) در كتب مقدسه هنديان
در كتابهاى مذهبى مقدّسى كه در ميان هنديان به عنوان كتاب هاى آسمانى شناخته شده و آورندگان اين كتاب ها به عنوان پيامبر شناخته مى شوند، تصريحات زيادى به وجود مقدّس مهدى موعود(عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتى از آنها از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد.
الف) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب اوپانيشاد
در كتاب «اوپانيشاد» كه يكى از كتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مى رود، بشارت ظهور مهدى موعود(عليه السلام) چنين آمده است:
«اين مظهر ويشنو (مظهر دهم) در انقضاى كلّى يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيدى، در حالى كه شمشير برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر مى شود، و شريران را تماماً هلاك مى سازد، و خلقت را از نو تجديد، و پاكى را رجعت خواهد داد . . . اين مظهر دهم در انقضاى عالم ظهور خواهد كرد».( [10] )
با اندك تأملى در جملات بشارت فوق، ظاهر مى شود كه مقصود از «مظهر ويشنو» همان وجود مقدّس حجة بن الحسن العسكرى(عليه السلام) است; زيرا طبق روايات متواتر اسلامى آن حضرت در آخر الزمان و در پايان جهان، ظهور خواهد نمود و با شمشير قيام خواهد كرد، و تمامى جباران و ستمگران روى زمين را از بين خواهد برد، و در دوران حكومت آن مظهر قدرت خداوندى، جهان، آفرينش نوينى خواهد يافت.
« مهدى(عليه السلام) بر اسب دست و پا سفيدى سوار است»
اين عنوان كه در دومين فراز بشارت كتاب «اوپانيشاد» آمده است، در اخبار معصومين(عليهم السلام) بدان اشاره شده كه براى نمونه برخى از آنها را در اينجا مى آوريم:
در حديثى از حضرت امير مؤمنان على(عليه السلام) روايت شده كه در مورد ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) و به هنگام حركت آن حضرت از نجف به سوى مسجد سهله فرموده است:
«كَأنِّي بِهِ وَ قدْ عَبرَ مِنْ وادِي السّلام إلى مَسْجِدِ السَّهْلَةِ عَلى فَرَس مُحَجَّل لَهُ شِمْراخٌ يُزهِو وَ هُوَ يَدْعُو و يقول في دعائهِ…».( [11] )
«گويى او را با چشم خود مى بينم كه در نزديكى نجف از وادى السلام عبور كرده، به سوى مسجد سهله پيش مى رود در حالى كه بر اسب دست و پا سفيدى سوار است كه پيشانى سفيد و درخشنده اى دارد، و همه درخشندگى آن را چون چراغ و ستاره مى بينند و او در آن حال دعا مى خواند . . .»
ب) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «باسك»
در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسه آسمانى هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) چنين آمده است.
«دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخر الزمان، كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد، و حق و راستى با او باشد، و آنچه در دريا و زمين ها و كوه ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان ها و زمين و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگتر كسى به دنيا نيايد».( [12] )
ج) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «پاتيكل»
در كتاب «پاتيكل» كه از كتب مقدّسه هنديان مى باشد و صاحب اين كتاب از اعاظم  هند است و به گمان پيروانش، صاحب كتاب آسمانى است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) چنين آمده است:
«چون مدّت روز تمام شود، دنياى كهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواى بزرگ جهان كه يكى «ناموس آخر الزمان» و ديگرى «صديق اكبر».
يعنى وصى بزرگتر وى كه «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خليفه «رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسيار باشد. هر كه پناه به او برد و دين پدران او اختيار كند، سرخ روى باشد در نزد رام».
و دولت او بسيار كشيده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زياده باشد، و آخر دنيا به او تمام شود. و از ساحل درياى محيط و جزاير سرانديب و قبر بابا آدم(عليه السلام) و از جبال القمر تا شمال هيكل زهره، تا سيف البحر و اقيانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات» را خراب كند. و «جگرنات»( [13] ) بفرمان او به سخن آيد و به خاك افتد، پس آن را بشكند و به درياى اعظم اندازد، و هر بتى كه در هر جا باشد بشكند».( [14] )
از آنجا كه در اين بشارت، الفاظ و تعابيرى به كار رفته است كه امكان دارد براى بعضى از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضى از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضيح مى دهيم:
1 ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهى، پيامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله وسلم) است.

2 ـ پشن، نام هندى حضرت على بن ابى طالب(عليه السلام) است.
3 ـ صاحب ملك تازه، آخرين حجّت خداوند حضرت ولى عصر(عليه السلام) است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) است كه بزرگترين نماينده راهنمايان الهى و نام مقدّس وى نيز، هادى و مهدى و قائم به حق است.
4 ـ كلمه «رام» به لغت «سانسكريتى» نام اقدس حضرت احديت (خدا) است.
5 ـ اين جمله «هر كه به او پناه برد، و دين پدران او اختيار كند، در نزد رام، سرخ روى باشد» صريح است در اين كه، حضرت مهدى(عليه السلام) جهانيان را به دين اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت مى كند.
6 ـ سومنات ـ بنا به نوشته علاّمه دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانه اى بوده است در «گجرات». و گويند: سلطان محمود غزنوى آن را خراب كرد، و «منات» را كه از بتهاى مشهور است و در آن بتخانه بود، شكست. و گويند: اين لغت هندوى است كه مفرّس شده و آن نام بتى بود، و معنى تركيبى آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زيرا «سوم» به لغت هندوى قمر را گويند، و نات، تعظيم است. براى اطلاع بيشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرماييد.
7 ـ و اما «جگرنات» به لغت سانسكريتى، نام بتى است كه هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.
د) بشارت ظهور حضرت بقية اللّه(عليه السلام) در كتاب «وشن جوك»
در كتاب «جوك» كه رهبر جوكيان هندو است و او را پيامبر مى دانند، در باره بشارت ظهور حضرت «بقية الله»- ارواحنا فداه –  و رجعت گروهى از اموات در دوران حكومت عدالت گستر آن حضرت، چنين آمده است:
«آخر دنيا به كسى برگردد كه خدا را دوست مى دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده» باشد. خلق را، كه در دين ها اختراع كرده و حق خدا و پيامبر را پايمال كرده اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدى را سزادهد، و يك «كرور» دولت او باشد كه عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهى كنند».( [15] )
دو كلمه «فرخنده» و «خجسته» در عربى به (محمّد و محمود) ترجمه مى شود و اين هر دو اسم، نام مبارك حضرت مهدى- ارواحنا فداه –  مى باشد، و شايد هم اشاره به «محمّد» و «احمد» باشد; زيرا در روايات اسلامى وارد شده است كه حضرت مهدى- ارواحنا فداه – دو نام دارد، يكى مخفى و ديگرى ظاهر است، نامى كه مخفى است «احمد» و آن كه ظاهر است «محمّد» مى باشد.

هـ) بشارت ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) در كتاب «ديد»
در كتاب «ديد» كه از كتب مقدسه هنديان است بشارت ظهور مبارك حضرت ولى عصر- ارواحنا فداه –  چنين آمده است:
«پس از خرابى دنيا، پادشاهى در آخر الزمان پيدا شود كه پيشواى خلايق باشد، و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگيرد، و به دين خود در آورد، و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد، و هر چه از خدا بخواهد بر آيد».( [16] )
در برخى از روايات اسلامى، ائمّه معصومين(عليهم السلام) «منصور» را يكى از اسامى مبارك حضرت مهدى- ارواحنا فداه –  خوانده، و آيه شريفه:
«وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسرِفُ فِى القَتلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصوراً»( [17] )
(هر انكه مظلوم كشته شود ما براى ولىاو حق – قصاص – قرار داديم ،پس در كشتن اسراف نمىكند ، همانا او يارى شده است .)
را به آن حضرت تفسير نموده اند كه آن يگانه باز مانده حجج الهى، ولىّ خون مظلومان و منصور و مؤيّد من عند الله است.
و در همين رابطه در ضمن حديثى از امام باقر(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
«القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعْبِ، مُؤيَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطوى لَهُ الأرضُ، وَ تَظهَرُ لَهُ الكُنُوزُ، وَيبلغ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ».( [18] )
«قائم ما به وسيله رعب (در دل دشمنان) يارى مى شود، و با نصرت الهى تأييد مى گردد، زمين زير پايش پيچيده مى شود، و گنجهاى زمين براى او ظاهر مى شود، ودولت او به شرق و غرب عالم مى رسد».
و) بشارت ظهور حضرت قائم(عليه السلام) در كتاب «دادتگ»
در كتاب «دادتگ» كه از كتب مقدّسه برهمائيان هند است، بشارت ظهور مبارك حضرت «قائم- ارواحنا فداه – » چنين آمده است:
«بعد از آن كه مسلمانى به هم رسد، در آخر الزمان، و اسلام در ميان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و تعدّى حاكمان و رياى زاهدان و بى ديانتى امينان و حسد حاسدان بر طرف شود و به جز نام از آن چيزى نماند، و دنيا مملو از ظلم و ستم شود، و پادشاهان، ظالم و بى رحم شوند، و رعيّت بى انصاف گردند و در خرابى يكديگر كوشند و عالم را كفر و ضلالت و فساد بگيرد، دست حق به در آيد، و جانشين آخر «ممتاطا»( [19] ) ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد و بگردد همه جا (همه جهان را) و بسيار كسان را بكشد، و خلايق را هدايت كند، و آن در حالتى باشد كه تركان، امير مسلمانان باشند، و ]او[ غير از حق و راستى از كسى قبول نكند».( [20] )

آنچه در اين بشارت و بشارتهاى قبلى در مورد ظهور مبارك حضرت مهدى- ارواحنا فداه – آمده است، اكثر آنها بدون كم و كاست با روايات اسلامى منطبق است، و ممكن است; برخى تصوّر كنند كه شايد بعضى از مطالب اين پيشگويى كمى اغراق آميز است، ولى بايد توجّه داشت  كه همه فرازهاى اين پيشگويى كه در ضمن، تعدادى از علايم ظهور را نيز بر شمرده است در بسيارى از روايات اسلامى آمده و حتّى در دو حديث بسيار مفصّل و طولانى كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و امام صادق(عليه السلام) در مورد حوادث قبل از ظهور از آن دو بزرگوار نقل شده به تفصيل سخن رفته است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها صرف نظر مى نماييم، و علاقه مندان مى توانند به منابعى كه در پاورقى آورده ايم، مراجعه فرمايند.( [21] )
ز) بشارت ظهور حضرت حجة اللّه(عليه السلام) در كتاب «ريگ ودا»
در كتاب «ريك ودا» كه يكى از كتب مقدّسه هند است، بشارت ظهور حضرت حجة الله- ارواحنا فداه –  چنين آمده است:
«ويشنو، در ميان مردم ظاهر مى گردد . . . او از همه كس قوى تر ونيرومندتر است . . . در يك دست «ويشنو» (نجات دهنده) شمشيرى به مانند ستاره دنباله دار و دست ديگر انگشترى درخشنده دارد هنگام ظهور وى، خورشيد و ماه تاريك مى شوند و زمين خواهد لرزيد».( [22] )
در اين بشارت، از ظهور انسانى ممتاز و با عظمت و برخى از نشانه هاى ظهور وى سخن رفته است كه در وقت ظهور با شمشير آتشبار كه بسان ستاره دنباله دار است، قيام مى كند. و اين تعبير (يعنى: قيام با شمشير) تعبير دقيق و لطيفى است كه مضمون آن در رابطه با ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) در احاديث اسلامى نيز آمده است.
ح) بشارت ظهور آخرين حجّت خدا(عليه السلام) در كتاب «شاكمونى»:
در كتاب «شاكمونى» كه از كتب مقدّسه هنديان مى باشد و به اعتقاد كفره هند، پيغمبر صاحب كتاب است و مى گويند: وى بر اهل خطا و ختن مبعوث بوده است، بشارت ظهور آخرين حجّت خدا حضرت ولى عصر- ارواحنا فداه – چنين آمده است:
«پادشاهى و دولت دنيا به فرزند سيّد خلايق دو جهان «گشن» بزرگوار تمام شود، و او كسى باشد كه بر كوه هاى مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند، و بر ابرها سوار شود، و فرشتگان كاركنان او باشند، و جنّ و انس در خدمت او شوند، و از «سودان» كه زير خط «استوا» است تا سرزمين «تسعين» كه زير قطب شمالى است و ماوراى بحار و ماوراى اقليم هفتم و گلستان ارم تا باغ شداد را صاحب شود، و دين خدا يك دين شود و دين خدا زنده گردد، و نام او «ايستاده» باشد، و خداشناس باشد».( [23] )
«گشن» در لغت هندى نام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه در اين بشارت فوق، فرزند برومند وى را به نام «ايستاده» و «خدا شناس» ناميده، چنان كه شيعيان او را «قائم(عليه السلام)» و حضرت مهدى- ارواحنا فداه –  مى خوانند.
و امّا موضوع سوار شدن آن حضرت بر ابرهاى آسمان كه در اين بشارت آمده است، يكى از بزرگترين امتيازات آن موعود مسعود است كه نه تنها در بشارت فوق و مكرّراً در بشارتهاى انجيل از آن سخن رفته است; بلكه در روايات متواتره اسلامى نيز به صورت يك امر جدّى و خارق العاده مطرح گرديده است.
زيرا پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم(عليهم السلام) در مواردى كه از ظهور مبارك آن ولى مطلق الهى سخن رانده اند، سير و حركت آن مصلح بزرگ جهانى را در ايّام ظهور خارق العاده دانسته، و به پيروان خود مژده داده اند كه حضرت مهدى(عليه السلام) با قدرت و جلال در حالى كه بر ابرهاى آسمان سوار است، ظهور خواهد فرمود.
اينك براى اثبات اين مدّعا و دلگرمى منتظران ظهور آن يگانه منجى عالم، به چند نمونه از احاديث وارده اشاره مى كنيم:
1 ـ علاّمه مجلسى در ضمن حديثى از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: خداوند در شب معراج خطاب به من كرد و فرمود: . . .
«. . . وَ لاَُطَهِّرَنَّ الأَرْضَ بآخِرِهِمْ من أَعْدائي، وَ لاَُمَلِكَنَّهُ مَشارِق الأَرْضِ وَ مَغارِبَها، وَ لأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّياحَ، وَ لاَُذَلِلَنَّ لَهُ السَّحابَ الصِعابِ، ولأرقينّهُ في الأسباب، ولأنصرنّهُ بجندي، وَ لاَُمِدَّنِّهُ بِمَلائِكَتِي، حتّى يُعْلِنَ دَعْوَتِي، وَيَجْمَعَ الخَلْقَ عَلى تَوحيدِي، ثُمَّ لاَُدِيمنّ مُلكَهُ، وَلاَُداوِلَنَّ الأيّامَ بَيْنَ أوْلِيائِي إلى يَوْم القِيامَةِ».( [24] )
«. . . و زمين را به وسيله او از دشمنانم پاك مى سازم; شرق و غرب جهان را به او تمليك مى نمايم; بادها را به تسخير او در مى آورم; ابرهاى سخت و نا آرام را براى او رام مى گردانم، برترين ابزارها را در اختيار او مى گذارم، با سپاه خود او را يارى نموده و با فرشتگانم او را مدد و تقويت مى نمايم، تا دعوت مرا آشكار سازد و همه مخلوقات را بر توحيد من گرد آورد. آنگاه دولت او را پايدار نموده و دوران حكومتش را تا پايان روزگار بين دوستانم جاودانه مى سازم».
2 ـ در حديثى از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
«أما إنّ ذا القَرْنَيْنِ قَدْ خُيِّرَ السَّحابَيْنِ، فَاختارَ الذَّلُولَ وَ ذَخَرَ لِصاحِبِكُمُ الَصَّعْبَ.
فَقِيلَ لَهُ: وَ ما اَلصَّعْبُ؟
فَقالَ: ما كانَ مِنْ سَحاب فِيهِ رَعْدٌ وَصاعِقَةٌ وَ بَرْقٌ، فَصاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ!. أما إنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحابَ، وَ يَرْقَى فِي الأسبابِ: أسبابِ السَّماوات السَّبْعِ وَ الأَرَضِينَ السَّبع».( [25] )
«ذوالقرنين ميان دو ابر مخير شد: يكى ابر رام و ديگرى ابر نا آرام، و او ابر رام را براى خود بر گزيد و ابر نا آرام را براى صاحب شما نگه داشت.
گفته شد: ابر نا آرام چيست؟
فرمود: ابرى كه با رعد و برق و غرّش باشد، كه صاحب شما سوار بر آن خواهد شد. آرى ! صاحب شما سوار ابر مى شود، همه اسبابها و ابزارها را زير پا مى گذارد، اسبابهاى هفت آسمان و هفت زمين را».
بشارات ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «تورات»
در كتاب تورات كه از كتب آسمانى به شمار مى رود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زيادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخر الزمان آمده است كه چون مضمونهاى آن بشارات در قرآن كريم و احاديث قطعى و متواتر اسلامى به صورت گسترده اى وارد شده و نشان مى دهد كه مسأله «مهدويّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتى از آن بشارات را در اينجا مى آوريم، و برخى از نكات آنها را توضيح مى دهيم تا موضوع تشكيل حكومت واحد جهانى، و تبديل همه اديان و مذاهب مختلف به يك دين و آيين مستقيم، برهمگان روشن شود.
گفتنى است كه چون در كتاب «عهد عتيق» (يعنى: تورات و ملحقات آن) همچون كتاب انجيل، از بازگشت و رجعت حضرت عيسى (عليه السلام)سخن به ميان آمده است و اين مطلب، رابطه مستقيم با ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)دارد،  در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)، فرازهايى از «تورات» را آورده ايم  تا دانسته شود كه قوم يهود نيز بر اساس آنچه در كتابهاى مذهبى خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت حضرت مسيح(عليه السلام)معتقدند. و در اين باره ترديد ندارند كه بالاخره روزى فرا مى رسد كه حضرت عيساى روح الله(عليه السلام)به زمين باز مى گردد و برخى از آنها را تنبيه و از برخى ديگر انتقام مى گيرد، هر چند كه بسيارى از آنان بر اثر آيات و معجزاتى كه از حضرت مهدى(عليه السلام)و عيساى مسيح(عليه السلام)مى بينند ايمان آورده و تسليم مى شوند و در برابر حق خاضع و خاشع مى گردند.

اينك به قسمتى از بشاراتى كه در «تورات» و ملحقات آن آمده است، توجّه فرماييد:
الف) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در «زبور داوود»
در زبور حضرت داود(عليه السلام) كه تحت عنوان «مزامير» در لابلاى كتب «عهد عتيق» آمده، نويدهايى در باره ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) به بيانهاى گوناگون داده شده است و مى توان گفت: در هر بخشى از «زبور» اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت، و نويدى از پيروزى صالحان بر شريران و تشكيل حكومت واحد جهانى و تبديل اديان و مذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد و مستقيم، موجود است.
و جالب توجّه اين كه، مطالبى كه قرآن كريم در باره ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از «زبور» نقل كرده است عيناً در زبور فعلى موجود و از دست برد تحريف و تفسير مصون مانده است.
قرآن كريم چنين مى فرمايد:
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ).( [26] )
«ما علاوه بر ذكر (تورات) در «زبور» نوشتيم كه ]در آينده[ بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد».
مقصود از «ذكر» در اين آيه شريفه، تورات موسى(عليه السلام) است كه زبور داود(عليه السلام)پيرو شريعت تورات بوده است.
اين آيه مباركه از آينده درخشانى بشارت مى دهد كه شرّ و فساد به كلّى از عالم انسانى رخت بر بسته، و اشرار و ستمكاران نابود گشته اند، و وراثت زمين به افراد پاك و شايسته منتقل گرديده است. زيرا كلمه «وراثت و ميراث» در لغت، در مواردى استعمال مى شود كه شخص و يا گروهى منقرض شوند و مال و مقام و همه هستى آنها به گروهى ديگر به وراثت منتقل شود.
به هر حال، طبق روايات متواتره اسلامى ـ از طريق شيعه و سنّى ـ اين آيه شريفه مربوط به ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) مى باشد، و قرآن كريم اين مطلب را از زبور حضرت داود (عليه السلام) نقل مى كند، و عين همين عبارت در زبور موجود است. و اينك متن زبور:
«(9) زيرا كه شريران منقطع مى شوند. امّا متوكّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد. (10) و حال اندكست كه شرير نيست مى شود كه هر چند مكانش را جستجو نمايى ناپيدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتى متلذّذ خواهند شد (12) شرير بخلاف صادق افكار مذمومه مى نمايد، و دندانهاى خويش را بر او مى فشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون كه مى بيند كه روز او مى آيد (14) شريران شمشير را كشيدند و كمان را چلّه كردند تا آن كه مظلوم و مسكين را بيندازند، و كمانهاى ايشان شكسته خواهد شد (16) كمى صدّيق از فراوانى شريران بسيار بهتر است. (17) چون كه بازوهاى شريران شكسته مى شود و خداوند صدّيقان را تكيه گاه ا ست (18).
خداوند روزهاى صالحان را مى داند و ميراث ايشان ابدى خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهندشد، و در ايّام قحطى سير خواهند بود (20) لكن شريران هلاك خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پيه برّه ها فانى بلكه مثل دود تلف خواهند شد; (22) زيرا متبرّكان خداوند، وارث زمين خواهند شد، امّا ملعونان وى منقطع خواهند شد (29) صدّيقان وارث زمين شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار كه تو را به وراثت زمين بلند خواهند كرد و در وقت منقطع شدن شريران اين را خواهى ديد (38) امّا عاصيان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شريران منقطع خواهند شد».( [27] )
در فصل ديگر مى فرمايد:
«. . . قومها را به انصاف داورى خواهد كرد. آسمان شادى كند و زمين مسرور گردد. دريا و پرى آن غرش نمايند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آيد. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زيرا كه مى آيد، زيرا كه براى داورى جهان مى آيد. ربع مسكون را به انصاف داورى خواهد كرد. و قومها را به امانت خود».( [28] )
و از جمله در مزمور 72 در مورد پيامبر بزرگوار اسلام و فرزند دادگسترش حضرت مهدى(عليه السلام)، چنين مى فرمايد:
«(1) اى خدا ! شرع و احكام خود را به «ملك»، و عدالت خود را به «ملك زاده» عطا فرما (2) تا اين كه قوم تو را به عدالت و فقراى تو را به انصاف حكم نمايد (3) به قوم كوهها سلامت و كويرها عدالت برساند (4) فقيران قوم را حكم نمايد، و پسران مسكينان را نجات دهد، و ظالم را بشكند (5) تا باقى ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گياه بريده شده مثل باران و مانند امطار ـ كه زمين را سيراب مى گرداند ـ خواهد باريد (7).
و در روزهايش صدّيقان شكوفه خواهد نمود، و زيادتى سلامتى تا باقى ماندن ماه خواهد بود (8) از دريا تا به دريا و از نهر تا به اقصى زمين سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشينان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاك را خواهند بوسيد (10).
ملوك طرشيش و جزيره ها، هديه ها خواهند آورد، و پادشاهان شبا و سبا پيشكشها تقريب خواهند نمود (11) بلكه تمامى ملوك با او كرنش خواهند نمود، و تمامى اُمم او را بندگى خواهند كرد (12) زيرا فقير را وقتى كه فرياد مى كند و مسكين كه نصرت كننده ندارد، خلاصى خواهد داد (13) و به ذليل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جانهاى مسكينان را نجات خواهد داد (14) جان ايشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم در نظرش خون ايشان قيمتى خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشيده خواهد شد (16) در زمين به سر كوهها مشت غلّه كاشته مى شود كه محصول آن مثل اسنان متحرّك شده، اهل شهرها مثل گياه زمين شكوفه خواهند نمود (17).
اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقى بماند، در او مردمان بركت خواهند يافت، و تمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت (19) بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد، و تمامى زمين از جلالش پر شود (20) دعاى داود پسر يسىّ تمام شد».( [29] )
ب) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «اشعياى نبى»
در كتاب «اشعياى نبى» كه يكى از پيامبران پيرو تورات است، بشارت فراوانى در مورد ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) آمده است كه جهت استدلال به كتاب مزبور، نخست فرازى از آن بشارت ها را نقل نموده، و برخى از نكات آن را توضيح مى دهيم تا معلوم شود كه مسلمانان در باره عقيده به ظهور يك مصلح جهانى تنها نيستند، بلكه همه اهل كتاب در اين عقيده با مسلمانان اشتراك نظر دارند.
در فرازى از بشارت كتاب اشعيا چنين آمده است:
«و نهالى از تنه «يسىّ»( [30] ) بيرون آمده، شاخه اى از ريشه هايش خواهد شكفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. يعنى روح حكمت و فهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشى او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤيت چشم خود، داورى نخواهد نمود و بر وفق سمع گوشهاى خويش، تنبيه نخواهد نمود; بلكه مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت.
و گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پروارى با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چريد و بچه هاى آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و طفل شير خواره بر سوراخ مار بازى خواهد كرد، و طفل از شير باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت، و در تمامى كوه مقدس من، ضرر و فسادى نخواهند كرد; زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايى كه دريا را مى پوشاند».( [31] )
منظور از «نهالى كه از تنه يسىّ خواهد روييد» ممكن است يكى از چهار نفر از شخصيّت هاى بزرگ روحانى و رهبران عالى قدر بشر، حضرت داود، حضرت سليمان، حضرت عيسى و حضرت حجّت بن الحسن العسكرى(عليهم السلام)باشند; ولى دقّت و بررسى كامل آيات فوق نشان مى دهد كه منظور از اين نهال، هيچ يك از آن پيامبران نيست; بلكه همه آن بشارتها ويژه قائم آل محمّد(عليهم السلام)است; زيرا حضرت داوود و سليمان(عليهما السلام)فرزندان پسرى يسىّ، و حضرت عيسى بن مريم(عليه السلام)نواده دخترى وى، و قائم آل محمّد(عليه السلام)نيز از جانب مادرش جناب نرجس خاتون ـ كه دختر يشوعا، پسر قيصر، پادشاه روم و از نسل حضرت داود، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسى(عليه السلام) بوده، و نسب شريفش به شمعون صفا، وصىّ حضرت عيسى(عليه السلام)مى رسد ـ نواده دخترى «يسىّ» مى باشد.
در فرازى از اين بشارت چنين آمده است: «موافق رؤيت چشم خود داورى نخواهد كرد و بر وفق سمع گوشهاى خود تنبيه نخواهد نمود» و اين جمله، اشاره به حاكميت مطلق و حكومت عادلانه آن حضرت دارد كه وى بر اساس حق و واقع، حكم مى كند و نيازى به شاهد و بيّنه ندارد و از كسى گواهى نمى طلبد چنان كه در روايات اسلامى آمده است كه: «يحكم بحكم داود ومحمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)» يعنى به حكم حضرت داود و دستور پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) حكم مى كند و با علم و دانش خدادادى خويش داورى مى نمايد.( [32] )
و در فراز ديگرى از آن بشارت آمده است كه، در زمان حكومت حقه و دوران حكومت عدالت پيشه او «گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد … و گوساله و شير پروارى با هم، و … ضرر و فسادى نخواهند كرد»، اين جمله نشان مى دهد كه در زمان ظهور مبارك آن موعود آسمانى، عدل و داد آن چنان گسترش مى يابد كه جانوران و درندگان با هم سازش مى كنند و در كنار يكديگر قرار مى گيرند و خوى بهيميّت و درندگى را از دست مى دهند، و زيان و ضرر به هيچ يك از موجودات نمى رسانند چنان كه در اخبار و احاديث آمده است:
«وَ تَصْطَلِحُ فِي مُلْكِهِ السّباع، وَ اصْطَلَحَتِ السِّباع، و تأمَنُ الْبَهائم».( [33] )
در حكومت او درندگان خوى توحش رها كرده و با يكديگر سازش  مى كنند و حيوانات اهلى احساس امنيت مي نمايند.
و در آخرين فراز از بشارت مزبور آمده است: «جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايى كه دريا را مى پوشاند»، اين مطلب نشانگر اين واقعيّت است كه در عهد با سعادت آن موعود آسمانى چنان تحوّل عظيم علمى و فرهنگى به وجود مى آيد كه همه مردمان به خداى يگانه ايمان مى آورند. درهاى رشته هاى گوناگون علوم و دانش به روى انسانها گشوده مى شود، سطح معلومات بشرى بالا مى رود، راهى را كه بشريّت در طول تاريخ در هزاران سال پيش به دنبال آن بوده در زمان كوتاه مى پيمايد، عقلها كامل و انديشه ها شكوفا مى گردد، و كوته بينى ها و تنگ نظرى ها از بين مى رود، و انسانها به كمال و بلوغ عقلى و اخلاقى و انسانى مى رسند و به تمام ناكاميها، شكستها، ستمها، نادانيها و بدبختى ها پايان مى دهند، و زندگى شرافتمندانه تازه اى را آغاز مى نمايند.

در بشارت ديگرى نيز در كتاب «اشعياء» در مورد ظهور قائم آل محمّد(عليه السلام)چنين آمده است:
«و در ايّام آخر واقع خواهد شد . . . جميع اُمّتها به سوى آن روان خواهند شد . . . او اُمّتها را داورى خواهد نمود، و قومهاى بسيارى را تنبيه خواهد كرد . . . اُمّتى بر اُمّتى شمشير نخواهد كشيد و بار ديگر جنگ را نخواهند آموخت».( [34] )
آنچه از اين بشارت فهميده مى شود اين است كه پس از قيام شكوهمند مهدى موعود(عليه السلام) جميع اُمّتها به سوى او روى خواهند آورد. و او همه مردم جهان را از هر رنگ و نژادى كه باشند و هر دين و مذهبى كه داشته باشند در زير يك پرچم كه دين اسلام و توحيد باشد گرد خواهد آورد، و گروه بسيارى را تنبيه خواهد نمود، و در پرتو اجراى عدالتش، و در ميان مردم به قضاوت داودى داورى خواهد نمود، و بر اساس حق و واقع قضايا را حل و فصل خواهد كرد، كه سراسر گيتى را فرا خواهد گرفت ديگر اُمّتى بر اُمّتى شمشير نخواهد كشيد، و بار ديگر جنگ و خونريزى و ناامنى بر جهان حكمفرما نخواهد بود، و همه مردمان در صلح، صفا، صميميّت و آسايش و آرامش در كنار هم زندگى خواهند نمود.
در فرازى از بشارت هاى كتاب اشعيا آمده كه در زمان آن حضرت، عدالت اجتماعى برقرار خواهد گرديد و امنيّت عمومى به وجود خواهد آمد به گونه اى كه مردم در صلح و صفا و صميميّت زندگى كنند و بهايم با هم سازش نمايند و در كنار هم با آسودگى بياسايند:
«آنگاه انصاف در بيابان ساكن خواهد شد، و عدالت در بوستان مقيم خواهد گرديد. و عمل عدالت، سلامتى و نتيجه عدالت، آرامى و اطمينان خاطر خواهد بود تا ابد الآباد. و قوم من در مسكن سلامتى و در مساكن مطمئن و در منزلهاى آرامى ساكن خواهند شد».( [35] )
در فراز ديگرى از بشارت هاى كتاب اشعياى نبى آمده كه در آن زمان، بساط ظلم و ستم برچيده خواهد شد، و عدالت گسترش خواهد يافت، و فقر اقتصادى از ميان خواهد رفت و نيازمنديهاى مادى و معنوى مردم تأمين خواهد گرديد، و همگان به اخلاق حميده اسلامى آراسته خواهند شد، و پرده هاى ظلمت و تاريكى به كنار خواهد رفت، و مردمان در ناز و نعمت زندگى خواهند كرد:
«برگزيدگان من، از عمل دستهاى خود تمتّع خواهند برد، زحمت بيجا نخواهند كشيد، اولاد به جهت اضطراب نخواهند زاييد; زيرا كه اولاد بركت يافتگان خداوند هستند و ذريّت ايشان با ايشان اند. و قبل از آن كه بخوانند من جواب خواهم داد، و پيش از آن كه سخن گويند من خواهم شنيد. گرگ و برّه با هم خواهند چريد، و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و خوراك مار خاك خواهد بود، خداوند مى گويد كه در تمامى كوه مقدّس من، ضرر نخواهند رسانيد و فساد نخواهند كرد».( [36] )
ج) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب بوئيل نبى
در كتاب بوئيل نبى كه از پيامبران پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و نزول حضرت عيسى(عليه السلام) و محاكمه اسرائيل در آن روز سرنوشت ساز، چنين آمده است:
«آن گاه جميع امّت ها را جمع كرده به وادى «يهوشافاظ»( [37] )فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود و ميراث خويش، اسرائيل ]را[ محاكمه خواهم نمود، زيرا كه ايشان را در ميان امّت ها پراكنده ساخته و زمين مرا تقسيم نموده اند و بر قوم من قرعه انداخته و پسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند».( [38] )
و در جاى ديگر از همين كتاب چنين آمده است:
«اى همه اُمّتها ! بشتابيد و بياييد و از هر طرف جمع شويد اى خداوند شجاعان ! خود را به آنجا فرود آور. اُمّتها بر انگيخته شوند. به «وادى يهوشافاظ» بر آيند; زيرا كه من در آنجا خواهم نشست تا بر همه اُمّتهايى كه به اطراف آن هستند داورى نمايم».( [39] )
و در همين زمينه در كتاب «عاموس نبى» آمده است كه مى گويد:
«بنابر اين، اى اسرائيل ! به اين طور با تو عمل خواهم نمود، و چون كه به اين طور با تو عمل خواهم نمود پس اى اسرائيل ! خويشتن را مهيّا ساز تا با خداى خود ملاقات نمايى».( [40] )
اين فرازها ـ همچنان كه ملاحظه مى شود ـ از نزول حضرت عيسى(عليه السلام) و داورى آن حضرت در «يوم الله ظهور» خبر مى دهند.
و در همين رابطه، در كتاب «هوشيع نبى» در مورد بازگشت حضرت عيسى (عليه السلام)خطاب به قوم يهود آمده است:
«و من براى افرايم( [41] ) مثل شير و براى خاندان يهودا ( [42] )مانند شير ژيان خواهم بود. من خودم خواهم دريد و رفته خواهم ربود و رهاننده نخواهد بود.
من روانه شده به مكان خود خواهم برگشت تا ايشان به عصيان خود اعتراف نموده روى مرا بطلبند، در تنگى خود صبح زود مرا خواهند طلبيد».( [43] )

د) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «زكرياى نبى»
در كتاب زكرياى نبى ـ كه يكى از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل و از انبياى پيرو تورات است، بشارت ظهور آن يگانه منجى عالم چنين آمده است:
«اينك روز خداوند مى آيد و غنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد. و جميع اُمّتها را به ضدّ اورشليم براى جنگ جمع خواهم كرد، و شهر را خواهند گرفت و خانه ها را تاراج خواهند نمود، و زنان را بى عصمت خواهند كرد، و نصف اهل شهر به اسيرى خواهند رفت، و بقيّه قوم از شهر منقطع خواهند شد.
و خداوند بيرون آمده با آن قومها مقاتله خواهد نمود چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود، و در آخر آن روز پايهاى او بر كوه زيتون كه از طرف مشرق به مقابل اورشليم است خواهد ايستاد . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . و يَهْوه (خدا) بر تمامى زمين پادشاه خواهد بود. و در آن روز يَهْوة واحد خواهد بود و اسم او واحد».( [44] )
در اينجا لازم است اين نكته را توضيح دهيم كه در كتب عهدين (يعنى تورات و انجيل) كلمه «خداوند» بيشتر در مورد حضرت عيسى(عليه السلام) به كار مى رود، كه در اينجا نيز چنين شده است. و جالب اين كه در اين فراز بشارت كه از تورات نقل كرديم، محل فرود آمدن حضرت عيسى و يوم الله بودن آن روز و جهانى شدن اسلام و سقوط رژيم اشغالگر قدس دقيقاً با روايات اسلامى مطابقت دارد.
البته بايد توجّه داشت كه طبق آيات كريمه قرآن مجيد، مضمون اين پيشگوييها يكبار در دوران گذشته در زمان بخت النصر انجام گرفته و يكبار ديگر طبق وعده هاى صريح قرآن كريم و نويدهاى ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) در «يوم الله ظهور»، انجام خواهد گرفت، و نخستين قبله مسلمانان براى هميشه از اشغال يهوديان رهايى خواهد يافت و در تمامى جهان خداى يكتا را پرستش خواهد نمود، و در تمامى نقاط زمين نداى دلنواز وحدت به گوش خواهد رسيد.
به هر حال، آنچه در اين فراز در مورد سرنوشت يهوديان مغرور آمده است دقيقاً با روايات اسلامى منطبق است; زيرا از احاديث چنين استفاده مى شود كه ملّت يهود به علّت طغيان و سركشى و فسادى كه در زمين ايجاد مى كنند سرانجام تار و مار خواهند شد به گونه اى كه حتّى يك نفر يهودى هم در فلسطين باقى نخواهد ماند.
اينك براى آن كه به سرنوشت شوم و ذلّت بارى كه طبق وعده الهى در انتظار قوم يهود و غدّه سرطانى اسرائيل غاصب است واقف شويم به برخى از رواياتى كه در زمينه طغيان و سركشى قوم يهود، و هلاكت و نابودى آنها در «بيت المقدس» وارد شده، اشاره مى كنيم:

سرنوشت يهوديان مغرور
ابن كثير دمشقى در كتاب «البداية و النهاية» در باره درگيرى مسلمانان با يهود و اين كه اين درگيرى هر روز شديد و شديدتر خواهد شد تا جايى كه به پيروزى مسلمين و نابودى يهود منجر شود، در حديثى از پيغمبر اكرم نقل كرده است كه فرمود:
«لا تقوم السّاعة حتّى يقاتل المسلمون اليهود، فيقتلهم المسلمون حتّى يختبئ اليهودي من وراء الحجر و الشجر فيقول الحجر ـ أو الشجر ـ : يا مسلم ! يا عبدالله! هذا اليهودي من خلفي، فتعال فاقتله، إلاّ الغرقد، فإنّه شجر اليهود».( [45] )
«قيامت بر پا نمى شود تا اين كه مسلمانان با يهود به مبارزه برخيزند و آنها را بكشند تا جايى كه اگر يك نفر يهودى در پشت سنگ يا درختى پنهان شود، آن سنگ يا درخت ـ به قدرت خداى تعالى به زبان آمده ـ بگويد: اى مسلمان ! اى بنده خدا ! اين كه خود را پنهان كرده است يهودى است، بيا او را به قتل برسان. مگر درخت «غرقد» كه درخت يهود است و از معرفى يهودى خوددارى مى كند».
اخراج يهود از سرزمينهاى اسلامى
علاّمه مجلسى ـ اعلى الله مقامه ـ در كتاب نفيس «بحار الانوار» در باب رجعت، در اين مورد كه يهود و نصارى از سرزمينهاى اسلامى اخراج خواهند شد در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام)چنين نقل كرده است:
«عن عباية الأسدى قال: سمعت أميرالمؤمنين(عليه السلام) و هو متّكِئ و أنا قائم عليه: لأبنين بمصر منبراً منيراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ اليهود و النّصارى من كلّ كور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصاي هذه.
قال: قلت له: يا أمير المؤمنين! كأنّك تخبر أنّك تحيى بعد ما تموت!
فقال: هيهات يا عباية ! ذهبت في غير مذهب، يفعله رجل منّي».( [46] )
«عبايه اسدى گويد: اميرالمؤمنين(عليه السلام) تكيه داده بود و من بالاى سر آن حضرت ايستاده بودم، در اين هنگام شنيدم كه فرمود: من در آينده در مصر منبرى روشنى بخش بنيان خواهم نمود، و دمشق را ويران خواهم نمود، و يهود و نصارى را از سرزمينهاى عرب بيرون خواهم راند، و عرب را با اين عصاى خود ـ به طرف حق ـ سوق خواهم داد.
عبايه مى گويد: من عرض كردم: يا امير المؤمنين! گويى شما خبر مى دهيد كه بعد از مردن بار ديگر زنده مى شويد و اين كارها را انجام مى دهيد!

فرمود: هيهات اى عباية ! مقصود من از اين سخنان آن گونه كه تو خيال كردى نيست; مردى از دودمان من اينها را انجام خواهد داد».
از جمله آخر اين حديث كه حضرت فرموده است: «اين كارها را مردى از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده مى شود كه مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر(عليه السلام) است.
صهيونيسم و تشكيل دولتى به نام اسرائيل
نويسنده كتاب «عقائد الاماميّه» در مورد قيام يهود در خاور ميانه و تشكيل دولتى به نام «اسرائيل» در سرزمين فلسطين، و بالاخره متلاشى شدن حكومت آنان، با شركت اعراب و مسلمين به كمك يكديگر، و به ويژه ارتش نيرومندى كه از طريق عراق براى سركوبى يهود عازم فلسطين مى شود. در حديث بسيار جامع و جالبى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) چنين نقل كرده است:
«قال أمير المؤمنين(عليه السلام): وستأتي اليهود من الغرب لإنشاء دولتهم بفلسطين.
قال النّاس: يا أبا الحسن! أنّى تكون العرب؟
أجاب(عليه السلام): أنذاك تكون مفكّكة القوى، مفكّكة العرى، غير متكاتفة وغير مترادفة.
ثمّ سئل(عليه السلام): أيطول هذا البلاء؟
قال: لا، حتّى إذا أطلقت العرب أعنّتها ورجعت إليها عوازم أحلامها، عندئذ يفتح على يدهم فلسطين، و تخرج العرب ظافرة و موحّدة، وستأتي النجدة من العراق، كتب على راياتها القوّة، و تشترك العرب والإسلام كافّة لتخلّص فلسطين، معركة و أيّ معركة فى جلّ البحر، تخوض النّاس في الدماء و يمشي الجريح على القتيل.
ثمّ قال(عليه السلام): و ستفعل العرب ثلاثاً، وفي الرابعة يعلم الله ما في نفوسهم من الثبات والإيمان، فيرفرف على رؤوسهم النصر.
ثمّ قال: وأيم الله يذبحون ذبح النّعاج حتّى لا يبقى يهوديّ في فلسطين».( [47] )
«اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: يهود براى تشكيل دولت خود در فلسطين، از غرب ـ به منطقه عربى خاور ميانه ـ خواهند آمد.
عرضه داشتند: يا اباالحسن! پس عربها در آن موقع كجا خواهند بود؟

فرمود: در آن زمان عربها نيروهايشان از هم پاشيده و ارتباط آنها از هم گسيخته، و متّحد و هماهنگ نيستند.
از آن حضرت سئوال شد: آيا اين بلا و گرفتارى طولانى خواهد بود؟
فرمود: نه، تا زمانى كه عربها زمام اُمور خودشان را از نفوذ ديگران رها ساخته و تصميمهاى جدّى آنان دوباره تجديد شود آنگاه سرزمين فلسطين به دست آنها فتح خواهد شد، و عربها پيروز و متّحد خواهند گرديد، ونيروهاى كمكى از ـ طريق ـ سرزمين عراق به آنان خواهد رسيد كه بر روى پرچمهايشان نوشته شده: «القوّة»( [48] ) و عربها و ساير مسلمانان همگى مشتركاً براى نجات فلسطين قيام خواهند كرد ـ و با يهوديان خواهند جنگيد ـ و چه جنگ بسيار سختى كه در وقت مقابله با يكديگر در بخش عظيمى از دريا روى خواهد داد كه در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روى اجساد كشته ها عبور كنند.
آنگاه فرمود: و عربها سه بار با يهود مى جنگند، و در مرحله چهارم كه خداوند ثبات قدم و ايمان و صداقت آنها را دانست هماى پيروزى بر سرشان سايه مى افكند.
بعد از آن فرمود: به خداى بزرگ سوگند كه يهوديان مانند گوسفند كشته مى شوند تا جايى كه حتّى يك نفر يهودى هم در فلسطين باقى نخواهد ماند».
هـ) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «حزقيال نبى»
در اين كتاب در مورد ظهور حضرت حجّت بن الحسن العسكرى(عليهما السلام) و سرنوشت رژيم اسرائيل و جهانى شدن آيين توحيد، و اجراى احكام و حدود الهى در آن عصر درخشان، چنين آمده است:
«. . . و امّا تو اى پسر انسان! خداوند يَهْوَه چنين مى فرمايد: كه به هر جنس مرغان و به همه حيوانات صحرا بگو: جمع شويد و بياييد و نزد قربانى من كه آن را براى شما ذبح مى نمايم فراهم آييد. قربانى عظيمى كه بر كوههاى اسرائيل، تا گوشت بخوريد و خون بنوشيد.
و خداوند يَهْوَه مى گويد: كه بر سفره من از اسبان و سواران و جبّاران و همه مردان جنگى سير خواهيد شد. و من جلال خود را در ميان اُمّتها قرار خواهم داد و جميع اُمّتها داورى مرا كه آن را اجرا خواهم داشت و دست مرا كه برايشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود. و خاندان اسرائيل از آن روز و بعد، خواهند دانست كه يَهْوَه خداى ايشان، من هستم. و اُمّتها خواهند دانست كه خاندان اسرائيل به سبب گناه خودشان جلاى وطن گرديدند; زيرا كه به من خيانت ورزيدند».( [49] )
بايد توجّه داشت كه منظور از «پسر انسان» مانند كلمه «مسيح»، حضرت عيسى(عليه السلام)نيست; بلكه مراد از آن، حضرت مهدى(عليه السلام)است، زيرا در انجيل بيش از 80 بار كلمه «پسر انسان» آمده است كه تنها در 30 مورد آن حضرت مسيح (عليه السلام)اراده شده است.( [50] )
و) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب حجّى نبى
در اين كتاب نيز كه يكى از كتابهاى انبياى پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت «بقية الله»(عليه السلام) بدين گونه آمده است:
«يَهْوَه صبايوت چنين مى گويد: يك دفعه ديگر ـ و آن نيز بعد از اندك زمانى ـ آسمانها و زمين و دريا و خشكى را متزلزل خواهم ساخت، و تمامى اُمّتها را متزلزل خواهم ساخت، و فضيلت جميع اُمّتها خواهد آمد . . . اين خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت . . . جلال آخر اين خانه از جلال نخستينش عظيمتر خواهد بود، و در اين مكان سلامتى را خواهم بخشيد».( [51] )
ز) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «صفيناى نبى»
در اين كتاب كه يكى از كتب انبياى پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) چنين آمده است:
«. . . خداوند در اندرونش عادل است و بى انصافى نمى نمايد. هر بامداد حكم خود را روشن مى سازد و كوتاهى نمى كند، امّا مرد ظالم حيا را نمى داند. اُمّتها را منقطع ساخته ام كه برجهاى ايشان خراب شده است و كوچه هاى ايشان را چنان ويران كرده ام كه عبور كننده نباشد. شهرهاى ايشان چنان منهدم گرديده است كه نه انسانى و نه ساكنى باقى مانده است. و گفتم: كاشكه از من مى ترسيدى و تأديب را مى پذيرفتى . . .
بنابر اين، خداوند مى گويد: براى من منتظر باشيد تا روزى كه به جهت غارت برخيزم; زيرا كه قصد من اين است كه اُمّتها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود و تمامى حدّت خشم خويش را بر ايشان بريزم، زيرا كه تمامى جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد; زيرا كه در آن زمان، زبان پاك به اُمّتها باز خواهم داد تا جميع ايشان اسم يهوه ـ خدا ـ را بخوانند و به يك دل او را عبادت نمايند».( [52] )
ح) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «دانيال نبى»
در كتاب دانيال نبى نيز بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) مطابق بشارات انبياى گذشته، چنين آمده است:
«. . . امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگى خواهد شد كه از حينى كه اُمّتى به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر يك از قوم تو، كه در دفتر مكتوب يافت شود رستگار خواهد شد. و بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد، امّا اينان به جهت حيات جاودانى و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانى. و حكيمان مثل روشنايى افلاك خواهند درخشيد، و آنانى كه بسيارى را به راه عدالت رهبرى مى نمايند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.
امّا تو اى دانيال ! كلام رامخفى دار و كتاب راتا زمان آخر مهر كن. بسيارى به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گرديد … خوشا به حال آن كه انتظار كشد».( [53] )
در اين بشارت نكات چندى وجود دارد كه برخى از آنها را به طور اختصار توضيح مى دهيم:
1 ـ شخص مورد بشارت كه در نخستين فراز بشارت مزبور به عنوان «ايستاده» از او تعبير شده است، قائم آل محمّد(عليهم السلام) است كه بزرگترين نماينده انبياى الهى است، و دعوت تمام پيامبران خدا را يكجا در حكومت حقّه خود آشكار ساخته، آيين الهى را بر سرتاسر كره خاكى حكم فرما مى نمايد.
2 ـ منظور از «زمان تنگى»، زمان بيدادگريها، سختيها، فشارها، ظلم و ستم هايى است كه قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پيدا مى شود، چنان كه در روايات اسلامى آمده است: «يَمْلاَُ الأرضَ قِسطاً و عَدلا كَما مُلِئت جوراً و ظلماً».
3 ـ منظور از: «آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند»، گروهى از اموات مى باشند كه در دولت با سعادت حضرت مهدى(عليه السلام) زنده مى شوند، و برخى از آنان از ياران آن حضرت مى گردند و در ركاب حضرتش مى جنگند و برخى ديگر به سزاى اعمال ناشايست خود مى رسند.
در اين زمينه، روايات بسيارى از ائمّه معصومين(عليهم السلام) رسيده است كه ما به جهت اختصار از ذكر آنها خوددارى مى نماييم، و طالبين مى توانند به كتابهاى مربوطه كه در مورد «رجعت» نگاشته شده، مراجعه فرمايند.
بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «انجيل»
بر اساس بشارات فراوانى كه در كتاب انجيل آمده است، حضرت مسيح(عليه السلام)به دنبال قيام حضرت قائم (عليه السلام)در «فلسطين» آشكار خواهد شد و به يارى آن حضرت خواهد شتافت، و پشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد، تا يهوديان و مسيحيان و پيروان وى تكليف خويش را بدانند و به اسلام بگروند و حامى حضرت مهدى(عليه السلام)گردند. از اين رو، در آخرين روزهاى زندگى ـ و شايد در طول دوران حيات ـ به ياران و شاگردان خود توصيه ها و سفارشهاى اكيدى در باره بازگشت خود به زمين نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بيدارى و هوشيارى و آمادگى فرموده است كه ما به جهت اثبات اين مدّعا و بيدارى مسلمانان قسمتى از آنها را در اينجا مى آوريم.

اينك متن برخى از آن بشارات كه در انجيل آمده است:
الف) انجيل متّى
«پس عيسى از هيكل بيرون شده برفت، و شاگردانش پيش آمدند تا عمارتهاى هيكل را بدو نشان دهند. عيسى ايشان را گفت: آيا همه اين چيزها را نمى بينيد؟ هر آينه به شما مى گويم: در اينجا سنگى بر سنگى گذارده نخواهد شد كه به زير افكنده نشود. و چون به كوه زيتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وى آمده گفتند: به ما بگو كه اين اُمور كى واقع مى شود؟ و نشان آمدن تو و انقضاى عالم چيست؟
عيسى در جواب ايشان گفت: زنهار كسى شما راگمراه نكند. ز آن رو كه بسا به نام من آمده خواهند گفت كه من مسيح هستم و بسيارى را گمراه خواهند كرد. و جنگها و اخبار جنگها را خواهيد شنيد، زنهار مضطرب مشويد; زيرا كه وقوع اين همه لازم است ليكن انتها هنوز نيست، زيرا قومى با قومى و مملكتى با مملكتى مقاومت خواهند نمود و قحطى ها و وباها و زلزله ها در جايها پديد آيد . . .

آنگاه اگر كسى به شما گويد: اينك مسيح در اينجا يا در آنجا است باور مكنيد; زيرا كه مسيحان كاذب و انبياى كذبه ظاهر شده علامات و معجزات عظيمه چنان خواهند نمود كه اگر ممكن بودى برگزيدگان را نيز گمراه كردندى. اينك شما را پيش خبر دادم.

پس اگر شما را گويند: اينك در صحراست بيرون مرويد، يا آن كه در خلوت است باور مكنيد; زيرا همچنان كه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مى شود ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد . . .

و فوراً بعد از مصيبت آن ايّام، آفتاب تاريك گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ريزند، و قوّتهاى افلاك متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد، و در آن وقت جميع طوايف زمين سينه زنى كنند و پسر انسان را ببينند كه بر ابرهاى آسمان با قوّت و جلال عظيم مى آيد . . .

پس از درخت انجير مثلش را فرا گيريد كه چون شاخه اش نازك شده برگها مى آورد مى فهميد كه تابستان نزديك است. همچنين شما نيز چون اين همه را ببينيد بفهميد كه نزديك ـ بلكه بر در ـ است. هر آينه به شما مى گويم . . .

آسمان و زمين زايل خواهد شد; ليكن سخنان من هرگز زايل نخواهد شد.

امّا از آن روز و ساعت هيچ كس اطلاع ندارد حتّى ملائكه آسمان جز پدر من و بس; ليكن چنان كه ايّام نوح بود ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود . . .

پس بيدار باشيد; زيرا كه نمى دانيد در كدام ساعت خداوند شما مى آيد. ليكن اين را بدانيد كه اگر صاحب خانه مى دانست در چه پاس از شب دزد مى آيد، بيدار مى ماند و نمى گذاشت كه به خانه اش نقب زند.

لهذا شما نيز حاضر باشيد، زيرا در ساعتى كه گمان نبريد پسر انسان مى آيد پس آن غلام امين و دانا كيست كه آقايش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ايشان را در وقت معيّن خوراك دهد. خوشا به حال آن غلامى كه چون آقايش آيد او را در چنين كار مشغول يابد».( [54] )

«امّا چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائكه مقدّس خويش آيد آنگاه بر كرسى جلال خود خواهد نشست. و جميع امّتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا مى كند به قسمى كه شبان ميش ها را از بزها جدا مى كند و ميش ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گويد: بياييد اى بركت يافتگان از پدر من ! و ملكوتى را كه از ابتداى عالم براى شما آماده شده است، به ميراث گيريد».( [55] )

«عيسى ايشان را گفت: هر آينه به شما مى گويم: شما كه مرا متابعت نموده ايد، در معاد وقتى كه پسر انسان بر كرسى جلال خود نشيند، شما نيز به دوازده كرسى نشسته، بر دوازده سبط اسرائيل داورى خواهيد نمود. و هر كه به خاطر اسم من خانه ها يا برادران يا خواهران يا پدر يا مادر يا زن يا فرزندان يا زمينها را ترك كرد، صد چندان خواهد يافت و وارث حيات جاودانى خواهد گشت».( [56] )

ب) انجيل مَرْقُس

«و چون او ـ عيسى ـ از هيكل بيرون مى رفت يكى از شاگردانش بدو گفت: اى استاد ! ملاحظه فرما چه نوع سنگ ها و چه عمارتها است!

عيسى در جواب وى گفت: آيا اين عمارتهاى عظيمه را مى نگرى. بدان كه سنگى بر سنگى گذارده نخواهد شد مگر آن كه به زير افكنده شود.

و چون او بر كوه زيتون مقابل هيكل نشسته بود … از وى پرسيدند: ما را خبر ده كه اين امور كى واقع مى شود؟ و علامت نزديك شدن اين امور چيست؟

آنگاه عيسى در جواب ايشان سخن آغاز كرد كه: زنهار كسى شما را گمراه نكند. زيرا كه بسيارى به نام من آمده خواهند گفت كه: من هستم، و بسيارى را گمراه خواهند نمود. امّا چون جنگها و اخبار جنگها را بشنويد مضطرب مشويد; زيرا كه وقوع اين حوادث ضرورى است. ليكن انتها هنوز نيست. زيرا كه اُمّتى بر اُمّتى و مملكتى بر مملكتى خواهند بر خاست، و زلزله ها در جايها حادث خواهد شد و قحطى ها و اغتشاشها پديد مى آيد، و اينها ابتداى دردهاى زه مى باشد. ليكن شما از براى خود احتياط كنيد . . .

ولى از آن روز و ساعت غير از پدر هيچ كس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر و بيدار شده دعا كنيد، زيرا نمى دانيد كه آن وقت كى مى شود.

مثل كسى كه عازم سفر شده خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هر يكى را به شغلى خاصّ مقرر نمايد و دربان را امر فرمايد كه بيدار بماند. پس بيدار باشيد ! زيرا نمى دانيد كه در چه وقت صاحب خانه مى آيد. در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح. مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد. امّا آنچه به شما مى گويم به همه مى گويم بيدار باشيد !».( [57] )

ج) انجيل لوقا

«كمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بداريد. و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى كشند، كه چه وقت از عروسى مراجعت كند، تا هر وقت آيد و در را بكوبد بى درنگ براى او باز كنند. خوشا به حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد . . . پس شما نيز مستعد باشيد; زيرا در ساعتى كه گمان نمى بريد پسر انسان مى آيد».( [58] )

«و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمين، تنگى و حيرت از براى اُمّتها روى خواهد نمود، به سبب شوريدن دريا و امواجش. و دلهاى مردم ضعف خواهد كرد از خوف و انتظار آن وقايعى كه بر ربع مسكون ظاهر مى شود، زيرا قوّت آسمان متزلزل خواهد شد. و آنگاه پسر انسان را خواهند ديد كه بر، ابرى سوار شده با قوّت و جلال عظيم مى آيد».( [59] )

همان گونه كه قبلا توضيح داديم مقصود از «پسر انسان» حضرت مسيح(عليه السلام)نيست، زيرا مطابق نوشته مستر هاكس آمريكايى در «قاموس كتاب مقدّس» اين عبارت 80 بار در انجيل و ملحقات آن (عهد جديد) آمده است كه فقط 30 مورد آن با حضرت عيساى مسيح(عليه السلام) قابل تطبيق است». و امّا 50 مورد ديگر از نجات دهنده اى سخن مى گويد كه در آخر زمان و پايان روزگار ظهور خواهد كرد و حضرت عيسى(عليه السلام) نيز با او خواهد آمد، و او را جلال و عظمت خواهد داد، و از ساعت و روز ظهور او جز خداوند ـ تبارك و تعالى ـ كسى اطّلاع ندارد، و او كسى جز حضرت مهدى(عليه السلام) آخرين حجّت خدا نخواهد بود.

هـ) انجيل يُوحَنّا

«و بدو قدرت بخشيده است كه داورى هم بكند; زيرا كه پسر انسان است. و از اين تعجّب مكنيد، زيرا ساعتى مى آيد كه در آن جميع كسانى كه در قبور مى باشند آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد، هر كه اعمال نيكو كرد براى قيامت حيات، و هر كه اعمال بد كرد به جهت قيامت داورى».( [60] )

مكاشفه يُوحَنّا

«و علامتى عظيم در آسمان ظاهر شد. زنى كه آفتاب را در بر دارد و ماه زير پايهايش و بر سرش تاجى از دوازده ستاره است. و آبستن بوده، از درد زه و عذاب زاييدن فرياد بر مى آورد.

و علامتى ديگر در آسمان پديد آمد كه اينك اژدهاى بزرگ آتش گون كه او را هفت سرو ده شاخ بود و بر سرهايش هفت افسر. و دمش ثلث ستارگان آسمان را كشيده آنها را بر زمين ريخت و اژدها پيش آن زن ـ كه مى زاييد ـ بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد. پس پسر نرينه را زاييد كه همه اُمّتهاى زمين را به عصاى آهنين حكم رانى خواهد كرد، و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد . . .

و در آسمان جنگ شد. ميكائيل و فرشتگانش با اژدها جنگ كردند و اژدها و فرشتگانش جنگ كردند. ولى غلبه نيافتند، بلكه جاى ايشان ديگر در آسمان يافت نشد. و اژدهاى بزرگ انداخته شد، يعنى آن مار قديمى كه به ابليس و شيطان مُسمّى است كه تمام ربع مسكون را مى فريبد. او بر زمين انداخته شد و فرشتگانش با وى انداخته شدند».( [61] )

مفسّرين انجيل در مورد آيات فوق مى گويند: شخص مورد بشارت در اين آيات تاكنون قدم به عرصه وجود ننهاده و تفسير روشن و معنى واضح آنها نيز موكول به زمان آينده و نامعيّنى است كه وى ظاهر گردد.

ولى با اندكى دقّت و تأمّل در آيات فوق اين نتيجه به دست مى آيد كه شخص مورد بشارت در مكاشفه ياد شده، بزرگترين مولود جهان انسانيّت، و شخص ممتاز و بى نظيرى است كه به منظور ايجاد حكومت حقّه الهيّه و بر افكندن بنياد اهريمنان، به ناچار مدّتى از انظار مردمان غايب خواهد گرديد، و خداوند عالم آن يگانه مظهر نور الهى و منجى انسانيّت را از ديدگان اشرار و شياطين جنّى و انسى مخفى و مستور نگه خواهد داشت تا در يك زمان نامعلومى ـ آنگاه كه خواست خداوند است ـ از پشت پرده غيبت ظاهر شده، با «عصاى آهنين» بر بشريّت حكومت كند.

در قسمت ديگرى از مكاشفه يوحنّاى لاهوتى بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)چنين آمده است:

«و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبى سفيد كه سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داورى و جنگ مى نمايد و چشمانش چون شعله آتش، و بر سرش افسرهاى بسيار و اسمى مرقوم دارد كه جز خودش هيچ كس آن را نمى داند و جامه خون آلود ـ سرخ ـ در بر دارد و نام او را كلمه خدا مى خوانند. ولشكرهايى كه در آسمانند بر اسبهاى سفيد، و به كتان سفيد و پاك ملبّس از عقب او مى آمدند. و از دهانش شمشيرى تيز بيرون مى آيد تا به آن اُمّتها را بزند و آنها را به عصاى آهنين حكمرانى خواهد نمود . . . و ديدم فرشته را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامى مرغانى را كه در آسمان پرواز مى كنند ندا كرده مى گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران . . .»( [62] )

با نظرى دقيق و اجمالى در تمام احاديثى كه در مورد ظهور يكتا بازمانده حجج الهى وارده شده است مى توان گفت: همه فرازهاى بالا در احاديث اسلامى آمده است.

و) رساله پولس به روميان

«زيرا يقين مى دانم كه دردهاى زمان حاضر نسبت به آن جلالى كه در ما ظاهر خواهد شد، هيچ است».( [63] )

«. . . و آن كه براى حكمرانى اُمّتها مبعوث شود، اميد اُمّتها بر وى خواهد بود».( [64] )

اين تعبير هم تعبير دقيقى است كه در احاديث اسلامى آمده است، و جالب توجّه اين كه: همان گونه كه در بشارات تورات تذكّر داديم در ترجمه عربى انجيل با تعبير «قائم» آمده است، و تعبير «حكمرانى اُمّتها» و «اميد اُمّتها» جالب توجّه است.

«زيرا اين را به شما از كلام خدا مى گوييم كه ما كه زنده و تا آمدن خداوند باقى باشيم بر خوابيدگان سبقت نخواهيم جست; زيرا خداوند با صدا و با آواز رئيس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد، و مردگان در مسيح اول خواهند بر خاست. آنگاه ما كه زنده و باقى باشيم با ايشان در ابرها ربوده خواهيم شد تا خداوند را در هوا استقبال كنيم و همچنين هميشه با خداوند خواهيم بود».( [65] )

به طورى كه خوانندگان عزيز ملاحظه مى كنند اين فراز از عهد جديد با روايات اسلامى وجوه مشترك فراوانى دارد كه از آن جمله است:

1 ـ نزول حضرت عيسى(عليه السلام)

2 ـ صيحه آسمانى.

3 ـ زنده شدن گروهى از افراد صالح.

4 ـ آمدن او بر فراز ابر.

5 ـ ربوده شدن ياران حضرت ولى عصر(عليه السلام) از محرابها و رختخوابهاى خود، و انتقال يافتن آنها بر فراز ابرها، همه اين موارد در احاديث اسلامى آمده، و با اين فقرات انجيل دقيقاً منطبق است.

فراز ديگر از اناجيل را «عبدالله بن سليمان» نقل كرده است كه بسيار جالب است. او مى گويد:

من در اناجيل خواندم كه خداوند به عيسى(عليه السلام) فرمود: «من تو را به سوى خود بالا مى برم، سپس تو را در آخر زمان فرو مى فرستم تا از اُمّت اين پيامبر شگفتيها ببينى، و آنها را در كشتن دجّال يارى دهى، تو را در وقت نماز مى فرستم، تا با آنها نماز بخوانى كه آنها اُمّت مرحومه هستند».( [66] )

بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در منابع «زرتشتيان»

در منابع زرتشتيان تصريحات زيادى به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) شده است كه قسمتى از آنها را در اينجا مى آوريم:

1 ـ در كتاب «زند» كه از كتب مقدّسه زرتشتيان است در باره انقراض اشرار و وراثت «صلحا» كه پس از درهم شكستن شوكت جبّاران و بيدادگران، زمام اُمور جامعه بشرى را به دست خواهند گرفت، چنين مى گويد:

«لشكر اهريمنان با ايزدان دايم در روى خاكدان محاربه و كشمكش دارند، و غالباً پيروزى با اهريمنان باشد، امّا نه به طورى كه بتوانند ايزدان را محو و منقرض سازند; چه، در هنگام تنگى از جانب اورمزد كه خداى آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند يارى مى رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مى كشد، آنگاه فيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود و اهريمنان را منقرض مى سازند، و تمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند، و بعد از پيروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده، بنى آدم بر تخت نيكبختى خواهند نشست».( [67] )

2 ـ در بخش «گاتها» كه يكى از بخشهاى چهارگانه «اوستا» است (بندهاى 8 و 9) نويدهائى در مورد ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)و سيطره جهانى آن حضرت كه قيام شكوهمند او طبق وعده هاى أنبياء در آخر الزمان به وقوع خواهد پيوست، چنين آمده است:

«و هنگامى كه سزاى اين گناهكاران فرا رسد پس آنگاه اى «مزدا» ! كشورت را «بهمن» در پايان برپا كند، از براى كسانى كه دروغ را به دستهاى راستى سپرند، و خواستاريم از آنانى باشيم كه زندگى تازه كنند».

3 ـ باز در همان بخش «گاتها» تحت عنوان «بامداد روز» نويد ظهور يگانه منجى بشريّت كه در پايان جهان خواهد آمد، چنين آمده است:

«كى اى «مزدا» ! بامداد روز فراز آيد، جهان دين راستين فرا گيرد، با آموزشهاى فزايش بخش پرخرد رهانندگان، كيانند آنانى كه «بهمن» به ياريشان خواهد آمد، از براى آگاه ساختن، من تو را بر گزيدم اى أهورا».

نويسنده كتاب «بشارات عهدين» پس از آن كه اين دو بشارت را از «گاتها» نقل كرده است چنين مى نويسد:

«مترجمِ «گاتها»، در پاورقى، «بهمن» را ـ كه در اين دو بشارت پرچمدار نهضت آخرين معرفى شده ـ نماينده توانايى و منش نيك و راستى و پارسايى دادار اهور مزدا، تفسير كرده، و روى اين اصل، توضيح اين دو فراز از «گاتهاى زرتشت» از اين قرار است:

در پايان جهان پيش از رستاخيز عمومى آغاز سزاى گناهكاران است كه به دست تواناى نماينده قدرت و راستى و قدس و عدالت الهى ـ به سزاى اين جهانى خود خواهند رسيد ـ اين دولت با سعادت تنها براى كسانى است كه دروغ را به دستهاى راستى سپرده، و منش زشت را در بوته فراموشى نهاده اند.

حقّاً آن زمان درخشان بامداد روز است كه صبح دولت حقّه الهيّه دميدن گيرد و دين راستين ـ آيين ابدى آخرين ـ سراسر جهان را فرا گيرد، آيينى كه تمامى آموزشهاى پيامبران الهى در آن نمودار است، و آن يگانه نماينده قدرت و عدالت الهى، تمامى آموزشهاى صالح و پسنديده رهبران عاليقدر بشريّت را در سراسر جهان منتشر و عملى سازد.

چنان كه روشن است اين دو جمله، بشارت از ظهور موعود اسلام حضرت قائم آل محمّد(عليهم السلام) است، گر چه نامى از آن حضرت به ميان نياورده; ولى سلطنت عمومى و عدالت كلّى جهانى كه پيشگويى كرده بهترين نشانه آن بزرگمرد الهى است».( [68] )

4 ـ جاماسب، در كتاب معروف خود «جاماسب نامه» كه حوادث گذشته و آينده جهان در آن ثبت شده، و احوالات پادشاهان، انبيا، اوصيا و اوليا را بيان مى كند ضمن مطالبى كه از قول زرتشت راجع به پيامبران بازگو مى نمايد، در مورد پيامبر گرامى اسلام و دولت جاودانه حضرت مهدى(عليه السلام) و رجعت گروهى از اموات … چنين مى گويد:

«پيغمبر عرب، آخر پيغمبران باشد كه در ميان كوههاى مكّه پيدا شود، و شتر سوار شود، و قوم او شتر سواران خواهند بود، و با بندگان خود چيز خورد، و به روش بندگان نشيند، و او را سايه نباشد و از پشت سر، مثل پيش رو ببيند. و دين او اشرف اديان باشد، و كتاب او باطل گرداند همه كتابها را، و دولت او تازيك ـ يعنى پادشاهى ـ عجم را بر باد دهد، و دين مجوس و پهلوى را بر طرف كند، و نار سدير و آتش كده ها را خراب كند، و تمام شود روزگار پيشداديان و كيانيان و ساسانيان و اشكانيان».

آنگاه در باره ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) چنين مى گويد:

«و از فرزندان دختر آن پيغمبر كه خورشيد جهان و شاه زنان نام دارد كسى پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنيا كه مكّه باشد، و دولت او تا به قيامت متّصل باشد، و بعد از پادشاهى او دنيا تمام شود، و آسمان جفت گردد و زمين به آب فرو رود و كوهها برطرف شود، و اهريمن كلان را كه ضدّ يزدان و بنده عاصى او باشد بگيرد و در حبس كند و او را بكشد.

و نام مذهب او برهان قاطع باشد و حق باشد و خلايق را به يزدان بخواند، و زنده گرداند خلق را از بدان و نيكان، و نيكان را جزا دهد، و بدان را سزا دهد و بسيارى از خوبان و پيغمبران زنده شوند، و از بدان گيتى و دشمنان خدا و كافران را زنده گرداند، و از پادشاهان اقوام خود را زنده كند كه فتنه ها در دين كرده باشند و خوبان بندگان يزدان را كشته باشند، و همه متابعان اهريمن و تبه كاران را بكشد و نام اين پادشاه بهرام باشد . . .

و ظهور او در آخر دنيا باشد . . . و خروج او در آن زمان شود كه تازيان بر فارسيان غالب شوند، و شهرهاى عمّان خراب شود به دست سلطان تازيك، پس او خروج كند و جنگ كند و دجّال را … بكشد.

و برود و قسطنطنيّه را بگيرد و علمهاى ايمان و مسلمانى در آنجا برپا كند، و عصاى سرخ شبانان با هودار (كه موسى(عليه السلام)باشد) با او باشد، و انگشتر و ديهيم سليمان با او باشد، و جنّ و انس و ديوان و مرغان و درندگان در فرمان او خواهند بود . . .

و همه جهان را يك دين كند، و دين گبرى و زرتشتى نماند، و پيغمبران خدا و حكيمان و پرى زادان و ديوان و مرغان و همه اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفيد رويان در خدمت او باشند . . .»( [69] )

«جاماسب» در ادبيات ايران و عرب به لقب «فرزانه» و «حكيم» خوانده شده است، و پيش گويى هايى نيز به او نسبت داده اند، و ظاهراً حكيمى ستاره شناس بوده است، و به قول مؤلّف كتاب «حبيب السير»: وى شاگرد لقمان و برادر «گشتاسب» است، و در علم نجوم مهارت كامل داشته است.

علاّمه دهخدا در كتاب «لغت نامه» راجع به وى مى نويسد:

«نامه اى از او ديده شده كه به پارسى قديم است و نام آن فرهنگ ملوك و اسرار عجم است، و عنوان آن به نام گشتاسب شاه است، و نظرات كواكب را به رمز بيان نموده و مقارنات اختران را طالع وقت نهاده و بر آن زايچه حكم نموده.

گويند: پنج هزار سال از روزگار آينده را باز نموده، از سلاطين و انبيا خبر داده، در آنجا حضرت موسى(عليه السلام) سرخ شبان با هودار و حضرت مسيح(عليه السلام) را پيغمبر خرنشين كه او را به نام مادر، باز خوانند. و از حضرت رسول عربى به «مهرآزما» تعبير كرده، و بعضى سخنان وى موافق روزگار گذشته است و برخى مخالف، والله أعلم بالصواب».( [70] )

مؤلّف كتاب «بشارات عهدين» پس از آن كه بشارتى را از كتاب «جاماسب» نقل مى كند ذيل كلمه جاماسب در پاورقى چنين مى نويسد:

«صاحبان سِيَر و تواريخ مى نويسند: ظهور جاماسب برادر گشتاسب بن سهراب به سال 4996 پس از هبوط ]حضرت[ آدم(عليه السلام) بوده، وى مدّتى در نزد زرتشت كسب معارف نموده و مدّتى هم شاگرد (چنكرمكهاجه) هندى بوده است.

وى در كتاب «جاماسب نامه» از زمان خود تا پنج هزار سال ]آينده را [پيش بينى نموده و قبرش در خفرك فارس است».( [71] )

5 ـ باز در كتاب جاماسب، موافق برخى از مضامين بشارات گذشته در مورد دولت با سعادت حضرت مهدى(عليه السلام) و صلح بهائم و برافكندن ريشه ظلم و فساد، و همچنين حكومت واحد جهانى و اجتماع عموم بشريّت بر دين مبين اسلام، و اين كه حضرت مهدى(عليه السلام)پيرو اسلام و تابع دين جدّش پيامبر اكرم مى باشد، چنين مى گويد:

«مردى بيرون آيد از زمين تازيان از فرزندان هاشم، مردى بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، و بر دين جدّ خويش بود، با سپاه بسيار، روى به ايران نهد و آبادانى كند، و زمين پر داد كند، و از داد وى باشد كه گرگ با ميش آب خورد.

و مردم بسيار شوند، و عمر ديگر باز، به درازى كشد و باز گردد چنان كه مردى بود كه او را پنجاه فرزند بود نر و ماده، و كوه و دشت پر از مردم شود، و پر از حيوان شود، و همچون عروسى شود.

و همه كس به دين مهر آزماى (يعنى دين حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)) باز آيند، و جور و آشوب از جهان برخيزد، چنان كه فراموش كنند كه چون سلاح بايد داشتن، و اگر وصف نيكويى آن كنم تلخ گردد اين زندگانى كه ما بدو اندريم».( [72] )

6 ـ در «زند و هومن يسن» از ظهور شخصيّت فوق العاده اى بنام «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ) خبر داده و در باره نشانه هاى ظهور وى چنين مى گويد:

«نشانه هاى شگفت انگيزى در آسمان پديد آيد كه به ظهور منجى جهان دلالت مى كند، و فرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند، و به همه دنيا پيام مى فرستند».( [73] )

آنگاه به مقاومت شريران در برابر او اشاره كرده و نويد مى دهد كه سرانجام همگى در برابر او سر تعظيم فرود مى آورند.

7 ـ هنگامى كه «گشتاسب» در مورد كيفيت ظهور «سوشيانس» و چگونگى اداره جهان مى پرسد، جاماسب حكيم، شاگرد زرتشت توضيح مى دهد:

«سوشيانس (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را همفكر و همگفتار و همكردار گرداند».( [74] )

در اينجا لازم است اين نكته را يادآور شويم كه، اعتقاد به ظهور «سوشيانس» در ميان ملّت ايران باستان به اندازه اى رايج بوده است كه حتّى در موقع شكستهاى جنگى و فراز و نشيبهاى زندگى با يادآورى ظهور چنين نجات دهنده مقتدرى، خود را از يأس و نا اميدى نجات مى دادند.

شاهد صادق اين گفتار اين كه، در جنگ قادسيّه پس از درگذشت رستم فرّخ زاد، سردار نامى ايران، هنگامى كه يزدگرد، آخرين پادشاه ساسانى، با افراد خانواده خود آماده فرار مى شد، بهنگام خارج شدن از كاخ پرشكوه مدائن، ايوان مجلّل خود را مورد خطاب قرار داده و گفت:

«هان اى ايوان! درود من بر تو باد، من هم اكنون از تو روى برمى تابم تا آنگاه كه با يكى از فرزندان خود كه هنوز زمان ظهور او نرسيده است به سوى تو برگردم».

سليمان ديلمى مى گويد: من به محضر امام صادق(عليه السلام) شرفياب شدم و مقصود يزدگرد را از جمله «يكى از فرزندان خود» از آن حضرت پرسيدم، حضرت فرمود:

«او مهدى موعود(عليه السلام) و قائم آل محمّد(عليهم السلام) است كه به فرمان خداوند در آخر زمان ظهور مى كند. او ششمين فرزند من، و فرزند دخترى يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر او مى باشد».( [75] )

با توجّه به اين كه «شاه زنان» معروف به «شهربانو»، مادر امام سجّاد(عليه السلام) ـ بنابر مشهور ـ دختر يزدگرد آخرين پادشاه ساسانى است، روشن مى شود كه او واقعاً پدر حضرت ولى عصر(عليه السلام) مى باشد.

آنچه تا بدينجا گذشت نمونه هايى از نويدها و بشارتهاى جاويد كتب مقدّسه اهل اديان بود كه همه آنها با مضامين مختلف خود، آمدن يك مصلح بزرگ جهانى را به نام (مهدى موعود(عليه السلام)) در آخر الزّمان نويد داده، و به روشنى گواهى مى دادند كه مسأله ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) اختصاص به اسلام ندارد، بلكه از نظر همه اُمّتها و ملّتها يك امر قطعى و مسلّم است كه بدون ترديد تحقّق خواهد يافت.

آرى ! مطابق وعده هاى انبيا و نويدهاى كتب مقدّسه آسمانى، سرانجام روزى فرا خواهد رسيد كه نماينده قدرت و قدس و عدالت الهى، آخرين جانشين رسول گرامى بنيانگذار حكومت واحد جهانى مهدى موعود منتظر ـ عجّل اللّه تعالى فرجه ـ از پشت پرده غيبت ظهور خواهد فرمود، و با ظهور مبارك آن ولىّ مطلق الهى، همه پرده هاى ظلمت به كنار خواهد رفت، تاريكيها برچيده خواهد شد، از پليديها و ناپاكيها اثرى نخواهد ماند، و جهان يكسره نورانى خواهد گشت.

بدان اميد كه در سايه سار پرچم ظفر بخش او نظاره گر تلألوژمين از پرتو انوار پروردگارش باشيم و ديده بجمال عدل مجسم روشن داريم و خداى را بر تحقق وعده هايش سپاس گوييم – انشاء الله – .

[1] ـ مقدّمه كتاب «مهدى موعود» ترجمه سيزدهم بحار، ص 177، و مهدى انقلابى بزرگ، ص 57، به نقل از كتاب علائم الظهور.

[2] ـ او خواهد آمد، ص 75.

[3] ـ قاموس كتاب مقدّس، ص 806، به نقل از كتاب «او خواهد آمد»، ص 32.

[4] ـ او خواهد آمد، ص 33، به نقل از قاموس مقدس، ص 219.

[5] ـ ديباچه اى بر رهبرى، ص 95 ـ 96.

[6] ـ ديباچه اى بر رهبرى، ص 101 ـ 102.

[7] ـ او خواهد آمد، ص 87 ـ 88.

[8] ـ اسامى مقدس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتابهاى مربوطه به تفصيل آمده است، و ما اسامى مذكوره را از اين كتابها نقل كرده ايم: النجم الثاقب، ص 31 ـ 70، كتاب يأتي على الناس زمان، ص 708 ـ 711، اقوال الائمه، ج 1، ص 329، او خواهد آمد، ص 64 ـ 70 و الزام الناصب ج 1، ص 481 ـ 491

[9] ـ ناگفته نماند كه نامها، كنيه ها و لقبهاى حضرت مهدى(عليه السلام)، در دو كتاب پر محتواى «الزام الناصب»، تأليف مرحوم حائرى يزدى، و كتاب بسيار نفيس «نجم الثاقب» تأليف محدّث نورى ـ طاب ثراه ـ به تفصيل ذكر شده است.

در كتاب «الزام الناصب»، 186 نام، و در كتاب «نجم الثاقب» هم 182 نام براى آن حضرت ذكر گرديده است. كسانى كه طالب شرح و معانى الفاظ ياد شده و اسامى مبارك آن حضرت مى باشند، مى توانند به كتاب «نجم الثاقب» از صفحه 31 تا 70 و جلد اوّل كتاب «الزام الناصب» از صفحه 481 تا 491 مراجعه فرمايند.

[10] ـ اوپانيشاد، ترجمه محمّد داراشكوه (از متن سانسكريت) ج 2، ص 637.

[11] ـ دلائل الامامة، ص 244 ـ منتخب الاثر، ص 519 ـ بحار الانوار، ج 52، ص 391، ح 214.

[12] ـ بشارات عهدين، ص 246 ـ علائم الظهور كرمانى، ص 18 ـ لمعات النور في كيفية الظهور، ج 1، ص 19، نور الانوار، ص 86، نور هفتم.

[13] ـ جگرنات به لغت سانسكريت نام بتى است كه هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.

[14] ـ علائم الظهور كرمانى ص 17; لمعات شيرازى، ج 1، ص 18 ; نور الانوار، نور هفتم ; بشارات عهدين، ص 246 به نقل از كتاب زبدة المعارف، ذخيرة الالباب و تذكرة الاولياء.

[15] ـ بشارات عهدين، ص 272 ـ علائم الظهور كرمانى، ص 18.

[16] ـ بشارات عهدين، ص 245; او خواهد آمد، ص 66; علائم الظهور كرمانى، ص 18.

[17] ـ سوره اسراء، آيه 33، جهت اطلاع بيشتر به كتاب المحجّة ص 127 ـ 129 مراجعه فرماييد.

[18] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 191، ح 24 ; بشارة الاسلام، ص 99 ; و منتخب الاثر، ص 292.

[19] ـ ممتاطا: در زبان هندى به معنى «محمّد» است.

[20] ـ علائم الظهور كرمانى، ص 18 ـ او خواهد آمد، ص 80.

[21] ـ بحار الانوار، ج 6، ص 306 از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و ج 52، ص 254 از امام صادق(عليه السلام) ـ كافى، ج 8، ص 36، 42 ـ مهدى موعود، ص 1036، 1045 و بسيارى از منابع ديگر از تفسير و حديث.

[22] ـ او خواهد آمد، ص 65 به نقل از كتاب ريگ ودا، ماندالاى 4 و 16 و 24.

[23] ـ بشارات عهدين ، ص 242 ـ علائم الظهور كرمانى، ص 17 ـ او خواهد آمد ص 65.

[24] ـ بحار الانوار ،ج 52، ص 312.

[25] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 321.

[26] ـ سوره انبياء، آيه 105.

[27] ـ عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 37، بندهاى 9 ـ 38.

[28] ـ همان، مزمور 96، بندهاى 10 ـ 13، ص 1247، كتاب مقدّس.

[29] ـ عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 72، بندهاى 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدين، ص 248 و أنيس الاعلام، ج 5، ص 92، 93.

[30] ـ يسىّ به معناى قوى، پدر حضرت داود و نوه «راعوت» است، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر «يسىّ» مى ناميدند، در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمى داشته و از پيغمبران بزرگ «بنى اسرائيل» بوده است. (قاموس كتاب مقدس).

و اما «راعوت» زنى است از «مؤاب» كه سر زمينى است در شرق درياى لوط، كه با «يوغى» وصلت كرد و از او صاحب فرزندى بنام عويد ـ عويبد ـ شد كه جدّ حضرت داود(عليه السلام) باشد. (لغت نامه دهخدا، حرف راء، ص 86).

[31] ـ تورات، كتاب اشعياى نبى، باب 11، پندهاى 1 ـ 10، ص 1548، كتاب مقدّس.

[32] ـ به بشارت دوم، عنوان هفتم، مراجعه فرماييد.

[33] ـ بشارة الاسلام، ص 197، 247، منتخب الأثر، ص 474، مستدرك حاكم، ج 4 ص 514 و بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.

[34] ـ تورات، كتاب اشعياى نبى، باب دوم، بندهاى 2 ـ 4.

[35] ـ كتاب مقدّس، كتاب اشعياى نبى، ص 1046 باب 32، بندهاى 16 ـ 18

[36] ـ كتاب مقدّس، كتاب اشعياى نبى، ص 1090، باب 65، بندهاى 23 ـ 25.

[37] ـ وادى يهوشافاظ، نام صحرايى در نزديكى بيت المقدّس است كه اكنون وادى «قدرون» ناميده مى شود. (لغت نامه دهخدا، حرف قاف، قدرون، ص 177).

[38] ـ كتاب مقدّس، كتاب بوئيل نبى، ص 1327، باب 3، بندهاى 2 و 3.

[39] ـ كتاب مقدّس، كتاب بوئيل نبى، ص 1328، باب 3، بندهاى 12 و 13.

[40] ـ كتاب مقدّس، كتاب عاموس نبى، ص 1333، باب 4، بندهاى 12 و 13.

[41] ـ افرايم: نام پسر دوم حضرت يوسف(عليه السلام) است.

[42] ـ يهودا: نام پسر يعقوب و برادر بزرگ يوسف از مادر ديگر به نام ليا ـ لاياليا ـ است، كه حضرت داود و ملوك بنى اسرائيل و حضرت عيسى(عليه السلام) از نسل او مى باشند. (لغت نامه دهخدا، حرف ياء، يهودا).

[43] ـ تورات، كتاب هوشع نبى، ص 1314، باب 5، بندهاى 14 و 15.

[44] ـ همان، كتاب زكرياى نبى، ص 1382، باب 14، بندهاى 1 ـ 10.

[45] ـ البداية والنهاية، ابن كثير، ج 1، ص 143.

[46] ـ بحار الانوار، ج 53، ص 59، ح 47 ـ معانى الاخبار، ص 407.

[47] ـ عقائد الاماميّه، ج 1 ص 270.

[48] ـ ظاهراً اين كلمه اشاره به همان آيه شريفه: (وَأَعِدُّوُا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة)مى باشد.

[49] ـ كتاب مقدّس، كتاب حزقيال نبى، ص 1265، باب 39، بند 17 ـ 23.

[50] ـ قاموس كتاب مقدّس، ماده «پسر خواهر»، ص 219.

[51] ـ كتاب مقدّس، كتاب حجّى نبى، ص 1367، باب 2، بندهاى 6 ـ 9.

[52] ـ كتاب مقدّس، كتاب صفيناى نبى، ص 1363، باب 3، بندهاى 5 ـ 9.

[53] ـ كتاب مقدّس، كتاب دانيال نبى، ص 1309، باب دوازدهم، بندهاى 1 ـ 12.

[54] ـ كتاب مقدّس، انجيل متى، ص 41، باب 24، بندهاى 1 ـ 8، 23 ـ 28،29 ـ 37 و 42 ـ 46.

[55] ـ كتاب مقدّس، انجيل متى، ص 44، باب 25، بندهاى 31 ـ 34.

[56] ـ انجيل متى، باب 19، بندهاى 28 و 29.

[57] ـ كتاب مقدّس، انجيل مرقس، ص 77، باب 13، بندهاى 1 ـ 9 و 32 الى 37.

[58] ـ كتاب مقدّس، انجيل لوقا، ص 116 باب 12، بندهاى 35 و 36 و 37 ـ 40.

[59] ـ انجيل لوقا، باب 21، بندهاى 25 ـ 27.

[60] ـ كتاب مقدّس، انجيل يوحنّا، ص 152، باب 5، بندهاى 26 ـ 28.

[61] ـ كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنّا، ص 408، باب 12، بندهاى 1 ـ 5 و 7 ـ 10.

[62] ـ كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنّاى رسول، ص 417، باب 19، بندهاى 11 ـ 18.

[63] ـ رساله پولس رسول به روميان، ص 252، باب 8، بند 18.

[64] ـ رساله پولس رسول به روميان، ص 261، باب 15، بند 12.

[65] ـ رساله اول پولس به تسالونيكيان، ص 330، باب 4، بندهاى 15 ـ 17

[66] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 181.

[67] ـ بشارات عهدين، ص 237.

[68] ـ بشارات عهدين، استدراكات، بعد از مقدّمه چاپ دوّم، ص 10 و 11.

[69] ـ لمعات النور، ج 1 ص 23 ـ 25.

[70] ـ لغتنامه دهخدا، ص 6469، ستون 1.

[71] ـ بشارات عهدين، ص 243.

[72] ـ بشارات عهدين، ص 258، به نقل از جاماسب نامه.

[73] ـ او خواهد آمد، ص 108.

[74] ـ همان، به نقل از جاماسب نامه، ص 121 و 122.

[75] ـ بحار الأنوار، ج 51 ص 164.

 


جستجو