خودی و غیر خودی در اندیشه امام خمینی رحمه الله

خودی و غیر خودی در اندیشه امام خمینی رحمه الله

خودی یا غیر خودی بودن از واقعیات تاریخ و زندگی بشر است كه همواره در شكوفایی یا انحطاط تمدنها، مذاهب و نظامهای سیاسی نقش اساسی ایفا كرده است. تا زمانیكه یك امت بر باورها و منافع خویش ثابت قدم بوده اند، در صحنههای مختلف پیروز و سرافراز گشته اند؛ اما همین كه برخی عوامل از درون با عنوان ستون پنجم و عامل نفوذی بیگانه برای رسیدن به قدرت، شهرت و ثروت به تضعیف اتحاد و اقتدار آن نظام سیاسی اقدام كرده اند، ملت خود را به سراشیبی سقوط و وابستگی سوق داده اند.


 

 

از این رو پرداختن به موضوع “خودی و غیر خودی”برای هر ملت و در هر موقعیتی از الزامات پیشرفت و اقتدار و استقلال همه جانبه است .

فرآیندی كه شاخص و معیار خودی و غیر خودی قرار میگیرد را میتوان در سه امر اساسی: 1- اندیشه و جهان بینی؛ 2- مواضع و راهبردها؛ 3- رفتار و عملكرد، محاسبه نمود. كسانی كه در حوزه نظری به باورها، ارزشها، جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی ایمان راسخ دارند و مواضع آنها در عرصههای سیاسی،‌ فرهنگی، اقتصادی و … بر آن باورها استوار است و نیز رفتار و عملكرد آنها در همان چارچوب قرار دارد، خودی و در غیر این صورت غیر خودی هستند.

به عبارت دیگر افراد و گروههایی كه به اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله ، اندیشه و دستاوردهای امام خمینی رحمه الله علیه ، ولایت مطلقه فقیه، رهبری معظم انقلاب، منافع و مصالح ملی، دشمن شناسی و دشمن ستیزی، قانون اساسی، باور و به آنها التزام عملی دارند، خودی شمرده میشود و كسانی كه در این امور دچار تردید، التقاط، قرائتهای ناصواب وتفسیر به رأی و یا انكار گردیده اند، غیر خودی قلمداد میشوند.

در قبال انقلاب اسلامی ایران كه افراد، گروهها،‌ جریانها و كشورهای مختلف واكنش نشان داده اند، به روشنی میتوان موافقان و مخالفان آشكار و پنهان آن را دسته بندی كرد؛ اما این مهم نیازمند معیار و شاخص متقنی است تا به روشنی افراد خودی را از غیر خودی تفکیک کند. مسلّم است که دیدگاهها و مواضع حضرت امام خمینی به عنوان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، اصلیترین شاخص در این زمینه محسوب میشود و مواضع مقام معظم رهبری هم در چارچوب دیدگاههای حضرت امام قرار میگیرد. در اینجا به بررسی مختصر دیدگاههای حضرت امام خمینیرحمه الله علیه در موضوعات مختلف میپردازیم تا شاخص بازشناسی خودی از غیر خودی مشخص شود:

1- تأکید بر جامعیت اسلام: «رسول الله صلی الله علیه و آله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است، اسلام دین سیاست است، حكومت دارد، والله اسلام تمامش سیاست است، اسلام برای همه چیز، برای همه زندگیها برنامه دارد، اسلام برنامه زندگی دارد، اسلام برنامه حكومت دارد، اسلام خود از پایه گذاران تمدن بزرگ جهان بوده است.» (کلمات قصار امام خمینی ص 29)

2- دفاع از ولایت فقیه: «ولایت فقیه برای مسلمین یك هدیه الهی است كه خدای تبارك و تعالی داده است، ولی امر حجت خداست، ولایت فقیه است كه جلوی دیكتاتوری را می‌گیرد، اگر ولایت فقیه نباشد دیكتاتوری می‌شود.» (همان ص119)

3- معنای جمهوری اسلامی: «ما جمهوری اسلامی را میخواهیم كه احكام اسلام در آن جمهوری تحقق پیدا بكند. جمهوری اسلامی معنایش این است كه یك جمهوری باشد و قوانینش همان قوانین اسلام. و باید همه چیز ما اسلامی باشد. ما چیزی نیستیم خودمان؛ هر چه هست اسلام است. تا همه احكام اسلام جریان پیدا نكند، ما در راهیم. شما حافظ اسلامید نه حافظ خود.» (همان،ص37)

4- رد ملی گرایی: «این ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است. اینهایی كه به اسم ملیت و گروهگرایی و ملی گرایی بین مسلمین تفرقه میاندازند، اینها لشكرهای شیطان و كمك كارهای به ابرقدرتهای بزرگ و مخالفین با قرآن كریم هستند.»(همان،ص29)5- جایگاه قانون در اسلام: «اسلام به قانون نظر آلی دارد، یعنی آن را آلت و وسیله تحقق عدالت در جامعه میداند، وسیله اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان میداند.»( محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی در اسلام، ج 1(قانونگذاری) ص 176)

«مملكت ایران، مملكت اسلامی است و قوانین ایران قوانین اسلامی است…. قانون باید موافق با قوانین اسلام باشد؛ و هر قانونی كه در ایران، قانون اساسی كه در ایران بخواهد قانونیت داشته باشد، نمیتواند قانونی باشد كه برخلاف گفته پیغمبر اسلام برخلاف گفته قرآن باشد.»(منصور میراحمدی، درآمدی بر آزادیهای سیاسی از دیدگاه امام، فصلنامه علوم سیاسی. ص 406)

6- تأکید بر قانون گرایی: «اگر یک جایى عمل به قانون شد و یک گروهى در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معناى دیکتاتورى است که مکرر گفته‏ام که قدم به قدم پیش مى‏رود، این همان دیکتاتورى است که به هیتلر مبدل مى‏شود انسان، این همان دیکتاتورى است که به استالین انسان را مبدل مى‏کند. اگر قانون در یک کشورى عمل نشود، کسانى که مى‏خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانى هستند که به صورت اسلامى پیش آمده‏اند یا به صورت آزادى و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعاى این را مى‏کنند که ما طرفدار قوانین هستیم، اینها باهم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روى قانون همه‏شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون بر خلاف رأى من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، دیگر دعوایى پیش نمى‏آید؛ هیاهو پیش نمى‏آید. اگر بنا باشد که یک جایى دادستان بخواهد روى قوانین عمل بکند، ما بخواهیم بگوییم که خیر، ما دادستان را قبول نداریم، این معناى دیکتاتورى است. دیکتاتورى همان است که نه به مجلس سر فرود مى‏آورد، نه به قوانین مجلس و نه به شوراى نگهبان و نه به تأیید شوراى نگهبان و نه به قوه قضائیه و نه به دادستانى و نه به شوراهاى دادستانى و همین‏طور به همه ارگانها.» (صحیفه نور، ج: ‏14، ص: 413 – 416)

7- رد تضعیف نهادهای نظام: «نباید از مردم پذیرفت، از کسى پذیرفت، که ما شوراى نگهبان را قبول نداریم. نمى‏توانى قبول نداشته باشى. مردم رأى دادند به اینها، مردم شانزده میلیون تقریباً یا یک قدرى بیشتر رأى دادند به قانون اساسى. مردمى که به قانون اساسى رأى دادند منتظرند که قانون اساسى اجرا بشود؛ نه هرکس از هر جا صبح بلند مى‏شود بگوید من شوراى نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسى را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئیس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، ولو برخلاف رأى شما باشد. باید بپذیرید، براى اینکه میزان اکثریت است؛ و تشخیص شوراى نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست، میزان است که همه ما باید بپذیریم. من هم ممکن است با بسیارى از چیزها، من که یک طلبه هستم، مخالف باشم.» (همان، ج: ‏14، ص: 378 )

«من به این آقایان هشدار میدهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است.»(همان ج18، ص280)

8- تأکید بر اتحاد و مقابله با تفرقه: «اگر علاقه به استقلال ایران دارید وحدت مذهبی داشته باشید؛ تفرقه از شیطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان است. عزیزان من از اختلاف كه الهام ابلیس است اجتناب كنید.آنكه صدمه بیشتر به ما می‌زند همین اختلافات داخلی است. امروز دعوا كردن انتحار است، خودكشی است. اختلاف از زبان هر كس باشد، این زبان، زبان شیطان است.»(کلمات قصار امام خمینی، ص 109 -110)

9- معنای آزادی در اسلام: «آزادی را اسلام به ما داد. باید ما همه بیدار باشیم، متوجه باشیم به اینكه از آزادی سوء استفاده نكنیم، اسلام هم آزادی دارد، اما آزادی بی بند و باری نه؛ ما آزادی غربی نمی‌خواهیم. اسلام یك دین مترقی است و دمكراسی به معنای واقعی است. دمكراسی اسلام كاملتر از دمكراسی غرب است. از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود. ایران امروز جایگاه آزادگان است.»(همان ص 173-111)

10- توجه به ساده زیستی: «خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. با زندگانی اشرافی و مصرفی نمیتوان ارزشهای انسانی- اسلامی را حفظ كرد.»(همان،ص73)

11- رد قدرت طلبی: «قدرت طلبی از هر كه باشد، از شیطان است. آنها [رزمندگان]جان خودشان را برای اسلام و برای مصلحت كشور اسلامی فدا میكنند و ما سرخون آنها این جا بنشینیم و با هم جنگ و ستیزكنیم؛ این در منطق اسلام از بزرگترین گناهان است.»(همان ص79)

12- خودیها امیدوار و غیر خودی ناامیدند: «هیچ گاه از كارها مأیوس نشوید؛ چون همه چیز یك دفعه درست نمیشود و كارهای بزرگ باید به تدریج صورت گیرد. یأس از جنود شیطان است. امید از جنود خداست همیشه امیدوار باشید.»(همان ص83)

13- منافق بودن آشوبگران: «آنها كه اظهار اسلام می‌كنند و بیمارستان را آتش می‌زنند، اینها را بشناسید، اینها مسلم نیستند، اینها منافق هستند. ننگتان باد ای تفالههای شیطان و عارتان باد ای خود فروختگان بین المللی كه در سوراخها خزیده و در مقابل ملتی كه در برابر ابرقدرتها برخاسته است به خرابكاری جاهلانه پرداخته‌اید.» (همان، ص85)

14- مقابله با دین به دنیا فروشان: «باید سعی شود تا از راه رسیده‌ها، و دین به دنیا فروشان، چهره كفرزدایی و فقرستیزی روشن انقلاب ما را خدشه‌دار نكنند. می‌خواهیم انقلابمان را صادر كنیم؛ نمی‌خواهیم با شمشیر باشد، بلكه می‌خواهیم با تبلیغ باشد. مردم ایران ثابت كرده‌اند كه تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند؛ ولی تحمل شكست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت» (همان ص 97)

15- ماهیت استعمارگران: «در این عصر استعمار، وابستگان و دنباله روهای خود را در جهان اسلام به كار گماشته تا در زیر شعارهای پررزق و برق و زیبا و احیانا اسلام، تعالیم فرهنگ قرآنی را از واقعیت زندگی مجتمع اسلامی دوركنند تا بدین وسیله راه را برای تأمین منافع اربابان باز و بی مانع شود.» (دیدگاههای فرهنگی امام خمینی، ص20)

16- هدف سلطه‌گران: «هدف اصلی دولتهای استعمارگر محو قرآن، اسلام و علمای اسلام است. سلطه آمریكا تمام بدبختی‌های ملل مستضعف را به دنبال دارد. آمریكا دشمن شماره یك مردم محروم و مستضعف جهان است. مصیبت‌های ما زیر سر آمریكاست. تمام گرفتاریهای ما از این آمریكاست. هر چه فریاد دارید بر سر آمریكا بكشید. همه ملت ما دشمنی شماره اول خودش را امروز آمریكا می‌داند. ما آمریكا را زیر پا می‌گذاریم؛ آمریكا هیچ غلطی نمی‌كند» (همان ص156-153)

17- رابطه و ارتباط با آمریكا: «روابط ما با آمریكا روابط یك مظلوم با یك ظالم است، روابط یك غارت شده با یك غارتگر است. آنهایی كه خواب آمریكا را می‌بینند، خدا بیدار شان كند. آن روز كه آمریكا از ما تعریف كند باید عزا گرفت. با آمریكا روابط ایجاد نخواهیم كرد، مگر این كه آدم بشود و از ظلم كردن دست بردارد.»(همان ص157)

18- مخالفت با غربزدگی و تربیت غربی: «تربیت غربی، انسان را از انسانیت خودش خلع كرده؛ ما پیشرفتهای دنیای غرب را می‌پذیریم ولی فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله می‌كنند نه. آن چیزی كه در غرب است تربیت حیوان درنده است. تا ما از آن غربزدگی درنیاییم و مغزمان را عوض نكنیم و خودمان را نشناسیم، نمی‌توانیم مستقل باشیم، نمی‌توانیم هیچ داشته باشیم.»(همان ص158)

19- موضع افراد و گروهها در قبال تهدید و تطمیع دشمن: «تهدید و تطمیع در كسانی اثر میكند كه ایمان ندارند. همه بدبختیها از ضعف ایمان و سستی یقین است. من نمیتوانم باوركنم كه كسی مبادی معنوی نداشته باشد و برای مردم كوشش كند.»(همان،ص69)

20- لزوم دفاع از مسلمانان و مستضعفان جهان: «ما نمی‌توانیم حساب خودمان را از حساب سایر مسلمین جدا كنیم. اهتمام به امور مسلمین از اوجب واجبات است. اهتمام به امور مسلمین از فرائض همه اسلام است. ما با هر كشوری كه بخواهد ظلم كند مخالفیم؛ حال این كشور چه در غرب باشد و چه در شرق. ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. تكلیف اسلامی مسلمانان است كه اگر كسی مظلوم واقع شد، باید به‌ آنان كمك كرد.» (همان ص 143-144)

21- آزادی قدس: «مسلمانان جهان باید روز قدس را روز همه مسلمین بلكه مستضعفین بدانند. اصولاً این تكلیف همه مسلمین است كه قدس را آزاد كنند و شر این جرثومه فساد[ رژیم صهیونیستی] را از سر بلاد اسلامی قطع كنند. قدس متعلق به مسلمین است و باید به آنان برگردد.» (همان ص147)

22- اهمیت روز قدس:‌ «روز قدس روز اسلام است، روز قدس روزی است كه باید سرنوشت ملتهای مستضعف معلوم شود؛ روز قدس روز مقابله مستضعفین با مستكبرین است. روز قدس روزی است كه اسلام را باید احیا كرد. سزاوار است كه همه مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگی شیاطین بزرگ و ابرقدرتها رها شده و به قدرت لایزال الهی بپیوندند.»(همان ص147-148)

23- مبارزه با رژیم اشغالگر قدس: «‌اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود. بر هر مسلمان لازم است كه خود را علیه اسرائیل مجهز كند. ایران دشمن سرسخت اسرائیل بوده و هست. ما با اسرائیل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمین، روابط نخواهیم داشت. این ماده فساد كه در قلب ممالك اسلامی با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شده است و ریشههای فسادش هر روز ممالك اسلامی را تهدید می‌كند، باید با همت ممالك اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشه كن شود»(همان ص149- 150)

24- اهمیت و ماهیت بسیج: «بسیج لشكرمخلص خداست. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاك اسلامی است كه تربیت یافتگان آن نام و نشان درگمنامی و بی نشانی گرفته‌اند. بسیج شجره طیبه درخت تناور و پرثمری است كه شكوفه‌های آن بوی بهار وصل و طراوات یقین و حدیث عشق می‌دهد. من دست یكایك شما پیشگامان رهایی را می‌بوسم و می‌دانم كه اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. حقیقتاً ‌اگر بخواهیم مصداق كاملی از ایثار و خلوص و فداكاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم چه كسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود؟»(همان ص 166)

25- تفکر بسیجی؛ تفکر سازنده کشور: «ملتی كه در خط اسلام ناب محمدی [ ص ] و مخالف با استكبار و پول پرستی و تحجر گرایی و مقدس نمایی است، باید همه افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند، چرا كه در هنگامه خطر، ملّتی سربلند و جاوید است كه اكثریت آن، آمادگیهای لازم رزمی را داشته باشند. خلاصه كلام، اگر بر كشوری، نوای دلنشین تفكّر بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الاّ هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.» (صحیفه نور، ج 21، ص 53 -52)

جستجو