اوصاف حق و باطل از نظر قرآن
الف – حق همیشه مفید و سودمند است
همچون آب زلال که مایه حیات و زندگى است، اما باطل بى فایده و بیهوده است، نه کفهاى روى آب هرگز کسى را سیراب مى کنند و درختى را مى رویانند، و نه کفهائى که در کوره هاى ذوب فلزات ظاهر مى شود. مى توان از آنها زینتى و یا وسیله اى براى زندگى ساخت، و اگر هم مصرفى داشته باشند، مصارف بسیار پست و بى ارزشند که به حساب نمى آیند، همانند صرف کردن خاشاک براى سوزاندن: باطل همواره مستکبر، بالانشین، پرسروصدا، پر قال و غوغا ولى تو خالى و بى محتوا است، اما حق متواضع، کم سر و صدا، اهل عمل و پر محتوا و سنگین وزن است.
ب – حق همیشه متکى به نفس است
اما باطل از آبروى حق مدد مى گیرد و سعى مى کند خود را به لباس او درآورد و از حیثیت او استفاده کند، همانگونه که هر دروغى از راست فروغ مى گیرد، که اگر سخن راستى در جهان نبود، کسى هرگز دروغى را باور نمى کرد، و اگر جنس خالصى در جهان نبود، کسى فریب جنس قلابى را نمى خورد، بنابراین حتى فروغ زودگذر باطل و آبروى و حیثیت موقت او به برکت حق است، اما حق همه جا متکى به خویشتن است و آبرو و اثر خویش!
اثر آمیزش حق با باطل
آب زلال کمتر کف به روى آن آشکار مى گردد چرا که کفها به خاطر آلوده شدن آب به اجسام خارجى مى باشد، و از اینجا روشن مى شود که اگر حق به صفا و پاکى اصلى باقى بماند هرگز کفهاى باطل اطراف آن آشکار نمى گردد، اما هنگامى که حق بر اثر برخورد به محیطهاى آلوده رنگ محیط را به خود گرفت، و حقیقت با خرافه، و درستى یا نادرستى و پاکى یا ناپاکى آمیخته شد، کفهاى باطل در کنار آن آشکار مى شوند. این همان چیزى است که امام علی علیه السلام در نهج البلاغه خطبه 50 به آن اشاره فرموده آنجا که مى گوید:«لو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف على المرتادین و لو ان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین»؛ اگر باطل از آمیزش با حق خالص شود، بر حق جویان مخفى نخواهد ماند، و اگر حق از آمیزش باطل رهائى یابد، زبان بدگویان از آن قطع خواهد شد!.
باطل دنبال بازار آشفته مى گردد!
هنگامى که سیلاب وارد دشت و صحراى صاف مى گردد و جوش و خروش آب فرو مى نشیند اجسامى که با آب مخلوط شده بودند تدریجا ته نشین مى کنند و کفها از میان مى روند و آب زلال چهره اصلى خود را آشکار مى سازد، و به همین ترتیب باطل به سراغ بازار آشفته مى رود، تا از آن بهره گیرد، اما هنگامى که آرامش پیدا شد و هر کسى به جاى خویشتن نشست، و معیارها و ضابطه ها در جامعه آشکار گشت، باطل جائى براى خود نمى بیند و به سرعت کنار مى رود!
باطل تنها در یک لباس ظاهر نمى شود.
یکى از خصائص باطل این است که هر لحظه به شکلى و به لباس دیگرى در مى آید، تا اگر او را در یک لباس شناختند، در لباس دیگر بتواند چهره خود را پنهان سازد، در آیه فوق نیز اشاره ظریفى به این مسأله شده است، آنجا که مى گوید: کفها نه تنها بر آب ظاهر مى گردند در هر کوره اى و هر بوته اى که فلزات ذوب مى شوند کفهاى تازه به شکل جدید و در لباس تازه اى آشکار مى شوند، و به تعبیر دیگر حق و باطل همه جا وجود دارد، همانگونه که کفها در هر مایعى به شکل مناسب خود آشکار مى شود. بنابراین باید هرگز فریب تنوع صورتها را نخوریم و در هر کجا منتظر باشیم که باطل را با صفات ویژه اش بشناسیم و آنها را کنار بزنیم.
حق، باطل را بیرون مى ریزد.
باطل به جائى مى رسد که قدرت نگهدارى خویش را ندارد، و در این لحظه از متن جامعه به خارج پرتاب مى گردد، و این در همان حال است که حق به جوشش مى آید، هنگامى که حق به خروش افتاد، باطل همچون کفهاى روى دیک که به خارج پرتاب مى شود بیرون مى افتد و این خود دلیلى است بر اینکه حق همیشه باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد!.
باطل در بقاى خود مدیون حق است.
اگر آبى نباشد هرگز کف نمى تواند به حیات خود مستقلا ادامه دهد، همین گونه اگر حق نبود، باطل هم فروغى نداشت، اگر افراد درستکار نبودند کسى تحت تأثیر افراد خائن واقع نمى شد و فریب آنها را نمى خورد، پس همین جولان و فروغ کاذب باطل مدیون بهره بردارى از فروغ حق است (کان دروغ از راست مى گیرد فروغ!).
مبارزه حق و باطل همیشگى است.
قرآن براى مجسم ساختن حق و باطل مثالى گفته که مخصوص به زمان و مکان معینى نیست صحنه اى است که همه سال در نقاط مختلف جهان در مقابل چشم انسانها مجسم مى شود، و این نشان مى دهد که پیکار حق و باطل یک پیکار موقت و موضعى نیست، این رگ رگ آب شیرین و شور همواره بر خلایق تا نفخ صور جریان دارد مگر آن زمانى که جهان و انسانها به صورت یک جامعه ایده آل همچون جامعه عصر قیام مهدى (علیه السلام) در آید که پایان این مبارزه اعلام گردد، لشگر حق پیروز و بساط باطل برچیده شود، و بشریت وارد مرحله تازه اى از تاریخ خود گردد، و تا زمانى که این مرحله تاریخى فرا نرسد باید همه جا در انتظار برخورد حق و باطل بود، و موضع گیرى لازم را در این میان در برابر باطل نشان داشت.
قرآن آغاز نبرد میان انسان به ایمان و آزادی معنوی رسیده با انسان منحط ماده پرست را در داستان دو فرزند آدم، هابیل و قابیل منعکس کرده است. در طول تاریخ در کنار نبردهایی که بشر به خاطر حوائج مادی خوراک و پوشاک و مسکن و مسائل جنسی و تفوق طلبی انجام داده که البته فراوان است، یک سلسله نبردهای دیگر هم داشته که باید آنها را در نبرد حق و باطل یا خیر و شرخواند، یعنی نبردهائی که در یک سو پایگاه عقیدتی و انگیزه انسانی و ماهیت آرمانی و جهتگیری به سوی خیر و صلاح عموم و هماهنگی. یا نظام تکاملی خلقت و پاسخگویی به فطرت در کار بوده و در سوی دیگرانگیزه های حیوانی و شهوانی و جهتگیری فردی و شخصی و موقت به تعبیر دیگر: نبرد میان انسان مترقی متعالی که در او ارزشهای انسانی رشد یافته با انسان پست منحرف حیوان صفت که ارزشهای انسانیش مرده و چراغ فطرتش خاموش گشته است.
به تعبیر قرآن: نبرد میان “جند الله” و “حزب الله” با “جند الشیطان” و “حزب الشیطان”. نبردهای تاریخ دارای شکلها و ماهیتهای مختلف، و معلول علل متفاوتی بوده است، ولی نبردهای پیش برنده که تاریخ و انسانیت را به جلو برده و تکامل بخشیده است نبرد میان انسان متعالی مسلکی وارسته از خودخواهی و منفعت پرستی و وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسان بی مسلک خودخواه منحط حیوان صفت و فاقد حیات عقلانی و آرمانی بوده است.
قرآن معتقد به جنگ دائم بین حق و باطل در جهان می باشد. می گوید کفار آرام نخواهند نشست، پولها خرج خواهند کرد. به مؤمنین و مسلمین هشدار می دهد که اگر چه عاقبت کار کفار شکست و حسرت و مغلوبیت است ولی اینها همه به شرط این است که اهل ایمان به آن وظیفه خودشان که مبارزه با باطل است قیام کنند. و می گوید: «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنة و یکون الدین کله لله»؛ با اینها بجنگید، تا دیگر فتنه ای نباشد و دین یکسره از آن خدا گردد.(انفال/39) با اینها بجنگید؛ یعنی آنها که باز نمی گردند و در راه باطل اصرار می ورزند، وقتی که شما می بینید سرسختی نشان می دهند و پولشان را در راه باطل خرج می کنند، شما هم مردانه با آنها بجنگید، تا ریشه فتنه را بکنید.
روش قرآن کریم این طور است که پیروان خود را هرگز مغرور نمی کند؛ به این معنی که به مردم نمی گوید شما همین قدر که ایمان آوردید و وابستگی خودتان را به خدا و پیامبر خدا اعلام کردید، دیگر کافی است و مطمئن باشید که تمام کارها صورت می گیرد. همچنین هرگز نیروی باطل را نادیده نمی گیرد، بلکه آن را به حساب می آورد و همیشه یک جنگ و مبارزه میان اهل حق و اهل باطل را تجسم می دهد و می گوید اگر اهل حق در پیروی حق پایداری به خرج بدهند پیروزی با اهل حق است. پس جنگ و مبارزه میان اهل حق و اهل باطل همیشه درگیر است و اهل حق نباید گمان کنند که ایمان و وابستگیشان به حق کافی است؛ بلکه باید وارد میدان بشوند و باید هم مطمئن باشند که اگر در راه حق پایداری نمایند پیروزی با آنهاست.
پیروزی حق بر باطل
از نظر قرآن مجید، از آغاز جهان همواره نبردی پیگیر میان گروه اهل حق و گروه اهل باطل، میان گروهی از طراز حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و پیروان مؤمن آنها و گروهی از طراز نمرود و فرعون و جباران یهود و ابوسفیان و امثالهم بر پا بوده است، هر فرعونی موسائی در برابر خود داشته است. در این نبرد و ستیزها گاهی حق و گاهی باطل پیروز بوده است، ولی البته این پیروزی ها و شکستها بستگی به یک سلسله عوامل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی داشته است.
از نظر قرآن، آن جهاد مستمر پیش برنده ای که از فجر تاریخ وجود داشته و دارد، ماهیت معنوی و انسانی دارد نه مادی و طبقاتی. قرآن مجید با قاطعیت تمام، پیروزی نهائی ایمان اسلامی (توبه/33 و صف/9)، غلبه قطعی صالحان و متقیان (انبیا/105)، کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران برای همیشه (قصص/5) و آینده درخشان و سعادتمندانه بشریت را نوید داده است.
از این آیات استفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهائی اهل حق منتهی می شود. از مجموع آیات و روایات استنباط می شود که قیام امام مهدی علیه السلام) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است.
مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیاء و اولیاء و مردان مبارز راه حق است.
منابع:
آشنایی با قرآن 3، ص 47-48 و 56
قیام و انقلاب مهدی، ص 49 و 48 و 13 و 14 و 59 و 58
تفسیر نمونه ج 10، ص 171-165