معیارهای حق و باطل از نگاه امام علی علیه السلام

 

 

از میان معصومان(ع) تنها پیامبر(ص) و امام علی(ع) موفق شدند مدت زمانی نه چندان زیاد، زمام حکومت را به دست گیرند و بر مردم حکمرانی کنند. با نگاهی گذرا به تاریخ بشری درمی یابیم که در دوره ها و مدت زمان محدودی فرمانروایان صالح، زمام حکومت جوامع را در دست داشته اند. از میان انبیایی که قرآن از آنان نام برده است، تنها حضرت سلیمان و داوود و یوسف تشکیل حکومت دادند و حضرت موسی(ع) هم در این راه قدم برداشت و توانست بنی اسرائیل را از چنگال فرعون نجات دهد و به سرزمینی دیگر برود و حتی حکومتی تاسیس کند. با توجه به محدود بودن حکومت صالحان و این که در تاریخ اسلام هم تنها دو معصوم(ع) چند سالی در مصدر حکومت بودند و مدلی از حکومت داری صالحان را ارائه کردند، امروز که نظام اسلامی تشکیل شده و مدل حکومتی خود را نیز شیوه حکومتی پیامبر(ص) و امام علی قرار داده است، بدیهی است باید رفتار و اصول حکومتی آنان مورد تعمق و بررسی قرار گیرد و رویکرد و جهت گیری آن بزرگواران در حکمرانی خط و جهت نظام اسلامی را تشکیل دهد. در ایام شهادت امیرمومنان علی(ع) در گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین سید احمد حسینی خراسانی از مدرسان حوزه علمیه قم معیارهای حق و باطل از نگاه امام علی(ع) را مورد بررسی قرار داده ایم. ایشان در این گفت وگو که به صورت مقاله تنظیم شده است چند اصل و قاعده در مورد کشور‌داری و مدیریت جامعه را با بهره گیری از فرمایشات امام علی(ع) مطرح کرده است. حجت الاسلام حسینی در ابتدا شهادت مولای متقیان را تسلیت می گوید و ابراز می دارد: مناسبت های ایام ایجاب می کند معارف نورانی علوی در حوزه مدیریت جامعه را مورد بازخوانی قرار دهیم.

 

معیار حق و باطل

از جمله مباحث مهمی که در سخنان امام علی(ع) مورد توجه و تاکید قرار گرفته است، توجه به معیارهای اسلامی انسانی در بازشناسی جریان های حق و باطلی است که ممکن است در جامعه وجود داشته باشد. زیرا تراز کردن زندگی و فکر و اندیشه با آن معیارها باعث مصونیت جامعه از آن آسیب ها خواهد بود. در سخنی از امام علی(ع) به این معیار اشاره می کنند و می فرمایند: اشخاص و چهره ها نباید ملاک شناخت حق باشند بلکه اشخاص و جریان ها را باید با ملاک حق مورد سنجش قرار داد. به خاطر آن که اشخاص مصادیق حق اند و مصداق ها در معرض دگرگونی اند. در حکمت ۲۶۲ نهج البلاغه آمده است شخصی به نام «حارث بن حوت» نزد امیرمومنان آمد و با توجه به فضای حاکم بر جامعه سخنی را به حضرت عرض کرد او گفت: ای امیرمومنان آیا انتظار دارید که من اصحاب جمل را گمراه و بر ضد اسلام بدانم و شما را بر حق بشناسم؟! من هرگز نمی توانم چنین نظری داشته باشم که برپاکنندگان جنگ جمل را با آن سوابق و موقعیت هایی که در تاریخ اسلام داشته اند، دچار گمراهی و ضلالت بدانم و باطل به حساب آورم. امام(ع) در پاسخ فرمودند: «یا حارث انک نظرت تحتک ولم تنظر فوقک فحرت» ای حارث تو فردی کوتاه بین هستی تو نگاهت به پایین است. فکر و اندیشه سیاسی و تحلیل تو شعاع محدودی دارد در نتیجه به خاطر این کوتاه بینی و فقدان تحلیل دچار حیرت شده ای. سر حیرت زدگی تو در این باره که مگر ممکن است شخصیت هایی هم چون طلحه و زبیر که از مجاهدان صدر اسلام بودند و در کنار پیامبر(ص) شمشیر زدند، گمراه شوند و در خط باطل حرکت کنند؟!، این است که تو یک معیار غلطی را در دفاع از حق برگزیده ای. «انک لن تعرف الحق فتعرف اهله.» تو حق را نشناخته ای که اهل حق را با معیار حق بشناسی و باطل را هم نشناختی تا اهل آن را بشناسی »اعرف الحق تعرف اهله،» حق را بشناس تا اهلش را بشناسی و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسی. تو چون این معیار را در نظر نداری، مقام و موقعیت اشخاص و سابقه و پیشینه آنان تو را به تحیر واداشته است و نسبت به باطل بودن آنان استبعاد داری امروز هم بسیاری به اهل علم و نخبگان توصیه می کنند که مراقب رفتارها و اظهارنظرهای خود باشید منطق این توصیه هم آن است که می گویند مردم دین خود را از شما گرفته اند و دین را با عملکرد شما می شناسند. اگر شما درست رفتار کنید مردم دیندار باقی می مانند و اگر دچار لغزش و انحراف شدید، دین مردم آسیب می بیند. این توصیه واقعیتی است انکارناپذیر و بیانگر نقش الگوها و نخبگان در تاثیرگذاری بر مردم است اما به عنوان یک حقیقت که بگوییم مردم باید دین خود را از علما بگیرند و رفتار و عمل آنان را پایه و اساس و معیار اسلامی بودن اعمال و نگرش ها قرار دهند، هیچ وقت توصیه نشده است بلکه باید به مردم معیار داد و گفت اگر به تبعیت و اقتدا از علما توصیه شده است تمام این توصیه ها مشروط است به این که آن ها واجد صلاحیت های لازم باشند. اما زمانی که معیارها را از دست دادند، طبعا حکم به تبعیت منتفی خواهد بود. و این عدم تبعیت هیچ ضربه و ضرری به دین و دینداری مردم هم وارد نمی کند. من فکر می کنم صلاح دین و فرهنگ جامعه اقتضا می کند که در این باره به مردم اطلاع رسانی شود که عالمان دینی واجد شرایط مادامی که از شرایط برخوردارند، مورد توجه و مقتدای جامعه هستند و اگر روزی به خاطر عوارض طبیعی و یا به خاطر اراده و سوء استفاده، شرطی از شرایط صلاحیت آن ها منتفی شد، آن تبعیت منتفی است و باید تبعیت را در مصداق واجد شرایط دیگری دنبال کرد. در این جا هم امام (ع) خطاب به حارث می فرمایند: شما باید حق را بشناسی سپس اهل حق را بشناسی و از آنان تبعیت کنی. نکته ای که ممکن است در این جا مطرح شود این است که چگونه برخی از روایات به تبعیت از علی (ع) در هر حال توصیه کرده است، آیا این توصیه، شخص مداری در باب حق نیست؟! جواب این است که در همین روایات حرکت بر مدار علی بن ابی طالب (ع) تعلیل به علتی شد و آن این است که: «فانه مع الحق و الحق مع علی» حق دائر مدار علی (ع) است. چون حق در وجود امام علی (ع) متجلی است. آن قاعده کلی که معیار محوری در شناخت حق بود، در این جا استثنا شده است و لذا وقتی ما علی (ع) را به عنوان انسانی معصوم از تخلف می شناسیم، طبعا نمی تواند او منفک از حق باشد. اما این امر درباره چهره هایی چون طلحه و زبیر صادق نیست و باید آن ها را با معیارهای حق سنجید.

نحوه تشخیص حق در هنگام شبهه

و اما این که چگونه می شود معیارهای حق را شناخت، باید گفت هر چند این شناخت دشوار است اما محال نیست و خداوند ابزار لازم برای شناخت معیارهای حقیقی و ثابت ولایتغیر را در اختیار ما قرار داده است. این معیارها همان هایی است که در اسلام مشخص شده است. و اگر در جایی تشخیص حق مشتبه شد حال چه به خاطر نبود شواهد و قرائن کافی و یا به خاطر تعارض دلایل، در این جا طبق آموزه های قرآنی و روایی داوری رهبر جامعه اسلامی حجت است و نظر او فصل الخطاب به شمار می رود و همین امر خود یکی از دلایل ضرورت وجود رهبری صالح در جامعه است. در زمان ما وقتی ببینیم یک جریانی از استانداردهای قابل قبول دینی، انقلابی و ولایی برخوردار است و توده مردم فاقد گرایش خاص که به تعبیر امام علی (ع) همواره خداوند حق را بر زبان آن ها جاری می کند از آن طرفداری می کند و در طرف مقابل مشاهده می کنیم کسانی قرار دارند که تعهد دینی و ولایی آنان مخدوش و در ضدیت پشتیبانان آن ها با اسلام جای شبهه ای نیست، در این جا شناخت معیار حق ما را به سوی حق و اهل آن راهنمایی می کند و کمتر پیش می آید که بازشناسی معیارهای حقیقی از آن چه در کسوت و قالب معیار مطرح می شود، مشکل باشد.

مسئولیت فرصت است

اصل دومی که در یک نظام معتقد به حکومت علوی باید مورد توجه باشد، رویکرد نگاه مسئولان به مسئولیت هاست. امام (ع) در مناسبت های فراوانی به کارگزاران این اصل را گوشزد کرده اند که پست ها و مسئولیت های سیاسی و اجتماعی، فرصتی برای پر کردن جیب و غارت بیت المال و زورگویی و زیاده خواهی و حکمرانی بر مردم نیست. امام علی (ع) خطاب به کارگزار آذربایجان می فرماید: «ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه» این پست و مقام برای شما یک طعمه و فرصت برای بهره برداری منافع شخصی نیست بلکه امانتی است بر عهده و ذمه تو. این مطالب هر چند گفته شده است اما باید همواره تکرار شود تا فرهنگ علوی در عرصه سیاسی حاکم شود.

خیانت به ملت بزرگ ترین خیانت است

اصل سومی که امیر مومنان (ع) به طور مکرر مورد توجه کارگزاران و مردم قرار داده است، این است که: ظلم و فساد و خیانت و تجاوز نسبت به حقوق و اموال مردم از هر کسی زشت و ناپسند است، ولی بزرگ ترین خیانت، خیانت مسئولان به ملت است خیانت به یک شخص زشت است اما خیانت به یک ملت خیانت به یک فرهنگ و دین و آرمان است و این خیانت هم تنها از ناحیه دولت مردان و کارگزاران می تواند انجام شود. امام (ع) در این باره می فرماید: «ان اعظم الخیانة خیانة الامة وافزع الغش غش الائمه». فراز دوم این جمله به غش و دغل بازی نسبت به امام جامعه اشاره دارد و می گوید: زشت ترین غش ورزی و دغل بازی با رهبران صالح جامعه است. کسانی که علیه رهبر جامعه توطئه و یا فتنه انگیزی و شایعه پراکنی کنند، زشت ترین کار را انجام داده اند. امام علی(ع) در نامه ای که به یکی از کارگزاران خود نوشته می گوید: «اقسم باا… قسما صادقا لئن بلغنی انک خنت من فی المسلمین شیئا صغیرا اوکبیرا لاشدن علیک…» سوگند به خدا یاد می کنم. سوگندی صادق و راست که اگر از شما به من گزارشی برسد و خیانت تو در ثروت عمومی مسلمانان مانند، جنگل، بیت المال، معادن و… اثبات شود، خواه این سوء استفاده ات کم باشد یا زیاد، مطمئن باش با تو به طور قاطع برخورد خواهم کرد و آن چه را از ثروت عمومی به غارت برده ای از حلقوم تو بیرون خواهم کشید و به بیت المال بر خواهم گرداند ولو سبب فقر و تنگدستی تو شود.» این جمله در حقیقت توصیه به مسئولان است که از اموال عمومی حفظ و حراست کنند و از دست اندازی به آن، برحذر باشند.

توجه به مردم و مهرورزی به آنان

اصل چهارمی که باید در جامعه اسلامی به ویژه از سوی کارگزاران مورد توجه باشد و امام علی (ع) نیز به آن حساسیت فوق العاده ای داشتند، این است که امام می فرمایند: کارگزار در نظام اسلامی موظف است، حقوق و حریم و احترام مردم را رعایت کند. ایشان در عهد نامه مالک اشتر و در نامه های دیگر خود، به کارگزاران تاکید می کنند که با مردم و شهروندان مهربان باشید به آنان لطف و محبت کنید و مبادا فرصت مسئولیت زمینه خیانت شما را فراهم کند و هم چون درنده ای زیان بار به جان و مال مردم دست اندازی کنید و همه چیز را طعمه خود سازید: «و لاتکونن علیهم سبعا واریا تغتنم اکلهم»: مباد که هم چون درنده ای خوردن ثروت مردم را برای خود مغتنم بشمارید. آن گاه به نکته ای اساسی اشاره می کند و می فرماید: «فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق.» مردم دو گروهند یا برادران دینی شما هستند و یا اقلیت های رسمی تحت حمایت حکومت شما هستند. و در هر حال شهروندان باید از ناحیه کارگزاران حکومت نسبت به مال و جان خود در امان باشند. یکی دیگر از اصولی که امام علی (ع) در امر حکومت داری به آن سفارش می کنند، توجه به حقوق متقابل دولت و ملت است. بنا به فرمایش امام (ع) دولت وظیفه دارد خدمت بی منت ارائه کند. و در مقابل ملت موظف است که از حمایت همه جانبه خود نسبت به دولت و نظام دریغ نورزد، و در خدمت نظام و پشتیبان آن باشد. اگر ما این اصول را امروز رعایت کنیم نه آسیبی جامعه ما را تهدید خواهد کرد و نه بر اساس بعضی فتنه ها دچار ریزش نیروها خواهیم شد و نه شقاق و اختلاف پدید خواهد آمد و نه مشکل اقتصادی آن چنانی وجود خواهد داشت. و شاهد جامعه ای برخوردار از امنیت و عدالت و پیشرفت خواهیم بود.

منبع: روزنامه – خراسان – تاريخ شمسی نشر 19/06/1388


جستجو