نگاهی به انتظار

 


 

انتظار، سهم چشمانی است که رو به آفتاب زیسته اند; سهم دستانی است که شبگاهان، در وسعت نیایش، به جانب آسمان ریشه دوانیده اند، سهم دل هایی که چون کبوتران خونین بال، در بی نهایتی سرخ جاودانه تپیده اند; گام هایی که چون جنون گردباد، واژگون رقصیده اند تا تنهایی خاک را با آسمان در میان نهاده باشند .

 

منتظران، مجنون زادگان لیلای وجودند; عاشقانی دل سوخته که لب به زمزمه تر کرده اند و در دل، شور و شوق و امید پرورانده اند و پای افزاری از صبر و شکیب ستانده اند تا خستگی راه، مجال شان ندهد که به «ماندن » بیندیشند که باید «رفت » تا به «راه » پیوست; چرا که «رفتن » ، به راه می پیوندد و «ماندن » ، به رکود. (1)

آری، حرکت، رهاورد طبیعی انتظار است. آنان که عظمت درونی خویش را یافته اند، آنان که ابراهیم گونه سرود «انی ذاهب الی ربی سیهدین » (2) را سر می دهند، آنان که یافته اند حرکت و تلاش به هدایت می انجامد، و چه شیرین، جرعه جرعه از هدایت های مستمر حق بهره مند می شوند.

آنان، با تمام وجود، روی خود را به آسمان دوخته، ندای «انی وجهت وجهی للذی فطر السماوات والارض » (3) را زمزمه می کنند و این گونه ظهور هادی امت را به انتظار می نشینند.

اشاره: در نوشتار پیشین، چهار مورد از محورهای مبحث انتظار (حقیقت، ضرورت، ابعاد، مبانی انتظار) مورد باز کاوی قرار گرفت. در این نوشتار، از زوایای دیگر، بایسته ها و رهاورد و پایان انتظار را مورد بررسی قرار می دهیم.

5 بایسته های انتظار

اصولا، کسی که در انتظار است، بی تفاوت و بی خیال نیست. حضرت یعقوب علیه السلام منتظر یوسف علیه السلام بود، ولی بیکار نبود. به فرزندان اش گفت: بروید و به دنبال یوسف و برادرش بگردید و از روح خدا نا امید نشوید.» . (4) نیز، همین تعبیر در مورد حضرت مهدی (عج) وارد شده است: «منتظر فرج باشید و از روح خدا ناامید نشوید» . (5) بنابراین، فرزندان انتظار، آداب و وظایفی را دنبال می کنند; چون، این خاصیت انتظار است که بر حالت و رفتار و عمل منتظر تاثیر می گذارد. اینک، به تعدادی از این وظایف اشاره می شود.

یکم – اقبال

آنان که از تدبر بهره گرفته اند، از کنار حادثه های پیش پا افتاده، به سادگی نمی گذرند; زیرا، دریافته اند که در کنار هر اتفاقی هر چند کوچک، درسی و اندرزی وجود دارد. امام کاظم علیه السلام هم به این مسئله اشاره دارند: «ما من شی ء تراه عینک الا و فیه موعظة; (6) هر آن چه چشمان تو آن را می بیند، در آن، موعظه و پند و اندرزی است.» .

آنان که به زندگی خود و دیگران توجه ویژه ای دارند، دست هدایت مهدی فاطمه علیها السلام را در هدایت خودشان و دیگران، به خوبی مشاهده می کنند و مساعدت های پیدا و پنهان محبوب را لمس، و حضور مهربان او را احساس می کنند. آنان، به او، رو می آورند و او را صدا می زنند و می خوانند: «انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی الله…» . (7)

باید دانست در معنا و مفهوم اقبال و رو آوردن، دو نکته نهفته است:

1- رو آوردن و دل دادن به محبوب است، به خاطر بزرگی و جمال و هیبت و شعور و یافتن تمامی خواسته ها و آرزوها در وجود او تا بدین وسیله از راه و منش او پیروی کند و راه های صعب العبور و پر پیچ و خم را با او به سر منزل مقصود برساند. (8)

اقبال به مهدی، این معنا را با خود دارد. برای رسیدن به این غایت، چند عنصر دخیل است: عنصر شناخت; (9) تجربه ی محبت و عنایت، تجربه ی ضعف ها و محدودیت ها در دیگران; تجربه ی بن بست ها و احساس تنگناها.

شناخت

آشکار است که اقبال قلبی، از شناخت و احساس محبت مایه می گیرد. از این رو، مهم ترین وظیفه ای که هر شیعه ی منتظر بر عهده دارد، کسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خویش است. این موضوع، تا بدان درجه از اهمیت قرار دارد که در روایات بسیاری، اعم از شیعه و سنی، مطرح شده است.

تجربه ی محبت و عنایت از محبوب و ضعف و محدودیت از دیگران

آنان که در این هستی، محبوب ها و رهبران دیگر را تجربه کرده اند و به ضعف ها و محدودیت ها و پستی ها و زشتی های آنان واقف شده اند، وقتی از زبان وحی می شنوند که «ولی، به ما، مهربان تر (10) و آگاه تر از خودمان است » ، دیگر تمام توجه اش به او معطوف می شود تا جایی که در کوچک ترین رفتارش، حتی صدقه دادن اش، (11) او را بر خودش مقدم می دارد و پیش از این که به سلامتی خود فکر کند، تندرستی و رفع بلا از او را خواهان است تا جایی که او را بر وجود خود حاکم می کند و نسبت به خودش اولی می داند. (12)

چه طور می شود آن مهربان غایب را دوست نداشت، در حالی که او، نسبت به ما، مهربان و سبب دفع بلاها و گرفتاری ها است (13) و ایمنی بخش اهل زمین است (14) و در غم ما، غمگین، و از شادی ما، شادمان می گردد و در فکر وضعیت شیعیان است، اگرچه در مشرق و مغرب زمین باشند. (15)

تجربه ی بن بست ها و احساس تنگناها

توجه به مهدی علیه السلام تجربه ی بن بست ها و احساس تنگناها را می خواهد. برای کسی که دنیا، نزد او، هنوز وسعت دارد، در خیمه ی مهدی (عج) جایی نیست. کسی که به مال و ثروت و همسر و فرزند و… وابسته است و تعلق دارد، در خیمه ی مهدی فاطمه علیها السلام جایگاهی ندارد.

«باید دانست که اموال و اولاد، فتنه نیستند. این تعلق وابستگی است که فتنه است. مثل مال و انسان، مثل آب و کشتی است. اگر آب بیرون از کشتی باشد، وسیله ی خوبی برای حرکت کشتی است، اما اگر داخل کشتی شود، سبب هلاکت است. مال هم اگر بیرون از دل باشد، مرکب خوبی است، ولی اگر داخل دل باشد، باعث هلاک است.» . (16)

اساسا، زهد، آزادی است، آزادی از هر آن چه رنگ تعلق به خود گیرد. حافظ می گوید:

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

زهر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است

منتظر مهدی (عج) آزاد مردی است که دادن ها و گرفتن ها، در وجود او موجی ایجاد نمی کند. (17)

منتظر مهدی فاطمه علیها السلام به دنیا قانع نیست، بلکه جایگاه بلندتری را طالب است; چون، در چشم تیزبین او، دنیا، بد نیست، بلکه دنیا، کم است. (18)

کسب آبرو از محبوب

معنای دیگری که در مفهوم اقبال وجود دارد، روی آوردن به خاطر حضور در کنار محبوب است تا با این حضور و انتساب، کسب آبرو کند. وجاهت و شرافت و مقبولیتی را که هرگز نمی توانسته به طور طبیعی کسب کند، بدین وسیله به دست می آورد.

اساسا، انسان ها، در زندگی شان، به دنبال پیدا کردن یک وجهه و موقعیت اجتماعی خوبی هستند و تمام تلاش خود را در این زمینه انجام می دهند تا به این هدف ارزش مند برسند.

آنان که به کلاس های بالاتری راه پیدا کرده اند و ارزش های انسانی خود را کشف کرده اند و استعدادهای ویژه و برتر خود را یافته اند و به استخراج و بهره برداری از آن مشغول اند، آبرومندی و وجاهت را در جای دیگری دنبال می کنند. آنان، آبرو را در نزد امام حسین علیه السلام می جویند و این دعا را بسیار می خوانند: «اللهم! اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا والاخرة » (19) و در نتیجه، خدا، خریدارشان می شود: «ان الله اشتری من المؤمنین » . (20)

وجاهت در حضور حق و در محضر او، برای کسانی است که توجه از غیر او برداشته اند. به همین سبب، منتظر مؤمن، تمام توجه و وفای خود را در این راه مبذول می دارد و به درجه ای از وجاهت می رسد که «افضل اهل هر زمان » لقب می گیرد. «المنتظرون لظهوره افضل کل زمان..» . (21)

دوم – میثاق

«… الذین یوفون بعهد الله ولا ینقضون المیثاق » (22)

فرزند انتظار، با توجه و اقبال قلبی، ارتباط میان خود و ولی و حجت حق را تحکیم می کند و تا جایی پیش می آید که نه تنها توقعی از او ندارد، بلکه متعهد می شود تمام دارایی هایش، خانواده اش، هستی اش و تمام آن چه را خدا به او عطا کرده، در راه محبوب به مصرف برساند و این میثاق، سرود دائمی او است که هر روز با ولی و امام زمان اش تجدید می کند: «وابذل مالی و اهلی و نفسی…» . (23) او، می داند آن چه نزد ما می ماند، از بین رفتنی است و آن چه نزد «ولی » می ماند، ماندگار و جاویدان است; چون، «ما عندکم ینفد و ما عندالله باق » (24)

تو می خواهی آن چه را خدا به تو بخشیده، در راه او ببخشی. در واقع، این بذل و بخشش، به دست آوردن و از تباهی و ضایع شدن دارایی جلوگیری کردن است. این، حفظ ثروت است و از دیار ثروت و احیای تمام آن چه خدا به انسان عطا کرده. چه طور ممکن است قرض دادن به یک مؤمن، باعث تضاعف و ازدیاد آن شود و در راه ولی خرج کردن و به او سپردن و با او معامله کردن، این چنین نباشد؟ در واقع، مومن منتظر، با این کار، تجدید بیعت می کند. (25)

برای تجدید بیعت با حضرت صاحب الامر، دعای عهد، میثاق نامه ای زیبا است. امام صادق علیه السلام فرموده اند:

هر کس، چهل صباح، این دعا را بخواند، از یاوران حضرت قائم (عج) خواهد بود. و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدای تعالی، او را زنده خواهد کرد تا در رکاب آن عزیز، جهاد کند. (26)

انسان، با این تجدید عهد، متعهد می شود که از هر گونه سستی و انحرافی دوری گزیند: «… برای صاحب امر، غیبتی طولانی است. در این دوران، هر کسی باید تقوا پیشه سازد، و چنگ در دین خود زند.» . (27)

اگر مؤمنان به عهد و پیمان و میثاق با خدا پابند باشند، یقینا، زمان ظهور فرا خواهد رسید. چه خوب است به ندای زیبایش در این زمینه، گوش جان بسپاریم. آن حضرت فرمود:

لو اشیاعنا، وفقهم الله لطاعته، علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا…; (28) اگر شیعیان ما، که خدا توفیق شان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر عهده گرفته اند، همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تاخیر نمی افتاد.

بنابراین، تا استعداد حضور حضرت را پیدا نکنیم، از فیض دیدار خبری نیست. امام (عج) منتظرآمادگی و تجدید عهد خالصانه ی ما هستند که به همراه آن، سرور و بهجت و رضایت و انس هم خواهد آمد.

سوم – پناه

انسان منتظر، وقتی مسئولیت خود و رسالت سنگین اش را دریافت و به این نتیجه رسید که باید حرکت کند – چون، ماندن، گندیدن و پوسیدن است – با مانع ها و درگیری هایی روبه رو می شود. مانع ها و درگیری هایی که در همه جا خانه گرفته اند و وحشت و غربت و تنهایی را ایجاد می کنند. انسان، در این هنگام، ناچار باید به کسی پناه برد تا او را از این غربت و تنهایی نجات دهد. اینک، این سؤال در ذهن ایجاد می شود که «به چه کسی باید پناه برد؟ با چه کسی باید به گفت و گو نشست؟ به چه کسی باید دل گرم شد؟» .

در پاسخ، باید گفت، این انس و دل گرمی، جز به معصوم، و انتظار فرج او نیست. (29) و این حقیقت، چه خوب در موج کلام مهربان امام سجاد علیه السلام آمده است: «انتظار الفرج من اعظم الفرج; (30) انتظار فرج، از بزرگ ترین گشایش ها است » .

سینه هایی که تمام رنج هستی را، تمام دردهای انسان را، تمام ظلم های جامعه را شاهد بوده اند و همراه هر قطره خون که از رگ های مظلومان ایرانی و فلسطینی و لبنانی و افغانی و… به زمین ریخته، و همراه هر تازیانه که بر مجاهدی فرود آمده، حضور داشته اند و این گونه در برابر همه ی مردم و همه ی هستی، خود را مسؤول می دانند، چاره ای جز پیوند با مهدی فاطمه (عج) ندارند.

چهارم – توسل

وادی عشق، بسی دور و دراز است، ولی

طی شود جاده صد ساله به آهی، گاهی

(اقبال لاهوری)

ای عزیز فاطمه! ما، غفلت کردیم و متوجه نشدیم و غافلانه و جاهلانه، تو، آن یوسف عزیز را، بدون این که حتی ثمن بخسی نصیب مان شود، از دست دادیم و اینک، در هجران تو، کنعان زندگی ما، در خشک سالی سوزان، فرو رفته است و زندگی بر ما سخت شده است و با شرمندگی، دست تمنا به سوی تو گشوده ایم و عرضه می داریم: «یا ایها العزیز مسنا واهلنا الضر وجئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین » (31) .

آشکار است که فرزندان انتظار، فلسفه ی غیبت آن منجی غائب را درک کرده و آن را ناشی از فاصله ی فرهنگ این دوران از فرهنگ مهدویت و عدم آمادگی برای حضور آن امام همام می دانند. آنان، خوب می دانند فاصله ی آن چه باید باشند و آن چه هستند، به عمق یک عمر زندگی است که بدون راهنمایی از عالم وحیانی و توسل به ساحت مقدس یک وجود نورانی، میسر نیست.

آنان دریافته اند که توسل، تقرب است و وسیله ساختن برای رسیدن به محبوب و معبود: «وابتغوا الیه الوسیلة » (32) .

باید دانست که اهل بیت، وسیله ی تقرب انبیا هستند. (33) اساسا، عقل حکم می کند که برای رسیدن به هر مقصدی، به دنبال وسیله ای باید بود، اما هر وسیله ای برای مقصد خاصی ساخته شده است، امام، وسیله ی قرب، (34) وسیله ی هدایت (35) ، وسیله ی رضا و رضوان (36) و راه رسیدن به بهشت موعود است. (37)

این درست که نمک طعام را هم باید از آنان خواست، ولی وقتی می شود بیش ترها را به دست آورد، برای طرح درخواست های پایین تر، مجال توسل نمی ماند، هر چند آنان که به خواسته های بزرگ دست می یابند و با هستی، هماهنگ می شوند، نظام هستی هم با آنان هماهنگ می شود و درخواست های کوچک آنان هم برآورده می شود.

آری، می شود از ولی خدا، کشت و زرع و تجارت و فرزند و عیال و… خواست و آنان نیز خاندان بذل و بخشش اند و یقینا، انسان، از توسل اش بهره مند می شود، ولی بهره ی بیش تری را از دست می دهد.

صحبت این جا است که از هر وسیله ای باید متناسب با توانایی او درخواست داشت. از حجت خدا، باید کاری را خواست که از دست دیگران ساخته نیست. در بحثی درباره ی مشکلات حوزه های علمیه، یکی از اساتید می گفتند: «کار اصلی مرجع، ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان نیست. این ها، کارهایی است که از یک ثروت مند هم ساخته است. کار مرجع، تربیت عالم عادل و عاقل است. این، کاری است که از یک ثروت مند و دیگران ساخته نیست. باید به هر کس، در کاری که برای آن ساخته شده، توسل جست و بهره گرفت.» . (38)

آری، آنان خود، معرف خویش اند. آنان، انقلاب در عقل ها و اندیشه ها ایجاد می کنند. (39) آنان، قفل و زنجیر را از پای آدمی بر می دارند تا خوب حرکت کنند. (40) به هر طرف، چه شرق و چه غرب برویم، هدایت، فقط در نزد آنان است. (41)

خدا، به عزت و جبروت خود قسم خورده که اگر کسی او را آن قدر عبادت کند، به طوری که همانند چربی در دیگ، آب شود، از او نخواهد پذیرفت، مگر از همان طریقی که خودش امر کرده او را بخواند. (42)

پنجم – آمادگی

مؤمن منتظر، بی کار نمی ماند، بلکه آماده می شود. همچون یعقوب، بوی پیراهن یوسف در او انقلابی ایجاد می کند. (43) اساسا، آنان که انتظار محبوبی را داشته باشند، کوچک ترین نشانه ای از محبوب، در آنان تاثیر عمیقی می گذارد. در تاریخ می خوانیم، پیراهن حضرت یوسف، بر روح و جسم یعقوب تاثیر گذاشت و چشم نابینای او، بینا، و روح و روان وی، شادمان شد.

آمادگی، آن هم در تمامی ابعادش، (44) یکی از وظایف دوران غیبت به شمار می آید; چون، مؤمن منتظر، پیوسته، در حال زمینه سازی برای سلطه و تسلط مهدی «عج » است: «ویوطئون للمهدی سلطانه » . (45)

او، با کسب تعلیمات نظامی و مهیا کردن تسلیحات مناسب، خود را برای یاری و نصرت امام غائب، آماده می کند. مرحوم کلینی (ره) از امام موسی کاظم علیه السلام نقل می کند: «… هر کس اسبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن، دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالی که منسوب به ما است، خداوند روزیش را فراخ گرداند و به او شرح صدر عطا کند و او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواسته هایش یاری اش کند.» . (46)

البته، نحوه ی آمادگی و مهیا بودن، بستگی به شرایط زمان و مکان دارد. اگر در روایات، سخن از آماده کردن اسب و شمشیر، به میان آمده، به این معنا نیست که این ها، موضوعیت دارد، بلکه به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی برای یاری آخرین حجت حق است. بنابراین، به طور کلی می توان گفت، فرهنگ انتظار، فرهنگ آماده سازی جامعه برای پذیرش آزادانه ی حاکمیت الهی است. و در این میان، استراتژی منتظران، نزدیک سازی آزادی به دین است.

6- ره آورد انتظار

فرزندان انتظار، با کسب آمادگی های لازم و پس از طی مراحل یاد شده، ریشه هایی در وجودشان سبز می شود و رفته رفته به نتایج و رهاوردی مناسب از این تلاش و کوشش نایل می شود و صبر برگرفتاری و برخوردها و آزار و تمسخرها و بلاها و امتحانات، و ذکر و یادآوری در برابر فتنه و غفلت ها و اصلاح جامعه و امید به آینده ی مطلوب و همراهی با حجت حق و فطانت و زیرکی و بصیرت در برابر «شبهات مهاجم » را به بار می نشاند.

یکم – صبر

امام صادق علیه السلام فرمود: «من دین الائمه، الورع… و انتظار الفرج بالصبر» . (47) شرایط بسیار دشوار عصر غیبت، مستلزم آن است که هر شیعه ی، منتظری، با استقامت در برابر مشکلات و گرفتاری ها، بایستد و از موجودیت و ویت خویش دفاع کند.

لاء اساسا، کسی که برای آینده اش برنامه ریزی می کند و برای رسیدن به اهداف اش، نیازها را شناسایی می کند و برای به دست آوردن شان، راه هایی را پیش بینی می کند، می داند که با داشتن نقشه و برنامه، کارها، سریع تر و بهتر شکل می گیرد; چون، موانع را در طرح و برنامه ی کلی، می توان شناسایی کرد و برای از میان برداشتن آن ها، راه هایی را یافت.

آنان، در مواجهه با مشکلات، غافل گیر نمی شوند و کاسه ی صبرشان لبریز نمی شود و به جزع و فزع و فریاد و یا ذلت و ضعف روی نمی آورند. مواجهه با ترس، طبیعی است و هر انسانی، در طول زندگی اش، با آن روبه رو می شود، اما مهم این است که چه گونه از آن بهره مند شویم. آدمی، در طول تاریخ، با ترس ها بوده که به قدرت رسیده (48) و با محبت ها و عشق ها، کوه ها را بر دوش کشیده است. (49) آدمی، در اثر برخورد با مشکلات و تجربه های، مکرر آموخته که چه گونه ترس و عشق را به قدرت تبدیل کند و چه گونه برای مشکلات راه حل بیابد.

منتظر، کسی است که مشکلات دوران انتظار را پیش بینی کند و در نتیجه، از بحران هجوم مشکلات، بکاهد و صبرش، مغلوب حوادث نشود.

امام حسین علیه السلام می فرماید:

برای او، غیبتی است که گروهی، در آن دوران، از دین برگشته و برخی دیگر، بر دین پایدار خواهند ماند و مورد اذیت و آزار قرار خواهند گرفت. به آنان گفته می شود: «اگر راست می گویید، پس این وعده ی ظهور مهدی چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟» ، لکن آن که در زمان غیبت، بر آزارها و تکذیب ها، استوار بماند، گویا مجاهدی است که در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، با شمشیر، به جهاد برخاسته است. (50)

امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند:

زمانی بر مردم خواهد آمد که حکومت، جز به وسیله ی کشتن و ستم گری، به دست نیاید، و ثروت، جز با غصب و بخل فراهم نگردد، و محبت و دوستی، جز با خارج شدن از دین حاصل نشود. پس هر کس، آن زمان را در یابد و بر فقر صبر کند، با این که بتواند محبت مردم را جلب کند، و بر خواری و ذلت صبر کند، در صورتی که قدرت عزیز شدن را داشته باشد، خداوند، پاداش پنجاه صدیق از تصدیق کنندگان مرا به او خواهد داد. (51)

البته، منظور از «ذلت و عزت » ، در این روایت، عزت و ذلت ظاهری و دنیایی است، و گرنه، مؤمن، همیشه، در عزت است، چه در فقر و پریشانی و چه در مکنت و برخورداری: «ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین » . (52)

امام کاظم علیه السلام نیز در این زمینه می فرماید:

هر کس صبر کند و انتظار کشد، به فرج و پیروزی می رسد و انتظار فرج، بخشی از فرج است (53) .

این مسئله، آن قدر حیاتی بوده که صابران دوره ی انتظار، از گروندگان به غیب، بلکه از مفلحان و رستگاران شمرده شده اند. (54)

دوم – ذکر

دوران انتظار، دوران هجوم فتنه ها و مشکلات و گرفتاری ها است. آن چه باعث آرامش قلبی و قدرت روحی شیعه ی منتظر می شود و وی را از غفلت و زینت و وسوسه، نجات می دهد، همین ذکر و هوشیاری است.

اساسا، آدمیت آدمی، در گرو دو دستاورد بزرگ، یعنی علم و ذکر است. با علم، از جهل ها آزاد می شویم و با ذکر، از غفلت ها. انسان، در یک مرحله، جاهل است و در این مرحله، محتاج دانستن است. پس باید به دنبال اش برود، در هر کجا باشد.

از طرفی، تاکید فراوان برفراگیری علم و دانش، اهمیت آن را دو چندان می کند، ولی باید توجه داشت که دانستن، شرط لازم برای موفقیت و سعادت آدمی است، اما شرط کافی برای این مهم نیست; چون، پس از یافتن و فهمیدن، خطر دیگری بر سر راه است و آن، در غفلت و بی خبری به سر بردن است. در این مرحله، علم، کارساز نیست، بلکه ذکر و تذکر، کارساز است و چاره ی درد.

مؤمن منتظر نیز از این امر، مستثنا نیست; چرا که فتنه ها و جلوه ها و وسوسه ها و زینت ها (55) در دنیا وجود دارند و در دوران غیبت، شدیدتر هم شده اند و طبیعی است که هر کدام از این ها، دل را می لرزاند و غفلت ایجاد می کند، بنابراین، شیعه ی منتظر با ذکر و هوشیاری، باید انس گیرد و از این «قوت روح » و «کلید حیات قلب » و «نور و شفای دل » (56) مدد جوید.

راستی، عجب حکمتی دارد آفرینش و خدا، چه زیبا انسان را تربیت می کند! در دل، هجوم زینت ها و جلوه ها و دنیا زدگی ها، ذکر و یادآوری نورانیت و هوشیاری و حلاوت و شیرینی عبادت و خود باوری را به انسان منتظر هدیه می کند و این، نتیجه ی آمادگی و انتظاری است که وی حاصل کرده است.

سوم – اصلاح

یکی از آثاری که در هر شیعه ی منتظر پدیدار می گردد، اصلاح و پیراستن خود از خصائص ناپسند، و آراستن خود به اخلاق نیکو است. این، نتیجه ی طبیعی انتظار واقعی است.

او، در تاریخ، کسانی را دیده که در بحرانی ترین شرایط، زیر شانه ی ولی خدا را خالی کرده اند! او، طلحه و زبیرهای تاریخ را دیده است! او، عمر سعدها را دیده است! لذا، او، نقطه ضعف هایش را شناسایی می کند و در پی اصلاح خود بر می آید.

شیعه ی منتظر، دریافته که با اصلاح خود، به تنهایی، کارها درست نمی شود; چون، او، با جامعه مرتبط است. او می داند که جامعه ی فاسد، فرد صالح را هم به فساد می کشاند. درک این ضرورت، او را به اصلاح جامعه می کشاند. این دو، همان علامت هایی هستند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از سالیان دور، در گوش تاریخ گفته است. مسلمان، صالح است، چون «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه » (57) و مصلح است، چون «من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم » . (58)

از امام صادق علیه السلام در این مورد، چنین نقل شده است:

و هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم علیه السلام باشد، باید که منتظر باشد و در این حال، به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار کند (59)

امام عصر علیه السلام نیز با توجه به ناگهانی بودن امر ظهور، همه ی شیعیان را به انجام دادن اعمال پسندیده و دوری از اعمال ناپسند در زمان غیبت، فرا خوانده، می فرماید:

پس هر یک از شما، باید آن چه را که موجب دوستی ما می شود، پیشه ی خود سازد و از هر آن چه که موجب خشم و ناخشنودی ما می گردد، دوری گزیند; زیرا، فرمان ما، به یک باره و ناگهانی فرا می رسد و در آن زمان، توبه و بازگشت، برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه، کسی را از کیفر ما نجات نمی بخشد. (60)

این موضوع، از چنان اهمیتی برخوردار است که در توقیع شریفی که از ناحیه ی مقدس حضرت صاحب الامر به مرحوم شیخ مفید نوشته آمده است:

پس تنها چیزی که ما را از آنان پوشیده می دارد، همانا، چیزهایی ناخوشایندی است که از ایشان به ما می رسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمی رود. (61)

چهارم – امید

انتظار فرج، از آن جهت مورد تاکید و توصیه ی اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است که در شیعه ی منتظر، امید به آینده ایجاد خواهد کرد و همین امید، نقش بزرگی را در سعی و کوشش ایفا می کند; چون، اگر پندار کسی، این باشد که هیچ تلاشی برای اصلاح امور ثمر ندارد و به نتیجه نمی رسد، انگیزه ای برای مبارزه با طاغیان و مقاومت در برابر دشواری ها نخواهد داشت، اما اگر کسی به آینده امیدوار باشد و بداند که دیر یا زود، حکومت زمین، به صالحان خواهد رسید و امور جامعه اصلاح خواهد شد و حق به صاحبان اش خواهد رسید و ظلم و ستم و بیداد، رخت بر خواهد بست و…، برای رسیدن به چنان جامعه ای تلاش می کند تا با دگر سازی، زمینه ی تشکیل آن دولت کریم را فراهم آورد.

اساسا، حالت انتظار و اعتقاد به حضور امام، اثر عمیقی در اجتماع خواهد داشت. هر گاه این رهبر، در دل اجتماع باشد، مداخله ی او در رهبری امت و نظارت بر سازمان ها، لازم و ضروری است، ولی هر گاه این رهبر، به عللی زندانی یا تبعید شد و دور افتاد و یا مریض و بیمار شد، باز هم مردم به امید وجود آن رهبر، دست به دست هم داده، کارها را ادامه می دهند. در طول تاریخ، در میان ملل زنده که قیام و نهضت هایی داشتند، تا زمانی که رهبر نهضت، زنده بوده است، هر چند از نزدیک موفق به رهبری نمی شد، تشکیلات این گروه، باقی و پایدار می ماند، اما لحظه ای که زندگی او به پایان می رسید، تفرقه و دو دستگی میان نیروها، و پراکندگی و ناسامانی، در میان جمعیت، به وجود می آورد.

بنابراین حالت انتظار و اعتقاد به وجود امام حی و زنده و حاضر و ناظر، در حفظ وحدت مردم و آماده کردن افراد برای نهضت و قیام ضد ظلم و ستم مؤثر است.

پنجم – همراهی

شیعه ی منتظر، تلاش دارد که در رفتار و گفتار و پندار، خود را به خصیصه های نیکوی امام اش نزدیک کند. بگوید، آن چه او می پسندد و انجام دهد کاری را که او خوش می آید و… از این رو، اخلاق او، مردم را به یاد آن غایب از نظر می اندازد تا جایی که افضل و بهترین افراد اهل زمان خود محسوب می شود. فرزندان انتظار، در مناسبات اجتماعی، چنان پابند عدالت اند که مردم، طعم عدالت اجتماعی را به ایشان تجربه می کنند. فرزندان انتظار، این هشدار را شنیده اند که «منفورترین مردم نزد پروردگار، کسی است که سیره ی امامی را برگزیند، ولی از کارهای او پیروی نکند.» . (62)

یکی از دعاهایی که می تواند تصویر روشنی از شیعه ی منتظر ارائه دهد و ما را با انتظارات امام از شیعیان اش آشنا کند، دعای شریف «اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و…» است. (63)

باید دانست همراهی با امام منجی، آزادی از هر گونه تعلق و رهایی از همه وابستگی ها را لازم دارد. با این سعه ی وجودی است که آدمی، رفعت می گیرد و می تواند سرود «واجعل لی مع الرسول سبیلا» (64) را سر دهد; چون، تا کسی به این وسعت و رشد نرسیده باشد، نمی تواند همراهی رسول صلی الله علیه و آله وسلم و ولی علیه السلام را داشته باشد. (65)

همراهی و معیت با رسول صلی الله علیه و آله وسلم و ولی علیه السلام همراهی در اهداف و همراهی در سلوک عملی آنان را می خواهد. من که تمام هدف ام متاع دنیا است و رضایت به این زندگی است، (66) نمی توانم همراه اهداف «ولی » باشم و به مقام معیت و در رکاب ولی بودن برسم، اما آنان که پوسته ها و دیوارها را شکسته اند و از تعلقات دنیوی خارج شده اند و آن قدر وسعت پیدا کرده اند که دیگر نمی خواهند و نمی توانند به دنیای محدود برگردند، می توانند همراه ولی معصوم باشند تا جایی که لیاقت همراهی امام قائم علیه السلام آن هم در خیمه اش را پیدا می کنند. (67)

ششم – بصیرت

در بحث ابعاد انتظار، گفته شد، مؤمن منتظر، در تمامی ابعاد، آمادگی پیدا می کند. یکی از آن ابعاد، آمادگی فکری بود. نتیجه ی تلاش فکری مؤمن منتظر، بصیرت و آگاهی است. فتنه ها، علاوه بر این که غفلت می آورند، شبهه و تردید و تزلزل را نیز در افکار آدمی ایجاد می کنند و این فرزند انتظار است که چون به هوشیاری فکری رسیده، بیدار است و آماده شده است. او از زبان مهربان علی علیه السلام شنیده: «فانما البصیر من سمع فتفکر و نظر فابصر.» . (68)

او می داند که آیین تشیع، از آغاز گسترش، هماره، مورد تاخت و تاز دشمنان قرار داشته و در عصر غیبت، به شدت آن افزوده شده است. آنان، عرصه را با غیبت صاحب دین، خالی دیده و در این فرصت، اقدام به گمراهی مردم می کنند. او می داند که وظیفه دارد تا با تمام وجود به دفاع از آیین و آرمان آن حضرت برخیزد و به شبهات والقائات شیطانی دشمن پاسخ دهد.

شیعه ی منتظر، همراه تاریخ است و از آن درس می گیرد. او، قهرمان با وفای کربلا حضرت ابوالفضل علیه السلام را که به بصیرت رسیده بود (69) سرمشق خود قرار می دهد.

مؤمن منتظر، بیدار است، خدای متعال، به آنان، آن اندازه از عقل و فهم عنایت کرده که دوران غیبت برای شان به منزله ی دوران ظهور است و آن طور بصیرت پیدا می کنند که شبهات دوران انتظار را به راحتی پاسخگو هستند. امام سجاد علیه السلام به همین نکته اشاره دارند، می فرمایند:

یا ابا خالد! ان اهل زمانه القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره افضل من کل زمان; لان الله تبارک و تعالی، اعطا هم من العقول والافهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهده; (70) ای ابا خالد! همانا، مردم زمان غیبت که به امامت او معتقدند و منتظر ظهور او هستند، برتر از مردم همه ی زمان هایند; زیرا، خدای متعال، به آنان، آن اندازه از عقل و شناخت داده که غیبت برای آنان، به منزله ی شهود شده است.

فرزند انتظار، به چنان توجهی راه یافته است که با آمادگی و فراهم آوردن زمینه ها، اجازه ی ورود به هیچ گونه شبهه ای را نمی دهد و روح و قلب خود را از هر گونه گزندی حفظ می کند. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

طوبی لمن تمسک بامرنا فی غیبة قائمنا فلم یزع قلبه بالهدایة; (71) خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما، به فرمان ما تمسک جوید که در نتیجه، قلب هدایت شده اش، هرگز به طرف باطل متمایل نشود.

شیعه ی منتظر، از آن چنان بصیرت و آگاهی برخوردار می شود که «شگفت ترین مردم در ایمان و بزرگ ترین آنان در یقین » ، لقب می گیرد. (72)

اینک مناسب است به بررسی یک نمونه (73) از شبهات در این مرحله از بحث اشاره داشته باشیم.

یکی از شبهاتی که در مجالس و محافل و مجلات مختلف مطرح شده، بحث خشونت است، به خصوص که روایاتی نیز در مورد خشونت هنگام ظهور مطرح است. در روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل شده، آمده است: «لیس امره الا السیف (74) ; سر و کار او، فقط، با شمشیر است.» و در روایت دیگری نیز این چنین آمده است:

لایعطهم الا السیف، یضع علی عاتقه ثمانیة اشهر هرجا حتی یقولوا: والله! ما هذا من ولد فاطمه، لو کان من ولدها لرحمنا» . (75) ; او، جز با شمشیر با آنان برخورد نمی کند. در زمان بحران و آشوب و هرج و مرج، به مدت هشت ماه، شمشیرش را روی دوش خود می گذارد تا این که مردم خواهند گفت: «به خدا سوگند! او، فرزند زهرا نیست. اگر فرزند زهرا می بود، حتما به ما رحم می کرد.» .

بنابراین، اگر آن چه درباره ی قیام آخرین ولی خدا گفته شده، صحیح باشد، پدیده ی ظهور، یک فاجعه ی خواهد بود; زیرا، پیامد این حادثه، چیزی نیست جز سیطره ی آهنین یک نفر بر تمامی کره ی زمین و تحمیل اراده ی خشن او بر اراده ی همه انسان ها.

در جواب این دیدگاه، باید گفت، شیوه ی کسب قدرت، در اندیشه اسلامی، بر اساس آزادی و اختیار بشر است، نه اجبار و تحمیل، و شیوه ی مدیریت اسلامی، بر وفق و مدارا استوار است، نه شمشیر و تحقیر، و سلوک حکومت دینی، بر رافت و طوفت با شهروندان است، نه شدت و خشونت. جنگ ها و درگیری ها، بعد از مرحله ی تبیین و بعد از صف بندی است. گفت وگوی تمدن ها و داد و ستد میان ادیان، بین آدم ها تا مرز درگیری و تعارض و رویارویی هم می رسد. این طور نیست که گفت وگوی بین ادیان و یا تمدن ها و یا آدم ها همیشه به مصالحه ختم بشود. از طرفی مرحله اول گفتگو نیست پیش از اینکه گفتگویی صورت بگیرد برخوردهای حساب شده، محبت ها، زمینه سازی ها مطرح است بعد گفتگو تحقق پیدا می کند بعد فرصت می دهی تا تصمیم بگیرد بعد مرحله صف بندی و جبهه گیری مطرح می شود و او ممکن است با ما درگیر شود چون اختلاف منافع هست اختلاف مقاصد هست.

در اندیشه ی اسلامی، این چنین است که قتال، بعد از طی مراحل مذکور شکل می گیرد. امیرالمؤمنین در جنگ صفین، وقتی می خواهد جنگ شروع بشود، خیلی تعلل می کنند تا حدی که بعضی از اصحاب خیال می کنند علی علیه السلام شک دارد و نمی خواهد بجنگد. حضرت می گویند: «نه! برای این نیست، بلکه می خواهم یک نفر به بیداری و روشنی برسد.» و بعد هم که این بیداری و آگاهی آمد، دیگر خشونت نیست، قاطعیت است.

این ها، عقلانیت است و عین منطق است و احترام گذاردن به کرامت انسانی.

خشونت، این است که تو، قبل از این که فرصت بدهی، زمینه بدهی، قبل از این که هدایت کنی، ارشاد کنی، انسی بگیری، زمینه ای را فراهم کنی و قبل از این که فرصت فکر کردن بدهی، فرصت انتخاب بدهی، درگیری را شروع کنی. و با طی این مراحل، دیگر، خشونت نیست.

حضرت مهدی (عج) نیز به همین روش با عامه ی مردم برخورد خواهد کرد، اما معاندان و براندازان که حقانیت را فهمیده اند، اگر جلویشان را نگیری، جامعه را به فساد می کشانند. طبیعی است که در برابر اینان، نمی توان رفق و مدارا داشت. عقلانیت، ایجاب می کند که بر سر ستمکاران و متجاوزان به حقوق خدا و مردم، شمشیر کشید. بنابر این هم شمشیر حضرت واقعیت دارد و هم رافت ایشان.

به بیان دیگر، میان شمشیر قدرت و شمشیر عدالت، تفاوت وجود دارد. شمشیر مهدی، نه شمشیر کسب قدرت است و نه شمشیر حفظ قدرت، بلکه شمشیر اجرای عدالت است اگر شمشیر حفظ قدرت می بود، دوران غیبت به وجود نمی آمد و اگر شمشیر او، شمشیر کسب قدرت می بود، دوران انتظار مفهومی نداشت.

7- پایان انتظار

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه ی احزان شود روزی گلستان، غم مخور

(حافظ)

سرانجام، دوران انتظار و در خفا بودن آخرین منجی، به سر می رسد و به زودی، سپیدی صبح بر سیاهی شب چیره خواهد شد: «الیس الصبح بقریب » (76) . آن زمان، دور نیست: «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا» (77) و این انسان است که می تواند با انتخاب خود و فراهم آوردن زمینه ی ظهور، بر پای ایستد و خود را با این حرکت منظم هستی، هماهنگ کند و در این فرجام نیک آفرینش، سهیم باشد و به رستگاری برسد، و می تواند اقدامی نکند و وظیفه ی خود را به نهایت نرساند. آن وقت، ظلم خود ساخته اش، زمینه ساز قسط و عدل می شود و سیاهی، زمینه ساز نور می شود و در دل تاریکی ها، چراغ ها افروخته می شود.

اینک شایسته است به دو نکته توجه کنیم:

1- پیروزی حتمی سپیدی بر سیاهی

این، درس قرآن است که «جاء الحق و زهق الباطل » (78) اگر حق را بیاوری، باطل می رود، اما اگر حرکتی نشد، باطل به میدان می آید و با این وجود، باز، باطل از بین رفتنی است. باطل، زمینه های فساد و نابودی را در خود دارد; زیرا، کسی که خلاف قانون ها و سنت های حاکم بر هستی می رود، ناچار نابود شدنی است. خوب است به جملات زیر توجه کنیم:

«چه قدر امروز به سپیده ی فردا نزدیک است » (79)

«مردم! در واپسین حرکت تاریخ و آخرالزمان، گران مردی از فرزندان من، ظهور خواهد کرد. هنگامی که پرچم اش به اهتزاز در آید، شرق و غرب جهان را روشن می سازد. با ظهور او، موجی از شادی و نور، عالم گستر می گردد.» . (80)

این جملات امید بخش، از زبان مهربانی در تاریخ ثبت شده که رنج نسل ها را از گذشته های دور دیده و برای آن برنامه ریخته و در نگاه و عمل، همه ی آن ها را منظور داشته است. آن، نگاه مهربان علی علیه السلام است که این چنین زیبا، پایان تاریخ را به تصویر می کشد. عشق علی علیه السلام از محبت خالق هستی نشئت گرفته است. در روایت آمده است: «اگر کسانی که از درگاه الهی روی گردانده اند، می دانستند اشتیاق خداوند به آنان چه گونه است، از شدت شوق، قالب تهی می کردند و جان می باختند.» . (81)

بنابراین، محبت به همراه حکمت حق، حاکمیت عدالت را به زمین بر می گرداند و این، یک ضرورت است.

2- نقش دعا در تعجیل فرج

ما، شبی، دست بر آریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم

سایه ی طائر کم حوصله، کاری نکند

طلب از سایه ی میمون همایی بکنیم

(حافظ)

محبت حکمت و عزت – که تجلیاتی از جلوه های الله است – زمان ظهور را تعیین می کند. از طرف معصومان علیهم السلام، زمانی برای ظهور تعیین نشده است. تنها، آمادگی و زمینه سازی سریع تر، همراه دعا و التجای به درگاه خدا، لحظه ی ظهور را نزدیک می کند. حضرت صاحب الامر علیه السلام در توقیعی که خطاب به اسحاق بن یعقوب صادر شده، می فرماید: «واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج; فان ذالک فرجکم.» . (82)

امام حسن عسکری علیه السلام نیز دعا برای تعجیل فرج را شرط رهایی از فتنه های دوران غیبت دانسته می فرماید:

به خدا سوگند! غیبتی خواهد داشت که در آن، تنها، کسانی از هلاکت نجات می یابند که خداوند او را بر قول به امامت اش ثابت قدم داشته و در دعا برای تعجیل فرج اش، موفق کرده است. (83)

دعا برای تعجیل فرج، از چنان اهمیتی برخوردار است که امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر کس، بعد از نماز صبح و نماز ظهر، بگوید: «خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله وسلم و خاندان او درود فرست و در فرج ایشان تعجیل کن!» ، نمیرد تا قائم را دریابد. (84)

بنابراین، شیعه ی منتظر، باید در طول شبانه روز، در اوقات نماز و در همه ی ایامی که درآن ها دعا سفارش شده، دعا برای تعجیل فرج را به عنوان یک تکلیف و وظیفه ی مهم عصر غیبت فراموش نکند. دعا برای تعجیل فرج، دعای همیشگی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام و ملائکه ی آسمان ها بوده و هست. (85) به هر تقدیر، کسانی که خواستار دیدن عصاره ی خلقت اند، (86) بهترین آفریده ی خدا را طالب حضورند، به دعا برای تعجیل فرج اش روی می آورند; چون، تاثیر دعا در نزدیک شدن فرج را باور کرده اند.

در امت بنی اسرائیل، دعا، سبب شد تا موسی علیه السلام صد و هفتاد سال زودتر از وقت تعیین شده، برای نجات بنی اسرائیل مبعوث گردد. (87) در حالی که در این امت، خود امام موعود (عج) هم اصرار بر ظهور دارند و در چیدن پایه های آن، مخفیانه، کوشا هستند.

آری، سرانجام، انتظار، پایان می پذیرد و سپیدی بر سیاهی پیروز می گردد.

به امید آن روز.

پی نوشت ها:

1) طاهره صفار زاده (به نقل از مجموعه مقالات جشنواره ی دانشجویی موعود، آذر 76، ص 199) .

2) 99: صافات.

3) 79: انعام.

4) یابنی اذهبوا فتحسسوا من یوسف و اخیه ولاتیاسوا من روح الله » . یوسف: 87.

5) انتظروا الفرج فلا تیاسوا من روح الله » بحارالانوار، ج 52 ، ص 123)

6) امالی صدوق، ص 599 ; بحارالانوار، ج 71، ص 324، ح 14.

7) مفاتیح الجنان، دعای توسل.

8) مسئله ی اقبال و ارتباط بر قرار کردن با حضرت، از چنان اهمیتی برخوردار است که به آن امر شده است: «یا ایها الذین ءامنوا اصبروا و صابروا و رابطوا» (آل عمران: 200) . امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: «پایداری کنید بر ادای واجبات و در برابر دشمنان ستقامت بورزید و با امام تان پیوند برقرار کنید. (احمد بن محمد بن مهد حلی، التحصین و صفات العارفین، ترجمه ی سید علی جبار گلباغی، ص 33- 52) .

9) امام صادق علیه السلام فرمود: «من بات لیلة لایعرف فیها امام زمانه مات میتة جاهلیة.» ; هر کس شبی را سپری کند و در آن شب، امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. (الغیبة، نعمانی، ص 127، ج 1) .

10) امام صادق علیه السلام: «… والله لانا ارحم بکم منکم بانفسکم…» ; به خدا سوگند، من، نسبت به شما، از خود شما مهربان ترم. (مکیال المکارم، ج 1، ص 93- 94) .

11) سید بن طاووس، خطاب به فرزند خود، درباره ی آداب و وظایف یک مسلمان شیعه به صاحب الزمان (عج) این چنین سفارش می کند: «صدقه دادن از سوی آن حضرت را پیش از صدقه دادن برای خودت و عزیزان ات قرار ده، و دعا برای آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن برای خودت، و نیز در هر کار خیری که مایه ی وفای به حق آن حضرت است، آن بزرگوار را مقدم بدار که سبب می شود به سوی تو توجه فرماید و به تو احسان کند.» (مکیال المکارم، ج 2، صص 288- 297 و 351- 357) .

12) مکیال المکارم، ج 1، ص 39، ح 51: «عن الحسین بن علی علیه السلام، قال، قال رسول الله صلی الله علیه و آله لعلی علیه السلام: انا اولی بالمؤمنین منهم بانفسهم ثم انت یا علی! اولی بالمؤمنین من انفسهم ثم… والحجة بن الحسن اولی بالمؤمنین من انفسهم » .

13) انا خاتم الاوصیاء و بی یرفع الله البلاء عن اهله وشیعته » ; خدا، به سبب من، از خاندان و شیعیان ام بلا را دور می گرداند. (کمال الدین، ج 2، ص 441، ح 12; بحارالانوار، ج 52، ص 25 و 30) .

14) بحارالانوار، ج 53، ص 181; کمال الدین، ج 2، باب 50، ح 4.

15) امام رضا علیه السلام: «… ما من احد من شیعتنا… و لا تغتم الا اغتممنا لغمه ولایفرح الا فرحنا لفرحه ولایغیب عنا احد من شیعتنا [ ما] کان فی شرق الارض و غربها. و من ترک من شیعتنا دینا فهو علینا…» ، … هیچ یک از شیعیان ما غمگین نمی شود، مگر این که ما نیز در غم آنان غمگین هستیم و از شادی آنان شادمان و هیچ یک از آنان در مشرق و مغرب زمین از نظر ما دور نیستند. هر یک از شیعیان ما که بدهی از او بماند، ادای آن، بر عهده ی ما است…، (مکیال المکارم، ج 1، ص 454) .

16) سخنان استاد جوادی آملی در تفسیر آیه بیست و هشتم انفال: «انما اموالکم واولادکم فتنة » .

17) علی علیه السلام می فرماید: «الزهد کله بین کلمتین من القرءان. قال الله تعالی: لکیلا تاسوا علی مافاتکم ولاتفرحوا بما آتاکم ومن لم یاس علی الماضی و لم یفرح بالآتی، فقد اخذ الزهد بطرفیه » ; زهد، در دو جمله از قرآن خلاصه شده: «متاسف نشوید بر آن چه از شما فوت می شود» و «شاد نگردید به آن چه به شما می دهند» . هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده و آن چه به دست می آورد، خوش حال نگردد، بر هر دو جانب زهد دست یافته است. (نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، قصار الحکم 439) .

18) توبه: 38 «فما متاع الحیاة الدنیا فی الآخره الا قلیلا» .

19) مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.

20) توبه: 111.

21) بحارالانوار، ج 52، ص 122.

22) الرعد: 19. کسانی که به عهد و پیمان با خدا، وفا دارند و تعهدات شان را نقض نمی کنند.

در این باره، روایات فراوانی وارد شده است. از امام صادق علیه السلام روایت شده: «نحن ذمة الله وعهد الله فمن وفی بعهدنا فقد وفی بعهد الله و من حفرها فقد حفر ذمة الله و عهده » ; ما، پیمان و عهد خدا هستیم. هر کس به عهد ما وفا کند، عهد و پیمان با خدا را به جا آورده و هر کس عهد و پیمان با ما را نقض کند، عهد و پیمان با خدا را شکسته و نقض کرده است. (مکیال المکارم، ج 1، ص 395)

23) مفاتیح الجنان، زیارت دوم حضرت صاحب الامر: «پس بذل می کنم خانواده ام و ثروت ام و خودم و آن چه را پروردگارم عطا کرده است… و آن، عهد من است و میثاق ام نزد تو. چرا که تو، نظام دینی و پیشوای متقیان هستی…» .

24) النحل: 96.

25) صحیح مسلم، ج 3، ح 1478: «هر کس بمیرد در حالی که نسبت به امام مسلمانان، بیعتی برگردن او نباشد، به مرگ جاهلی مرده است » .

26) الاختصاص، مفید، ص 72- 73.

27) الغیبة، نعمانی; بحارالانوار، ج 52، ص 135.

28) احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 497.

29) عن الرضا علیه السلام: «الامام الانیس الرفیق والوالد الشفیق » . (کافی، ج 1، ص 200، باب نادر فی فضل الامام، ح 1) .

30) بحارالانوار، ج 2، ص 122.

31) یوسف: 88.

32) مائده: 35.

33) بحارالانوار، ج 91، ص 27.

34) نحن الوسیلة الی الله » . (مکیال المکارم، ج 1، ص 352- 353)

35) واژه ی «النجم » در آیه ی «وبالنجم هم یهتدون » به ائمه علیهم السلام تفسیر شده است.

36) و فی دعاء الندبه: «وجعلتهم الذرایع الیک والوسیلة الی رضوانک.» . (مکیال المکارم، ج 1، ص 352- 353)

37) و فی دعاء سید الساجدین فی یوم عرفه: «وجعلتهم الوسیله الیک والمسلک الی جنتک » .

38) تو می آیی، علی صفایی حایری، ص 23.

39) لیثیروا لهم دفائن العقول » . (نهج البلاغه، خ 1) .

40) اعراف: 157 «یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم » پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «… بالمهدی… یخرج ذل الرق من اعناقکم…» ; (بحارالانوار، ج 51، ص 57) … به دست مهدی علیه السلام بندهای بردگی از گردن همه ی شما گشوده می گردد… .

41) شرقوا او غربها (یا در تعبیر دیگر: فلیشرق الحکم ولینرب) اما – والله! – لایصیب العلم الا من اهل البیت. (کافی، ج 2، ص 252) .

42) عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: عبدالله حبر من احبار بنی اسرائیل، حتی صار مثل الخلال. فاوحی الله عزوجل الی نبی زمانه: «قل له: و عزتی و جلالی و جبروتی! لو انک عبدتنی حتی تذوب الالیة فی القدر ما قبلت منک حتی تاتینی من الباب الذی امرتک » . (بحارالانوار، ج 27، ص 176) .

43) مفضل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «میدانی پیراهن یوسف علیه السلام چه بود؟» . گفتم: «نه.» . فرمود: «چون برای ابراهیم علیه السلام آتش افروختند، جبرئیل، برای او پیراهنی آورد و به تن او کرد که گرما و سرما به او آسیب نرساند و چون زمان وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایی نهاد و بر اسحاق آویخت و او، به یعقوب آویخت و چون که یوسف متولد شد آن را به وی آویخت و در بازویش بست، تا کارش به آن جا که باید کشید و چون یوسف آن را در مصر از میان جلد دعا در آورد، یعقوب علیه السلام بویش را استشمام کرد. و این است گفتار خدا که از او حکایت کرده است که «من، بوی یوسف را استشمام می کنم اگر مرا به خطا نسبت ندهید؟» و آن، همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمده است.» . عرض کردم: «قربان تو بروم! این پیراهن به دست چه کسی رسید؟» . فرمود: «به دست اهل آن است و آن، همراه قائم ما است وقتی ظهور می کند.» . سپس فرمود: «هر پیغمبری که دانش یا چیز دیگری ارث برده است، همه ی آن ها به محمد صلی الله علیه و آله وسلم رسیده است.» . (کمال الدین، ج 2، باب 62، حدیث 29) .

44) چون در بخش «ابعاد انتظار» در این مورد بحث شد، طرح مجدد آن، ضرورتی ندارد.

45) میزان الحکمة، ج 2، ص 568.

46) کافی، ج 6، ص 535، روایت 1.

47) از دین امامان است پرهیزکاری… و انتظار فرج با صبر و شکیبایی » . (بحارالانوار، ج 5، ص 122)

48) دانشمندان، تمدن صنعتی فعلی را، حاصل جنگ های جهانی اول و دوم می دانند.

49) بی ستون را عشق کند و شهرت اش فرهاد برد.

50) بحارالانوار، ج 51، ص 133.

51) کافی، ج 2، ص 91، ح 12.

52) منافقون: 8.

53) مکیال المکارم، ج 2، صص 411- 426.

54) بحارالانوار، ج 52، ص 143. قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «طوبی للصابرین فی غیبته… اولائک وصفهم الله فی کتابه فقال «والذین یؤمنون بالغیب » ، و قال: «اولائک حزب الله الا ان حزب الله هم المفحون.» .

55) حدید: 20 اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم.

56) میزان الحکمة، ج 3، ص 417- 418. در روایت از ذکر به قوت روح و کلید و حیات قلب و نور و شفای دل تعبیر شده است.

57) کتاب من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 358.

58) کافی، ج 2، ص 163، ح 1 و ص 164، ح 5.

59) الغیبة نعمانی، ص 291، ح 16، بحارالانوار، ج 52، ص 140، ح 50.

60) احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 322.

61) همان.

62) کافی، ج 8، ص 234.

63) مفاتیح الجنان، دعای امام زمان (عج) .

64) مفاتیح الجنان، تعقیبات بعد از نماز در ماه مبارک رمضان.

65) داستان جالبی در مورد بزرگانی که طالب دیدار حضرت بودند، اما تعلق های آنان، سبب جدایی از امام موعود شد. (ر.ک: انتظار و انسان معاصر، عزیزالله حیدری، ص 71– 73) .

66) یونس: 7، «ان الذین لایرجون لقاءنا رضوا بالحیاة الدنیا واطمانوا بها» .

67) بحارالانوار، ج 42، ص 126. قال ابوعبدالله علیه السلام: «من مات منکم و هو منتظر لهذا الامر کمن هو مع القائم فی فسطاطه…» ; اگر کسی از شما بمیرد در حالی که منتظر حکومت امام زمان (عج) بوده، همانند کسی است که با امام قائم (عج) در خیمه اش بوده است… .

68) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 9،

ص 158.

69) مفاتیح الجنان، زیارتنامه ی حضرت ابوالفضل: «اشهد انک مضیت علی بصیرة من امرک…» .

70) کمال الدین، ص 330.

71) بحارالانوار، ج 52، ص 122.

72) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «ای علی! بدان که شگفت ترین مردم در ایمان و بزرگ ترین آنان در یقین، گروهی هستند در آخر الزمان که پیامبر را ندیده اند و از امام خود دور هستند.» . (من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 366; وسائل الشیعه، ج 18، ص 65)

73) طالبین، می توانند برای استفاده از نمونه های دیگر به کتاب تو می آیی، علی صفایی حایری، ص 28 مراجعه کنند.

74) کافی، ج 8، ص 362.

75) الغیبة نعمانی، ص 284، ح 6.

76) هود: 81.

77) مفاتیح الجنان، دعای عهد.

78) اسراء: 81.

79) و ما اقرب الیوم من تباشیر غد» (نهج البلاغه، خ 150) .

80) کمال الدین، ص 653.

81) جامع السعادات، ج 3، ص 130.

82) کمال الدین، ص 485، الغیبة، شیخ طوسی، ص 292 و 293.

83) بحارالانوار، ج 52 ، ص 24; کمال الدین، ص 384.

84) مصباح المتهجد، ص 368، ح 108; بحارالانوار، ج 86 ، ص 77، ح 11.

85) مکیال المکارم، ج 1، ص 393.

86) الغیبة، نعمانی، ص 13: «هر کس بخواهد عصاره ی خلقت، بهترین خلائق از آدم و شعیث تا نوح و فرزندش سام و ابراهیم و اسماعیل تا موسی و یوشع و عیسی و شمعون تا محمد صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام تا حسن و حسین علیهما السلام و تا ائمه ی اطهار علیهم السلام همه و همه را ببیند، این همه در یک نفر جمع شده است و آن، وجود مبارک مهدی «عج » است » .

87) بحارالانوار، ج 52، ص 131: عن تفسیر العیاشی، عن الفضل بن ابی قره. قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: «اوحی الله الی ابراهیم انه سیولد لک. فقال لسارة. فقالت: «ا الد و انا عجوز» . فاوحی الله الیه انها ستلد و یعذب اولادها اربعمئة سنة. «فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب، ضجوا وبکوا الی الله اربعین صباحا، فاوحی الله الی موسی و هارون یخلصهم من فرعون فخط عنهم سبعین و مئة سنة.» . قال: فقال ابوعبدالله علیه السلام: «هکذا انتم لوفعلتم، لفرج الله عنا. فاما اذا لم تکونوا، فان الامر ینتهی الی منتهاه.» .


جستجو