الف- ايران باستان
در فرهنگ باستاني ايران، به ويژه در آيين زرتشتي، شاهد گرايش همه جانبه به سوي زيبايي ونشانههايي از زيبا شناسي هستيم. در ايران باستان نور وروشنايي را سرچشمه همه زيبايي ها تلقي ميكردند.
مطالعه آثار باقي مانده از ايران باستان، داراي نتايج زيباشناسي جالبي است از جمله در آيين مهر زيبايي چنين تحليل شده است که زيباييهاي مادي از نور وروشنايي سر چشمه ميگيرد وزيباييهاي معنوي از نور روحاني که عبارت است از مهرو دوستي ميترا نام فرشتهاي در دين زردشت است به معني دوست، رفيق، همدم وياري کننده از طرف ديگر ميترا خداي روشنايي ونور است يعني هر دو جنبه زيبايي در ميترا مشاهده ميشود.
از مطالعه جلوههاي زيبايي در ايران باستان به اين نتيجه مي رسيم که زيبايي در بين آنها بيش از هر مکتبي به رسميت شناخته شده است وتمام انواع زيبايي ها (مادي، معنويي آسماني، زميني وجود دارد. خيلي از عناصر که در مکتب جمال وزيبايي زرتشت وجود دارد در اسلام هم هست و به آن ها اصالت ميدهد مانند زيبايي هنر، نور، نشاط، خنده،…
ب- يونان باستان
در اساطير يونان بيش از هر فرهنگ ديگري عناصر زيبايي مشاهده ميشود وبه زيبايي اين جهان توجه شده است وسراسر هستي را زيبا پروري فرا گرفته است.
«يکي از داستانهايي که از يونان باستان باقي مانده است داستان زيبا پرستانهاي است که به صورت مردي زيبا وجذاب ترسيم شده که هميشه در حال عشق ورزي به زيبايي هاست»([2])
يونانيان باستان عاشق زيبايي بوده وسراسر هستي را سرشار از جمال مي دانستند آنها بيش از زيباييهاي معنوي به زيباييهاي مادي وزميني اهميت مي دادند.
ويل دورانت ميگويد :«بحث در زيبايي را فيثاغورث باز کرد وموسيقي را به روابط رياضي برگرداند ونغمات لطيف را از افلاک دانست يونانيان پيش از سقراط موسيقي را نظم اصوات وزيبايي پيکرها را نظم نسبت ها مي دانستند.افلاطون زيبايي را در مرحله عاليش با خير و نيکي يکي دانست»([3])
«افلاطون اعتقاد دارد که زيبايي اصيل در عالم مثل وجهان برتر قرار دارد.هنرمند در لحظاتي که اوج ميگيرد، از خود بيخود ميشود ودر فرايند ي الهام گونه به آفرينش زيبايي مي پردازد به اعتقاد افلاطون اشياء وقتي زيبا هستند که نصيب وبهرهاي از «مثال» زيبايي داشته وپرتوي از آن دريافته باشند خوب مطلق وخير اکمل نيز همان زيبايي وجمال محض است.»([4])
در رساله ميهماني يا عشق افلاطون ديوتيم آن دانا گفت: «دوست من سقراط اگر چيزي دراين جهان ارزش دارد وزندگي ما را ارزش مي دهدهمانا تماشاي زيبايي مطلق است»([5])
از اين نگاهاي گذرا اين نتيجه را ميگيريم که عقايد است که سنگ بناي مستحکم زيبايي را تشکيل داده وبا تحول وتکامل خود در مکتب جمال وزيبا پرستي به صورت پخته وپيشرفته ارائه شده است.
ج- ديگر تمدنهاي باستاني
زيبايي در سرشت انسان جا ي دارد، در همه تمدنهاي اوليه بشر ودر تمامي نقاط جهان، انسان در جستجو براي غذا وتهيه وسايل وابزار کار به دنبال ايجاد زيبايي در همه دستادرهاي مادي ومعنوي خود بوده است. انسان هميشه معبود ومحبوب حقيقي خود را که خداوند باشد، جستجو مي نموده وچون خدا جويي در فطرت انسان ريشه داشته است، در هر شکل و صورت جلوهاي زيبايي را يافته وبلکه در هر زيبايي خداوند را مي ديده است.
«در ادبيات کهن مصر سرود ايخناتون در وصف خداي خورشيد مربوط به حدود هزار وپانصد سال قبل از ميلادي چنين است:
وه که بر آمدن تو از افق آسمان چه زيباست،
اي اتوني زيبا، اي سرچشمه زندگاني،
در آن هنگام که از افق مشرق طلوع ميکني،
سراسر زمين را از زيبايي خود آكنده مي سازي،
تو زيبايي، بزرگي، درخشاني، ودر بلندي وبالاي هر زميني»([6])
«در تمدنهاي باستاني نخستين عامل در بحث وبروز زيبايي عامل مذهب ودين بوده است تا آنجا که در هندوستان الهههاي متعددي داشتند وآنها را مي پرستيدند تمامي تمدن ها باستاني در دورهاي به الهه پرستي رسيدهاند. الهه در يک معنا زيبايي است. پرستش تنها به زيبايي تعلق ميگيرد، لذا هنرهاي زيبا از همين معابد و پرستشگاهها سرچشمه ميگيرد.وبه همين دليل درآثاري که از انسانهاي اوليه بر جا مانده است، بيشتر ين اشياء را وسايل زينتي و زيبا سازي تشکيل مي دهد.»([7])
[1] – مقصود فراستخواه، زبان قرآن، (تهران: انتشارات علمي وفرهنگي، 1376) ص 31
[2]– ف، ژيران، اساطير يونان، ترجمه ابوالقاسم اسماعيل پور (تهران: انتشارات فکر روز، 1375)، ص 47
[3]– ويل دورانت، لذات قلسفه، ترجمه عباس زرياب خويي (تهران: نشر شرکت سهامي، 1370)، ص 227
[4]– شاله فليسين، شناخت زيبايي، ترجمه علي اکبر بامداد، (تهران: انتشارات طهوري، 1347) ص 6
[5]– افلاطون، چهار رساله افلاطون، ترجمه محمود صنايي (تهران: انتشارات جيبي، 1362) ص122
[6]– علي اکبر افراسياب پور، زيبايي پرستي در عرفان اسلامي، (تهران: انتشارات طهوري، 1380)، ص 47
[7] – ف – ژيران، اساطير يونان، ترجمه ابوالقاسم اسماعيلپور، (تهران: انتشارات فكر روز، 1375)، ص 49.