ازدواج ونقش ان در بهداشت رواني
روان پزشکان فردی را از نظر رواني سالم می دانند که تعادلی میان رفتارها و کنترل او در مواجهه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد. از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک دستگاه درنظر گرفته می شود که براساس کیفیات تأثیر و تأثر متقابل عمل می کند. با این نگاه ملاحظه می شود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل رواني ـ اجتماعی او اثرگذاشته و یا برعکس از آن اثر می پذیرد؛ به سخنی دیگر در بهداشت و تعادل رواني، انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آن چه مورد بحث قرار می گیرد، پدیده هایی است که دراطراف او وجود دارند و بر جمع نظام او تأثیر می گذارند و از آن متأثّر می شوند
. برخی بهداشت رواني را عبارت از پیشگیری از پیدایش بیماری های رواني و سالم سازی محیط رواني و اجتماعی دانسته اند تا افراد جامعه بتوانند با برخورداری از تعادل رواني با عوامل محیط خود رابطه و سازگاری صحیح برقرار کرده تا بتوانند به هدف های اعلای تکامل انسانی برسند.
به سخنی دیگر از آن جایی که انسان ترکیبی از خیر و شر، ماده و معنویت و تن و جان است همواره در حالت کشمکش دروني است. از این رو، هر لحظه در معرض بحران های شخصیتی و خروج از تعادل است. برای حفظ تعادل شخصیتی، قرآن دستورها و آموزه هایی را بیان نموده است که در سایه آن شخصیت انسانی از تعادل لازم برخوردار خواهد شد.
بهداشت رواني عبارت است از ایجاد تعادل شخصیتی در درون، میان آن چه فطرت و غریزه نامیده می شود؛ و در بیرون، میان آن چه تعادل ارتباطی میان فرد و محیط را بر هم می زند.
قرآن تأکید می کند که خداوند آفریدگار انسان از یک غنای ذاتی برخوردار است و انسان به عنوان یک آفریده همواره گرفتار فقر ذاتی است؛(1) از این رو هرگاه به علت عواملي این ارتباط خود را در هر جا نشان ندهد، آن بخش با اختلال مواجه خواهد شد،
هر چند که این اختلال هیچ گاه به نیستی و نابودی نخواهد انجامید ولی در زندگی دنیوی و اخروی دچار تنگنا می شود.
خداوند می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»(2) هر کس از یاد خدا و ارتباط با او اعراض کند در زندگی دچار تنگنا خواهد شد. این تنگنا عبارت از همه مواردی می شود که انسان را از حالت تعادل شخصیتی بیرون می برد و دچار بحران های جسمی و روحی می نماید. بنابراین تنها با بهره گیری از توحید و یاد خداست که بهداشت رواني و تعادل دروني و بیرونی در انسان پدید خواهد آمد.
راهکارهای قرآنی در
مناسب ترین راه حل مشکل تضاد میان جنبه های جسمانی و رواني انسان، ایجاد
هماهنگی میان آن دو است. به این معنا که انسان در حدود شریعت نیازهای جسمانی خود را ارضا کند و همزان با آن به ارضای نیازهای رواني خویش نیز بپردازد. اگر انسان در زندگی به میانه روی و اعتدال و دوری از زیاده روی و افراط در ارضای انگیزه های جسمانی و رواني ملتزم باشد، ایجاد هماهنگي میان نیازهای جسم و روح کاملاً امکان پذیر است. خداوند دراین باره می فرماید: «وَ ابْتَغِ فِیمَآ ءَاتَیکَ اللَّهُ الدَّارَ الاْءَخِرَةَ وَ لاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا»(3) در آن چه خدا به تو داده سرای آخرت را جستجو کن و بهره ات را از دنیا فراموش مکن.»
با برقراری تعادل میان جسم و روح، ماهیت انسان به طور حقیقی و کامل شکل می گیرد. تعادل جسم و روح درشخصیت انسان، نمایانگر توازن عمومی است. هر کس که بخواهد از این تعادل برخوردار باشد باید به آموزه ها و دستورهای قرآن توجه نماید، زیرا نه تنها ایمان به آن گزاره ها و
عمل به آن آموزه ها و دستورها موجب تحقق بهداشت رواني است بلکه بهداشت جسمی بشر و سعادت دنیوی و اخروی او را نیز فراهم می آورد.
از نظر قرآن تعادل شخصیتی و شخصیت بهنجار در صورتی حاصل می آید که جسم و روح درآن متعادل باشد و نیازهای هر یک به خوبی ارضا شود. انسانی که دارای شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهميت می دهد و نیازهای آن را در حدود شرع مقدس روا داشته و برآورده می سازد.
از آن جا که اسلام و قرآن بنیادش بر محوریت توحید است، تعادل شخصیتی و عدم تعادل را بر پایه عقیده به آن ترسیم و تصویر می کند. قرآن مردم را بر این اساس به سه نوع مؤمن، کافر و منافق دسته بندی می نماید. به نظر قرآن مؤمن کسی است که از تعادل شخصیتی برخوردار است و کافر و منافق دچار عدم آن و نابهنجار هستند؛ زیرا به نظر قرآن کفر و نفاق بیماری است که می بایست درمان شوند و در حقیقت این افراد از چنین تعادلی برخوردار نمی باشند. آموزه ها و دستورهای قرآنی در راستای ایجاد تعادل و درمان این بیماری است؛ از این رو قرآن خود را به عنوان دارو و درمانگر معرفی می کند: «وَشِفَآءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًی وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین (4)؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین(5).»
نقش خانواده در ایجاد تعادل
اسلام برای پیشگیری و بهداشت رواني در دوران مختلف، آموزه های دستوری و ارشادی دارد نخست به دوره جنینی پرداخته زیرا سهم عوامل ارثی و مادرزادي درایجاد اختلالات رواني بیش از سایر عوامل است؛ از این رو اسلام به این دوره توجه ویژه مبذول داشته است. ما بسیاری از صفات خود را از پدر و مادر به ارث می بریم. رنگ چشم و مو، قد، وزن و شکل صورت و سایر اندام های ظاهری از جمله صفاتی هستند که از والدین به فرزندان به ارث می رسند. این انتقال صفات از پدر و مادر به فرزندان، وراثت نام دارد. این صفات از طریق ژن های موجود درکروموزوم، از طریق لقاح به فرزندان منتقل می شوند. ژن های نگهدارنده های خصلت های اصلی هر موجود زنده هستند. به این ترتیب، می توان به منشأ بسیاری از فعالیت های حیاتی و همين طور اختلالات جسمی و روحی و رواني انسان پی برد که ریشه در وراثت دارد.
دکتر کارل می گوید: مستی زن یا شوهر در لحظه آميزش، جنایت واقعی است؛ زیرا کودکانی در این شرایط به وجود می آیند اغلب از عوارض عصبی یا رواني درمان ناپذیر رنج می برند.(6)
و زن هر فرزندی که بزاید پلید است.(7)
آیه تأیید می کند که نتیجه اخلاق و رفتار انسان تنها متوجه خود او نمی شود بلکه به فرزندان او نیز می رسد.
در دوره کودکی توجه به شخصیت کودک او را از بحران های روحی و رواني در امان می دارد و تأکید اسلام به آن است که کودک را انسانی با شخصیت و مستقل بار آورد. در این میان نقش مادر به مراتب مهم تر از نقش پدر است او ماهها طفل را در رحم با شیره جانش و پس از تولد ماهها از مجرای سینه اش پرورش می دهد. در این مدت پدر و مادر وظیفه دارند که رعایت قوانین بهداشتی جسم و محیط زندگی خود را سالم نگه دارند، زیرا اگر آنها سلامت جسمی خود را به خطر اندازند طفل را گرفتار خطرات غیر قابل اغماضی می کنند و اثرات آن درآینده به صورت اندوه، افسردگی و اضطراب بروز می کند.
دوره بلوغ از مهم ترین دوره های رشد انسان است که ویژگی های خاص خود را دارد و توجه به آن می تواند در بهداشت رواني فرد بسیار مؤثر باشد.
این دوره از نظر فیزیکی و رواني تحولات بسیار عمیق و ژرفی در فرد ایجاد می کند. در این دوره شرایط ناخوشایند جدیدی در زندگی فرد بیدار می شود که آرامش رواني او را مختل می سازد.
تحکیم مبانی خانواده و فرهنگ آن به عنوان یکی از ساز و کارهای مهم در جهت پیگیری و بهداشت رواني مورد توجه اسلام است. با تحکیم مبانی خانواده و بالا بردن فرهنگ آن می توانیم در تأمین بهداشت رواني انسان گام های مؤثری را برداریم. توجه به روابط ظریف زوجین و توجه آنان در زمینه ی نقش ها و وظایفی که نسبت به یکدیگر عهده دار هستند و نیز نقش هر یک در تأمین سلامت رواني طرف مقابل و ارضای کامل نیازهای یکدیگر و آموزش آنها به خانواده ها، نقش تعیین کننده ای درحفظ سلامت رواني آحاد اجتماع دارد. خانواده با تأثیر قطعی بر ساخت شخصیت کودکان می باید از لحاظ آشنایی با نظام تعلیم و تربیت اسلامي و با تأثیرات گوناگون رفتارها بر روی شکل گیری شخصیت کودک آشنا شود. توجه به مراحل رشد کودک و وظایف والدین در هر یک از مراحل، آشنا شدن با تنبیه و تشویق و چگونگی اعمال آن، توجه به تفاوت های رواني ـ تربیتی دختر و پسر و بسیاری از ظرایف دیگر از اهم وظایف خانواده در رابطه با تأمین سلامت رواني برای فرزندان خود به شمار می آید، خانواده از دیدگاه اسلام اهميت به سزایی در حفظ عفت و حدود اجتماع دارد. مرزهایی که لذت طلبی ها را در خود حفظ کرده و اجتماع را از آلودگی محفوظ دارد. خداوند در این باره در بُعد آموزش عفت خانوادگی و حفظ مسایل زناشویی در چارچوب زن و مرد مسأله اذن پیش از ورود به اتاق در زمان هایی که احتمال تنها شدن زن و مرد می رود را مطرح می سازد و دستور می دهد، که هرگز فرزندان نمی بایست بدون اذن پدر و مادر به خوابگاه ایشان وارد شوند.« یَـآأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسْتَـءْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَـنُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَـثَ مَرَّ تٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَآءِ ثَلَـثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلاَ عَلَیْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُم بَعْضُکُمْ عَلَی بَعْضٍ کَذَ لِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الاْءَیَـتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ؛ (نور/ 58) ای مؤمنان باید که مُلک یمینتان و کسانی از شما که هنوز به حد بلوغ نرسیده اند، سه بار پیش از نماز صبح و هنگامی که در ظهر لباس هایتان را می آورید و پس از نماز شام که سه هنگام برهنگی شماست، از شما برای شما در ورود به اتاقتان اجازه بگیرند و پس از آن سه هنگام نه بر شما و نه بر ایشان گناهی نیست، چرا که در پیرامون شما در گردش اند و با هم در حشر و نشر هستید. بدینسان خداوند آیات خویش را برای شما روشن می گرداند و خداوند دانای فرزانه است.»
قرآن درباره حفظ فروج و عفت آن به عموم مؤمنان دستور می دهد که چگونه بهداشت جنسی را رعایت نمایند؛ زیرا یکی از پیامدهای ناهنجاری در بهداشت جنسی، بحران های روحی و رواني در افراد جامعه است: «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِیآ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِیآ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسَآئهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَـنُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الاْءِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُواْ عَلَی عَوْراتِ النِّسَآءِ وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوآاْ إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّها الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون ؛(نور/ 31) »
«به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه مردان اجنبی فرو بندند و فرج های خویش را حفظ کنند و زینت خویش را جز آن چه آشکار است هویدا نسازند. باید که مقنعه و روپوش های خویش را به گریبان ها افکنند و زینت خویش نمایان نسازند جز برای شوهرانشان یا پدران، یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران یا برادران یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان یا زنان و یا آن چه مالک آن شده اند و یا مردانی که دیگر هوس زن ندارند و طفل خانواده اند و یا کودکانی که از اسرار زنان خبر ندارند. زنان نباید پای بر زمین بکوبند تا زینت هایشان که نهان است آشکار نشود.»
قرآن در این آیات و آیاتی دیگر برای پیشگیری از بحران های رواني و نابهنجاری های اجتماعی از کارها و اعمالی که باعث می شود بهداشت رواني جامعه به خطر افتد، بازداشته است. قرآن با بیان این مطالب و آموزه های دستوری و ارشادی پیشگیری را بر معالجه و درمان مقدم داشته است.
آنچه مهم است این است که اسباب و وسایل تحریک جنسی و هیجان شهوی کودکان فراهم نشود. از این روی اسلام بوسیدن دختر شش ساله برای مرد و بوسیدن پسر هفت ساله را برای زن ممنوع کرده است.(8) زیرا این گونه کارها افزون براینکه موجب انحراف جنسی نوجوانان می شود موجب بلوغ زودرس آنان نیز می گردد. همچنین اسلام دستور داده است تا کودکان پس از شش سالگی جدا از یکدیگر بخوابند.(9) و در رابطه با آميزش جنسی پدر و مادر دستور می دهد تا کاری نکنند که فرزندان به مسائل این چنینی اطلاع یابند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: به خدا سوگند اگر مردی با همسر خود در آمیزد و در خانه کودکی بیدار باشد که آنها را بنگرد و سخن آن ها را بشنود و صدای نفس های آنها را احساس کند هرگز آن کودک رستگار نگردد، اگر پسر باشد یا دختر زناکار می شود.
روان شناسان بر این باورند که بایستی ریشه بیشتر بیمارهای رواني و اختلال های رفتاری را در محیط خانواده فرد در دوران کودکی و محیط اجتماعی وی جستجو کرد. در مراحل ابتدایی زندگی و در خانواده است که فرد با رفتارهای متضادی رو به رو می شود که ناتوان از جمع بندی بین خوب و بد، هنجار و نابهنجار، درست و نادرست میان آنها می شود. بنابراین به تضاد شخصیتی گرفتار می شود. در حالی که بخشی از او رفتارهایی را می شناسد که با آن در محیط خانواده انس گرفته است و بخشی دیگر رفتاری را می یابد که جامعه آن را نادرست می شمارد؛ پس دچار ناتوانی در تبیین و ترکیب می شود و از درک درست و نادرست باز می ماند. در پی این تضاد رفتاری میان الگوهای خانوادگی و اجتماعی است که شخصیت وی دچار تزلزل رواني می شود و بازتاب های آن را در رفتار نشان می دهد.
نقش بهداشت فردی در بهداشت
از آن جایی که توجه هر جامعه به مسایل بهداشت رواني، رابطه مستقیمی با رشد و اعتلای اجتماعی آن جامعه دارد، از این رو ارایه خدمات بهداشت رواني که هدف آن سالم سازی محیط رواني است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. بهسازی محیط از انحرافات و نابهنجاری مختلف و گوناگون می تواند انسان را از گرفتار شدن به تضاد رفتاری و تناقض رواني باز دارد. تصحیح گفتار و رفتار و هماهنگی میان آن ها که از سوی الگوها به افراد جامعه پذیر (کودک تا جوان) القا می شود می تواند کمک شایانی در بهداشت رواني جامعه ایفا کند. هرگاه میان گفتار و رفتار الگوها تضادی مشاهده شود کودک و نوجوان از نظر رواني خود را در میان تضادی گرفتار می بیند که برایش قابل هضم نیست. افزایش این تضادها همراه با سرزنش از سوی الگوهای خانوادگی و اجتماعی می تواند فرد جامعه پذیر را دچار بحران های رواني و شخصیتی و دوگانگی آن نماید. از این رو، اسلام همواره درباره هماهنگی میان گفتار و رفتار تأکید ورزید و آن را به عنوان عامل مهم درصحت و سلامت رواني فرد و جامعه و یا بیماری های روحی فرد و جامعه مطرح ساخته است؛ خداوند درباره تضاد رفتاری و گفتاری و تأثیرات سوء آن می فرماید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ *کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لاَ تَفْعَلُون؛(صف/ 3) چرا آن چه می گویید عمل نمی کنید بسیار گناه بزرگی است که بگویید آن چه را خود عمل نمی کنید.»
منطق عالی اسلام فوق العاده جلب توجه میکند، در اسلام کوچکترین اشارهای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است، اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه بکار برده است. از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود میکند و در این زمینه تدابیری اتخاذ کرده است که منجر به احساس محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نگردد. از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است. در حدیثی میخوانیم: «من اخلاق الانبیاء حب النساء» (وسائل، ج3، ص3) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام|ائمه اطهار علیهالسلام طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار میکردهاند و بر عکس روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا میکردند سخت تقبیح مینمودند. یکی از اصحاب رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جائی رسانید که همه روزها روزه میگرفت، و همه شب تا صبح به نماز میپرداخت، همسر وی جریان را به اطلاع رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم رسانید، رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حالی که آثار خشم از چهرهاش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش عثمان بن مظعون رفت، و به او فرمود: ای ” عثمان ” بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است، شریعت من شریعت فطری آسانی است، من شخصا نماز میخوانم و روزه میگیرم و با همسر خودم نیز آمیزش میکنم، هر کس میخواهد از دین من پیروی کند باید سنت مرا بپذیرد.ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنتهای من است.
اسلام که به روح مسائل مینگرد و می گوید: مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجوئی کنند ، اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است . و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند. از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند ، و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میگردد ، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد ، و از نظر وضع زن در برابر مرد ، سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود . نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در میآورد . غریزه جنسی ، غریزهای نیرومند ، عمیق و ” دریا صفت ” است ، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکشتر میگردد ، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند ، شعله ورتر میشود .
اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است . روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزهای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند میدهد وارد شده است . اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان ، تکلیف معین کرده است . یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد ، هر دو ، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است : «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون، نور ، 30 »” بگو به مؤمنین که چشمها را فرو خوابانند و دامنهای خودشان را حفظ کنند ، این برای آنها پاکتر و پاکیزهتر است ، یعنی این دستورهای عفاف به منظور پاکیزگی داده شده است و خدا داناست به آنچه که شما انجام میدهید . خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند ، نباید چشم چرانی کنند ، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند ، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند . یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربائی نپردازند . به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند . روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است . اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد . همانطور که بشر – اعم از مرد و زن – در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد ، در ناحیه جنسی نیز چنین است . هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود .
و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت . دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد . چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است ؟ علتش آزادی اخلاقی و جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچهها انجام میشود. چرا در اسلام باید مسأله محرم و نامحرم مطرح باشد ؟ چرا باید زن خودش را از غیر محارم خودش بپوشاند ؟ رمز و سر این مطلب چیست و چه فایدهای دارد ؟ اولین خاصیتش خاصیت روانی است ، یعنی آرامش روانی . در هر جامعهای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود عفاف در همین حدود اسلامی یعنی زنان در خارج دایره ازدواج ، خود آرا و خودنما نبودند و وسیله تهییج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دایره ازدواج دنبال لذت جویی و کامجویی به وسیله چشم ، دست ، لامسه و غیر لامسه نبودند قلبها و روحها آرام و سالم است ، و در هر جامعهای که بر عکس ( این حالت ) است اولین ناراحتی اجتماعی ، ناراحتیهای روانی است .
گروهی از فرنگیها گفتند خیر ، وقتی زن و مرد از یکدیگر دور باشند ناراحتیهای روانی و عقدههای روانی به وجود میآید . ولی تجربه همین یک قرن گذشته و کمتر از یک قرن گذشته کاملا ثابت کرد که مسأله برعکس است ، به هر اندازه که آزادی در مسائل جنسی بیشتر است التهاب در افراد زیادتر و بیشتر است چون غریزه جنسی انسان ( مانند چند غریزه دیگر مثل غریزه جاه طلبی ، غریزه علم طلبی و غریزه عبادت ) صرفا ظرفیت جسمانی ندارد ، ظرفیت روحی هم دارد . غرائزی که صرفا ظرفیت جسمانی دارند مثل خوردن ، دارای یک ظرفیت محدودی هستند . انسان یک مقدار محدود میتواند غذا بخورد ، از آن بیشتر نمیتواند ، اگر بگویند باز هم میخواهی ، برایش مجازات است . ولی مالکیت چطور ؟ مالکیت هم مثل خوردن است ؟ آیا ظرفیت مالکیت برای انسان یک ظرفیت محدود است ، یعنی اگر انسان مالک صدهزار تومان شد دیگر روحش هم از مالکیت ( سیر میشود ؟ ) نه ، وقتی صد هزار تومان را دارا شد میخواهد دویست هزار تومان داشته باشد ، وقتی دویست هزار تومان دارا شد تشنهتر است برای پانصد هزار تومان ، میلیونر که شد تشنهتر میشود برای میلیاردر شدن ، و آنکه از همه مردم دنیا ثروتمندتر است از همه مردم دنیا برای ثروت تشنهتر است . جاه طلبی چطور ؟ آن هم همین طور است . غریزه جنسی انسان هم همین طور است .
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوندخانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد ، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود . و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد . اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع ، پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر میشود . در سیستم آزادی کامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود . علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد میشود ، جواب میدهند که حالا زود است ، ما هنوز بچهایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی میکنند همین است . و حال آنکه در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود . جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزان و فراوان گردد ، ” شب زفاف را کم از تخت پادشاهی ” نمیدانستند .
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی ، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود اینست که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت ، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است . در سیستم روابط آزاد جنسی ، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد . سیستم روابط آزاد اولا موجب میشود که پسران تا جائی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد ، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند ، و ثانیا پیوند ازدواجهای موجود را سست میکند و سبب میگردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند . وقتی پسر یا دختری میخواهد بگوید ازدواج کردهام ، میگوید برای خودم زندانبان گرفتهام . این تعبیر برای چیست؟
برای اینکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجا بخواهد برود ، هیچکس نبود که بگوید بالای چشمت ابرو است . ولی پس از ازدواج این آزادیها محدود شده است ، اگر یک شب دیر به خانه بیاید مورد مؤاخذه همسرش قرار میگیرد که کجا بودی ؟ واضح است که روابط خانواده در چنین سیستمی تا چه اندازه سرد و سست و غیر قابل اطمینان است.بعضیها مانند برتراند راسل پنداشتهاند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل است ، برای حل اشکال ، استفاده از وسائل ضد آبستنی را پیشنهاد کردهاند ، در صورتی که مسأله ، تنها پاکی نسل نیست . مسأله مهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمیترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است . تأمین این هدف وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند ، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد ، و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد . به علاوه ، زنی که تا اینجا پیش رفته است که به پیروی از امثال راسل و تقلید از صاحبان مکتب ” اخلاق نوین جنسی ” با داشتن همسر قانونی ، عشق خود را در جای دیگر جستجو میکند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر میشود ، چه اطمینانی هست که به خاطر همسر قانونی که چندان مورد علاقهاش نیست وسائل ضد آبستنی به کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ریش همسر قانونی نبندد . قطعا چنین زنی مایل است که فرزندی که به دنیا میآورد از مرد مورد علاقهاش باشد نه از مردی که فقط به حکم قانون همسر او است و الزاما به حکم قانون نباید از غیر او آبستن بشود . همچنان مرد نیز طبعا علاقهمند است که از زن مورد عشق و علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی که با زور قانون به او پیوند کردهاند . دنیای اروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی ، آمار فرزندان غیر مشروع وحشتآور است.