دوران امامت آن حضرت با حکومت 4 تن از خلفای ستمگر عباسی همراه بود که به ترتیب عبارتند از:
1 – منصور دوانیقی (136 – 158) ;
2 – محمد، معروف به مهدی (158 – 169) ;
3 – هادی (169 – 170) ;
4 – هارون (170 – 193) (2) .
در چنین محیطی، حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام علاوه بر مسئولیت امامت و رهبری جامعه اسلامی، موفق به تربیت شاگردان زیادی گردید و با وجود اختناق حاکم، عده زیادی از دانشمندان و بزرگان شیعه از علم و دانش آن حضرت استفاده کردند و روایات زیادی را در زمینه های مختلف از آن بزرگوار نقل نمودند . کثرت روایات فقهی ایشان بعد از امام باقر و امام صادق علیهما السلام مؤیدی بر این ادعا است .
ادله امامت امام کاظم علیه السلام:
1 – نصوص:
امام کاظم علیه السلام مانند سایر ائمه معصوم علیهم السلام از دو نوع نص بر امامت خویش برخوردار بود .
الف) نصوص عام; یعنی نصوصی که امامت همه ائمه را اثبات می کند .
ب) نصوص خاص; یعنی نصوصی که اختصاص به هر یک از ائمه دارد و در آن تصریح به امامت آن امام شده است .
در اینجا فقط به دو نمونه از نصوص خاص بر امامت امام موسی بن جعفرعلیه السلام اشاره می کنیم:
1 – «عن معاذبن کثیر، عن ابی عبد الله علیه السلام قال: قلت له: اسال الله الذی رزق اباک منک هذه المنزلة ان یرزقک من عقبک قبل الممات مثلها، فقال: قد فعل الله ذلک . قال: قلت من هو؟ – جعلت فداک – فاشار الی العبد الصالح وهو راقد فقال: هذا الراقد – وهو غلام – ; (3) معاذبن کثیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: از خدایی که این مقام را به شما روزی کرده می خواهم که تا پیش از وفات [شما] مانند آن را به نسل شما هم روزی کند . پس آن حضرت فرمود: خدا این کار را کرده است . عرض کردم: قربانت گردم، او کیست؟ اشاره به عبد صالح (از القاب امام موسی بن جعفرعلیه السلام) کرد که خوابیده بود و فرمود: این خوابیده . و او در آن زمان کودک بود .»
2 – «عن المفضل بن عمر قال: کنت عند ابی عبد الله علیه السلام فدخل ابو ابراهیم علیه السلام وهو غلام، فقال: استوص به وضع امره عند من تثق به من اصحابک; (4)مفضل بن عمر می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که ابو ابراهیم (موسی بن جعفر) علیه السلام وارد شد در حالی که او جوانی بود . امام علیه السلام فرمودند: وصیت مرا درباره این بپذیر [و بدانکه او امام است] و امر [امامت] او را با هر کدام از اصحابت که مورد اطمینان است در میان بگذار .»
2 – معجزات و کرامات:
یکی از راههای اثبات امامت، معجزه و کرامت است . در ذیل برای اثبات امامت امام موسی بن جعفرعلیه السلام برخی از معجزات و کرامات آن حضرت را نقل می کنیم:
الف) «احمد بن مهران » از «ابی بصیر» روایت کرده است که می گوید: به حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام عرض کردم: قربانت گردم، به چه چیز امام شناخته می شود؟ فرمود: به چند خصلت شناخته می گردد که اولی آنها اینست که از پدرش سخنی و اشاره ای درباره امامت او صادر شده باشد تا همان حجت و دلیلی باشد، و دیگر آنکه از او پرسش شود و او پاسخ گوید و اگر پرسش نشد، خود آغاز سخن کند، و به اینکه بتواند از فردا خبر دهد و با مردم به هر زبانی که دارند گفتگو کند . سپس فرمود: ای ابا محمد تا برنخاسته ای یکی از این نشانه ها را به تو نشان خواهم داد .
ابو بصیر می گوید: طولی نکشید که مردی از اهل خراسان وارد شد و به زبان عربی با آن جناب سخن گفت و موسی بن جعفرعلیهما السلام به فارسی پاسخش را داد . مرد خراسانی گفت: به خدا سوگند، اینکه من با شما به زبان فارسی گفتگو نکردم برای این بود که گمان کردم شما فارسی را خوب نمی دانی! حضرت فرمودند: سبحان الله، اگر من نتوانم به خوبی پاسخ تو را بدهم، پس برتری من بر تو در شایستگی منصب امامت چیست؟ سپس فرمودند: ای ابا محمد! همانا امام کسی است که زبان هر یک از مردم و هم چنین زبان پرنده و هر جانداری را به خوبی بداند (5) .
2 – «محمد بن مفضل » روایت می کند که در میان اصحاب ما در مورد مسح پا در وضو اختلاف صورت گرفت، بدین صورت که آیا مسح از سرانگشتان تا کعبین است یا بالعکس؟ سرانجام «علی بن یقطین » (وزیر هارون که از خواص امام کاظم علیه السلام بود و به دستور امام در جهت پشتیبانی از شیعه در دربار هارون با تقیه سپری می کرد) نامه ای در مورد کیفیت وضو و اختلافی که صورت گرفته بود به امام نوشت . عبارت او چنین بود: «جان ما فدای تو باد، به درستی که اصحاب در مسح پاها اختلاف کرده اند، اگر مصلحت می بینید آن را به خط مبارک خود بنویسید تا عمل من با آنچه شما به جا می آورید موافق باشد، انشاء الله .»
آن حضرت در پاسخ وی نوشت: «من به تو امر می کنم که در وضو سه بار آب در دهان کنی و سه بار آب در بینی و سه بار روی خود را بشویی و محاسن خود را خلال کنی و هر دو دست خود را تا مرفق سه بار و تمام سر و ظاهر هر دو گوش و باطن آن را مسح کنی و سه بار هر دو پا را تا کعبین بشویی .»
نوشته آن حضرت به «علی بن یقطین » رسید و از پاسخ امام تعجب کرد، در عین حال گفت: مولای من به آنچه فرموده اعلم است و من امر او را امتثال می نمایم و طبق فرمایش امام علیه السلام عمل می کنم . در این زمان بدگویان نزد هارون بدگویی شدیدی از علی بن یقطین می کردند و می گفتند او رافضی است . با اینکه هارون بارها او را امتحان کرده بود، خواص خود را جمع نموده و در مورد وزیر خود به مشورت پرداخت . عده ای از آنان گفتند اگر صلاح می بینید او را با وضو گرفتنش در هنگام نماز امتحان کنید، زیرا روافض در وضو با ما اختلاف دارند و نسبت به ما عمل کمتری را انجام می دهند . هارون پذیرفت و تصمیم بر این شد که با این روش از مذهب «علی بن یقطین » مطلع گردد . او وزیر خود را به خانه دعوت کرد و با کارهای متفرقه او را مشغول ساخت تا وقت نماز شد . «علی بن یقطین » حجره ای را که در آن بود، خلوت نموده و مهیای وضو گردید، هارون نیز از کنار دیوار او را زیر نظر داشت و وضو گرفتن او را به صورت کامل مشاهده نمود و به یقین رسید که علی بن یقطین بر مذهبی است که او بر آن است و با صدای بلند گفت: ای «علی بن یقطین » دروغ گفت آن که گمان کرد تو از روافض هستی . و ارادت هارون به او بیش از پیش گردید .
بعد از آن ماجرا، نامه ای از حضرت کاظم علیه السلام به علی بن یقطین رسید، به این مضمون که: در وضو ابتدا یکبار صورت خود را به قصد واجب بشوی و یکبار دیگر به قصد استحباب و دستهای خود را از مرفق این چنین بشوی و پیش سر خود را و ظاهر هر دو قدم خود را از بقیه تری وضوی خودت مسح کن; همچنان که خداوند متعال فرموده است . پس به تحقیق آنچه را بر تو می ترسیدیم زایل شد . (6)
پی نوشت ها:
1) اربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 3، انتشارات نشر ادب الحوزه، کتابفروشی اسلامیه، با ترجمه علی بن حسین زوارئی; شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 2، ص 25، انتشارات جاویدان علمی، چاپ چهارم، 1371 ه . ش; مفید، تاریخ ارشاد، ج 2، ص 207، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، مترجم: سید هاشم رسولی محلاتی; کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 384 – 385، انتشارات علمیه اسلامیه، مترجم: سید جواد مصطفوی .
2) مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 413، انتشارات توحید، چاپ اول، 1372 ه . ش .
3) کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 82، انتشارات علمیه اسلامیه، مترجم: سیدجواد مصطفوی .
4) همان، ص 83 .
5) اربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 21; انتشارات ادب الحوزه، کتابفروشی اسلامیه، با ترجمه علی بن حسین زوارئی; مفید، ارشاد، ج 2، ص 217; انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، مترجم سید هاشم رسولی محلاتی .
6) همان، صص 23 – 25 .