به نظر ميرسد تنها كسي كه اين شبه را مطرح كرده فخر رازي است غافل از اين كه مداركي در منابع شيعه و اهل سنت است كه نشان ميدهد امام علي(ع) در ضمن احتجاج هاي خود بر حقانيت خويش بر اين ايات نيز استناد كرده است از جمله: ابن بابويه(م.381ه.ق) در كتاب كمال الدين(ج1- ص276) و علي بن طاووس(م.664 ه.ق) در كتاب التحصين (ص632) از دانشمندان نامور سيعي – و ابراهيم بن محمد جويني (م.730ه.ق)در كتاب فرائد السمطين (ج1ص312) از دانشمندان اهل سنت(2) استناد امام علي (ع) را به اين اورده اند افزون بر ان در ضمن بحث پيرامون ناقلان روايت شئن نزول اين ايات ملاحضه گرديد كه اين رويداد در منابع شيعي و سني از خود امام علي (ع) نيز نقل شده كه در حقيقت به منزله استدلال حضرت به اين ايات است بلكه همان طور كه گذشت شخص رسول الله و ائمه اهل بيت به اين ايات بر ولايت امام علي و نيز ولايت خودشان استناد كرده اند(3) خطيب خوارزمي (م.568ه.ق) نيز با سند خود احتجاج عمرو بن العاص را در نامه اش به معاويه بن ابي سفيان در مورد اين ايات بر حقانيت امام علي اورده است(4) 2- عدم حصر در كلمه “انما” در ديدگاه دانشمندان “انما” در صدر ايه ولايت براي حصر است(5) پس بايد مراد از ولايت در اين ايه ولايت خاص باشد نه عام و اين نوع ولايت كه منحصر در خدا و رسول و برخي مؤمنان است تنها با معناي رهبري و تصرف سازگار ميباشد فخر رازي در مقام اشكال بر اين مطلب مينويسد : كلمه “انما” براي حصر نيست زيرا قران ميفرمايد : {انما مثل الحيوة الدنيا كماء انزلنه من السما…} و ترديدي نيست كه مثل هاي ديگري غير از اين براي حيات دنيا وجود دارد باز قران ميفرمايد: {انما الحيوة الدنيا لعب و لهو…}لهو و لعب در غير از زندگاني دنيا وجود دارد(6) 1-2 فخر رازي بين مثل حيات دنيا و خود حيات دنيا خلط كرده است قران بر خلاف تصور فخر رازي تنها يك مثل بادوبيان. در سوره كهف ايه 44 ميفرمايد:” و اضرب لهم مثل الحيوة الدنيا كماء انزلنه من السماء….” در باره حيات دنيا زده و انحصار ان در اين مثل باقي است . درباره حيات دنيا نيز وجه انحصار در زندگاني دنياست نه در لهو و لعب بنابراين ظاهرا قران در صدد بيان اين مطلب است كه : “ليس الحياة الدنيا الا لهو و لعب. حيات دنيا چيزي جز لهو ولعب نيست”. نه انكه لهو و لعب در غير حيات دنيا وجود ندارد پس انحصار در حيات دنياست نه بر لهو و لعب تا گفته شود اين دو امر در غير زندگي دنيا نيز وجوددارد افزون بر ان فخر رازي در چند جاي ديگر قران “انما ” را دال بر حصر دانسته است از جمله در ايه 20 سوره ال عمران.وي در اين ايه بر انحصار “انما” تاكيد ميكند و اشكال وارد بر ان را پاسخ ميدهد (7) 2-2 اگر در جايي اثبات شود “انما” براي حصر اضافي و قياسي به كار رفته است به طور قطع قرينه اي ان را همراهي ميكند ليكن در ايه ولايت قرينه اي بر حصر اضافي وجود ندارد بلكه ذكر اوصاف در ايه اين انحصار را تاكيد كرده نشان ميدهد تنها ولايت براي افرادي است كه در حال ركوع به شرف اعطاي زكات نايل شده و خداوند عمل انان را پذيرفته است 3-2 اگر از حصر چشم پوشي كنيم بايد ولايت غير خدا و پيامبر و مؤمنان را بپذيريم نه انكه تنها مؤمنان ديگر كه ان اوصاف را ندارند و مورد ادعاي فخر رازي است داخل در اين ولايت باشند زيرا حصر بر ولايت خدا و پيامبر و مؤمنان (با ان اوصاف ) بر هر سه است 2. ناسازگاري حصر حقيقي (به دليل كلمه “انما” در ايه 55 ) با امامت ساير ائمه . اين شبه را الوسي مطرح ساخته ميگويد :”اگر استدلال شيعه به اين ايه تمام باشد در اين صورت همچنان كه حاكميت سه خليفه اول نفي ميشود امامت و سرپرستي يازده امام ديگر نفي ميگردد زيرا لازمه حصر حقيقي در ايه انحصار حاكميت و سرپرستي در خدا و رسول او و حضرت علي(ع) و نفي غير از انان ميباشد در نتيجه لازمه اين استدلال نفي امامت ساير امامان شيعه و بيشتر به زيان شيعه خواهد بودتا اهل سنت” 1-3 الوسي نميتواند از استدلال شيعه حاكميت سه خليفه اول را همسان با يازده امام ديگر ابطال كند زيرا ايه در مقام نصب امامت است و از نظر اهل تسنن خلافت سه خليفه اول و ساير خلفا به نصب نيست تا در رد يا اثبات ان به اين ايه تمسك شود . 2-3 ايه ولايت از ميان ائمه تنها ولايت و امامت حضرت علي (ع) را اثبات ميكند و ولايت ساير ائمه (ع) با دلايل ديگر قران و روايي اثبات ميشود بنابر اين اين ايه اصلا ناظر به زمانهاي بعد نيست تا با امامت ساير ائمه كه مربوط به زمانهاي بعد است منافات داشته باشد به عبارت ديگر مفاد اين ايه به نحو قضيه خارجيه است 3-3 برخي دانشمندان شيعي به اين اشكال چنين پاسخ دادند : ولايت ساير ائمه در امتداد و طول ولايت علي و جملگي يك حقيقتند و ولايت ساير ائمه به ولايت امام علي باز ميگردد بنابراين با اثبات ولايت امام علي ولايت ساير ائمه نيز اثبات شده و با ان تنافي نخواهد داشت (8) علامه طباطبايي با توجه به رواياتي كه ساير معصومان را در مفاد اين ايه داخل ميداند مينويسد “و اسناد نزول مانزل في علي (ع) الا جميع الائمة (ع) لكونهم اهل بيت واحد و امرهم واحد: نسبت دادن انچه در باره امام علي نازل شده به ساير ائمه (ع) به خاطر ان است كه جملگي انان اهل بيت واحدند و شان انان يكي است” (9) برخي ديگر نيز از جمع بودن كلمه هاي مندرج در اين ايه ولايت ساير اهل بيت را استفاده كرده و رواياتي كه از ائمه اهل بيت نقل شده كه انان نيز مشمول اين ايه اند براي تاييد اورده اند(11) (10) 4 پيوستگي و وحدت سياق ايات 51 تا 58 ايات 55 و 56 (سوره مائده ) كه مورد بحث ماست در بين ايات 51 و 52 و نيز ايات 57 و 58 قرار دارد قران در ايات 51 و 52 ميفرمايد: ” يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا اليهود و النصاري اولياء بعضهم اولياء بعض …فتري الذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم ….” و در ايات 58 و 57 ميفرمايد ” يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هذوا و لعبا من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و الكفار اولياء …. و ناديتم الي الصلواة اتخذوها هذوا و لعبا …” پيام اصلي اين ايات نهي از ولايت اهل كتاب و كافران است و گفته شده ولايت در اين ايات به طور قطع سرپرستي و امارت نيست قران از يك سو در اين ايات جامعه مؤمنان را ازدوستي بااهل كتاب و كافران و ياري جستن از انان باز ميدارد واز سوي ديگر در ايات 55 و 56 جامعه مومنان را به ولايت خدا و رسول و مؤمناني كه در حال ركوع زكات ميدهند دعوت ميكند بنابراين وحدت سياق در كل اين ايات كه لابد هدفي واحد را دنبال ميكنند اقتضا دارد ولايت در ايات 55و56 نيز به معناي ياري و دوستي ميباشد نه به معناي سرپرستي و اولي به تصرف فخر رازي پس از طرح اين شبه ان را با شبه ديگري تاييد ميكند و مينويسد : “امت از اين نظر كه خدا و رسولش متصرف در امور انان اند شكي نداشته اند ان چه لازم بود به انان گوش زد شود اين بود كه نيازي به نصرت محبت اهل كتاب و كفار ندارند و نصرت و محبت خدا و رسول و مؤمنان براي انان كافي است “(12) آلوسي نيز شبه وحدت سياق را اورده و ان را نيرومند ترين دليل براي معناي دوستي و ياري از واژه ولايت در ايات مورد بحث ميداند(13) ابن تيميه (م.728ه.ق) نيز ضمن بيان داستان “عبادة بن صامت ” و شان نزول ايات 51 و 52 بر وحدت سياق تمام اين ايات (51تا58) اسرار ميورزد(14) 1-4 همانگونه كه پيشتر گذشت رسول خدا (ع) و ائمه اطهار “ولي” در ايات ولايت را به معناي اولي به تصرف دانسته اند در روايات صحيح السند ائمه اطهار نيز “ولي” به همين معنا امده است بدون شك اين دليل بر سياق ترجيح دارد و اين قول تمام دانشمندان است كه هرگاه بين سياق لبي است و دليل لفظي تعارض بود دليل بر سياق مقدم است . 2-4 هيچ كس نميتواند ادعا كند ترتيب ايات قران بر طبق نزول انها امده است چه بسا در قران اياتي است كه با سياق ايات قبل و بعد ان سازگاري ندارد بنابراين صرف اينكه هم اكنون ايات 51تا59 اين سوره (سوره مائده) يكي پس از ديگري قرار گرفته اند دلالت بر وحدت سياق انها نميكند بلكه اساسا نميتوان بين ايات 51تا59 وحدت سياق قائل شد زيرا ايه 54 در بين انها اين سياق و پيوستگي را برداشته است قران در ايه 54 ميفرمايد : “يا ايها الذين ءامنو من يرتد منكم عن دينه ي فسوف ياتي الله بقوم يحبهم و يحبونه و اذلة علي المؤمنين اعزة علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء و الله واسع عليم ” اين ايه درباره هشدار مؤمنان به ارتداد از دين است . دوستي و ياري طلبيدن از اهل كتاب و كافران كه در ايات پيش از اين ايه و ايات پس از ان مطرح شده است با ارتداد تناسبي ندارد و موجب ارتداد نخواهد بود از همين رو است كه عده اي از اهل سنت كه اين ايه (ايه54) را بر ابوبكر و اصحاب تطبيق كرده اند بنا به حكم وحدت سياق در اين سه ايه (ايات 54و55و56) ايات 55و56 (ايات ولايت) را نيز درباره ابوبكر ميدانند- (15) و خود فخر رازي نيز كه از وحدت سياق ايات 51تا59 سخن ميگفت درباره ايه 54از وحدت سياق چشم ميپوشد و ان را قويترين دليل بر صحت خلافت ابوبكر ميشناسد(17) هر چند دليلي بر ادعاي فخر رازي نيست(18) و شواهدي متعدد كه از ناحيه خود اهل سنت نقل شده چنين ادعايي را نفي ميكنند 3-4 در ايات قبل و بعد از ايات ولايت كلمه “اولياء” به صورت جمع امده ولي در ايه مذكور از ايات ولايت لفظ “ولي” به صورت مفرد است و اين نيز قرينه اي است بر اينكه اين ايات با هم نازل نشده اند(19) 4-4 اگر در مضمون دو دسته از ايات 51تا53 با ايات 57و58 كه قبل و بعد از ايات ولايت قرار دارند دقت كنيم خواهيم ديد اين دو دسته از ايات – با انكه در ظاهر مؤمنان را از دوستي با اهل كتاب و كافران و ياري خواستن از انها باز ميدارد پيامشان يكسان نيست و هر دسته غرضي خاص را دنبال ميكند در ايات قبل از ايات ولايت مؤمنان را از دوستي با يهود و نصاري و ياري خواستن از انها باز ميدارد و منافقاني را كه به سوي انان ميشتابند سرزنش ميكند ولي در ايات بعد از ايات ولايت محور سخن بر ويژگي هاي اهل كتاب و كافران قرار دارد و معايب دروني شان كه همان نفاق و فسق است بر ميشمارد بنابر اين وحدت سياق در كل ايات 51 تا58 منتفي است(20) 5-4 . اگر به وحدت سياق ايات 51تا59 قابل باشيم و ولايت را در ايات ولايت دوستي و ياري معنا كنيم يا بايد از احاديث محتواتر درباره شان نزول اين ايات چشم پوشي كنيم و يا بگوييم خداوند تنها مؤمناني كه در حال ركوع نماز صدقه ميدهند ياور و دوستدار ديگر مؤمنان ميشناسد ولي اين اختصاص دليلي ندارد و با خود قران كه همه مؤمنان را ياور و دوستدار يكديگر ميداند(21) 1مخالف است از اين جا روشن ميشود شبهه دوم فخر رازي كه ميگفت “انچه لازم بود به امت گوش زد شود اين بود كه انان نيازي به نصرت و محبت اهل كتاب و كفار ندارند و نصرت و محبت خدا و رسول مؤمنان براي انان كافي است ” غير قابل قبول ميباشد زيرا – افزون بر اينكه وحدت سياقي در كار نيست – فخر رازي ناگذير است تنها مؤمناني را دوستدار و ياور امت بداند كه درحال ركوع صدقه ميدهند و – همانگونه كه گفتيم – اين مخالف با خود قران است 6-4 پيش از اين داستان عبادةبن صامت را در نقد ديدگاه بن ابن كثير به تفضيل بيان كرديم در انجا روشن شد كه داستان وي با ايات ولايت ارتباطي ندارد و تنها ايات 51و52 ميتواند در باره ي ماجراي وي نازل شده باشد بنابراين ادعاي اين تيميه بدون دليل است 7-4 بر اساس اين ديدگاه مورد استعمال “وي” در ايه 55 به معناي “محبوب و ناصر” خواهد بود همانگونه كه انان ميگويند خداوند در ايات به مؤمنان گوشزد ميكند كه نيازي به ياري و محبت اهل كتاب و كفار ندارند و نصرت و محبت خدا و رسول و مؤمنان براي انان كافي است اين دو معنا از كلمه “ولي” در اين ايه خطاست زيرا اگر “ولي” به معناي ناصر باشد شان و منزلت رسول مكرم اسلام از اصالت و محوريت بيرون ميرود و به مؤمنان سپرده ميشود چرا كه معنا چنين ميشود مؤمنان در امر دين خود به ياري رسول خدا نياز دارند در حاليكه اين رسول خداست كه اصل و محور است و او است كه دين را براي دينشان نيازمند باشند(22) و اگر “ولي” به معناي “محب” باشد با ايه بعدي يعني ايه 56 كه ميفرمايد ” و من يتول الله و رسوله و و الذين امنوا فان حزب الله هم الغالبون ” منافات خواهد داشت زيرا ميفرمايد “و من يتول….” هر كس خدا و رسول او مؤمنان را به دوستي برگزيند يعني محبوب او خدا و رسول و مؤمنان باشند نه محب او و “ولي” به معناي “محبوب” كه اسم مفعول است با”ناصر” كه اسم فاعل است قابل جمع نيست و نميتوان هر دو معنا را در اينجا اراده كرد و گفت ياور محبوب شما خدا و رسول و مؤمنان اند زيرا محبوبيت مورد تكاليف نخواهد بود جز انكه بگوييم اخبار محبوبيت در ايه بداعي انشا است كه چنين ميشود بايد محبوب شما تنها خدا و رسول و مؤمنان باشد و كسي ديگر صلاحيت اين امر را نخواهد داشت 5. تحليل واژه “ولي” و عدم تطبيق ان بر معناي سرپرستي امام هيچ كس از دانشمندان تا انجا كه ميدانيم با تحليل دروني از واژه “ولايت” در اين ايات ان را به معناي دوستي و ياري معنا نمكنند انان بر اين قول اتفاق دارند كه اين واژه در حد خود امكان دست كم دو معناي دوستي و سرپرستي را دارد و بايد با قراين و شواهد يكي از اين دو معنا را برگزيد ولي ابن تيميه (م.758) كوشيده است از تحليل دروني اين واژه ان را بر دوستي و ياري معنا ميكند وي ميگويد : “بين ولايت (به كسر واو) و ولايت (به فتح واو) تفاوت است ولايتي كه در اين نسوس امده ضد عداوت است كه به فتح واو ميباشد نه به كسر واو به معناي امارت است و اين افراد نادان بين ولاية (به فتح واو) و ولاية (به كسر واو) تفاوتي نميدهد !…. لفظ ولي و ولاية غير از لفظ والي است كه به معناي عمارت است و چون ايه در باره ولايت تمام مؤمنان است و همه مؤمنان ولايت به معناي امارت را ندارند پس ولايت به معناي امارت نيست ” فخر رازي با تقريري ديگر از تعبير “ولايت” در اين زمينه مينويسد : ” ايه اقتضا دارد ولايت مؤمنان در حالت ايه تحقق دارد اگر ولايت را به معناي محبت و نصرت معنا كنيم چنين ولايتي تحقق يابد ولي اگر به معناي متصرف در امور و امامت باشد در حال نزول ايه اين امر محقق نميباشد زيرا علي بن ابي اطالب در زمان حيات رسول خدا (ص) امام و متصرف در امور نبوده است پس امامت علي پس از رسول خدا در موقعي است كه امامت ايشان بالفعل تحقق يافته و ان پس از سه خليفه اول است ” 1-5 برخي دانشمندان لغت و ادبيات تفاوتي بين معناي “ولاية” (به كسر واو ) و ” ولاية ” (به فتح واو) نمي نهد مانند فيومي_ سيبويه_ زجاج_ فراء و…. فراء ميگويد(23) “….سمعنا بالفتح و الكسر في الولاية في معنيها جميعا(24) ولايت را به فتح واو و كسر واو در معناي {دوستي و سرپرستي} شنيده ايم” از همين رو جمعي مانند هعمش- حمزه – اخفش و…”ولايتهم” رادر ايه “والذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من ولايتهم من شي حتي يهاجروا..”(انفال72) به كسر واو خوانده اند(25) و در ايه 44سوره كهف “…هنا لك الولاية لله الحق…” نيز حمزه كسائي –اعمش و…” الولاية” را به كسر واو قرائت كرده اند(26) باانكه گفته شده ظاهرا مراد از ولايت در اين دو ايه شريفه نصرت ميباشد 2-5در بررسي واژه “ولي” ملاحظه كرديد همه لغت شناسان اتفاق نظر داشتند كه”ولي” به معناي فاعل از ماده “و.ل.ي” به كسي گفته ميشود كه به كار ديگري قيام كرده ان را بر عهده گيرد.انان براي اين مطلب چنين مثال اورده اند:” ولي اليتيم الذي يلي امره و يقوم بكفايته ” بنابراين اگر “ولي” از “ولايه ” (به فتح واو ) ميبود اين معنا قابل توجيه نبود البته در جايي كه ولي با والي كنار يكديگر بيايند مانند: ” اذا اجتمع في الجنازه الوالي والوالي فقيل : يقدم الوالي وقيل : يقدم الوالي” در اينجا نيز ولي به معناي سرپرستي است ليكن چون در كنار والي ذكر شده گستره ان در حد خاص خود خواهد بود در قران نيز در مواردي به صورت روشن ولي در معناي مدبر و عهده دار امور به كار رفته است مانند اين ايه شريفه كه از قول يوسف ميفرمايد” رب قد ءاتيتني من الملك و علمتني من تاويل الاحاديث فاطر السماوات و الارض انت ولي ي في الدنيا و الاخره…” مراد حضرت يوسف اين است كه خداوند كار او را بر عهده گرفت و زندگي اش را تدبير كرد و وي را به سلامت از فراز و نشيب هاي شگفت عبور داد و به مقصد رساند يوسف در اينجا از اين تدبير الهي در زندگي سراسر شكوهمندش قدر شناسي ميكند 3-5 اگر اين تيميه براي اثبات ادعاي خود ميخواهد از اين دليل استفاده كند كه چون ولايت در اين ايات (55و56) درباره تمام مؤمنان است به ولايت معناي امارت درباره همه مؤمنان نخواهد بود پس ولايت در اين ايه به معناي امارت نيست اين مطلب افزون بر انكه صرف ادعا و مخالف با حصر ايه با كلمه “انما” است مخالف با اوصاف “…ويؤتون الذكواة و هم راكعون “خواهد بود 4-5 تحليل فخر رازي و ديگران از تعبير ولايت صرف استعباد است زيرا با دليل اثباط شد كه موضوع ايه” انما وليكم الله و رسوله …” بيان ولايت به معناي متصرف در امور و اعمال حكومت و اين ولايت امري انحصاري است و يكديگر مانند خلفاي سه گانه دران شريك نيستند واگرولايت به معناي نصرت يا محبت باشدمحذوراتيمتعدد به بار مي اورد البته اگر ولايت امام علي در حال حيات رسول خدا ولايت بالفعل نيست به خاطر وجود ولايت رسول خداست ولي پس از وفات رسول خدا دليل ديگري نيست تاولايت ايشان راتاپس ازخلافت عثمان به تاخير اندازد 5-5 در ايه موردبحث”انماوليكم الله ورسوله والذين ءامنو..”سه جمله مستقل است كه باحرف واوبه يكديگر عطف شده اندوبراي اختصارواژه”ولي”درجمله دوم وسو حذ ف شده است پس در واقع كلمه “ولي” سه بار به صورت جداگانه در ايه به كار رفته كه در مرتبه اول و دوم به معناي ولي بالفعل و در مرتبه سوم به معناي ولي بالقوه است و محذوري ندارد(27) چنانكه “ولي” در ايه “فهب لي من لدنك وليا – يرثني و يرصوا من ال يعقوب …” (مريم 5) به معناي ولي بالقوه است زيرا حضرت زكريا تقاضاي فرزندي كرد كه پس از خودش “ولي” باشد همانطور كه رسول خدا (ص) همين ولايت بالقوه انحصاري امام علي(ع) را با تعبير “من كنت مولاه فهذا علي مولا ” اعلان فرمود
نتيجه يك ) ديدگاه متنوع فريقين درباره اين ايات كه در عرف قران پژوهان شيعي به “ايات ولايت” نامبر دارند مباحث متعدد تاريخي حديثي تفسير و كلامي را در پي داشته است محور اصلي اين تنوع ناشي از مسئله اساسي نص بر امامت در انديشه شيعي و انكار(ويا حداقل ترديد در ) ان از سوي اهل سنت است دو) در ديدگاه شيعه جاي هيچ ترديد و انكار نيست كه ايات 55و56 سوره مائده درباره رخ داد تصدق انگشتر از سوي امام علي (ع) در ركوع نماز نازل شده است در منابع اهل سنت نيز شان نزول ايات درباره امام علي از چندين نفر از صحابه و تابعين (و گاهي هر كدام باطرق متعدد)نقل شده است از اين رو برخي از اهل سنت موردنزول اين ايات در باره امام علي “ع” ادعاي اجماع كرده اند سه)شيعه بدون الغاي خصوصيت از مورد نزول اين ايات انها را دليلي روشن بر زعامت وامات امام علي ميشناسد در نگاه اهل سنت با سه تلقي از اين ايات چنين دلالتي مورد ترديدو مناقشه است چهار)در عرف قران پژوهان شيعي تلقي معناي زعامت ورهبري از ايات ولايت از دو راه امكان پذير است 1.تحليل دروني از واژگان و تعابير ايات مذكور با توجه ويژه به مورد نزول انها 2.تبيين و تفسير اين ايات به وسيله رسول خدا و اهل بيت(ع) پنج)تلقي سه گانه اهل سنت از اين ايات پس از اتفاق نظر شان بر اينكه تعبير”ولي”در اين ايات به معناي ناصر يا محب است ناشي ازپذيرش روايات در مورد نزول اين ايات ياعدم پذيرش ان با چگونگي الغاي خصوصيت از مورد نزولشان ميباشد گروه اول احاديثي را كه در باره شان نزول اين ايات است پذيرفته بدون الغاي خصوصيت از ان ها ا يات ولايت راتنها بر همان مورد نزول خود حمل ميكند گروه دوم با نفي خصوصيت در مورد نزول اين ايات به عموميت مفاد ان قائل ميشود اين دو گروه نميتوانند به پيامدهاي غير قابل توجيه تلقي خود از اين ايات گردن نهند گروه سوم مفاد ايات ولايت را عام دانسته به طور كلي شان نزول اين ايات را درباره رخ داد صدقه دادن انگشتر از سوي امام علي انكار ميكنند انان ناگريزند از ان همه روايات متضافر درباره شان نزول اين ايات چشم پوشيده انها را انكار كنند بدون انكه دليلي قابل قبول بر اين مطلب ارائه مينمايد شش) اهل سنت بر تلقي شيئه از اين ايات مناقشه هاي متعددي را طرح كرده اند كه اين مناقشه ها را ميتوان در دو دسته مورد بررسي ونقد قرار داد.
پی نوشتها:
1- فخر رازي- مفاتيح الغيب- ج12 – ص29
2- درباره ترجمه جويني – ر.ك : ذهبي تذكرة الحفاظ – ج4 – ص150
3- ر.ك:كليني – الكافي – ج1 ص289 ح4/و نيزج1- ص 146صدوق عيون اخبار الرضا ج1 ص215
4- خوارزمي/ المناقب ص200
5- براي نمونه ر.ك:ابن عطيه اندلسي المحور الوجيز ج2ص208/ طوسي(شيخ طوسي) التبيان ج3 ص560 /همو تلخيص الشافي ج2ص15-16 طبرسيمجمع اليبان ج3ص326
6- فخر رازي مفاتيح الغيب ج12 ص30
7- فخر رازي مفاتيح الغيب ج7 ص213
8- شيرازي – تقريب القران ج6 ص107-108
9- طباطبايي الميزان في تفسير القران ج6ص20
10- ر.ك كليني الكافي ج1 ص146 و 288 ح3/ تفسير العياشي ج2 ص56 ح1302 / شيخ مفيد الاختصاص ص277 / مجلسي بحار الانوار ج35 ص188 / حويزي نور الثقلين ج1 ص643 – 647
11- بياضي الصراط المستقيم ج3 ص93
12- فخر رازي مفاتيح الغيب ج12 ص29
13- الوسي روح المعاني ج4 ص246
14- ابن تيميه منهاج السنة ج4 ص5-6
15- نيشابوري تفسير غرائب ج6ص169
16- فخر رازي مفاتيح الغيب ج12ص28
17- براي توضيح بيشتر ر.ك: طوسي تلخسص الشافي ج2ص40-42 شيخ مفيد الافصاح في الامامة ص129-137
18- از جمله طبري . وي پس از نقل ديدگاهها درباره ايه 54 ميگويد:” ما قول انان را كه ميگويند اين ايه درباره ابوبكر و اصحاب اوست فرو ميگذاريم زيرا خبري درباره ان نداريم بلكه حديثي صحيح از رسول خدا (ص) نزد ماست كه اين ايه را بر اهل يمن قوم ابوموسي اشعري تطبيق كرده … و سخن رسول خدا كه معدن بيان ايات خداست سزاوارتر بر پيروي است”
19-(جامع البيان ج4 ص239) ابن ابي حاتم رازي (م.327ه.ق) نيز براي صحت حديثي كه ايه 54 را درباره اهل يمن ميداند تاييد ميكند (علل الحديث ص57رقم1656 19- جوادي عاملي /ولايت علوي ص20
20- طباطبايي الميزان في تفسير القران ج6ص6
21- توبه71
22- پاسخ به اين اشكال از گفتار علامه طباطبايي اخذ شده است ر.ك:الميزان في تفسير القرانج6ص7
23- فيومي المصباح المنير ص672 ماده(و.ل.ي(
24- ابن تيميه منهاج السنة ج4ص5-6
25- فخر رازي مفاتيح الغيب ج12ص28
26- به نقل از ابن منظور لسان العرب ج15 ص407ماده(و..ل.ي(
27- محذور درصورتي بود كه لفظ “ولي” يكبار براي هردو معناي حقيقي (بالفعل) و در همان حال براي معناي مجازي (بالقوه) به كار رود. براي توضيح بيشتر :ر.ك : شيخ طوسي تلخيص الشافي ج2ص44 طبرسي مجمع البيان ج3 ص326 ايت الله جوادي ولايت علوي ص40-43