سن ازدواج و شرایط آن

سن ازدواج و شرایط آن

گامی مهم قبل از ازدواج، توجه به سن طرفین است سنی که تعالی روحی و آرامش عصبی و بهتر تحویل دادن نسل، معیار و میزانش است نه سنی که سیاست به نفع خود بخواهد و آنرا به مناقصه یا مزایده بگذارد و براساس برنامه های ” خود سازمان دهی ” که در هر مورد دارد سن ازدواج را هم بویژه اختیارات خود درآورد که در هر شهری و هر قبیله ای امکانات متفاوت است، یک قبیله در تمکن بسیار و ساکن منطقه حاره که حس تمیزشان با ولع های جنسی همراه است و یک دسته بینوای کوچ داده شده به شمال که نه پستانی دارند و نه جنسی و نه حسی و فقط اعلامیه سن قانونی ازدواج را می تواند وصله پنجره مکوبیسمی خود نمایند (حتی در یک شهر آماری گرفته شد و معلوم گردید عروسیهایی که در تابستان انجام گرفته ند برابر زمستانی است که باید اعیاد و سوگواریهای مذهبی را نیز بحساب آورد).

 

 

یکی از دوستان روشنفکر و متدینم که برای اخذ مدرک بالاتری به کارآموزی مرکز استانی رفته بود، چون سخن استاد به سن ازدواج میرسد و به قراردادهای شرعی اسلامی تعیین شده مرد 15 سالگی و از زن نه سالگی میرسد و این مطلب را اضافه می کند که شاید رشدی بشایستگی در سنین نامبرده نباشد و دخترک بجای اقتران دلچسب مجبور به انتقال نزد جراح برای رفع صدمات و جراحات وارد شده گردد و این نوعی بی پناهی است، دوست نامبرده اجازه می گیرد و این جمله را می گوید: اسلام دو سن متمایز از بلوع که حد مکلف شدن است دارد (سید رضاپاک نژادازدواج در اسلام، ص 83) سن ازدواج، سن نکاح، استاد که عالمی منصف بوده است اظهار تأسف می کند و بعد از آن هرگاه سخنی از مذهب میرفته از ان دوست که تدریسش میکرده مصلحت اندیشی می نموده است.

گرمی و سردی منطقه نه تنها در پیش رسی بلوغ جنسی موثر است بلکه تغذیه کافی، شهرنشینی، رشد بدنی از عوامل اثرگذار بشمار می روند و آنچه اخیراً وارد شده دو چیز می باشد یکی تراکم و ازدحام جمعیت در شرایطی و دیگری علل ناشناخته که برروی حیوانات مخصوصاً موشها بعمل آمده و در جمعیت های مذکور دیده اند هرچه ازدحام جمعیت بیشتر باشد و در محیط سرپوشیده قرار داده شوند خواست آمیزش بیشتر و پیشرس است فیلمهای سکسی سینماها به رشد وضع و مدارس مختلط به نکوهیده ترین طرز سن مورد بحث را پایین می آورند و درج مطالب جنسی در نشریات برای هرچه سوزان کردن دوزخ شهوت که انها بی پرده بنویسند و سینماها بوقاحت نشان دهند در تلاشی سخت‌اند.

اما علل ناشناخته ای که در بین حیوانات حتی توجه بعضی از شبانها را جلب نموده اینکه : می بینید حیوانات از یک پدر و مادر و یک چراگاه و یک نوع پرواری و پرستاری یکی شش ماه زودتر از خواهر یا برادرش فحل شده و آماده جفت گیری است و بنظر می رسد با شناخت های اسلامی که در آفتاب یا در برخی از شب ها اجتناب از آمیزش را دستور می دهد، اشعه های کیهانی و از جمله لایرز در همه چیزی حتی بلوغ موثر بوده باشد بنابراین، سن بلوغ تابع هزاران پدیده آسمانی و کیهانی و زمینی و بدنی است که انسان فقط آنچه را از طریق ادیان (سید رضاپاک نژاد ازدواج در اسلام، ص 84) دریافت داشته می داند و عنوان می نماید در میان آن همه قدرتها میلوند و چند صباحی زیست کرده همه چیزش را تابع سیاست روز و قدرتی که مصلحت اندیشی می کند تطبیق می دهد. یک روز می نویسد: ” … با وجود اینکه کشور ما در منطقه گرمسیری قرار گرفته و دختران و پسران 2-4 سال زودتر از جوانان اروپائی بحد بلوغ می رسند نمی دانیم چرا قانونگذاران سن ازدواج را که گویا کاملاً از روی قانون خارجی عیناً ترجمه نموده اند سن قانونی ازدواج دختران را در 16 سالگی و پسران را در 18 سالگی معین کرده اند و این امر از نظر اجتماع مضرات زیادی برای کشور ما دارد که رد خارج از بحث مقاله است بعلاوه مرد را مجبور نموده است به وسائل مختلف غیر قانونی مانند تعویض تاریخ تولد در شناسنامه و غیره دختران خود را شوهر بدهند و معتقد هستیم قانونگذاران در این قسمت تجدید نظر نمایند…”

” اکنون بسیاری از کشورهای بزرگ جهان این موضوع، یعنی ازدواج پیش رس دختران و پسران را بعنوان یک واقعیت پذیرفته‌اند اما ضمناً این سوال نیز مطرح می شود که فرزندانی که از این ازدوجها بدنیا می‌آیند چگونه هستند؟ جواب این سوال را از زبان یک دانشمند زیست شناس بشنوید که می‌گوید: تجربه نشان داده است، بچه هایی که از این ازدواج زودرس بدنیا می آیند غالباً به مراتب زیباتر و سالمتر از فرزندان پدر و مادران مسن تر هستند. در مدت سی سال یک پزشک آلمانی خصوصیات و مشخصات سیصد (سید رضاپاک نژادازدواج در اسلام، ص 85) هزار نوزاد را ثبت کرده است و از نتیجه این آمار معلوم می شود که فرزندان مادران خیلی جوان به مراتب کمتر از سایرین دچار انواع ضعف ها و بیماریهای کودکان می شوند. همچنین مادران هر قدر جوانتر و بچه سالمتر باشند آسانتر وضع حمل می کنند و در موقع زایمان خطرات کمتری ایشان را تهدید می کند. تا سن بیست و هفت کم و بیش این وضع ادامه دارد. چون سن مادر از این حد گذشت خطرات و دشواری های زایمان بصورت قابل ملاحظه ای افزایش می یابد و … “

ملاحظه می فرمائید این دو مطلب از دو مجله است که صاحبانش بر کرسی های مجلس مقننه تکیه زده اند یک روز هر دو در روزنامه اشان اظهار تأسف می کنند که چرا سن 16 و 18 را نقل از قوانین خارجی ها برای دختر و پسر ایرانی معین کرده اند و آرزومندند که تجدد نظر شود و سن کمتری منظور دارند اما امروز که می خواهند سن هر دو را بالا برند ملاحظه فرمائید در اوراق منتشر شده چه می نویسند که خود شاهدید در صورتی که مسئله قطعی و مسلم است که با پیشرفت مغزها بلوغ جنسی زودتر ظاهر می شود و اگر مادر بزرگها مانیکور و سرخاب ولاک در 14 سالگی بکار می برند هم اکنون در 12 سالگی بلکه کمتر چنین می نمایند و باید به تناسب ازدحام بیشتر، علم بیشتر، تمدن و شهرنشینی بیشتر، تغذیه بهتر، وسائل رفاه بهتر سن ازدواج را پایین آوردند که بالا برده و باز می‌خواهند بالاتر ببرند و تعجب خواهید کرد اگر بگویم اسلام هم با کسانی مخالف است (سید رضاپاک نژادازدواج در اسلام، ص 86). که سن را بالا می برند و هم با آنها که عقیده به پایین آوردن سن قانونی ازدواج را دارند موافقتی ندارد، زیرا اسلام به مقتضای فطرت و شرایط محیط و نشو و نما و رسید سن پذیرش و آمادگی کامل جسمی به سن بلوغ می نگرد که تازه بلوغ را نیز علامات متعددی است که یکی از انها سن مخصوص است که در جای خود (بحث بلوغ) شرح خواهیم داد (تعیین سن ازدواج بدست فهم ناچیز انسانها نیست بلکه بدست قدرت عاشق شکن معشوقش پوسته مغز و هورمونها و گنادها و مغز و غذا و رفاه و اجتماع و وضع جغرافیایی و آب و هوا و خاک و تاریخ و مهمتر از همه بدست عوامل بیولوژیکی است)آنچه را از دو مجله مذکور اوردم برای اثبات یک مطلب علمی نبود ضرورت تصریحی داشت تا خوانندگان برای همیشه بیاد داشته باشند اگر مطلبی پسند روز و دلچسب سیاست جهانی نباشد انتشارات و رساله ها نان به نرخ روز خورده، با آن سروکاری ندارند ولی می توان از کتابهای علمی مدارکی را آورد که نشان می دهد فرزندان ازدواجهای جوانتر، سالمتر و حتی دارنده امتیازات دیگری هستند که در موقع خود درباره اختلاف نخست زادگان با سایر فرزندان خواهم آورد و در اینجا ذکر یک دلیل که هر دانشجوی سال اول پزشکی هم به آن وقوف کلی دارد، اینکه هرچه سن مادر هنگام ایجاد نسل بالاتر باشد ابتلای نسل به ضعف و ناتوانیها بیشتر است که یکی از آنها امکان منگول شدنش می باشد.

تا آنجا که ممکن است مادر زن در پیری زن را زائیده و اینک که دخترش در جوانی زایمان انجام داده فرزند منگولیسم داشته باشد: (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 87) مثلاً دختری جوان بنام دال عروس شده فرزندی منگول دارد در صورتی که فقط مادر دال، زال بوده است یعنی حتی یک نفر در سن بالا ازدواج کند فامیل را هم به بی رواجی می افکند (بیماریهای ژنتیکی اغلب ارثی هستند و از عنایت خالق خلقت بیماریهای خطرناک کرموزومی ارثی نیستند چون مبتلایان اغلب عقیم و عاقرند).

کودکان منگولی در هفته های اولین زندگی از نظر ظاهر طبیعی هستند و بتدریج ناهنجارهایی در آنها ظاهر می شود:

کودک؛ شلی غیر عادی و قابل ملاحظه دارد، جمجمه اش کوچک و گرد، پست سرش تخت و صاف، خطوط کف دست و پایش غیر عادی و رشد روانی و هوش خیلی عقب و ناچیز و همانگونه که از اسمش پیداست قیافه مغولی با چشمهای مخصوص دارد و اگر به رشد جنسی برسند هرگز پسر منگول پدر نمی شود اما دختر امکان مادر شدن دارد و آنچه مورد توجه است آنکه ایجادشان بیشتر از مادر پیر است زیرا پیرشان در ژن آنها دخالت کرده تمام یاخته ها را دارای سه کرموزوم 21 می نماید و … که از بحث خارج می باشد و امروز این مسئله که زیاد و کم شدن کرموزومها انسان غیر عادی بوجود می اورد سرلوحه بحث های مربوط می باشد.

نقاهت و ضعف فرزندان را از قدیم شناخته شده و معروف است و در یک قضاوتی مورد توجه حضرت علی (ع) بدین مضمون قرار گرفت که دو کودک مورد دعوای فرزندی بین جوانی و پیری قرار گرفت و حضرت دستور دادند کودکان را بنشانند و سپس امر به بلند شدن کنند (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 88) آنکه به چستی و چالاکی برخاست به جوان نسبتش دادند و آنکه دست بر زمین نهاد و تانی داشت مربوط به پیر دانستند. (از طریق دیگر: کودکی بین دو مرد به جوان و پیر مانده بود که کدام متعلق است حضرت چون برخاستن را به ضعف دید به پیر نسبت داد).

حال که تا اینجا رسیده ایم به تجزیه و تحلیل و پاسخگویی اشکالاتی می پردازیم که مورد علاقه و زبانزد انتقاد کنندگان می باشد.

الف- پسران 18 ساله و دختران 16 ساله که قانوناً تشکیل خانواده داده اند نمی توانند تحمل مشقت‌های زندگی نمایند!

با توجه به اینکه مشقت زندگی اگر بصورت دسته جمعی پیش آید سخت ترینش را با نیروی سربازی رسد و سد می کنند و سن سربازی دولتی در همین حدودهاست و اگر بخواهند قانون استخدام را برای پذیرش مسئولیت های سنگین و جورواجور کارمندی و شوهری چرا در ترازنامه هائی که فقط اشتهای جانبداریشان از اسلام کوراست سبب تشخیص ناتوان نشان دادن قدرت سرپرستی هیجده ساله ها در برابر یک دختر 16 ساله می شود؟ علتش در اجتماعات غربی خلاصه می شود:

خانواده ای سحری می خوردند و بر افطار می نشستند تا واجب شهر رمضان برگزار نمایند، مردی از آنها ” سفره ها ” را می گرفت و ” روزه ها ” را ترک مثی کرد و شعار می داد: روزه که نمی شوم و نامسلمانی است اگر سحری هم نخورم که پاک کافرم.

از نظر تکنیک، به غرب رسیدن که سخت جانی کردن است و اگر در امور سکسی هم به غرب نرسیم که پاک شرقی باشیم. (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 89)

پس اگر به تكنيك پيشرفته غرب نرسيم بميريم كه از سكس پيشي نگيريم!

سن سربازي را در آن دو سه سالي انتخاب كرده اند كه نيروي بازو قدرت تعليمات و تمرينات اوج خود را آغاز كرده است همانگونه كه امروز ثابت شده است هركس در حدود رسيدن به بلوغ ديني يك قدرت و قوت خاصي از فطرت بر پرستش در او شعله ور مي گردد كه اگر آنرا در صراط مستقيم انداخت و پاي در راه نهاد، راه او را خواهد برد و در صورتي كه از آنجا انحراف و كجي را انتخاب نمود برگشتنش به صراط مستقيم سخت تر است و بر اين منوال بايد پرسيد آغاز اوج قدرت سكسي و جنسي در چه سالي است؟ و آيا بايد كرتكس مغز و هورمون هاي بدن آنرا معين كنند يا قانون؟ بدون شك قانون بايد همانند باغبان مي باشد وكه جنگلي (باغي بر طبيعت و تكوين) را مرتب و گلستان مي كند و بايد بدون آنكه احكام الهي را (حتي ناچيز) انحرافي بدهد آنها را ناظر باشد و مراقبت نمايد و از اين قرار تعيين حد سن ازدواج آيا با قانون است يا با هورمون ها و فطرت و دين كه هر سه سازگارند؟

با توجه به اينكه سن ازدواج در هر سالي ممكن و حتي در نوزادي و كودكي و سن نكاح (مرحله فيزيولوژيكي ازدواج) سرآغازش بلوغ جنسي و در اشخاص مختلف متفاوت است. علاوه بر اينها اگر تمثيت كارها با وجوهات است پس فقرا بايد در دنياي ديگر حوريه را بسنده كنند و نوادگان كارتل و نسل تر است هنوز د رشكمند يعني در دنياي قبل، سودائي و شيدائي نشان دهند (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 90) و ازدواج اين جهان باشد در انحصار مدلها كه مي خواهند كارخانه شان در آينده بوق بكشد.

معيار ازدواج همان خواستنهاي متكي بر غرائز است كه اگر همسر نداشت فسق و فجور را ابزاري در راه ضايع سازي اجتماع خواهد ساخت و اسلام نيز در اين موقعيت ازدواج را واجب كرده است يعني سن ازدواج اسلامي از سر وته محصور و چنين معين شده كه: دو پسر و دختر در اثر آميزش لطمه اي و صدمه اي نبينند و اين قيد سلم و صلاح فردي است كه همه جا اسلام تحت يك فرمول كلي آماده جلوگيري از زيان رواني و بدني مي باشد.

پسري يا دختري كه قدرت گنادها و هورمون ها دستش را دراز كرده اند براي دور ساختن شرم و آزرم از خود و پيروي از هوسها و شهوتها كه در اين صورت سن اسلامي تعيين شده و جوي جنسي است و بايد ازدواج كند و اين قيد سلم و صلاح اجتماعي است كه همه جا اسلام درباره اش برنامه ريزيهاي خاص و جالب داشته و دارد و خارج از اين پيروان اسلام مختارند كه دائر مدار سن ازدواج خود را بر رشد كافي جنسي و آمادگي كامل براي پذيرش مسئوليت هاي زناشوئي بدانند كه موضوع سن 18 يا 16 كه قدرت سربازي و كارمندي دارند، اما نيروي مديريت يك همسر را ندارند در صورتي كه اينجا بايد پيوندي از مهر داشته باشند نه اتصال و انفصالهاي سرهنگي و مديري و واحدوار و وزارت. بعلاوه مسلماني كه پيرو قرآن است صراحت قرآن را در برابر ” اِن يكونوا فقراء يُغتيهم الله مِن فَضله ” (كه در جلد قبل شرح دادم) هرگز فراموش نكرده و با پشتكار و اتکاء بنفس وتوکل بخدا در صورت داشتن رشد کافی جسمی و آمادگی پذیرش مسئولیت‌های زناشوئی، ازدواج را وسیله بهتر شدن تمکن و ثروت می‌داند نه عامل خرج و هزینه و  فقر. (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 91).

ب ـ (اشکال دیگر) ازدواجهائیکه در سنین پائین انجام می‌گیرد مخالف اصول علمی و بهداشتی است!

بهداشت برای ازدواج چه می‌گوید: پسر ودختر باید یکدیگر را بخواهند؛ اسلام هم می‌گوید.

پسر و دختر باید بتوانند مسئولیت‌های زناشوئی یکدیگر را انجام دهند؛ اسلام هم می‌گوید.

پسر و دختر باید در اثر آمیزش مورد نقص و عیب قرار نگیرند؛ اسلام هم می‌گوید.

پسر و دختر باید آشنا به اصول بهداشت باشند، اسلام هم می‌گوید.

اینها هیچ ارتباطی به تعیین سن ازدواج ندارد زیرا چه بسا کسانی که در سنین بالا بهداشتی نیستند و در کم سالان چه بسیار دیده می‌شوند که بهداشتی هستند. اما آنچه را علم می‌گوید که فرزندان پسر و دختر جوان سالمتر و بمراتب کمتر از نسل پیران دچار ضعفها و بیماریها می‌شوند و نیز عروس وداماد مدت بیشتری از ارگانیزمهای جنسی بهره می‌برند و از سن 35 به بعد پسر اسپرمش شروع بکسر و کاهش می‌گذارد و دختر از 27 به بالا زایمانش سخت ودر سن بالاتر فرزندان نارسا و منگول بیشتر دارد و … پس از این قرار شاید اشکال این باشد که ازدواجهائیکه در سنین بالا انجام بگیرد مخالف اصول علمی و بهداشتی است. (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 92).مثل اینکه بشریت گیج شده و مسائل همانند کلافه سردرگم در برابرش رژه می‌رود از یک طرف سن را برای ازدواج بالا می‌برد از طرف دیگر برای اینکه بچه‌های ناسالم تحویل اجتماع داده نشود سقط جنین عمدی را برای زنان سالمند! آزاد و … (در چکسلواکی اگر سن زنی بیشتر از 36 سال باشد می‌تواند سقط جنین نماید.)

پ ـ (و باز اشکال) بیشتر اختلافات خانوادگی نزد آنهاست که در سنین پائین ازدواج کرده‌اند!

اگر آماری متکی به طلاق دارید که نزد خانواده‌های کم سن و سال زیاد است  وجلوگیری از این ازدواجها بعلت رقم درشت طلاق، لازم است جلوگیری از کار هنرپیشه‌ها که هر کدام چند خانواده تشکیل داده و بظاهر مسلمانهایشان بوسیله طلاق از این به آن جهیده‌اند لازمتر از همه است و در صورتیکه مشاجرات لفظی و اختلافات مقدماتی نزد شوهران جوان و عروسهایشان دیده می‌شود این نیز از غرائز می‌باشد. و هر چه سن بالا رود رکود مشاجرات تظاهر می‌نماید و اسلام را ضرایب خاصی است که بعنوان مثال یک قهقهه جوان 18 ساله را اگر به طراوت و صلاح می‌پذیرد، برای یک هفتاد ساله، گناه محسوب می‌نماید و دختر و پسر تازه ازدواج کرده که در بحران ولع‌های جنسی وجوانییند اگر خاموش باشند بیماری بدتر و خطرناکتری از آن دارند که دائم در آزار و ستم به یکدیگر برآیند که بیماری اولی پایان بدی دارد و دومی حداقل پایان‌پذیر بوده بدخیم نیست و در اینجا اولی پایان بدی دارد (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 93). و دومی حداقل پایان‌پذیر بوده بدخیم نیست و در اینجا سن ویل دورانت را یاورم که اگر راهی پیدا شود که ازدواج در سالهای طبیعی انجام گیرد فحشاء و امراض خطرناک و تنهائی بی‌ثمر و عزلت ناپسند و انحرافات که زندگی معاصر را لکه‌دار کرده است تا نصف تقلیل خواهد یافت و سخن تکوین اینست که همیشه رشد جنسی زودتر از رشد اقتصادی و بلوغهای دیگر ظاهر می‌شود.

اشکالات مختصر دیگری نیز هست که آنقدر بدون کنترل بیان شده و می‌شود که هر کس همین قدر کتاب را درست خوانده باشد بدون ناراحتی و بلااستثناء توانائی بر پاسخگوئی دارد و اینکه بسیاری برآنند دختران را بمدارس عالی بفرستند و این مغایرت با ازدواج در سنین پائین تر دارد باز هم پاسخ همان است که اسلام زمانی ازدواج را حرام ( که زیان روانی یا بدنی وارد آید) و گاهی واجب (ابتلای به فسق و فجور و آلوده شدن بی‌گناه) می‌داند و در غیر اینصورت انسان اسلامی بین جبر و تفویض است موجودی مختار و انتخاب کننده و زمانی نیز مستهلک در نیروهای جاذبه‌ای و اشعه‌های کیهانی و … یکی از مجلات نوان با دکتر متخصص مصاحبه‌ای ترتیب داده چیزهائی می‌پرسد که دکتر چنین پاسخ می‌دهد.

«…. دخترانی که در سنین 14 تا 18 سالگی ازدواج می‌کنند اگر توانائی و آمادگی کافی برای ازدواج داشته باشند و شرایط معنوی ازدواج عاقلانه باشد عموماً زنهای سالمی می‌شوند (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 94).وچون در عین شادابی و زنده دلی و در نقطه اوج هیجان خود ازدواج می‌کنند کمتر دچار عقده‌ها و ناراحتی‌های جنسی و واپس‌زدگی‌های روحی می‌شوند و می‌توان گفت که در زندگی خوشبخت‌تر از دخترانی هستند که پس از 24 و 25 سالگی ازدواج می‌کنند و … دیده شده است که فرزندان اینگونه دختران نیز سالمتر هستند»

و این پزشک (نویسنده) اضافه می‌نماید:

مگر دختران و پسرانی که در سنین پائین ازدواج نکرده‌اند این تصور را ندارند که هیچکس احساس و تمایلاتشان را درک نمی‌کند و در نتیجه نوعی حالت طغیان و از هم گسیختگی یا حالت عاشقانه و رمانتیک (جنبه افراطی) پیدا نمی‌کنند؟ یا در برابر برخی پناه به افیون و مواد مخدر و غیره نبرده و جنبه خمودگی نمی‌یابند؟ بعلاوه مگر آباء و اجداد ما که پرورش دهندگان شیخ بهائی، خواجه طوسی، زکریای رازی، ابن سینا و ملاصدرا و … بودند پدر مادرشان در سنین بالا ازدواج کردند یا بر حسب دستور مذهبی اسلامی سن ازدواج را بر پایه احتمال به آلودگی و گناه قرار دارند؟

اینکه در کشورهای ایران، فرانسه، انگلستان، اسکاتلند، سوئد، ایتالیا، هلند و سایر کشورها هر کدام اجازه قانونی مخصوصی برای تعیین سن به اختلاف درباره ازدواج دارند خود علامت عجز بشریت در برابر این مسئله و همه مسائل انسانی اجتماعی است که خالق آنها باید معین فرماید و بجاست به سن قانونی معمول در کشورهای قلمداد شده به ترتیبی که ذکر شده اشاره شود: (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 95).

پسر 18 دختر 15 تمام ـ دختر 17 ـ سابق 21 بوده و پیشنهاد کاهش دادن و به 18 رساندن کرده بودند که اطلاعی از تصویب شدنش ندارم ـ 16 سال تمام بدون اجازه والدین ـ پسر 16 و دختر 14 و تا 21 سالگی با اجازه پدر و مادر و کمتر از 16 و 14 فقط با اجازه پاپ ـ پسر 18 و دختر 16 بلوغ بانواع تقسیم شده است: بلوغ سنی، بلوغ جسمی، بلوغ جنسی، بلوغ عقلی ، بلوغ عاطفی و بلوغ اجتماعی که شرایط و ضوابط هر کدام را در بحث مربوط خواهم آورد. اما اسلام را ملاحظه فرمائید که در کار ازدواج، بلوغ ازدواجی (رشد کافی جسمی و آمادگی کامل برای پذیرش مسئولیت‌های زناشوئی) را معیار و تراز معین کرده است لذا آن نویسنده که به هدف ننگین انتشاراتش می‌گوید «فراخنای جوانی زن از 12-25 سالگی است و 9 سالگی اسلامی نه جوانی است نه بلوغ» آنقدر بی‌بهره از مسائل و معارف اسلامی می‌باشد.

(از جمله جوانی زن از 12-25 سالگی ) که خوب است اگر بعد از این خواستند راجع به اسلام بصراحت چیزی بنویسند به سودشان است که با یک طلبه مقدماتی مشورت نمایند زیرا تعیین سن
8 سالگی برای ازدواج یک اعجاز علمی اسلامی است که بعد شرح خواهم داد بدنبال همین مطلب.

ما که در دبستان و دبیرستان ودانشگاه همیشه مطالعه اسلامی از داستانها تا آنچه امروز نمونه‌اش را می‌بینید داشته و داریم با هزار ترس و لرز مخصوصاً هنگام نزدیک شدن به قرآن مطلبی را مورد بحث قرار می‌دهیم (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 96).و هر چه می‌توانیم کلمات شاید، احتمال دارد، بنظر می‌رسد، ممکن است در کنار جملات می‌نویسیم و تاکنون چند مرتبه استمداد کرده مطلعین را به آگاه ساختن‌مان از انتقاد و اصلاح به یاری طلبیدیم اما آنکه برای پر کردن جیب خود روزنامه می‌نویسد و می‌فروشد جوهر حیات چه می‌شناسد که سن بلوغ 9 سالگی و دوران جوانی
13 ساله را معین نماید و بحث هم بکند؟!

خانم دوبوار نویسندۀ فرانسوی در کتاب خود «جنس دوم می‌گوید:

«خنده با آمیزه‌ای از جنسیت و شرم در سن سرآسیمگی یکی از معمولی‌ترین شیوه‌های دختران جوان در تمسخر طبیعت وجامعه است… اینها به تنهائی یا به اتفاق همراهانشان با خندیدن انتقال می‌گیرند و خنده‌شان با آمیزه‌ئی از جنسیت و شرم مشخص رفتار خاص سن سراسیمگی آنهاست. در این سن دختران جوان زبان بی‌پروا و خنده وحشیانه را بکار می‌برند، برخی از آنها واژه‌هائی آنچنان خام دارند که برادرانشان را از شرم شرخ می‌کنند. این زبان، بیگمان برای خودشان کمتر تکان دهنده است زیرا در نیم تجاهلشان اصطلاح چ سوالهایی که بکار می‌برند تصویرهای بسیار دقیقی در ذهنشان برنمی‌انگیزد.

بعد می‌گوید : در این سن نه تنها خنده‌های بی‌موقع و تند، از آنها دیده می‌شود بلکه حرفها و واژه‌های بی‌ادبانه، خوراکهای جور واجور و حتی خوردن اشیائی چون خورده چوب و ذرات کاغذ مشاهده می‌گردد و در سن سراسیمگی دختر بیشتر مستعد کند (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام،
ص 97). و کاو در قلمرو چیزهای هضم نشدنی و دل بهم زدن است حتی برخی از دخترها چون خونریزی قاعدگی را ببینند این گرایش که خود را زخم کنند، خراش دهند، ناخن از بن بگیرند که خونروی انتقامجویانه از او و تفهیم به عاشق محسوب شود دارند، که همه بنظر اسلام حرام است و این گرایش خود زخمی کردن بنظر خانم دوبوار از کارهای معمول در سن سراسیمگی است که می‌خواهد به عاشق آینده خود بگویند «تو هرگز بلائی نفرت‌انگیزتر از بلائی که خود بر سر خود می‌آورم بر سرم نخواهی آورد» و اینهاست نشانه‌های مغرورانه و عبوسانه آشنائی با ماجرای جنسی.

دختر آن گاه به جنون درذی گرفتار می‌شوند یا دست به قانون شکنی، نقض محرمات،  کشش تند به هر کار ممنوع وخطرناک می‌زنند که همه نوعی مبارزه با اجتمعی است که آنها را بدون سرپرست نگهداشته تا به سن بالا برسند، گاه نامه‌هائی بدون امضاء پست می‌کنند و کارهای دیگری انجام می‌دهند که همه نشانی از عصیان علیه جامعه‌شان است.

در اینجا باید اضافه کنم که خانم دوبوار هر چه را نظر می‌دهد در محیط فرانسه بی‌بند و باری مطلق دختران است و بیچاره دختران مسلمان که بخواهند سن ازدواجشان را بالا ببرند زیرا از آن آزادی که بخواهند با خنده‌ها و تمسخرها و دله دزدیها و کاغذ پرانی‌ها انتقام بگیرند یا از اینکه بتوانند خود را زخم بزنند و رنج دهند محرومند و لذا در سنین بالا با جائی خسته و اعصابی کوبیده شده به خانه شوهر خواهند رفت (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 98).

نتیجه آنکه انتخاب سن سربازی و سن کارمندی در یک حد بعنوان شایستگی و در برابر اینکه سنین مذکور لیاقت همسری و شوهری ندارد نوعی کوبیسم دادن به اجتماعی شکل نگرفته است بعلاوه آنکه تعیین سنی جهت واحدها و وزارتخانه‌ها و جبهه‌ها نوعی تعیین دقیق متکی بر پذیرش نظم و ترتیب و استخدامی پسندیده اما سن ازدواج که نظم بردار نیست چنان می‌باشد که بمردم اعلان کنند: قدغن فرمائید کسی در رأس ساعت 13 گرسنه نشود! اما اگر کسی گرسنه شود می‌تواند قبل از ن به هرج و مرج متوسل شود و از ران خود کباب بخورد و بی‌بند و باری از اوست.

بالا بردن سن ازدواج؛ آزادی سقط جنین، و هر گونه مسائلی که مددکار بهداشت و نظم خانواده است بظاهر جلو افزایش تصاعدی جمعیت‌ها را می‌گیرد ومدارس مختلط، کاخ جوانان، کاباره‌ها، پارتی‌ها، هم برای مشغولیت آن زمانی که سن سکسی فشار و ولع جنسی هست، اما قانون اجازه برداشت قانونی نمی‌دهد ولی انتشارات و سینماها تشویق و ترغیب را برای چه زمانی و اصولاً برای کدام راهنمودی گذاشته‌اند که می‌نویسند یا نشان می‌دهند: خانه شوهر اسارت است بند است، زنجیر است، سلب آزادی است اما برای چنین اجتماعی که کامل عیار در تلاشند تا استیلای دامنه‌داری را مطرح و در برابر مردم بی‌دفاع با ابزار و آلات سکسی و جنسی درآیند تنها یک وسیله برای دفاع از مصالح خویش هست و آن یاری گرفتن از مقررات الهی و معتقدات اخلاقی و در این پیکار همانند سایر پیکارها (وَ اَنتم الاَعلونِ ان کُنتُم مؤمِنین) (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 99).

روزی نبی گرامی بر منبر برامدند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: مردم، جبرئیل از جانب پروردگار لطیف خبیر بر من نازل شد و گفت: دوشیزگان همانند میوه شاخسارند که چون مطبوع شوند و برسند باید آنرا چید وگرنه حرارت خورشید و وزش بادها تباهشان می‌کند، دوشیزگان چون بدو ران بلوغ رسند طغیان غریزه آنها جز با شوهر کردن درمانی ندارند و در غیر اینصورت فاسد و آلوده می‌شوند زیرا آنان نیز بشرند (و عنهم (ع) ان الله لم یترک شیاً مما یحتاج الیه الا علمه نبیه (ص) و کان من یعلمه ایاه انه صعد المنبر ذات یوم فحمدالله واثنی علیه ثم قال ایها الناس ان جبرئیل آتانی عن اللطیف الخبر: فقال ان الابکار بمنزله الثمر علی الشجر اذا ادرک ثمارها فلم تجنن افسدته الشمس و نثرته الریاح و کذلک الابکار اذا ادرکن ما یدرک النساء فلیس لهن دواء الا البعوله و الالم یؤمن علیها الفساد لانهن بشر)

اینکه یکی دخترش را به رشد نرسیده به شوهر می‌رساند یا آنکه دخترش یکی را نپسندیده و ناراحتی روحی یافته اما همان را بجای  غذا دوایش تجویز می‌کنند به اسلام ارتباطی ندارد؛ مگر مسلمان که غیبت کرد، دروغ گفت، قمار و شراب داشت به اسلام می‌چسبد.

اسلام هرگز سن نه سالگی را سن حتمی ازدواج قرار نداده بلکه شرایط و ضوابطی برای ازدواج تعیین فرموده که اگر نزد نه ساله‌ای دیده شد ازدواجش جایز است و هرگز بی‌اطلاعی افراد را نباید بحساب اطلاعات اسلامی گذاشت (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 100).قانون ازدواج اسلامی از لحاظ تعیین سن بر مبنای رشد جسمی و آمادگی کامل برای پذیرش مسئولیت‌های زناشوئی است و همانگونه که شخص عطش پیدا می‌کند آب می‌خواهد و شدید شود به طرف همسایه می‌رود و می‌خورد غریزه جنسی هم پیش امد باید شوهر کند، شوهر نکند و شدید شود همان است که رسول عزیز ما فرمودند که حتی خورشید و باد تباهش می‌کنند که یکی از آنها بطرف خانه همسایه رفتن است.

اینکه می‌گویند محیط علم و دانش دبیرستان و دانشگاهها جای پذیرش و تعلیم و تدریس متاهلین نیست و لذا سن ازدواج در برابر ارزشمندی علم خود به خود به بعد از فارغ التحصیل شدن می‌رسد دقت زیر را باید بکار برد!

1ـ آیا پسر و دختری که در د انشگاه یکدیگر را می‌پسندند و ازدواج می‌کنند در زمان التهاب بهتر درس می‌فهمیدند یا پس از ازدواج؟ که سوزان‌ترین عشق پس از ماه عسل یا ماه بعد از آن زن و شوهر را چون خواهر برادر در میاورد.

2ـ پسر و ختری که مخلوط درس می‌خوانند اما جدا زندگی می‌کنند محیط مدرسه را بیشتر نه تفکر درباره سکس می‌گذارنند یا آنها که ازدواج کرده‌اند؟

3ـ هر کس را بالاخره شرم یا ترسی از موارد زیر هست: مذهب، افکار عمومی، قانون، وجدان؛ مگر آمار دختران باردار در دبیرستانها و دانشگاههای غرب و غیر غرب را مرتب انتشارات در دسترس همگان قرار نمی‌دهند و ارقام در اینجا هم سخن می‌گویند که : نیروی غریزی سیل بنیان کن است سن و سال، دبیرستان دانشگاه. (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 101).عقل و اراده در بسياري از موارد قدرت مقابله اش ندارند. و بارداري دختران دانش آموز و دانشجو بهترين دليل عليه كساني كه سن فارغ التحصيلي را براي ازدواج و نكاح در مدنظر دارند و باز هم بايد اسلام را گفت كه درستش را آورده است:

هر زمان آلودگي پيش آيد و شخص نتواند سكسش را به زنجير انقياد كشد بايد خودش را از راه ازدواج نجات دهد كه اگر حتي يك دختر در دبيرستاني يا دانشگاهي به گناه بباردار شود ارزش آنكه همه دختران به مدارج عاليه تحصيلي برسند و آبروي خاندامي در برابر مذهب يا مردم يا قانون يا وجدان خودش بريزد ندارد زيرا هميشه فرمول عاقلانه اين است كه قبل از انجام كار نيك گناه ترك شود و كسي كه انگشتش سرطاني است قبل از آنكه به آرايش و پيرايش همه بدنش بپردازد سرطانش را اصلاح كند و مهمتر از همه آنكه اخيراً روانشناسان متفق القول شده اند كه مدارس مختلط سبب مي شود هر دو جنس از يكديگر بيزار شوند (يك علت آنكه پسر آنچه را از عفت زنان خواسته يا دختر آنچه را از مردانگي كردان خواسته كاذب مي بينند).

مسئله اي كه درباره تعيين سن ازدواج مطرح است ميز گردي مي باشد كه خواه و ناخواه گرد تشكيل مي شود و چون ميز چهارگوش را مي دانيم چهار پايه دارد ميز گرد را مي گوئيم چند پايه چنين ميزها بر خواسته سياست و مصالح روز قرارداد و اشغال كنندگان صندليهايش نيز طبق معمول يا دانش آموزان سالهاي چهارم و پنجم دبيرستانهايند يا ناظمه ها يا متصدياني كه تازه چوپانشان كرده اند و نه روش مادر شاهي دارند نه پدر شاهي بلكه به روش دامپروري و هركدام اگر بخاطر خدا حرف نزنند (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 102). حتماً حرف را فراموش نمي كنند چنانچه يكي را اخيراً نوشته بودند تصدي يافته و فهميده است مي خواهند سن ازدواج پسر را به 20 سال برسانند لذا خودش را الگو كرده در مجتمعي چوپان وار گفته است تا بيست سالگي انسان جنون دارد و چه بسا باز هم ناظمه اي پيدا شود بگويد براي پسر تا 20 سالگي و دختر تا 18 سالگي ازدواج موش و گربه بازي است اما اين چند جمله تقديم به كساني كه در اين بحث ميز گرد نشين خواهند بود به شرط آنكه بتوانند خط مرا بخوانند و فهمي براي صاحب خط قائل باشند.

بلوغ جنسي عبارتست از خواسته هاي فيزيولوژيكي يا فرد و ازدواج جوابي است به خواسته ها و هرچه بين اين دو سؤال و جواب فاصله بيشتر باشد كمپلكس هاي روحي و عقده هاي رواني بيشتر است و در اجتماعي كه بلوغ را بعلل كيفيات شهواني و محركهاي معمولي يا بنابر خاصيت مصالح زودرس مي‌سازند بحرانهاي قلمداد شده فوق العاده مي شوند و مخرب.

و مردي بود كه در پيري فريادي داشت كه فرزنداني نارس دارد و اين را نمي دانم پشت ميزگرد حاضر مي شود بنشيند يا حاضرند بنشانندش؟ (سید رضا،پاک نژاد،ازدواج در اسلام، ص 103).

سن ازدواج دختران

سن ازدواج دختران مدتي است سن 9 سال براي بلوغ دختر و واداشتن او به تكاليف اجتماعي در اين سن و به طور خاص، سن ازدواج در 9 سالگي مورد سؤال قرار گرفته است. موارد قانوني در اين باره بدين قرار است: ماده 1210 قانون مدني اصلاحي سال 1361: (هيچ كس را نمي توان بعد از رسيدن به سن بلوغ، به عنوان جنون يا عدم رشد، محجور نمود، مگر آن كه رشد يا جنون او ثابت شده باشد. تبصره 1: سن بلوغ در پسر 15 سال تمام قمري و در دختر 9 سال تمام قمري است. تبصره 2: اموال صغيري را كه بالغ شده است، در صورتي مي توان به او داد كه رشد او ثابت شده باشد). ماده 1041 اصلاحي سال 1370: (نكاح قبل از بلوغ ممنوع است. تبصره: عقد نكاح، قبل از بلوغ با اجازه ولي، به شرط راعايت مصلحت مولي عليه صحيح مي باشد). در قانون مدني، پيش از انقلاب اسلامي ايران، قانون بدين صورت بوده است. ماده 1041: (نكاح اناث، قبل از رسيدن به سن 15 سال تمام و نكاح ذكور، قبل از رسيدن به سن 18 سال، تمام ممنوع است. مع ذلك در مواردي كه مصالحي اقتضا كند، با پيشنهاد مدعي العموم و تصويب محكمه، ممكن است استثنائاً معافيت از شرط سن اعطا شود، ولي در هر حال اين معافيت نمي تواند به اناثي داده شود كه كم تر از 13 سال تمام و به ذكوري شامل گردد كه كم تر از 15 سال تمام دارد). براي آن كه اين ماده قانوني ضمانت اجرا داشته باشد و افراد به دليل عرف اجتماعي خويش يا دليلهاي ديگر، در زير سن قانوني ازدواج نكنند، ماده ديگري نيز، تصويب شده بود. ماده سوم قانون ازدواج مصوب 20مرداد 1310: (هركس بر خلاف مقررات ماده 1041 قانون مدني، با كسي كه هنوز به سن قانوني براي ازدواج نرسيده است، مزاوجت كند به 6 ماه الي 2 سال حبس تأديبي محكوم خواهد شد و در صورتي كه دختر به سن 13 سال تمام نرسيده باشد، لااقل به دو الي سه سال حبس تأديبي محكوم مي شود و در هر دو مورد، ممكن است علاوه بر مجازات حبس به جزاي نقدي از 2000 ريال تا 20000 ريال محكوم گردد و اگر در اثر ازدواج برخلاف مقررات فوق، مواقعه، منتهي به نقض يكي از اعضا يا مرض دائم زن گردد، مجازات زوج از 5 الي 10 سال، حبسش با اعمال شاقه است و اگر منتهي به فوت زن گردد، مجازات زوج حبس دائم با اعمال شاقه است. عاقد و خواستگار و ساير اشخاصي كه شركت در جرم داشته اند نيز، به همان مجازات يا مجازاتي كه براي معاون جرم مقرر است، محكوم مي شوند). در اين نوشتار، سعي شده سن ازدواج دختر از نظر فقهي مورد بررسي قرار گيرد و با نگاهي مختصر به ديدگاه پزشكي و روان شناسي در اين موضوع، اين امر مورد بحث قرار گيرد كه آيا دستاوردهاي علوم تجربي، با آنچه در روايات بيان شده، ناسازگارند، يا خير؟ اميد آن كه، اين تلاش مورد قبول خداوند قرار گيرد و روشن گر پاره اي از ابهامها در موضوع مورد بحث باشد. بلوغ در قرآن بلوغ حلم: (و اذا بلغ الاطفال منكم الحُلم فليستأذنوا كما استأذن الذين من قبلهم كذلك يبين الله لكم آياته و الله عليم حكيم) 1 آن گاه كه كودكان شما به حد بلوغ و احتلام رسيدند، بايد مانند ساير بالغان با اجازه وارد شوند، خدا آيات خود را براي شما به اين روشني بيان مبي كند كه او دانا و محكم كاراست. (يا ايها تلذين آمنوا ليستأذنكم الذين ملكت ايمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات من قبل صلاة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعد صلاة العشاء ثلاث عورات لكم)2 اي ايمان آورندگان، بايد بندگان شما كه مالك آنها هستيد و اطفالي كه هنوز به وقت احتلام نرسيده اند در شبانه روز سه مرتبه براي ورود اجازه بخواهند: پيش از نماز صبح، پس از نماز عشا و هنگام ظهر، آنگاه كه جامه از تن بر مي گيريد كه اين سه وقت هنگام خلوت شماست.

بلوغ نكاح: (وابتلوا اليتامي حتي اذا بلغوا النكاح فان انستم منهم رشداً فارفعوا اليهم اموالهم)2 يتيمان را آزمايش كنيد، تا هنگامي كه بالغ شده و به ازدواج گرايش پيدا كردند، اگر آنان را به درك مصالح زندگاني خود دانا يافتيد، اموالشان را به آنان بدهيد. بلوغ اشدّ: ( ولا تقربوا مال اليتيم الا بالتي هي احسن حتي يبلغ اشدّه) 4 به مال يتيم نزديك نشويد، مگر آن كه راه بهتري را برگزينيد، تا آن كه به حد رشد برسد. (ولما بلغ اشدّه اتيناه حكماً و علماً و كذلك نجزي المحسنين) 5 چون يوسف به رشد رسيد، او را حكمفرمايي و دانش بخشيديم و چنين نيكوكاران را پاداش مي دهيم. (واما الجدار فكان لغلامين يتيمين في المدينه و كان تحته كنز لهما و كان ابوهما صالحاً فاراد ربك ان يبلغا اشدهما و يستخرجا كنزهما رحمة من ربك)6 اما بازسازي ديوار به آن جهت بود كه زير آن گنجي از دو كودك يتيمي كه پدري صالح داشتند، پنهان بود. خدا خواست تا آن كودكان به حد رشد برسند، تا به لطف خدا خودشان گنج را بيرون آورند. (يا ايها الناس ان كنتم في ريب من البعث فانا خلقناكم من تراب ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غير المخلّقة لنبّين لكم و نقر في الارحام ما نشاأ الي اجل مسمي ثم نخرجكم ثم لتبلغوا اشدكم)7 اي مردم، اگر شما در روز قيامت و قدرت خدا بر برانگيخته شدن مردگان شك داريد، بدانيد كه ما شما را ابتدا از خاك آفريديم، آنگاه از نطفه، سپس از خون بسته، بعد از پاره گوشت تمام و ناتمام، تا قدرت خود را بر شما آشكار سازيم و از نطفه ها آنچه را مشيت ما تعلق گيرد، در رحمها قرار دهيم، تا رد وقتي معين، كودكي از رحم بيرون آوريم تا زندگي كرده و به حد رشد برسد (و لما بلغ اشدّه و استوي اتيناه حكماً و علماً و كذلك نجزي المحسنين)8 و هنگامي كه موسي به رشد رسيد و كمال يافت، ما به او حكم و علم بخشيديم و چنين به مردم نيكوكار پاداش مي دهيم. (هو الذي خلقكم من تراب ثم من نطفه ثم من علقة ثم يخرجكم طفلاً ثم لتبلغوا اشدّكم ثم لتكونوا شيوخاً)9 او خدايي است كه شما را از خاك آفريد؛ سپس از نطفه انگاه از خون بسته، پس از آن شما را از رحم مادر، كودكي بيرون آورد؛ تا آن كه به سن رشد رسيده و سپس پير شويد.

(ووصينا الانسان بوالديه احساناً حملته امه كرهاً و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة قال ربّ او زعني ان اشكر نعمتك علي و علي دالدي و ان اعمل صالحاً ترضيه و اصلح لي في ذريتي اني تبت اليك و اني من المسلمين) 10 ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش كرديم. مادر، با رنج، بار حمل را تحمل كرد و با مشقت وضع حمل كرد و سي ماه مدت حمل و شيرخواري بود، تا وقتي كه به حد رشد رسيد و چهل ساله شد آنگاه سزاوار است كه بگويد: خدايا مرا بر نعمتي كه به من و پدر و مادر من بخشيدي شكر بياموز و به كار شايسته اي كه خشنودي تو در آن است، موفق بدار و فرزندان مرا صالح گردان. بارالها! من به سوي تو بازگشتم به درستي كه من از تسليم شدگانم.

http:// beheshtnet. Blogfa. Com/post-797

معیار ازدواج و انگیزه ازدواج در افراد مختلف

ازدواج تنها از راه مشروع و سالم تشکیل خانواده است. همه مکاتب و ادیان الهی به ویژه دین مبین اسلام، ازدواج و تشکیل خانواده را توصیه نموده اند. ازدواج به زن و مرد آرامش می دهد. و آنان را از انحراف و رفتارهای جنسی پرخطر و غیر اخلاقی باز می دارد. حال سئوال که مطرح می شود این است که در چه سنی باید ازدواج کرد؟

برای ازدواج علاوه بر نیاز به رشد جسمی و جنسی، رشد روانی و اجتماعی نیز مورد نیاز است. در اواخر دوره نوجوانی رشد جنسی تقریباً کامل می شود و فرد توانایی تولید مثل پیدا می کند. در اواخر سنین نوجوانی اغلب دختران به فکر ازدواج می افتند، در حالیکه پسران در این سنین خواهان ازدواج نیستند. گرچه ازدواج تنها راه مشروع و سالم تأمین نیازهای جسمی و روانی نوجوانان است، ولی برای یک ازدواج موفق، آمادگی زیستی، روانی، مادی و اجتماعی لازم است. در صورت داشتن ازدواج زود هنگام؛ بهتر است داشتن فرزند تا پس از 20 سالگی به تعویق بیفتد. برای این منظور لازم است که زوجین با روش های صحیح تنظیم خانواده آشنا باشند.

معیارهای یک ازدواج موفق چیست؟

انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان می بایستی براساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسی ترین معیار انتخاب همسر شناخته می شود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است.

در زیر به چند عامل برای یک ازدواج موفق اشاره می شود:

الف) سلامت جسمی و روانی

انسان سالم، خانواده سالم را ایجاد می کند. برخی از بیماریها ممکن است تهدیدی جدی برای سلامت انسان و همسر آینده او باشد. در این زمینه مراجعه به مراکز درمانی برای تشخیص و درمان زودرس و مشاوره قبل از ازدواج در مراکز مشاوره وزارت بهداشت توصیه می شود.

ب) منبع درآمد و شغل مناسب

برای یک ازدواج موفق و زندگی سعادتمند، مسأله شغل می بایستی جدی گرفته شود. با داشتن کار و شغل، عشق و محبت زوجین در منزل رونق و تداوم می یابد.

با وجودی که داشتن شغل و درآمد لازمه خوشبختی خانواده است.، باید توجه داشت که امکانات مالی به تنهایی نمی تواند حل کننده همه مشکلات یک خانواده و متضمن خوشبختی باشد و اهمیت آن تنها بایستی در کنار سایر عوامل ارزیابی شود.

ج) داشتن نیت و ارداه برای تشکیل خانواده

هریک از زوجین باید با دید باز و با رضایت خود اقدام به تشکیل خانواده نمایند. ازدواج نباید به عنوان راه حلی برای دوری از مشکلات خانوادگی جوان در خانواده در نظر گرفته شود، بلکه ازدواج زمانی موفق خواهد بود که با هدف تشکیل خانواده و تعالی روحی زوجین در نظر گرفته شود. با وجودی که والدین در راهنمایی جوانان در انتخاب همسر نقش تعیین کننده ای دارند، این نقش باید به صورت مشاوره ای باشد و نباید بصورت تحمیلی و سلب اختیار جوان در تعیین شریک زندگی آینده اش باشد.


سن مناسب و اختلاف سنی مناسب برای ازدواج

همانگونه که گفته شد، برای موفقیت در ازدواج، رعایت سن ازدواج بسیار مهم است. متخصصان سن مناسب ازدواج را برای دختران 18 تا 24 و برای پسران 24 تا 28 سال توصیه می کنند. معمولاً اختلاف سن 2 تا 6 سال بین دختر و پسر برای ازدواج توصیه می شود.

مسئولیت پذیری و پاسخگویی به نیازهای جسمی روحی و عاطفی همسر

زوجین باید متوجه باشند که با تشکیل خانواده، نقشهای جدیدی برای آنان بوجود می آید که می‌بایستی در مقابل آن مسئولیت پذیر باشند. زن و مرد متأهل نسبت به یکدیگر متعهد هستند و می بایستی با تمام وجود سعی در ایفای وظایف نمایند. یکی از اساسی ترین پایه های موفقیت یک زندگی زناشویی، شناخت دقیق نیازهای جسمی، روحی و عاطفی همسر و تلاش مستمر و دائم در پاسخ به این نیازهاست. زوجین می بایستی در این جهت به یکدیگر کمک رسانند و مشوق و همکار یکدیگر باشند. همچنین لازم است تا از توقعات خارج  از توانایی همسر اجتناب گردد. به عبارت دیگر زوجین باید تلاش کنند تنا در کنار یکدیگر باشند و نه در مقابل هم.علاوه بر این، هریک از زوجین می بایستی مسئولیت تنظیم خانواده را بپذیرند و تعداد فرزندان و فاصله مناسب تولد انان را رعایت نمایند. دین داری، تقویت معنویات و توجه به دستورات مذهبی که به زیبایی در دین مبین اسلام و سایر ادیان الهی به آن پرداخته شده است، همچون چراغی روشن در راه تعالی بشریت است. زوجین باید به تقویت معنویات در یکدیگر یاری رسانند و در این صورت است که عطر و طراوت ایمان، فضای خانوادگیشان را صفا می بخشد.

زمان مناسب بچه‌دار شدن

توجه داشته باشید که از نظر جسمانی، روانی، اجتماعی و اقتصادی صلاح نیست که یک زوج بلافاصله پس از ازدواج بچه دار شوند و حداقل در دو سال اول زندگی می بایستی از یک روش های پیشگیری از بارداری استفاده نمود. بهترین سن حاملگی برای زن بین 20 تا 30 سالگی است. حاملگی پیش یا پس از این سنین، احتمال خطرات برای سلامتی جنین و مادر را نمی افزاید. همچنین فاصله کمتر از 3 سال بین دو زایمان برای مادر و کودک، هر دو، خطرناک است. امروزه به دلایل متعددی بیش از دو حاملگی توصیه نمی شود.

هدف اصلی ازدواج و تشکیل خانواده چیست؟

متأسفانه 80% ازدواجها از انگیزه های غلط و خودخواهانه نشأت می گیرند تعدادی از انگیزه های ازدواج به شرح زیر است:

الف) فشار اطرافیان

تأثیراتی است که دوستان، خانواده، جامعه و حتی عقاید شما بر شما تحمیل می کنند. پیامی که مضمون آن این چنین است. ” تو باید در یک رابطه با جنس مخالف خود باشی و یا حتماً ازدواج کنی، اگر رابطه نداشته باشی و یا ازدواج نکرده باشی حتماً عیبی در تو وجود دارد.” در جامعه فشار زیادی به افراد مجرد تحمیل می گردد اما دیگر زمان آن فرا رسیده است که آنها را به حال خود رها کنیم و بیاموزیم که تجرد آنها درک و ارج نهیم. هر فردی مختار است مجرد بماند و یا زادواج کند.

ب) رهایی از تنهایی و افسردگی

بسیاری از افراد تنها به این خاطر که تنها هستند (و یا از تنها ماندن هراس دارند) و یا مأیوس می باشند تن به ازدواج می دهند. آنها تصور می کنند که ازدواج مشکل آنها را مرتفع می کند. اما در این شرایط معمولاً فرد قادر به یک گزینش صحیح نمی باشد و احتمال انکه فرد با شخص نامناسبی ازدواج کند زیاد است. یک انسان ناامید و تنها پس از ازدواج نیز تنها خواهد ماند. برخی

افراد تا آن حد از لحاظ عاطفی تهی می باشند که امیدی به یک ازدواج موفق با هیچ فردی را احتمال نمی دهند. در نهایت نیز اینگونه افراد گرفتار روابط محنت زا و غم انگیزی می شوند.

ج) عطش جنسی

برخی افراد انقدر غرق در غرایض جنسی خود می باشند که جز روابط جنسی به چیزی دیگری نمی اندیشند. انها روابط جنسی را به یک رابطه صمیمانه و دراز مدت ترجیح می دهند. این گونه افراد تنها بدنبال یک هم خوابه می باشند تا یک همسر خوب. برخی افراد که پیش از ازدواج با فردی رابطه دراز مدت داشته اند تن به ازدواج با فرد می دهند به این خاطر که از ترک کردن شریک خود هراس دارند که پس از رفتن آنها چه بر سر شریکشان خواهد آمد. همچنین احساس گناه می کنند زیرا که تصور می کنند آنطور که باید و شاید رفتار پسندیده ای نسبت به شریک خود نداشته اند و یا متقابلاً لطفهایی که شریکشان در حق آنها روا داشته را جبران نکرده اند. هنگامی که فرد از روی احساس گناه و عذاب وجدان و نه از روی عشق واقعی تن به ازدواج با فردی دیگر می دهند ثمری جز ناکامی و نابودی هر دو فرد در پی نخواهد داشت.

پر کردن خلاء احساسی و معنوی

اینگونه افراد دارای حس پوچی و ب یارزشی می باشند و می خواهند توسط فرد دیگری خلاء وجودی خود را به گونه ای پر کنند اما باید آگاه باشند که هر میزان هم که فرد مقابلشان انها را دوست داشته باشد قادر به پر کردن خلاء های زندگی انها نمی باشند.


پذیرش اجتماعی

جامعه به افراد مجرد به چشم یک انسان متهم می نگرد. این جمله را در درب ورودی بسیاری از رستورانها و یا مراکز دیگر زیاد دیده اید: ” ورود افراد مجرد ممنوع ” و یا بسیار از موسسات و ادارات افراد مجرد را به استخدام خود در نمی آورند. بنابراین ازدواج انگیزه ای می گردد برای جوانان تا در جامعه مورد پذیرش قرار گیرند.

تأمین مخارج زندگی

اینگونه ازدواجها در زنان بیشتر به چشم می خورد که به منظور تأمین نیازهایشان با مرد ثروتمندی تن به ازدواج می دهند.

اعتماد به نفس پایین

برخی افراد با نخستین فردی که به آنان پیشنهاد ازدواج می دهد می پذیرند و ازدواج می کنند. اینگونه افراد به لحاظ اعتماد به نفس پایینشان می پندارند قابل دوست داشتن نبوده و یا ارزش، زیبایی، محاسن و هنر کافی در خود سراغ ندارند که فردی شیفته آنان گردد. انان از ترس آنکه نکند فرد دیگری انان را نپسندد و شاید این آخرین فرصتی باشد که رد زندگی برایشان ایجاد گشته، شتابزده تن به ازدواج می دهند (مانند دخترانی که خیلی زود ازدواج می کنند)

www. Pezeshk.us-persian weblog.jr. cofekalame. WordPress.com

پلی گامی چیست؟

مرد موجودی پلی گامی است که در هر روز میلیون‌ها سلول جنسی پرتحرک بی‌طاقت و کوتاه عمر تولید می‌کند که هیچ هدفی جز دویدن به سوی تخمک و رسیدن به آن ندارند. اسپرم‌‌های بسیار کوچکی که به چشم غیرمسلح دیده نمی‌شوند و هیچ توشه و اندوخته‌ای برای ادامه حیات خود ندارند. طبیعت زن موجودی مونوگامی است که در هر گاه تنها یک سلول جنسی درشت، آرام، سرشار از اندوخته و صبور تولید می‌کند که آماده است برای پذیرش و پرورش تنها یک سلول مرد از میان میلونها اسپرم. به قصد بقای آن وتولید خلقتی تازه در عالم خلقت.

حالا به تحلیل رفتارهای جنسی زن و مرد می‌پردازیم که با فیزیولوژی و ساختار جنسیت آنها رابطه مستقیم دارد. غرایز جنسی مردان مانند تعداد گامت‌هایشان ریز ریز و متعدد است، بی‌هیچ احساس تعهد جسمی در پاسخ این رفتار. یعنی ، در آمیختن با زنان متعدد و به لذتی کوتاه و سریع دست یافتن بدون دغدغه و یا احساس مسئولیت باروری. اما غرایز جنسی در زنان مثل گامت‌هایشان، موحد، طولانی و بی‌تعجیل و همراه با احساس مسئولیت باروری و احساس تعهد برای پرورش و به ثمر رساندن نقطه لذتی است که از آن بهره برده‌اند. پس از این دو تحلیل طبیعی، بدون دخالت تربیت نفس و هدایت آن به سوی انسانی شدن رفتار رها به عشق می‌رسیم و بررسی آن در زن مرد. رومن رولان نویسنده پرقدرت فرانسوی در رمان جان شیفته از زبان آنت قهرمان اصلی داستان که شخصی توانمند و زیباست می‌نویسد: (ما زنان وقتی عاشق می‌شویم همه قلب و وجودمان را به مرد محبوبمان می‌سپاریم آن گونه همه زیبایی‌ ها و لذات دیگر، در رابطه با او معنا می‌یابند. اما شما مردان وقتی عاشق می‌شوید تنها قسمتی از قلب و وجود خود را در اختیار زن محبوبتان می‌گذارید و بقیه را برای موفقیتها و کسب قدرتها و خود خواهی خود نگه می‌دارید. حرفی نیست؛ شاید اگر ما هم مرد بودیم چنین می‌کردیم اما آنچه از شما می‌خواهیم این است که آن قسمتی از قلبتان را که به ما سپردید دیگر ملعبه هوسبازی‌هایتان نکنید، ما به همان سهم، هر چند کوچک، اگر زلال و اطمینان بخش باشد قانعیم) البته هیچ حکم و قضاوتی را درباره مردان و زنان نمی‌توان تعمیم داد. چرا که بر هر قاعده‌ای استثنایی هم است. هستند مردانی که دل به زنی می‌بندند و همه عمر به او وفادار می‌مانند و هستند که دل موحدی ند ارند و در بازار تعدد می‌چرخند. اما حرف ما بر سر قاعده است نه استثنا و واقعیت کثیر همان است که از زبان آنت در جان شیفته بیان می‌شود.

اگر تعدد گرایی مردان از طبیعت آنان سرچشمه می‌گیرد پس چرا باب طبع زنان طبیعی نبوده و این همه آزار دهنده است؟ همه کار ما رسیدن به این پرسش است که چگونه طبع زن و مرد می‌تواند به هم نزدیک‌تر و هماهنگ‌تر شود آنچه گفتیم صرفاً توصیفی از غرایز و ویژگیهای ذاتی آدم‌ها بود. اما یونگ این نخبه روانشناسی بر این عقیده است که غرایز آدمها قابلیت تعمیم، هدایت  و جهت‌گیری به سوی متعالی شدن را دارد. یعنی زن و مرد می‌توانند غرایز خود را چنان آموخته کنند که به جز واسطه عشق با هم نیامیزند . اما چگونه چنین مرحله‌ای ممکن است؟ به باور من عشق در نهاد و خلقت زن به واسطه آن که باید مادر شود و ضرورت مادی شعق است. اما در مرد عشق نهادینه نیست و باید به وسیله زن در او پا بگیرد، رشد کند و نهادینه شود. چون طبیعت پدر مسئول پرورش و تغذیه فرزند نیست. تنها نیمی از فرزند از پدر منشا گرفته که مکمل نیمه دیگری است که از مادر منشا گرفته اما تغذیه و پرورش کامل فرزند با مادر است.

زن در مقام مادر می‌تواند و باید عشق را در فرزند پسر بیافریند و ذهن او را به وحدت دل نزدیک کند. اما متاسفانه اغلب مادران، طبیعت مردم را در فرزندان خود می‌پذیرند؛ پلی گامی بودن او را قبول می‌کنند و به آن میدان می‌دهند. ولی در مقام همسر از مرد خود عشق و وحدت دل طلب می‌کنند. مادران به جای آن که پسران خود را عاشق خود کنند باید عشق را به آنها بیاموزند و جوهر و گوهر واقعی زن را به او نشان دهند و به او یاد دهند که چگونه زن مطلوب خود را برگزینند و در این گزینش سره را از ناسره تشخیص دهند. و نیز آنان را با این حقیقت آشنا کنند که لذت آمیزش از روی عشق با آمیزش بدون عشق قابل قیاس هم نیست؛ چرا که عشق در طبیعت خود موحد است و تنها در وحدت ذهن است که همه نیروهای جسم و جان در جهت نیل به لذتی ژرف و پردوام هدایت می‌شوند و به کام می‌رسند. اگر زن در مقام مادر نتواند به این وظیفه عمل کند نقش بعدی با زن در مقام همسر است. زنان توانمندی که عشق به خاطر تربیت نادرست در آنها سرکوب نشده باشد می‌توانند جای خالی مادر را نیز پر کنند و قلب مرد را با همه تپش‌هایش در دست گیرند و در سایه عشق آن را به مقام وحدت برساند. گاه دیده شده این نقش را فرند دختر ایفا کرده است و دل پدر را با طعم عشق و پای‌بندی به آن آشنا ساخته است. به هر صورت این کار را در هر مرحله‌ای می‌توان انجام داد و هیچ زنی ذاتاً از اجرای آن نقش عاجز نیست مگر اینکه خلل‌های تربیتی و شخصیتی او را باز دارند.

این نقش زن، زنی که همه هستی‌اش آیه‌ای تاریکی است؛ یعنی حتی زنی که خود هنوز به کمال نرسیده باشد؛ نیز می‌تواند به برکت عشق مرد را به سحرگاه شکفتن‌های ابدی ببرد. جان او را به درخت و آب و آتش پیوند زند. پس هر زنی که دل به مردی می‌سپارد؛ باید واقعیت پلی گامی بودن او را بپذیرد تا بتواند وی را در همه پیچ و خمهای عشق با خود ببرد و تمامی لذاتی را که او در این و آن می‌جوید و نمی‌یابد به برکت عشق و درایت برای او فراهم آورد.

اگر اغلب زندگی‌ها با عشق آغاز میشوند اما بدون آن، یا حتی تنفر به پایان می‌رسند، به خاطر این است که عاشق شدن زحمت و اراده‌ای نمی‌خواهد اما عاشق ماندن نیازمند آگاهی، تلاش، گذشت و تغییر است . زن باید بتواند برای محبوب باقی ماندن به توانایی‌ها و زیبایی‌های وجودی خود بیفزاید تا هر دم از باغ وجودش بری تازه برسد.

حال آنکه اغلب زنان برای حفط مرد محبوب خود به رفتارهای پلیسی و سوء ظن آمیز متوسل می‌شوند و می‌پندارند حفظ دل مرد وابسته به امور بیرونی است. در صورتی که آزاد گذاشتن مرد و پروراندن هر چه زیباتر و درخشان‌تر خویش بهترین جذبه را در وجود آنان به وجود می‌آورد. باید چیزی در وجود زن باشد تا به مرد بگوید بیا؛ نه آنکه بندی در کار باشد که به او بگوید نرو !!!

همین طور در مورد مردان نیز شرط محبوب ماندن و ماندگار شدن در دل زن پر جذبه‌تر شدن و کاملتر شدن شخصیت و رفتارهای اوست.

پستانداران الگوهای زندگی مختلفی دارند. برخی از آنها مانند گوریل‌ها حرم سرا دارند. یعنی یک نر، تعداد زیادی ماده را در قلمرو خود دارد. (پلی گامی) پلی  گامی در حیوانات بیشتر دیده می‌شود که تفاوت جثه نر و ماده زیاد است و به نر اجازه می‌دهد، چندین ماده را در قلمرو خود حفظ کند و برای آنها غذا و مراقبت فراهم کند. در انسان اگر چه جثه مرد از زن بزرگتر است، این تفاوت بسیار کمتر از حیواناتی است که به صورت پلی گامی زندگی می‌کنند. برخی دیگر از حیوانات زندگی مونوگامی دارند. (یک نر، یک ماده) این حیوانات مانند گیبون‌ها،جفت خود را به قلمرو خود می‌برند و زندگی غیراجتماعی دارند. نیاز انسان به زندگی اجتماعی برای تهیه غذا، مانع از چنین زندگی ایزوله‌ای می‌شود. برخی از حیوانات نیز نه حرمسرا دارند و نه ایزوله زندگی می‌کنند. شامپانزه‌ها تقریباً زندگی آزاد جنسی دارند. بدین ترتیب که شامپانزه‌های ماده، با نران متعددی رابطه برقرار می‌ کنند و در ازای آن غذا برای فرزندانشان می‌گیرند. شامپانزه‌های نر هم روابط متعدد دارند و نسل خود را تکثیر می‌کنند. اما این الگو هم الگوی زندگی اجداد انسانی ما نبوده است. بنابراین انسان تنها پستانداری است که هم سوشیال زندگی می‌کرده است، و هم نسبتاً مونوگاموس.

در واقع زندگی انسان بیشتر شبیه پرندگان بوده است. اکثر پرندگان، سوشیالی، مونوگاموس هستند، و نر و ماده با کمک هم از فرزندان مراقبت می‌کنند. اما همزمان روابط مخفیانه جنسی با دیگران دارند. در واقع شاید تشابه انسان با پرندگان از آنجا ناشی شود، که نوزاد انسان برخلاف سایر پستانداران، در شرایط به دنیا می‌آید که بسیار ناتوان است. شاید علت این تولد زود هنگام، رشد زیاد مغز در انسان است. به هر حال، این ناتوانی سبب می‌شود نقش پدر در بزرگ کردن فرزند پررنگ تر شود. هر چقدر این نقش پررنگتر باشد، نیاز به مونوگامی بیشتر است. بنابراین انسان برای حفظ بقا نیاز داشته که رابطه مونوگامی داشته باشد، اما این موضوع او را از گریزهای جنسی مخفیانه باز نمی‌داشته است.

از طرف دیگر بشر ناچار از زندگی سوشیال بوده است. اجداد شکارچی ما، مجبور بودند گروهی برای شکار بروند و در آن زمان نمی‌توانسته‌اند همسرشان را در کنار خود داشته باشند. جالبست بدانیم انسان تنها موجودی است که کل جامعه کمک می‌کند که رابطه مونوگامی حفظ شود. مراسم و آیین ازدواج و سنتهای اجتماعی و اخلاقی که وضع شده و مجازات‌هایی که برای خائنین در نظر گرفته‌اند، همه در این راستاست.

پستانداران الگوهای زندگی مختلفی دارند. برخی از آنها مانند گوریل‌ها حرم سرا دارند. یعنی یک نر، تعداد زیادی ماده را در قلمرو خود دارد. (پلی گامی) پلی گامی در حیواناتی بیشتر دیده می‌شود که تفاوت جثه نر و ماده زیاد است و به نر اجازه می‌دهد، چندین ماده را در قلمرو خود حفظ کند و برای آنها غذا و مراقبت فراهم کند. در انسان اگر چه جثه مرد از زن بزرگتر است، این تفاوت بسیار کمتر از حیواناتی است که به صورت پلی گامی زندگی می‌کنند. برخی دیگر از حیوانات زندگی مونوگامی دارند (یک نر، یک ماده) این حیوانات مانند کیبون‌ها، جفت خود را به قلمرو خود می‌برند و زندگی غیراجتماعی دارند. نیاز انسان به زندگی اجتماعی برای تهیه غذا، مانع از چنین زندگی ایزوله‌ای می‌شود. برخی دیگر از حیوانات نیز نه حرمسرا دارند و نه ایزوله زندگی می‌کنند. شامپانزه‌ها تقریباً زندگی آزاد جنسی دارند. بدین ترتیب که شامپانزه‌های ماده، با نران متعددی رابطه برقرار می‌کنند و در ازای آن غذا برای فرزندانشان می‌گیرند. شامپانزه‌های نر هم روابط متعدد دارند و نسل خود را تکثیر می‌کنند. اما این الگو هم الگوی زندگی اجداد انسانی ما نبوده است. بنابراین انسان تنها پستانداری است که هم سوشیال زندگی می‌کرده است و هم نسبتاً مونوگاموس.

در واقع زندگی انسان بیشتر شبیه پرندگان بوده است. اکثر پرندگان، سوشیالی ، مونوگاموس هستند و نر و ماده با کمک هم از فرزندان مراقبت می‌کنند. اما همزمان روابط مخفیانه جنسی با دیگران دارند . در واقع شاید تشابه انسان با پرندگان از آنجا ناشی شود، که نوزاد انسان برخلاف سایر پستانداران، در شرایطی به دنیا می‌آید که بسیار ناتوان است. شاید علت این تولد زود هنگام، رشد زیاد مغز در انسان است. به هر حال، این ناتوانی سبب می‌شود نقش پدر در بزرگ کردن فرزند پر رنگ تر شود. هر چقدر این نقش پررنگتر باشد، نیاز به مونوگامی بیشتر است. بنابراین انسان برای حفظ بقا نیاز داشته که رابطه مونوگامی داشته باشد، اما این موضوع او را از گریزهای جنسی مخفیانه باز نمی‌داشته است.

از طرف دیگر بشر ناچار از زندگی سوشیال بوده است. اجداد شکارچی ما، مجبور بودند گروهی برای شکار بروند و در آن زمان نمی‌توانسته‌اند همسرشان را در کنار خود داشته بانشد. جالبست بدانیم انسان تنها موجودی است که کل جامعه کمک می‌کند در رابطه مونوگامی حفظ شود. مراسم و آیین ازدواج و سنتهای اجتماعی و اخلاقی که وضع شده و مجازات‌هایی که برای خائنین در نظر گرفته‌اند، همه در این راستاست.

با شروع تمدن و شهرنشینی و با گسترش کشاورزی که امکان جمع کردن ثروت و اختلاف طبقاتی میسر شد، مردان قویتر این امکان را داشتند که حرمسرا داشته باشند. جالب اینجاست که برخلاف دید سنتی ما به این قضیه، ممکن است بتوان از نقطه نظر کاملاً متفاوتی به آن نگاه کرد. وجود حرمسرا، در واقع به این معنی بوده که مردانی از رده‌های پایین اجتماعی، امکان ازدواج نداشتند و این ظلم به مردان بوده است . زنان می‌توانستند انتخاب کنند که زن چندم مردی توانا و ثروتمند باشند و یا تنها زن مردی ضعیفتر . اما در کل از ذخیره ژنتیکی بهتری برای حفظ بقایشان برخوردار می‌شدند، نسبت به زمانی که مونوگامی حاکم باشد. اما مردان ضعیفتر، امکان حفظ بقا را از دست می‌دادند.

به هر حال در طول تاریخ، شایعترین روش زندگی بشر، مونوگامی برای ضعیفترها و پلی گامی برای مردان ثروتمند و رؤسای قبایل بوده است. پلی گامی در آفریقا، خاورمیانه، چین و هند که کشاورزی وسیعتری داشته‌اند و اختلاف طبقاتی بیشتر بوده است . شیوع بیشتری داشته است. و در یونان باستان، که بیشتر بر پایه شکار بوده است، اختلاف طبقاتی کمتر و بیشتر مونوگاموس بوده‌اند. قوانین و اخلاقیات هم طبیعتاً ضامن اجرایی این سبک مشکل زندگی، در جامعه‌ای سوشیال محسوب می‌شده است.

و اما امروز وضع دنیا چگونه است؟ زمانی هدف از رابطه جنسی حفظ بقا بوده و تمام این معادلات از آن رو شکل گرفته که به این فرایند کمک کند. امروز اما با جوامعی مواجهیم که درصد بسیار کمی از روابط جنسی برای تولد فرزند است. عشق و جذابیت جنسی که زمانی بوسیله جفت‌گیری و بقا بوده است، امروزه بالکن داستان دیگری دارد. حتی برای بزرگ کردن فرزند هم نیاز بسیار کمتری برای دو جنس است. بسیاری از پدران یا مادران می‌توانند به تنهایی فرزند خود را بزرگ کنند و هم زمان نیاز به پارتنر ابعاد جدیدی یافته است.

در غرب که برخاسته از تمدن یونان همواره سردمدار مونوگامی بوده است، پدیده‌ای به نام «سریال مونوگامی» شکل گرفته که در واقع نوع پلی گامی به توالی زمانی است . شاید قوانین سخت اخلاقی که کارکرد فیزیولوژیک خود را از دست داده، بشر را مجبور به این تغییر کرده است . در شرق اما پلی گامی تا همین اواخر، رسم رایجی بوده است. جالب است بدانیم که پلی گامی در ژاپن در سال 1880، در چین 1953، و در هند در سال 1955 ممنوع شده است. بنابراین در بسیاری جوامع شرقی، چه به علت نفوذ فرهنگ غربی و چه به دنبال برابری خواهی مردان و زنان و کاهش اختلاف طبقاتی، امروزه پلی گامی ممنوع شده است. اما این ممنوعیت بسیار متفاوت از ممنوعیت اخلاقی ریشه‌دار آن در غرب است. بنابراین احتمالاً انواع روابط پنهان پلی گامی، همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر باز به همان دلیل تاریخی بستر کشاورزی در شرق، ارتباطات ساختارهای جامعه، اهمیت ریشه‌ای عمیقی دارد. بنابراین از هم گسیختن ساختار خانواده، هزینه اجتماعی بالایی دارد. لذا شاید به کندی به سمت سریال مونوگامی غرب حرکت کند و در این بین پلی گامی پنهان بیشتری را تجزیه کند. و این بار باز دقیقاً به همان علت جدا شدن این گونه روابط، از باروری و تولید مثل، مراقبت از فرزند و بارداری‌های مکرر، نمی‌تواند سبب شود زنان، زندگی مونوگامی را ترجیح دهند.

چه نتیجه‌ای می‌خواهم بگیرم، نمی‌دانم. به هر حال به نظر می‌رسد آنچه این ساختار قوی اجتماعی ـ اخلاقی مونوگامی سوشیال را بنا کرده، بسیار رنگ باخته و کارکرد خود را از دست داده است. حال که لزومی به حفظ آن نیست، شاید در آینده شاهد روشهای دیگری از زندگی اجتماعی و جنسی باشیم. شروع تمدن و شهرنشینی و با گسترش کشاورزی که امکان جمع کردن ثروت و اختلاف طبقاتی میسر شد، مردان قوتیر این امکان را داشتند که حرمسرا داشته باشند. جالب اینجاست که برخلاف دید سنتی ما به این قضیه، ممکن است بتوان از نقطه نظر کاملاً متفاوتی به آن نگاه کرد. وجود حرمسرا، در واقع به این معنی بوده که مردانی از رده‌های پایین اجتماعی، امکان ازدواج نداشتند. و این ظلم به مردان بوده است. زنان می‌توانستند انتخاب کنند که زن چندم مردی توانا و ثروتمند باشند و یا تنها زن مردی ضعیفتر. اما در کل از ذخیره ژنتیکی بهتری برای حفظ بقایشان برخوردار می‌شدند، نسبت به زمانی که مونوگامی حاکم باشد. اما مردان ضعیفتر ، امکان حفظ بقا را از دست می‌دادند.

به هر حال در طول تاریخ، شایعترین روش زندگی بشر، مونوگامی برای ضعیفتر‌ها و پلی گامی برای مردان ثروتمند و رؤسای قبایل بوده است. پلی گامی در آفریقا، خاورمیانه، چین و هند که کشاورزی وسیعتری داشته‌اند و اختلاف طبقاتی بیشتر بوده است.

شیوع بیشتری داشته است. و در یونان باستان، که بیشتر بر پایه شکار بوده است، اختلاف طبقاتی کمتر و بیشتر مونوگاموس بوده ‌اند. قوانین و اخلاقیات هم طبیعتاً ضامن اجرایی این سبک مشکل زندگی، در جامعه‌ای سوشیال محسوب می‌شده است.

و اما امروز وضع دنیا چگونه است؟ زمانی هدف از رابطه جنسی حفظ بقا بوده و تمام این معادلات از آن رو شکل گرفته که به این فرایند کمک کند.امروز اما با جوامعی مواجهیم که درصد بسیار کمی از روابط جنسی برای تولید فرزند است. عشق و جذابیت جنسی که زمانی وسیله جفت گیری و بقا بوده است، امروزه بالکل داستان دیگری دارد. حتی برای بزرگ کردن فرزند هم نیاز بسیار کمتر برای دو جنس است. بسیاری از پدران یا مادران می‌توانند به تنهایی فرند خود را بزرگ کنند و هم زمان نیاز به پارتنر ابعاد جدیدی یافته است .

در غرب که برخاسته از تمدن یونان همواره سردمدار مونوگامی بوده است، پدیده‌ای به نام «سریال مونوگامی» شکل گرفته که در واقع نوعی پلی گامی به توالی زمانی است . شاید قوانین سخت اخلاقی که کارکرد فیزیولوژیک خود را از دست داده، بشر را مجبور به این تغییر کرده است. در شرق اما پلی گامی تا همین اواخر، رسم رایجی بوده است. جالب است بدانیم که پلی گامی در ژاپن در سال 1880، در چین، 1953، و در هند در سال 1955 ممنوع شده است. بنابراین در بسیاری جوامع شرقی، چه به علت نفوذ فرهنگ غربی ، و چه به دنبال برابری خواهی مردان و زنان و کاهش اختلاف طبقاتی، امروزه پی گامی ممنوع شده است. اما این ممنوعیت بسیار متفاوت از ممنوعیت اخلاقی ریشه‌دار آن در غرب است. بنابراین احتمالاً انواع روابط پنهان پلی گامی، همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر باز به همان دلیل تاریخی بستر کشاورزی در شرق، ارتباطات ساختارهای جامعه، اهمیت ریشه‌ای عمیقی دارد. بنابراین از هم گسیختن ساختار خانواده،  هزینه اجتماعی بالایی دارد. لذا شاید به کندی به سمت سریال مونوگامی غرب حرکت کند و در این بین پلی گامی پنهان بیشتری را تجربه کند. و این بار باز دقیقاً به همان علت جدا شدن این گونه روابط، از باروری و تولید مثل، مراقبت از فرزند و بارداری‌های مکرر، نمی‌تواند سبب شود زنان، زندگانی مونوگامی را ترجیح دهند.

http://www. pezeshk.us

http:// persianweblog.ir

http:// cafekalame. WordPress.com

 

ـ صفحه 8 مجله تندرست ، شماره 12، سال 21

ـ اطلاعات بانوان ص309، ص 56 از یک متخصص

ـ مجله سلامت، 183، ص34

ـ طبق معمول کلمه غریزه را همه جا بکار می‌بریم بدون توجه بصحت و سقم، وجود یا عدمش که بسیاری از امروزیها منکر آنند.

ـ اطلاعات بانوان 438 ، ص 6

ـ لذات فلسفه 184

ـ مجله فردوسی شماره 1121 ترجمه حسین مهری

ـ وسائل باب نکاح ب 23 خ

 

2

 


جستجو