معنویت افزائی وراهکارهای ان:

معنویت افزائی وراهکارهای ان:
ضرورت بحث:
پیدایش معنویتهای نوظهور/ عرفانهای کاذب/کج راهه هائی به نام معنویت
مانند اوشو/اکنکار / رام الله/مدیتیشن/ سای بابا /کیهانی /فالون دافا/شیطان پرستی / بلک متال/ هوی متال/ فشن/ پانک/ رپ/ تیفوس و….به عنوان سبک جدید
وساحری،سرخ پوستی ،عرفان مسیحی، بودیسم، هندوییسم وتصوف در تمام نحله های ان در سبکهای سنتی ضرورت بحث پیرامون معنویت ومعنویت گرائی را صد چندان کرده است.
اهمیت بحث:
معنویت طلبی را به هیچ ترتیب نمی توان از وجود و زندگی انسان حذف کرد، از آن روست که انسان برای معرفت و عبودیّت خداوند آفریده شده و ظرفیتّی نامتناهی برای این هدف دارد.
اعراض از یادخدا ممکن است این کشش جوهری به حقیقت نامتناهی کمال را به فراموشی سپارد”وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ (1) امّا هیچ گاه این شراره ی قدسی و آذر آسمانی خاموش نخواهد شد.
ظرفیت نامتناهی انسان، در صورتی که در راستای معرفت و عبودیّت جریان یابد و شکوفا شود به دستیابی انسان به مبنای ایمان و عمل صالح می انجامد.
ِبسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَصْرِ *إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ *إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ *(2)
از آن سو، اگر این استعداد متعالی و نامحدود انسانی به سطوح پست زندگی و هستی معطوف گردد، حیات دنیا شکل می گیرد.
شالوده ی حیات دنیا بر فساد و ستم استوار است؛ زیرا میل به نامتناهی، هنگامی که به امور محدود این جهانی منصرف شود، حدّ شکنی و ستم و تجاوز و تعدّی را رقم می زند. به این سبب، حیات دنیا در قالب دو طبقه ی سلطه گر و سلطه پذیر تحقق می یابد.

در این ساختار، سلطه گران می کوشند با چهار شیوه مردمان را در وضعیت سلطه پذیری نگاه دارند.
سرگرمی به شهوات،
ایجاد ترس و تهدید،
دانشی برای توجیه اقتدار سلطه گران

 

خرافاتی در لباس دین و معنویات.
در طول تاریخ حیات دنیایی بشر، همواره این امور از سوی مستکبران و سلطه گران در ارتباطشان با مستضعفان و سلطه پذیران به کار گرفته شده است.
ماهیّت و حقیقت معنویت اسلامی،گذر از حیات دنیا به حیات طیّبه است. برای این تحوّل باید در متن حیات دنیا طبقه ی سومی شکل بگیرد که نه سلطه گر باشد و نه سلطه پذیرودرست انقلاب اسلامی ونظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر همین اساس شکل گرفته است.
خط سومی که در این میان کشیده شده و نظام حیات دنیا را متزلزل می کند، خط مجاهدان فی سبیل الله است.
برای عبور موفق از حیات دنیا لازم است که مجاهدان فی سبیل الله
ترس ها را با شهامت جایگزین کنند،
شهوات را سامان داده و مهار سازند،
دانشی بر مبنای ایمان، عمل صالح و در راستای عبودیّت و بندگی تولید نمایند،
و از همه مهم تر، معنویت و عرفانی با شاخص های
عزّت مندی و آزادگی،
آرامش بخشی و شادی آفرینی،
ارایه دهند.
نجات معنویت از دام سلطه گران، در چهارچوب مبانی، اهداف و ارزش های انقلاب اسلامی میسّر و ضروری است. سنّت های معنوی دیگر، نظیر عرفان مسیحی، بودیسم، هندوییسم و غیره، تنها به تحکیم شالوده های سلطه و تداوم ستم در سطح کلان حیات جهانی کمک می کنند.
ویژ گیهای عرفان اسلامی:
پویایی،
جذّابیت،
تحوّل آفرینی
و تمدّن سازی است.
در آیین و اندیشه ی امام خمینی(ره)، عرفانی معرّفی شده که جامع شاخص های بالا بوده، و در نهایت پویایی، جذّابیت، تحوّل آفرینی و تمدّن سازی قراردارد. این دقیقاً همان چیزی است که انسان روزگار ما تشنه ی آن است.
براین اساس، لازم است که در جامعه ی اسلامی ایران نمونه ای از این عرفان کارآمد ارایه شود تا به تدریج جان های مردمان به سوی این جاری زلال متوجّه گردد و بتوانند از گوارای آن سیراب شده و سراب ها را باز شناسند.
ویژگی های معنویت اسلامی
1-    خدامحوری
2-    انسان باوری
معنویت و عرفان اسلامی خدا محور است؛ به این معنا که هدف عالی آن، نه دست یابی به نیروهای خارق العاده و نه صرفاً وضعیت های روانی مطلوب است، بلکه حقیقتی متعالی و فراتر از تمام نمودهای هستی را می جوید و به همه ی هستی معنا می بخشد.
باور به وجود حقیقتی که دارای تمام خیرها وکمالات نامحدود و سرچشمه ی بی پایان رحمت و زیبایی و بی نیازی است، به هستی و حیات شکوه و معنایی دیگر می دهد.
عرفان هایی که خدا محور نیستند، از این گنج بی پایان محروم اند.
دومین ویژگی عرفان اسلامی، انسان باوری است. عرفان اسلامی، انسان را شایسته و سزاوار رسیدن به قرب الهی دانسته، او را بی واسطه در رابطه با خداوند دارای استعداد خلافت الهی و تجلّی اسما و صفات الهی می داند. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ﴿3 ﴾ به همین جهت، راه به سوی خدا بسیار نزدیک«وأنَّ الرّاحِلَ اِلیکَ قرَیبُ المَسافة» (4)
و پیمودن آن برای کسی که اراده ی سیر الی الله دارد بسیار سهل است؛ شریعتی سهل که برای همه ی افراد جامعه در هر موقعیت راهی روشن و گشوده به سوی محبوب است و چوپان و حمال و خیاط و نظامی و عالم و پیر و جوان و زن و مرد برای استفاده از آن تنها به یک تصمیم نیازمندند، بدون این که از روند عادی و سالم زندگی دور شوند، به جنگل ها یا کوه ها پناهنده شوند، یا در دیرها عزلت گزینند.
ابعاد سیاسی قوی که عرفان اسلامی ارایه می دهد و در آیین و سیره ی امام خمینی به روشنی ابراز شده و به شکل گیری انقلاب اسلامی انجامید، به همین انسان باوری در پرتو خدامحوری باز می گردد.
از دیدگاه امام خمینی اسلام فاقد سیاست نبوده بلکه سیاست عین دیانت ودیانت عین سیاست بیان شده وبه عبارتی کسانی که سیاست را از دیانت جدا می دانند نه چیزی از سیاست می دانند ونه بوئی از دیانت برده اند.
نگاه معنوی و عرفانی به انسان از منظر اسلام، او را در جایگاهی قرار می دهد که هیچ تباهی و ستمی در حق او قابل اغماض و پذیرش نیست.
عرفان اسلام، به طور خلاصه و خاصّ، عرفانی خدامحور و انسان باور است و با این دو ویژگی سایر مکاتب عرفانی و سنّت های معنوی برتری پیدا می کند. امّا این برتری محتوایی، به دلیل عدم ارایه ی صحیح، کمتر از ظرفیتی که شایسته و سزاوار بوده، گسترش یافته و استفاده شده است.
در حقیقت، دو نوع موانع وجود دارد: نخست، موانع علمی و تربیتی است که باید با کوشش دانشمندان و پژوهشگران بر طرف شود، و دیگر، مشکلات و کاستی های اجرایی و عملی که باید با عزم و تلاش مدیران و مسؤولان دلسوز و متولّیان فرهنگی حل و فصل شود.
موانع معنویت گرائی اسلامی وانقلابی:
1- موانع مشکلات و کاستی های اجرایی و عملی
2-    موانع علمی و تربیتی
الف :موانع علمی و تربیتی
1. تقلیل گرایی در پیامدها و عدم توجّه به ره اوردهای این جهانی؛( غافل شدن از بعد دنیائی عرفان اسلامی)
2. تقلیل گرایی معرفت شناختی در لایه های معارف دینی؛( شریعت ظاهری ، احکام گرائی صرف در قالب باید ها ونبایدهاتاجائی که نقش روحانیّت و مرجعیت دینی، در جامعه به نادرست به بیان احکام و اعمالی خشک و بی روح فرو کاسته شده است.)
3. ناتوانی نظام تعلیم و تربیت ما برای تربیت معلّمان اخلاق و مربیان معنوی؛( مشکل تقلیل گرایی و معرفت شناختی در معارف دینی، سبب شده است که در نظام تعلیم و تربیت دینی، به اندازه ی شریعت شناس، معنویت شناس و مربی اخلاق و عرفان نداشته باشیم. بیشتر کسانی که در علوم دینی تحصیل می کنند، فقه رایج را می شناسند و حداکثر کمی هم اخلاق چشیده اند. نادرند افرادی که کتب عرفانی را گشوده و مطالعه و فهم کرده باشند.)
4. کمال گرایی و غیرکاربردی بودن؛( مشکل علمی و تربیتی دیگر، کمال گرایی در آموزه های اخلاقی و عرفانی است. همواره اخلاق و عرفان در حدّ انسان کامل و تمامیّت آن دیده شده و به ندرت مراتب پایین و گام های اول تحلیل و تبییین می شود. بدون شک، داشتن چشم اندازی بلند و ملاحظه ی اوج، لازم و مفیداست، امّا اگر عرفان و اخلاق همواره در حدّ انسان کامل طرح شود و فاصله ی میان انسان عادی تا انسان کامل با برنامه ها و تصویرهای ذهنی مناسب پر نشود، این شکاف معرفتی، به جای انگیزه سازی وگیرایی، انگیزه سوز و زننده خواهد شد. عرفان و اخلاق اسلامی بسان باری سنگین پنداشته شده و سیر در این راه، دشوار و سهمگین توصیف می شود و گاه به محالاتی نظیر کوه با نیروی مژگان تشبیه می گردد.)
5. بُعد و دشواری شکل گیری هویّت معنوی؛( مشکل کمال گرایی، نه تنها در بین مردم کوچه و بازار احساس هویّت سالک الی الله بودن را دشوار و دور از نظر می نماید، بلکه در بین محصّلان علوم دینی نیز همین تأثیر را برجای می نهد و موجب می شود آنان به همین میزان که خود را متشّرع و متعبّد بدانندکفایت کنند، در حالی که علاوه بر شریعت که راه روشن و گشوده به سوی خداست، لازم است در مسیری تدریجی و گام به گام، ابعاد معنوی و عرفانی و لایه های عمیق تر باطنی اسلام نیز مورد توجّه دانشوران قرارگرفته و در عمل نیز آنان را به سلوک و پیمودن این راه ترغیب نماید.)
موانع حکومتی و اجرایی
1- ابهام در روش و این که چگونه باید عمل کرد؛
2- شکاف و فاصله بین مدیران و محقّقان؛
3- فقدان ستاد سازماندهی و برنامه ریزی استراتژیک؛
4- عدم اهتمام به تأمین کادر علمی تخصصی برای پشتیبانی برنامه های اجرایی.
راهکارهای توسعه ی معنوی
در برابر آسیب ها و موانع موجود، راهکارهایی برای توسعه ی معنویت اسلامی وجود دارد که إعمال آنها برای افزایش نفوذپذیری در قبال جریان های معنویت گرای غیر اسلامی و وارداتی ضروری است.
این راهکارها به سه صورت قابل اجراست.
برخی از این راهکارها تنها با کار علمی
و بعضی دیگر با برنامه ریزی اجرایی قابل عمل است.
مواردی نیز وجود دارد که از سویی به فعالیّت های علمی و از دیگر سو به برنامه های مدیریتی و اجرایی مربوط می شود.
راهکار های پیشنهادی عبارتند از:
الف-گسترش رویکرد نتیجه گرا؛ (تاکنون اخلاق و معنویت از منظری تکلیف گرایانه و شبیه به احکام شریعت دیده شده و ارایه گردیده است. در حالی که رویکرد پیامدگرا یا نتیجه گرا بسیار جذّاب تر، انگیزه سازتر و برای شروع کارآمدتر است. نمونه هایی از این رویکرد را در تبیین رابطه ی معرفت خداوند با خلاقیت بررسی می کنیم.
خداوند سرچشمه ی خلاّق و نامحدود هستی است که تمام عالم، جلوه ها و نشانه های اوست. سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (5)  کسی که خدا را بشناسد و آیاتش را در کتاب آفرینش مطالعه کند، هر پدیده ای را بسان روزنه ای به سوی بی نهایت خواهد دید. هر ذرّه ای در نظر او گنجینه ی بی پایانی است که تا ابد برای الهام بخشی و کشف حقایق قابل بهره گیری است. روانشناسان، خلاقیّت را الهام و نوعی کشف فوق العاده دانسته اند. اندیشه ای که به اصل دانایی و خلاقیّت پیوند یابد، به جریانی سرشار و پیوسته از خلاقیّت و کشف تبدیل می شود که هیچ گاه تهی نمی گردد و پایان نمی پذیرد.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار                                                       هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
برای شخص خداشناس، هر چیز ساده ای سرشار از رازهای کشف نشدنی و امکانات و ظرفیت های قابل استفاده است. او می داند که خالقی توانا و حکیم و بخشنده ای غنی و شگفتی آفرین عالم را بنا کرده و تدبیر می کند؛ پس عجایب بسیاری را می توان در یک قطره آب، ذره ای خاک یا نسیمی در هوا مشاهده کرد. خداشناس آماده است تا از درون ساده ترین پدیده ها، شگفت انگیزترین چیزها را بیرون آورد و با عادی ترین امور، پیچیده ترین مسایل را حل کند.
ب- تقویت رویکرد اجتماعی؛ (شاد کردن دیگران نیز یکی از عوامل معنوی و اخلاقی شاد زیستن از منظر اسلام است. انسان از دیدن شادی دیگران شاد می شود؛ به ویژه اگر خودش عامل آن شادمانی باشد. ممکن است شادی های خود را با گذشت زمان، بی ارزش، پوچ و ناچیز بشماریم، امّا اگر چه به بهانه ای ساده توانسته باشیم دیگران را شاد کنیم و شادمانی آنها را به تماشا بنشینیم، سروری عمیق تر، ارزشمندتر و با معنی تر را تجربه خواهیم کرد؛ به طوری که اگر در آینده این شادمانی را به یاد آوریم، ازکمند اندوه خویش رها خواهیم شد. حتّی اگر آن را به یاد نیاوریم، اثری که در ما می گذارد چنان عمیق است که ما را در برابر ناکامی ها و غم ها نفوذ ناپذیر و مقاوم می کند. به بیان امام علی علیه السلام،«ما اودع قلباً سروراً إلا خلق الله من ذلک السرور لطفاً فأذا نزلت به نائبةجری الیها کالماء فی انحداره حتّی یطرُدَها عنه کما تطرد الغریبة من الإبل»(6). «سروری در دل کسی قرار داده نمی شود، مگر این که خداوند لطفی از آن می آفریند، تا هنگامی که ناکامی بر او فرود آید، مثل آبی که در شیار روان می شود جریان یابد و آن را می راند، همان طور که شتر غریب می گریزد.»
ما می توانیم ژرف ترین و ماندگارترین شادمانی ها را در قلب دیگران برای خود سرمایه گذاری یا ذخیره کنیم تا در موقع لزوم به ما باز گردد. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا (7) دل های مردمان کشتزار شادمانی است؛ اگر بذری درآن افکنید، مزارعی از سرور و دل خوشی حقیقی و پایدار خواهید داشت؛ زیرا دست خداوند و لطف او را در کار آورده اید و او عین برکت است: ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾. (8)
معنویات در افزایش احتمال دست یابی به اهداف و موفقیت نیز نقش برجسته ای دارد. توکّل به عنوان یکی از مهم ترین اصول اخلاق اسلامی، می تواند ما را در رسیدن به موفقیت ها و اهداف عالی یاری نماید. وقتی نیروی بیکران الهی پذیرفته شود و امکان اتصال به آن و برخورداری از آثارش در قلب جاگیرد، آمادگی و شایستگی بارش حیات بخش قدرت آسمانی پدید آمده و موانع دریافت فیض بر طرف می شود. بنابراین، «کسی که متوکّل بر خداست کمک و حمایت را از دست نمی دهد»«من کان متوکّل علی الله لم یعدم الاعانة» (9) و همواره در قلمرو امن پشتیبانی شکست ناپذیر حضوردارد.
اگر قدرت خود را جلوه و پرتوی از قدرت نامتناهی الهی بدانیم، در حقیقت، به آن پیوسته و نیروی او در ما جاری می شود. فراموش کردن این ارتباط موجب می گردد که در محدودیت نیروی خود باقی مانده و به امور ناچیز و افراد ناتوان دیگر تکیه کنیم.)
ج- تثبیت هویت معنوی از نظر اسلام؛( خداوند نامحدود است و جلوه های او نیز بی انتهاست. از این رو، خداشناسی، یعنی سیر در این جلوه و تجلیّات بی کران. و کسی که او را بشناسد، هر روز و بلکه هر لحظه، پروردگار را باجلوه ای تازه و نمودی نو مشاهده می کند و می شناسد: كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ(10) با این تجارب خداشناسانه، انسان این توانایی را پیدا می کند که هر روز و حتّی هر لحظه جهان را از منظری نو ببیند و به همه چیز نگاهی نو بیندازد. عالم برای شخص خداشناس همواره تازه است. تکراری ترین امور جهان نو و دست نخورده، تازگی هایی برای کشف کردن و شناختن دارند. زیرا خلّاق هستی بخش خود را در آفرینش نموده است و عالم سراسر آیات و نشانه ها و جلوه های او و کلماتی است که او برای معرّفی نمودن خود خوانده و نوشته است و کلمات او نیز بی انتهاست: ﴿قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا﴾. (11)
بنابراین، با قرار گرفتن معرفت خداوند در جان و خرد، نگاه انسان به عالم عوض شده، به نگاهی غنی و تیزبین برای کشف تازه ها و خلاقیّت و نوآوری تبدیل می شود. دست یابی به این نوع بینش و نگرش، برای پرورش خلاقیّت و شکل گیری شخصیتی خلّاق، بسیار ضروری است. نگاه نوبین که در اثر خداشناسی ایجاد می شود، سرمایه ی خلّاقیت است و برخورداری از تازگی، نگرش انسان را مثل کودک معصومی که به دنبال تجربه و کشف جهان جدید بیرون رحم است، جستجوگر و جذّاب می سازد و آمادگی کشف شگفتی ها را در سطح بالایی پدید می آورد.
دل یا قلب، کانون دریافت ها و ادراکات وجود آدمی است: أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَـٰكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (12)خداوند در مناجات با حضرت موسی7، فرمود: «کُن …جدید القلب»(13)«همواره نو دل باش». توصیه ی خداوند به حضرت موسی علیه السلام، به این معناست که مرکز اندیشه و شناخت در وجودت را هر روز و هر لحظه نو به نو کن و آماده ی دریافت های تازه و شناخت های جدید باش. این توصیه، با توسعه ی خداشناسی در دل امکان پذیر است و نتیجه اش خلّاقیت و نوشناسی است.
سرور و شادی عمیق نیز از اخلاق و معنویت اثر می پذیرد. یقین به خداوند، یکی از شورانگیزترین و شادی سازترین آموزه های اخلاقی است. یقین به خدا، یعنی یقین به حسن و کمال مطلقی که هنوز شناخته نشده، و اطمینان به وجودی که زیبایی و لطف نامتناهی اش همیشه رازی برای فاش کردن و جلوه ای پنهان برای نمودن و دل بردن دارد. یقین به خدا، یعنی یقین به کسی که در اوج کبریای اش احدی را نمی پذیرد و با ندای “يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّـهُ نَفْسَهُ ۗ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (14) (وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّـهُ نَفْسَهُ )خلق را از خود می راند، ولی عشق بی کران و سرشارش آهنگ « وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ » سر داده است.
یقین، انسان را در مدار این جاذبه و دافعه، به چرخش و شور و شعف وامی دارد و مثل دریایی موج خیز هیجان و شادی را در قلب برپا می کند. از این رو، «الیقینُ حبورٌ.»(15).«یقین شادمانی بی کران است».
اگر انسان، تنها با لطف و حسن و جمال انس بگیرد، از آن خسته و ملول می شود و اگر همواره جلوه های جلال و کبریایی را تجربه کند، رانده و تنها می ماند، و این هر دو، به تنهایی حزن انگیز و غم افزاست. امّا کمال مطلق هم جلال نامتناهی است و هم جمال بی پایان، هم متکبّر و قهار است و هم انیس و رئوف. هر تجلّی الهی رازی نهفته دارد و هیچ ضدّی برابر او نیست، همان طور که ندّ و نظیری برایش نخواهی یافت. جلوه های گوناگون او شوری در جان اهل یقین می افکند که تمام غم ها را مثل غباری در توفان یا خاشاکی در سیلاب از میان می برد. پس «اطرح عنک واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن الیقین.»(16) «احساسات غم انگیز با اراده ی بردباری و نیکویی یقین دور و زدوده می شود».و سروری که اعماق دل را به جنبش و هیجان می آورد، اهل یقین را فراگرفته، سر مست و شادمان می سازد، یا شاید ویران می کند و از نو می سازد و می آفریند.
از سوی دیگر، یقین، به معنای پذیرش و اطمینان کامل به معنی داری جهان و زندگی است. پس هر اتّفاقی که می افتد معنادارد و هدفی را دنبال می کند. انسان، با یقین، همواره در حال تجربه ی معنایی و نزدیک شدن به هدفی است که خداوند برای او قرار داده است. برای کسی که یقین دارد، جهان و زندگی اطمینان بخش است، امّا نوعی ابهام نیز دارد؛ او می داند که نوازش و لطف و البته ناز و قهر، عالم و زندگی اش ر پر کرده است، امّا نمی داند که لحظه ی بعد لطف و نوازش است یا کبر و ناز. البته همه ی این ها خواستنی و دل پذیر است؛ زیرا اهل یقین هم آن نوازش ها را از نور و سرور و کمال و جمال مطلق می دانند و هم نازها را و یقین دارند که در هر قهری نیز لطفی پنهان است. پس فریاد بر می آورند که:
به حلاوت بخورم زهر، که شاهد ساقی است
به ارادت بکشم درد، که درمان هم از اوست
د- حمایت از مؤسّسات آموزشی و پژوهشی در حوزه ی عرفان های نوپدید؛
هـ ـ اهتمام مدیران اجرایی به استفاده از کارشناسان ممحّض و پژوهشگر.
پی نوشتها:
1- ﴿سوره طه/١٢٤﴾
2- ( سوره عصر)
3- (سوره البقره/30و31)
4- (دعای ابوحمزه ثمالی)
5- ﴿سوره فصلت/٥٣﴾
6-  (هدایة العلم، باب سرور، ح 5)
7- ﴿سوره مریم/٩٦﴾
8-  ( سوره ملک/ 1)
9- (میزان الحکمة، ح 22252)
10-(میزان الحکمة، ح 22252)
11-(سوره کهف/109)
12-﴿سوره حج/46﴾
13- (میزان الحکمة، باب تقوا، ح 22068)
14- ﴿سوره ال عمران/٣٠﴾
15- (منتخب میزان الحکمة، باب یقین)
16- (هدایة العلم، باب غم، ح10)


جستجو