پرسش از منزلت و اهمیت امامت در اندیشه کلامی شیعه از مباحث مهمی است که مورد تصریح و تدوین قرار گرفته است و در روایات نیز به صورتهای گوناگون به میان آمده است ، اما در آثار کلامی اهی اعتزال و اشاعره ، این پرسش به صورت بحث مستقل و مصرح ، نیامده است و این ، سبب شد که در تحقیق حاضر ، با گزارش و تحلیل آرای آنها در باب منزلت و اهمیت امامت ، دست یابیم . اما در باب اندیشه های متکلمان امامیه ، مساله منزلت ، به صورت مدون طرح شده و جست و جو در آثار آنها ، مقدور است و این ، ریشه در گفتار ائمه اطهار علیه السلام دارد.
برای مثال ، روایتی که عبدالعزیز بن مسلم از امام رضا علیه السلام نقل می کند ، چنین است :
امامت ، مقام و منزلت انبیاء و میراث اوصیاست. امامت ، خلافت خدا در روی زمنین است … امامت ، زمام دین ، نظام مسلمانان ، صلاح و عزت مومنان است . امامت ، اساس اسلام رشد یابنده و پایه بلند آن است. با امام است که نماز و روزه و حج و جهاد ، تمامیت می یابد امام است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام و حدود خدا را اقامه و دین خدا را پاسداری می کند .و مردم را با حجمت و اندرزهای که با نورش ، عالم را درخشان می کند.
امام ف امین خدا در بین خلقش و حجت او در میان بندگانش و خلیفه او در سرزمینهایش است و مردم را به دین خدا دعوت و از حریم او ، حراست می کند . امام ، کسی استا که از گناهان ، پاک و از عیوب میراست . به علم ، مخصوص و به حلم ، موسوم است . رشته اتصال دین ، عزت مسلمانان ، مایه خشم منافقان و نابودی کافران است.
امام ، در روزگار خویش ، یگانه است و هیچ کس به پای او نمی رسد و هیچ عالمی با او برابر نیست . جانشینی برای او یافت نمی شود و مانند ی برای او نیست . تمام فضایل و نیکیها را دراست ؛ بدون این که آنها را طلب یا کسب کرده باشد ، بلکه از جانب خداوند کریم به او اعطا شده است . پس کدامین شخص است که به حد شناسایی امام برسد و یا بتواند او را انتخاب کند ؟ هیهات !هیهات! خرد درباره اش گمراه و خاطرها در گمگاه ، عقلها سرگردان و چشمها ، بی دید است. بزرگان در این جا کوچکند و حکیمان ، در حیرت و بردباران ، کوتاه نظر . هوشمندان ، گیچ و نادان ،شعرا ، لال و گنگ و سخندانان بی زبانند. شرح یک مقامش نتوانند و وصف یکی از فضایلش ندانند و همه به عجز ، معترفند. چگونه می توان کنهش را وصف کرد و اسرارش را فهمید …. او در مقام خود ، اختری است که بر افزوزد و از وصف و اصفان ، فراتر است….. امام ، عالمی است که چیزی بروی پوشیده نیست . پاسداری است که از انجام وظایف ، کوتاهی نمی کند. معدن قد است پاکی ، پارسایی ، علم و عبادت است ….. امام ، مورد تائید الهی و محفوظ از لغزش و خطاست . بدین گونه ، خداوند به وی مقامی ممتاز بخشیده تا حجتی باشد بربندگان و شاهدی باشد بر مخلوقات . و این فضل خداست که به هر که خواهد ، عطا نماید . و الله ذوالفضل العظیم . (1)
از این جاست که امامت در مکتب شیعه ، جزء اصول دین است و از نظر لزوم اعتقاد ، در ردیف توحید ، نبوت و معاد قرار دارد. منصب امامت در این مکتب امتداد وظایف رسالت پیامبر (ص) می باشد و مام به تمام وظایفی که بر عهده پیامبر بود ، قیام می کند و همه را انجام می دهد.
در مکتب شیعه ( امامیه ) ، فلسفه بعثت پیامبران با فلسفه نصب و تعیین امام ، یکی است و همان عللی که ایجاب می کند خدا رسولی را بر انگیزد ، ایجاب می نماید که امام پس از پیامبر که عهده دار وظایف رسالت می باشد از طرف خدا منصوب شود. (2)یعنی همان گونه که پیامبر از طرف خدا مبعوث می شود و مردم در انتصاب او هیچ نقشی ندارند ، امام هم که جانشین پیامبر است ، باید از جانب پروردگار منصوب شود ، زیرا امام ، نه تنها باید در کلیه سجایای اخلاقی و فضایل و کمالات ، از قاطبه مردم ، برتر باشد . بلکه باید واجد مقام رفیع عصمت و مصونیت از گناه و خطا و دارای علم وسیع نیز باشد. از ان جا که تشخیص این امور ، از حیطه فهم مردم ، خارج است ، تنها خدای بزرگ که عالم به مکنونات است ، می تواند چنین افرادی را به مردم معرفی کند. (3)
در مکتب اهل تسنن ، مقام امامت ، یک مقام فرعی و اجتماعی است و دست جامعه اسلامی در گزینش آن ، به گونه هایی باز است ، در این مکتب ، امامت از فروع دین است و لزوم انتخاب آن ، به خاطر اجرای احکام الهی است ؛ زیرا اجرای احکام و جهاد در راه خداوند ، بدون امام ، امکان پذیر نیست ، به خاطر همین باید امت اسلامی ، فردی را برگزیند که احکام خدا را اجرا کند و با دشمن ، جهاد نماید.
در این نظریه برای انتخاب امام ، ظابطه صحیح و جامعی وجود ندارد ، بلکه آنان شیوه روی کار آمدن خلفای پیشین را ملاک وظابطه انتخاب خلیفه قرار داده اند ؛ مثلاً چون خلیفه نخست ، با بیعت گروهی روی کار آمد ، یکی از راههای گزینش امام را بیعت گروهی می دانند و از آن جا که خلیفه پیشین ، زمام امور را به دست گرفت ، تعیین امام قبلی را یکی دیگر از راههای انعقا امامت می شمردند . و چون خلیفه سوم پس از شورای شش نفری ، جامعه خلافت را بر اندام کرد ، انتخاب خلیفه از طریق شورا راه سوم برای انعقاد امامت معرفی می کنند. از آن جا که خلفای بعدی ،با قهر و غلبه ، مقام خلافت را به دست می آورند. یکی دیگر از راههای انعقاد خلافت را قهر و غلبه تصور می کنند و با این استدلال ، امویان، مراونیان و عباسیان و در قرون اخیر ، عثمانیان مانند عبدالحمید عثمانی را خلیفه پیامبر می دانند (4)
دیدگاه اشاعره و معتزله نسبت به منزلت امامت
مقام امامت نزد اهل سنت ، به طور کلی یک منزلت اجتماعی و منصب عادی و غیر الهی است که تود مردم ، بویژه اهل حل و عقد (مدیران و مسئولان )، این مقام را انتخاب می کنند. این خلدون (732-808 ه. ق ) دیدگا ه یاد شده را به اختصار ، چنین گزارش می کند :
امامت ، از مصالح همگانی است که به دیدگاه خود امت وانهاده شده است هر کس را تعیین کردند : او پیشوا خواهدبود. (5)
مبانی نظری مشربهای کلامی اهل سنت در امامت ، همین است و اگر در عمل ، گزینش خلفا براین اساس و روش نبوده است ، امر قابل تامل دیگری است و اگر برخی از متکلمان اهل سنت ، بیعت تعدادی محدود و یا غلبه و پیروزی فردی را تصحیح کننده به دست آوردن منصب امامت می دانند. باید آن را نوعی توسعه در بینش آنها انگاشت و با تفسیری از فرآیند تحقق عزم امت پنداشت که برای دفاع از خلافتهای کسانی ارائه شد که واجد الشرایط خلافت نبوده اند.
بر این مبنا ، شرط مهم خلیفه ، صرفاً برخورداری از شایستگی اداره کردن امور جامعه و لیاقت کاردانی در امر مدیریت اجتماعی است و نه عدالت و پیراستگی از گناه و خطا و نه آگاهی کامل و بصیرت نافذ و برخوردار از کتاب و سنت . به همین دلیل ، برخی از متکلمان اهل سنت تصریح کرده اند که خلیفه می تواند فاسق یا جاهل باشد. (6)
چنان که بیان شد ، فهم و تحلیل دیدگاه متکلمان اهل سنت در باب منزلت امامت ، در گروه تحلیل نظریه آنها در سه مساله « وظایف امام » « شرایط و ویژگیهای امام » و « فرآیند تعیین امامت امام » است . به همین دلیل ، به گزارش آرای متکلمان متاثر از معتزلیان و اشاعره در خصوص هر یک از مسائل سه گانه می پردازیم .
وظایف امام
دانشمندان اهل سنت ، وظایف امام را به مدیریت جامعه دینی منحصر کرده اند . از نظر آنها ، عمده ترین نقشی که امامت در جامعه دارد ، چنین است :
1-تامین عدالت اجتماعی با اجرای قوانین اسلامی در جامعه دینی که با تاسیس دادگستری و گسترش آن و نصب عده ای واجد شرایط برای انجام دادرسی ، قابل حصول است.
2-تامین امنیت عمومی برای ایجاد آسایش و آرامش در جامعه دینی که با اقامه حدود شرعی و با قوه قهریه ضابطان به دست می آید.
3-پاسداری از مرزهای جامعه اسلامی که با اعزام سربازان و مجاهدان به مرزها ، اعلان جنگ و صلح و فرماندهی نیروها قابل حصول است.
4- توسعه و گسترش اسلام در جهان با (ترویج ، تبلیغ و)جهاد در راه خدا. (7)
علاوه بر این چهار نقش عمده ، وظایف دیگری نیز بر عهده خلیفه و امام است ؛ مانند تامین ارزاق عمومی ، گسترش بهداشت و درمان ، توسعه آموزشهای همگانی ، نظارت بر داد و ستد و به طور کلی ، ارتباطهای عمومی جامعه .
بر این اساس ، نقش و رسالت امامت نزد اهل سنت ، به تدبیر امور معیشتی امت محدود می شود و امام در بسیاری از شوون و مسائل دیگر . فاقد نقش می گردد. برای مثال از نظر اهل سنت ، امت مسلمان ، در آموزش و کسب معارف و احکام اسلامی ، نیازی به امام ندارد. قاضی عبدالجبار معتزلی همدانی ( متوفی 415 ه . ق) به چنین دیدگاهی تصریح دارد. (8)
این در حالی است که اموزش صحیح یا محرف معارف و احکام اسلامی ، می تواند امت را در بینش مبتنی بر اصات وحی ، حفظ کند. و یا آن را از آموزه های واقعی دین ، دور کند.
همچنین ، نقش تربیتی و الگویی امام که بر مبنای نظریه اهل سنت د ر نقش و منزلت امامت ، انکار می شود ، قابل توجه است ، رابطه امت با امام ، در این نظریه ، چنین نیست که امت برای تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی ، امام را به عنوان اسوه و نمونه عینی تخلق قرار دهند که عاری از هرگونه خطا و گناه است.
این دیدگاه در تفسیر منزلت و نقش امامت در جامعه دینی را می توان دیدگاه دنیا گرایانه نامید که رسالت امام را به امور ، صرفاً این جهانی ، محدود و محصور می کند. به همین دلیل ، آن را می توان مبتنی بر مغالطه کنه و وجه دانست که وجهی از شوون امامت را به جای همه رسالت و هویت آن ، می نهد و نیز می توان آن را مبتنی بر خطای تحولی نگری (reductionism)انگاشت که امامت را به امری فروتر از آن ، تقلیل می دهد.
این نظریه تحولی نگرانه ، بسیاری از مسائل امامت را نزد اهل سنت ، تحت تاثیر قرار می دهد ؛ از جمله : امامت از مباحث کلامی است یا فقهی ؟ اوصاف و شرایط امام ، کدام است ؟ فرآیند انتخاب امام چیست ؟و…… (9)
شرایط و ویژگیهای امام
دانشمندان و نویسندگان اشاعره و معتزله ، نسبت به شرایط معتبر در امام ، دیدگاههای مختلفی دارند که ابتدا به گزارش اهم آنها می پردازیم :
محدث بزرگ اهل سنت ، مسلم بن حجاج قشیری (متوفی 261) در کتاب صحیح از قول حذیفه بن یمان آورده است که حضرت رسول (ص) فرمود :
پس از من ، پیشوایانی بر سرکار خواهند آمد که نه در راه من قدم بر می دارند و نه روش مارا پیش خواهند گرفت . در میان ایشان ، کسانی برخواهند خاست که پیکرشان ، پیکر آدمی ، ولی قلبشان ريال قلب شیطان است . من پرسیدن : ای رسول خدا ! اگر من با چنین پیشوایانی همزمان بودم ، تکلیف چیست ؟ حضرت فرمود : مطیع و فرمانبردار پیشوا باش ؛ اگر چه پشتت را به تازیانه بیازارد و مالت را به یغما ببرد. (10)
و نیز از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود :
اگر کسی از امام و پیشوایش ، چیزی ناخوشایند ببیند ، باید بردبار باشد ، زیرا اگر به اندازه یک وجب از جماعت مردم کناره بگیرد و در آن حال ، بمیرد مرده اش ، مرده دوران جاهلیت است. 11
بر اساس این گزارش چنین استنتاج می شود که فسق و فجور و ظلم و بیداد گری ، مانع امامت نیست . پس در امام ، عدالت و دادگری ، معتبر نیست ، بلکه هر فاسق و فاجری ، اگر امام بشود ، اطاعتش بر مردم لازم است.
قاضی ابوبکر باقلانی(متوفی 403 ه . ق ) از متکلمان برجسته اشاعره ، در خصوص شرایط احراز منصب خلافت و چگونگی عزل او ، سخن قابل تأملی دارد. وی در به دست آوردن خلافت ، سه شرط و ویژگی شخصیتی را معتبر می داند .
1-قریشی بودن .
2-برخورداری از علم و آگاهی در حد یک قاضی .
3-وقوف بر تاکتیکهای جنگی و اداره سپاه و توانایی حفظ مرز و صیانت مرکز و انتقام از ستمگر . 12
وی در خصوص عزل خلیفه و امام می گوید :
امام ، هر گز با غصب اموال ، کشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجرای حدود ، از مقام و منصب خود برکنار نمی شود ، بلکه (در چنین شرایطی تنها ) وظیفه امت این است که او را نصیحت کنند و وی را بترسانند و خود نیز در گناه و تعدی ، از وی فرمان نبرند. 13
از این گفتار نیز به وضوح استنباط می شود که از نظر اهل سنت ، عدالت و دادگری ، نه شرط احراز مقام خلافت و امامت و نه ضامن بقای این منصب می باشد. بنابراین ، شخص فاسق نیز می تواند امام باشد.
قاضی القضات ، عبدالجبار همدانی ( متوفی 415) از دانشمندان بزرگ معتزله ، نسبت به شرایط امام ، بینش متعادلتری دارد. وی سه شرط عمده علم ، عدالت و پارسایی و شجاعت را معتبر می داند :
الف) امام باید عالم باشد ؛ به اندازه ای که بتواند به اقوال علما مراجعه و قول ضعیف را از قوی تشخیص بدهد.
ب)امام باید در حد اعلایی از پارسایی و عدالت باشد ؛ والا نمی تواند عهده دار قضاوت و مجری حدود اسلامی باشد.
ج)امام باید شجاع باشد ؛ و اگر چنین نباشد ، نمی تواند سپاه اسلام را سامان بدهد و مرزهای اسلامی را حفظ و با کفار ، جهاد کند. 14
بنابراین ، قاضی عبدالجبار معتزلی ، بر خلاف باقلانی که تا حدودی معاصرند و در مشرب کلامی مختلف دارند، شخص فاسق و فاقد پارسایی و عدالت را امام نمی داند .
ابن نظریه ، نزد برخی از معتزلیان دوره های متأخر ، مورد تأکید بسیاری قرار گرفت .
ابولقاسم زمحشری (467-538)معروف به جارالله ف از مفسران و دانشمندان معروف اهل اعتزال ، در تفسیر کشاف معتقد است که امامت ظالم و فاسق ، به حکم قرآن و نص آیات قرآنی ، جایز نیست ، ایشان در مقام تفسیر آیه «و اذا بتلی ابراهیم….» دلایلی می آورد مبنی بر این که شخص ظالم و خطاکار ، شایسته مقام امامت نمی باشد .
زمحشری در تفسیر «لاینال عهدی الظالمین » 15می فرماید :
امامت ، خلافت و پیمان من برآن گروه از فرزندانت که ستمکارند ، نمی رسد . تنها آن دسته از فرزندانت که عادل و از هر گونه ظلم ، پاک و مبرا هستند ، شایسته این مقامند . 16
وی همچنین از ابن عبیئه (ابن غیبه ) سخن زیر را نقل می کند :
ظالم ، هرگز نمی تواند امام باشد ؛ چگونه می شود ظالم به عنوان امام ، منصوب شود. در حالی که هدف از نصب امام ، جلوگیری از ظلم (و اجرای عدالت اجتماعی ) است ؟
اگر ظالم به عنوان امام ، منصوب شود ، مانند این است که گرگ را به عنوان چوپان ، بر گوسفندان مسلط کنند و این ، خودش ظلم است. 17
یحیی بن شرف النووی (متوفی 676) در شرح خود بر صحیح مسلم می گوید :
به اجماع همه مسلمانان ، قیام علیه پیشوایان و جنگ با آنان ، حرام است ، اگر چه از فاسقان و ستمکاران باشند. احادیثی که در این موضوع و در تأئید هم آمده ، فراوان است. همه اهل سنت بر این امر منفقد که فرمانروا را بر اثر ارتکاب گناه و تبهکاری نمی توان عزل نمود. 18
همچنین می نویسد :
اغلب فقها و محدثان و متکلمان اهل سنت ، بر این مطلب منفقد که امام و پیشوا ، باارتکاب فسق و ستم و عدم اجرای حدود و حقوق الهی ، خلع و برکنار نمی شود و این مورد ، قیام علیه او را توجیه نمی کنند ، بلکه به موجب احادیث ، باید او را پند و اندرز داد و به راه آورد. 19
قاضی عبدالرحمن عضدالدین ایجی (701-756)از متکلمان معروف اشاعره ، بینش صحیحتری نسبت به شرایط امام دارد. وی ویژگیهای زیر را در امام ، به عنوان شرط احراز منصب امامت به میان می آورد :
الف)امام باید در اصول و فروع ، مجتهد باشد.
ب)امام باید دارای رای مستقل باشد و نسبت به تدبیر جنگ و صلح و تدبیر سپاه ، آگاهی کامل داشته باشد.
ج)امام باید شجاع باشد .
د)امام باید عادل باشد تا به دیگران ، ظلم و حقوق دیگران را تضییع نکند. 20
سعد الدین تفتازانی (712-793) از متکلمان معروف اهل سنت که دارای گرایشهای ماتریدی است ، در خصوص شرایط امام و ارزش مقام امامت ، سخن قابل تأملی دارد:
فیق و فجور و گناه و آلودگی ، موجب عزل و برکناری امام نمی گردد ؛ زیرا پیشوایان و امیران اسلام که پس از خلفا بودند ، گناههای آشکای مرتکب شدند و فسق و فجور بی شماری انجام دادند و باین وجود ،امت اسلامی ، همگی از آنان اطاعت کردند و این فسق و فجور ، مانع امامت نبود و هیچ یک را معزول نساختند. 21
از گفتار ایشان ، به روشنی پیداست که عدالت و پیراستگی از گناه و خطا در امام ، معتبر نیست و عصیان و فسق مانع مقام امامت نیست . پس مقام امامت ، یک منصب عادی و غیر الهی است که شخص فاسق و فاجر هم می تواند عهده دار این مقام باشد. 22
مروری بر آنچه از دانشمندان اهل سنت از مشربهای گوناگون کلامی و سده های مختلف در فرهنگ اسلامی گزارش شد ، نشان می دهد که آنان بر مبنای تصور تقلیل گرایانه خود از منزلت و نقش امامت ، در خصوص شرایط امام و ویژگیهای شخصیتی او برای منصب امامت ، سخت گیری ندارند و حداقل شرایط را به میان می آورند و در پاره ای از شرایط که فقدان آنها می تواند تباهی و فساد امام و امت را سبب شود ، مورد توجه قرار نمی گیرد ، نه علم عاری از خطا در فهم اموزه ها ، معارف و احکام الهی ، مورد تأکید است و نه تقوا و عدالت برخاسته از عصمت و گناه گریزی ،مورد توجه است.
سهل گیری دانشمندان اهل سنت در خصوص شرایط احراز و حفظ منصب امامت و خلافت را با توجه به دو نکته ، می توان تحلیل کرد. اولاً ، تصور تحویلی نگرانه آنها اقتضا نمی کند که در اوصاف و ویژگیهای امام ، بیش از این ، سخن گویند . ثانیاً گرایش شایسته سالاری در رهبریت و مدیریت که امروزه نزد دانشمندان مدیریت ، امری بدیهی و غیر قابل انکار است ، در جامعه ای که حاکمان آن ، نه بر اساس شایستگی ، بلک بر اساس غصب و به نام خلافت پیامبر ، به قدرت می رسند، کم رنگ می شود و دانشمندان نیز در چنین فرهنگی ، بر اصول و مبانی شایسته سالاری در رهبریت جامعه دینی ، پافشاری نمی کنند ، در این جاست که اهمیت تأکید دانشمندان شیعه بر مسأله عصمت امام ، مشخص می شود. 23
1- ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی رازی ، اصول کافی ، ج 2، ص 117
2- ر. ک : علامه حلی ، کشف المراد ، ص 363 : سید هاشم حسینی تهرانی ، توضیح المراد (تعلیقه بر شرح تجرید الاعتقاد ) ، ص 677 ؛ فاضل مقداد ، اللوامع الالهیه ف ص 262 .
3- ناظم زاده قمی ، تجلی امامت ، ص 7.
4- ر.ک : میر سید شریف علی بن محمد جرجانی ، شرح المواقف ، ج 8 ، ص 345
5-مقدمه ابن خلدون ، ص 196.
6- ر. ک : تفتازانی ، شرح المقاصد ، ج 5 ، ص 233
7- عبدالجبار معتزلی ، شرح الاصول الخمسه ، ص 751 .
8- همان .
9-از یادداشهای استاد احد فرامرز قراملکی .
10-صحیح مسلم ، ج 3 باب الامر بلزوم الجماعه ، ص 1173 ، حدیث 1847
11- همان ، ص 1174 ، حدیث 1849 ؛ احمد بیهقی ، سنن الکبری ، ج 12 ، ص 293 .
12- ابوبکر باقلانی ، تمهید الاوائل ، ص 471 .
13-همان ، ص 478
14- ر. ک : عبدالجبار معتزلی ، شرح الاصول الخمسه، ص 750-751 ؛ همو، المغنی فی التوحید و العدل ج 20 (قسم اول ) ص 210 به بعد .
15- بقره / 124.
16- جارالله محمود بن عمرزمحشری ، الکشاف عن حقائق غوامض القرآن ، ج 1 ، ص 184 .
17- همان .
18-محمد بن عمر النووی الجاوی ،شرح صحیح مسلم ، ج 12 ،ص 129.
19- همان.
20- جرجانی ، شرح المواقف ، ج 8 ، ص 349.
21- در خصوص آرای ماتریدی تفتازاتی . ر. ک : احد فرامرز قراملکی ، «تفتازانی » ، دانشنامه جهان اسلام ، ج 6 .
22- تفتازانی ، شرح عقائد النسفی ، ص 185 – 186 .
23- Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA از یادداشهای استاد احد فرامرز قراملکی