تفسیر سوره حدید( تفسیرجوامع الجامع)

تفسیر سوره حدید( تفسیرجوامع الجامع)
[فضيلت قرائت اين سوره‏]
در حديث ابىّ (بن كعب) است كه هر كس سوره حديد را بخواند در زمره كسانى نوشته مى‏شود كه به خدا و رسولش ايمان آورده‏اند «1».
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه هر كس پيش از خواب تمام سوره‏هايى را كه با تسبيح خدا شروع مى‏شود بخواند نمى‏ميرد تا حضرت قائم را درك كند و اگر بميرد در جوار رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خواهد بود «2».
از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه هر كس سوره حديد و مجادله را در نماز واجب بخواند و بر آن مداومت كند خدا هرگز او را عذاب نكند تا بميرد و هرگز در خود و خانواده‏اش بدى نبيند «3».
__________________________________________________
1-فى حديث ابىّ (بن كعب) و من قرأ سورة الحديد كتب من الذين آمنوا باللّه و رسوله.

2- وعن الباقر عليه السّلام: من قراء المسبّحات كلّها قبل ان ينام لم يمت حتى يدرك القائم و ان مات كان فى جوار رسول اللَّه.

3-عن الصّادق عليه السّلام: من قرأ سورة الحديد و المجادلة فى صلوة الفريضة ادمنها لم يعذّبه اللَّه حتى‏ يموت ابدا و لا يرى فى نفسه و لا فى اهله سوءا ابدا.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 232
[سوره الحديد (57): آيات 1 تا 6]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (1) لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (2) هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (3) هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (4)
لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (5) يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (6)
ترجمه:
به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر،
آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مى‏گويند، و او عزيز و حكيم است. (1)
مالكيّت (و حاكميّت) آسمانها و زمين از آن اوست، زنده مى‏كند و مى‏ميراند، و او بر هر چيز قادر است. (2)
اوّل و آخر و ظاهر و باطن اوست، و او از هر چيز آگاه است. (3)
او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز (شش دوران) آفريد، سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت) آنچه را در زمين فرو مى‏رود مى‏داند و آنچه را از آن خارج مى‏شود، و آنچه از آسمان نازل مى‏گردد و آنچه به آسمان بالا مى‏رود، و او با شماست هر جا كه باشيد و خداوند نسبت به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست. (4)
مالكيّت آسمانها و زمين از آن اوست، و همه چيز به سوى او
__________________________________________________

[…..]                        ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 233
باز مى‏گردد. (5)
شب را داخل روز مى‏كند، و روز را داخل شب، و او به آنچه بر دلها حاكم است داناست. (6)
تفسير:
سَبَّحَ خود متعدّى است و به «لام» هم متعدّى مى‏شود ولى اصل آن است كه خود متعدّى باشد چنان كه در قول خداوند متعال «و تسبّحوه» گذشت زيرا معناى سبّحته، بعدّته عن السّوء، است، يعنى او را از بدى دور ساختم و از «سبّح» نقل شده هر گاه برود و دور شود و «لام» مانند «لام» در نصحته، و نصحت له است يا به معناى ايجاد تسبيح خالص براى خداست.
ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ از آنچه مى‏تواند تسبيح بگويد.
يُحْيِي در اعراب اين كلمه سه احتمال هست:
1- محلّا مرفوع و اصل آن «هو يحيى» باشد.
2- به عنوان حال از مجرور «له» منصوب باشد و حرف جرّ در آن عمل كند.
3- جمله مستقل شمرده شود و محلى از اعراب نداشته باشد مانند گفته خداوند:
لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ «حكومت آسمانها از آن خداست».
هُوَ الْأَوَّلُ او اوّلين موجود است و بر همه موجودات تقدّم دارد به آنچه نهايت ندارد از اوقات يا تقدير اوقات.
وَ الْآخِرُ خدايى كه پس از نابودى تمام موجودات باقى مى‏ماند.
وَ الظَّاهِرُ خدايى كه ظاهر است به وسيله دليلهايى كه بر وجودش دلالت دارند.
وَ الْباطِنُ خدايى كه آفريدگانش نمى‏توانند با حواس او را ادراك كنند. گفته شده:
معناى «ظاهر» و «باطن» داناى به آشكار و نهان است و هر جا هستيد به وسيله علم خود با شماست و هيچ چيز از حالات شما بر او پوشيده نيست.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 234
[سوره الحديد (57): آيات 7 تا 10]
آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ (7) وَ ما لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (8) هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلى‏ عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (9) وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (10)
ترجمه:
به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد (زيرا) كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند اجر بزرگى دارند. (7)
چرا ايمان نياوريد و از شما پيمان گرفته است (پيمانى از طريق فطرت و خرد) اگر آماده ايمان هستيد. (8)
او كسى است كه آيات بيّنات بر بنده‏اش (محمّد) نازل مى‏كند تا شما را از تاريكيها به نور ببرد، و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است. (9)
چرا در راه خدا انفاق نمى‏كنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خداست (و كسى چيزى را با خود نمى‏برد) كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و (سپس) پيكار نمودند (با كسانى كه بعد از پيروزى انفاق كردند) يكسان نيستند آنها بلند مقام‏ترند از كسانى كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند، و خداوند به هر دو وعده نيك داده است، و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است. (10)
ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 235
تفسير:
وَ أَنْفِقُوا از مالهايى كه خداوند شما را از نظر تصرف كردن در آنها خليفه خود قرار داده و شما را از آن بهره‏مند ساخته است انفاق كنيد، بنا بر اين اين اموال در حقيقت مال شما نيست و شما فقط از سوى خدا وكيل در اموال هستيد و بايد بخشيدن آنها بر شما آسان باشد چنان كه بخشيدن مال ديگران در صورتى كه اذن انفاق بدهد آسان است، يا شما را با ارث بردن از گذشتگان جانشين آنها قرار داده است پس از حال آنها عبرت بگيريد چرا كه مال آنها به شما رسيده و بزودى از شما به اشخاص بعد از شما منتقل خواهد شد پس به مال بخل نكنيد و به طور كامل از آن بهره ببريد پيش از آن كه مال ديگران شود.
لا تُؤْمِنُونَ حال است از معناى فعل كه در «ما لكم» است چنان كه مى‏گوييد ما لك قائما، يعنى ما تصنع قائما (ايستاده چه مى‏كنى؟) معناى آيه ما لكم كافرين باللّه، (شما را چه شده كه به خدا كافر شده‏ايد) است.
وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ «واو» در «و الرّسول» نيز حاليّه است بنا بر اين «لا تؤمنون» و «الرّسول» دو حال متداخل هستند و معناى آيه اين است: شما در ايمان نياوردن چه عذرى داريد در حالى كه پيامبر شما را به خدا دعوت مى‏كند و شما را بر آن آگاه ساخته و قرآنى را كه معجزه است بر شما تلاوت مى‏كند.
وَ قَدْ أَخَذَ مِيثاقَكُمْ خداوند پيش از اين از شما پيمان گرفته كه به او ايمان بياوريد چون كه خدا در ساختار وجودى شما عقل قرار داده و براى شما دليل اقامه كرده و به شما قدرت تفكّر در دليلها را داده است و هر گاه پس از دلايل عقلى و هشدار پيامبر عذر و بهانه‏اى نمانده است و شما با مختصرترين دليل ايمان مى‏آوريد، چرا با وجود اين دلايل عقلى ايمان نمى‏آوريد؟ زيرا دليلى از دليل عقلى و نقلى بالاتر نيست.
اخذ ميثاقكم به صورت فعل مجهول نيز قرائت شده است.                        ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 236
لِيُخْرِجَكُمْ ضمير «يخرج» به خدا يا رسول بر مى‏گردد يعنى تا خدا شما را به وسيله نشانه‏ها و دليلهايش يا پيامبر با دعوتش از ظلمات كفر به سوى نور ايمان خارج سازد.
وَ ما لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا چه دليلى بر ترك انفاق داريد.
وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ در حالى كه تمام آنچه در آسمانها و زمين است ميراث خداست و براى هيچ كس چيزى از مال و غير آن باقى نمى‏ماند، معناى آيه اين است كه چه غرضى از انفاق نكردن در راه خدا و جهاد با رسول خدا داريد در حالى كه خدا شما را مى‏ميراند و وارث اموالتان مى‏شود.
لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ آن گاه تفاوت ميان انفاق كنندگان را بيان كرده و فرموده است: كسانى از شما كه پيش از فتح مكّه و قبل از عزّت اسلام و قدرت اهل اسلام انفاق كرده‏اند با كسانى كه پس از فتح مكّه انفاق كرده‏اند برابر نيستند.
مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ مضاف اليه (مكّه) به خاطر معلوم بودن حذف شده است.
أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً آنان كه پيش از فتح مكّه مال انفاق كرده‏اند درجه بيشترى دارند.
وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ هر يك از دو گروه (ياد شده) را خدا وعده پاداش نيك كه بهشت است داده است ليكن با درجات متفاوت.
كلمه «و كلّا» به رفع نيز قرائت شده بنا بر اين كه و كلّ وعده اللَّه الحسنى، باشد.
بعضى گفته‏اند: مقصود از «فتح» فتح حديبيه است.
[سوره الحديد (57): آيات 11 تا 15]
مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (11) يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (12) يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ (13) يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى‏ وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (14) فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (15)
ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 237
ترجمه:
كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند و براى او اجر فراوان پر ارزشى است. (11)
(اين پاداش بزرگ) در روزى است كه مردان و زنان با ايمان را مى‏نگرى كه نورشان پيش رو و در سمت راستشان به سرعت حركت مى‏كند (و به آنها مى‏گويند) بشارت باد بر شما امروز، به باغهايى از بهشت كه نهرها زير درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهيد ماند و اين پيروزى بزرگى است. (12)
روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مى‏گويند: نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما شعله‏اى برگيريم، به آنها گفته مى‏شود: به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد! در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مى‏شود كه درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب. (13)
آنها را صدا مى‏زنند كه مگر با شما نبوديم؟! مى‏گويند:
آرى، ولى شما خود را به هلاكت افكنديد و انتظار (مرگ پيامبر را) كشيديد، و (در همه چيز) شكّ و ترديد داشتيد، و آرزوهاى دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خدا فرا رسيد، و شيطان شما را در برابر خداوند فريب داد. (14)
لذا امروز از شما غرامتى پذيرفته نمى‏شود، و نه از كافران، و جايگاهتان آتش است، و همان سرپرستتان مى‏باشد و چه بد جايگاهى                        ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 238
است. (15)
تفسير:
فَيُضاعِفَهُ «فيضعّفه» نيز قرائت شده و هر دو كلمه منصوب و مرفوع خوانده شده است يعنى خدا در برابر انفاقى كه كرده است به لطف خود چندين برابر به وى مزد مى‏دهد.
وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ خدا پاداش خالصى مى‏دهد كه هيچ چيز آن را تيره نمى‏سازد.
يَوْمَ تَرَى ظرف (زمان) براى «وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» است.
يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ دليل اين كه نورشان پيش رو و در سمت راستشان به سرعت حركت مى‏كند اين است كه نامه‏هاى عملشان را از اين دو سو به آنها مى‏دهند و در دو سو نور مى‏دهد و اين شعار آنها و نشانه سعادت و رستگارى آنهاست. و هر گاه آنها را به بهشت ببرند و بر صراط بگذرند اين نور همراهشان حركت مى‏كند.
بُشْراكُمُ الْيَوْمَ فرشتگانى كه با آنها برخورد مى‏كنند مى‏گويند: امروز بشارت باد شما را به باغها.
از ابن مسعود روايت است كه نور آنها به اندازه عمل آنهاست بعضى نورشان مانند كوه است و نور كمترين آنها بر روى انگشت سبّابه‏اش هست گاه خاموش مى‏شود و گاه روشن «1».
يَوْمَ يَقُولُ بدل از «يَوْمَ تَرَى» است.
انْظُرُونا منتظرمان بمانيد زيرا فرشتگان، مؤمنان را با شتاب به طرف بهشت مى‏برند. يا به ما بنگريد، زيرا هر گاه مؤمنان به منافقان مى‏نگرند با چهره‏هاى مؤمنان
__________________________________________________
1- عن ابن مسعود: يؤتون نورهم على قدر اعمالهم فمنهم من نوره مثل الجبل و ادناهم نورا نوره على ابهامه يطفأ مرّة و يقدّ اخرى.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 239
روبرو مى‏شوند در حالى كه نور، در برابر مؤمنان است و منافقان از آنها نور مى‏گيرند.
انْظُرُونا از «نظرة» به معناى مهلت نيز قرائت شده است، تأنّى و آرام حركت كردن مؤمنان، به منظور ملحق شدن منافقان به آنها را مهلتى براى منافقان قرار داده است.
نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ از آن نور به ما برسد و از آن اقتباس كنيم.
قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً نوعى طرد كردن و ريشخند براى منافقان است، يعنى برگرديد به جايى كه ما اين نور را داديم و از آنجا طلب كنيد چرا كه اين نور از آنجا اقتباس مى‏شود، يا به دنيا برگرديد و از آنجا نور به دست آوريد زيرا ما در آنجا كسب نور كرديم.
بعضى گفته‏اند: «وراءكم» اسم «ارجعوا» است و ظرف براى رجوع نيست چنان كه مى‏گويى «وراءك» به معناى «ارجع» برگرد، و تقدير آن «ارجعوا، ارجعوا» بوده است.
فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ ميان مؤمنان و منافقان ديوارى مى‏زنند كه ميان ناحيه بهشت و ناحيه دوزخ مانع مى‏شود و آن ديوار، درى براى اهل بهشت دارد كه از آن وارد مى‏شوند.
«باطنه»، باطن آن ديوار يا در، و آن قسمتى است كه پشت بهشت است.
فِيهِ الرَّحْمَةُ يعنى در آن بهشت قرار دارد.
وَ ظاهِرُهُ آنچه براى دوزخيان ظاهر مى‏شود.
مِنْ قِبَلِهِ از نزد و جهت آن آتش و عذاب است.
يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قصد منافقان از اين كه صدا مى‏زنند و مى‏گويند آيا ما با شما نبوديم اين است كه ما در ظاهر با شما موافق بوديم مؤمنان جواب مى‏دهند آرى شما با ما بوديد نماز مى‏خوانديد، روزه مى‏گرفتيد ولى در معرض فتنه و فساد                        ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 240
قرار گرفتيد و به سبب نفاق خود را به زحمت افكنده و هلاك ساختيد.
وَ تَرَبَّصْتُمْ و انتظار مردن مؤمنان را داشتيد.
وَ ارْتَبْتُمْ در دين شك آورديد.
وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ آرزوهايى كه در سر مى‏پرورانديد شما را فريفت.
حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ تا مرگ آمد.
وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ شيطان شما را به حلم خدا فريب داد، بعضى گفته‏اند منظور از غرور، دنياست.
فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ «لا يؤخذ» با «ياء» و «تاء» قرائت شده است.
فِدْيَةٌ آنچه به آن فديه داده شود، امروز از شما فدايى گرفته نمى‏شود.
مَأْواكُمُ النَّارُ قرار گاهى كه شما به آن پناه مى‏بريد آتش و دوزخ است.
هِيَ مَوْلاكُمْ آتش براى شما از هر چيزى سزاوارتر است چنان كه لبيد گويد:
فغدت كلا الفرجين تحسب انّه             مولى المخافة خلفها و امامها «1»
معناى جمله اين است كه آتش است كه بر شما واقع مى‏شود و بر شما از هر چيزى سزاوارتر است.
[سوره الحديد (57): آيات 16 تا 21]
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (16) اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (17) إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ (18) وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ (19) اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (20)
سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (21)
__________________________________________________
1- شعر از معلّقه لبيد است و در شعر قبل از اين بيت مى‏گويد: گاو وحشى صداى صيّاد را شنيد و بسيار مخفيانه مراقب حركاتش بود و صيّاد موجب ترس او بود در بيت دوّم مى‏گويد: گاو وحشى در ميان دو درّه كوه سرگردان بود و صياد مى‏پنداشت كه سزاوارتر است گاو وحشى از دو سو (جلو و پشت) از صياد بترسد. تفسير كشّاف، ج 4، پانوشت ص 479- م.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 241
ترجمه:
آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع شود؟ و مانند كسانى نباشند كه قبلا به آنها كتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهاى آنها قساوت پيدا كرد، و بسيارى از آنها گنهكارند. (16)
بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مى‏كند، ما آيات (خود) را براى شما بيان كرديم شايد انديشه كنيد. (17)
مردان و زنان انفاق كننده و آنها كه (از اين طريق) به خدا قرض الحسنه دهند براى آنها مضاعف مى‏شود و پاداش پر ارزشى دارند. (18)
كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند آنها صدّيقين،                        ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 242
و شهدا، نزد پروردگارشان هستند، بر آنهاست پاداش (اعمال) شان، و نور (ايمان) شان و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اصحاب دوزخند. (19)
بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى، و تجمّل پرستى و تفاخر در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى‏برد سپس خشك مى‏شود بگونه‏اى كه آن را زردرنگ مى‏بينى، سپس تبديل به كاه مى‏شود، و در آخرت يا عذاب شديد است، يا مغفرت و رضاى الهى، و (به هر حال) زندگى دنيا چيزى جز متاع غرور نيست! (20)
بر يكديگر سبقت گيريد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است، و آماده شده براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آورده‏اند، اين فضل الهى است به هر كس بخواهد مى‏دهد، و خداوند صاحب فضل عظيم است. (21)
تفسير:
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ أنى الأمر يأنى: إذا جاء أناه، يعنى آن گاه وقت آن كار فرا رسد.
از ابن مسعود روايت است كه ميان مسلمان شدن ما و سرزنش شدنمان به اين آيه فقط چهار سال فاصله شد «1».
از ابن عبّاس روايت است كه خدا دلهاى مؤمنان را واگذارد و پس از سيزده سال از نزول قرآن آنها را عتاب و ملامت كرد «2».
[شأن نزول‏]
از محمّد بن كعب روايت شده كه اصحاب پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در مكّه تهيدست بودند و
__________________________________________________
1- عن ابن مسعود: ما كان بين اسلامنا و بين ان عوتينا بهذه الآيه الا اربع سنين.
2- عن ابن عباس: ان اللَّه استبطا قلوب المؤمنين فعاتبهم على راس ثلث عشرة سنّة من نزول القرآن بهذه الآية.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 243
چون به مدينه هجرت كردند به رفاه و نعمت رسيدند پس تغيير حال داده و دلهايشان سخت شد، لذا اين آيه نازل گرديد «1». معناى آيه اين است كه آيا براى مؤمنان وقت آن نرسيده كه هر گاه خدا را ياد كنند و قرآن در نزد آنها خوانده شود دلهايشان نرم و مصفّا شود؟ يا هر گاه خدا مواعظ خود و آنچه را در قرآن نازل فرموده به آنها تذكّر دهد (دلهايشان نرم شود).
وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ «نزل» هم مشدّد و هم غير مشدّد، قرائت شده است.
وَ لا يَكُونُوا عطف بر تخشع است و «لا تكونوا» به عنوان التفات از غيبت به خطاب نيز قرائت شده است و ممكن است نهى از همانندى با اهل كتاب در سنگدلى باشد پس از آن توبيخ شده‏اند براى اين كه حق در ميان بنى اسرائيل و تمايلاتشان مانع مى‏شد و هر گاه تورات و انجيل را مى‏شنيدند در برابر خدا خشوع مى‏كردند و دلهايشان نرم مى‏شد و چون مدّتى زياد بر آنها گذشت ستم و سنگدلى بر آنان غالب آمد و با هم اختلاف كردند و تحريفهايى پديد آوردند. منظور از «امد» اجل و مدّت است.
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها اين آيه مثالى است براى اثر كردن ذكر خدا در دلها و همانند باران كه زمين را زنده مى‏كند ياد خدا نيز دلها را زنده مى‏كند يا خدا دلها را پس از مردن زنده مى‏سازد و با لطف و توفيق دلها را پس از قساوت نرم مى‏كند.
إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ به تشديد «ص» به معناى متصدّقين (تصديق كنندگان) و به تخفيف «ص» به معناى كسانى كه خدا و رسولش را تصديق مى‏كنند قرائت شده است.
__________________________________________________
1- عن محمد بن كعب: كانت الصّحابة بمكّة مجدبين فلمّا هاجروا اصابوا الرّيف و النّعمة فتغيّروا عمّا كانوا عليه فقست قلوبهم فنزلت.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 244
وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ به معناى فعلى كه در «مصّدقين» نهفته است [عطف شده‏] زيرا «لام» به معناى الّذين و اسم فاعل «مصدقين» به معناى، اصّدقوا يا صدّقوا مى‏باشد و گويى فرموده است: انّ الّذين اصّدقوا و اقرضوا براستى كسانى كه خدا و رسول را باور كرده و در راه خدا وام دادند.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ آنان كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده‏اند در پيشگاه خدا به منزله صدّيقان و شهيدانند و آنان كسانى‏اند كه در تصديق خود راستگويند و گامهايشان در آن راسخ و ثابت است.
وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ پاداش آنان كه در راه خدا به شهادت رسيده‏اند در نزد پروردگارشان است.
وَ نُورُهُمْ يعنى پاداش صدّيقان و شهيدان به آنها داده مى‏شود و مانند آنها نورانى‏اند.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه مؤمن شهيد است و اين آيه را قرائت كرد «1».


جستجو