ماه حضرت دوست
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ ، شَهْرَ الصِّيَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحِيصِ، وَ شَهْرَ الْقِيَامِ، الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ، هُدًي لِلنَّاسِ، وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَي وَ الْفُرْقَانِ
دعايي كه امام سجاد صلوات الله عليه در آغاز ماه رمضان تلاوت ميكردند با چند حمد آغاز شده است. امام سجاد (ع) پيش از همه خدا را حمد ميكنند براي اينكه ما را به حمد خودش هدايت كرد. در فراز دوم دعا، حمد خداي متعال است كه دينش را به ما تعليم داد و در اختيار ما گذاشت و در سايه اين دين راه هايي كه منتهي به رضوان الهي ميشود را به ما نشان داد. در فراز سوم برخي از راههايي كه به رضوان الهي ختم ميشوند را مورد حمد قرار ميدهد. يكي از راهها ماه رمضان است كه پيمودن آن ما را به رضوان الهي ميرساند. در اين فراز اوصافي كه براي ماه رمضان ميفرمايند براي همه ما شناخته شده است. نخستين توصيفي كه در اين فراز از دعا براي ماه رمضان مطرح ميشود آن است كه اين ماه را ماه خدا معرفي ميكند. با اين كه همه ما سوي الله، مخلوق خدا هستند، اما خدا در ميان مخلوقها، نسبت بعضي از آنها را به خود، يك نسبت خاصي قرار داده است. اگرچه همه مخلوقات، انتساب مخلوق و خالق را دارد. به زبان فلسفي، ارتباط ربط و ذيربط يا وجود تعلقي و وجود مستقل، ميان همه مخلوقات و او وجود دارد. اما براي بعضي از مخلوقات ويژه، امتياز و تشريفي قائل شده و با نسبت دادن آنها به خود، شرفي را براي آنها قرار داده است. به عنوان مثال كعبه را خانه خود ناميد. در جهان مسجد فراوان است. علاوه بر اينكه همه بقعههاي زمين و عالم براي خداست. ولي در ميان همه آنان جايي را به نام خانه خود به نام بيت الله ناميده است. در ميان زمانها نيز بعضي زمانها را به خود نسبت داده است مثل ماه رمضان. در خطبهاي كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در آستانه ماه رمضان ايراد فرمودهاند، ميفرمايند: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»1 شايد نخستين كسي كه ماه رمضان را ماه خدا ناميده پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم باشد. پيامبر (ص) گزاف و بيهوده سخن نميگويند «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحي»2، اگر اين سخن وحي الهي هم نباشد، شايد از الهامات الهي باشد. با اين وصف ماه رمضان شرافت يافته و ماه خداست.
ويژگيهاي شهر الله
پرسش اين است كه خداوند چرا قطعهاي از بقعههاي زمين يا ماهي از ماههاي سال را به نام خود ناميده و منتسب نموده است؟ «تشريف» و شرافت دادن يك نسبت اعتباري و عقلاني است كه بر اساس حكمت انجام ميپذيرد. آن چه از سوي خداي متعال به صورت تشريف انجام ميگيرد، براي آن است كه ما اهميت آن را، درك كنيم. خانهاي را كه خدا به نام «بيت الله» ناميده در ظاهر جسم جمادي بيش نيست. اين نامگذاري براي آن است تا انسانها اهميت آن مكان را درك كرده، در آنجا گرد هم آمده و از فيض و بركات و رحمت الهي بهرهمند گردند. چرا كه رحمت خدا و فيوضات الهي در آن مكان بيشتر ظهور پيدا ميكند و مردم در آن مكان به خدا بيشتر نزديك ميشوند. در ماه خدا نيز رحمت الهي بيشتر نازل ميشود و مردم ميتوانند از فيوضات الهي بيشتر بهره ببرند. پيامبر خدا (ص) در آن خطبه معروف فرمودند «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَي ضِيَافَةِ اللَّه» اين ماه، ماه خداست براي اين كه در اين ماه شما به مهماني خدا دعوت شدهايد. از همين رو نام اين ماه را «شهر الله» مينامند چون راه براي رسيدن انسان به رحمت و رضوان الهي باز است. ويژگي دوم در معناي «شهر رمضان» نهفته است. اديبان، مفسرين و محدثين مطالبي درباره معناي اين ماه گفتهاند. چه در روايات شيعه و چه در روايات اهل سنت نقل شده است كه «رمضان» اسم خداست، و نبايد گفته شود كه «رمضان» آمد. بايد گفت «شهر رمضان» يا «ماه رمضان» آمد. ميشود گفت محرم يا صفر آمد. اما چند ماه به ويژه ماه رمضان را نبايد گفت كه «رمضان آمد» بايد گفت «ماه رمضان» براي آنكه رمضان اسم خداست. اين مطلب در روايات وارد شده است. اگرچه در هيچ يك از رواياتي كه در آن اسماء الله ذكر شده است كلمه رمضان به عنوان اسم خدا و از اسماء الهي ذكر نشده است. برخي ديگر ريشهي كلمه رمضان را «رمض» به معناي شدت حرارت و سوزش دانستهاند. نخستين زماني كه ماه رمضان به اين نام ناميده شده، در نهايت شدت گرما بوده است. در مقابل يكي از ماهها، ماه ربيع به معني بهار را نامگذاري كردهاند. اگرچه اين اسامي به بهار و تابستان تطبيق نميكند. اين ماهها گاهي در بهار و گاهي در پاييز و گاهي در زمستان است ولي دو ماه قمري به نام ربيع ناميده ميشود؛ ربيع الاول و ربيع الثاني. اهل ادب و لغت گفتهاند دليلش ان است که نخستين زماني كه اين ماه را نامگذاري كردهاند در فصل بهار بوده است. از بين اين نظرات آنچه كه روشن است اين نكته ميباشد كه در قرآن نامي از محرم، صفر، ربيعين، جماديين وجود ندارد و تنها ماه رمضان است كه ذكر شده «شهرُ رمضان». اين نشان ميدهد كه خداي متعال به اين ماه عنايت خاصي داشته كه اسم اين ماه را در قرآن آورده است. اسمي كه خدا براي اين ماه پسنديده و اين ماه را به اين اسم ناميده و ما نيز بايد آن را به اين نام بناميم.
سومين ويژگي اين ماه اين است: «شَهْرَ الصِّيَامِ». خداي متعال يك ماه تمام را به نام ماه روزه و ماهي كه در آن روزه واجب است معرفي نموده است. شايد به اين جهت كه چون عنايت خداي متعال به اين ماه بيش از ماههاي ديگر و زمينه استفاده از رحمتهاي خدا و بركات الهي بيشتر فراهم است، انسان بايد با گرفتن روزه از آن قدرداني كند.
روز و شبهايي، تسليم محض اوامر حق
ويژگي چهارم اين ماه «شَهْرَ الْإِسْلامِ» است. درباره اين فراز دو وجه معروف ذكر شده است. نخست آن كه كلمه اسلام در اينجا به معناي لغوي آن به كار رفته است؛ يعني ماه تسليم. در اين ماه انسان بايد آماده باشد كه بيشتر از ماههاي ديگر تسليم امر خدا باشد. از اول طلوع فجر تا آخر روز هر چه خدا ميگويد بايد عمل كند. پيش از طلوع فجر ميگويد غذا بخوريد «كُلُوا وَ اشْرَبُوا، حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ»3 سپيده دم كه شد بايد امساك نماييد. از بسياري از خواستههايي كه در ماههاي ديگر حلال است بايد خودداري كنيد. در همه حال بايد تسليم امر او باشيد. اگرچه انسان بايد هميشه تسليم خدا باشد اما چون در اين ماه تكاليف بيشتري وجود دارد، تسليم، ظهور بيشتري پيدا ميكند.
ماهي مختص امّت آخر الزمان
بعضي ديگر بر اين باورند از اين جهت، «شَهْرَ الْإِسْلامِ» گفته شده، كه اين ماهي است كه خدا به امت اسلامي اختصاص داده است و هيچ امت ديگري ماه رمضان ندارند. ممكن است ديگر اديان روزه واجب داشته باشند اما اينكه خدا ماهي به نام ماه رمضان، براي آنان تعيين كرده باشد وجود ندارد. اين ماه فقط به امت آخرالزمان اختصاص يافته است. علاوه بر اين دو مطلب، وجه سومي را نيز ميشود عنوان كرد. در اين ماه آثار اسلام بيشتر از ماههاي ديگر ظهور دارد، تصور كنيد اگر يك شخص غيرمسلمان، در ماه رمضان وارد شهرهاي اسلامي شود، و ويژگيها خاص اين ماه را در جامعه اسلامي ببيند، متوجه ميشود كه اين شهر با شهرهاي ديگر تفاوت دارد. در اين ماه رستورانها بسته است. مردم غذا نميخورند و غالبا حالت خضوع دارند و سربه زير و آرام هستند. همه مشغول عبادت هستند. توجه به خدا بيشتر است و گناه كمتر انجام ميشود. اگر غير مسلمانان بپرسند: مردم اينجا به چه مذهبي ايمان دارند؟ پاسخ ميشنوند: مردم اين مكان مسلمان هستند. اينجا شهر اسلام و سرزمين اسلام است. براي همين اگر به اين ماهي كه در آن، اين آثار ظهور پيدا ميكند، بگويند «ماه اسلام»، بيمناسبت نيست. براي آنكه علائم اسلام و شعائر اسلامي در اين ماه بيشتر ظهور ميكند.
ماه پاك شدن از آلودگيها
ويژگي پنجم اين ماه «وَ شَهْرَ الطَّهُورِ» است. اصل كلمه «طهور» به معني پاك و پاكيزه يا پاك كننده است «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً»4 آبي از آسمان براي شما نازل كرديم كه «طهور» است. يعني شما را پاكيزه مينمايد و آلودگيها را از شما دور ميكند. آب آثار و بركات زيادي دارد و سرچشمه حيات به شمار ميآيد «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ»5 در ميان مواد طبيعي هيچ چيز همچون آب، آلودگيها را از بين نميبرد. بهترين، راحتترين و مفيدترين وسيله، براي شست و شو و زدودن آلودگيها و كثافات، آب است. ماه رمضان نيز ماه طهور ناميده شده است. ماهي كه آلودگيها را از بين ميبرد. بيشتر مردم در ماههاي سال آلودگيهايي پيدا ميكنند. آلودگيهايي كه انسان را از خدا دور ميكند يعني گناه. براساس حكمت و تدبير الهي ماه رمضان در ميان ماهها اين خاصيت را يافته كه مردم وقتي در اين ماه احكام شرع را رعايت كنند و احترام آن را نگه بدارند از آلودگيها پاك ميشوند. روزه، تلاوت قرآن و دعاهايي كه در اين ماه خوانده ميشود باعث ريزش گناهان و تميز شدن روح انسان از آلودگيها ميشود. به ويژه آنكه انسان اگر بتواند موفق به توبه و استغفار شود از تمام آلودگيها طاهر و پاك ميشود. اين ماه چنين ظرفيتي دارد كه اگر انسان از آن به خوبي استفاده كند در پايان ماه مثل انساني ميشود كه روز اول از مادر متولد شده است. اگرچه رسيدن به اين مرحله مشروط به رعايت دقيق شرايط و عبادت خالص در اين ماه است. البته اگر كس از اين ماه درست استفاده نكرد، از قابليتهاي ماه رمضان چيزي كم نميشود. خدا اين ماه را، ماه طهور و پاكيزگي قرار داده و اين ظرفيت و قابليت را، در اين ماه قرار داده تا آلودگيهاي انسان را بشويد و پاك كند.
بوتهاي براي زر ناب شدن
ويژگي پنجم «وَ شَهْرَ التَّمْحِيصِ» است. كلمه تمحيص هم در قرآن كريم به كار رفته است «وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ»6 بعضي گفتهاند: تمحيص به معني تطهير است، بعضي ديگر آنرا به معني جدا كردن خوب و بد و سره از ناسره ميدانند. به تعبير آشكارتر پاك كردن هر چيزي از آلودگي و خالص نمودن و پاك كردن را ميگويند. به عنوان مثال در طلاسازي وقتي طلا را در بوته آتش ميگذارند تا طلاي خالص را از نقره يا مس جدا كنند به اين كار ميگويند تمحيص. طبيعي است كه براي پاك كردن و خالص كردن طلا آنرا در بوته آتش ميگذارند تا ذوب شود. خداي متعال نيز براي پاك كردن و تمحيص انسانها و مؤمنين چنين تدبيري را به كار ميبرد. ممكن است بعضي از انسانهاي مومن در دل ناپاكي و آلودگيهايي داشته باشند. خداوند با تدابير و برنامههايي آنان را پاك و تمحيص ميفرمايد. براساس روايات، خدا مؤمنين را در اين عالم به بيماري يا فقر يا به بلاهايي مبتلا ميكند. اين ابتلا براي آن است تا گناهان انسان پاك شود. در روايت داريم وقتي مؤمن در دنيا گناه ميكند، اصل ايمانش محفوظ است و به آن لطمهاي نميخورد، اما دل او آلوده ميشود. خداوند براي پاك كردن مؤمن از گناه او را به بيماري مبتلا ميكند. چون در حالت بيماري انسان دچار ضعف، بيخوابي، و ناراحتي شده و از لذتهاي دنيا دور و محروم ميشود. همين مسئله باعث ميشود تا انسان از گذشته و اعمال زشت خود پشيمان شده و توبه كرده و با همين بيماري پاك شود. اگر در اثر بيماري از گناه پاك نشد، خداوند او را به بلايي ديگر مبتلا ميكند. بعضيها به جاي آنكه در مقابل بيماري صبر داشته و با حالت خضوع به طرف خدا روند، با وسوسه شيطان به ناشكري و ناسپاسي و جزع و فزع و بيصبري ميپردازند. وقتي بيماري انسان ضعيف الايماني را پاك نكرد خداوند او را به فقر مبتلا ميكند تا غرورش را بشكند و او را به ضعف خود توجه داده تا طرف خدا برود و توبه كند. انسان در فقر، ضعف و نياز خود را به خدا بيشتر درك ميكند. اگر مؤمن خطاكار با بيماري و فقر پاك و علاج نشود خداوند او را به بلاهاي ديگر مثل فراق، داغديدن عزيزان و انواع مشكلات، مصيبتها و گرفتاريهاي دنيا مبتلا ميسازد. اگر با همه اين ابتلائات باز هم پاك نشد، در لحظه مرگ، خداوند جان او را سخت ميگيرد. يكي از علل اينكه خدا جان بعضي از انسانها را سخت ميگيرد، اين است كه ميخواهد آنها را پاك كند تا در عالم برزخ مشكلي نداشته باشد7 خدا نياورد روزي را كه كسي با جان كندن سخت نيز پاك نشود. چرا كه كار چنين انساني در آن عالم بسيار دشوار ميشود. به هر صورت يكي از فايدههاي گرفتاري و ابتلائاتي كه خدا براي مؤمنين پيش ميآورد اين است كه مؤمنين به خدا توجه پيدا كنند تا از گناه پاك شوند.
خلق را با تو بد و بدخو كند تا تو را ناچار رو آن سو كند
دلبستگي کثيف
يكي از آلودگيهاي جدي مؤمنين تعلق به دنياست. نميشود تعلق به دنيا را فقط يك آلودگي دانست، بلكه يك نوع از كثافت و تعفّن است. ما نميتوانيم تعفن آنرا درك كنيم امّا ملائكه از تعلق، بوي گند و متعفني را استشمام ميكنند. خداوند براي آنكه بندگان خود را از گناه پاك كند، وسايلي فراهم ميآورد تا از دلبستگي دنيا دست بشويند. ابتلائات و گرفتاريها وسيلههاي پاك شدن از اين آلودگيهاست. ما تصور ميكنيم حوادث، بلا و گرفتاريست و خدا با ما دشمني دارد، در صورتي كه بلا و گرفتاري، عين محبت خداست. حضرت امام (ره) بلا و گرفتاري را «الطاف خفيه» ميدانستند. ظاهر آن رنج و سختي است، اما باطن آن پاكيزگي و خوشبو كردن و آلودگيها را زدودن است.
گرسنگي براي دور شدن تعلق
ماه مبارك رمضان يكي از راههايي است كه خداي متعال تشريعاً وسيله پاك شدن ما را در آن فراهم كرده است. وسيله اصلي آن نيز عبادت مهمي است كه در نوع خود بينظير است. هيچ عبادتي مثل روزه ويژگي پاك كردن و تميز كردن را ندارد. در روايت داريم كه ميفرمايد «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أجْزِي بِهِ»8 يا «أنَا أجْزي بِهِ» خدا ميفرمايد: روزه براي من است. نميفرمايد نماز براي من است، همچنان كه ميفرمايد در زمين كعبه خانه من است، در ماههاي سال، ماه رمضان، ماه من است؛ در بين عبادات هم ميفرمايد، روزه براي من است. نماز براي شما و حج براي جامعه. اما روزه براي من است. شايد راز آن اين باشد كه هيچ عبادتي به اندازه روزه انسان را از تعلق به دنيا جدا نميكند. روزه آدم را وارسته و پاك ميكند. سنگها را از پاي انسان باز و مرغ دل را آماده پرواز ميكند. در هيچ عبادتي جز روزه اين حالت براي انسان به وجود نميآيد. كساني كه آداب روزه را درست رعايت كنند، لذتهايي از حالت سبكي روح ميبرند، كه از هيچ عبادتي نميبرند.
بپا خيز و قرآن بخوان
ششمين ويژگي «شَهْرَ الْقِيَامِ»، است. منظور از قيام اين است كه در اين ماه بايد براي عبادت خدا به پاخواست. قيام كنايه از سحرخيزي، شب زندهداري و تهجد است. معمولاً انسان بايد بايستد تا عبادتها را انجام دهد. اصل در نماز اين است كه به صورت ايستاده انجام گيرد. شايد بسياري از مواردي كه قرآن كريم به قرائت قرآن سفارش نموده، قرائت قرآن در حال نماز است «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً»9 براساس روايت، اين آيه به نماز صبح، تفسير شده است. اما اگر در موارد شأن نزول و رواياتي كه در تفسير آن آمده دقت شود، ميبينيم منظور آن است كه تا ميتوانيد قرآن بخوانيد. خداوند در آيه ديگر ميفرمايد: «فَاقْرَؤا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضي وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ» سپس ميفرمايد «فَاقْرَؤا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ»10 يعني هرچه ميتوانيد، قرآن بخوانيد. در آغاز ميفرمايد «قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَلِيلاً»11 هنگام شب، وقت قيام است. بايستيد و شب را به عبادت زنده نگه داريد. از نخستين سورههايي كه بر پيغمبر خدا (ص) نازل شده سوره مزمل است. در اين سوره به پيغمبر خدا (ص) دستور ميدهد تا بيشتر شب را به عبادت مشغول باشد، خدا از پيغمبر خود اين چنين انتظار دارد: «قُمِ اللَّيْلَ» شب را به عبادت بپاخيز «إِلاّ قَلِيلاً» اندكي استراحت كن. باقي آن را نماز بخوان. سپس تخفيف ميدهد و ميگويد «نِصْفَهُ»، نيمي از شب را به عبادت بپرداز. يعني اگر شب، چهارده ساعت باشد، هفت ساعت آنرا عبادت كن. اگر دوازده ساعت است شش ساعت آن را به عبادت مشغول باش «نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً» يا اندكي كمتر از نيمي از شب «أَوْ زِدْ عَلَيْهِ» يا اندكي بيش از نيمي از شب، «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً»12 در آن هنگام به پا خيز و قرآن بخوان بعد ميفرمايد كه «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْني مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ» خدا ميداند كه تو دو سوم شب را به عبادت مشغول ميشوي يا نيمي از شب را اما حداقل يك سوم از شب را به عبادت مشغول باش. آنهم نه فقط تو بلكه «وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ» جمعي از كساني كه همراه و اصحاب تو هستند و به تو و خداي تو ايمان آوردند. خدا هم ميداند كه همه مردم نميتوانند، اين كار را بكنند. بعضيها مسافرند، بعضيها مريضند. بر همين اساس نخواسته است كه نيمي از شب را عبادت كنند، اما هر اندازه كه ميتوانيد «فَاقْرَؤا ما تَيَسَّرَ» هر چه براي شما ميسر است، قرآن بخوانيد.
كمي شبيه اولياء شويم
منظور از قرائت قرآن در اين جا، قرائت در حال نماز است. مسلمانان صدر اسلام هنگامي كه سورهها نازل ميشدند با شوق و اشتياقي تمام، در نماز، آنها را قرائت ميكردند، آن هم سورههاي بزرگ قرآن را. ما بايد تلاش كنيم تا اندكي به اصحاب و ياران پيامبر خدا (ص) شبيه و نزديك بشويم. اندكي به اولياء خدا و به رهبران دينيمان همچون اميرالمؤمنين صلوات الله عليه شباهت پيدا كنيم. خود ايشان فرمودند: «شما مثل من نميشويد، اما تلاش کنيد هر چه ممکن است بيشتر شبيه من بشويد». ماه رمضان فرصتي است براي اينكه انسان بيش از ماههاي ديگر، شبها را به عبادت بپردازد. نه اينكه به تماشاي فيلم و امور بيهوده بپردازد. آخرين ويژگي اين ماه كه در دعا اشاره فرمودهاند اين فراز است: «الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدي لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدي وَ الْفُرْقانِ».
1. بحارالأنوار، ج 93، ص 356، باب 46، «وجوب صوم شهر رمضان و فضله».
2. نجم / 3-4.
3. بقره / 187.
4. فرقان / 48.
5. انبياء / 30.
6. آلعمران / 154.
7. ر.ك: بحارالأنوار، ج 78، ص 198، باب 1.
8. منلايحضرهالفقيه، ج 2، ص 75، باب فضل الصيام.
9. اسراء / 78.
10. مزمل / 20.
11. مزمل / 20.
12. مزمل / 4.