امیرالمومنین (ع) و شناخت حق از باطل “وپاسخ به وهابیون”

 

به طور کلی تشخیص حق از باطل و جدا کردن سره از ناسره کار مشکلی می باشد اما امیر المومنین (ع) برای این کار ، روش بسیار مهمی را به ما آموزش داده اند.

در جنگ حمل ، در آغاز حرکت سپاه فردی که مهار مرکب امیرالمومنین (ع) را در دست داشت به ایشان عرض نمود:

«ایمکن ان یجتمع و طلحه و عائشه علی باطل؟»

آیا امکان دارد که زبیر و طلحه و عایشه ]که انتسباشان با پیامبر (ص) بر همگان روشن است[ بر امری باطل هم رای و عقیده شوند؟

طلحه و زبیر از مهاجرین و منتسبین رسول الله (ص) و از قبیله قریش بودند. عایشه نیز همسر رسول الله (ص) و دختر ابوبکر بود. سوال این بود که چگونه می شود این سه شخص بر باطل باشند؟

امیرالمومنین (ع) در پاسخ به آن شخص فرمودند :

«انک لملبوس علیک الحق ، ان الحق و الباطل لیعرفان باقدار الرجال؟ اعرف الحق ، تعرف اهله و اعرف الباطل ، تعرف اهله»[3]

حق و باطل بر تو پوشیده شده است. آیا حق و باطل را با قدر و منزلت مردان می سنجند؟ حق را بشناس ، پیروان آن را خواهی شناخت، باطل را نیز بشناس تا اهل آن را بشناسی.

امیرالمومنین (ع) در جای دیگر می فرمایند :

«ایها الناس لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله»[4]

ای مردم! از اینکه رهروان راه هدایت اندک اند به خود هراس راه ندهید.

پاسخ امیرالمومنین (ع) امروزه محور بسیاری از دقتها و ظرافت های فکری است. «طه حسین» که یکی از نویسندگان مشهور مصری است، در رابطه با این تحلیل امیر المومنین (ع) می گوید :

«فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق»[5]

این سخن بالاتر از گفته های بشری و پایین تر از سخن الهی است.

این سخن امیرالمومنین (ع) برای همیشه تاریخ راهگشا است ؛ زیرا یکی از مشکلات انسانها این است که از چهره ها و شخصیتها پیروی و دنباله روی می کنند وآن را مبنای حرکت خود قرار می دهند و حال آنکه مبنای حرکت و تعیین مسیر برای گام نهادن ، افراد و شخصیتها نیست بلکه خود حق و باطل است این در حالی است که شناخت حق و باطل سختی و زحمت فراوان دارد، و باید از عقل و اندیشه هایی که پشتوانه وحیانی دارد یاری جست و اندیشه های محض بشری نه تنها در این زمینه نمی توانند کارگشا باشند بلکه اعتماد و تکیه به آنها در بسیاری از موارد ممکن است موجب گمراهی چند صد ساله مردم یک دیار شود.

در جلسه گذشته از زبان ثامن الحجج (ع) مقام و جایگاه ائمه اطهار (ع) را بیان نمودیم. در طرف مقابل اهل بیت (ع) عده ای دیگر مکتب دیگری باز کرده اند که از همان ابتدای تاریخ تا به حال دارای اکثریت هستند و صد البته ما از کثرت و تعداد آنان به هیچ وجه ترس و واهمه ای نداریم و می خواهیم فارغ از همه تفکرات و اعتقادات با آنان یک بحث علمی و فنی نماییم.

ثمرات نظریه عدالت صحابه ؛

در گفتار پیشین برخی از آثار و ثمرات نظریه عدالت صحابه را بیان نمودیم، که عبارت بودند از :

1-اگر بپذیریم که اصحاب رسول الله (ص) همه عادل بودند ،باید هر کجا شهادتی از آنان یافتیم قبول نماییم ؛ زیرا شهادت انسان عادل در تمام جهات مورد استناد و پذیرش قرار می گیرد ، براین مبنا اگر صحابه شاهد واقعه ای بودند، یا شهادت آنان از راهی مورد اطمینان به دست ما برسد ما باید به آن شهادت گردن نهیم.

2-تمام روایاتی که از طریق صحابه به دست ما رسیده است را باید بدون فحص و بررسی بپذیریم و به مفاد آن عمل نماییم ، حال آنکه ما در پذیرش روایات ضوابط خاصی داریم از جمله آنکه آیا راوی صادق است یا خیر؟ عقیده ای صحیح دارد یا نه؟ و فقط اگر با ادله و براهین ثابت شود که راوی عادل است نیازی به تحقیق نداریم.

3-اعمال ، افعال و سنتها و سیره صحابه صحیح و درست بوده باشد و هیچ اشکالی نداشته باشد ؛ زیرا اگر همه آنان عادل باشند از ایشان عمل نادرست و خلاف شرعی صادر نمی شود.

4-باید تمام وقایع و حوادث تاریخی صدر اسلام را که پس از درگذشت پیامبر (ص) اتفاق افتاده است بپذیریم و تایید نماییم ؛ چون تمام آن حوادث یا به دست صحابه صورت گرفته یا مورد تایید جامعه آن روز بود که اکثرا از صحابه پیامبر (ص) به شمار می رفتند.

به عبارت دیگر باید قبول کنیم تمام روشها ، منشها و اتفاقات آن دوران صحیح بوده است و هیچ اشکال شرعی و قرآنی بر آنها وارد نمی باشد.

پاسخ به دو پرسش :

پیش از آنکه به ادامه بحث بپردازیم توجه به دو نکته ضروری می باشد :

1-صحابه چه کسانی هستند؟ بنابه یک تعریف اهل سنت ، هر کس عصر رسول الله (ص) را به عنوان مسلمان درک کرده باشد حتی اگر با پیامبر (ص) همسخن نباشد، از صحابه می باشد.[6]

در تعریفی دیگر می گویند هر کس یک یا دو سال از حیات رسول الله (ص) را درک نماید از صحابه به شمار می رود.[7] با توجه به این مبنا ابوهریره که دو سال رسول الله (ص) را درک و از ایشان حدود پنج هزارسال روایت نقل کرده است را باید جزء صحابه به شمار آورد، و عجیب آن که کسانی در حدود 23 سال خدمت رسول الله (ص) شرفیاب بودند و از ایشان حدود 10 روایت بیشتر نقل نکرده اند.

2-عادل به چه کسی می گویند؟ در این زمینه مباحث دقیق و عمیقی وجود دارد ، اما اهل سنت می گویند عادل کسی است که قول او مورد قبول باشد.

استناد به برخی از آیات قرآن کریم ؛

اولین و مهمترین مستند اهل سنت برای اثبات عدالت صحابه قرآن کریم است. ما آیات موردنظر آنان را ابتدا بیان می کنیم و سپس با نگاه تفسیری و علمی آن آیات را مورد بررسی قرار می دهیم تا دریابیم آیا آیات مورد تمسک مدعای آنان را اثبات می نماید یا خیر؟

اما آیات مورد استدلال آنان :

(والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار والذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم و و رضوا عنه واعد لهم جناب تجری تحتها الانهار خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم)[8]

پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار ، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند ، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) ازاو خشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته ، که نهرها از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ.

وجه استدلال اهل سنت در این آیه این است که به دلیل آنکه خداوند سبحان از تمام مهاجرین وانصار خشنود می باشد و آنان را جاودانه در بهشت جای می دهد در می یابیم که همه آنان عادل می باشند و این پاداشی است برای آنان.

(لقد تاب الله علی النبی والمهاجرین والانصار الذین اتبعوه فی ساعه العسره من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم ثم تاب علیهم انه بهم رووف رحیم)[9]

مسلما خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر (ص) و مهاجران و انصار ، که در زمان عسرت و شدت (در جنگ تبوک) از او پیروی کردند ، نمود ، بعد از آنکه نزدیک بود دلهای گروهی از آنها از حق منحرف شود ، سپس خداوند توبه آنها راپذیرفت که او نسبت به آنان مهربان و رحیم است.

در این آیه خداوند می فرماید : ما پیامبر (ص) ،مهاجرین و انصار را که در لحظات سخت او را همراهی کردند مورد رحمت و مغفرت قرار می دهیم ، هر چند که نزدیک بود قدم برخی از آنان بلغزد ، در نتیجه کسانی که مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار گرفته باشند قطعا عادل هستند.

(للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتغون فضلامن الله و رضوانا و ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون * والذین تبوووا الذار والایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجه مما اوتوا و یوثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون)[10]

این اموال برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شوند در حالی که فضل الهی و رضای او را می طلبند و خدا و رسولش را یاری می کنند و آنها راستگویانند* و برای کسانی است که در این سرا (سرزمین مدینه) و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی که به سویشان هجرت کنند دوست می دارند و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده است احساس نمی کنند و آنهارا بر خود مقدم می دارند ، هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند، کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند رستگارانند.

این دو آیه مربوط به مهاجرین و انصار می باشد، خداوند متعال در رابطه با مهاجرین می فرماید : آنان برای طلب بخشش و خشنودی خداوند ، خداوند و پیامبر (ص) را یاری می دهند.

و در رابطه با انصار می فرماید : آنان مهاجرین را دوست می دارند و نسبت به آنان ایثار می کنند ،در نتیجه آنان رستگارند.

اهل سنت معتقدند با توجه به این دو آیه روشن می گردد که مهاجرین و انصار که برخی برای خشنودی خداوند و برخی از سر ایثار به نحوی با پیامبر (ص) همراهی می کنند عادل هستند.

(لقد رضی الله عن المومنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریبا)[11]

خداوند از مومنان – هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند – راضی و خشنود شد ، خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می دانست، از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی به عنوان پاداش نصیب آنها فرمود.

خداوند متعال در این آیه رضایتمندی و خشنودی خود را از مومنینی که در بیعت رضوان حضور داشتند اعلام می نماید و مسلم است که رضایت و خشنودی خداوند فقط به انسانهای عادل تعلق می گیرد ؛ در نتیجه همه کسانی که در بیعت رضوان حاضر بودند باید عادل باشند.

(محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود ذلک ملهم فی التوراه و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفره و اجرا عظیما)[12]

محمد (ص) فرستاده خداست ، و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند ، پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی و در حالیکه همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند ، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجود نمایان است ، این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است ، همانند زراعتی که جوانه های خود را خارج ساخته سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و برپای خود ایستاده است و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی دارد این برای آن است که کافران را به خشم آورد! (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند ، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.

در این آیه خداوند متعال به پیامبر (ص) و همراهان ایشان وعده آمرزش و پاداش بزرگ داده است به نظر اهل سنت کسانی که در انتظار چنین وعده ای هستند باید حتما عادل باشند.

(و کذلک جعلنا کم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا)[13]

شما را نیز امت میانهای قرار دادیم (در حد اعتدال ، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید و پیامبر (ص) هم بر شما گواه باشد.

(کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله)[14]

شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند، امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید.

اهل سنت می گویند مخاطب این دو آیه ، صحابه رسول الله (ص) می باشند ، که در هنگام نزول آیه وجود داشتند. توصیفاتی که در این دو آیه از آنان شده است به روشنی نشان می دهد که آنان انسانهایی معقول ، میانه رو و عادل بوده اند.

بیماردلان در قرآن ؛

پیش از آنکه به بررسی تک تک آیات بپردازیم و ببینیم که چه مقدار می تواند ادعای اهل سنت را تایید و اثبات نمایید ، به مطلبی مهم که به تمام آیات فوق مربوط می شود اشاره ای می نماییم.

خداوند متعال در همان روزهای آغازین نزول قرآن کریم و در سوره مدثر[15] از گروهی سخن به میان می آورد که در پشت پرده نفاق پنهان شده اند و به خاطر یک سلسله از اغراض و مقاصد به جمع مسلمانان پیوسته اند.[16]

سوره مدثر از آیاتی کوتاه ، تشکیل شده است که از نشانه های سوره های مکی به شمار می رود اما یکی از آیات آن بلند می باشد و در همان آیه خداوند متعال از آن گروه که در صفوف مسلمانان نفوذ کرده اند نام می برد.

(و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکه و ما جعلنا عدتهم الا فتنه للذین مفروا لیستیقن اذین اوتوا الکتاب ویزداد الذین آمنوا ایمان اولا یرتاب الذین اوتوا الکتاب والمومنون و لیقول الذین فی قلوبهم مرض والکافرون ماذا اراد الله بهذا مثلا کذلک یضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و ما یعلم جنود ربک الا هو و ما هی الا ذکری للبشر).[17]

ماموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم و تعداد آنها (نوزده ملک) را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم تا اهل کتاب یقین پیدا کنند و بر ایمان مومنان بیفزاید ، و اهل کتاب و مومنان در حقانیت این کتاب آسمانی تردید به خود راه ندهند و بیماردلان و کافران بگویند :«خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟!» آری این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه می سازد و هر کس را بخواهد هدایت می کند و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی داند و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست.

در این آیه از چهار گروه نام برده شده است ، 1-کفار ، 2-اهل کتاب ، 3-مومنین ، 4-بیمار دلان و یا به تعبیر قرآن (الذین فی قلوبهم مرض)

یکی از ویژگی های تقسیم عدم تداخل است ، به این معنا که هر گروه برای خود مستقل است و گروه ها و اقسام از هم جدا می باشند.

در قرآن ، بیماردلان غیر از منافقین اصطلاحی می باشند هر چند که با آنان مشترکاتی دارند. منافقین کسانی هستند که به خاطر طمع و یا وحشت به ظاهر اسلام آورده بودند و برخی از آنان مرعوب جو شده بودند و خود را به مسلمانان منتسب می کردند.

قرآن و نشانه های منافقین ؛

خداوند متعال در سوره منافقون برخی از علائم آنان را ذکر نموده است.

1-بسیار ترسو هستند.

(یحسبون کل صیحه علیهم)[18]

هر بانگی را برضد خویش می انگارند.

2-تلاش می کنند که افراد از پیرامون رسول الله (ص) دور شوند.

(هم الذین یقولون لا تنفقوا علی من عند رسول اله حتی ینفضوا)[19]

آنها کسانی هستند که می گویند : «به افرادی که نزد رسول خدا (ص) هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند».

3-می گویند اگر به مدینه باز گردیم ، مسلمانان را از آن شهر بیرون می کنیم.

(یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخر جن الاعز منها الاذل)[20]

آنها می گویند :«اگر به مدینه باز گردیم عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند».

تفاوت منافقین و بیماردلان ؛

رهبر منافقین اصطلاحی «عبدالله ابن ابی سلول» بود و دو طایفه اوس و خزرج می خواستند او را در مدینه به سلطنت برسانند ، که این امر مصادف شد با هجرت پیامبر (ص) به مدینه وآنان در این خواسته ناکام شدند.[21]

آنان از ترس ، وحشت و مبادا اینکه وضع معیشتی یشان خراب شود تظاهر کردند که اسلام آورده اند. امار بیمار دلان که در آیاتی دیگر از قرآن کریم از آنان نیز نام برده شده است ، نه از ترس و وحشت و نه برای زنده ماندن، بلکه با توجه به یک آینده نگری و برنامه حساب شده خود را در میان مسلمانان جای دادند زیرا با اطلاعاتی که داشتند بطور قطع و یقین می دانستند که آینده جزیره العرب از آن اسلام و مسلمانان خواهد شد. لذا به ظاهر اسلام آوردند تا بتوانند در آینده ای نه چندان دور به اهداف و امیال نفسانی و شیطانی خود دست یابند.

پاسخ منفی رسول الله (ص) به شرط خلافت ؛

اینکه در آینده ای نزدیک اسلام جزیره العرب را در خواهد نوردید نیاز به تفکر و تعقل زیادی نداشت ؛ به عنوان نمونه پیامبر (ص) در سالهای آغاز ظهور اسلام از هر فرصتی استفاده می کردند و مردم را به آیین اسلام دعوت می کردند ، روزی پیامبر (ص) در موسم حجم به «بازار عکاظ» که بازاری شلوغ و پر رفت و آمدی بود، رفتند تا مردم را به اسلام دعوت نمایند.

در آن جا یکی از بزرگان طایفه بنی عامر را دیدند، وی به پیامبر (ص) عرض کرد: من حاضرم با شما بیعت نمایم به شرطی که خلافت را پس از خود به من واگذار نمایی. اما پیامبر (ص) به وی پاسخ منفی دادند و فرمودند :

«ان الامر الی الله یضعه حیث یشاء»[22]

امر خلافت مربوط به خداون است آن را هر جا که بخواهد قرار می دهد.

همین شرط بزرگان مکه نشان از آن دارد که حتی در آن زمان که اسلام نهال نوپایی در میان بادهای سهمگین بود احتمال پیروزی و فراگیر شدن اسلام تا حدی بود که اشراف مکه را به تفکر در مورد فردای خود واداشته بود.

علت مهاجرت یهودیان به مدینه ؛

یهودیان به طور قطعی و مسلم می دانستند که پیامبر آخرالزمان در جزیره العرب ظهور می کند ؛ با اینکه یهودیان عرب نبودند ، اما اکثریت قابل توجهی از یهودیان به جزیره العرب آمده بودند و در اطراف مدینه ساکن شدند.

یهودیان دوازده گروه بودند و نسبت به یکدیگر بسیار حسادت می ورزیدند. در این رابطه خداوند متعال می فرماید :

(وقطعناهم اثنتی عشره اسباطا امما و اوحینا الی موسی اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشره عینا قد علم کل اناس مشربهم)[23]

ما آنها را به دوازده گروه که هر یک شاخه ای (از دودمان اسرائیل) بود تقسیم کردیم و هنگامی که قوم موسی (ع) (در بیابان) از او تقاضای آب کردند به او وحی فرستادیم که :«عصای خود را بر سنگ بزن» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست. آن چنان که هر گروه ، چشمه و آبشخور خود را می شناخت.

یهودیان در تورات خوانده بودند که پیامبری در آخر الزمان در سرزمین حجاز ظهور خواهد کرد ، لذا اکثر آنها از مصر و فلسطین به جزیره العرب و مدینه مهاجرت کردند تا بتوانند از قدرت و مکنت اسلام بهره مند شوند و به حکومت و سلطنتی دست یابند.

در این رابطه قرآن کریم می فرمایند :

(ولما جاءهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنه الله علی الکافرین)[24]

و هنگامی که از طرف خداوند ، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه هایی بود که با خود داشتند و پیش از این ، به خود نوید پیروزی بر کافران می دادند (که با کمک آن بر دشمن پیروز گردند) با این همه هنگامی که این (کتاب و پیامبری) را که (از قبل) شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند ، لعنت خدا بر کافران باد.

این آیه به خوبی نشان می دهد که یهودیان با استفاده از آموزه های تورات ظهور دینی فراگیر را در سرزمین حجاز پیش بینی کرده بودند و حتی برای رسیدن به قدرت در این سرزمین از سالها قبل برنامه ریزی کرده بوند.

کتاب آسمانی مسیحیان هم خبر از آمدن پیامبری می دهد که با دلایل روشن ظهور می کند و نام او احمد است. کنار هم گذاشتن این دو خبر ، از دو دین پرطرفدار آن زمان و مشاهده وضع آن روز اسلام ، دست به دست هم داد تا منافقان و بیمار دلان و حتی مومنین به دیگر ادیان آسمانی برای رسیدن به قدرت و مکنت به طمع افتند و دیار خود را برای رسیدن به این هدف ترک کنند.

پرسشی مهم ؛

به طور خلاصه بیماردلان هیچ گاه اسلام واقعی را نپذیرفتند و برای اینکه در آینده بتوانند از برخی مزایا و امتیازات اسلام بهره مند گردند به ظاهر اسلام آوردند و به جمع مسلمانان پیوستند.

در قرآن کریم پیش از آنکه نامی از منافقین اصطلاحی برده شود نام بیمار دلان ذکر شده است و نسبت به حضور و نفوذ آنان به مسلمانان هشدار داده شده است.

پرسش اساسی ما از داعیه داران عدالت صحابه این است که آیا مدح وثنا قرآن کریم از مهاجرین و انصار شامل همه آنان می شود یا خیر؟

در صورتی که پاسخ آنان مثبت باشد به آنان می گوییم ، مگر بیمار دلان از صحابه نبودند ، مگر آنان قبل از هجرت مسلمانان نشدند، پس به چه علت شامل مغفرت و رحمت الهی قرار نمی گیرند و مورد لعنت و نفرین الهی واقع شده اند؟

«والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته»

خودآزمایی :

1-هدف اصلی از طرح بحث عدالت صحابه چیست؟

2-امیرالمومنین (ع) در رابطه با بازشناسی حق از باطل چه می فرمایند؟

3-چه آثار و ثمراتی بر نظریه عدالت صحابه مترتب می شود؟

4-نتیجه نظریه عدالت صحابه در مورد حوادث صدر اسلام چیست؟

5-از نظر اهل سنت به چه کسانی صحابه می گویند؟

6-اهل سنت به چه کسی عادل می گویند؟

7-استدلال اجمالی اهل سنت بر عدالت صحابه از آیات قرآن کریم را بیان کنید.

8-در سوره مدثر از چند گروه نام برده شده است؟ منظور از بیماردلان چه کسانی هستند و چرا اسلام آوردند؟

9-برخی از ویژگی های منافقین را بنویسید.

10-پیامبر (ص) در پاسخ شخصی که اسلام آوردن را مشروط به در دست گرفتن خلافت نمود ، چه فرمودند؟

11-چرا یهودیان در اطراف مدینه ساکن شدند؟

به طور خلاصه بیمار دلان هیچ گاه اسلام واقعی را نپذیرفتند و برای اینکه در آینده بتوانند از برخی مزایا و امتیازات اسلام بهره مند گردند به ظاهر اسلام آوردند و به جمع مسلمانان پیوستند.

در قرآن کریم پیش از آنکه نامی از منافقین اصطلاحی برده شود نام بیمار دلان ذکر شده است و نسبت به حضور و نفوذ آنان به مسلمانان هشدار داده شده است.


[1] -سوره سجده ، آیه 24

[2] -سنت به معنای عام آن شامل اقول ، افعال و تقریرات رسیده از ناحیه رسول الله (ص) است.

[3] -امام علی (ع) احمد رحمانی همدانی ، صفحه 415- با اندکی تفاوت در بحار الانوار ، جلد 22 صفحه 105 از منابع اهل تسنن بنگرید به فیض القدیر ، جلد 1 صفحه 272 .

[4] -نهج البلاغه ، خطبه 201

[5] -الفتنه الکبری (علی و بنوه) ، صفحه 40

[6] -الاصابه فی تمییز الصحابه ، جلد 1 صفحه 7

[7] – الاصابه فی تمییز الصحابه ، جلد 1 صفحه 7

[8] -سوره توبه ،آیه 100

[9] -سوره توبه ، آیه 117

[10] -سوره حشر ، آیات 9-8

[11] -سوره فتح ،آیه 18

[12] -سوره فتح ، آیه 29

[13] -سوره بقره ، آیه 143

[14] -سوره آل عمران ، آیه 110

[15] -سوره مدثر ، سوره ای مکی ، و چهارمین سوره نازل شده بر پیامبر (ص) می باشد.

[16] -مفسرین بزرگوار قرآن یا به این مطلب اشاره ای نکرده اند و یا برخی بطور گذرا از کنار آن عبور نموده اند.

[17] -سوره مدثر ، آیه 31

[18] -سوره منافقون آیه 4

[19] -سوره منافقون ، آیه 7

[20] -سوره منافقون ، آیه 8

[21] -الوافی بالوفیات ، جلد 17 صفحه 11

[22] -الغدیر ، جلد 5 صفحه 276 ، از منابعاهل سنت بنگرید به سیره حلبیه ، جلد 2 صفحه 3

[23] -سوره اعراف ، آیه 16

[24] -سوره بقره ، آیه 89

 


جستجو