ایا همه صحابه پیامبر عادلند

 

“عدالت صحابه “

علمای اهل سنت معتقدند اصحاب پیامبر گرامی اسلام (ص) و همگی عادلندو به اعمال و اقوال ایشان می توان تمسک کرد تا جایی که تقریبا همه فرق اهل سنت , بسیاری از احکام شرعی خویش را به افکار و اقوال صحابه مستند می کنند . برای اهل سنت در ظاهر هیچ تفاوتی بین مسلمان فارسی , یار صدیق پیامبر (ص) , وابو هریره دروغ پرداز حاضر در جبهه مخالف پیامبر (ص) , وجود نداردو هر یک از آنها که مدعی شود سخنی که به زبان آورده , کلام رسول الله (ص) است , نه تنها از او می پذیرند که در احکام شرعی به آن استناد هم می کنند؛ البته همان گونه که بیان شد اینان فقط در ظاهر عدالت صحابه را پذیرفته اند والا در بسیاری از موارد از جمله مساله امامت و خلافت , لااقل موضوع این بود که چون دو گروه از صحابه , که همگی عادلند , با هم تعارض می کنند کار به تساقط و ترک نظر هر دو طرف منجر شود و باید سراغ ادله دیگر بروند که تاریخ چنین مساله ای را گزارش نکرده است و همین مساله ثابت می کند که اهل سنت همه جا عدالت صحابه راقبول نکردند.

در مقابل , مکتب شیعه با بهره گیری از تعالیم رسول مکرم اسلام (ص) و اهل بیت مطهر ایشان (ص) صرف صحابه بودن را معیارو مناط عدالت صحابه نمی داندبلکه عملکردآنهاوتعبدایشان به احکام شرع مقدس اسلام والتزام به اوامرنبی مکرم(ص)راملاک عدالت صحابه می داند؛بنابراین اگریکی ازصحابه مرتکب زنا شودیا شرابخواری کندازدایره عدل خارج شده وقدم دروادی فسق میگذارد.به هرحال ازدیدگاه شیعیان صحابه رسول الله(ص)هرقدرعادل باشندوهرمقدارهم که به پیامبر(ص) نزدیک باشند تا مهر عصمت و تایید الهی در کارنامه ایشان نباشد, کلامشان مستند حکم شرعی قرار نمی گیرد حتی اگر گوینده سلمان فارسی, یا ابوذر غفاری باشد.خلاصه اینکه اگرروایتی ازطریق صحابه نقل شود ولی درنهایت به پیامبر (ص) نرسد, تنها به عنوان یک خبربه آن می نگرد و ارزش فتوایی ندارد.همین مسئله عینا در موردروایتی از دیگر معصومین (ع) به ما رسیده هم جاری است .

عدالت صحابه و ثمرات آن؛

آثارو ثمرات فراوانی بر مسئله عدالت صحابه مترتب میشودکه به عنوان مثال به چندنمونه ازاین آثاروثمرات اشاره می کنیم.

الف-پذیرش شهادت صحابه؛

براساس پذیرش عدالت صحابه وقائل شدن به این که همه اصحاب پیامبر(ص)عادل هستند,بایدهرآن چه راکه به عنوان شهادت ازناحیه صحابه مطرح می شودبدون هیچ شک وتردیدی پذیرفت.

دررابطه باثمره فوق می توان به این مثال اشاره نمود گه اگر کتب تاریخی را مورد جست وجوقراردهیم وبیابیم که دونفرازصحابهبه امامت امیرالمومنین(ع)در روزغدیربه وسیله رسول الله(ص)شهادت داده باشند,بایداین شهادت وگواهی رابدون هیچ عذریپذیرفت وهیچ بهانه ای برای تخلف ازاین فرمان وجودندارد.ولی بامراجه به تاریخ می بینیم باوجوداینکه تعدادقابل توجهی ازصحابه براین امرشهادت داده اند اما داعیه داران عدالت صحابه به این شهادت هاتوجه نمی کنندوبرخلاف آن عمل میکنند.

ب-عدم بررسی روایات صحابه؛

ثمره دیگرپذیرفتن عدالت صحابه این است که بایدروایتهای راکه صحابه ازرسول الله(ص)نقل می کنندبدون اندک درنگی پذیرفت وهیچ فحص وبررسی دررابطه با صحت و سقم آنها ننمود؛زیرا همه عقلا خبر عادل را می پذیرد .بر این مبنا باید حدود پنج هزار روایتی که ابوهریره از رسول الله (ص) نقل می نماید را بدون هیچ تاملی پذیرفت!!

ج-چشم پوشی از اعمال خلاف شرع صحابه ؛

پذیرش عدالت صحابه به طور مطلق مستلزم این است که تمام افعال و اعمال صحابه موافق شرع باشد و هیچ فعل مخالف شرعی از آنان صادر نشده باشد ؛زیرا آنان عادل هستند و از انسانهای عادل هیچ عمل خلاف شرعی صادر نمیشود .

براین مبنا اگر کتب تاریخی را مورد بررسی قرار دهیم و در یابیم که در میان صحابه افرادی بودند که مرتکب زنا شدند یا شراب خوری و قمار میکردند ناگزیر باید یکی از سه گزینه زیر را پذیرفت ؛

1-اعمال خلاف شرع آنان با عدالت منافات ندارد!!

2-این اعمال , نسبتهای ناروایی است که به آنان دادند .

3-هرکس که عمل خلاف شرع انجام دهد ,عادل نخواهد بود که ظاهرا این بهترین گزینه است و اعتقاد شیعه هم بر این مبنا استوار است .

تامل در آیات ولایت ؛

از آیه شریفه“وجعلنامنهم ائمه یهدون بامرنالما صبرماوکانوا بایاتنا یوقنون

به نتایجی دست می یابیم ازجمله این که:

1- منصب,مقام وجایگاه امامت محتاج به جعل ونصب الهی است,وبا انتخاب گروهی این منصب به کسی تعلق نمی گیرد

2-امامت مجعول به جعل الهی است وثمره آن هدایت تکوینی می باشد

3-تفویض وواگذاری این مقام,منحصرادردست ذات اقدس پروردگار است وآن رابه خواصی از بندگان شایسته خوداعطامی نماید,خداوندمتعال مقام امامت را به همه بندگان و حتی به همه شایستگان هم نمی دهد

4-کسانی که به این مقام میرسند , قادر به هدایت تکوینی عالم خلقت هستند , و خداوندسبحان امور تکوینی آفرینش را به آنان تفویض نموده است ؛ به عبارت دیگر , آنان قیوم ,نگهبان و تاثیر گذاران عالم آفرینش هستند و آنان کسانی نیستند جز حضرات معصومین (ع).

عصمت ائمه اطهار (ع)؛

نکته دیگری که نباید آن را از نظر دور داشت این است که ائمه اطهار (ع) دارای مقام عصمت هستند و از هرگونه لغزش خطا و انحراف مصونیت دارند .”انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا”

شناخت صحیح از مقام امامت؛

مقدمه دیگری که برای ورودبه موضوع فعلی به آن نیازداریم این است که,باید اطلاع درست وصحیحی ازمقام وجایگاه امام(ع)وامامت داشته باشیم؛یعنی بایدبدانیم علماومتکلمین برجسته شیعه براساس آیات وروایات چه برداشتی ازمقام امام(ع)داشتندوآنان رادارای چه ویژگی های می دانستند.

اگراین مطلب کاملا برای ما روشن گرددمی توانیم بهتربه نقدوبررسی آرا ونظرات مخالفان بپردازیم.

مقام ائمه(ع)دربیان ثامن الحجج(ع)؛

ریشه تمام اختلافات بین مسلمانان به این مساله بازمی گردد که عده ای دربرابرنص قطعی رسول(ص)ایستادگی کردندوآن رانپذیرفتند وپیروان آنهادردوران بعدازآنان می خواستندتمام اشتبا هات وانحرافات صحابه صدراسلام راتوجیه وتصحیح نماید؛بنابر این ما باید نخست به جایگاه,شان ومقام ائمه اطهار(ع)آگاه گردیم.بدین منظور به قسمتهایی از روایتی مفصل که بسیارمهم است اشاره می نماییم.

“کنا مع الرضا(ع)بمروفاجتمعنا فی الجامع یوم الجمعه فی بدءمقدمنا فاداروا امرالامامه وذکروا کثیره اختلاف الناس فیها فدخلت علی سیدی(ع)فاعلمته خوض الناس فیه فتبسم(ع)؛

همراه امام رضا(ع)درمرو بودیم,در آغاز ورود خود , روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم ودرباره امر امامت که مورد اختلاف فراوان مردم بود گفتگو کردیم و من به حضور مولای خودامام رضا (ع) شرفیاب , شدم و نظرات مردم در امر امامت را به عرض ایشان رساندم , ایشان تبسمی کردند .

ثم قال : یا عبد العزیز جهل القوم و خدعوا عن آرائهم,ان الله عزوجل لم یقبض نبیه (ص) حتی اکمل له الدین و انزل علیه القران فیه تبیان کل شی , بین فیه الحلال و الحرام والحدود و الحکام و جمیع مایحتاج الیه النلس کملا فقال عزوجل :”ما فرطنا فی الکتاب من شی “

سپس فرمود :ای عبد العزیز! این مردم نادانند و در در رای و دین خود فزیب خورده اند. به راستی خداوند عزوجل جان پیامبر (ص) خود را نگرفت تا دین را برای او کامل کردو قرانی بر او نازل کرد که شرح هر چیزی در آن است

حلال و حرام و حدود و اکام و آن چه مردم بدان نیاز دارند همه را در آن بیان کرده و فرموده: ( ما در این کتاب چیزی را فرو گذار نکردیم)

و انزل فی حجة و هی آخر عمره (ص): (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم السلام دینا) و امر المامة من تمام الدین و اقام لهم علیا و اماما و ما ترک لهم شیئا یحتاج الیه الامة بینه فمن زعم ان الله عز و جل لم یکمل دینه فقد رد کتاب الله و من رد کتاب الله فهو کافر به.

در سفر حجة الوداع که آخر عمر پیامبر (ص) بود (خداوند این آیه را) نازل فرمود: ( امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما پسندیدم ) پس امر امامت از کمال و تمام دین است پیامبر (ص) علی(ع) را برای آنها رهبر و پیشوا ساخت و از چیزی که مورد نیاز امت باشد صرف نظر نکرد تا آن را بیان نمود پس هعر که گمان برد که خدا دینش را کامل نکرده است کتاب خدا را رد کرده است و هر که کتاب خدا را رد کند کافر است.

هل یعرفون قدر الامامة و محلها من الامة فیجوز فیها اختیارهم؟ان الامامة اجل قدرا و اعظم شانا و اعلی و امنع جانبا و ابعد غورا من یبلغها الناس بعقولهم و ینالوها بارائهم او یقیموا اماما باختیار هم.

آیا قدر و موقعیت امامت را در میان امت می دانند تا اختیار و انتخاب آنان در آن روا باشد؟! به راستی امامت اندازه ای فراتر و مقامی والاتر و در موقعی بالاتر و آستانی منیع تر و عمقی بیشتر از آن دارد که مردم با عقل خود بدان رسند یا با رای و نظر خود آن را درک کنند یا به انتخاب خود امامی بگمارند.

امام رضا(ع) در این فراز از روایت ،امامت را به امری موزون که قابل وزن کردن است تشبیه می نمایند و می فرمایند امر امامت آن قدر سنگین است که کسی یارای حمل و وزن کردن آن را ندارد چه رسد به اینکه بتواند کنه مقام آن را درک کند و یا در مورد انتخاب و انتصاب آن تصمیم بگیرد سپس منزلگاه و جایگاه

امام (ع) را بسیار بالا (طولی)و بسیار دور از دترس(عرضی) بیان می کنند که غیر دسترسی است امامت همچون اقیانوس بی کرانی است که انتها و عمق آن را برای ما روشن نیست می باشد، و هر چه در آن حرکت کنیم عظمت و گستردگی آن بیشتر ما را به وحشت می افکند و هر چه در اعماق آن غور کنیم در می یابیم که هرگز نمی توانیم به عمق آن دست یابیم.

« ان الامامة خص الله عز و جل بها ابراهیم الخلیل بعد النبوة و الخلة مرتبة ثالثةو فضیلة شرفه بها و اشاد بها ذکره ثم اکرمه الله تعالی بان جعلها فی ذریته اهل الصفوة و الطهارة فصارت فی ذریته الصفیا الذین آتاهم الله العلم و الایمان .

امامت مقامی است که حضرت ابراهیم پس از آنکه مقام نبوت و دوستی خدا را پشت سر گذارد بدان رسید این اممت سومین درجه و فضیلتی بود که خدا را پشت سر گذارد بدان رسید این امامت سومین درجه و فضیلتی بود که خدا ابراهیم(ع) را بدان مشرف کرد و نامش را به وسیله آن بلند نمود سپس خدای عز و جل او را گرامی داشت و امامت را در ذریه و نژاد برگزیده او نهاد سپس در ذریه برگزیده او به کسانی منتقل گردید که خداوند به انها علم و ایمان داده است.

امامت بالاترین درجه حضرت ابراهیم (ع)؛

بسیار مناسب است که در این فراز از روایت کمی تامل نماییم . امام رضا(ع) برای بیان شان و مقام امامت می فرمایند خداوند هنگامی ابراهیم را به مقام امام نائل فرمود که او مرحله نبوت و خلت را پس از گذشتن از آزمونهای سخت پشت سر گذاشت.

« و کذلک نوی ابراهیم ملکو السماوات و الارض و لیکون من الموقنین»

و بدین سان ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم می نمایانیم تا از اصحاب یقین گردد.

سپس به مقام خلیل الهی دست یافت و پس از طی این دو مرحله به مقام امامت مشرف شد.

امام رضا(ع) در این روایت واژه مشرف شدن را فقط در رابطه با امامت بکار می برند و این نشان از علو مقام و درجه امامت نسبت به مقام و مناصب دیگر می باشد.

به طور خلاصه حضرت ابراهیم (ع)به مقام امامت مشرف شد و این مقام موجب پر آوازه گردیدن نام و تحکیم جایگاه او گردید و در نهایت خداوند متعال این مقام را در برخی از برگزیدگان از فرزندان وی قرار دارد در ادامه روایت امام رضا (ع) سیر انتقال امامت از حضرت ابراهیم (ع) به خاتم النبیا(ص) و از ایشان به ائمه اطهار (ع) را بیان می فرمایند:

«ان الامامة هی منزلة وارث الاوصیا ان الامامة خلافة الله و خلاقة الرسول(ص)و مقام امیر المومنین(ع) و میراث حسن و حسین(ع)»

به راستی امامت مقام انبیا وارث اوصیا است امامت خلافت از طرف خدا و رسول خدا(ص) و مقام امیر المومنین (ع) و میراث حسن و حسین است.

«ان الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المومنین ان الامامة اس الا سلام النامی و فرعه السامی بالامام تمام صلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفی و الصدقات و امضا الحدودو الاحکام و منع الثغور و الاطراف.»

به راستی امامت زمام دین و نظام مسلمین و عزت مومنین است. امامت بنیاد پاک اسلام و شاخه با برکت آن است به یمن وجود امام نماز و روزه و زکات و حج و جهاد درست می شوند مرزها نواحی کشور مصون می شوند

ولایت تشریعی ائمه اطهار(ع)؛

در این قسمت از روایت امام رضا(ع) به ولایت تشریعی ائمه اطهار(ع) اشاره می کنند و بیان می فرمایند که امام (ع) همانند نخی است که تمام دانه های تسبح را نگه داشته است.سپس می فرمایند امامت ریشه درخت تنومند اسلام و میوه و ثمره آن می باشد به عبارت دیگر میوه هدایت امامت بر شاخسار درخت نبوت می روید.

«الامام کالشمس الطالعة المجللة بنور ها للعالم و هی فی الافق بحیث لا تنالها الایدی و البصار الامام البدر المنیر و السراج الزاهر و النور الساطع و النجم الهادی فی غیاب الدجی و اجواز البلدان و القفار و لجج البحار الامام الماء العذب علی الظما و الدال علی الهدی و المنجی من الردی الامام النار علی الیفاع الحار لمن اصطلی به والدلیل فی المهالک من فارقه فهالک.»

امام(ع) مانند آفتاب در عالم طلوع می کند و بر افق قرار می گیرد و دست و دیده مردم به آن نمی رسد امام (ع) ماه تابنده چراغ فروزنده،

ولایت تکوینی حضرات معصومین(ع)؛

در این فراز از روایت امام رضا(ع) بر حیثیت ولایت تکوینی ائمه اطهار(ع) اشاره می کنند و با تشبیهات معقول به محسوس مطالب عرشی را به اندازه فهم ما بیان می کنند و قوای پنهان زمین را فعلیت می رساند افتابی که به همه عالم می تابد و تمام مخلوقات و موجودات از نور و حرارت آن بهره مند می گردند.

تابش خورشید نیروهای بالقوه معادن را به فعلیت می رساند هر معدنی که بیشتر و بهتر در معرض تابش خورشید قرار گیرد ارزشمندتر و گرانبها تر خواهد شد بی جهت یک سنگ،طلا،نقره و… نمی شود باید قرنها و سالهی متمادی از خورشید بهره گیرند تا به فعلیت برسند و قابل استفاده گردند.

بنا به فرموده امام(ع) انسانها همانند معادن می باشند و باید در معرض نور امامت و ولایت قرار بگیرند تا قدرتها و نیروهای بالقوه آنان به منصه ظهور برسد اگر تابش نور ولایت و امامت ارواح انسانها را نوازش کند و بر قلبهای آنان بتابد اندرون انسانها همچون گوهری تابناک می گردد.

در تشبیهی دیگر امام رضا(ع) ائمه اطهار (ع) را به ستاره درخشان توصیف می کنند که در بیابانهای تازیک و دریاها ،انسانها را از گمراهی نجات می دهند.

در توصیفی دیگر امام رضا (ع) ائمه اطهار(ع) را به آتش روی مناره تشبیه می کنند که موجب هدایت در راه ماندگان می گردند.

الامام واحد دهره لا یدانیه احد و لا یعادله عالم و لا یوجد منه بدل و لا له مثل و لانظیر،مخصوص بالفضل کله من غیر طلب منه له و لا اکتساب بل اختصاص من المفضل الوهاب فمن ذاالذی یبلغ معرفة الامام او یمکنه اختیاره.

امام (ع) یگانه روزگاران خود است کسی با او برابر نیست و دانشمندی با او همسنگ نیست جهان با او همسان نیست جایگزین مانند و نظیر ندارد بدون تحصیل و درخواست فضل از طرف مفضل منان این فضیلتها به او اختصاص داده شده است کیست که به حق شناسایی امام (ع) برسد؟یا بتواند او را انتخاب کند.

ائمه اطهار(ع) دارای همه فضایل:

همه فضائل از آن خداوند است و خداوند متعال همه فضایل را به ائمه اطهار (ع) عطا فرموده است دانش، بینش،قدرت،عزت،کمال،جمال،و دیگر فضایل را خداوند منان بدون کوشش و تلاش به حضرات معصومین (ع) ارزانی داشته است. اما متاسفانه برخی که هیچ فضیلتی ندارند بلکه سرشار از رذیلت هستند این جایگاه والا و بالا را غصب کردند آنان حتی نمی توانستند به پرسشهای ساده مراجعین پاسخ بدهند و در گل می ماندند و همواره دست به دامن امیرالمومنین(ع) می شدند و شگفت از پیروان آنان که فضائل ائمه اطهار (ع) را می دیدند اما باز هم بر عناد و لجاجت خود پای می فشردند.

«هیهات هیهات! ضلت العقول و تاهت الحلوم و حارت الالباب وخسئت العیون و تصاغرت العظماء و تحیرت الحکماءو تقاصرت الحلماء و حصرت الخطباء و جهلت الالباء وکلت الشعراء و عجزت الادباء و عیبت البلغاء عن وصف شان من شانه او فضیلة من فضائله و اقرت بالعجز و التفصیر»

هیهات هیهات!خردها درباره اش گمراهند و خاطرها ناپیدا عقلها سرگردان و چشمها بی دید بزرگان در این جا کوچکند و حکیمان در حیرت و برد باران بی شکیب و هوشمندان گیج و نادان و شعرالال و گنگ و ادباء درمانده و سخندان بی زبان می شوند و شرح یک مقامش نتواند و وصف یکی از فضایلش ندانند همه به عجز و کوتاهی خود معترف اند.

این روایت مقصد را به عنوان مقدمه ای برای ورود به بحث عدالت سحابه مطرح نمودیم ضرورت بیان این روایت در جلسه بعد روشن می گردد.

به عنوان نمونه ای دیگر از عظمت شان و مقام ائمه اطهار به این روایت توجه فرمایید.

جابر ابن یزید جعفی می گوید: هجده سال در خدمت امام باقر(ع) بودم هنگامی که می خواستم از حضور ایشان مرخص شوم به ایشان عرض نمودم « به من نصیحتی بنمایید» ایشان فرمودند:«آیا پس از هجده سال باز هم نصیحت می خواهی»؟ و من در پاسخ عرض کردم:

« نعم!انکم بحر لا ینزف و لا یبلغ قعره»

آری! شما اقیانوس بی کرانی هستید که ساحل و عمق آن ناپیدا است. ما به عنوان یک فرقه از فرق اسلامی معتقد به امامان دوازده گانه(ع) هستیم که نخستین آنها امیرالمومنین(ع) و آخرین آنها بقیة الله عجل الله فرجه الشریف می باشد، و بر این نظر هستیم که حضرات معصومین (ع) با انتخاب خداوند سبحان به مقام امامت رسیده اند و در رابطه با شان و جایگاه ائمه اطهار(ع) بیانات ثامن الحجج(ع) را که در این جلسه بیان نمودیم بدون هیچ کم و کاستی می پذیریم.

به بحث های عدالت صحابه از چند منظر می توان نگاه کرد:

1-از منظر فقه اسلامی

غالب فقیهان مسلمانان عدالت را ملکه ای میدانند که انسان را از ارتکاب گناهان کبیره و اصرار بر گناه ان صغیزه باز می دارد پس شخص عادل کسی است که مرتکب گناه کبیره نشود و بر گناهان صغیره هم اصرار نداشته باشد ودر این مطلب فرقی بین کسی که معاصر پیامبر اکرم (ص)بوده است وکسی که در اعصار و زمان های دیگر زندگی می کرده است نباید وجود داشته باشد زیرا اگر بگویی کسی که در زمان پیامبر اکرم (ص)زندگی می کرده است و مرتکب گناه ومعصیت ,ظلم,تعدی وتجاوز می شده است از عدالت خارج نشده است وهنوز عادل می باشد لازمه ان چند مطلب است که بعید است کسی از فقهای شیعه وسنی به انها ملتزم مئ شود

1-تغییر معنای عدالت

2-اینکه گناهی و ظلمی در زمانی گناه باشد ودر زمان دیگر نه

3-تبعیض قائل شدن خداوند تعالی و پیامبر اکرم (ص) در بین مردم زمان های مختلف که ابتدا امکان این سه لازمه را بررسی میکنیم و سپس به قضاوت در بحث عدالت صحابه می پردازیم

1-تغییر معنای عدالت

معنای که برای عدالت ذکر شد بر گرفته از کلام علمای اهل سنت وشیعه می باشد که در بحث شهادت وقضاوت و امامت جماعت وجمعه ان را بیان داشته اند و کسی از فقها متا خر خلاف انرا بیان ننموده است پس معنای عدالت تغییر نکرده است وثابت است

2-گناه وظلم درزمانی گناه باشدودرزمان دیگری گناه نباشد.این مساله هم با مبانی دین اسلام سازگاری ندارد زیراروایت ازپیامبراکرم(ص)نقل شده است “حلال محمد حلال الی یوم القیامه وحرامه حرام الی یوم القیامه” پس اگر مساله ای حلال باشد در همه زمانها حلال است واگر حرام باشد در همه زمانها حرام است و شخصیت مرتکب آن ظلم و گناه دخالتی در حرام بودن آن ندارد که بگوییم این شخص چون صحابه پیامبر اکرم بوده است گناه کردن او و ظلم کردن او عین ثواب است . پس گناه و ظلم در همه زمانها حرام است .

3-تبعیض قائل شدن خداوند تعالی و پیامبر اکرم (ص) در بین مردم زمانهای مختلف واضح است که چنین مساله ای از جانب خداوند تعالی و پیامبر اکرم (ص) هرگز اتفاق نخواهد افتاد . زیرا :

یکی از صفات خداوند متعال عدالت اوست و خداوند و پیامبر اکرم (ص)که در قران کریم (اعدلوا هواقرب للتقوی )امر به عدالت میکنند . آیا ممکن است نعوذ بالله کاری خلاف عدالت انجام دهد چون تبعیض در بین مردم زمانهای مختلف ظلم و خلاف عدالت است و چنین چیزی از ساحت خداوند متعال به دور است.

پس نه معنای عدالت تغییر کرده است و نه خداوند متعال و پیامبر اکرم (ص) بین مردم زمانهای مختلف تبعیض قائل شده اند و گناه و ظلم هم در همه اعصار و زمانها حرام است و ارتکاب حرام هم انسان را از حد عدالت خارج می کند چگونه می توان گفت که مردم زمان پیامبر اکرم (ص) اگرچه گناهکار و ظالم باشند فقط به خاطر همزمانی با پیامبر اکرم (ص) ولو یک روز یا یک هفته عادل هستند حتی اگر گناهشان کبیره و ظلم و ستم , تعدی و تجاوز و افترا به خداوند متعال و پیامبر اکرم (ص) باشد و یا گناهشان هتک حرمت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) مطهرشان باشد که خداوند تعالی در قران از آن نهی کرده است .

چنین مساله ای را هیچ عقل سالم و منصفی نمی پذیرد پس صحابه پیامبر (ص) و مسلمانان زمانهای دیگر از این حیث هیچ تفاوتی با یکدیگرندارد وهر کدام مرتکب گناه ومعصیت ظلم وتجاوز وتعدی شود از عدالت خارج شده وداخل در دایره فسق می شود.

عدالت صحابه از منظر قرآن کریم:

سوره مجادله آیه 22

“لا تجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کان ابائهم و ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم “

هرگز قومی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند نخواهی یافت که با دشمنان خدا و رسول او دوستی کنند گرچه پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان ایشان باشند .

و سوره ممتحنه آیه 13

“لا تتلوا قوما غضب الله علیهم “

با قوم و گروهی که خداوند تعالی بر آنها غضب کرده است دوستی نکنید .

از این دو آیه شریفه و آیات متعدد دیگر قران کریم این معنا استفاده می شود که نه تنها عمل گروهی به صرف همزمانی با پیامبر اکرم (ص) تصحیح نمی شود تا موجب عدالتشان شود بلکه خداوند تعالی امر به دشمنی با ایشان می کنند و می فزمایند : مومنین با شما خدا و رسولش دوستی می کنند .

آیا ابوسفیان و پسرش معاویه که عده ای از اهل سنت به ادعای عدالت صحابه قائل به عدالت آنها هستند جز کسانی نیستند که با خدا و رسولش دشمنی کرده اند اگر منکر این مساله هستید باید نگاهی هرچند اجمالی به تاریخ حیات پیامبر اکرم(ص) بیاندازید و جنگهایی را که سرکرده آنها ابوسفیان بوده است در مقابل پیامبر اکرم (ص) ملاحظه نمایید و ببینید که چگونه خانه ابوسفیان بعد از اسلام آوردن ظاهرش پایگاه و مرکز تجمع اهل نفاق بود و چقدر توطئه از آنجا برعلیه پیامبر اکرم (ص) و جامعه اسلامی شکل میگرفت ؛

آیا با همه این اوصاف میتوان گفت که ابوسفیان عادل است ؟

با توجه به آیه دوم “لا تتلوا قوما غضب الله علیهم ” و روایت پیامبر اکرم (ص) که فرموده اند :” فاطمه (س) بضعه منی من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذالله ” فاطمه (س) پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است و هر کس که مرا آزار دهد خدا را آزرده است و روایت دیگری که فرمودند : رضای خداوند متعال در رضای فاطمه (س) است و غضب خداوند متعال در غضب فاطمه (س) است.

آیا کسانی که حق فاطمه (س)غصب کردند واورا آزاردادند وباعث گریه مدام او نشدند ودر نهایت اورا به شهادت رساندند جز کسانی نیستند که خداوندتعالی بر آنها غضب کرده است.

پس چگونه می توان گفت کسانی که خداوند تعالی بر آنها غضب کرده است عدالت دارند وعادل هستند وبا نگاهی اجمالی به تاریخ انبیا(ص)می توانیم بفهمیم که خداوند تعالی برای کسانی که در زمان پیامبران الهی زندگی می کرده اند امتیاز ویژه ای قائل نبوده است وآنها را هر زمان که نا فرمانی می کردند مثل سایر امتها عذاب می کرده است مانند قوم بنی اسرائیل,عاد,ثمود,و…..

پس هم زمانی با پیامبر امتیاز ویژه ای نسبت که به سبب آن گناه ظلم وتجاوز وتعدی شخص نادیده گرفته شود.

نکته آخر اگر طعنه و ایراد به بعضی از صحابه باعث خروج از دین می شود .

باید گفت که تاریخ پر است از وقایعی که خود عمر و عثمان و….عده ای از صحابه را مورد دشنام وتعدی قرار می داد وبر آنهاتهمت خروج ازدین و نفاق می زد اگرصحابه عادلند پس چراعمر آنها را متهم می کرد.کسانی مانند عبدالرحمن بن ابی بکر ,سعدبن عباده,ابوهریره خالد,و……که همه مورد اتهام از سوی او قرار گرفتند .

اگر فحش ولعن ونفرین واتهام به صحابه باعث خروج از دین می شود حتی اگر آن صحابی یک روز یا یک ساعت پیامبر اکرم(ص)رادیده باشد پس چرا علی ابن ابیطالب(ع)را که از قبل از بعثت تا بعثت پیامبر(ص)وبعد تا رحلت حضرت دائما با پیامبر اکرم(ص)بود واولین ایمان آورنده به ایشان واولین نماز گزار پشت سر ایشان بود و چه بسیار مدح و منقبت در وصف علی ابن ابیطالب(ع)که از زبان پیامبر اکرم(ص)صادر شده است .شیعه و اهل سنت آنرا نقل کرده است.

پس نتیحه می گیریم مساله عدالت صحابه یک مساله ساختگی است برای سر پوش گذاشتن بر گناهان وظلم وستم بعضی از صحابه.

وباید بگوییم صحابه هم بخشی از مردم بوده اند ومحکوم به هر حکمی هستند که بقیه مردم هستند هر کدام از آنها که بد کرده است او را نکوهش می کنیم وهر کدام که نیکوکار بوده او را می ستاییم وآنها فضیلت چندانی بر مسلمانان دیگر ندارند جز دیدن رسول خدا و معاصر بودن با آن حضرت ,بلکه چه بسا گناهان آنان از گناه دیگران فاحش تر باشد زیرا آنان نشانه ها و معجزات را با چشم دیده اند و باز عده ای از آنان راه مخالفت وعناد را بر گزیدند.

 

جستجو