1 ) يَا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ
اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.
دشمنشناسی، مانع غافلگیرشدن
امروز ما بايد بدانيم اين دشمن ناكام ماندهى در مقابل ملت ايران نقشهاش چيست. بايد بيدار باشيم: «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس»(1). اگر صحنه را بشناسيم، عرصه را بشناسيم، دشمن را بشناسيم، نقشهى دشمن را بدانيم، غافلگير نخواهيم شد. بايد اين را بداند ملت ايران. بحمداللَّه ملت ما، ملت هوشيارى است؛ زبانآوران و سخنگويان و صاحبدلان و روشنفكران زيادى هم در ميان علماى دين، در ميان علماى دانشگاه هستند كه مردم را ارشاد ميكنند، راهنمائى ميكنند. جوانان پر شورِ ما هم در عرصههاى مختلف رشد پيدا كردهاند. امروز در ميان مردم ما، جوانان بسيجىِ ما در ميدانهاى علم، در ميدانهاى تجربه، در ميدانهاى فناورىهاى دشوار پيشرفت كردهاند. ملت، يك چنين ملتى است. بنابراين شناخت صحنه براى ملت ما مشكل نيست.
مجاهدت و علم به زمان، لازمه تحقق حاكمیت اسلام
تجربه نشان داده كه راه براى حاكميت اسلام يكى نيست؛ شايد بشود به عدد هر كشورى يك تجربه فرض كرد. با شرايط هر جايى، طبعاً وضع فرق مىكند. آنچه كه براى علماى دين لازم است كه به آن توجه كنند، اين است كه به زمان و مكان خودشان عالم باشند. ما علماى دين، سالهاى طولانى فريب خورديم؛ ديگر بس است! بايستى به اين كلام نبىاكرم (صلّىاللَّهعليهوالهوسلّم) توجه كنيم كه فرمود: «العالم بزمانه لاتهجم عليه الّلوابس».(1) بايستى اين علمِ به زمان را پيدا كنيم و پيش برويم. من به تجربه به اين آيهى شريفه رسيدهام كه مىفرمايد: «والّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا».(2) اميدواريم كه انشاءاللَّه خداوند همهى ما را هدايت كند.
حفظ وحدت ، حاصل علم به زمان و آگاهى از توطئههاى دشمنان
:
سعى زياد مىشود كه بين مسلمين اختلاف بيندازند؛ مخصوصاً از زمانى كه انقلاب اسلامى پرچم وحدت اسلامى را بلند كرد و به دوش كشيد، اين تلاش بيشتر شد. در داخل كشور ما هم كوشش زيادى كردند، تا در مناطقى كه برادران اهل سنت و برادران شيعه سكونت دارند، عدهيى را وادار كنند بذر اختلاف بپاشند. متأسفانه همهى اين اقدامات شوم هم به نام دين انجام مىگرفت. البته كسانى كه پرچمهاى قوميت و طرفدارى از خلق كُرد را در دست داشتند، به گونهيى ديگر مزدور شيطان بزرگ و آلت دست امريكا بودند. بحمداللَّه همهى اينها به وسيلهى ايمان و هوشيارى و توجه شما به كيد دشمن خفه شدند و كارشان بىنتيجه ماند. اگر ملتى هوشيار باشد، بسيار با ارزش است؛ «العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس»(1). خاصيت علم به زمان و آگاهى از توطئههاى دشمنان، اين است.
لزوم برنامه ریزی بر ای تحول بخشیدن و پیشرفت روز افزون مساجد
[راجع به برنامه ریزی برای تحول و پیشرفت در مساجد] در دورههاى پيش از انقلاب، عالمى به مسجد مىرفت، نمازى مىخواند و مسألهيى مىگفت؛ در ايام مخصوص هم يك منبرى دعوت مىشد و سخنرانى مىكرد. اگر امروز – كه روز حاكميت اسلام و ارزشهاى اسلامى است – مساجد به همان شكل، بلكه در مواردى با افت كيفى و كمى اداره بشود، آيا اين مقتضاى حق و مصلحت است؟ آيا اين پيشرفت است؟ پس «من استوى يوماه فهو مغبون»(1) يعنى چه؟
ما بايد براى مساجد برنامهريزى كنيم. غير از خود علما و روحانيون و ائمهى جماعات، چه كسى بايد برنامهريزى كند؟ من نمىگويم حتماً بياييم در مساجد از وسايل و دستگاههاى تبليغاتىِ جديد مثل فيلم و اينطور چيزها استفاده كنيم – حالا اگر در موردى امام جماعتى مصلحت دانست، بحث ديگرى است – اما من عرض مىكنم كه همان شيوهى گذشته را هم مىتوان با محتواى بهتر ادامه داد؛ اين كار را بايد بكنيم.
2 ) من استوى يوماه فهو مغبون و من كان آخر يوميه خيرهما فهو مغبوط و من كان آخر يوميه شرهما فهو ملعون و من لم ير الزيادة فی نفسه فهو إلى النقصان و من كان إلى النقصان فالموت خير له من الحياة
هر كس كه (كردار نيك) دو روزش برابر باشد مغبون گشته است، و كسى كه پايان دو روزش بهترين لحظات آن دو روزش باشد همه آرزوى او را كشند و بر او رشك برند، شخص كه آخر دو روزش بدترين اوقات آن دو روز باشد، از نيكى و رحمت خدا دور شده است. و آن كس كه بهتر شدنى در خود نبيند، پس او رو به كاهش نهاده، و كسى كه رو به كاهش باشد، مرگ برايش از زندگانى بهتر است.»
1-الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛ تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛ بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛
2-معانيالأخبار ، شیخ صدوق ص342 ؛ امالي صدوق ، شیخ صدوق ص 668 ؛ إرشادالقلوب ،حسن بن ابى الحسن ديلمى ج 1 ص 87؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 68 ص 173؛
khamenei.ir/newspart-index?mid=8#9278