قدرت در اصطلاح دانش جامعهشناسی به معنی توانایی افراد یا اعضای یک گروه برای دستیابی به هدفها و یا پیشبرد منافع خود از راه واداشتن دیگر افراد جامعه به انجام دادن کاری خلاف خواسته آنهاست. قدرت یک مزیت اجتماعی است که در قشربندی مورد توجه قرار میگیرد.بسیاری از ستیزهها در جامعه، مبارزه برای قدرت است؛ زیرا میزان توانایی یک فرد در دستیابی به قدرت بر این امر که تا چه اندازه میتوانند خواستهای خود را به زیان خواستهای دیگران به مرحله اجرا درآورند، تأثیر میگذارد. قدرت میتواند از طریق عضویت در یک طبقه اجتماعی یا پذیرفتن یک نقش سیاسی به دست آید.فعالیتها و ویژگیهای فرد، ثروت فرد و عامل زور نیز میتواند در افزایش قدرت نقش داشته باشد. از دیگر عوامل تأثیرگذار بر میزان قدرت افراد، کاریزما است.
تعریف قدرت
یکی از مشهورترین تعاریف قدرت، متعلق به برتراند راسل است که می گوید: قدرت را می توان ایجاد تأثیر مورد نظر تعریف کردتالکوت پارسونز قدرت را چنین تعریف می کند: « قدرت، ظرفیت تعمیم یافته برای تضمین اجرای تعهدات الزام آور واحدهای گوناگون یک نظام با سازمان جمعی است در زمانی که تعهدات به دلیل تأثیرشان بر اهداف جمعی، مشروعیت یافته است؛ یعنی جایی که در صورت تمرد ، فرض اجرای تعهدات از طریق ضمانت های اجرایی منفی مربوط به موقعیت، وجود داشته باشد ، قطع نظر از این که بازیگر بالفعل این اجرا چه کسی باشد». به نظر تافلر قدرت به « تولید تأثیری مطلوب با حداقل عوارض جانبی (قابل شناسایی) » تعریف می شود و در عریان ترین شکل خود، قدرت عبارت است از استفاده از خشونت، ثروت و دانایی برای واداشتن مردم به انجام کاری خاص
اهمیت قدرت
قدرت در تمام عرصه های زندگی فردی و جهانی اهمیت به سزایی دارد.شخصی که در زندگی شخص خود قدرت نداشته باشد در اداره آن به مشکل خواهد رسید و نظام خانواده متزلزل و از هم خواهد پاشید.در عرصه جهانی نیز با در دست داشتن قدرت می توان در زمینه های سیاسی و اقتصادی پیش رو بود که این خود باعث رشد فزاینده ، توسعه یافتگی ، رفاه و آسایش ، نفوذ کلام و امنیت می شود و با داشتن قدرت، جامعه از تجاوزات سیاسی ، اقتصادی، نظامی و فرهنگی در امان خواهد بود و امکان نشر و تحمیل فرهنگی خودی است. به طور کلی دستیابی به قدرت بزرگترین آرزوی بشر در تمام ادوار بوده است
تقسیم بندی قدرت
همان طور که ذکر شده است، تعاریف متعددی از قدرت بر حسب دیدگاه ها وجود دارد. با وجود این تعاریف گوناگون، قدرت از نظر ساختاری به دو بخش سخت و نرم تقسیم می گردد.
قدرت سخت
قدرت سخت، قدرت آشکار و ملموسی است که منابع آن اقتصاد، تکنولوژی، سیاست، محصولات فرهنگی و آموزشی و نیروی نظامی است و داشتن آنها، موجب تغییر در موقعیت کشور یا افراد می شود.
قدرت نرم
-رفتار با جذابیت قابل رویت اما غیر محسوس است.
-قدرت نرم ( نه زور است و نه پول ) در قدرت نرم ،بروی ذهنیت ها سرمایه گذاری می شوندو از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزشها و از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همه خواست ها سود می جوید.
قدرت نرم ،به آن دسته از قابلیت ها و توانایی های کشور اطلاق می شود که با به کارگیری از ابزاری چون فرهنگ ، آمان و یا ارزش های اخلاقی به صورت غیر مستقیم بر منافع یا رفتار های دیگر کشورهای اثر می گذارد.
قدرت نرم گذشته و حال
وضوع قدرت نرم به عنوان یک واژه در علم سیاست به ویژه در حوزه منازعات بشری و از زمان قدیم مطرح بوده است. قدیمی ترین مدرک درباره قدرت نرم به دوران کنفوسیوس برمی گردد. این فیلسوف چینی از لائوتسه بنیانگذار مذهب «تائو» پرسید: «تائو چیست؟» لائوتسه دهانش را گشود، ولی چیزی نگفت. کنفوسیوس لبخند زد ولی شاگردانش گیج شدند. کنفوسیوس توضیح داد: لائوتسه در طریقت از ما پیشی گرفت. در دهان او، دندانی وجود ندارد، بلکه تنها یک زبان است! سخت ترینشان (دندان ها) نابود شدند، ولی نرم ترینشان (زبان) زنده مانده است. قدرت نرمی بیشتر از قدرت سختی است، این است تائو.با ظهور ادیان، به ویژه اسلام، و گسترش سریع آنها در جهان، نقش قدرت نرم برجسته تر گردید و تبدیل به یک عامل سرنوشت ساز شد. اسلام نه براساس قدرت سخت، بلکه با تکیه بر قدرت نرم گسترش یافت. از قرن شانزدهم و شکل گیری نظام ملت دولت و سلطه یافتن اندیشه های مادی گرایانه در غرب، به تدریج قدرت نرم به فراموشی سپرده شد و یا تحت الشعاع قدرت سخت قرار گرفت.در تقسیم بندی های مختلف، از قدرت نرم در برابر قدرت سخت به عنوان قدرت روحی در مقابل قدرت جسمی و یا قدرت معنوی در مقابل قدرت مادی یاد می شود. در ایران، سرچشمه عمده قدرت نرم، از ایمان به جمهوری اسلامی و ارزش های مسلط در جامعه نشأت می گیرد.پروفسور «حمید مولانا» استاد دانشگاه آمریکن برای اولین بار در کتاب «اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بین الملل» در سال ۱۹۸۶ میلادی به تعریف و تبیین واژه قدرت نرم پرداخت. مولانا قدرت را به دو بخش تقسیم کرد؛ قدرت ناملموس «نرم» که منابع آن دین، ارزش ها، باورها، ایدئولوژی و دانش هستند، و قدرت سخت یا ملموس که در مواردی چون منابع طبیعی، جمعیت، ثروت و ابزار نظامی و جنگی و غیره ریشه دارد. به اعتقاد مولانا، قدرت نرم زیربنای قدرت سخت بوده و ماهیت آن را مشخص می نماید.
براین اساس، مفهوم قدرت از دیدگاه مولانا، برحسب ارزش های خاص و مبادلات میان بخش های جامعه تعریف می شود.مفهوم قدرت از دو بعد تشکیل می شود: دستیابی به منابع لازم جهت عمل، و توان و میل به انجام عمل.اصل اعتقاد و نظام های ارزشی ماهیت اقدام و عوامل آن را در هر نظام مشخص می کند. در این دیدگاه، قدرت نرم اساس و زیربنا است و قدرت سخت، به عنوان ابزار، در خدمت اجرای قدرت نرم است.«جوزف نای» در سال ۱۹۹۰ میلادی در مجله سیاست خارجی (شماره ۸۰) آمریکا مقاله ای را در مورد قدرت نرم منتشر می نماید که برگرفته از کتاب اطلاعات و ارتباطات جهانی پروفسور مولانا است، ولی نای اشاره ای به منابع مورد استفاده خود نمی نماید. هرچند در کتابی که چند سال بعد در مورد قدرت جدید آمریکا منتشر می کند، به این منبع یعنی کتاب پروفسور مولانا اشاره می نماید. نای در مورد قدرت نرم می نویسد:قدرت نرم توجه ویژه به اشتغال ذهنی جوامع دیگر از طریق ایجاد جاذبه است و زمانی یک کشور یا یک جامعه به قدرت نرم دست می یابد که بتواند اطلاعات و دانایی را به منظور پایان بخشیدن به موضوعات مورد اختلاف به کار بندد و از اختلافات به گونه ای بهره برداری نماید که حاصل آن گرفتن امتیاز باشد. یکی از نمونه های قدرت نرم می تواند کاربرد رسانه های جمعی در مناقشات باشد، رسانه می تواند جایگزین فشار نظامی گردد. در اینجا ما دیگر شاهد اعمال زور و اجبار نیستیم، بلکه اقناع افکار عمومی از طریق جنگ رسانه ای صورت می گیرد.اثرات قدرت نرم می تواند طولانی مدت باقی بماند و حتی ماندگار باشد. در قدرت نرم با ابزاری همچون رسانه ها می توان همان کاری را انجام داد، که قبلا به وسیله قدرت سخت انجام می گرفت، در عین حال که اثرات منفی آن را ندارد و تاثیرگذاری به مراتب عمیق تری به جا می گذارد.«میشل فوکو» اندیشمند فرانسوی معتقد است در قدرت نرم نوعی اجبار (به طور غیرمستقیم) از نوع قدرت سخت پدیدار می شود و کارکردی دارد که در بسیاری از موارد، قدرت سخت از انجامش عاجز می ماند.قدرت نرم «نه زور است و نه پول». در قدرت نرم، روی ذهنیت ها سرمایه گذاری می شود. در این نوع قدرت، از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزش ها و از الزام به همکاری در راستای رسیدن به همه خواست ها بهره برده می شود. قدرت نرم، به آن دسته از قابلیت ها و توانایی ها اطلاق می شود که از طریق به کارگیری آنها، به صورت غیرمستقیم بر رفتار دیگران اثر گذاشته می شود.قدرت نرم، تبلیغات سیاسی نیست، بلکه مباحث عقلانی و ارزش های عموم را شامل می شود و هدف اولیه قدرت نرم، تاثیرگذاری بر افکار عمومی در خارج و داخل کشورها است.
منابع قدرت نرم
قدرت نرم یک کشور در وهلة نخست به سه منبع بستگی دارد: فرهنگ (در مواردی که برای دیگران جذاب است)، ارزشهای سیاسی (وقتی که در داخل و خارج به آنها عمل شود) و سیاست خارجی (وقتی که مشروع و دارای اقتدار اخلاقی دیده شود
راه کارهای رسیدن و در اختیار داشتن قدرت نرم
۱- داشتن کانال های چندگانه ارتباطی داخلی و خارجی .
۲- نزدیک کردن سنت ها و ایده های فرهنگی اجتماعی و سیاسی بر نرم های جهانی
۳- حرکتی آرام ، پراکنده و مداوم در جهت تسخیر افکار عمومی به توسط رسانه های همراه و همگام با مردم ( نه رسانه ای که قصد مدیریت افکار را داشته باشد)
۴- ایجاد گفتمان های خبری – رسانه ای در خارج و داخل به زبان های مختلف
۵- پذیرش اینکه دیگر مردم مجبور به استفاده از رسانه های داخل نیستند و طراحی برنامه هایی که بتواند از مشارکت مردم در امور بالاتری استفاده نمود.
۶- اعتماد به مردم حتی در صورت بیان انتقادهای تند
۷- توجه به طراحی و انعکاس برنامه هایی که تفکر جهانی شدن از محلی شدن را منعکس کند(جهانی شدن برنامه ها) (باید از پنجره خارج به داخل نگریست نه از پنجره داخل به خارج)
۸- توجه به وجود تنوع آراء در داخل و انعکاس آن به خارج (دیگر اینکه همه جامعه یکسان فکر کنند پایان رسیده) وجود تنوع فکری و تکثر آراء حتی در مخالفت با حکومت نقطه قوت محسوب می شود.
۹- ابهام زدایی از صحنه سیاست خارجی
۱۰- اعلام برنامه ها و اصول کلی اجرایی و تشریح دیدگاهها در مورد مسائل حساس جهانی و منطقه ای و معرفی تیم اجرایی سیاست خارجی مشخص جهت تبیین آنها
۱۱- دادن زمینه کار به رسانه ها جهت طرح
دیدگاههای انتقادی در کلیه سطوح تصمیم گیری داخلی و حتی سیاست خارجی جهت تبیین این اصول برای افکار عمومی داخل و خارج و نشان دادن وجود تکثر و تنوع فکری .
ایجاد تعاملات فرهنگی با استفاده از هر ابزار
الف – رسانه های بین المللی
ب – تشویق به جذب دانشجویان و توریست ها و … به داخل
ج – تشویق به مهاجرت های اجتماعی فرهنگی جهت انتقال فرهنگ داخل به خارج
د- تشویق به عزیمت دانشجویان به خارج
هـ – ایجاد دفاتر فرهنگی مشترک با کلیه کشورها (و ایجاد کتابخانه ها ، رستوران های فرهنگی در دیگر کشورها)
و – ایجاد دفاتر مشترک رسانه ای با دیگر کشورها
ز – استفاده از سرمایه گذاری های خارجی نه فقط برای تجارت بلکه در پروژه های زیربنایی و طولانی مدت
ح – سرمایه گذاری در پروژه های زیربنایی در دیگر کشورهای مثل انرژی – راه – تاسیسات فنی و ماندگار
ط- تشویق به آموزش زبان های دیگر در دانشگاهها و موسسات آموزشی جهت تعامل با دنیای خارج (علی الخصوص زبان انگلیسی)
ی – پنهان نکردن نقاط ضعف بلکه استفاده از آنها به عنوان یک فرصت در زمینه مختلف (موضوع میدان تیان آن من )
ک – دادن اطلاعات به دنیای بیرونی ، افزایش پهنای باند اینترنتی و گسترش کانال های تلویزیونی
ل – افزایش فعالیت سیاسی در حل بحران های دیگر کشورها و ایفای نقش فعال در سطوح جهانی
جنگ نرم
این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیتزدایی گردید و از طریق جنبشهای مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.
جنگ نرم در قالبهای مختلف مثل : انقلاب مخملی ، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و…)، عملیات روانی ، جنگ رسانهای، با استفاده از ابزار رسانهای ( رادیو ، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و … توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.
تعریف جنگ نرم
مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعریف واحدی که مورد پذیرش همگان باشد ندارد.
«جان کالینز» تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود”، می داند.
ارتش ایالات متحده آمریکا در آیین رزمی خود آن را بدین صورت تعریف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروههای دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد”.با عنایت به تعاریف فوق، معروفترین تعریف را به جوزف نای، پژوهشگر برجسته آمریکایی در حوزه “قدرت نرم” نسبت می دهند. وی در سال۱۹۹۰ میلادی در مجله “سیاست خارجی” شماره ۸۰ ، قدرت نرم را “توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران” تعریف کرد. تعریفی که قبل از وی «پروفسور حمید مولانا» در سال۱۹۸۶ در کتاب “اطلاعات و ارتباطات جهانی؛ مرزهای نو در روابط بین الملل” به آن اشاره کرده بود. با این وجود مهمترین کتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف نای در سال۲۰۰۴ ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاری برای موفقیت در سیاست جهانی” منتشر نمود.
بنابراین جنگ نرم را می توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه ای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می دارد. جنگ روانی، جنگ سفید، جنگ رسانه ای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و… از اشکال جنگ نرم است .
به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیراً به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد.در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است.
در یک تعریف کامل تر می توان گفت، جنگ نرم یک اقدام پیچیده و پنهان متشکل از عملیات های سیاسی، فرهنگی و اطلاعاتی توسط قدرت های بزرگ جهان برای ایجاد تغییرات دلخواه و مطلوب در کشورهای هدف است
دلایل استفاده از جنگ نرم
انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریهپرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.
براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.
در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.
بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.
جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاداندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد ( و از سوی دیگر نشان دهنده ، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.
تفاوتهای جنگ نرم و جنگ سخت
۱- حوزه تهدید نرم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، در حالی که حوزه تهدید سخت امنیتی و نظامی میباشد؛
۲- تهدیدهای نرم پیچده و محصول پردازش ذهنی نخبگان و بنابراین اندازهگیری آن مشکل است، در حالی که تهدیدهای سخت؛ عینی، واقعی و محسوس است و میتوان آن را با ارائه برخی از معیارها اندازهگیری کرد؛
۳- روش اعمال تهدیدهای سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالی که در نرم ، از روش القاء و اقناع بهرهگیری میشود. و تصرف و اشغال سرزمین است در حالی که در تهدید نرم ، هدف تاثیرگذاری بر انتخابها، فرآیند تصمیمگیری و الگوهای رفتاری حریف و در نهایت سلب هویتهای فرهنگی است؛
۴- مفهوم امنیت در رویکردهای نرم شامل امنیت ارزشها و هویتهای اجتماعی میشود، در حالی که این مفهوم در رویکردهای سخت به معنای نبود تهدید خارجی تلقی میگردد.
۵- تهدیدهای سخت، محسوس و همراه با واکنش برانگیختن است، در حالی که تهدیدهای نرم به دلیل ماهیت غیر عینی و محسوس آن، اغلب فاقد عکسالعمل است.
۶-مرجع امنیت در حوزه تهدیدهای سخت، به طور عمده دولتها هستند، در حالی که مرجع امنیت در تهدیدهای نرم محیط فروملی و فراملی (هویتهای فروملی و جهانی) است؛
۷- کاربرد تهدید سخت در رویکرد امنیتی جدید عمدتاً مترادف با فروپاشی نظامهای سیاسی- امنیتی مخالف یا معارض است، در حالی که کاربرد تهدید نرم در رویکردهای امنیتی جدید علیه نظامهای سیاسی مخالف یا معارض، مترادف با فرهنگسازی و نهادسازی در چارچوب اندیشه و الگوهای رفتاری نظامهای لیبرال و دموکراسی تلقی میشود.
جنگ نرم نیز همانند جنگ سخت اهداف مختلفی دارد و قاعدتا هدف غایی هر دو آنها تغییر کامل نظام سیاسی یک کشور است که البته با اهداف محدودتر هم انجام می گیرد. در حقیقت جنگ نرم و جنگ سخت یک هدف را دنبال می کنند و این وجه مشترک آنهاست، در هر صورت هدف اصلی این جنگ، اعمال فشار برای ایجاد تغییر در اصول و رفتار یک نظام و یا به طور خاص تغییر خود نظام است.
اهداف جنگ نرم
۱- استحاله فرهنگی در جهت تأثیرگذاری شدید بر افکار عمومی جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رسانی هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش برای پیشبرد اهداف خود سود جسته است.
۲- استحاله سیاسی به منظور ناکارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخریب و سیاه نمایی ارکان آن نظام.
۳- ایجاد رعب و وحشت از مسائلی همچون فقر، جنگ یا قدرت خارجی سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن برای ایجاد جو بی اعتمادی و ناامنی روانی.
۴- اختلاف افکنی در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام های نظامی و سیاسی کشور مورد نظر در راستای تجزیه سیاسی کشور.
۵- ترویج روحیه یاس و ناامیدی به جای نشاط اجتماعی و احساس بالندگی از پیشرفت های کشور.
۶- بی تفاوت کردن نسل جوان به مسائل مهم کشور.
۷- کاهش روحیه و کارآیی در میان نظامیان و ایجاد اختلاف میان شاخه های مختلف نظامی و امنیتی.
۸- ایجاد اختلاف در سامانه های کنترلی و ارتباطی کشور هدف.
۹- تبلیغات سیاه (با هدف براندازی و آشوب) به وسیله شایعه پراکنی، پخش تصاویر مستهجن، جوسازی از راه پخش شب نامه ها و…
۱۰- تقویت نارضایتی های ملت به دلیل مسائل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی نسبت به دولت خود به طوری که در مواقع حساس این نارضایتی ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.
۱۱- تلاش برای بحرانی و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل های نادرست و اغراق آمیز٫
جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.
ابزارهای جنگ نرم
جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام می گیرد. بنابراین تمامی ابزارهای حامل قدرت نرم را باید به عنوان ابزارهای جنگ نرم مورد توجه و شناسایی قرار داد. این ابزارها انتقال دهنده پیام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاری برای انتقال پیام از یک نقطه به نقطه دیگر هستیم. رسانه ها شامل رادیو، تلویزیون و مطبوعات، عرصه های هنر شامل سینما، تئاتر، نقاشی، گرافیک و موسیقی، انواع سازمان های مردم نهاد و شبکه های انسانی در زمره ابزار جنگ نرم به شمار میآیند.
با توجه به اینکه در جنگ نرم از ابزار مختلفی استفاده می شود می توان گفت که به همان نسبت نیز گروه های مختلفی را مورد هدف و مبارزه قرار می دهد.
تاکتیک های جنگ نرم در عرصه رسانه
۱- برچسب زدن:
مانند تروریسم – بنیادگرایی– حقوق بشر
۲- تلطیف و تنویر:
از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمهای پر فضیلت) استفاده میشود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.
۳- استفاده از نمادهای مذهبی و یا ملی و انتساب به اشخاص و جریانهایی که مورد احترام تودههای عمومی مردم هستند تاکتیک انتقال نامیده میشود.
در این تاکتیک از ابزارهای گوناگون از جمله طنز، کایکاتور، داستان کوتاه، شعر و موسیقی و… استفاده میشود.
۴- تصدیق:
حمایت اشخاص معروف (سیاستمداران، هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان و…) و گروههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی از فردی یا جریانی تصدیق نامیده میشود.
۵- شایعه:
هر شایعه در برگیرنده بخش قابل توجهی از واقعیت میتواند باشد (تاکتیک تسطیح در شایعهسازی) ولی ضریب نفوذ آن بستگی به درجه ابهام و اهمیت آن دارد. در واقع هر چقدر شایعه پیرامون مسائل «مبهم» و«مهم» باشد همان مقدار ضریب نفوذ آن افزایش مییابد.
۶- کلی گویی:
تاکتیک کلی گویی، تاکتیکی است که سعی میشود ذهن مخاطب متوجه حواشی و شاخ و برگ نشده و در رابطه با هسته مرکزی پیام، حساسیت نداشته و آن را بدون بررسی و کنکاش بپذیرد که به همین دلیل برخی این تاکتیک را «بی حس سازی مغزی» نیز مینامند.
۷- دروغ بزرگ:
بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان می کنند و مدام بر «طبل تکرار» می کوبند تا ذهن مخاطب آن را جذب کند.
۸- پاره حقیقت گویی:
بخشی از خبر نقل و بخشی را نقل نمیکنند. خبر هنگامی کامل است که عناصر خبری در آن، به شکل کامل مطرح شوند.
در تاکتیک «پاره حقیقت گویی» حذف یکی از عناصر به عمد صورت میگیرد و بیشتر اوقات عنصر«چرا» حذف میشود.
۹- انسانیت زدایی و اهریمن سازی:
در این تاکتیک با استفاده از برچسب زنی صفات منفی به حریف از جمله دزد، قاتل، دروغگو و… به توجیه حملات و تهاجمات علیه رقیب میپردازند.
۱۰- ارائه پیشگوییهای فاجعه آمیز:
ارائه اخبار و آمارهای آلوده به دروغ از وضعیت سیاسی، اقتصادی کشور و فاجعه آمیز بودن آینده کشور در صورت تداوم وضع موجود، ذیل این تاکتیک تعریف میشود که شعار «تغییر» نیز در این رابطه از سوی یکی از نامزدها پیگیری میشد.
۱۱- قطره چکانی:
اطلاعات و اخبار در زمانهای گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نامنظم در اختیار مخاطب قرار میگیرد تا مخاطب نسبت به پیام مربوطه حساس شده و در طول یک بازه زمانی آن را پذیرا باشد.
۱۲- حذف (سانسور) :
در این تاکتیک با حذف بخشی از خبر و نشر بخشی دیگر به ایجاد سوال و مهمتر از آن ابهام میپردازند و بدین ترتیب زمینه تولید شایعات گوناگون خلق میشود.
۱۳- جاذبههای جنسی:
استفاده از نمادها و «مانکن ها» و همچنین از گویندگان خبری با ظاهری فریبنده ضمن جذب مخاطب، موجب ارتقاء سطح اثرپذیری پیام و غفلت از هسته مرکزی و ادبیات آن میشود.
۱۴- ماساژ پیام:
پیام با انواع تاکتیکها ماساژ داده میشود که از آن مفهوم و مقصودی خاص برآید.
۱۵- ایجاد تفرقه و تضاد:
مهمترین هدف این تاکتیک، ایجاد گسست بین مردم و نظام سیاسی است که باعث تزلزل و تنزل اعتماد عمومی مردم نسبت به پذیرش رژیم سیاسی میشود.
این تاکتیک به شدت مورد توجه بنگاههای خبرپراکنی و استکبار جهانی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران است و در چند ماهه اخیر بر شدت بهرهگیری از آن افزودهاند.
۱۶- ترور شخصیت:
در زمانی که نمیتوان و یا نباید فردی مورد ترور فیزیکی قرار گیرد با استفاده از نظام رسانهای و انواع تاکتیکها به ترور شخصیت میپردازند.
۱۷- تکرار:
برای زنده نگه داشتن اثر یک پیام با تکرار زمان بندی شده، سعی میکنند این موضوع تا زمانی که مورد نیاز هست زنده بماند. در این روش با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جا انداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند.
۱۸- توسل به ترس و ایجاد رعب:
متخصصان جنگ نرم، ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنین القاء میکنند که خطرات و صدمههای احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان ممکن کرده است و از این طریق، آیندهای مبهم و توام با مشکلات و مصائب برای افراد ترسیم میکنند.
۱۹- مبالغه:
با اغراق و بزرگ نمایی یک موضوع، سعی در اثبات یک واقعیت دارد. کارشناسان جنگ روانی، از این فن در مواقع و وقایع خاص استفاده میکنند.
۲۰- مغالطه:
شامل گزینش و استفاده از اظهارات درست یا نادرست، مشروح یا مغشوش و منطقی یا غیرمنطقی است، به این منظور که بهترین یا بدترین مورد ممکن را برای یک فکر، برنامه، شخص یا محصول ارائه داد.
متخصصین جنگ نرم، مغالطه را با «تحریف» یکسان میدانند. این روش، انتخاب استدلالها یا شواهدی است که یک نظر را تایید میکند و چشم پوشی از استدلالها یا شواهدی که آن نظر را تائید نمیکند .
نتیجه گیری :
آنچه که در این مقاله بیان شد تلاش برای تبیین قدرت نرم برای فعا لان عرصه جنگ نرم می باشد به باور نویسنده آنچه که در حال حاضر در این عرصه مورد غفلت قرار گرفته تحلیل واقعی از عوامل وابزاری های مورد استفاده در جنگ نرم می باشد اگر در این جنگ همانند جنگهای دیگر به قدرت و عوامل تشکیل دهنده و تقویت کننده آن توجه نشود بی تردید اثر بخشی اقدامات صورت گرفته پایین خواهد بود باید دانست که دشمن در جنگ نرم تلاش می کند با جذاب نشان دادن قدرت نرم خود به خواستهای خود برسد ودر این راه بیشترین استفاده را از ابزارهای فرهنگی و رسانه ای می کند .به نظر می رسد داشتن شناخت مناسب ازمبانی اقدامات دشمن نقش بسیار زیادی در موفقیتهای آینده خواهد داشت .
منابع :
– آشوری، داریوش (۱۳۸۴)؛ دانشنامة سیاسی؛ تهران: چاپ گلشن.
ـ آقابخشی، علی (۱۳۷۳)؛ فرهنگ علوم سیاسی؛ چاپ دوم.
ـ بیرو، آلن (۱۳۷۱)؛ فرهنگ علوم اجتماعی؛ (ترجمه: باقر ساروخانی)، چاپ دوم .
ـ ضیاییپرور، حمید (۱۳۸۷)؛ جنگ نرم؛ تهران: انتشارات ابرار معاصر، چاپ چهارم.
ـ رشتی، احمد (۱۳۸۳)؛ تبلیغات در رسانههای ارتباط جمعی؛ (ترجمه: عبدالجلیل شریزاده)، ندای دوست.
ـ متفکر، حسین (۱۳۸۱)؛ جنگ روانی؛ تهران: اداره روابط عمومی و انتشارات سپاه، زمستان.
ـ کالینز، جان ام (۱۳۷۰)؛ استراتژی بزرگ (اصول و رویهها)؛ (ترجمه: کورش بایندر)، تهران: انتشارات دفتر مطالعات سیاسی امور خارجه.
ـ کلانتری، مریم، سایت مرکز تحقیقات و مطالعات رسانهای همشهری.
ـ سورین و جیمز تانکارد (۱۳۸۴)؛ نظریههای محورهای ارتباطات؛ (ترجمه: دکتر علیرضا دهقان)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
ـ محمد سلطانی و شهناز همتی (۱۳۸۲)؛ پوشش خبری؛ تهران: انتشارات سیمای شرق.
ـ شیرازی، محمد (۱۳۷۶)؛ جنگ روانی و تبلیغات، مفاهیم و کارکردها؛ تهران: انتشارات نمایندگی ولی فقیه در سپاه.
ـ قربانی، محمد، جنگ نرم، تبیین و مفهوم، سایت تابناک
پایگاه اطلاع رسانی عملیات روانی و جنگ نرم – psyop.ir