چرا پیش از تکبیرواجب نماز شش بار الله اکبر مستحب است؟

 

برای این که هرچه فکر کنیم به بزرگی خدا نمی رسیم.

پس هرچه می توانیم باید تلاش کنیم قلبمان را حاضر کنیم و بزرگی او را بیابیم تا کوچکی خودمان را در مقابل او حس کنیم وحقیقتاً اورا عبادت کنیم.

ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : هر چيز گزيده اى دارد و گزيده نماز، تكبير نخستين است.

2 ـ هر چيز آغازى دارد و آغاز نماز ،تكبير نخستين است . پس بر آن مواظبت ورزيد .

3 ـ نماز، با طهارت گشوده مى شود، با تكبير گفتن آغاز مى گردد و با سلام دادن پايان مى پذيرد .

4 ـ امام باقر عليه السّلام : يك تكبير، براى آغاز كردن نماز، كافى، سه تكبير، بهتر و هفت تكبير، بهترين است .

5 ـ امام علىّ عليه السّلام : هنگامى كه اين آيه بر پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله نازل شد: «ما به تو كوثر را بخشيديم. پس براى پروردگارت نماز بخوان و نحر كن» ، پيامبر فرمود: اى جبرييل، اين قربانى «نحر» كه پروردگارم مرا به آن فرمان داده، چيست؟ جبرييل گفت: آن، فرمان قربانى كردن نيست ، بلكه دستور مى دهد هنگام تكبير در آغاز نماز و ركوع و سر از ركوع برداشتن ، دستهاى خود را بالا ببرى كه نماز ما و فرشتگان هفت آسمان چنين است. پيامبر فرمود: بالا بردن دست همان فروتنى است كه خداى جلّ جلاله فرمود: «براى پروردگارشان فروتنى و خاكسارى نكردند»[1].

6 ـ علقمه بن وائل از پدرش: پشت سر پيامبر نماز خواندم، هنگام آغاز نماز تكبير گفت و دستهايش را بالا برد و نيز هنگامى كه خواست به ركوع برود و پس از ركوع[2].

7 ـ امام علىّ عليه السّلام ـ در وصف نماز پيامبر ـ : هنگامى كه به نماز واجب مى ايستاد تكبير مى گفت و دستهايش را تا روبروى شانه هايش بالا مى آورد و هنگامى كه مى خواست به ركوع برود و نيز پس از برخاستن چنين مى كرد و هنگام نشستن در نماز، هيچگاه دستهايش را بالا نمى آورد و هنگامى كه از دو سجده بر مى خاست دستهايش را تا شانه هايش بالا مى آورد و تكبير مى گفت .

8 ـ امام صادق عليه السّلام : سفارش پيامبر به علىّ چنين بود: پيوسته دستهايت را در نماز بالا ببر و آن ها را (به طرف قبله) بچرخان[3].

9 ـ امام علىّ عليه السّلام : بالا بردن دست در نماز، همان بندگى است .

10 ـ امام صادق عليه السّلام ـ در باره كسى كه پيش از ركوع و سجود و نيز پس از سر برداشتن، دستهايش را بالا مى آورد ـ فرمود : آن بندگى است .

11 ـ بالا آوردن دستهايت در نماز ، زينت آن است .

12 ـ منصور بن حازم: امام صادق عليه السّلام را در آغاز نماز ديدم كه دستهايش را تا برابر صورتش بالا آورد و كف هر دو دستش را رو به قبله كرد.

13 ـ هشام بن حكم : به امام كاظم عليه السّلام عرض كردم : به چه علت بهتر است در آغاز نماز هفت تكبير گفته شود؟ امام فرمود: اى هشام، همانا خداى تبارك و تعالى آسمانها را هفت، زمينها را هفت و حجابها را هفت عدد قرار داده است .پس هنگامى كه پيامبر را به معراج برد و فاصله اى به اندازه دو سر كمان يا كمتر از آن داشت، حجابى از حجابهايش را زدود . پس پيامبر تكبير گفت و آغاز به گفتن كلمه هايى كرد كه در شروع نماز گفته مى شود. سپس هنگامى كه حجاب دوم زدوده شد ، تكبير گفت و همينگونه بود تا به حجاب هفتم رسيد و هفت تكبير گفت. بدين علت، هنگام آغاز نماز هفت تكبير گفته مى شود.

14 ـ امام رضا عليه السّلام : اگر گفته شود چرا در تكبير دستها بالا آورده مى شود؟ گفته مى شود: چون بالا آوردن دستها گونه اى دعا ، انقطاع و خاكسارى است و خداى جلّ جلاله دوست داشت هنگام ياد او منقطع، خاكسار و خواستار باشيم. و نيز هنگام بالا آوردن دست ها، حاضر كردن نيّت است وتوجّه دادن دل به آنچه مى گويد .

تکبیر از بهترین ذکرها محسوب می شود و گفتن آن در نماز نه به قصد ورود اشکالی ندارد و ضرری به نماز نمی زند. مضافاً بر این که در مورد تکبیر گفتن در ابتدای نماز قبل از تکبیرة الاحرام یا بعد از تکبیرة الاحرام روایاتی وارد شده است .زراره می گوید: امام باقر7را دیدم که هنگام تکبیرة الاحرام هفت مرتبه پشت سر هم اللّه اکبر گفت .(1)اگر پیامبر6بر اساس روایت امام صادق 7هفت مرتبه تکبیر گفت , تا حسین 7بتواند تکبیر بگوید,(2) از این باب بوده است که تکرّر اللّه اکبر در نماز یا قبل از نماز اشکالی ندارد و سنت شدن فقط در تعداد آن است , نه دراصل تکبیر; یعنی این که هفت مرتبه تکبیر گفته شود, سنّت شده است .صاحب شرایع فرمود: باید یکی از تکبیرات را تکبیرة الاحرام حساب کند و بقیه را تکبیر استحبابی بداند.(3)از طرفی سنّت تکرار تکبیر منحصر به هفت عدد نیست , بلکه سه یا پنج یا هفت مرتبه ذکر شده است , همان طورکه در روایت امام صادق 7ذکر شد.(4)بنابراین پیامبر6به خاطر یادگرفتن حسین 7تکبیرها را تکرار کرد, که در وسائل دو روایت با دو سلسله سند از امام باقر7و امام صادق 7نقل شده است .تکبیرة الاحرام (تکبیر افتتاح نماز) یکی بیش نیست , ولی مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام یا قبل از آن دو یاچهار و یا شش مرتبه تکبیر استحبابی گفته شود. گفتن تکبیرهای استحبابی ضرری به نماز نمی زند. حتی گفتن تکبیربیش از مقدار مذکور نه به قصد ورود اشکالی ندارد.در عروة الوثقی آمده : مستحب است غیر از تکبیرة الاحرام شش تکبیر بگوید که مجموع 7عدد شود یا سه عددنیز جائز است و احوط این است که تکبیر آخری را تکبیرة الاحرام حساب کند.(5)(پـاورقی 1.وسائل الشیعه , ج 4 ص 721(پـاورقی 2.همان .(پـاورقی 3.جواهر الکلام , ج 9 ص 213(پـاورقی 4.وسائل الشیعه , ج 4 ص 321(پـاورقی 5.عروة الوثقی , تکبیرة الاحرام , مسئلهء 10

تکبیر ، اصطلاحی دینی . تکبیر در لغت به معنای بزرگ شمردن ، بزرگ داشتن خداوند، به بزرگی یادکردن و اللّه اکبر گفتن است (زوزنی ، ج 2، ص 563؛ شاد، ذیل واژه ). در متون دینی ، تکبیر به معنای بزرگ داشتن یا به بزرگی یادکردن خدا آمده و ظاهراً معنای لغوی این واژه متأثر از کاربرد دینی آن است

( رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «کبر»)، زیرا معنای لغوی تکبیر (به لحاظ ریشة اشتقاقیِ آن ) بزرگ داشتن هر کس یا هر چیز است (جوهری ، ذیل «کبر»).

ریشة کبر در بابهای گوناگون ( کبر، استکبار، تکبر، إکبار ) در قرآن فراوان به کار رفته ، اما واژة تکبیر تنها یک بارآمده است ( رجوع کنید به اسراء: 111). مفسران در تفسیر آن گفته اند که به معنای تعظیم و بزرگ دانستن خداوند (طبرسی ، ج 6، ص 689) و، مطابق برخی روایات ، به معنای اللّه اکبر گفتن است ( رجوع کنید بهحویزی ، ج 3، ص 239)؛ جمع میان این دو وجه امکان پذیر است .

در آیات دیگری از قرآن ، واژة تکبیر در قالب صیغة امر بیان شده و عموماً پیامبر و مؤمنان مخاطبان آن هستند ( رجوع کنید به بقره : 185؛ حج : 37؛ مدّثّر: 3). در همة این موارد، واژة تکبیر تنها در بارة خداوند به کار رفته است و برای بزرگ داشتن غیرخداوند، به جای باب تفعیل ، از باب اِفعال استفاده شده است ( رجوع کنید به یوسف : 31). در متون حدیثی ، تکبیر غالباً مترادفِ اللّه اکبر گفتن یا بزرگ دانستن و تعظیم خداوند است ؛ چنانکه در روایتی ( رجوع کنید بهحرّ عاملی ، ج 7، ص 433) به معنای بزرگ شمردن خداوند آمده ، به سبب هدایتی که کرده و عافیتی که بخشیده است . در برخی روایات دیگر نیز واژة اللّه اکبر به این معناست که خداوند بزرگتر از آن است که در وهم و وصف بگنجد ( رجوع کنید به ابن بابویه ، 1361ش ، ص 11ـ12) یا با بتها و خدایان دیگر قیاس شود ( رجوع کنید بههمو، 1401، ج 2، ص 239).

در کتابهای فقهی ، واژة تکبیر در ابواب فقهی متعددی ذکر شده ؛ مثلاً، گاه از تکبیر به عنوان مدخل نماز یاد شده است ( رجوع کنید بهتکبیرة الاحرام * ؛ کلینی ، ج 8، ص 140) و گاه به معنای حدِفاصل اعمال گوناگون نمازگزار ( رجوع کنید به حرّعاملی ، ج 4، ص 967). در برخی روایات نیز شمار تکبیر در نمازهای پنج گانه ، 95 ذکرشده است (کلینی ، ج 3، ص 310). در نماز میت و نماز عیدفطر و قربان ( رجوع کنید بهنجفی ، ج 11، ص 378ـ390)، تکبیر دارای نقش محوریتری است ، چنانکه در تعقیبات نماز نیز اهمیت عمده ای دارد.

در روایات متعددی آمده که تکبیر در حج ، عملی عبادی است و در هنگام رؤیت کعبه یا قطع تلْبیه (گفتنِ لبَّیک در مراسم حج ؛ نیز رجوع کنید به حج * )، تکبیر برای شخص مُحرِم ، مستحب است (ابن حنبل ، ج 3، ص 320؛ حرّعاملی ، ج 12، ص 389). علاوه بر این ، در روز عرفه (ابن حنبل ، ج 3، ص 110، 147)، در سعی بین صفا و مروه (شافعی ، ج 2، ص 210؛ ابن حنبل ، ج 2، ص 14؛ طوسی ، ج 5، ص 146)، در مقام وقوف در عرفات (ابن بابویه ، 1401، ج 2، ص 322ـ323؛ ابن قدامه ، ج 3، ص 429) و در هنگام قرار گرفتن در برابر حجرالاسود (شافعی ، ج 2، ص 170؛ بخاری جُعْفی ، ج 2، ص 162ـ163؛ حرّعاملی ، ج 13، ص 336؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به الموسوعة الفقهیّة ، ذیل واژه ) نیز تکبیرگفتن از جمله شعائر و مناسک دینی است .

در تاریخ و آداب رسوم جوامع اسلامی ، تکبیر (اللّه اکبر گفتن ) پیشینه ای طولانی و جایگاهی مهم دارد. بنا بر منابع حدیثی ، سنّت تکبیر به پیش از اسلام باز می گردد؛ چنانکه در برخی روایات از تکبیر آدم علیه السلام ، در مقابل حجرالاسود، سخن به میان آمده است (مجلسی ، ج 26، ص 270). عبدالمطلب نیز به هنگام بازسازی چاه زمزم تکبیر گفت و قریش با وی هم نوا شدند (کلینی ، ج 4، ص 220). در تاریخ صدر اسلام ، بجز در موارد فقهی پیشین ، تکبیر از همان آغاز به سنّت دینی و اجتماعی بدل شد؛ چنانکه رسول اکرم پس از انقطاع نزول وحی تکبیر گفت (ابن کثیر، ج 1، ص 413). همچنین ایشان در جنگ خندق (احزاب ) در موارد متعددی به مسلمانان فرمود تا به صورت جمعی تکبیر گویند (طبری ، ج 2، ص 235ـ236؛ مجلسی ، ج 17، ص 170، ج 20، ص 189) و در نبرد با یهودیان بنی نَضیر (قمی ، ج 2، ص 359) و خیبر (مجلسی ، ج 21، ص 40) تکبیر گفت . همچنین نقل است که پیامبر در شب ازدواج حضرت علی و فاطمه سلام اللّه علیهما تکبیر گفت و از آن پس گفتن تکبیر در اینگونه مجالس رایج شد (حرّعاملی ، ج 14، ص 63). افزون بر این ، پیامبر به هنگام شنیدن خبر فوت نجاشی چهار مرتبه تکبیر گفت (بخاری جعفی ، ج 2، ص 71). روایت شده است که آن حضرت در تشییع جنازه ها، چهار یا پنج مرتبه تکبیر می گفت (ابن حنبل ، ج 4، ص 367، 372؛ مسلم بن حجاج ، ج 1، ص 657) و از همان زمان تکبیرهای چهارگانه در نماز میت سنّت شد.

امام علی علیه السلام در رزم غالباً تهلیل و تکبیر می گفت و مردم با وی هم صدا می شدند (مجلسی ، ج 32، ص 508). علاوه بر این نقل است که از همان روزگار تاکنون تکبیر در جنگها و اجتماعات مسلمانان ، به شعاری رایج بدل شد ( رجوع کنید بهجبرتی ، ج 1، ص 78).

 


جستجو