گفتمان امنیتی اسلام

به منظور درک ماهیت نرم افزارانه امنیت در مکتب اسلام، ضروری است تا نخست ساخت گتفمان امنیتی را در اسلام مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. تأمل در این ساخت، مبین آن است که «امنیت» نه صرفاً در سطح منابع، یا ابزار یا اهداف ـ بلکه در سطح ماهیت ـ نرم افزارانه می باشد و از این حیث از سه رویکرد پیشین متمایز می گردد. با تـأمل در آموزه های اسلام می توان گفتمان امنیتی اسلام را مشتمل بر شش ساخت اصلی به شرح زیر معرفی نمود:
ساخت «تکوینی»
منظور از «ساخت تکوینی» مجموع مؤلفه ها، ویژگی ها یا اصول رفتاری است که  در مقام آفرینش از آن برخوردار شده است. این مؤلفه ها از ارزش امنیتی بالایی برخوردار است و توجه مدیران امنیتی را به مؤلفه های نرم افزارانه ای متوجه می سازد که از حیث زمانی، در دوره پیش از، «وجود عینی» پدیده امنیتی، موثر حاضر می شود. به عبارت دیگر، ملاحظات امنیتی در این سطح مقدم بر ظهور عینی پدیده بوده، در قالب سنن الهی و قوانین عمومی طبیعت، عمل می نماید. برای مثال، در داستان حضرت نوح (ع)، چنین آمده که آن حضرت پس از آن که مدت مدیدی قوم خود را تبلیغ و دعوت نمود و نسل  های بسیاری از آنان را در جریان دعوت آزمود، خطاب به خداوند متعال در مورد این قوم چنین دعا نمود:
«وَ  قالَ نُوحً رَبّ لا تُذَر عَلی مِن الکافرینَ دَباراً، إن تَذَرهُم یُضلو عبادکَ وَ لا یَلدُوا إلا فاجِراً کفاراً» (قرآن کریم، سومره مبارکه نوح (71)، آیات شریفه 27-26)
«و نوح خطاب به خدایش چنین گفت: بارالها: بر روی زمین از کافران احدی بر جا مگذار. که همانا اگر تو از ایشان کسی را بر جای گذاری، او به گمراه نمودن بندگانت اهتمام ورزد و از ایشان کسی متولد نشود، مگر آن که بدکار و کافر باشد».
در واقع الگوی حیات و نوع مناسبات جامع ایشان به گونه بود که حضرت نوح را نسبت به نسل های آینده ناامید ساخته، نفرین را توجیه می نمود. بنابراین بنیاد تمامی پدیده های امنیتی در رویکرد اسلامی در دوره «پیش از عییت و وجود خارجی یافتن آن» قرار دارد و به همین خاطر است که حجم بالایی از آموزه ها و توصیه های دینی مربوط به دوره ای است که هنوز فرد متولد نشده است. تأثیر امنیتی این ملاحظات آن است که به سالم سازی مناسبات و سلامت بازیگران ـ آن هم قبل از ظهور عینی آنها ـ کمک از این طریق «آینده سازی» می نماید. ای آینده ممکن است به صورت «ایجابی» طراحی گردد که در آن صورت «تکوین پدیده بر مبنای صحیح و الهی آن» را داریم؛ و با این که می تواند به دلیل خروج پدیده از «تکوین صحیح  و الهی اش»، وضعیتی نامتعادل بیابد که در آن صورت «تهدیدزا» بوده، مدیریت آن بسیار دشوار می گردد. به گونه ای که حضرت امام حسین (ع) در روز عاشورا، چون دعوت و روشنگری را به نهایت رسانید اما از تأثیرپذیری دشمنان علامتی دریافت نداشت؛ فرمودند: این که شما به این سخنان حق گوش فرا نداده، از آن متأثر نمی شوید، بدین خاطر است که شکم  هایتان از لقمه های حرام پر شده است. به عبارت دیگر، مشی معیشتی نسل های پیشین به ظهور افرادی منجر شده بود که در «حسین کشی» نیز به خود تردیدی راه نمی دادند.
ساخت «فردی»
در گفتمان امنیتی اسلام، «فرد» از اهمیت و محورمیت برخوردار است. بدین معنا که منا و منبع هر فساد و صلاحی در فرد ارزیابی می گردد و بدین جهت می آید تا شخصیت و تربیت فردی مورد توجه قرار گیرد. در این سطح پدیده های امنیتی تابعی از «علاقه» و «سلیقه» افراد می باشد؛ به همین خاطر است که مقوله «تربیت» بسیار حساس و ارزشمند است. در واقع «تربیت» منجر می شود تا افراد مطابق الگویی پرورش و رشد یابند که «آنچه» می خواهند، «صحیح» و «سالم» باشد. در غیر این صورت چه بسا افراد، تمایلات و خواسته هایی پیدا نمایند که تأمین و تحصیل آن نه تنها «امنیت زا» نباشد؛ بلکه «امنیت سوز» نیز باشد. خداوند متعال در مقام تبیین این مؤلفه مهم، چننی بیان داشته است:
«وَ ما  تَشاؤُنَ إلاَ أن یَشاءَ الله إنَّ کانَ عَلیماً حَکیماً» (قرآن کریم، سوره مبارکه الانسان (76)، آیه شریفه 30)
«و اینان چنان اند که چیزی جز آن خدا خواهد، نخواهند البته خداوند علیم و حکیم است.»
ساخت اجتماعی
در سطح سوم، امنیت تابع  نوع مناسبات بین پدیده است؛ بدین معنا که شبکه روابط و منافع میان افراد مشخص می نماید که آیا پدیده مورد نظر فرصت یا تهدید است. به همین خاطر می باشد که توجه به شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی، مؤلفه ای مهم در حوزه تحلیل امنیت به شمار می آید که بدون عنایت به آن نمی توان از فرصت یا تهیدید سخن گفت. در سطح اجتماعی، ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، ارتباطاتی و جامعه شناختی مد نظر بوده، در نهایت «امنیت» در ارتباط با «قواعد» و «ضوابط» حاکم بر جامعه فهم می شود. تأکید اسلام بر این که «قانون» صرفاً از ناحیه الهی موضوعیت دارد، به این نکته مهم دلالت دارد که از رهگذر تنظیم مناسبات اجتماعی بر پایه قوانین الهی، می توان به وضعیتی متعادل دست یافت که به دلیل ساخت آن بر فطرت الهی (قرآن کریم سوره مبارکه روم (30)، آیه شریفه، 30)، از هرگونه افراط و تفریط به دور بوده، همین «اعتدال» موجبات «ثبات» و «ایمنی» را پدید می آورد:
«…  وَ أمرتُ لاعدلَ بَینکُمُ اللهُ رَبنا وَ رَبکُم لنا أعمالُنا وَ لَکُ» أعمالُکُم لا حُجه بیننا وَ بَینکُمُ اللهُ یَجمَعُ بَینَنا وَ إلیهِ امَصیرُ» (قرآن کریم، سوره مبارکه شوری (42)، آیه شریفه 15).
ساخت سیاسی
منظور از ساخت سیاسی، الگوی حکومتی و اعمال قدرت است که به صورت «رژیم سیاسی» تعریف و تجلی می یابد. ارزیابی های امنیتی حکایت از آن دارد که پاره ای از ساخت های سیاسی تولید کننده نا امنی هستند (قبلاً استبدادی ها) و برخی دیگر چنان اند که از سلامت و کارکرد مثبت امنیتی بالاتری برخوردارند. برای مثال، در عصر حضور، «حکومت معصوم» از ضریب ایمنی بالایی برخوردار است و در عصر غیبت، تجربه هایی چون «مردم سالاری دینی» در نظام ولایت فقیه توانسته است، نتایج مثبتی را ارایه دهد. در مجموع آنچه در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد، رابطه بین «قدرت» و «امنیت» است که در گفتمان اسلامی با گزاره «انحصار قدرت به اراده الهی» شناسانده می شود.
توضیح آن که قدرت به شکل انحصاری از آن خداست و اراده و تنها منبع قدرت فعال است. لذا آنچه از عینیت ها بر روی زمین و با عنوان قدرت شناسانده می شود، عرض بیش نسبت و اصالت ندارد، خداوند متعال در قرآن کریم ضمن اشاره به امت هایی که خود را بسیار قدرتمند می دانستند، تصریح دارد که هیچ یک نتوانستند در مقابل خدا برای خود ایمنی ای تحصیل نمایند و هلاکت نتیجه نهایی کار ایشان بود (قرآن کریم، سوره مبارکه توبه (9). آیه شریه 69؛ سوره مباره قصص (28). آیه شریفه 78). سپس چنین نتیجه گیری می نماید که:
«وَ من الناسِ مَن یَتَخذُ من دُونِ اللهِ یُحبُّونهم کَحَب اللهِ وَ الَذین آمُنُوا أشَدُّ حُبَّا للهِ وَ لؤ یَری الذین ظَلَمُوا إذ یَرونَ العَذابَ أنَ القُوَّهَ لِلهَ جمیعاً وَ أَنَ اللهَ شَدیدُ العذابِ» (قرآن کریم، سوره مبارکه بقره (2). آیه شریفه 165).
«و از مردم، گروه اند که غیر از خدا را همچون خدا دانسته، آنان را چونان خداوند دوست می دارند. حال آن که مؤمنان کسانی اند که دوستی را فقط برای خداوند قایل اند. (و چه زود باشد) که ستمکاران به هنگام فرا رسیدن عذاب، بفهمند که: همانا همه قدرت صرفاً از آن خداست و این که خداوند دارای عذابی سخت است.»
تصریح «آن القوه لله جمیعاً» نفی وجود هرگونه قدرت دیگری را می نماید و این نکته، حکایت  از آن دارد که مظاهر مادی عینی موجود از قدرت، اصالت و حجیت ندارد و آنچه اعتبار دارد «اراده» و «مشیت الهی» است که در ورای همه این عینیت ها، حاکم و مسلط است.
ساخت امنیتی
منظور از ساخت امنیتی، فضا و حوزه ای است که در آن، پدیده، متأثر از عوامل مختلف به مقوله ای «امنیتی» تبدیل شده، از در تعارض با مناسبات رسمی قدرت (اعم از قدرت سیاسی یا اجتماعی) در می آید. در این وضعیت شاهد طیف متنوعی از شیوه های تعارض جویی هستیم، که در یک دسته بندی کلان می توان آنها را به دو صورت اصلی زیر تقسیم نمود (a500 Sharp و 2000Sharp) .
شیوه 1: اعتراض های غیرخشونت آمیز
شیوه 2: اعتراض های خشونت آمیز
در حالی که اعتراض های  دسته دوم از تاریخچه طولانی و ظهور بیشتری برخوردار است (به گونه ای که می توان به انقلاب ها، جنگ ها، کودتاها و …. اشاره داشت)؛ گونه دوم در قرن حاضر از اهمیت بیشتر برخوردار شده که در ذیل «سیاست های اعتراض غیر خشونت آمیز» از آن تعبیر می شود.
در گفتمان امنیتی اسلام هر دو بحث مذکور مد نظر بوده و در قالب نظریه «بعثت»، خداوند متعال رسولانی را برای رهایی انسان فرستاده است که قدرت های مستبد و فاسد را به روش های غیر خشونت آمیز، به چالش کشیده اند؛ چنان که در داستان حضرت موسی (ع) آمده است.
«اذهَبا إلی فِرعَونَ إنَهُ طَغی. فَقولا لَهُ لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکُرُ أو یَخشی» (قرآن کریم. سوره مبارکه طه (20) . آیات شریفه 44-43).
«[ای موسی و هارون] به سوی فرعون بروید که همانا او طغیان پیشه ساخته است. پس با او به آرامی و نرمی سخن گفته [و دعوتش نمایید]؛ شاید که متذکر شده یا این که بترسد.» همچنین به  مبارزه سخت امر نموده، از «نابودسازی ساخت های قدرت استبدادی» سخن گفته است که «انقلابی» تمام عیار ارزیابی می شود. چنان که در داستان حضرت ابراهیم (ع) می خوانیم:
«وَ تَاللهِ لاکیدَنَّ أصنامَکُم بَعدَ أن تُوَلُوا مَدبرینَ. فَجَعَلَهُ» جُذاذاً ألا کبیراً لَهم لَعَلهُم إلیه یَرجعُون» (قرآن کریم. سوره مبارکه الانبیاء (21). آیا 58-57).
«[ابراهیم گفت:] به خدا قسم که این بتان شما را پس از رفتن شما، حتماً در هم خواهم شکست. پس [به بت خانه رفت] و تمامی آنها را در هم شکسته و خرد نموده مگر بتی را که برای آنها بزرگ می نمود؛ ….»
چنان که ملاحظه می شود، پدیده در ساخت امنیتی از عینیت اعتراض آمیز لازم برخوردار شده، برای طرفین درگیری موضوعیت یافته است. البته این عینیت یکسان و واحد نبوده، می تواند گونه های متفاوتی از اعتراض (از اندک تا بسیار) را شامل شود که در نتیجه آن، انواع مختلفی از  پدیده های امنیتی (از موضوع و مسأله امنیتی گرفته تا بحران امنیتی) پدید می آید (افتخاری 1385: 77-72) .
ساخت راهبردی
منظور از ساخت راهبردی، آثار و پیامدهایی است که از  پدیده ـ به صورت آگاهانه یا غیر آن ـ در چشم انداز از آینده ـ اعم از کوتاه یا بلند مدت ـ حاصل می آید. ساخت راهبردی دلالت بر آن دارد که نمی توان بین علاقه های بالفعل و پدیده های موجود عینی، رابطه ای ساده و تقسیم برقرار نمود بلکه در ورای این روابط صوری، مناسبات کلان تری قرار دارد که می تواند به یک پدیده به ظاهر «تهدید»، معنایی فرصت ساز یا برعکس، به یک  پدیده به ظاهر «فرصت ساز» معنایی تهدید آمیز بدهد. به همین خاطر است که در گفتمان اسلامی، امنیت با «توکل» مرتبط شده، از این طریق تلاش می شود، ساخت راهبردی پدیده، اصلاح و نتایج مطلوب حاصل آید. توکل در سطح امنیتی دلالت های متعددی دارد که مهمترین آن عبارت است از:
یک. محاسبات امنیتی مثبت، در عمل محقق شده، نتیجه مطلوب حاصل آید.
دو. پدیده های غیر مترقبه و پیش بینی نشده، به صورت تهدید حاصل نماید.
سه. کاستی های احتمالی، از ناحیه الهی به نوعی تدارک شده، نتیجه مطلوب به دست آید.
به همین خاطر است که خداوند متعال، مسلمانان را از اتکاء صرف به «خواسته ها» و «منابع» بالفعلشان نهی نموده، به تمکین از حکم الهی ـ حتی در صورت عدم درک فلسفه وجودی آن ـ فرا می خواند؛ و می فرماید:
«کُتِبَ عَلَیکُمُ القتالُ وَ هُوُ کُرهٌ لَکُم وَ عَسی أن تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسی أن تُحِبُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیر لَکُم وَ عَسی أن تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌ لَکُم وَ اللهُ یَعلَمُ وَ أنتُم لا تَعلمُونَ» (قرآن کریم. سوره مبارکه البقره (2). آیه شریفه 216).
«جنگ برای شما واحب گردید و حال آن که شما آن را مکروه می دارید؛ و چه بسا چیزی شما را خوش نیاید لیکن برای شما آن خیر باشد. و چه بسا که چیزی را  دوست بدارید لیکن آن برای شما مایه شر باشد. و خداوند می داند و شما نمی دانید.»
بدین ترتیب ملاحظه می شود که پدیده های امنیتی در گفتمان اسلامی، با شش مؤلفه اساسی قابل شناسایی هستند: اراده الهی، تربیت فردی، منافع اجتماعی، قدرت سیاسی، شیوه و میزان اعتراض و بالاخره، مشیت الهی.
نرم افزار گرایی  هویتی در گفتمان امنیتی اسلام
حال با عنایت به ساخت شش لایه ای که از امنیت در گفتمان اسلامی ارایه گردید، می توان سه جهت اصلی از «نرم افزار گرایی» امنیت را که در مجموع حکایت از نگرش متفاوت اسلام به ماهیت امنیت دارد؛ به شرح زیر معرفی نمود.
جهت اول: تبارشناسی هویتی
«امنیت» در گفتمان اسلامی، صرفاً دارای «تباری» تاریخی نبوده، «تبارشناسی» از معنا و عمقی بسیار بیشتر برخوردار است. در حالی که «تبار شناسی» های متعارف معطوف به تاریخ و نوع مناسبات پدیده ها با شبکه قدرت سیاسی و اجتماعی است؛ در نگرش اسلامی این نوع «تبارشناسی» از اصالت و اعتبار استقلالی برخوردار نبوده، تابعی از «تبارشنسای هویتی» به شمار می آید. منظور از «تبارشناسی هویتی»، شناخت ریشه های هویتی پدیده امنیتی در سطح «تکوینی» است. برای این منظور باید از روش «اصل گرایی» بهره برد. مطابق ای روش، ریشه ها و دلایل مؤثر در «امنیتی شدن» پدیده، در لایه های زیرین (اعم از سیاسی، اجتماعی، فردی) شناسایی می شود تا در نهایت بتوان آن را به سطح مبنایی و اولیه «تکوین» متصل نمود. بدون اتصال فرآیند تحلیل به حوزه «تکوین»، نمی توان به تصویری مطلوب و کارآمد از «هویت پدیده امنیتی» اصولاً دست یافت.
در نتیجه تحلیل هویتی پدیده امنیتی در جهت نخست، تصویری دو لایه ای از «پدیده امنیتی» حاثل می آید که صبغه «نرم افزارانه» آن بر ملاحظات «سخت افزارانه» اش، مسلط است. دلیل این امر آن است که در مقام کالبد شکافی هویتی و تقلیل آن به ساخت های زیرین، دو دسته از مؤلفه های تأثیرگذار بر «امنیت شدن» پدیده ـ مطابق گفتمان اسلامی ـ قابل شناسایی است:
اول. مؤلفه های سخت افزاری که از جنس ملاحظات سیاسی، اجتماعی یا انسان شناسانه بوده، در قالب «قوانین» با مستندات «علمی» ارایه می گرد. این ها مؤلفه های صوری و آشکار است که به اشتباه  در  چارچوب روابط «علی» مطرح می شود. برای مثال، «فقر اقتصادی» را به عنوان «علتی» برای «اعتراض جمعی» ـ مستند به آمارها و نظر سنجی ها ـ معرفی می نمایند که توانسته سیاست های حاکم را در حوزه اقتصاد به چالش کشیده، ناآرامی و بی ثباتی ایجاد نماید. بسیاری از تحلیگران امنیتی متأثر از روش های اثباتی  برای این گونه از «موارد» شأن «علی» قایل هستند (این دیدگاه را در اثر زیر نقد کرده ام: افتخاری و نصری 1383: 72-21)؛ در گفتمان اسلامی، اینها «علت» ارزیابی نشده، اعتقاد بر آن است که «علل» در سطح تکوینی قرار دارد و آنچه به اشتباه «علت» خوانده می شود، ابزار یا دلیلی بیش نیست. به عبارت دیگر «علت ها» در ارتباط با «الله» معنا و مفهوم می یابد و غیر از آن، همه چیز شأن عرضی دارد. به همین خاطر است که در گفتمان اسلامی «الله» در کانون نظریه ی امنیتی قرار دارد و تمامی سیاست ها، رفتارها و منابع قدرت موجود با «خداوند متعال» ارزش امنیتی پیدا می نماید و اگر این ارتباط به هر دلیلی ضعیف یا قطع گردد، «نامنی» پدیدار می شود؛ حال اگر به ظاهر تمامی منابع قدرت  در حداکثر ممکن و شرایط به ظاهر «مطلوب» ارزیابی شود. چنان که خداوند متعال در داستان قارون، از بروز ناامنی در موقعیتی سخن می گوید که به ظاهر تمام شاخص های امنیتی مثبت بوده است.
«فَخَرَجَ عَلی قَومِهِ فی زینَتِهِ قال الَذینَ یُریدُون الحَیاهً الدُّنیا یا لَیتَ لنا مِثلَ ما أوتِیَ قارُونُ إنَهُ لَذُو حَظَ عَظیم» (قرآن کریم، سوره مبارکه قصص (28). آیات شریفه 79).
«پس [قارون] به میان قومش رفت در حالی که در اوج زینت و تجمل بود. کسانی که طالب دنیا بودند، گفتند: ای کاش ما را بهره ای بود همچون آنچه به قارون داده شده؛ همانا او بهره ای بزرگ یافته است… پس [طولی نکشید] که او و خانه اش را در زمین فرو کردیم. پس هیچ یاوری برایش نبود که در مقابل خدا بتواند از او حمایت نماید و او از جانب خدا هیچ نصرتی نیافت»
و همین ایده در مواضع متعددی تبیین شده؛ به گونه ای که تأثیرگذاری مؤلفه های عینی نیز به استقلال نبوده، این خداوند است که ملاحظات عینی امنیت ساز را تأثیرگذار یا بی تأثیر می سازد؛ یا تأثیر آن را از چیزی که گمان زده می شود کمتر یا بیشتر می سازد.
تمامی ملاحظات دلالت بر آن دارد که «تبارشناسی» امنیتی تنها در صورتی معنادار و کامل خواهد بود که در نهایت به ریشه های «ایمانی» و «توحیدی» پدیده منتهی شود. اگر فرآیند تبارشناسی در لایه های تاریخی، سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی (به معنای عام آن) منحصر گردد، در آن صورت ناقص بوده، از ارزش کاربردی در گفتمان دینی برخوردار نیست. این که پاره ای از سیاست های علی رغم اندیشه بسیار و تمهیدات زیاد، در عمل نتیجه بخش نیست و نمی تواند «امنیت سازی» نماید؛ بدان خاطر است که به بنیاد اصلی نتیجه بخش نیست و  نمی تواند «امنیت سازی» نماید؛ بدان خاطر است که به بنیاد اصلی «ایمان» و «توحید» متصل نشده، همین امر آن را «ناقص«» و «ناکارآمد» ساخته است.
از این منظر «راهبردی امنیتی» اسلامی، در همه سطوح و ابعاد با مقوله «ایمان» و تقویت «روح خداباوری» باید همراه باشد؛ و در غیر آن، راهبرد مؤثر و کاملی نخواهد بود. برای مثال، نمی توان به راهبرد توسعه و تقویت امنیت اجتماعی در یک جامعه اسلامی اندیشید.  
و در مقام مهار و کاهش «مفاسد اجتماعی» بود؛ مگر آن که بنیاد راهبر را بر «اقامه نماز» و «حب الهی» گذاشت. یا نمی توان از افزایش توان رزمی و ایجاد بازدارندگی سخن گفت، مگر آن که «ایمان، صبر و عمل صالح»، بنیاد آن را شکل دهد. از این مثال ها بسیار است که در تفسیر و طراحی نظریه «دفاع الهی» باید به آن توجه و بر نقش و  جایگاه «ساخت تکوینی» که با «اراده و مشیت الهی» (به عنوان تنها علت موجود) شناسانده می شود؛ متمرکز شد.
جهت دوم. آینده شناسی مؤمنانه
موضوع «آینده شناسی» – به معنای تلاش برای گمانه زنی در خصوص وضعیت پدیده ها در چشم انداز زمانی کوتاه، میان و بلند مدت- از جمله مسایل مهمی است که در حوزه های علمی مختلف به آن عطف توجه شده است و به همین دلیل به حوزه ی مطالعاتی مستقلی تبدیل شده که با معرفی روش های گوناگون سعی دارند زوایا و ابعادی از آینده را شناسایی کنند. اگر چه چنین اقبال و توجهی برای تأیید اهمیت جایگاه «آینده شناسی در تحلیل های امنیتی» وجود دارد؛ اما آنچه در اینجا مدنظر نگارنده است، متفاوت و از گونه ای خاص از «آینده شناسی» می باشد که اعتبارش به مراتب بیش از آن چیزی است که در مطالعات جاری آینده شناسی معمولاً به آن اشاره می شود. در یک تقسیم بندی کلان می توان دو نوع آینده شناسی را از یکدیگر تفکیک نمود:
آینده شناسی سکولار: در این گونه از آینده شناسی، «آینده» یک وضعیت غیرقطعی و کاملاً متحول و ابهام آلود ارزیابی می شود که با روش های مختلف علمی باید در مقام «گمانه زنی» آن برآمد. این «آنیده» از حیث ماهیت «مبهم» است و متناسب با شرایط هر دوره ای شکل می گیرد. به همین خاطر است که معمولاً «شناخت» در «آینده شناسی» مورد نقد قرار گرفته، اظهار می شود که آینده را نمی توان «شناخت» (چون چیزی نیست و محقق نشده) بلکه می توان صرفاً «مطالعه» نمود.
آینده شناسی مؤمنانه: در این گونه آینده شناسی، «آینده» مستند به گزاره ها و قوانین اظهار شده از سوی «الله» قطعی و روابط در آن «تعریف شده» است. آنچه در مقام «ظن» ایت نه «آینده» بلکه نوع رفتار و عملکرد بازیگران است که تا چه حد می توانند بر مقتضای قواعد عمل نماید و در نتیجه آنیده خود را مطابق «وضعیت» و «قواعد» قطعی مذکور، سامان دهند. برای مثال، وقتی خداوند متعال می فرماید:
«اتلُ ما اُوحی إلَیکَ مِن الکتابِ وَ أقِمِ الصَّلاة إِنَّ الصَّلاةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ وَ لذِکرُالله أکبَرُ وَ اللهُ یَعلمُ ما تصنعُون» (قرآن کریم، سوره مبارکه عنکبوت (29). آیه شریفه 45).
«[ای رسول ما] آنچه به ت از تاب وحی شده، تلاوت کن و نماز را اقامه نما که همانا نماز از فحشاء و منکر باز می دارد. و [بدان] که ذکر الهی برتر است و خداوند آنچه را که کنید، داند».
بر این اساس می توان آینده شناسی امنیتی نمود، یعنی این که استقرار و شیوع «اقامه نماز» در جامعه به ضعف و زوال «فحشاء» و «منکر» منتهی می شود. این «آینده» اصولاً قطعی است و مستند آن «ایمان» است. بدین صورت که ضعف «اقامه نماز». آینده ای «ناامن» را نوید می دهد؛ چرا که فحشاء و منکر حاکم می شود. بنابراین راهبرد امنیتی برای سالم سازی جامعه بدون اهتما به این قواعد و باور داشتن «آینده» ترسیم شده از سوی خداوند، اصولاً ناقص و ناکارآمد است.
با این تفسیر، می توان دومین مؤلفه هویتی پدیده امنیتی را در نسبت آن با تصویرش در آینده، سنجید. این نسبت نیز همچنان که ملاحظه می شود، ماهیتی نرم افزارانه دارد. به عبارت دیگر، هر پدیده امنیتی (که مقوله ای عینی است) دارای معنایی در «آینده» است که آن می تواند از حیث امنیتی مثبت یا منفی باشد. آنچه که مهم است، «آینده شناسی مؤمنانه» بخش مهمی از معنای امنیتی یک پدیده را شکل می دهد که اصولاً نرم افزارانه- و نه سخت افزارانه- است.
جهت سوم. موقعیت شناسی واقع بینانه
این واقعیت که پدیده ها در عرصه عمل «به هم مرتبط» و در «تعامل» هستند، ما را به آنجا رهنمون می کند که شبکه ارتباط بین پدیده ها را به دقت مورد توجه قرار داده. از این طریق به تصویری واقع بینانه از پدیده امنیتی دست یابیم. «موقعیت شناسی» اگر چه اقدامی اثباتی و واقع گرا ارزیابی می شود، اما عاری از عناصر «هنجاری» نیست که در رویکرد نرم افزاری از اهمیتی بالا برخوردارند. از این منظر و مطابق گفتمان اسلامی «واقع گرایی» در مقام «موقعیت شناسی» اقتصادی توجه به ارکان زیر را دارد:
اول. «واقعیت» صرفاً جنبه «عینی» نداشته، بخش عمده ای از «واقعیت ها» به صورت ذهنی تعریف و فعال می شود که نمی توان منکر تأثیر امنیتی آنها گردید. برای مثال، اگر چه «قدرت سخت» به عنوان «واقعیتی» در راهبرد امنیت سازی مدنظر است- چنان که خداوند متعال امر فرموده است:
«وَ أعدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباط الخَیلِ تُرهبوُنَ بِه عَدُوّ الله و عَدُوّکُم و آخَرینَ مِن دُونِهِم لا تَعلَمُونَهُمُ اللهُ یَعلَمُهُم وَ ما تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ الله یُوفَ إلیکُم وَ أنتُم لا تُظلَمُونَ» (قرآن کریم، سوره مبارکه انفال (8)، آیه شریفه 60).
«و جهت مبارزه با ایشان [دشمنان] هرآنچه توانید، تدارک نمایید تا به واسطه آن دشمنان خدا و دشمنان خودتان و همچنین آنانی که شما ایشان را نمی شناسید آما خدا آنها را می شناسد؛ را بترسانید …»
اما نباید تصور نمود که «واقعیت» منحصر به همین پدیده های سخت می باشد. بلکه مقولات دیگری چون «اتحاد»، «صبر»، «استواری» و … وجود دارد که اگر چه همچون «سلاح» و «قدرت عریان» از وجود عینی برخوردار نیست؛ اما «واقعی» بوده و دارای اثر امنیتی می باشد. به همین دلیل است که در اسلام همچون سایر عینیت ها به این پدیده ها توجه داده شده، ارزش امنیتی آن برجسته گشته است.
دوم. «واقعیت ها» از  حیث کاربرد و تأثیرگذاری، «وابسته» می باشد و چنین نیست که هر «واقعیتی» دارای ارزش امنیتی ثابت و اثبات شده ای- فارغ از سازمان هنجاری که مبتنی بر آن است- باشد. این گزاره ها در گفتمان دینی دارای اهمیت بسزایی است؛ به گونه ای که خداوند متعال در قرآن کریم به کرات بیان داشته است که هیچ «واقعیت عینی» را نمی توان سراغ گرفت که ارزش- و قابلیت- اتکاء داشته باشد. خداوند متعال خطاب به آنان که «واقعیت های عینی» بر ایشان حجت است، می فرماید که: هیچ یک از این منابع و قدرت ها توان دفع ضرری یا ایجاد تغییری به نفع ایشان را ندارد:
«قُلِ ادعُوا الَّذینَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ فَلا یَملِکُونَ کَشفَ عَنکُم وَ لا تَحویلاً» (قرآن کریم، سوره مبارکه اسراء (171)، آیه شریفه 56).
«بگو: هر یک از آن کسانی را که غیر از خدایند و شما آنها را مؤثر می دانید؛ فراخوانید و عرض حاجت به درگاه آنان براید. آنگاه ببینید که آنها نه می توانند از شما ضرری را دور سازند و نه می توانند تغییری ایجاد نمایند».
و به جای آن، توکل را انحصاراً شایسته خداوند متعال می داند که توان همه چیز از ناحیه او معنای می شود.
«إن یَنصُرکُمُ الله فَلا غالِبَ لَکُم وَ إِن یَخذُلکُم فَمَن ذَا الَّذی یَنصُرکُمُ مِن بَعدِهِ وَ عَلَی اللهِ فَلیتوکلِ المُؤمِنُون» (قرآن کریم، سوره مبارکه آل عمران (3)، آیه شریفه 160).
«اگر خداوند شما را یاری نماید، بدانید که هیچ سلطه ای پس از آن بر شما متصور نیست. [چنان که] اگر ا شما را خوار سازد، کیست که تواند بعد از آن شما را یاری رساند؟ و «مؤمنان چنان اند که به خداوند- صرفاً- توکل نمایند».
بر این اساس هیچ چیزی قابل اعتماد نیست، چرا که احتمال و امکان از کارافتادگی، اشتباه و خرابی در آن و هزاران احتمال دیگر که ممکن است آن «پدیده واقعی عینی» را بی اثر سازد، وجود دارد. در چنین فضایی فقط خداوند متعال است که انسان را کفایت می نماید.
سوم. آنچه در دو گزاره بالا آمد، جنبه تسامحی دارد. بدین معنا که پذیرش تأثیر برای پدیده های عینی موجود در حیات انسانی، اصولاً «با تسامح» قابل توجیه است؛ چرا که در گفتمان اسلامی اصولاً هیچ چیزی جز خدا و جز اراده باری تعالی، حقیقت و واقعیت ندارد. معنای «لا اله الا الله» در واقع نفی کامل و حقیقی است و این که مؤمن نباید جز «الله» چیزی را در عالم هستی «معتبر» بداند. تصریح خداوند مبنی بر این که: هیچ چیزی که حتی قدری- ولو اندک- مانند «شبیه خداوند» باشد، وجود  ندارد (لیس کمثله شیء- قرآن کریم، سوره مبارکه شوری (42)، آیه شریفه 11)، مؤید همین معنا است. از این منظر فلسفی، همان پدیده های به ظاهر عینی که گمان زده می شود دارای تأثیر امنتی واقعی است، هم بی معنا شده، در ارتباط به «الله» مفهوم می یابد. خداوند متعال به این نکته ما را دلالت می نماید، آنجا که: تیراندازی پیامبر اکرم (ص) را از ناحیه آن حضرت نفی کرده، به خود مربوط می سازد:
«وَ ما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمی وَ لِیُبلِیَ المُؤمِنینَ مِنهُ بَلاءً حَسَنًا إِنَّ اللهَ سَمیعٌ علیمٌ …» (قرآن کریم، سوره مبارکه انفال (8). آیه شریفه 17).
نتیجه گیری
«اَفَأمِنَ الذینَ مَکَروُا السَیِّئاتِ أن یَخسِفَ اللهُ الأرض أو یأتِیهُم العذاب من حیث لا یَشعُرونَ. أو یَأخُذَهُم فی تَقَلُّبِهِم فَما هُم بِمُعجِزین. أو یَأخُذَهُم علی تَخَوُّف فَإنَّ ربّکُم لرؤف رَحیمٌ» (قرآن کریم، سوره مبارکه النحل (16)، آیات شریفه 47-45).
«آیا آنان که زشتی ها را به مکر محقق می ساختند، از این که خدا همه شان را در زمنی فرو برد؛ یا این که خداوند بر آنها عذابی از ناحیه ای که آنها گمان آن را نمی بردند، نازل سازد؟ یا این که خداوند آنان را در حینی که سرگرم کار و تلاش و رفت و آمد هستند، به سختی گرفتار سازد؛ ایمن هستند؟
چنان که خداوند متعال به صراحت فرموده است، هیچ کس را از «خدا»ایمنی نیست، مگر آن که «ایمان» آورد و آن را در نظر و عمل ارتقاء بخشد؛ آنجاست که «ایمان» مولد «ایمنی» خواهد بود و این ساز و کار تمام ابعاد حیات او را- اعم از عینی یا ذهنی- تحت تأثیر قرار می دهد. به همین دلیل است که «امنیت» از حیث «ماهیت» نرم افزارانه و در متن «ایمان» فهم و معنا می شود. این نظریه ی امنیتی اگر چه بر محور مفهوم «امنیت نرم» قرار دارد، اما نمی توان آن را با نظریه های موجود در باب نرم افزاری دیدن امنیت یکسان تلقی نمود. در حالی که نظریه های موجود قایل به اصالت هدف، وسیله یا روش در بحث امنیت شناسی هستند و با این سه معیار به تمییز امنیت نرم از امنیت سخت، می پردازند؛ در گفتمان اسلامی معیار و مبنا «هویت» بوده، در نتیجه مشاهده می شود که امنیت با هویت نرم افزارانه- مبتنی بر ارزش ها، هنجارها و باورها- تعریف و فهم می شود. در این رویکرد چنین نیست که دو گونه از امنیت ( موسوم به سخت و نرم) قابل شناسی و تفکیک باشد؛ بلکه اصولاً به جز «امنیت نرم»، امنیت دیگری وجود ندارد. در این نوشتار ضمن بیان مبانی این رویکرد جدید، وجوه سه گانه آن را در سطح تبار شناسی، آینده شناسی و موقعیت شناسی به تفکیک بیان و تشریح نمودیم. پذیرش این مقدمات ما را به سوی نظریه ای تازه از امنیت که به محوریت «الله» قرار دارد، رهنمون می شود. نگارنده از این نظریه به «نظریه دفاع الهی» تعبیر نموده، طرح، طراحی و کاربردی نمودن آن نیازمند پژوهش های مستقل دیگری است. اما آنچه در اینجا آمد، طرح واژه این نظریه را برای خواننده ترسیم و مشخص می نماید.

جستجو