ويژگي هاي شخصيتي حضرت خديجه (سلام الله علیها)

ما انسان‌ها دارای دو جنبه هستیم: شخصی و شخصیتی. در جنبه شخصی غالب شبیه یکدیگریم، برای رفع تشنگی و گرسنگی آب و غذا می‌خوریم، لباس می‌پوشیم …
لیکن در جنبه شخصیتی با یکدیگر متفاوتیم. برخی دارای شخصیت‌های مثبت، فعال و معنوی هستیم، بلعکس برخی دارای شخصیتی منفی، پوچ، بی هویت…
کسانی که دارای شخصیت‌های مثبت وبرترند، می‌توانند بر افراد دیگر تأثیر بگذارند، و همیشه زندگی‌شان سرمشق دیگران، و شایسته‌ی مطالعه و تحقیق است.
از جمله این افراد برتر و مناسب برای الگو شدن حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هستند.
در این مقاله به دنبال بیان برخی از ویژگی‌های شخصیتی این بانو در مسیر زندگی مشترکش با رسول خدا (صلوات الله علیه واله) هستیم.

1- به ياد خدا بودن.

دعا يا خواندن عاشقانه و خالصانه و پرشور خدا و راز و نياز با آن سرچشمه‌ی زندگي و زيبايي و قدرت، نوعي پرستش و برترين نوع يكتاپرستي است به همين جهت دعا و نيايش در زندگي دوستان خدا جايگاه پرفرازي دارد آنان به دعا خو می‌گیرند و با مناجات پرشور و شعور تا عرش خدا راه می‌یابند با آن به اوج آرامش می‌رسند و گمشده ي دل ناآرام خود را در آن می‌یابند و آن را دانشگاه آزادگی‌ها و بي نیازی‌ها و استقلال‌ها و برازندگی‌ها و خودسازی‌ها می‌بینند.
حضرت خديجه (سلام الله عليها) دائماً به ياد خدا بودن و ذكر خدا را می‌گفتند و سرآمد زنان نيايشگر بود و حتي ايشان دو حرز مخصوص خود داشتند و مرتباً آن ذكرها را زمزمه می‌کردند از جمله: «بسم اللهَ الرَّحمنِ الرَّحيم؛ ياحَيُّ يا قَيّوم، بِرَحْمَتِكَ اَسْتَغيثُ فَأغِثني، وَلا تَكِلْنِي اِلي نَفْسي طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَداً، وَ اَصْلِحْ لِي شَأنِي كُلَّهُ.»؛ «به نام خداوند بخشنده ي بخشايشگر! اي خداي زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم. به من پناه بده و مرا هرگز به اندازه‌ی يك چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همه‌ی حال و زندگي من را سامان ببخش.».
و دومين حرز ايشان: «بسم اللهَ الرَّحمنِ الرَّحيم؛ يا اللهُ يا حافِظُ يا حَفيظُ يا رَقيبُ»؛ «به نام خداوند بخشنده‌ی بخشايشگر! اي خدا! اي نگهبان، اي نگه‌دارنده‌ی مراقب و پاسدار.»(1)
اين بانو می‌دانست كه زندگي كه با ياد خدا باشد شيرين، زيبا و دلنشين و همراه با آرامش است اين ارتباط و یاد خدا مسلماً يك طرفه نيست، اين خداست كه به ياد بنده‌اش است و بنده هم به فضل الهي از خدا تمسك می‌گیرد، اين ارتباط دو طرفه در زندگي خديجه (سلام الله عليها) در روايتي خيلي زيبا بيان شده:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتي كه در شب معراج جبرئيل من را به سوي آسمان‌ها برد، هنگام مراجعت به جبرئيل گفتم: «هَلْ لَكَ مِنْ حاجَةٍ؟»؛ «آيا حاجتي داري؟».
جبرئيل گفت: «حاجَتي اَنْ تَقْرَاَ عَلي خَديجَة مِنَ اللهِ وَمِنّي السَّلام… »؛ «حاجت من اين است كه سلام خدا و سلام من را به خديجه (سلام الله عليها) برساني.».
پيامبر صلی الله علیه و آله وقتي كه به زمين رسيد، سلام خدا و جبرئيل را به خديجه (سلام الله عليها) رساند، خديجه (سلام الله عليها).
گفت: «اِنَّ اللهَ هُوَ السَّلامُ، وَ مِنْهُ السَّلامُ، وَاِلَيهِ السَّلامُ، وَ عَلي جِبرئيلَ السَّلامُ»؛ (2) «همانا ذات پاك خدا سلام است و از اوست سلام و سلام به سوي او باز می‌گردد و بر جبرئيل سلام باد.».
همراهي خديجه (سلام الله عليها) با پيامبر صلی الله علیه و آله و ديدن معجزات و نشانه‌هایی از حضرت، اين ارتباط و به ياد و در ذكر خدا بودن را قطعاً محکم‌تر می‌کرد، چرا که بانويي كه حاضر می‌شود همه‌ی ثروت و جان و مال خود را در راه خدا بدهد و از همه‌ی هستی‌اش بگذرد، نشان دهنده‌ی ارتباط بسيار عميق و محكم او با خداست، در روايت آمده پيامبر صلی الله علیه و آله در حضور خديجه (سلام الله عليها) از نيروي ولايت خود استفاده و می‌خواستند دو چشمان زن نابينايي را شفا دهند، به همين جهت به آن زن نابينا گفتند: «قطعاً دو چشمان تو بايد سلامتي خود را بدست آورند.».
در این لحظه خديجه (سلام الله عليها) چون هم خود زني با خدا بود و می‌دانست پيامبر هم در نزد خدا داراي مقامي بالاست با قاطعيت گفت: «هذا دُعاءٌ مُبارَكٌ»؛ (3) «اين بينايي، نتیجه‌ی دعاي پربركت پيامبر صلی الله علیه و آله است.».
2- شجاعت و كفايت.

حضرت خديجه (سلام الله عليها) داراي امتيازات و ویژگی‌های شخصيتي بالايي بودند كه موجب معنويت و مقدس بودن اين زندگي بود از جمله فداکاری‌های شجاعانه و كفايت قهرمانانه هايش كه مانند ياري مخلص و توانا با ايثاري كامل، از پيامبر صلی الله علیه و آله حمايت می‌کرد و مایه‌ی آرامش و شادي قلب پيامبر صلی الله علیه و آله بود او همراه و همپاي پيامبر صلی الله علیه و آله درگذر زمان پيش می‌رفت، دردها و رنج‌ها را شهامت مندانه به جان خريد و شجاعانه ايستادگي كرد و از روز آشنايي با پيامبر صلی الله علیه و آله تا بعثت و از بعثت تا گرايش به اسلام، و از آغاز مخالفت زور مداران با پيامبر و پيام او تا اوج فشار و درد منشي دشمن و تا محاصره‌ی همه جانبه و تبعيد، هميشه و همه جا از مال و جان و اعتبارش مايه گذاشت و از پشتيباني نهضت و پيشواي آن دريغ نكرد و لحظه‌ای از برق شمشيرها نترسيد و با همه‌ی وجود نشان داد در راه عدالت.
خالصانه و شهامت مندانه در برابر بيداد می‌ایستد و از سرزنش هيچ سرزنش کننده‌ای فريبكار و ستم پیشه‌ای نمی‌هراسد. از جمله‌ی نمونه‌های شجاعت اين بانو در زندگي در قالب داستان عبارتند از:
– سال‌های آغاز بعثت بود، خديجه (سلام الله عليها) می‌گوید:
پيامبر صلی الله علیه و آله از غار حرا به خانه برگشت، ولي بسيار ناراحت بودند، پرسيدم: «مَاالذّي اَرَي بِكَ مِنَ الكابَة وَ الحُزنِ مالَمْ اَرَهُ نيكَ مُنْذُ صُحْبَتي؟»؛ «اي پيامبر نشانه‌های اندوه را در چهره‌ات می‌بینم كه هرگز از ابتداي زندگي مشترك تا حال تو را اين طور محزون نديده بودم علت چيست؟».
پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود «يَحْزُنُنِي غيْبَةُ عَلِيِّ.»؛ «ناپدید شدن علي علیه السلام من را نگران كرده است.»علي علیه‌السلام از من جدا شد و معلوم نيست در كجاست [ماجرا از اين قرار بود كه عده‌ای از مسلمانان بر اثر دوري از گزند يورش مشرکین پراكنده شده بودند در این ميان بين حضرت علي علیه‌السلام و پيامبر صلی الله علیه و آله نيز جدايي افتاده بود].
خديجه (سلام الله عليها) به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض كرد: «برشترم سوار می‌شوم و به جستجوي علي علیه‌السلام می‌پردازم تا به او برسم، مگر اینکه مرگ بين من و او فاصله بيندازد.».
خديجه (سلام الله عليها) با شجاعت تمام سوار بر شتر خود شد و در كنار کوه‌های مكه به جستجو ادامه می‌داد. ناگهان در تاريكي، قیافه‌ی شخصي را ديد، به او سلام كرد تا از صداي جواب سلام بفهمد كه آيا او علي علیه‌السلام است يا شخص ديگري است.
او علي علیه‌السلام بود گفت: «و علیک السَّلامُ …و بر تو باد سلام، آيا تو خديجه (سلام الله عليها) هستي؟».
خديجه (سلام الله عليها) گفت: آري، و بعد شترش را خواباند و به علي علیه‌السلام گفت: «پدر و مادرم به فدايت، سوار شتر شو.».
علي علیه‌السلام فرمود: «تو از من سزاوارتر هستي كه بر شتر سوار شوي، پيش پيامبر صلی الله علیه و آله برو و به او خبر بده تا من بيايم.».
خديجه (سلام الله عليها) به خانه رسيد، ديد پيامبر صلی الله علیه و آله در كناري ايستاده و دست به سینه‌اش می‌کشد و سه بار اين دعا را می‌خواند: «اَللَّهُمَ فَرِّج هَمّي وَ بَرِّد كِبَدِي بِخَليل عَلِيِّ ابْنُ اَبي طالبٍ.»؛ (4) «خدايا! اندوهم را برطرف كن و دلم را به ديدار خليل و دوستم علي علیه‌السلام خنك كن.».
خديجه (سلام الله عليها) به پيامبر گفت: «خداوند دعايت را مستجاب كرد، بر تو مژده باد.».
پيامبر صلی الله علیه و آله با شنيدن اين مژده بلند شد و دست‌هایش را به سمت آسمان بلند كرد و يازده بار گفت: «شُكراً لِلْمُجيب، شُكراً لِلْمُجيب… »؛ (5) «از درگاه خداوند اجابت کننده‌ی دعا، شكر و سپاسگزاري می‌کنم.».
– از نمونه‌های ديگر شجاعت خديجه (سلام الله عليها) :

در سال ششم يا پنجم بعثت بود، كه اين آيات بر قلب پيامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، كه: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ، إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ، الَّذينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»؛ (6) «پس تو به صداي بلند آنچه مأموري به خلق برسان و از مشركان روي بگردان. همانا ما تو را از شرّ تمسخر و استهزا کنندگان مشرك محفوظ می‌داریم. آنان كه با خداي يكتا خدايي ديگر گرفتند بزودي خواهند دانست.».
به خاطر همين رسول خدا صلی الله علیه و آله در مراسم حج بر بالاي كوه صفا رفت، با ندايي بلند سه بار فرمود: «يا اَيُّها النّاسُ اِنِّي رَسُولُ اللهِ رَبُّ العالَمين»؛ «اي مردم! من رسول خداوند پروردگار جهانيان هستم.».
مردم به سوي آن حضرت آمدند و متوجه او شدند، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله بر بالاي كوه مَرْوه رفتند و دستش را بر گوششان گذاشتند و سه بار با صداي بلند فرمود: «يا اَيُّها النّاسُ اِنِّي رَسُولُ اللهِ»؛ (7) «اي مردم! من رسول خدا هستم.».
در این هنگام بت پرستان با چهره‌ی خشم آلودي به او نگاه می‌کردند، ابوجهل آنچنان سنگي به سوي آن حضرت انداخت، كه بين دو چشمانش شكست، ساير مشرکین هم به دنبال ابوجهل به آن حضرت سنگ پرتاب می‌کردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله با عجله به طرف كوه رفتند، و بر بالای آن به سنگي تكيه دادند، مشرکین باز هم به دنبال رسول خدا بودند و به هر طرف می‌دویدند. در این هنگام مردي پيش حضرت علي علیه‌السلام [در آن هنگام حدود سيزده سال داشت] آمد و گفت: «محمد صلی الله علیه و آله كشته شد.».
حضرت علي علیه‌السلام سراسيمه به خانه‌ی خديجه (سلام الله عليها) رفت و در را كوبيد، خديجه (سلام الله عليها) پشت درآمد و فرمود: كيست؟ علي علیه‌السلام گفت: من هستم.
خديجه (سلام الله عليها) پرسيد: محمد صلی الله علیه و آله كجاست؟
علي علیه‌السلام گفت: خبر ندارم، ولي شنيدم كه مشرکین او را سنگ باران کرده‌اند. حالا نمی‌دانم كه او زنده است يا كشته شده است؟ مقداري آب و غذاي «حيس» (كه يك نوع حلوا بود از خرما و روغن و آرد درست می‌شد) به من بده و با من بيا تا به دنبال او برويم كه مسلماً آلان تشنه و گرسنه است.
خديجه (سلام الله عليها) غذا و آب را برداشت و از خانه بيرون آمد و همراه علي علیه‌السلام به طرف كوه حركت كردند تا به كوه رسيدند، حضرت علي علیه‌السلام به خديجه (سلام الله عليها) فرمود «تو به طرف دره‌ی كوه برو و من به بالاي كوه می‌روم.».
علي علیه‌السلام فرياد زد: «اي رسول خدا صلی الله علیه و آله جانم به فدايت كجا هستي؟ و در كدام گوشه افتاده‌ای؟».
حضرت خديجه (سلام الله عليها) هم با آهي می‌گفت: «مَنْ اَحَسَّ لِيَ النَّبِيِّ المُصطَفي؟ مَنْ اَحَسَّ لِيَ الرَّبيعَ المُرتَّضي؟ مَنْ اَحَسَّ لِيَ المَطرودَ فِي الله؟ مَنْ اَحَسَّ لِيَ اَبَالقاسِمِ»؛ «چه كسي از پيامبر برگزيده براي من خبر مي آورد؟ چه كسي از بهار پسنديده به من اطلاع می‌دهد؟ چه كسي از آن شخصي كه در راه خدا رانده شده من را آگاه می‌کند؟ چه كسي از ابوالقاسم من را با خبر می‌نماید!؟».
در این لحظه جبرئيل بر پيامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد، وقتي كه پيامبر صلی الله علیه و آله او را ديد اشك از چشمانش سرازير شد و فرمود: «می‌بینی كه قوم من با من چه كردند؟ من را تكذيب كردند و از جامعه راندند، به من حمله كردند.».
جبرئيل عرض كرد: «اي محمد! دستت را به من بده» و بعد دست آن حضرت را گرفت و او را به بالاي كوه نشاند و فرش مخملي بهشتي از زیر پرش بيرون آورد و آن را بر زمين كوه انداخت و پيامبر صلی الله علیه و آله را روي آن نشاند و بعد فرشتگان مقرب هركدام پس از ديگري به خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله می‌آمدند و از او اجازه خواستند، تا مشرکین را نابود و هلاك كنند، ولي پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من به عنوان عذاب رساني مبعوث نشده‌ام، بلكه به عنوان رحمت براي جهانيان برانگيخته شده‌ام: «دَعُونِي وَ قَوْمِي فَاِنَّهُمْ لايَعْلَمُونَ»؛ «من و قومم را به خود واگذاريد، آن‌ها ناآگاه هستند.».
در این هنگام جبرئيل به حضرت خديجه (سلام الله عليها) نگاه كرد كه در كوه به دنبال گم‌شده‌ی خود است، به رسول خدا عرض كرد: «من ربّها وَ منّي السَّلامُ، وَبَشّرها بَيتٍ فِي الجَّنَة مِن قَصبٍ لاضَحبٍ فِيه وَ لانَصبٍ.»؛ «آيا به خديجه (سلام الله عليها) نگاه نمی‌کنی كه فرشتگان آسمان از گریه‌ی او گريه می‌کنند، او را صدا بزن، و سلام من را به او برسان، به او بگو خداوند به تو سلام می‌رساند، و او را مژده‌ی بهشت.
بده كه در آن خانه‌ای از يك قطعه‌ی بلورين ساخته شده و آراسته به طلا است، و در آن هيچ گونه زنج و نگراني نيست.».
پيامبر صلی الله علیه و آله خديجه (سلام الله عليها) را ديد و او را صدا زد، در حالی كه از صورت پيامبر صلی الله علیه و آله خون روي زمين می‌ریخت و پيامبر آن خون‌ها را پاك می‌کرد. خديجه (سلام الله عليها) وقتي كه به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزديك شد و چهره‌ی خون آلود او را ديد با آهي جان كاه گفت: «پدر و مادرم به فدايت، بگذار قطرات خون چهره‌ات بر زمين بريزد.».
پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «می‌ترسم، پروردگار زمين بر اهل زمين غضب كند.».
وقتي كه شب شد، پيامبر صلی الله علیه و آله از فرصت استفاده كردند و همراه علي علیه‌السلام و خديجه (سلام الله عليها) به خانه رفتند خديجه (سلام الله عليها) در خانه‌ی خود، آن حضرت را در حجره‌ای كه ديوارهايش با سنگ ساخته شده بود، قرارداد و سقف آن را با تخته سنگ‌هایی پوشاند و در روبه روي آن حضرت ايستاد و او را در جامه‌اش پنهان كرد.
مشرکین آمدند و به سوي جايگاه پيامبر صلی الله علیه و آله سنگ می‌انداختند، و از هر طرف سنگ می‌آمد، ديوارها و سقف سنگي محل پيامبر، مانند سپر، مانع از آمدن سنگ‌ها می‌شد و آن سنگ‌هایی كه از طرف روبه رو می‌آمدند، خديجه (سلام الله عليها) با شجاعت و شهامت بسيار خود را سپر آن سنگ‌ها قرار می‌داد تا به بدن نازنين همسرش پيامبر صلی الله علیه و آله برخورد نكند در اين هنگام خديجه (سلام الله عليها) فرياد می‌زد: «اي گروه قريش! آيا زن آزاد را در خانه‌ی خود سنگ باران می‌کنید؟».
وقتي كه مشرکین اين فرياد را شنيدند، منصرف شدند و از آنجا رفتند.
فرداي آن روز پيامبر صلی الله علیه و آله از خانه خارج شد و كنار كعبه رفت و در آنجا نماز خواند و به راز و نياز با خدا پرداخت. (8)
3- حیا و عفت.

عفت، يكي از صفات نفساني است كه شهوت نيروي سركش را مهار می‌کند. عفت و حيا، تمام.
حركات و سكنات و گفتار و قلم انسان را كنترل می‌کند تا آنچه را كه دلش می‌خواهد نكند و هرچه را نفسش اراده كرد به قلم و زبان نياورد و انجام ندهد. اين حالت پسندیده‌ی روحي و رواني و اين منش مترقي از ویژگی‌های انسان خردمند و خردورز است، از عوامل مهم و مؤثر رواني و مردمي در جلوگيري از قانون گريزي و مرز شکنی و خودكامگي و خودسري است و از راه كارها و ابزارهاي لازم براي ساختن جامعه و تمدن و محيط و شرايط و فضاي اجتماعي و سياسي و قضايي و اقتصادي مطلوب براي تأمين حقوق و حرمت و آزادي و امنيت انسان‌ها و باعث وجاهت و زيبايي و كرامت و آبروي فرد و جامعه و خانواده و نظام در برابر خدا، خويشتن، افكار عمومي، و تاريخ است.
در کل حيا براي هر انساني نيكو است، اما در بانوان و زنان نيكوتر و پسندیده‌تر است، اين ويژگي شخصيتي در حضرت خديجه (سلام الله عليها) نيز بسيار بارز و نمونه بود.
آن بانو در زندگی‌شان در برخورد با نامحرم هميشه از پشت پرده و حجاب صحبت می‌کردند، حتي در جلسه‌ی خواستگاريشان، به نقل تاريخ از پشت پرده صحبت می‌کردند مگر جايي كه با پيامبر صلی الله علیه و آله صحبت‌های آخر را كردند. (9)
از نمونه‌های ديگر عفت و حيا، مخصوصاً در شب‌هایی كه پيامبر صلی الله علیه و آله نبودند، اين بود كه شبي كه به امر الهي چهل شب را دور از همسر خود بودند، نوشته شده كه اين بانو سرخود را در هنگام شب می‌پوشاندند و پرده‌ی در را مي انداختند و در خانه را می‌بستند. (10)
این‌ها همه نشانه‌های عفت و حياست، آن هم درزمان هاي جاهليت و تير و تاريك كه چنين رفتارهايي را نمی‌توان در شخصي سراغ گرفت.
از بارزترين نمونه‌ی حيا و وقار خديجه (سلام الله عليها) را می‌توانیم در لحظات آخر زندگی‌شان پيدا كنيم. او در آن لحظه خود را از خدا طلبكار می‌دانست و نه از پيامبر صلی الله علیه و آله، به همين خاطر از پيامبر صلی الله علیه و آله خواست كه دعايش را بدرقه‌ی راه او كند، از درگاه الهي برايش آمرزش بطلبد و قبل از به خاك سپردنش لحظاتي خود پيامبر صلی الله علیه و آله در قبر او وارد و با نماز و دعايش آنجا را پر از بركت كند.
پس از آن يك تقاضاي مادي از همسرش داشت ولي احساس شرم و حيا به او اجازه‌ی مطرح.
كردن آن را نمی‌داد، به خاطر همين پيامبر صلی الله علیه و آله، خديجه (سلام الله عليها) و دخترش فاطمه (سلام الله عليها) را تنها گذاشت و بيرون آمد، او به دخترش گفت: «ياحَبيبي وَ ياقُرَّةَ عَيْبني! قَولي لابيك انَّ اَنّي تَقولُ اَنَا خائِفَةٌ مِنَ القَبراُريدُمِنكَ رَدائكَ الذّي تَلِبسُهُ حينَ نُزُولِ الوَحيُ تَكَفِّنُنِي فيه»؛ «هان اي محبوب مادر، نور چشمم، به پدر گران قدرت بگو، مادرم می‌گوید من از خانه‌ی قبر، شب اول قبر و تنهايي در قبر نگرانم و می‌ترسم، از شما تقاضا دارم يكي از جامه‌های خود را كه به هنگام فرود فرشته ي وحي و دريافت پيام خدا و راز و نيازهاي شبانه مي پوشيديد، به من هديه كنيد تا پس از مرگ، بدنم را با آن كفن كنم.»(11)
فاطمه (سلام الله عليها) تقاضاي مادر را به پدر گفت، و پيامبر صلی الله علیه و آله خواسته‌ی يارش را انجام داد و بلافاصله ردايش را به فاطمه (سلام الله عليها) دادند و او هم آن ردا را با خوشحالي پيش مادر برد.
براي پيامبر صلی الله علیه و آله اين لحظات بسيار سخت بود، زيرا پيامبر صلی الله علیه و آله به خديجه (سلام الله عليها) خيلي علاقه داشت، خديجه (سلام الله عليها) حتي در آخرین لحظات عمرش، حيا و عفتش، را كه يكي از عواملي بود که گرمي و آرامش كانون خانواده و تداوم زندگي و عشق و علاقه به همسرش را بيشتر می‌کرد، حفظ كرد.
اصولاً نظام خانواده در اسلام بر پایه‌ی حيا و عفت و ايمان و تقوا استوار شده، اگر زن داراي حجاب و حيا باشد، شوهرش هم داراي چشم پاك و آرامش خاطر او خواهد بود، اما اگر زني از بی‌بندوباری جهان غرب تقليد كند، نه تنها كانون گرم خانواده را به هم می‌زند بلكه در جهنم ابدي و دائمي خواهد سوخت.
4- بخشندگي و سخاوت.

– نمونه‌ی بارز بخشندگي و سخاوت خديجه (سلام الله عليها) از همان زماني كه اين پيوند مقدس شكل گرفت بيشتر به چشم می‌خورد، مخصوصاً آنجايي كه به ورقه گفت: هرچه در دست من است از مال و عبد هبه كردم به محمد، هر طور که مي خواهد تصرف كند، پس ورقه فرياد زد: اي جماعت عرب، خديجه (سلام الله عليها) خودش و مالش و بنده هايش و تمام آنچه كه در ملك اوست را به پيامبر هبه كرد.
– زهري می‌گوید: «خديجه (سلام الله عليها) به پيامبر صلی الله علیه و آله انفاق كرد، 40 هزار، 40 هزار» (12)
– پيامبر صلی الله علیه و آله نيز در مورد بخشش و بزرگي او فرمايشاتي دارند از جمله: «ما رَأيتُ مِنْ صاحِبَةٍ.».
لاَجيرٍخَيراً مِنْ خَديجة، مالُنّا نَرْجِعْ اَنَا وَصاحِبي الاّ وَجَدْنا عِنْدَنا تُحْفَةً مِنْ طَعامٍ تَحْباَهُ لَنَا؛ (13) «من كارفرمايي پرمهرتر و حق شناس تر و بهتر از خديجه (سلام الله عليها) نسبت به كاركنان و كارگزارانش نديدم. هرگاه من و دوستم پس از كار، پيش او می‌رفتیم، می‌دیدیم غذايي گوارا براي ما آماده كرده و آن را به ما هديه می‌داد و بزرگ من شانه و انساني رفتار می‌کرد.».
– در جريان محاصره‌ی چندساله ي پيامبر به همراه ياران هاشمي و ديگران در دره‌ی ابوطالب (شعب ابوطالب) يكي از عوامل پايداري پيامبر صلی الله علیه و آله و مردم با ایمان، بخشندگي و بزرگ منشي و سخاوت جناب ابوطالب و جهاد مالي خديجه (سلام الله عليها) بود كه گفته‌اند: «واَنْفَقَ اَبوطالبٍ وَ خَديجَةَ جَميعَ مالَهُما»؛ (14) «ابوطالب و خديجه براي نجات مردم، همه‌ی ثروت و امكاناتشان را در اين راه خرج كردند.».
– به راین اساس است كه بسيار در تاريخ آمده: «كَفاها شَرَفاً فَوقَ شَرَفٍ اَنَّ الاِسلامَ لَمْ يَقُمْ اِلاّ بِمالِها وَ سَيْفَ عَلِيِّ بْن اَبي طالبٍ كَمارُوِيَ مُتَواتِراً»؛ (15) «همين افتخار و شرافت كه برترين افتخار و شرافت است براي خديجه (سلام الله عليها) بس كه آيين اسلام پا نگرفت و کمر راست نکرد مگر با ثروت خديجه (سلام الله عليها) و شمشير علي علیه السلام چنان كه اين مطلب به طور متواتر (يعني بسيار كه موجب علم است) نقل شده است.».
پي‌نوشت‌ها:

1- سید بن طاووس حسني، منهج الدعوات، ص 5؛ ابراهيم بن علي عامل كفعمي، مصباح كفعمي، ص 302؛ سید بن طاووس، الإقبال، ص 137.
2- طوسي، امالي طوسي، ص 175؛ راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 529؛ سيدهاشم بحراني، البرهان في تفسيرالقرآن.
ج 3، ص 493؛ محمد رضا قمي مشهدي، تفسيركنز الدقائق و بحرالقرائب، ج 7، ص 349؛ ابن حجر عسقلاني، الاصابة في معرفة الصحابه، ج 8، ص 102؛ محمدبن يوسف صالحي شامي، سبل الهدي و ارشاد في سيرة خير العباد، ج 11، ص 157.
3- ابن مقازلي شافعي، مناقب الامام علي ابن البيطالب، ج 1، ص 83؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 18، ص 17.
4- ابوالقاسم فرات بن ابراهيم كوفي، تفسير فرات كوفي، ص 547؛ سيلاوي، الانوارالساطعه من الغراءالطاهره خديجة بنت خويلد، ص 348.
5- عمادالدين طبري، بشارت المصطفي، ص 217.
6- سوره حجر (15)، آيات 94 تا 96.
7- سيلاوي، همان، ص 159، برگرفته از بحارانوار، ج 18، ص 241.
8- محمدباقرمجلسي، همان، ج 18، ص 243؛ محمدصادقي تهراني، الفرقان في تفسيرالقرآن بالقرآن، ج 16، ص 248؛ عزالدين ابن اثير، اسدالغابه، ج 6، ص 86؛ ابن حجرعسقلاني، همان، ج 8، ص 102؛ احمد بن علي مقريزي، امتاع الاسماع، ج 6، ص 25؛ محمد بن يوسف صالحي شامي، همان، ج 7، ص 148؛ علي بن عيسي اربلي، کشف الغمة، ج 1، ص 508.
9- سيلاوي، همان، ص 100؛ محدث نوري، مستدرك وسائل الشيعه، ج 14، ص 203؛ محمدباقرمجلسي، همان، ج 16، ص 69؛ ذبيح الله محلاتي، رياحين الشريعه، ج 2، ص214.
10- علي بن يوسف حلي، العدد القویة، ص 219؛ سيلاوي، همان، ص 127.
11- سيلاوي، همان، ص 375؛ ذبيح الله محلاتي، همان، ج 2، ص 203.
12- محمدالحسون، اعلام النساء، ص 321.
13- ابن سيدالناس، عيون الأثر، ج 1، ص 64؛ ياقوت حموي، معجم البلدان، ج 1، ص 211؛ بيهقي، دلائل النبوة، ج 1، ص90.
14- قطب الدين راوندي، همان، ج 1، ص 85؛ محمدباقرمجلسي، ج 19، ص16.
15- عبدالله مامقامي، تنقيح المقال من فضل النساء، ج 3، ص 77.

5- شريك و مشاور همه.

مشاركت و همكاري در خانواده خود يك نوع محبت كردن است كه زندگي را شيرين و شیرین‌تر می‌کند، خديجه (سلام الله عليها) شريك و مشاور واقعي پيامبر صلی الله علیه و آله بودند مخصوصاً در دغدغه‌های پيامبر، وزيري توانا و كارآمد بودند، همواره همدم، مونس، یار مخلص و شريك و غم خوار پيامبر بودند، هر حادثه‌ای كه موجب ناراحتي پيامبر می‌شد، خداوند به وسیله‌ی خديجه (سلام الله عليها) گشايش در كار او ايجاد می‌کرد و او موجب تسكين و رفع اندوه، و آرامش پيامبر می‌شد و اين برنامه تا پايان عمرشان ادامه داشت و كم نمی‌شد، و در همه‌ی صحنه‌های پرخطر و سرنوشت ساز، همچون: اعلام بعثت و دعوت در آن فضاي پر از تعصب و تاريك انديشي، در اقامه‌ی نماز و فرهنگ آن، در دعوت بستگان و نزديكان (16)، در بيعت با خدا و دين و آيين و پيامبر، آن بانو در تمام مشكلاتي كه در طول زندگي پيامبر صلی الله علیه و آله رخ داد مخصوصاً در سال‌های پس از انگيزش پيامبر به رسالت و پس از دعوت آسماني او و فرود آيات كه با نفي پر ظالمانه بيدادگران همراه بود، نه تنها يار و ياور پيامبر بود، بلكه مانند مادري پرمهر و خردمند براي تمام مسلمان‌ها مایه‌ی اميد و پشت گرمي و قوت قلب و پناه و پشتيبان بود و با شكيبايي قهرمانانه، تحمل و مداراي عالي، سرمشقي برتر براي همه‌ی طالبان آن زمان و همه‌ی زمان‌ها بود.
خديجه (سلام الله عليها) هميشه همتاي زندگي خود، پيامبر را به پايداري و مقاومت مشورت می‌داد و با مهر و درايت، دردها و رنج‌های اجتماعي پیامبر را آرام می‌کرد و به ياري خدا به او راه حل و انگيزه می‌داد. نقش خديجه (سلام الله عليها) در همراهي و همفكري و مشورت با پيامبر و مردم آزادی خواه از اوايل روزهاي بعثت تا آخرين لحظات زندگی‌اش طوري بود كه بار حلت آن بانو، نه تنها پيامبر و علي علیه السلام و مسلمانان، بلكه دوست و دشمن فهميدند كه اسلام پشتیبانی پر اعتبار و پيامبر، يار و مشاور و وزيري بهتر و توانمند و مردم مسلمان پناهگاهي استوار چون خديجه (سلام الله عليها) را از دست داده‌اند. (17)
و در این مورد آورده اند که: «وَكانَتْ خَديجَةُ وَزيرَةَ صِدْقٍ عَلَي الاِسلام، وَكانَ رَسُولُ اللهِ يَسْكُنُ اِلَيْها.»؛ (18) «خديجه (سلام الله عليها) وزير راستين اسلام و مشاور خردمند و شجاع پيامبر بود، و آن حضرت به حمايت او بر انبوه مشكلات موفق می‌شود و آرامش پيدا می‌کرد.».
6- صبر بر مشكلات

اين بانوي جمال و كمال در دوران دشواري و سختي و درگير و دار مشكلات طاقت فرسا كه در زندگی‌اش با پيامبر رخ می‌داد و شكيباترين و پرتحمل تر ین مددكار بود و در برابر همه‌ی رويدادهاي سخت و پي در پی سنگ صبور و حتي آرامش بخش دل پيامبر و اطرافيان بود.
مشكلات و سختی‌ها از سخن‌های گزنده و موضع گیری‌های زننده و جسارت و اهانت و دروغ انگاري به پيامبر و خانواده‌ی پيامبر تا بي اعتنایی‌هایی كه از طرف زنان جاهل مغرض قريش به خديجه داشتند که چرا با آن همه حشمت و شوكت با يتيم ابوطالب، محمد صلی الله علیه و آله كه تهي دست و فقير است.
ازدواج كرده، همه و همه را در قلب خود می‌فشرد و صبر می‌کرد ولي مشكلات اينجا ختم نمی‌شد و اين زنان حتي تا بعد از ازدواج با پيامبر صلی الله علیه و آله با خديجه (سلام الله عليها) قهر بودند و خديجه (سلام الله عليها) همچنان به این سختی‌ها صبر كرد و البته اين صبر بي نتيجه نبود چون وقتي زمان وضع حمل زهرا (سلام الله عليها) رسيد خداوند با فرستادن چهار بانوی بهشتي او را مورد رحمت و لطفش قرار داد. (19)
اين بانو همچنين سال‌هایی طولاني شکنجه‌های جسمي و روحي دژخيمان مخالف را كه بر همتاي گرامی‌اش به خاطر دعوت به توحيد و تقوا و رعايت مقررات خدا و حقوق بشر بود، تحمل كرد و همراهي پيامبر را به هيچ بهايي از دست نداد و با پذيرش تبعيد و محاصره و تحمل گرسنگي و روزهاي دشوار و بيداري شب‌های پر ترس و وحشت بر توفيقات خود می‌افزود. (20)
خديجه (سلام الله عليها) صبر بر مصیبت‌های جان‌سوز ديگري در طول زندگی‌اش كرد، از جمله از دست دادن دو پسرش قاسم و عبدالله بود، خديجه (سلام الله عليها) به راین مصیبت‌ها گريه می‌کرد ولي هميشه هيچ صبري بدون نتيجه نمی‌ماند؛ پيامبر صلی الله علیه و آله وقتي بي تابي خديجه (سلام الله عليها) را ديد به او فرمود: «يَا خَدِيجَةُ أَمَا تَرْضَيْنَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَنْ تَجِي‏ءَ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَيَأْخُذَ بِيَدِكِ وَ يُدْخِلَكِ الْجَنَّةَ وَ يُنْزِلَكِ أَفْضَلَهَا وَ ذَلِكِ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ أَنْ يَسْلُبَ الْمُؤْمِنَ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ ثُمَّ يُعَذِّبَهُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛ (21) «اي خديجه، آيا خشنود نمی‌شوی هرگاه روز قيامت شود جلو در بهشت برسي، آن كودك در آنجا ايستاده باشد و دستت را بگيرد و تو را به عالی‌ترین خانه‌ی بهشت جاي دهد؟ اين برنامه براي هر انسان با ايماني وجود دارد، خداوند متعال بزرگوارتر است كه میوه‌ی دل مؤمني را بگيرد و ا و صبر و تحمل كند، و در راه خدا به حساب آورد و خدا را حمد و شكر كند، با اين وصف خدا او را عذاب كند!؟».
7- مهر و حق شناسي.

زندگي خديجه (سلام الله عليها) در شرايط جديد، هر روز زيباتر و با لطافت تر می‌شد، چرا که فضاي زندگی‌اش لبريز از عشق و خرد و خداپرستي و انسان دوستي و شايستگي و درايت بود.
او به همتاي زندگی‌اش مهر و عشقي آسماني داشت و او را در انديشه و كارها با تمام وجود ياري می‌کرد و در ابعاد مختلف زندگي، از نظر فرهنگی و اخلاقي و منش فردي و اجتماعي با او صحبت می‌کرد و در همه‌ی كارها با او دوستانه و قهرمانانه بود.
راستي اگر زندگي خانوادگي بر اساس هماهنگي در انديشه و هدف و همگرايي در آرمان و ادب تشكيل شود، در تمام مراحل آن مهر و عشق، رعايت حقوق متقابل و ارزش‌های مهم شخصيتي مخصوصاً حق شناسي و كم توقعي حاكم باشد، چقدر دوست داشتني و سعادتمندانه خواهد بود.
اين ويژگي در خديجه (سلام الله عليها) بسيار بارز بود، چرا که او تا اندكي از انديشه و منش بالا و موقعيت شکوه بار همسر خود در بارگاه خدا، و آینده‌ی درخشان او آگاه بود. به خاطر همين مانند يك زن نوانديش و با ادب، بلكه بهتر و بيشتر از آن، به همسرش احترام می‌گذاشت و در برابر او سراپا گوش و هوش و عشق و حق شناسي بود و تلاش می‌کرد آن طور كه بايد و شايد قدرشناس باشد.
در این زندگي حق شناسي و مهر و علاقه دوطرفه و متقابل بود، هم خديجه (سلام الله عليها)، محمد را خردمندترين، تواناترين، گرامی‌ترین، عزيزترين، امانتدارترين، پاک‌ترین، پروا پیشه تر ین با معنويت تر ین و آراسته‌ترین انسان‌ها می‌دید و در مقابل محمد صلی الله علیه و آله نيز، خديجه (سلام الله عليها) عشق می‌ورزید و احترام می‌گذاشت، احترامي كه شايسته و بايسته و وصف ناپذير بود.
اين تكريم و حق شناسي محمد به خديجه هم، نه تنها به خاطر ویژگی‌های بارز شخصيتي او يعني معنويت و هوشمندي و نوانديشي و پاك منشي و… در زندگي بود بلكه به اين خاطر بود كه او را سالار دختران و زنان می‌دید، مادر نسل ماندگارش بود و فرهنگي از فضیلت‌ها، و مجموعه‌ای از عظمت‌ها و ارزش‌های بالايي بود، ارزش‌هایی كه اگر تنها يكي از آن‌ها در زني وجود داشته باشد، شايستگي قدرشناسي دارد.
پيامبر صلی الله علیه و آله به خاطر عشق و علاقه‌ی متقابل هر جا می‌دید عده‌ای تلاش می‌کنند تا موقعيت والا و جايگاه خديجه را در قلب پيامبر صلی الله علیه و آله پايين بياورند يا از بین ببرند، پس از پند و اندرزها و ظرافت‌های تربيتي و اخلاقي، با صراحت و ظرافت، می‌فرمود: «كار عشق آن بانو، خدايي و آسماني است، نه زميني و زودگذر».
عايشه می‌گوید: «به هيچ كدام از زنان پيامبر صلی الله علیه و آله مانند خدیجه‌اش، احساس حسادت نكردم. چون او در قلب پيامبر، به طور خاص بود، به طوری كه پيامبر صلی الله علیه و آله نه تنها خديجه، بلكه هر كس و هرچه را كه نشان از خديجه داشت را می‌دید، به چشم ديگري نگاه می‌کرد.».
او هر وقت هدیه‌ای داشت، ابتدا سهم دوستان خديجه را می‌فرستاد. یک‌بار به اين كار او اعتراض كرد كه: چقدر از شكوه و عظمت خديجه می‌گویی!؟
آن حضرت فرمود: «اِنِّي رُزِقْتُ حُبَّها.»؛ (22) «خدا عشق او را رزق و روزيم ساخته است.».
و براي عايشه روشن كرد كه نه تنها خود خديجه و منش او را، بلكه دوستان او را نيز دوست دارد: «اِنِّي لَاُحِبُّ حَبِيْبَها.»(23)
8- ايجاد فضاي پربركت و معنوي در خانه.

جامعه‌ها و تمدن‌ها در راه رشد و كمال به تدريج به ارزش‌های اخلاقي و انساني، بها داده‌اند و به پاكي و آزادگي و آراستگي به فضیلت‌ها اهميت داده‌اند، به خاطر همين برخي مکان‌ها و زمان‌ها مورد تجليل و احترام قرار می‌گیرند و براي آن‌ها حريم و حرمتي در نظر گرفته می‌شود.
در نگرش اسلامي هم، همه‌ی مسجدها مخصوصاً «مسجدالحرام» مورد توجه قرار گرفته و براي حفظ حرمت آن، مقررات ویژه‌ای قرار داده‌اند كه مثلاً از ورود آلودگان به وباي شرك و ميكروب كفر و حق ستيزي جلوگيري شود.
خانه‌ی خديجه (سلام الله عليها) هم يكي از آن مکان‌های مقدس است، كه به خواست خدا، و تلاش‌ها و تدبيرهاي خود خديجه (سلام الله عليها)، اين سرا، سراي سعادت و سعادت زا و پربركت و با معنويت و تاريخ ساز باقي ماند.
كه به گواهي محدثان و تاريخ نگاران اين خانه‌ی مبارك پيش از اسلام و فرود وحي و بعثت پيامبر، خانه‌ی پاكي و پروا بود چرا که بانويي در آن زندگي می‌کرد كه همه و همه، آشنا و بيگانه و كوچك و بزرگ او را «طاهره»، پاك روشن و پاك منش می‌شناختند، او در این خانه، به انفاق و رسيدگي به محرومان و درماندگان جامعه و انجام كارهاي شایسته‌ای كه از آموزه‌های پيامبران پيشين و کتاب‌های آسماني، ياد گرفته، می‌پرداخت.
– همچنين اين خانه پيش از اسلام اين سعادت و لياقت را داشت كه كانون مهر و محبت به محمد صلی الله علیه و آله گرديد، خديجه با نهايت صفا و اخلاص آن حضرت را به زندگي مشترك و پيوند مبارك.
دعوت كرد و او نيز پس از خانه‌ی ابوطالب آن خانه را براي زندگي خانوادگي انتخاب كرد و اين خانه را پربرکت‌تر نمود.
به اين ترتيب آن خانه، به عنوان پناهگاه برترين افراد يعني پيامبر از شورش دژخيمان و تاريك انديشان تبديل شد، و خديجه (سلام الله عليها) با تمام سعي خود به آن مرد زندگی‌اش پناه داد و همه‌ی اعتبار و وجاهت و نفوذ اخلاقي خود را براي تأمين سلامت و امنيت فدا كرد، با گذشت زمان آن خانه با معنويت تر می‌شد. همچنين مكاني شد براي عروج پيامبر به سفر، يا سفرهاي معراج بود، و آن حضرت از آنجا به «مسجدالاقصی» براي عروج به آسمان‌ها و عالم بالا رفت و محل برگشت آن حضرت هم دوباره همان خانه بود به اين ترتيب اسلام در آن خانه ظهور كرد و پناهگاه مسلمانان هم شد.
– حضرت خديجه (سلام الله عليها) در این خانه بود كه يگانه دختر پيامبر صلی الله علیه و آله، حضرت زهرا (سلام الله عليها) را به دنيا آورد، و محل رشد و شكوفايي شخصيت پر معنویت آن دختر و محل انس و الفت او با مادرش خديجه شد. اين مكان محل دوران خردسالي و كودكي و نوجواني و جواني علي علیه السلام و محل رشد و تربيت او هم بود.
از همه‌ی این‌ها برتر و بالاتر، آن خانه محل فرود فرشته‌ی وحي و رفت و آمد فرشت‌گان بود، كه گروه به حضور پيامبر می‌آمدند و می‌رفتند. در سال‌های اولیه‌ی بعثت كه شرك گريان و محافظه كاران و مخالفان تحول و دگرگوني جامعه كه بر آزادي و امنيت او هجوم می‌آوردند، تنها آن خانه بود كه كانون امن و امان و محل پرستش خلوت و آرام آن حضرت و خديجه و علي علیه السلام و برخي از پيشگامان ديگر بود.
و به دنبال اين مشكلات بود كه شبي پرخطر اتفاق افتاد و امیرالمؤمنین جان خود را به خطر انداختند و براي تضمين سلامت و امنيت پيامبر، بر رختخواب پيامبر كه از همين خانه بود خوابيد و به آن افتخار بزرگ رسيد و پيامبر توانستند از حلقه‌ی محاصره‌ی دشمن به سوي غار «حرا» و از آنجا به سمت مدينه رفتند، و دختر گران‌مایه اش فاطمه (سلام الله عليها) در این بحران در آن خانه ماند و خدا می‌داند كه در آن شب سخت چه وحشت و دلهره‌ای بر او حاكم شد و تنها اين خانه بود كه سراي ايمان، مبدأ هجرت، و شاهد دغدغه‌ها و دلهره‌های فاطمه (سلام الله عليها) است.
اين نكات مهم و سرنوشت ساز در مورد اين خانه، هركدام نشان دهنده‌ی آن است كه خديجه و خانه‌ی او داراي چه شايستگي و برازندگي بوده است و چه درايتي و مديريتي داشته كه توانسته اين خانه را این‌طور با معنويت حفظ كند و اين رويداهاي بزرگ و تاريخ ساز در آن اتفاق بيفتد.
چرا که مسلماً ترديدي نيست كه اين رويدادهاي مقدس و آسماني، در مكان پاك و پاكيزه و با معنويت اتفاق می‌افتد، نه در جايي كه مقدس نباشد.
پس وظیفه‌ی مردم و عالمان فرهيخته و زمامداران كشورهاي مسلمان نشين است تا با كسب موافقت و همكاري دولت حجاز، اين اقامتگاه پر معنویت را به طور دقيق پيدا كنند (24)، و آن را آباد كنند و بسازند، تا زائران خانه‌ی خدا در سفر حج و عمره، در آنجا به پرستش خدا و نيايش بپردازند، و ضمن استفاده از بركات آن خانه با ویژگی‌های شخصيتي خديجه (سلام الله عليها) آشنا شوند و فكر كنند كه چطور می‌شود خود و دنياي خود را بشناسند و با الگو گیری زندگي و ازدواج آن بانو، با بهترين سبك زندگي تشكيل دهند و موفق باشند.
از امام باقر علیه السلام آورده اند که: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ لَمَّا اُسْرِيَ بِهِ نَزَلَ جبَرئيلُ بِالبُراقِ… عَلي بابِ خَديجة… »؛ «به هنگام فرار رسيدن لحظه‌ی سفر وصف ناپذير معراج، فرشته‌ی وحي آن مركب ويژه را به در خانه‌ی خديجه آورد… و پيامبر پس از نشستن به آن به سوي قدس شريف رفت و در آنجا پيامبران خدا به پيشواز آن حضرت آمدند؛ و با اذان فرشته‌ی وحي، همگي بر پيامبر اقتدا كردند و نماز خواندند… ».
در مورد آن خانه‌ی پر معنویت آمده: «وَ مَسْتَحَبُ فِي مَكّة التشرِفُ فِي مَنزلِ خَديجة»؛ (25) «و از كارهاي پسنديده در مراسم حج و تشرف به مكه، ديدار از خانه‌ی پرخاطره‌ی خديجه (سلام الله عليها) و زيارت آن است.».
9- قدرت مديريت.

اسناد تاریخی نشان مي دهد که حضرت خديجه (سلام الله عليها)، زن شريف و ثروتمند و صاحب امكاناتي بود كه به تجارت گسترده‌ای مشغول بود. كارگزاران و كارمندان و عوامل اجرايي را، از میان انسان‌های سالم و امانت دار و درستكار و آزمون شده استخدام می‌کرد و خودشان هم در مركز و خانه و محل كارش می‌نشست و اين كاروان تجارتي را با مديريت قوي خود هدايت می‌کرد و به كارهاي اقتصادي خود می‌رسید.
با دقت در انتخاب وقت و فرصت، نوع كالا و مقدار آن، حركت و بازگشت و توقف كاروان را با آگاهي از زمان و مكان، طوري تنظيم و تدبير و برنامه ريزي می‌کرد كه مورد تحسين كاروان بزرگ تجارتی‌اش می‌بود.
از يمن به حجاز می‌رفت و از حجاز به شام و ديگر مراكز مهم اقتصادي و تجاري، و سود سرشار و عادلانه و فراواني به دست می‌آورد.
اگر به شرايط آن روز جهان و دنياي عرب و قلمرو حجاز در آن زمان آشنا باشيم، و نيز اگر اسارت و محروميت كامل «زن» از حقوق انساني و اجتماعی‌اش را به ياد آوريم، و زنده به گور کردن دختران را بدانيم، آنگاه اداره‌ی امر مهم اقتصادي به وسیله‌ی يك دختر هوشمند و پاك منش و به مديريت توانمند و ظريف او، ما را به شخصيت و ويژگي معنوي و برجسته و ابتكار او در كارها و روح مديريت و سازنده‌ی او آشناتر می‌کند كه واقعاً او در آن روزگارها، خردمندترين و مدبرترين و کارآمدترین زنان بود.
از همه مهم‌تر او بر طبق رسم رايج بازار آن زمان، يعني احتكار و انحصار، كم فروشي و فريب، رباخواري و بهره کشی‌های ظالمانه‌ی رايج و از هر نوع حرام خو ارگی مرئي و نامرئي و سوءاستفاده از فرصت و اعتبار و امكانات براي انباشتن ثروت دوري می‌کرد و كار پر شرافت خود را به اين گناهان بزرگ آلوده نمی‌کرد و به كارگران و كارمندان و مديران خود نيز هشدار می‌داد كه داد و ستد و سود و درآمد را با صداقت و هوشمندي و از راه‌های مشروع و عادلانه‌ی تجارت و صادرات و واردات و خدمت به كشور و ملت و تعهد و تخصص به دست آورند.
او به دليل همين ویژگی‌های برجسته‌ی اخلاقي و انساني و مديريت منطقي و خردمندانه نه تنها اعتماد بازارهاي داخلي، بلكه بازارهاي منطقه‌ای را هم به دست آورده بود و راه پيشرفت و ترقي و رشد را براي ديگران هم باز می‌کرد، در نتيجه راه‌های موفقيت او بازتر می‌شد و مورد استقبال بازارهاي مصر و يمن و شام و حبشه و…قرار می‌گرفت. (26)
10- ابتكار و استقلال جويي.

استقلال جويي و استقلال طلبي و استقلال انديشي اين بانو از لابه لاي رفتار و كردار شایسته‌اش پيدا می‌شود، و اين از برجستگی‌ها و امتيازات بلند او بشمار می‌رود. چرا که اگر انسان از نظر فكر و اندیشه، متكبر و مستقل نباشد، نمی‌تواند در ميدان عمل و تجارت و مديريت و حساس‌ترین لحظات تصميم گيري، به طور مستقل فكر كند و عمل كند.
حضرت خديجه (سلام الله عليها) بر اساس اين ويژگي بود كه ده‌ها خواستگار دارنده‌ی زر و زيور و كاروان تجارتي و صاحب امكانات را قبول نكرد و به همه‌ی آن‌ها «نه»! گفت و طوري عمل كرد كه همه فكر كردند او تصميم به ازدواج ندارد، اما وقتي كه او با انساني امين و پاک‌دل و متفكر و شايسته كردار و روحي بزرگ يعني محمد صلی الله علیه و آله آشنا شد، همه‌ی آداب و رسوم جاهلي و خرافي را مسخره كرد و خود پيشنهاد ازدواج به محمد داد.
و وقتي غوغايي از هياهو و جنجال به راه افتاد كه دختر ثروتمند و مقتدري چون شما با جوان تهي دستي چون محمد نبايد ازدواج كند، با قدرتي استوار و ابتكار، ايستاد و همه‌ی ثروت و امكانات خود را به محمد صلی الله علیه و آلهبخشيد و نشان داد كه حُسن انتخاب، حُسن عاقبت، سعادت، شخصيت، عظمت، شكوه و… چيزي است كه براي به دست آوردن آن نه تنها پول، كاروان تجارتي، زر و زيور، شهرت و قدرت، مهم نيست، بلكه بايد از هستي گذشت.
يكي از اسناد تاريخي آورده است كه: «وَكانَت خَديجَة اِمْرَاةً حازِمَةً نَبيلَةً شَريفةً… قالَت: يابْن عَمَّ! اِنّي رَغِبتُ فيكَ لِقِرابَتِكَ مِنِّي وَ شَرَفِكَ مِنْ قَوْمِكَ وَ اَمانَتِكَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ حَديثِكَ وَ حُسْن خُلْقِكَ… »؛ (27) «خديجه (سلام الله عليها) به راستي بانويي خردمند و خردورز و بسيار پر شرافت بود. او در روزگار خود از نظر ريشه و تبار از بهترین‌های قريش بود و از نظر ثروت و امكانات، ثروتمندان آن‌ها بود. بسياري از چهره‌های سرشناس عرب و عجم براي پيوند با او سخت می‌کوشیدند و خواستگار بي قرار او بودند اما او به آنان پاسخ منفي داد و در همان حال خود با هوشمندي و آينده نگري به خواستگاري پيامبر رفت و گفت: من به خاطر خویشاوندی و همفكري و به دليل شرافت، امانت، راستي و منش شایسته‌ات دل در گرو مهر تو دارم و به آن هستم كه اگر بپذيري با تو پيمان زندگي مشترك امضا كنم.».
11- هدف داری و فداكاري.

اين ويژگي را می‌توان در تمام ویژگی‌های بارز خديجه (سلام الله عليها) ديد، زندگي پرفراز و نشيب او نشانه‌ی آن است كه به دنبال هدف پاك و صاف و بلند و درخشاني بود. هدفي بالاتر از زر و زيور دنيا و کاروان‌های تجارتي و…هدفي بالاتر از زندگي روزمرّه و خور و خواب، و هدفي ارجمندتر از آسايش و آرامش و شخصی و خانوادگي.
اين بانو مانند موجِ بي قراري بود كه در راه هدف، آرامش نداشت ولي وقتي به ساحل وجود محمد صلی الله علیه و آله رسيد و در آن جا به عدالت خواهي و حق و ايمان و اخلاص، پاكي و امانت، نجابت و شرافت، بشردوستي و كرامت، وجدان و فطرت و ديگر ارزش‌های انساني و خداپسندانه را ديد خود را در نزديكي هدف ديد.
و از اينجا می‌توانیم به راز احترام بسيار پيامبر به «خديجه» برسيم، به اين كه پيامبر چقدر او را دوست داشتند و به او احترام می‌گذاشتند، در فراز و نشيب زندگي، توفان‌های اجتماعي و فرهنگي، او را از مشاوران خود می‌دانستند و از دیدگاه‌های او استفاده می‌کردند. (28)
و هميشه نیکی‌های «خديجه» بر زبان پيامبر بود و براي هركس كه از آن بانو خاطره‌ای داشت، احترام قائل بودند.
بسیار در تاریخ آمده است كه پيامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمودند: «خَديجَةُ وَاَينَ مِثْلُ خَديجَةِ؟….»؛ (29) «از خديجه سخن گفتيد، كجا مانند او پيدا می‌شود؟….».
12- حق جويي و حق پذيري.

در اين دنيا خيلي از افراد هستند كه مستی‌های گوناگون، آفت جانشان می‌شود و نعمت‌های زندگي بلاي وجودشان و رزق و روزی‌های خدا، زهر تلخ و موجب مرگشان می‌شود. يكي در اوج زيبايي و تناسب اندام است، و همان مستي زيبايي و ماهرويي، آفت جانش می‌شود.ديگري غرق در ثروت و امكانات است و از در و ديوار و آسمان و زمين برايش می‌ریزد، ولي همان ثروت و دارايي او را به تباهي و نابودي می‌کشاند.سومي در اوج اقتدار است و روزگار بر وفق مُرادش است، و اين چرخش يكنواخت روزگار و احساس بي نيازي، او را از چرخش ناگهاني آن غافل ساخته و به طغيان مي كشاندش.چهارمي مست جواني است، و اين نيروي جوشان و خروشان، قاتل جان و ايمان و خروش می‌شود.يكي درياي موّاج آگاهی‌ها و دانش‌هاست و در مستي آن غرق است و ديگري در اوج شهرت است و همان آلت قتالۀ شخصيت او می‌شود.يكي بر كرسي قدرت و فرمانروايي جا خوش كرده و همان رياست و راحتي، او را به خودكامگي و طغيان می‌رساند و دنيا و آخرتش را می‌سوزاند و او را از راحتي به ناراحتي می‌رساند. همين طور می‌توان شمرد و تمام هم نمی‌شود… اما اين بانوي بلندمرتبه، با اينكه غرق در زر و زيور، جمال و كمال، شور و شعور، عقل و درك، شهرت و آواز، و استقلال و…بود، از آفت‌ها و مستی‌های آن‌ها خود را حفظ كرد چرا که داراي روح حق پذيري و حق جويي بود، به خاطر همين هم نخستين ايمان آورنده‌ی به خدا و پيامبر از زنان و پيشگام تر ین در اسلام و نماز و هجرت و جهاد و فداكاري بود.
سپس پاداش اين حق پذيري هم اين بود كه خداي پرمهر و بنده نواز، به فرشته‌ی وحي فرمان داد كه در وقت فرود بر پيامبر صلی الله علیه و آله، درود و سلام او را هم به وسیله‌ی بنده‌ی برگزیده‌اش به خديجه (سلام الله عليها) برساند، تا ثابت شود كه خدا به پاداش آن ايمان خالص و ژرف و آن اعمال شايسته و پايدار، مقر زيبايي در بهشت براي او آماده كرده است (وَبَشِّرُها بَيْتٍ فِي الجَنَّةٍ مِن قَصْبٍ لاضحبٍ فيه وَلا نَصب… )(30)
13- درايت و خردمندي.

نعمت خرد و خردمندي و خردورزي درست، يعني نگاه متفكرانه بر پدیده‌های آفرينش و شناخت روابط آن‌ها، يعني دقت در سازمان وجودي خودمان، يعني هدف داری و هدف شناسي و آراستگي به ارزش‌ها و پيراستگي از ضد ارزش ها و در کل يعني اوج گرفتن به بندگي و ساختن شايسته و بایسته‌ی دنيا و آخرت بر اساس حق و عدل و برابري و ايثار و فداكاري.
«اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمن وَ اكْتُسِبَ بِهِ الَجنان»؛ (31) «عقل آن است كه به وسیله‌ی آن خداي رحمان پرستش شود و به وسیله‌ی آن بهشت نصيب انسان شود.».
با دقت در معناي عقل، پس در نتيجه خديجه (سلام الله عليها) خردمندترين بانوان روزگار است، چرا که او در پرتو خروش بود كه نخستين بانويي بود كه ايمان و اسلام آورد، همراز و هم‌سنگر و مددكار پيامبر صلی الله علیه و آله شد و همه‌ی هستي خود را خردمندانه براي ساختن دنيا و آخرتش ريخت و فدا كرد.
او در این راه، جهاد و فداكاري می‌کرد، پيامبر را دلداري می‌داد، به او اميد می‌داد، او را دلگرم می‌کرد و پناهش می‌داد.
يكي از نوشته‌های تاريخي می‌گوید: «وَكانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِّساءِ جَمالاً، وَاَكْمَلُهُنَّ عَقلاً، وَاَتمَهُنَّ رَأياً، وَاَكْثرُهُنَّ عِفَّةً وَدنياً وحياءً وَمُرُوَّةً وَمالاً… »؛ (32) «خديجه (سلام الله عليها) در زيبايي ظاهري و باطني، زيباترين زنان روزگارش بود و از نظر خرد و انديشه، خردمندترين و انديشمندترين آنان، او در پاك روشي و پاك منشي، دين باوري و خداجويي، وقار و حيا و عزت و آزادگي آراسته‌ترین ها بود و در ثروت و امكانات، ثروتمندترین آن ها بشمار مي رفت.».
نتیجه:

با توجه به ویژگی‌های مطرح شده مشخص است که، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) دارای خود اندیشی و نو اندیشی هستند. این بانوی مکرمه اگرچه از تبار انسان‌های اصیل و با شرافت عرب آن زمان بودند لیکن خودشان، دارای امتیازات تحسین برانگیزی بودند و همواره برای رشد و پرورش چنین صفات انسانی و خداپسندانه تلاش می‌کردند.
پي‌نوشت‌ها:

16- شیبانی، الكامل، ج 2، ص 63؛ عبدالرحمن ابوالفرج ابن جوزي، المنتظم في تاريخ الامم و الملوك، ج 2، ص 367؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 147؛ عبيدالله بن احمدحسكاني، شواهد التنزيل لقوائد التفضيل، ج 1، ص 485.
17- زين الدين محمدبن علي ابن شهر آشوب، مناقب ال ابي طالب، ج 1، ص 175.
18- محمدباقرمجلسي، همان، ج 16، ص 11.
19- همان، ج 16، صص 71-70؛ سيلاوي، همان، ص 102.
20- محمدبن جرير طبري، تاريخ طبري، ج 2، ص 79؛ ابن هشام، سيره ي ابن هشام، ج 1، ص 379.
21- محمدبن يعقوب بن اسحاق كليني، اصول كافي، ج 3، ص 218؛ محمدبن حسن بن علي بن محمدبن حسين حرعاملي، وسايل الشيعه، ج 3، ص 243.
22- گنجي شافعي، كفاية الطالب، ص 359.
23- ذبيح الله محلاتي، همان، ج 2، ص 206؛ عزالدين ابن اثير، همان، ج 5، ص 438.
24- محمدباقرمجلسي در زمان خود از بعضي از بزرگان آورد كه: مكان اين خانه در مكه معلوم و مشهور است. بحارالانوار، ج 22، ص 167.
25- مرتضي ابن محمدامين دزفولي، مناسك حج، ص 122؛ محمدحسن نجفي، جواهرالكلام في شرح شرايع الاسلام، ج 20، ص 69.
26- سبط ابن الجوزي، تذكرة الخواص، ص 271.
27- محمدالحسون، همان، ص 19.
28- محمدباقرمجلسي، همان، ج 16، ص 1.
29- ذبيح الله محلاتي، همان، ج 2، ص 207؛ محمدباقرمجلسي، همان، ج 43، ص 130.
30- سبط ابن الجوزي، همان، ص 272.
31- محمدحسين طباطبايي، تفسيرالميزان، ج 2، ص 376، به نقل از اصول كافي، ج 1، ص11.
32- ذبيح الله محلاتي، همان، ج 2، ص 204.

کتابنامه:
طبری، محمد بن جرير، تاريخ طبري، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا.
ابن اثير، عزالدین، اسد الغابة، بیروت، انتشارات دارالفکر،1409ه.
ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر،1409ه.
ابن جوزي، عبد الرحمن، المنتظم في تاريخ الامم و الملوك، بیروت، انتشارات صادق،1358ه.
ابن سيدالناس، عيون الأثر، بیروت، انتشارات دار القلم،1414ه.
ابن شهر آشوب، زين الدين محمدبن علي، مناقب ال ابي طالب، بی جا، انتشارات ذوی القربی، چاپ دوم، بی تا.
ابن هشام، سيره ي ابن هشام، بیروت، انتشارات دارالجیل،1411ه.
اربلي، علی بن عیسی، کشف الغمة، تبریز، مکتبه ی بنی هاشم،138ش.
امین انصاری، مرتضي ابن محمد، مناسك حج، قم، انتشارات مجمع فکر اسلامی،1425ه.
بحرانی، سید هاشم، البرهان في تفسيرالقرآن، تهران، انتشارات موسسه بنیاد بعثت،1416ه.
البصري الزهري، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار النشر دار صادر بی تا.
بيهقي، دلائل النبوة، بی تا، بی جا.
تهراني، محمد، الفرقان في تفسيرالقرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامى،1365 ش، چاپ: دوم.
جوزی حنفی، سبط بن فرج، تذکرة الخواص، شریف رضی،1418 ه، قم.
حرعاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، قم، مؤسسه ال البیت،1308ه.
حسكاني، عبید الله، شواهد التنزيل لقوائد التفضيل، تهران، وزارت ارشاد،1411ه.
حسني، سید بن طاووس، الإقبال، تهران، دارالکتب الاسلامیة،1367ش .
حسني، سید بن طاووس، منهج الدعوات، قم، دارالذخائر،1411ه.
الحسون، محمد، اعلام النساء المؤمنات، بی جا، انتشارات اسوه،1411ه.
حلي، علی بن یوسف، العدد القويه، قم، انتشارات سید الشهداء،1408ه.
راوندي، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی،1409ه .
راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی،1409ه.
سيلاوي، الانوار الساطعة، چابخانه علمیه،1421ه.
شیبانی، محمد بن عبد الکریم، الکامل فی التاریخ، دار النشر، دار الكتب العلمية، بيروت،1415 هـ، الطبعة : ط 2، تحقيق : عبد الله القاضي.
صالحي شامي، یوسف، سبل الهدي و الرشاد في سيرة خيرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیة،1414ه .
طبري، عماد الدین، بشارت المصطفي، نجف اشرف، انتشارات كتابخانه حيدريه، چاپ : دوم،1383 هجرى.
طوسي، محمد بن حسن، امالي طوسي، قم، انتشارات دارالثقافیة،1414ه.
عسقلاني، ابن حجر، الأصابه، بیروت، دارالکتب العلمیة،1415ه.
فرات کوفی، فرات بن ابراهيم، تفسیر فرات کوفی، مؤسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامى چاپ : اول،1410 هجرى.
قمي مشهدي، محمد رضا، کنز الدقائق، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ اسلامی،1368ش.
كفعمي، ابراهیم بن علی، مصباح كفعمي، قم، انتشارات رضى (زاهدى)، چاپ : دوم،1405 هجرى.
كليني، محمد بن یعقوب، الكافي، تهران، دارالکتب الاسلامیةةچاپ چهارم،1365ش.
الگنجي الشافعي، محمد بن طلحه، كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب، داراحياء تراث اهل البيت، طهران، 1404 ه، چاپ سوم.
مامقامي، عبد الله، تنقيح المقال، نجف، طبع رحلی، چاپ سنگی، مطیعه رضویه، بی تا.
مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا،1404ه.
محدث نوري، مستدرك وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آلالبیت،1308ه.
محلاتي، ذبیح الله، رياحين الشريعه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ه.
مقريزي، احمد بن علی، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیة،1420ه.
نجفی، محمدحسن، جواهرالكلام في شرح شرايع الاسلام، بی جا، دار الاحیاء للتراث العربی، چاپ هفتم، بی تا.
واسطی معروف به ابن المغازلي (شافعی)، علی بن محمد، المناقب، دار الاثار، یمن، صنعا،1424، چاپ اول.
ياقوت حموي، معجم البلدان، بی جا، انتشارات دارالصادر، چاپ دوم 1995ه.

 


جستجو