تعلیم وتربیت اسلامی3 ­­د) مبانی و اصول تعلیم و تربیت اسلامی

­­د) مبانی و اصول تعلیم و تربیت اسلامی

موضوع تعلیم و تربیت اسلامی انسان است، برای کشف مبانی و اصولی که تعلیم و تربیت انسان بر آن استوار است باید سراغ آفرینش انسان و ویژگی های او  رفت. از ویژگی ها، مبنا و اصل را استخراج می کنیم و از اصول روش های تابیعتی راه این کار است کار تحقیقی ویژه ای و در ** است که از محبت اجمالی ما خارج است. در این مقال صرفاً چند مبنای مهم را که الهام گرفته از اندیشۀ استاد شهید مطهری است مطرح می کنیم که عبارتند از :

1- عزت نفس و بازگشت به خود:

«نفس» و «خود» که در اینجا مطرح است همان نسخۀ روح الهی است که در کالبد می جان آدمی دمیده شده است و این نفخه اگر مورد توجه انسان قرار نگیرد در دایره امیال و خواسته های تن دندانی و بی خاصیت خواهد شد. جدا نکردن این دو «خود» موجب انحرافات زیادی در تعلیم و تربیت می شود:

الف) خود ربانی                       ب)خود نفسانی    یا به تعبیر دیگر روح و  تن.

آنجا که «خود فراموشی» مقدمه کمال تلقی می شود مراد خود نفسانی است و آنجا که بازگشت به خود و فرهنگ خودی مطرح می شود. خود ربانی مراد است.

در تعبیرات عرفا خود نفسانی را بیگانه تلقی می کنند. مولوی می گوید:

در زمین دیگری خانه ممکن          کار خود کن کار بیگانه نکن

کیست بیگانه تن خاکی تو              کز برای اوست غمناکی تو

و یا حافظ می گوید:

حجاب چهره جان می شود غبار تنم     خوشادمی که از این چهره پرده برفکنم

به هر حال تکیه بر خود اللهی و ربانی و اعتماد به نفس ملکوتی هم برای فرد و هم برای جامعۀ اسلامی رکن مهمی در رشد و تعالی انسانی است و در همین راستا خداوند مومن را در امتداد خدا و رسول دارای عزت می داند:

ولله العزه و لرسوله  و للمومنین[1]  

عزت اختصاص به خدا و رسول او مومنان دارد.[2]

امام امت مکرر می فرمود اگر باور کنید که می توانید، خواهید توانست، عمده همین باور است. گویید نمی توانیم. آن نفسی که باید تحقیر شود نفس دارد و هواهای نفسانی است که دشمن انسان است بلکه اعدی عدد است انسان مسلمان در خواستهایش هم باید توام با عزت نفس باشد که پیامبر فرمود:

 اترعم انک جرم صغیر و …

اطلبوا الجوائج بنرالانفس   نیازهایتان را با عزت نفس بخواهید.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: لاتکن واهناً یحقرک من عرفک

خود را سست و خوار نگیرید که هر که شما را بشناسد تحقیرتان کند.

ان اصل و معنا در میابیم که باید در تعلیم و تربيت به فرزندان شخصيت بدهيم.

حضرت علي (ع) با عنايت به نتيجة الهي بودن روح آدمي ، جان و نفس انساني را عزيزترين چيزها دانسته مواظب از آن را بسيار لازم شمرده اند:

فما صبرك علي دائك و جلدك بمصابك و عزاك عن البكاء علي نفسك و هي اعزالانفس عليك؟[3]

پس چه چيز تو را بر درد (جدائي از خدا) شكيبا ساخته و بر مصيبت هايت توانا كرده و از گريه بر جان خويش تسليت داده و باز داشته در حالي كه جانت نزد تو عزيزترين و ارجمندترين جان ها است؟

و با همين عنايت در جاي ديگر سفارش اكيد مي فرمايند:

عباد الله الله الله في اعز الانفس عليكم واحبها اليكم.[4]

بندگان خدا، خدا را خدا را در نظر بگيريد دربارة عزيزترين جان ها نزد شما و محبوبترين آنها (جان خودتان) وقتي ما به جان خود بيش از هر چيزي اهميت مي دهيم مواظبت از آن و رعايت عوامل رشد آن و آفت رواني از آفات آن از اهم واجبات براي ما است.

2- تقدم تزكيه بر تعليم:

ظرف آلوده، مظروف را آلوده مي كند، انسان هم اگر پاكي درون نداشته باشد نورانيت علم را از بين خواهد برد و علم برايش حجاب اكبر مي شود.

قرآن هم با عنايت به همين اصل مهم قبل از تعليم كتاب، تزكيه را مطرح فرموده است:

هُوَ الذي بَعَثَ فِي الاُمييّن رَسوُلاً مِنْهُمْ قيلوا عَلَيْهِم آياته و يُزَكّيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه …[5]

او خدايي است كه در ميان بيسوادان رسولي از خودشان برانگيخت تا آياتش را براي آنان تلاوت كند، پاكشان كند و كتاب و حكمت بياموزدشان.

حضرت امام رضوان الله عليه فرمود[6] :

« تا تزكيه نباشد تعليم كتاب و حكمت ميسر نيست، بايد تزكيه بشود نفوس از همه آلودگي ها و بزرگترين آلودگي عبارت است از آلودگي نفس انسان و هواهاي نفسانيه كه دارد.

 توجه به خود نفساني موجب غفلت از خود رباني مي شود و مانع تابش دورانيت خدا بر وجود مي گردد. دومين مادامي كه رو به خورشيد دارد روز است و روشن ولي نورش از خورشيد است، همينكه رو برگرداند شب مي شود و تاريك و اين تاريكي از خودش است. خودش حجاب خود شده است. آدمي هم از خدا غفلت كند تاريك مي شود و بقول حافظ: تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز.

گرايش به خود و خودبيني علت اصلي انحراف و آلودگي انسان است. ابليس هم از همين جا منحرف شد:

قال ما مَنَعَكَ الّا تسجد اِذْ اَمَرتك قال اَنا خيرٌ مِنه . [7]

خداوند از شيطان پرسيد چه چيز مانع تو شد كه از امر من در مورد سجده به آدم سربازي زدي ؟

گفت: من از او بهترم، منشأ همة انحرافات «من بهترم» است و بهترين تزكيه پاك كردن وجود از منيّت است  تا كتاب خدا و كلام خدا در آن جاي گيرد.

3- رشد هماهنگ استعدادها :

اگر جسم، تعادلش به رشد هماهنگ اعضاي بدن است و رشد ناموزون يكي از اعضاء كليت جسم و زيبايي آن را از بين مي برد. تعادل روح، به طريق اولي نياز به رشد هماهنگ استعدادها دارد.

انسان كامل، هم جهاد در ميدان هايش كامل است و هم مهرباني با خانواده و فرزندانش و هم يتيم نوازيش و هم عبادتش و هم سياستش. هم مهرباني با دوستان و هم مبارزه و سازش ناپذيري با دشمنان ، هم تعليم وتعلمش و هم كمك به همسر و امور خانه.

انسان اگر كامل نيست مي تواند انسان متعادل و نمونه باشد و اجازه ندهد قامت روح و روانش با رشد بيش از حد يك استعداد ناموزون شود.

محمّدٌ رسولُ الله و الذينَ اَشدِّاءُ عَلَي الكُفار رُحماءُ بَيْنَهُمْ تريهم ركّعاً سجّداً يبتغون فضلاً من الله …[8]

محمد رسول خدا است و آنان كه با اويند عليه كافران با شدت و با دوستان مهربان، آنان را مي بيني كه راكع و ساجدند و در جستجوي روزي و رضاي خدا،

و در سوره بقره ويژگي هاي مختلف انسان نيكو را چنين بيان مي فرمايد[9] :

انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج

البــِرََّ

مَنْ

– آمَنَ

ب

اللهِ

و اليومِ الآخِرِ

والملائكه

و الكِتابِ

و النبيينَ

و آتي المال علي حُبّهِ

ذوي القربي

واليتامي

و المساكين

وابن السبيل

و السائلين

و في الرقاب

و اُقامُ الصلاهُ

و آتي الزّكاه

و الموُفون بِدُهُم اِذا عاهِدوُا

و الصابرين في

البأساءِ

و الضّرّاءِ

و حينَ البأس

اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المُتَّقوُنَ

ليسَ البرَّ اَنْ تُوَلّوا وخوهَكُمْ قِبْلَ المَشرِقِ و المَغرِبِ ولكن

 اينان صادقانند و متقيان يا انسان هاي رشد يافته كه بهترين توشه يعني تقوا را برداشته اند و گام در بهترين راه گذاشته اند.

اين آيه شايد با تعبير «اولئك الذين صَدَقوا » تفسير مي كند آية ديگري را كه مي فرمايد:

مِنَ المومنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهدوا للهَ عليه فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نجمه و منهُمْ مَنْ ينتظروا ما بدّلوا تبديلاً [10]

اين آيه رشد هماهنگ استعدادها را به خوبي بيان مي فرمايد از جمله : استحكام ايمان به خدا، قيامت فرشتگان، قرآن و پيامبران و انفاق و دست و دل بازي نسبت به خويشاوندان، يتيمان، مسكينان در راه ماندگان، مستمندان و گرفتاران و اقامة نماز و پرداخت زكات و وفا به تعهدات و مقاومت در سختي ها و ميدان هاي جنگ و غيره.

نيز در جاي ديگري بندگان خدا را چنين معرفي مي كند:

الّذينَ يَمشوُنَ عَلَي الارضِ هَوْناً

و اذا خاطَبَهُمُ الجاهِلوِنَ قالوا سَلاماً

و الذينَ يبيتوُنَ لِرَبهم سُجَّداً و قياماً

و الذين يقولونَ ربنا اصْرِفُ عنا عذابَ جهنَّم

ان عذابها كانَ غراماً **   اِنها ساءَت مستقراً و مقاماً

و الذين اذا اَنْفَقوا لم يُسرِفوا و لم يقتروُا و كان بين ذلك قواماً

والذين لايدعون مع الله الهاً آخر

ولا يقتلون النفس التي حرم الله الا بالحق

ولايزنون و من يفعل ذلك يلق اثاماً  يضاعف له العذاب يوم القيامه و يخلد فيه مهاناً

الا من تاب و آمن و عَمِلَ عملاً صالحاً فاولئك يُبدِّلُ الله سيّئاتهم حسناتٍ و كان الله غفوراً رحيماً   و من تاب و عمل صالحاً فانه يتوبُ الي الله متاباً

و الذينَ لا يشهدون الزّورَ

و اذا مرّوا باللَّغوِ مرّوا كراماً

و الذين اذا ذكروا بايات ربهم لم يخروا عليها صمّاً و عمياناً

و الذين يقولون ربنا هب لنا من از واجنا و ذريّاتنا قرَّه اعيُنٍ

و اجعلنا للمتقين اماماً

و عباد الرحمان

در آيات هم، خط مشي متواضعانه، برخورد بزرگوارانه، نماز شب، راز و نياز با خدا، انفاق متعادل توحيد واقعي، درگيري مكتبي، عفاف، اجتناب از لهو و لعب، بزرگوارانه عبور كردن از لغو، تدبر در آيات الهي، توجه به رشد خانواده و پيشواي متقيان در كنار هم مطرح شده اند.

غير از انسان هاي كاملي كه براي هميشه تاريخ الگوي بشريتند يعني پيامبر اسلام و ابنياي عظيم الشان وامامان معصوم (ع) و بخصوص حضرت زهرا (س) در دوران معاصر جامع ترين شخصيت كه ابعاد گوناگون را در خود جمع كرده بود تا نزديكي مرزهاي عصمت به پيش رفت حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه است. در اين رابطه به قلم مقدس رهبر عظيم الشان انقلاب حضرت آيه الله العظمي خامنه اي ادام الله ظله علي رئوس المسلمين و المستضعفين توجه مي كنيم:

«امام خميني شخصيتي آنچنان بزرگ بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ بجز انبياء

و

و اولياء معصومين عليه السلام، به دشواري مي توان كسي را با اين ابعاد و اين خصوصيات تصور كرد.

آن بزرگوار ،   قوت ايمان را با عمل صالح

                      و ارادة پولادين را همت بلند

                      و شجاعت اخلاقي را با حزم و حكمت

                      و صراحت لهجه و بيان را با صدق و شناخت

                      و صفاي محتوي و روحاني را با هوشمندي و كياست

                      و تقوا و ورع را سرعت و قاطعيت

                       و ابهت و صلابت رهبري را با دقت و عطوفت

و خلاصه بسي خصال نفيس و كمياب را كه مجموعة آن در قرن ها و قرن ها به ندرت ممكن است در انسان بزرگي جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيز يگانه شخصيتي- دست نيافتني و جايگاه والاي انساني او جايگاهي دور از تصور و اساطير گونه بود.

4- توجه به تفاوت تربيت در سنين مختلف:

يكي از اصول تعليم و تربيت دخالت زمان و مكان در تربيت است. موقعيت هاي گوناگون چه از نظر سني يا اجتماعي وضعيت ويژه و رعايت ظرافت هاي خاص آن وضعيت را مي طلبد. دوران هاي مختلف سني هم دخالت تام در پذيرش تعليم و تربيت دارد.

بهترين دوران تعليم و تربيت اسلامي انسان، از سن 6 سالگي آغاز مي شود تا دوران جواني.

همچنين تفاوت زن و مرد، مجرد و متاهل، محيط ها و موقعيت هاي شغلي و طبقاتي بايد در تربيت لحاظ شود.

اينكه گفته شده علم در كودكي مانند نقشي است كه بر سنگ حك مي شود يك حديث و يك واقعيت مسلم است. از امام علي عليه السلام نقل شده كه فرمود:

مَنْ لَم يجهد في صخره لم ينبل في كبره.[11]

كسي كه در كودكي تلاش نكرده باشد در بزرگي شخصيت نمي يابد.

و نيز فرمود : من سئل في صخره اجاب في كبره[12]    

هر كه در كودكيش بپرسد در بزرگي جواب مي دهد.

همچنين فرمودند: مَنْ لم يتعلم في الصّغَر لم يتقدم في الكبر[13]

كسي كه در كودكي آموزش نبيند در بزرگي بر ديگران تقدمي نمي يابد.

5- محبت:

بي شك نقش معجزه آساي عشق و محبت در تعليم و تربيت بر كسي پوشيده نيست.

غفلت از نقش محبت و برخوردهاي محبت آميز و عاطفي در تربيت قطعاً سهم عمده اي از تاثير وكارايي آن را مي كاهد.

قرآن از راه محبت، انسان ها را به راه تعالي سوق داده، از راه انحطاط بر خود مي دارد. در چهل آيه با تعبير «خدا دوست دارد» يا «خدا دوست ندارد» راه را از بيراهه جدا مي كند از جمله كساني كه را كه خدا دوست دارد محسنين[14]، توابين[15]، متقين[16]،صابرين[17]، متوكلين[18]،مقسطين[19]،مجاهدين[20] و از جمله كساني كه فرمود خدا دوست ندارد، معتدين[21]،كافرين[22]،ظالمين[23]،خائنين[24]، مفسدين[25]،مسرفين[26]، مستكبرين[27]، فخر فروشان[28] و عياشان[29] هستند.

همچنين در جاي ديگري فرمود: اگر شما از دين برگرديد خدا مردمي را خواهد آورد از دينش دفاع كنند كه سر لوحة زندگي آنان، عشق و محبت به خداوند است:

يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتي الله بقومٍ يحبهم و يحبونه…[30]

لازم به يادآوري است كه محبت بين بنده و خدا يك حلقه واسطه هم لازم دارد و آن تبعيت از رهبر الهي و ولي خدا است:

قُل ان كنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتّبعوني يُجِببكُمُ الله.[31]

بگو اگر به خداوند محبت مي ورزيد پس از من پيروي كنيد تا خدا به شما محبت بورزد.

شهيد عزيز، اسلام شناس عظيم الشان و حاصل عمر امام، استاد مطهري مي فرمايد:

«تجربه نشان داده است كه آن اندازه كه مصاحبت **و ارادت و محبت آنان در روح موثر افتاده است خواندن صدها جلد كتاب اخلاقي موثر نبوده است… اينست كه هر انساني بايد براي اصلاح خويش دنبال اهل حقيقي بگردد و به او عشق بورزد تا راستي بتواند خويش را اصلاح كند.»[32]

گر در سرت هواي وصال است حافظا                 بايد كه خاك درگه اهل هنر شوي

ونيز مي گويد:

«محبت مانند سيم برقي است كه از وجود محبوب به محب وصل گردد و صفات محبوب را به وي منتقل سازد و اينجاست كه انتخاب محبوب اهميت اساسي دارد. لهذا اسلام در موضوع دوست يابي و اتخاذ صديق بسيار اهتمام ورزيده.»[33]

و جملة ديگر آن استاد است كه :

«كوشش و كشش يا فعاليت و انحذاب بايد همراه باشند، از كوشش بدون جذبه كاري ساخته نيست كما اينكه كشش بدون كوشش به جايي نمي رسد.»[34]

بقول مولوي كه پيام محبت را به نالة ني تعبير كرده مي گويد:

همچو ني زهري و ترياقي كه ديد؟              همچوني دمساز و مشتاقي كه ديد؟

هر كه را جامه زعشقي چاك شد                او زحرص و عيب كلي پاك شد

شاد باش اي عشق خوش سوداي را              اي طبيب جمله علت هاي ما

و حافظ گويد:

بلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبود        اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش

گمـراهان

1- مشكلات

2- تعلم و تعقل

3- تقوا و تزكيه

4- عبادت

5- تفكر در خود

6- محبت عاقلانه

7- دعايت حالت روح

8- انسان دوستي

9- تقويت حق جويي

10- معاشرت با صالحان

11- جهاد

12- كار

13- شب

14- قران

15- ازدواج

ه) عوامل تعليم و تربيت اسلامي

تعليم و تربيت اسلامي چگونه رشد و تكامل پيدا مي كند؟ چه عواملي در تكميل آن موثرند؟ در اين مقال- اجمالاً اين عوامل را از ديدگاه شهيد مطهري رضوان الله تعالي عليه برمي شماريم:

1- مشكلات :

شهيد مطهري[35]: «سختي ها و فشارها وسيله اي است براي تكميل و تهذيب بيشتر نفس و خالص شدن گوهر وجود انسان، همانطوريكه در مقابل يكي از چيزهايي كه روحيه را ضعيف و ناتوان و اخلاق را فساد مي نمايد تنعم و نازپروردگي است. در ميان عوامل فساد اخلاق و تضعيف روحيه، در ميان عواملي كه منجر به بدبختي و ناتواني در زندگي مي گردد هيچ چيز با اندازة تنعم و نازپروردگي موثر نيست.

نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست      عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد

سختي ها و شدائد و مشكلات، روح را ورزش مي دهد، نيرومند مي سازد، فلز وجود انسان را خالص و محكم مي كند. رشد و نمو و بارور شدن وجود آدمي جز در صحنة گرفتاريها و مقابله با شدائد و مواجهه با مشكلات حاصل نمي شود زيرا تا يقين در هم نريزد و خرد نشود تكامل حاصل نمي شود.

گندمي را زير خاك انداختند             پس زخاكش خوشه ها برخاستند

بار ديگر كوفتندش زآسيا         قيمتش افزود و نان شد جانفزا

با زنان را زير دندان كوفتند       گشت عقل و جان و فهم سودمند

شدائد و سختي ها است كه قهرمان مي آفريند، نبوغ مي بخشد، باعث تهييج نيرو و بروز قدرت مي گردد، شدائد و سختي ها است كه نوابغ عظيم و نهضت هاي بزرگ به دنيا تحويل داده است.

… يكي از زنان اسلام كه مايه افتخار جهان است زينب كبري عليها السلام است. تاريخ نشان مي دهد كه حوادث خونين و مصائب بي نظير كربلا زينب را به صورت پولاد آب ديده درآورد. زينبي كه از مدينه خارج شد با زينبي كه از شام به مدينه برگشت يكي نبود. زينبي كه از شام برگشت رشد يافته تر و خالصتر بود حتي آنچه در خلال حوادث اسارت ظهور كرده با آنچه در خلال ايام كربلا در زماني كه هنوز برادر بزرگوارش زنده بود و مسئوليت به عهدة زينب گذاشته نشده بود، از زينب ظهور كرد فرق دارد. اين بطولت[36]و قهرماني قسمت زيادش محلول همان حوادث و شدائد كربلا است. حوادث كربلا بود كه زينب كبري را به آنچنان خطا به عزا و آتشين در مجلس واداشت.

ابوتمام مي گويد:

لَوْلَا اشتِغال النّار في ما جاوَرَت       ما كان يُعْرَفُ طيبُ عَرفِ الحودِ

اگر آتش در كنار چوب عدد مشتعل نشود و داغي و سوزندگي آن عود را نگيرد، بوي خو ش عود ظاهر نمي گردد. تا آتش نباشد، تا درد و سوزش نباشد، هنر چوب عدد ظاهر نمي گردد.

سعدي در همين مضمون مي گويد:

قول مطبوع از درون سوزناك آيد كه عود      چون همي سوزد جهان از وي معطر مي شود

و رودكي گويد:

اندر بلاي سخت پديد آيد    فضل و بزرگواري و سالاري

در حديث است:

«ان الله يتعاهد المومن بالبلاء كما يتعاهد الرجل اهله بالهديه من الغيبه»

خداوند ياد مي كند و مورد نوازش قرار مي دهد بندة مومن را به وسيلة فرستادن يك سختي و مشكل، آنطور كه يك مرد در وقتي كه در مسافرت است با فرستادن يك هديه خاندان خود را ياد مي كند و مورد محبت و نوازش قرار مي دهد و در حديث ديگر:    «ان الله اذا احب عبداً غشه بالبلاء غشاً»

خداوند وقتي بنده اي را دوست بدارد او را در شدائد غرق مي كند.»[37]

2- تعلم و تعقل : (نتيجة تعلم و تعقل روشن شدن انسان است)

برخورد دقيق و آگاهانه با مسائل است كه موجب روشن شدن و فهم درست حقايق مي گردد تعليم و تربيت را هموارة انديشمندان و متفكران بارور كرده و مي كنند و لذا قران مجيد حتي مثال هايي كه مي زند آن را براي عالمان قابل فهم و استفاده مي داند نه براي عموم.

مَثَلُ الذين اتّخذوا من دون الله اولياء كَمَثَلِ العنكبوت اتخدت بيتاً و انَّ اوهَنَ البيوتِ لبيتُ العنكبوت لو كانوا يعلمون.[38]

… تِلكَ الامثالُ يضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون.[39]

مثل كساني كه كه به غير از خدا دوستاني برمي گزينند مثل عنكبوت است كه خانه اي مي گيرد و براستي كه خانه عنكبوت سست ترين خانه ها است البته اگر مي فهميدند.

… اين مثالها را مي زنيم براي مردم اما آنها را درك نمي كنند مگر آگاهان.

درس گرفتن از پديده هاي عيني آفرينش به مراتب عالي تر است از درس گرفتن از الفاظ و كاغذ و مركب – اما اين گونه استفاده ها ، ويژة خردمنداني است كه در آنچه مي نگرند مي انديشند:

انَّ في خلقِ السماواتِ و الارضِ و اختلافِ اليل و النهار لآياتٍ لاولي الالباب.[40]

همانا در آفرينش آسمان ها و زمين و جابجايي شب و روز نشانه هايي است براي صاحبان انديشة ناب، ادامة آيه شريفه صاحبان انديشة ناب را معرفي مي نمايد:

الذين يذكرون الله قياماً و قعوداً‌و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السماوات و الارض.[41]

اولوا الالباب كساني هستند كه خدا را ياد مي كنند در حال ايستاده و نشسته و خوابيده و در آفرينش آسمان ها و زمين دقت مي كنند. (هم اهل ذكرند و هم اهل فكر)

نمونه: مانوسترين مثالي كه همه با مواجهند ولي كمتر در آن فكر مي كنند، خانواده و زناشويي است كه قرآن مثال مي زند و خود از عوامل مهم تعليم و تربيت است:

و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودهً و رحمهً ان في ذلك لآيات لقوم يتفكرون[42]

و از جمله نشانه هاي پروردگار آن است كه از جنس خود شما انسان ها همسراني آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و بين شما دوستي و مهرباني ايجاد كرد. همانا در اين در آفرينش نشانه هايي است براي آنان كه تفكر كنند.

يكي ديگر از مصاديق خردمندي و بهره گيري تربيتي از راه تعقل ، بكارگيري ياد گرفته ها پس انتخاب بهترين آنها است. يعني طي چهار مرحله :

1- شنيدن سخن      2- دقت در محتوا       3- انتخاب بهترين سخن      4- پيروي عملي از آن

امام كاظم (ع) :

ان الله تبارك و تعالي بشرا اهل العقل و الفهم في كتابه[43]، فقال:

«بشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هديهم الله و اولئك هم اولوا الالباب»[44]

خداوند تبارك و تعالي اهل عقل و فهم را مژده داده در كتابش و فرموده است:

«مژده بده بندگان مرا، آنان كه سخن را مي شنوند و در نتيجه بهترين آن را پيروي مي كنند. اينانند كساني كه خدا هدايتشان كرده است و اينان صاحبان انديشه نابسند.

نكته:

اين آيه شريفه راه استفادة صحيح از هر سخن و وظيفة يادگيرنده را بيان مي فرمايد به صورت چهار مرحلة فوق، نه اينكه صرفاً انتقاد كند و غيبت گوينده او را بيشتر به انحطاط بكشد.

رابطة تعلم و تعقل چيست؟

امام علي (ع) رابطة علم و عقل را چنين بيان مي فرمايند:

العقلُ مركَبُ العلم و العلم مركب الحلم.[45]  عقل مركب علم و علم مركب بردباري است.

بدون مركب، راكب به مقصد نخواهد رسيد مگر بسيار ديد.

علم و تعليم بدون تدبر و خرد بي فايده است همانگونه كه حلم بدون علم ميسر نيست.

حضرت علي (ع) در جاي ديگر فرموده اند:

العلم علمان : مطبوعٌ و سموع و لاينفع المسموع اذا لم يكن المطبوع.[46]

علم دو گونه است: يكي طبيعي و فطري و ديگري شنيدني يا شنيده شده و علم نشنيده ها مادام كه علم فطري نباشد فايده نمي بخشد. منظور حضرت از علم طبيعي همان عقل و ابتكار است.

قران مجيد هم از قول عبد صالح خطاب به موسي (ع) نقل مي كند كه چگونه بر امري كه احاطة علمي ندارد حلم و بردباري خواهي داشت:

كيف تصبر علي مالم تُحِط به خُبراً[47]    

اين جمله بيان مركب بودن علم براي حلم است. پس سير منطقي ارتباط چنين است:

(حلم و بردباري ” علم و آگاهي ” فهم و عقل)

كاربرد تعقل در تعليم و تربيت كاربرد چراغ است در خانه :

حضتر علي (ع) : مثل العقل في القلب كمثل السِراج في وسط البيت.[48]

زمان شناسي

خود شناسي

عيب شماري خود

كنترل زبان

از نهادهاي تربيتي و آموزشي ناشي از عقل عبارتند از :

مثل عقل در دل مثل چراغ است در ميان خانه .


[1] – سوره منافقون ، آیه 8 .

[2] – قران عزت نفس فقرای با ایمان را اینچنین مطرح می فرماید: للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباً فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لایسئلون الناس الحافاً (بقره/273)

[3] – نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 214 ، ص 708 .

[4] – نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 156 ، ص 494 .

[5] – سوره جمعه ، آيه 2 .

[6] – در تاريخ 11/3/60 .

[7] – سوره اعراف ، آيه 12 .

[8] – سوره فتح، آيه 29 .

[9] – سوره بقره ، آيه 177 .

[10] – سوره احزاب، آيه 23 .

[11] – ميزان الحكمه، ج 5 ، ص 352 .

[12] – ميزان الحكمه، ج 5 ، ص 352 .

[13] – آل عمران ، 134 .

[14] – بقره ، 222 .

[15] – بقره، 222.

[16] – آل عمران، 76 .

[17] – آل عمران، 146 .

[18] – آل عمران، 159 .

[19] – مائده ، 42 .

[20] – صف، 4 .

[21] – بقره، 190 .

[22] – آل عمران، 32.

[23] – آل عمران، 57 .

[24] – نساء ، 107 و انفال ، 58 .

[25] – مائده ، 64 .

[26] – انعام، 141 .

[27] – نحل، 23 .

[28] – نساء ، 36 .

[29] – قصص، 76 .

[30] – سوره مائده ، آيه 54 .

[31] – آل عمران، آيه 31 .

[32] – جاذبه و دافعه علي ، ص 73 .

[33] – جاذبه و دافعه علي ، ص 66 و 67 .

[34] – جاذبه و دافعه علي ، ص 76 .

[35] – در كتاب بيست گفتار، گفتار هشتم، ص 133 ، و گفتار نهم.

[36] – دليري، قهرماني، بَطَلَه يعني زن دلير.

[37] – پايان فرمايشات شهيد مطهري در كتاب بيست گفتار.

[38] – آيات 41 و 43 سوره سوره عنكبوت

[39] – آيات 41 و 43 سوره سوره عنكبوت

[40] – آل عمران، 190 .

[41] – ميزان الحكمه ، ج 6 ، ص 349

[42] – آل عمران، 191.

[43] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 394.

[44] – سوره زمر، آيه 18.

[45] – ميزان الحكمه، جلد 6 ، ص 396 .

[46] – نهج البلاغه فيض، حكمت 331، ص 1245.

[47] – سوره كهف، آيه 68 .

[48] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 397 .


جستجو