اعجاز قران

تعریف معجزه
اعجاز در لغت، به معنی عاجز ساختن است و در اصطلاح دینی، انجام کار و اظهار امری است بوسیله انبیاء یا امامان، برای صدق ادعایشان، بطوری که هیچکس قادر به آوردن مثل آن نباشد و خود مردم نیز برعاجز بودن خویش بر این امر واقف شوند، البته لازم است این امر خلاف عادت و قوانین طبیعی بوده و از طریق آموزش و اکتساب هم نتوان به آن دست یافت و آن را انجام داد.
بعضی در تعریف معجزه قید «فعل خدا بودن» را نیز آورده‌اند(28) و بعضی دیگر معجزه را چنین تعریف کرده‌اند:
معجزه امری خارق عادت، مقرون به تحدی و محفوظ از معارضه است».(29)
به نظر می‌رسد تعریف اول تعریفی جامع و مانع و در بر گیرنده تمام ابعاد آن باشد.

شروط معجزه
در معجزه بودن یک فعل اموری شرط است که بطور خلاصه می‌توان در هفت مورد آن را بر شمرد:
1-    باید حجت کافی باشد.
2-    باید همراه دعوت باشد.
3-    تصدیق نمودن و مشاهده همه مردم لازم نیست.
4-    کسی که نبی مسلم یا معصومی خبر به نبوت یا امامت او بدهد نیازی به معجزه ندارد.
5-    عصمت مدعی برای تصدیق او و صدق ادعایش کافی است.
6-    تکرار معجزه بنا به درخواست مردم لازم نیست.
7-    لازم نیست نبی یا امام در هر زمانی قادر به آوردن معجزه باشد، زیرا درخواست تکرار معجزه ممکن است بازیچه‌ای در دست استهزاء کنندگان و هوسبازان باشد، و از طرفی چون معجزه در اصل فعل خداست و به اذن و مشیت او تحقق می‌یابد، ضرورتی ندارد که نبی یا امام هر لحظه قادر به آوردن آن باشند. انواع معجزه
«معجزه یا حسی است یا عقلی»(30) و قرآن کریم هم به حکم عقل اعجاز شمرده می‌شود و هم با حواس ظاهری اعجاز آن ثابت است، بیان تفصیلی اعجاز قرآن به حکم عقل خواهد آمد و اما ثبوت اعجاز قرآن با حواس ظاهری، تاکنون چشمی، آیات الهی را تحریف شده باشند ندیده و گوشی آیه تحریف شده‌ای را نشنیده و اباطیلی هم که بیان شده از باب استهزاء و ملعبه قرار گرفتن گوینده بوده است، مثلاً نقل شده که بر وزن سوره فیل جملات لغو و بیهوده‌ای را بیان می د‌اشتند و خود بر عجز وناتوانی خویش برای آوردن حتی یک آیه مثل قرآن می‌خندیدند و استهزاء می‌کردند.

وجوه اعجاز قرآن
وجوه مختلفی را می‌توان برای اعجاز قرآن بر شمرد که در این بخش، به چهارده وجه از اهم وجوه شمرده شده برای اعجاز قرآن اشاره می‌کنیم. به سید مرتضی رحمة‌الله علیه نسبت داده شده که ایشان صرفاً وجه اعجاز قرآن را از این جهت دانسته که خداوند متعال در قلوب مردم تصرف می‌کرد تا نتوانند مثل قرآن را بیاورند، در غیر این صورت آوردن مثل را ممکن می‌دانسته‌اند(31)، و ما در فصول آتی توضیح خواهیم داد که این وجه را «صرفه» دانسته‌اند و قائل شدن به صرفه برای اعجاز قرآن باطل است و وجه مذکور مفید فایده نمی‌باشد.
و اما وجوه اعجاز قرآن:
1- قرآن دارای حروف هجائیه مفرده‌ای است (حروف مقطعه‌) که هرکسی قادر بر تألیف آن می‌باشد ولی بر ترکیب آن احدی قادر نیست تا معانی از آن استخراج نماید.
امام حسن عسکری7 در تفسیر «الم» می‌فرماید:
«همانا این کتابی است که بر پیامبر نازل شد، این حروف مقطعه «الم» را ابلاغ نمود بر شما و اگر شما راست می‌گوئید از حروف هجائیه‌تان مثل این را بیاورید.
2- قرآن از جهت فصاحت و بلاغت بر غیر خود امتیاز دارد و این را هر فصیح بلیغی که با زبان عربی آشنائی داشته باشد می‌فهمد، هرچند سخن معارضه کننده با آن فصیحترین و بلیغ‌ترین کلام باشد.
3- قرآن از جهت غرابت اسلوب و آهنگ خاص و نظم عجیب و نمکین بودن، شیرین و دلچسب بودن، شباهت با هیچ کتاب فصیح یا شعر بلیغ عربی و یا کلمات حکماء بلیغ عرب و غیر عرب نداشته و ندارد تا جائی که به همین دلیل قلوب افراد را تسخر می‌کرد و کفار و مشرکین نسبت به سحر به آن می‌دادند و امروزه نیز علماء و اندیشمندان غیر مسلمان با عظمت و بزرگی از آن یاد می‌کنند.
4- عدم اختلاف در قرآن بیانگر اعجاز این تهفه الهی می‌باشد، زیرا اگر از ناحیه غیرخدا بود، اختلافات زیادی در‌آن مشاهده می‌شد، چرا که زبردست‌ترین نویسندگان و فصیح و بلیغترین گویندگان اگر کلامی به این طولانی را، آنهم در طول بیست و سه سال ایراد نماید در نهایت در کلامشان اختلاف و تناقض‌گوئی یافت می‌شود.
5- اعجاز قرآن از جهت معرفت به ذات حق، قرآن معجزه است از جهت اینکه معرفت الله می‌باشد، چه از نظر ذات و صفات و اسماء در این کتاب نهفته است و عقول فلاسفه و متکلمین را متحیر ساخته است.
6-داستان‌های قرآنی که به نقل تاریخ احدی از آن اطلاع نداشت و توسط رسول مکرم اسلام در قرآن بیان شده دلیل دیگری بر اعجاز قرآن است، داستان‌های مانند: داستان اصحاب کهف، همراهی موسی با خصر و علیهماالسلام، قصّه یوسف‌7 و بیان حکایت ذی‌القرنین و یأجوج و مأجوج.
7- خبر دادن از اسرار و ضمائر منافقین و آشکار ساختن چهره‌های پلید و نقشه‌های شوم آنان نیز از وجوه اعجاز این کتاب شریف بشمار می‌رود.
8- اخباری که در قرآن ذکر شده و حوادث آینده را ذکر کرده است مانند: «غُلِبَتِ الرُّومُ»،(32) «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»(33) «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»(34) که پیروزی  رومیان بر مجوسیان و حفظ جان رسول خدا در طول بعثت و خبر از عدم تحریف قرآن را از بدو نزول تا پایان عمر جهان مطرح می‌کند و …(35)
9- از جهت امی بودن آوردنده آن: این کتاب عزیز مشتمل است بر انواعی از معارف و علوم و احکام قوانین فردی و اجتماعی که با اسلوبی بدیع و بی‌سابقه در هم آمیخته شده، بگونه‌ای که همه قشرهای جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن بهرمند گردند و شگفت این است که این کتاب عظیم بوسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده به جامعه بشری عرضه شده است، بنابراین ظهور چنین کتابی با این ویژگی‌ها از فرد تحصیل نکرده‌ای مبیّن جهت دیگری از وجوه اعجاز قران می‌باشد.
10- اعجاز در جنبه‌های تاریخی.
11- اعجاز از جهت احتیاجات قرآن.
12- اعجاز در تشریح احکام.
13- اعجاز از جهت عرفان و اخلاق.
14- جدید بودن قرآن: یکی از وجوه اعجاز قرآن و از وجوه مهم آن، این است که قرآن در هر زمانی جدید است.
امام رضا7 در این خصوص می‌فرمایند:
«یوماً القرآن فعظم الحجة فیه و الاَیةُ المعجزه فی نظمه فقال: هو حبل الله المتین و عروتهُ الوثقی… لایخلق من الازمنة و لَا یَغْث علی الاسنة لانّهُ لم یجعل لزمان دون زمان، بل جعل دلیل البرهان و حجّة علی کل انسان…»(36) امروز قرآن عظیم‌ترین حجت است و نشانه آن اعجاز در نظم آن می‌باشد این قرآن ریسمان محکم الهی و دستگیره‌ای مطمئن است، هیچ زمانی آن را بوجود نمی‌آورد و هیچ گزند و آسیبی به او نمی‌رساند، زیرا قرآن مخصوص زمان خاصی قرار داده نشده و برای همه زمان‌هاست، بلکه این قرآن دلیل روشن و حجت بر هر انسان قرار داده شده است.
بیش از چهارده قرن از نزول قرآن می‌گذرد و مفسرینی نیز قرآن را تفسیر کرده‌اند، بسیاری از صحابه،  و بعد از آنها «تابعین» به تفسیر قرآن پرداخته‌اند و بعد از‌آن‌ها در هر دوره‌ای قرآن تفسیر شده و مردم هر دوره و زمانی از قرآن همان را می‌فهمیدند که تفسیر می‌کردند، سپس دوران سپری شده و فهم و ادراک بشر با پیشرفت علوم رشد پیدا کرد، لذا تفاسیری بر قرآن نوشته شد که ناقض تفاسیر قبلی بوده است، مردم می‌دیدند تفاسیر قبلی تا حدودی ارزش خود را از دست می‌دهد ولی قرآن زنده و پویا و بالنده است و به خوبی می‌دیدند که تفسیری که امروز از قرآن شده نسبت به تفاسیر سابق مطابقتش با قرآن کریم بیشتر است، خلاصه قرن به قرن جلو آمد و تفاسیر قرون گذشته کنار گذارده  شد، ولی خود قرآن در تمام این زمان‌ها همچنان به جلو آمده و به سیر خود ادامه می‌دهد و هر روز بر عظمتش افزوده می‌گردد و تفسیر جدیدی را می‌طلبد و این خود از وجوه اعجاز این کتاب آسمانی به شمار می‌رود.
موارد دیگری نیز می‌توان در مورد اعجاز قرآن به آن اشاره نمود که ما به جهت طولانی شدن کلام از ذکر آن خودداری می‌کنیم و خوانندگان محترم می‌توانند در این خصوص به کتب مفصلی که در زمینه علوم قرآنی و تفسیر قرآن نوشته شده مراجعه نمایند.
اعجاز لفظی یا معنوی
حال که وجوه اعجاز قرآن بیان شد، ببینیم اصلی‌ترین وجه از این وجوه کدام است، اعجاز لفظی یا معنوی:
بعضی گفته‌اند موضوعی که با صراحت اعجاز لفظی را در مورد قرآن بیان می‌کند، داستان مرد آهنگری است که پیامبر6 گاهی جلو دکان او توقف می‌فرمودند و مشرکان که درصدد بودند برای اطلاعات و علوم پیامبر6 منشاء و مآخذی بتراشند و اذهان را مشوّب کند، شایع کردند که آن حضرت داستان‌های انبیاء را از آن آهنگر فرا می‌گیرد، لذا قرآن کریم در سوره نحل، آیه 103 می‌فرماید:
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ»
وما به طور قطع و یقین می‌دانیم که آنها می‌گویند فقط بشری او را تعلیم می‌دهد، زبان کسی که این تعلیم را به او نسبت می‌دهند، غیر عربی است و این قرآن زبان عربی شیوائی است.
در این آیه بلکی از معانی سخنی نیامده و می‌گوید با فرض اینکه معانی از آن آهنگر باشد، لفظ از او نیست، یعنی معجزه‌ای که نمی‌توانید به آن خدشه وارد کنید و در هیچ مورد و موضوعی از قرآن جدائی نمی‌پذیرد، اعجاز لفظی آن است.
بدین ترتیب این دسته از افراد خواسته‌اند نقش اصلی و اساسی را در اعجاز به  لفظ بدهند، ولی وقتی به ایمان آوردن کسانی چون نجاشی از حبشه و سلمان محمدی(فارسی) از ایران، بلال حبشی و صهیب رومی نگاه می‌کنیم، کسانی که سراپای وجودشان عشق و ایمان، به اسلام و قرآن بود، می‌یابیم که موضوع عمیق‌تر از این حرفهاست و ما در اینجا برای روشن شدن مطلب کلام گهربار امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه را می‌آوریم، تا واقع امر برای تشنگان حقیقت روشن گردد.
ایشان می‌فرماید:
«اینکه قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق شد، برای این بود که درصدر اول اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را درک کردند و جهات مهمتری که در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراکش عالی‌تر بود، اعراب آن زمان درک نکردند، الان نیز آنهائی که هم افق آنها هستند جز ترکیبات لفظیه و محسّنات بدیهیّه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیه ادراک نکنند.
اما آنهایی که به اسرار و دقائق لطائف آشنا و از لطائف توحید و تجرید با خبرند، وجهه نظرشان در این کتاب الهی و قبله آمالشان در این وحی سماوی، همان معارف آن است و با جهات دیگر چندان توجهی ندارند و هرکسی نظری به عرفان اسلام که کسب معارف از قرآن نمودند کند، و مقایسه ما بین آنها با علماء سایر ادیان و تصنیفات و معارف آنها کند باید معارف اسلام و قرآن را که اصل اساسی دین و دیانت و غایة القصوای بعث رسل و انزل کتب است می‌فهمد و تصدیق به اینکه این کتاب وحی الهی و این معارف، معارف الهیه است، برای او مؤنه ندارد».(37)

چرا قرآن معجزه پیامبر6 قرار گرفت؟
پس از بیان وجوه اعجاز قرآن و درج کلام امام خمینی رضوان الله علیه پاسخ این سؤال که چرا قرآن معجزه پیامبر قرار گرفت؟ بخوبی روشن می‌شود.
عربستان، بالاخص جزیرة العرب در زمان بعثت خالی از هر گونه علمی بوده است و ساکنین آن دارای هیچگونه کمال و صنعتی نبودند و لذا غیر از قرآن، هرچه را پیامبر6 به عنوان معجزه می‌آورد احتمال می‌دادند که این از مهارت و یافته‌های علمی صنایع کشورهای دوردست باشد و بین آنچه را که در قدرت بشر است و آنچه از قدرت او خارج است، تمیزی قائل نمی‌شدند، خصوصاً دعوتیکه بر آنها بسیار سنگین و مخالف عادات بت‌پرستیشان بوده است.
اعراف آن زمان در فصاحت و بلاغت به اعلاء مرتبه ممکن رسیده و محافل بسیاری در این خصوص تشکیل می‌دادند و برای افتخار به اشعار و عبارات خود تا آنجا پیش رفته بودند که آنها را به دیوار کعبه آویزان می‌کردند و در معرض دیده مردم قرار می‌دادند.
از طرفی این موضوع را بخوبی تشخیص می‌دادند و تفاوت آن کلامی که مقدور بشر است، با آنچه خارج از قدرت اوست را درک می‌کردند.
قرآن کریم نیز در این بُعد با آنها کمال مساعدت و همکاری را نموده و از همین طریق، اعجاز خویش را آشکار ساخته است و لذا آنان را مخاطب قرار داده و فرموده است؛ اگر می‌توانید یک سوره مثل این قرآن بیاورید، ولی ‌آن‌ها در این امر با تمام فصاحت و بلاغتشان عاجز بودند، تا جائیکه به کشته شدن، اسارت و جزیه تن می‌دادند، دلیل بر عجز آنان این است که اگر توان معارضه با قرآن را داشتند، به تحدّی قرآن جواب مثبت داده و متحمل اینقدر ذلّت و خواری و زحمت و مشقّت نمی‌شدند.
امروز نیز که دنیای غرب و استکبار با اسلام و قرآن عناد می‌ورزند و نسبت به آن خصومت و دشمنی می‌کنند، با آن همه پیشرفت و ترقی که در زمینه‌های مختلف داشته‌اند – آنها که تا عمق دریاها و اقیانوس‌ها به کاوش پرداخته و به اوج آسمان‌ها و کرات دیگر سفر کرده‌اند، اگر قدرت داشتند یک سوره مثل سوره‌های قرآن، ولو به اندازه سوره کوثر و عصر، بیاورند، می‌آوردند و به رخ مسلمین می‌کشیدند و خود را از اینهمه رنج و زحمتی که برای انهدام و نابودی اسلام و قرآن می‌کشند، رها می‌ساختند.
در هر صورت هر عاقلی این مطلب را بخوبی درک می‌کند و به وجدان اذعان می‌نماید که این قرآن از قدرت بشر خارج است.

دلیل معجزه بودن قرآن چیست؟
گفتیم قرآن معجزه است و به تناسب بحث و جوه اعجاز آن را نیز بیان کردیم و لذا لازم است با دلیل و برهان معجزه بودن این کلام الهی را به ثبوت برسانیم، هرچند بر اهل معرفت بوضوح روشن است و نیازی به اقامه برهان نمی‌باشد.
هنگامیکه پیامبر 6 قرآن را برای هدایت انسان‌ها آورد، آنها که فصیح‌ترین فصحاء و تواناترین خطباء بودند را، به آوردن مثل آن، فراخواند و سالیان متمادی به آنها فرصت داد، ولی نتوانستند چنین کاری انجام دهند.
«فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ»(38) و چون از آوردن به مثل قرآن عاجز ماندند، آنها را دعوت به آوردن ده سوره مثل سوره‌های قرآن نمودند و می‌فرماید:
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ. فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ»(39) آیا کافران می‌گویند این قرآن را خود درست کرده و به خدا نسبت داده‌ای؟ بگو اگر راست می‌گوئید شما هم با کمک هرکه می‌خواهید، ده سوره مثل آن درست کنید و به خدا افتراء ببندید، پس هرگاه کافران به شما پاسخ ندادند، به یقین بدانید که این قرآن به علم الهی نازل گشته است.
سپس آنان را به آوردن یک سوره تحدّی کرده و می‌فرماید: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (40) و چون از معارضه با قرآن عاجز شدند خداوند نیز عجز آنان را آشکار ساخته و اعجاز قرآن را چنین بیان می‌دارد.
«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»(41) و یا می‌فرماید : «وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»(42) و اگر از آنچه ما بر بنده خویش نازل کردیم، شک دارید سوره‌ای مانند آن بیاورید و اگر راست می‌گوئید غیر از خدا یاران خویش را بخوانید.(43)

آیا کفار انگیزه و داعیه مبارزه و تحدّی با قرآن داشتند یا خیر؟
همانطور که در صفحات گذشته اجمالاً ذکر شد، انگیزه و داعیه مبارزه با قرآن به شکل بسیار قوی در جمیع کفار، خصوصاً سران کفار، قریش و علماء اهل کتاب بوده است.
آنها در موارد زیادی به این امر اقدام نموده و به مبارزه طلبی قرآن پاسخ دادند، ولی به دلیل عجز و عدم قدرت بر معارضه، نتوانستند حتی کلامی مانند قرآن بیاورند، آنها دست به این عمل می‌زدند تا شاید فضل و برتری خویش را بر پیامبر 6 به اثبات رسانده و ادعا و دعوت او را باطل کند و از این بالاتر حتی در لیلة‌المبیت و یا بازگشت از تبوک تصمیم بر قتلش گرفتند.
در واقع عجز آنان در آوردن به مثل قرآن آنها را وادار به جنگ با آن حضرت و مسلمانان نمود و در این راه جان‌ها و اموال خویش را تلف می‌نمودند.(44) اما دلیل اینکه آنان انگیزه برای مبارزه نیز داشتند، اینکه قرآن به اعتقادات آنها و راه و رسم جاهلی آنها حمله‌ور شده بود و اگر آن‌ها می‌توانستند به این تحدّی قرآن جواب دهند، برگ برنده‌ای بود که در دست داشتند و قرآن، که پیامبر6 ادعای اعجاز آن را داشت از اعتبار ساقط می‌شد.
آنجا پیش رفتند، هنگامی که ولیدبن یزید بن عبدالملک با قرآن استخاره نمود و آیه «وَ خَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنیدٍ» آمد، قرآن را به زمین زده و با تیر هدف قرار می‌دهد و می‌گوید:
هنگامیکه در قیامت پروردگارت را ملاقات کردی بگو ولید مرا پاره پاره کرد.(45)

در قرآن اختلاف وجود ندارد
قبلاً گفتیم عدم اختلاف یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم به حساب می‌آید، خداوند متعال در این مورد می‌فرماید:
«لو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً» اگر قرآن از جانب غیرخدا بود در آن اختلاف‌های بسیاری می‌یافتید.(46)
این مهم با اندک تأملی در‌آیات قرآن کریم برای همگان روشن است و نیازی به شرح و تفصیل نمی‌باشد.

منظور از آوردن مثل چیست؟
در اینجا سئوالی مطرح است که آیا اصل فصاحت و بلاغت و لفظ قرآن معجزه است؟ که در این صورت مثل الفاظ قرآن را می‌شود آورد، البته نه در فصاحت و بلاغت، آنچه مسلم است، تنها لفظ ملاک اعجاز نمی‌باشد.
علامه بزرگوار طباطبائی (رض) در المیزان می‌فرماید:
«همه این آیات که قرآن به آن تحدی می‌کند منظورش از مثل، آوردن کلماتی در فصاحت و بلاغت قرآن نیست در اصل فصاحت و بلاغت از معجزات قرآن به حساب نمی‌آید و این اعجاز در تمام قرآن کریم است و اگر گفته می شود، مثل قرآن را بیاورید یعنی از همه ابعاد مثل و مانند قرآن باشد.
یعنی «الْکِتَابِ الْحَکِیمِ»(47) باشد «کِتَابٍ مُبِینٍ»(48) باشد «اٌلْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»(49) باشد و «الفرقان»(50) «يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيم»(51) و «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ»(52) و «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»(53) و فرموده: «لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ»(54) و « هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا»(55) باشد، و همچنین «تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ»(56) و «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(57) باشد.
خلاصه این که منظور ما از مثل قرآن و اینکه قرآن معجزه است ادیبانه بودن و مشتمل بر نکات ادبی بودن آن معانی نیست.»(58)
التبه اینکه حضرت علامه اعلی الله مقامه فرموده‌اند که فصاحت و بلاغت از معجزات قرآن کریم به حساب نمی‌آید، شاید منظور آن بزرگوار این بوده که فصاحت و بلاغت، تنها وجه اعجاز قرآن عزیز محسوب نمی شود، بلکه وجوه دیگری هم برای اعجاز قرآن وجود دارد، در هر صورت قبلاً در این خصوص بحث شد و نیازی به تکرار آن نمی‌باشد.
قطعاً یکی از وجوه برجسته اعجاز قرآن کریم همان فساحت و بلاغتش می‌باشد، در غیر این صورت معجزه بودن آن در عصر نزول قرآن یعنی زمان جاهلیت عرب که به ابعاد، دیگر قرآن واقف نبودند، صحیح به نظر نمی‌رسد.
در اینجا این فصل را به پایان می‌بریم و با عنایت خداوند متعال در طلب بیان حقایق و معارف قرآن کریم، فصل دیگری از این مبحث را می‌گشائیم.


جستجو