و این که برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست و این که تلاش او به زودی دیده می شود سپس به او جزای کافی داده خواهد شد .
وَ لَقَد مَکَّنّاکُم فی الاَرضِ وَ جَعَلنا لَکُم فیها مَعایِشَ قَلیلاً ما تَشکُرُونَ ؛ (2)
ماتسلط و مالکیت و حکومت بر زمین را برای شما قرار دادیم ؛ و انواع وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم ؛ اما کمتر شکر گذاری می کنید .
1 – اهمیت و جایگاه
در این فصل ، برآنیم که برخی از مهم ترین اخلاقیات مربوط به معیشت را یادآورشویم . البته روشن است که هر فردی بخ تناسب استعداد و توانایی های ذاتی خویش و یا به اقتضای شرایط اجتماعی و محیطی ، برای تامین معیشت خویش شغل خاصی را انتخاب می کند و هر شغلی نیز اخلاقیات خاص خود را می طلبد و مسائل اخلاقی مورد نیاز یک کارمند بانک با مسائل مورد حاجت یک آموزگار یا استاد دانشگاه ، در بسیاری از موارد ، متفاوت است . مسائل اخلاقی یک کارگر ساختمانی با مسائل اخلاقی یک مدیر فرودگاه متفاوتند . با وجود این ، تامین معاش ، به طور کلی و صرف نظر از اینکه در قالب چه شغل یا تخصصی باشد ، احکام اخلاقی مشترکی دارد که در این بخش می خواهیم برخی از مهم ترین آنها را مورد توجه قرار دهیم . پیشتر لازم است مطالبی را در باب اهمیت کار و فعالیت و نقش آن در سازندگی روحی و معنوی انسان و همچنین جایگاه آن در اسلام و نزد اولیای دین ، متذکر شویم .
مسئله معیشت و مسائل مرتبط با آن یکی از مهم ترین و پایدارترین مسائل بشری است . هیچ کسی نیست که به نوعی دغدغه معیشت نداشته باشد . این مسئله ، مخصوصا برای قشر جوان جامعه ، یکی از اساسی ترین مسائل است داشتن شغلی آّبرومند و در آمدی مناسب شرایط داشتن یک زندگی خوب و موفق است افراد بیکار هرچند از نظر اقتصادی نیاز مند نباشند باز هم انسانهایی موفق تلقی نمی شوند با کار و تلاش است که زندگی انسان شکوفا می شود و در سایه کار و تلاش که سعادت دنیا و آخرت فرد و جامعه تامین می گردد .
کار کردن و داشتن شغلی آبرومند نه تنها وسیله ای برای امرار معاش و تامین مایحتاج مادی زندگی است بلکه از عوامل بسیار مهم در احساس شخصیت ، عزت ، استقلال و اعتماد به نفس است افرادی که با حاصل دسترنج خود امرار معاش می کنند در باطن احساس افتخار و عزت و. سربلندی دارنددخود را عضو فعال و تاثیر گذار در جامعه می دانند در مقابل بیکاری موجب یاس و سرخوردگی و احساس ضعف و بی شخصیتی می شود فرد بیکار از نظر دیگران یک عضو بی فایده جامعه تلقی می شود خود او نیز اجازه نمی دهد که در تصمیم گیریهای اجتماعی مشارکت جدی و فعال داشته باشد .
1 – نجم (53) : 41- 39
2- اعراف (7) : 10
به علاوه کار یک وظیفه و مسوولیت اجتماعی هم هست یعنی حتی اگر ما شخصا هیچ احتیاجی نداشته باشیم باز هم وظیفه اجتماعی و مسوولیت اخلاقی ما اقتضا می کند که بیکار نمانیم در همین جایی که نشسته ایم اگر دفقت کنیم و به اطراف خود نظری بیفکنیم می بینیم که غرق در محصولات و نتایج کارهای دیگرانیم اگر نگاهی به میز و صندلی و تخته و دفتر و کتاب و قلم و کیف و در و دیوار و پنچره و شیشه و ده ها و صدها چیز دیگری که در اطراف ما هست بیافکنیم خواهیم دید که حاصل کارهای دیگران است وظیفه انسانی و اخلاقی ما اقتضا می کند که ما نیز خدمتی به دیگرا کنیم و در تامین بخشی از مایحتاج دیگران سهمی داشته باشیم
افزون براین اسلام عزیز نیز اهمیت فوق العاده به کار داده است قران کریم در بیش از پانصد ایه به ابعاد مختلف کار و فعالیت اشاره کرده است بهره مندی از حیات پاکیزه و برخورداری از نیکو ترین پاداش را مرهون کار و تلاش دانسته و می فرماید :
هرکس از زن و مرد کار شایسته کند و مومن باشد فطعا او را زندگی پاکیزه ای حیات ِ (حقیقی ) بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از انچه انجام می دادند پاداش خواهیم داد . (نحل آیه 97)
و ضمن پرهرز دادن از انجام کارهای بد سرانجام ارتکاب کارهای بد را تکذیب ایات الهی و به مسخره گرفتن نشانه های خداوند دانسته است :
آنگاه فرجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که ایات خدا را تکذیب کردند و ان را به مسخره گرفتند .(رم10)
وقتی ایات ما براو خوانده می شود می گوید : «این افسانه های پیشینیان است » چنین نیست بلکه کارهای انان چون زنگاری بر دلهای شان نشسته است . (مطففین آیه 13و 14)
البته باید توجه داشت که کار و تلاش ابعاد بسیار متعدد و متنوعی دارد که در این میان می توان به کارهای عبادی ، فرهنگی ، تولیدی و توزیعی و خدماتی اشاره کرد و هرکدام از این کارها از دیدگاه اسلام ارزش خاص خود را دارد . (اخلاق و جوان 220-177)
به هر حال می توان گفت مومنانِ شاغل محبوب خداوندند . اسلام عزیز پاداش کسانی را که در راه تامین معاش خود و خانوادهشان تالاش می کنند همسنگ پاداش مجاهدان و رزمندگان راه خدا بلکه بالاتر از اجر آنان قرار داده است پیامبر اکرم در حدیثی می فرمایند : عبادت و پرستش خداوند هفتاد جزء دارد که بالاترین و برترین جزء ان طلب روزی حلال است.
امام باقر(ع) در باره کار می فرمایند : کسی که برای بی نیازی از مردم و رفاه خانواده و کمک به همسایگانش در طلب روزی حلال باشد در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که چهاره اش مانند ماه شب چهارده می درخشد .
نتیجه آن که اسلام هرگز کار کردن و تلاش برای تامین معاش را جدای از عبادت و پرستش نمی داندپیامبر اکرم زمانی که جنگ تبوک به مدینه بازگشت سعدانصاری که نتواسته بود همراه پیامبر به جنگ برود به استقبال آن حضرت آمد وقتی پیامبر دستان خشک و خشن و ترکیده او را دید از او پرسید : «صدمه ای به دستان رسیده است ؟ سعد انصاری در پاسخ گفت : «برای تامین مخارج اهل و عیالم با ناب و بیل کار می کنم» پیامبر بر دستان سعدانصاری بوسه زد و فرمودند : «این دستی است که در اتش جهنم نمی سوزد » در مقابل انسانهای بیکار و کسانی که بار زندگی خود را بر دوش دیگران می اندازند و از زیر کار و فعالیت شانه خالی می کنند مورد لعن و نفرین اسلام و اولیای اسلام واقع شده اند پیامبر اکرم می فرمایند : ملعون من القی کله علی الناس : کسی که بار زندگی خود را بر دوش مردم بیاندازد مورد لعن است امام باقر (ع) می فرمایند : حضرت موسی از خداوند سوال کرد خدایا مبغوض ترین بندگان در نزد تو چه کسانی هستند ؟ خداوند در پاسخ فرمود : جیفه باللیل بطال بالنهار ؛ کسانی که شب تا صبح همچون جسده مرده ای می خوابند و روز خود را به بطالت و بیکاری می گذرانند.
یکی از یاران امام صادق (ع) می گوید از آن حضرت درباره شخصی پرسیدم که می خواهد در خانه خود بنشینید و به نماز و روزه و عبادت خداوند بپردازید و از تلاش برای کسب درآمد خودداری کند و معتقد است که به هر حال ، خداوند روزی او را به گونه¬ای ، تأمین خواهد¬کرد. امام صادق در پاسخ فرمودند: این شخص از کسانی است که دعای آنان به اجابت نمی-رسد. یعنی مورد توجه خداوند قرار نمی¬گیرند. آن حضرت در روایت دیگری، انسانهایی را که برای حفظ آبرو و ادای دین خود و کمک به اقوام و بستگان¬شان کار نمی¬کنند، افرادی بی¬فایده و بی¬ارزش معرفی کرده و می¬فرماید:
لاخَیرَ فی مَن لا یُحِبُّ جَمعَ المالِ من حلالٍ یَکُفَّ به وجهَهَ و یَقضی به دَینَه و یَصِلَ به رَحِمَه
کسی که نمی¬خواهد از راه حلال مالی را فراهم کند که با آن آبروی خود را حفظ نماید ودینش را ادا کند وصله رحم را به جا آورد خیری در او نیست.
2 – کار در سیره اولیای دین
همه پیامبران و امامان برای تامین مخارج زندگی و خانواده شان کار می کردند . (4) هیچ یک از آنان ، علی رغم وجودافرادی که حاض بودن ، با افتخا برای آنان و به جای آنان کار کنند و علی رغم وجود امکانات و داشتن منابع مالی لازم ، خود را کار و تلاش مستغنی نمی دیدند . ما در اینجا به ذکر دو نمونه از میان صدها مطالب تاریخی و روایی در این باب اکتفا می کنیم .
شخصی به نام محمد بن منکدر می گوید : در روزی گرم به بیرون مدینه رفتم محمد بن علی (امام باقر (ع)) را دیدم به همراه دو غلام سیاه مشغول کار کردن بودند . از مشاهده این وضعیت که کسی در طلب دنیا اینگونه به خود سختی بدهد ناراحت شده و با خود گفتم که باید او را موعظه کنم .به او نزدیک شدم سلام کردم در حالی مه از شدت خستگی نفس می زد و عرق از سر و رو یش می ریخت پاسخم را داد . به او گفتم «آیا هیچ فکر کرده ای که اگر ر این حالت مرگ توفرا رسد پاسخ خدا را چگونه خواهی داد؟!» امام باقر (ع) در پاسخ فرمود : «اگر در این حالت مرگ من فرا رسد در حقیقت در خالتی مرگ من فرا رسیده است که مشغول پرستش خداوند هستم من به این عبادت خود و عیالم را از تو و دیگران بی نیاز می کنم در صورتی باید از فرا رسیدن مرگ می ترسیدم که درحال معصیت و نافرمانی خداوند مرگ من فرا برسد. »
یکی از یاران امام صادق (ع) می گوید : امام صادق را دیم در حالی که بیل در دست و جامه ای خشن و زبر بر تن داشت و در زمین شخصی خود مشغول کار بود . و عرق از پشتش می ریخت و به حضرت عرض کدم : اجازه دهید من به جای شما کار کنم . در پاسخ فرمود : من دوست دارم که انسان برای تامین معاش و در طلب معشیت ، سختی و آزار آفتاب گرم را تحمل کند .
3- نقش نیت در ارزشمندی کار
در مباحث گذشته کراراً این نکته ا تذکر دادیم که یکی از مهمترین ارکان ارزشمندی کارهای اختیاری انسان مسئله نیت و انگیزه فرد از انجام آن است . مساله«کار» و «تلاش» برای تامین مخارج روزمره زندگی نیز از این امر مثتسنی نیست . آن همه ازشی که در اسلام برای کار ذکر شده است همگی مبتنی بر داشتن نیت و انگیزه خوب است . اگر انگیزه افراد در کار انگیزه الهی و خدایی باشد در آن صورت کار آنان از ارزش اخلاقی برخورد دار خواهد بود و الا دارای ارزش معنوی و اخروی نخواهد بودد . به همین دلیل است که در احادیث متعددی بر نیت الهی داشتن در انجام کار تاکید شده است در روایتی آمده است که روزی پیامبر اکرم با جمعی از یاران و اصحاب خود نسشته بود جوانی نیرومند و توانا را دید که از همان ابتدای صبح مشغول کار و تلاش شده بود پاره ای از صحابه پیامبر به با نگاه تاسف ؟آمیزی به آن جوان نگریسته و گفتند : «ای کاش این شخص جوانی و نیروی خود را در راه خدا صرف می کرد» پیامبر اکرم فرمود : چنین نگویید زیرا این شخص اگر برای حفظ خود از درخواست از دیگران و به منظور بی نیازی از دیگران کار می کند در آن صورت در راه خدا است و اگر به منظور تامین مخارج پدر و مادر پیر و ضعیفش و یا خانواده ناتوانش کار می کند در آن صورت نیز در راه خدا است اما اگر به منظور مباهات و فخرفروشی و به هدف تکاثر و مال اندوزی کار می کند در آن صورت در راه شیطان است .
شخصی با حالت نگران به محضر امام صادق (ع) آمد و وضعیت روحی و روانی خود را برای آن حضررت شرح داد که «من دنیا و مال دنیا را دوست دارم و مایلم به آن دست یابم و هرچه بیشتر از دنیا بهره مند شوه » امام هدف او را از جمع مال و کسب ثروت جویا شدند آن شخص در پاسخ عرض کرد : «هدفم این است که خودم و عیالم در ررفاه و خوشبختی باشیم و با آن صله رحم را به جا آورم و به تهیدستان صدقه بدهم و حج و عمره به جا آورم . امام فرمودند : این طلب دنیا نیست بلکه آخرت است .»
4- رابطه اخلاق و معیشت
در روایات متعدد اخلاق نیکو به عنوان یکی از عوامل گشایش در رزق و روزی بد به عنوان یکی از عوامل تنگدستی و فقر معرفی شده است . پیامبر اکرم در سفارش خود به صحابی گرانقدرش ابوذر غفاری با این مطلب اشاره کرده و می فرماید : یا اباذر ان الرجل لیحرم رزقه بالذنب یصیبه ؛ به درستی که انسان گاهی به دلیل انجام گناه از روزی مقرر خود محروم می شود .
در روایت دیگری چنین می خوانیم :
فی سعه الاخلاق کنوز الرزاق ؛ گنجهای رزق در اخلاق خوب نهفته است .
حسن الخلق یزید فی الرزق ؛ اخلاق نیکو موجب زیادت در روزی می شود .
درباره این نوع روایات و به منظور تبیین چگونگی رابطه اخلاق و معیشت توضیح چند نکته ضروری به نظر می رسد .
اولاً ، باید توجه داشت که «رزق» در اینجا معنایی عام و گسترده دارد یعنی منحصر در رزق متعارف از قبیل خوراک و پوشاک و م سکن و مرکب امثال آن نیست بلکه شامل رزقهای معنوی و اخروی نیز می شود به یک تعبیر همه نعمت های الهی که به نحوی در اختیار انسانقار گرفته اند «رزق» محسوب می شوند.حتی باید دانست که اهمیت رزقهای معنوی، مانند علم و ایمان و عبادت و امثال آن، به مراتب، بیشتر از رزقهای مادی است. گاه ارتکاب گناهی موجب محرومیت انسان از ادامهء تحصیل شود، وگاه ممکن است ارتکاب گناه موجب بی توفیقی انسان در ادای به موقع وظایف دینی و اعمال عبادی¬اش گردد. حتی نسبت به کسانی که از معنویت بالاتری برخوردارند و توفیقات و رزقهای معنوی بیشتری را نصیب برده¬اند، ممکن است ارتکاب بک گناه صغیره، موجب سلب توفیق آنان از نماز شب باشد.
ثانیاً، در جای خود به اثبات رسیده است که، اتفاق و گتره،امری باطل و نادرست است.یعنی در این جهان هیچ پدیده¬ای بدون علت رخ نمی¬دهد. بنابراین، مصیبتها و محرومیتها و گرفتاریها نیز بدون علت نیستند. اما این را هم می¬دانیم که خداوند خیر محض است و جز ارادهء خیر از او سر نمی¬زند، پس علت مصیبتها و گرفتاریها را باید در جایی دیگر جست وجو کرد. قرآن کریم، در آیات متعدد و به بیانهای متنوعی، این حقیقت را تأکید کرده است که علت اصلی محرومیتهای انسان اعمال و رفتارهای ناشایست خود او است.
وَما أصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَت أیدیکُم و یَعفُوا عَن کَثیرٍ؛ هر مصیبتی به شما رسد به سبب دستاورد خود شما است و [خدا] بسیاری را نیز عفو می¬کند.
همین مسئله عیناً دربارهء بهره¬مندی از رزق و روزی مادی و معنوی نیز صادق است. قرآن کریم، تقوای الهی را یکی از عوامل گشایش و وسعت رزق دانسته و می¬فرماید:
وَلَو اَنَّ أهلَ القُری آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ وَ لکِن کَذَّبُوا فَأخَذناهُم بِما کانُوا یَکسِبُونَ؛
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان آوردند و تقوا پیشه می¬کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می¬گشودیم؛ ولی [آنها حق را] تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمال¬شان مجازات کردیم.
وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ إنَّ اللهَ بالِغُ أمرِهِ قَد جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَيءٍ قَدراً؛
و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجات برای او فراهم می¬کند، و او را از جایی که گمان ندارد روزی می رساند، و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را می¬کند خداوند فرمان خود را به انجام می¬رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه¬ای قرار داده است.
بنابراین هر چند می¬توانیم با عقل ناقص و جزئی نگر خود رابطهء میان گناه و محرومیت از رزق به ویژه رزقهای مادی، را درک کنیم، همانطور که ممکن است نتوانیم رابطهء میان اخلاق نیک و بهره¬مندی از رزقهای مادی و معنوی را، به درستی، دریابیم، اما باید بدانیم که این رابطه، از نظر قرآن و معارف اصیل اسلامی، رابطه¬ای قطعی و ضروری معرفی شده¬است. ما با عقل و علم خود در برخی موارد می¬توانیم رابطهء علیّت و تأثیر و تأثر میان دو پدیده را دریابیم، اما هم خود عقل اقرار دارد که در ورای اسباب و علل ظاهری، علل و عوامل دیگری نیز هست که فراتر از درک و فهم بشر است و کشف آنها در حدود تواناییهای عقل مستقل نیست و هم این یک حقیقت مسلم قرآنی و اسلامی است که جز علل و عوامل دیگری نیز در این عالم جریان دارد که ارتباط آنها با معلولهای¬شان چندان برای ما محسوس نیست.
5- نقش کار در تربیت و بهداشت روانی
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، یکی از مهمترین عوامل سازنده شخصیت انسان کار، است. رابطهء میان کار و شخصیت انسان، رابطه دو طرفه است؛ یعنی همانطور که کار، معلول چگونگی و نوع شخصیت انسان است، شخصیت انسان و چگونگی آن نیز معلول و محصول نوع کار و شغل او است.
امام علی(ع) در یک سخن بسیار حکیمانه می¬فرمایند: النفسُ اِن لم تَشغَلهُ شَغَلَک
اگر تو نفس خود را به کاری مشغول نسازی او تو را مشغول خواهد کرد.
نفس انسان و به ویژه قدرت خیال آدمی به گونه¬ای است که اگر بیکار باشد، انسان را به تباهی و فساد خواهد کشاند. اما کار و فعالیت موجب می¬شود که قوه خیال چنان مجالی برای به انحراف کشاندن انسان پیدا نکند. اصولاً، یکی از مهمترین علل ارتکاب گناه بیکاری است.انرژیهای انسان بالاخره باید به گونه ای مصرف شوند، اگر راه درست و صوابی در پیش روی خود نداشته باشند، با توسل به راههای انحرافی و نادرست این کار را خواهند کرد. اشتغال، افزون بر اینکه از، انفجار انرژیهای متراکم جلوگیری می¬کند، مانع پیدایش افکار و وساوس و خیالات شیطانی نیز می¬شوند. به قول پاستو « بهداشت روانی انسان در لابراتوار و کتابخانه است.» ولتر یکی از فیلسوفان عصر روشنگری، می¬گفت:«هر وقت احساس می¬کنم که در و رنج و بیماری می¬خواهد مرا از پای در آورد، به کار پناه می¬برم. کار بهترین درمان دردهای درونی من است.» پاسکال: «مصدر کلیهء مفاسد فکری و اخلاقی بیکاری است. هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند باید مردم را به کار وادارد تا آن آرامش عمیق روحی که عدهء معدودی از آن آگاهند در عرصهء وجود افراد برقرار شود.»
6- کار و احساس شخصیت
در یک رباعی منسوب به امام علی(ع) چنین می¬خوانیم:
لَنَقلَ الصَّخرِ مِن قُلَلِ الجِبالِ اَحَبَّ اِلّیَّ مِن مِنَنِ الرِّجالِ
یَقُولَ النَّاسُ لِی فی الکَسبِ عارٌ فَاِنَّ العارَ فی ذُلِّ السُّؤَالِ
« هر آینه که نقل و انتقال سنگهای سنگین از بالای کوهها برای من دوست داشتنی تر از منت کشیدن از دیگران است. مردم به من می¬گویند که کسب و کار برای تو ننگ و خواریس در درخواست از مردم است.»
در یک رباعی دیگر، که باز هم منسوب به امام علی(ع) است، چنین می¬خوانیم:
کِد کَدَّ العبدِ اِن احبَبتَ اَن تُصبحَ حُرّاً و اقطَع الآمالَ مِن مالِ بَنی آدمَ طُرّاً
لا تَقّل ذا مَکسَبِ یُزریِ فَقَصدُ النَّاسِ اَزری اَنتَ مَا استَغنَیتَ عَن غیرِک اَعلَی النَّاسِ قَدراً
« اگر می¬خواهی آزاد زندگی کنی، مثل بردگان تلاش کن؛
آرزویت را از مال دیگران، به طور کلی قطع نما؛
نگو این کار مرا پست می¬کند زیرا درخواست از مردم خوارکننده¬تر است؛
زمانی که از دیگران مستغنی باشی از همهء مردم ارجمندتری.»
داستانی آموزنده
یکی از صحابهء پیامبر که فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود، در یک روز که احساس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده با مشورت و پیشنهاد همسرش تصمیم گرفت به نزد پیامبر رفته و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند. با همین نیت رفت، ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد: « هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می¬کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز می¬کند.» آن روز چیزی نگفت و به خانه خویش برگشت باز با هیولای مهیب فقر که همچنین بر خانه اش سایه افکند بود روبه رو شد. ناچار روز دیگر با همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد. آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید…. این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه خویش برگشت. و چون خود را همچنان در چنگال فقر، ضعیف و ناتوان می¬دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت. باز هم لبهای رسول اکرم به حرکت درآمد و با همان آهنگ…. همان جمله را تکرار کرد. این بار که آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد. حس کرد که کلید مشکل خویش در همین جمله یافته است. وقتی خارج شد با قدمهای مطمئن تری راه می¬رفت. با خود فکر می¬کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه می¬کنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می¬کنم واز او می¬خواهم که مرا در کاری که پیش می¬گیرم موفق گرداند و بی نیاز سازد. با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است؟ به نظرش رسید عجالتاً این قدر از او ساخته است که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد. رفت و تیشه ای عاریه کرد و به صحرا رفت. هیزمی جمع کرد و فروخت. لذت حاصل از دسترنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این کار ادامه داد، تا تدریجاً توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد. باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد. روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود: «نگفتم هر کس از ما کمکی بخواهد ما به کمک می¬دهیم، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می¬کند.»
در خواست کمک مالی از مردم و سر بار دیگران بودن، به دلیل آفات اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی فراوانی که دارد، به شدت مورد مذمت و نکوهش اسلام و اولیای اسلام قرار گرفته است.
زراره، از یاران امام صادق(ع)، می¬گوید:
شخصی به محضر امام صادق(ع) آمد و عرض کرد:«من مردی فقیر و تنگدست هستم که نه می¬توانم کار دستی انجام دهم و نه فن تجارت می¬دانم» امام صادق(ع) در پاسخ فرمودند: «کار کن؛ با سرت بار بری کن و خود را از مردم بی نیاز کن»
بنابراین، هرگز نباید به خُردی کار نگاه کرد. بله، اگر بتوانبم کاری مطابق میل خود و متناسب با موقعیت اجتماعی و وضعیت خانوادگی خود داشته باشیم، بسیار خوب؛ اما پیدا کردن شغلی مطابق میل خود هرگز مجوّز بیکاری و پذیرش خواریِ درخواست از دیگران نیست.
برخی از عالمان بزرگ اخلاق تصریح کرده¬اند که درخواست مالی از دیگران، در شرایط عادی و برای کسی که وضعیت او به حد اضطرار نرسیده، حرام است. زیرا درخواست مالی از دیگران در حقیقت به معنی شکایت از خداوند و ذلت و خواری در برابر غیر خدا است و همچنین، در اغلب موارد، مستلزم آزار و اذیت شخص مورد درخواست است و حتی در مواردی ممکن است این در خواست موجب ریای فرد درخواست شونده گردد؛ درخواست کننده به دلیل این که مسبب این کار غیر اخلاقی او بوده است، در این مسئله نقش دارد.
قرآن کریم، خطاب به پیامبر می¬فرماید: واما السائل فلاتنهر؛ و گدا را مران.
خود پیامبر اکرم در حدیثی می¬فرماید: لا ترَدُّوا السائلَ و لو بِشِقِّ تَمرةٍ و اعطُوا السائلَ و لو جاءَ علی فرسٍ؛
گدا را از خود مرانید هر چند با نصف خرمایی باشد. کسی که از شما درخواست کمک مالی دارد، به او چیزی بدهید، هر چند با اسب آمده باشد.
یعنی نباید به وضعیت ظاهری گدا نگاه کرد.
به نظر شما آیا در این زمان نیز باید به متکدیان و گدایانی که در گوشه و کنار شهر پرسه می زنند، و اظهار فقر و تنگدستی می¬کنند، کمک کرد؟ آیا کمک به گدا، به معنای کمک به بیکاری و توسعهء فقر و تکدی¬گری نیست؟ اگر گدایی و تکدی¬گری را نشانه¬ای از عدم انضباط اجتماعی بدانیم، آیا بازهم باید به گدایان کمک کرد؟ بهترین و اخلاقی¬ترین راه کمک به مستمندان را چه می¬دانید؟