نوجوانان وتربیت دینی

نوجوانان وتربیت  دینی1

شایسته است در ابتدای بحث واژه‌های مهمی که در عنوان این تحقیق آورده شده مورد بررسی قرار گیرد. واژه‌هایی همچون نوجوان، ارزش، درونی‌کردن ارزش و فطرت که گفتار اول این فصل عهده‌دار بیان این مطلب می‌باشد.
در گفتار دوم، سابقه پژوهش مورد بررسی قرار می‌گیرد. در این بخش دو کتاب مرتبط با این تحقیق مورد نقد قرار گرفته است. همچنین امتیاز نوشته حاضر نسبت به منابع مذکور مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.
در گفتار آخر این فصل به ضرورت و اهمیت عنوان مورد نظر پرداخته شده و این نکته بیان می‌شود که چرا باید ارزش‌ها را در یک نوجوان درونی‌کرد؟

گفتار اول:
مفهوم شناسی
برای ورود به بحث درونی کردن ارزش‌ها در نوجوان باید ابتدا واژگان و مفاهیم اساسی آن تحلیل و بررسی شود. از این رو در این گفتار سعی خواهد شد توضیحی مختصر درباره مفاهیم اصلی این تحقیق بیان شود.
1. نوجواني
1-1. نوجوانی در آئینه مفهوم
در تبیین دوره نوجوانی گزیری نیست جز اینکه ابتدا تعریف نوجوانی از نظر دانشمندان آورده شده و سپس محدوده سنی نوجوان مشخص گردد. و در ادامه مسئله بلوغ که مرتبط با این دوران است بیان شود.
«نوجواني معرف تغيير عميقي است که در افراد پديد مي‌آيد و بر اثر آن کودک از حال و هواي کودکي خارج مي‌شود و وارد دنياي بزرگترها مي‌گردد. از همين روي صاحبنظران دوره نوجواني را حد فاصل بين کودکي و جواني مي‌دانند. نوجوان از یک سو در حال گسیختن پیوند‌های خود با دوره کودکی است و از دیگر سو شیفته دستیابی به استقلال جوانی و بزرگسالی است ولی به طور کامل نه این است و نه آن. لذا این دوره دارای طیفی وسیع است که با بخشی از قلمرو کودکی مرتبط می‌شود و در انتهای طیف به دنیای جوانی پهلو می‌زند. »
و چون در اين دوره فرد ديگر نه کودک است و نه به درستي بالغ شده است برخي اين دوره را دوره «بي سر و ساماني روحي»  دانسته‌اند.
دانشمندان و صاحبنظران روانشناسي و تربيت نوجوان، با ملاحظه حالات، حرکات و اتخاذ مواضع نوجوانان عناويني را براي آنها ذکر کرده‌اند که هر کدام از جهتي در خور اهميت است:
دوران انتقال : انتقال از کودکي به بزرگسالي و انتقال از بي‌مسئوليتي به تکليف و مسئوليت.

دوران طوفان : طوفان رواني، عاطفي و حتي طوفان تخيل و رؤيا و همچنین تنش‌هاي متعدد در زندگي نوجوان تحولات عميقي پديد مي‌آورد و او را در معرض طوفان‌هاي روحي و وزش بادهاي دگرگون کننده قرار مي‌دهد.
دوران فشار : شرايط موجود و دگرگون‌کننده زندگي که از درون مي‌جوشد در نوجوان فشاري ايجاد مي‌کند که گاهي اين فشار ممکن است او را به انزوا بکشاند و حتي موجبات افسردگي او را فراهم سازد.
دوران اضطراب : نوجوان در این دوران دچار نوعي بيقراري و يا عدم استقرار است. هورمون‌هاي ترشح‌شده از غدد که در خون ريخته مي‌شود در او اضطرابي پديد مي‌آورد و از حال عادي و تعادل خارجش مي‌سازد.
دوران سردرگمي و تعارض : نوجوان در عزم‌ها و رفتارها سردرگم است. در انديشه و رفتار خود و هم در برخورد با ديگران دچار تعارض است در عين حال که در انديشه وصول به ايده‌آل‌هاست.
دوران منفي‌بافي : اين عنواني است که بوهلر به اين گروه داده است. نوجوان نسبت به همه چيز بدبين و معترض است و با عينک بدبيني به رفتار بزرگترها مي‌نگرد.
2-1. ديگر عناوين اين دوران
از ديگر عناوين مناسبي که توسط دانشمندان به اين سنين نسبت داده شده است عبارتند از:
«دوران اختلال، دوران بي‌نظمي، دوران اخلاق متغير، دوران جهش ناگهاني، دوران تمايلات، دوران خودخواهي کودکانه، ، دوران عبور و گذر، دوران تجديد نظر در باورها، دوران هيجان، دوران تمايلات انحصاري، دوران برزخی و دوران استحاله» .
همچنین عناوینی مانند: «دوران خواهش‌هاي متضاد» ، «دوران تولدي ديگر»  و «دوران نقطه عطف زندگی»  از دیگر مواردی هستند که دانشمندان برای این دوره از زندگی انسان برگزیده‌اند.
3-1. محدوده سني نوجواني
دوره نوجواني را نمي‌توان در سنين خاصي محدود دانست، زيرا محدوده آن بر حسب افراد و جوامع مختلف، متفاوت است.
شروع آنرا که همراه با بلوغ جنسي است تقريبا با قاطعيت بيشتري مي‌توان تعيين نمود ولی پايان آنرا برحسب شرايط فرهنگي و محيطي نمي‌توان در جوامع يکسان دانست. با اين وجود «سنين 12 تا 18 سالگي را سن نوجواني دانسته‌اند و برخي حد نهايي آنرا 22 سالگي ذکر کرده‌اند. و با توجه به اينکه معمولا دختران حدود يک يا دو سال زودتر از پسران به قلمرو بلوغ قدم مي‌گذارند اين دوره براي آنان يک يا دو سال زودتر به پايان مي‌رسد.»
همانطور که ذکر شد برخي معتقدند که براي نوجواني سن ويژه‌اي را نمي‌توان ذکر کرد، ولی نوجواني تقريبا از سن 12 سالگي آغاز و در سال‌هاي آخر دههٔ دوم زندگي پايان مي‌يابد. از همين روي برخي از صاحبنظران نيز بدون اينکه سني را براي نوجواني مشخص نمايند آنرا دو مرحله دانسته‌اند:
«مرحلهٔ فروريزي که در آن تمام ايده‌ها و افکار کودکي واژگون مي‌شود و از ميان مي‌رود. مرحله بازسازي يا سازندگي مجدد که در آن نوجوان با خطوط فکري جديدي که پيدا کرده است براي خود دنيايي مي‌سازد و سعي مي‌کند خود را با آن سازگار نمايد.»
« برخي از روانشناسان اين دوره را به سه مرحله تقسيم نموده‌اند: نوجواني نخستين، از 13تا 15 سالگي، نوجواني مياني، از 15 تا 18 سالگيو نوجواني بعدي، از 18 تا 21 سالگي.»
آنچه مسلم است اين است که اين دوره با بلوغ همراه است و تمام دگرگوني‌هاي اين دوره ناشي از رخ‌دادن بلوغ در اين دوران مي‌باشد به همين دليل لازم است تعاريفي از بلوغ نيز ارائه شود تا تعاريف دوران نوجواني با اين تعاريف تکميل گردد.
4-1. بلوغ
در عرف، بلوغ و نوجواني را دو لغت مترادف مي‌دانند و آنها را به جاي هم به کار مي‌برند، در حاليکه با يکديگر تفاوت دارند، زيرا بلوغ حالت و وضعيتي است که در دوران نوجواني پديد مي‌آيد و نوجواني مرحله‌اي ويژه از عمر است.
در فرهنگنامه وبستر بلوغ اينگونه تعريف شده است: «بلوغ به موقعيت و يا مرحله‌اي اطلاق مي‌شود که فرد از نظر جنسي قادر به عمل توليد مثل مي‌گردد و علائم آن رشد اعضاي تناسلي و تحول خصوصيات ثانويه جنسي است ؛ علاوه بر آن در موردي نظير انسان‌, بلوغ با اولين قاعدگي در دختران همراه است و به طور وسيعي‌، سني که معرف و شاخص بلوغ واقع مي‌شود ، براي پسران بين 13 تا 16 سال است و براي دختران بين 11 تا 14 سال اتفاق مي‌افتد.»
به نظر مي‌رسد اين فرهنگنامه در تعريف بلوغ دچار مسامحه شده است. زيرا بلوغ کلي‌ترين کلمه‌ايست که بکار مي‌رود و ابعاد مختلفي دارد:
بلوغ جسمي(فيزيکي)، بلوغ جنسي، بلوغ اقتصادي(اکونوميک) و اجتماعي، بلوغ رواني و بلوغ شرعي. که چون بر حسب عادت، مجموعه تغييرات بدني و روحي که مابين کودکي و جواني به وجود مي‌آيد، با اين واژه تفسير مي‌شود، فرهنگ وبستر بلوغ جنسي را براي تعريف واژه بلوغ برگزيده است. در آيات و روايات نيز اين واژه گاهي در بلوغ جنسي و گاهي در بلوغ اقتصادي بکار رفته است.
2. فطرت
1-2. تعريف لفظي
برای روشن‌شدن معنای فطرت ابتدا معنای لغوی و سپس معنای اصطلاحی آن مورد توجه قرار خواهد گرفت.
واژه فطرت از کلمه «فطر» گرفته شده است, راغب اصفهاني «فطر» را به شکافتن چيزي از جهت طول تفسير کرده و گفته است: «اصل الفطر الشق طولاً»  و در قرآن کريم آمده است:«اذا السماء انفطرت» .هنگامي که آسمان شکافته و قطعه قطعه شود.
طبرسي در معناي کلمه «فطر» گفته است: ««فطر» عبارت است از فرو ريختن از امر خداوند همان گونه که برگ از درخت فرو مي‏ريزد، و عبارت «فطرالله الخلق» کنايه از اين است که خلق از جانب خداوند پديد آمده است.»  دراينکه واژه «فطر» آنگاه که به خدا نسبت داده شود و به‏عنوان فعل الهي از آن ياد شود به معناي آفريدن و ايجاد است شکي نيست، ولي لغت شناسان معتبر خصوصيت ابداع و بي‏سابقه بودن را نيز در آن ملحوظ داشته‏اند.
بنابراين فطرت معادل خلقت نيست، بلکه معادل ايجاد وابداع است. چنانکه راغب گفته است: «ايجاد و ابداع نمودن خداوند خلق را به گونه‏اي که براي انجام فعلي خاص مناسبت داشته باشد.»
اکنون بايد ديد مقصود از ابتدايي وابداعي (بي‌سابقه) بودن چيست؟ علامه طباطبايي مقصود از آن را «ايجاد از عدم و بدون ماده پيشين دانسته که با خلقت که نوعي ترکيب و صورت‌پردازي در ماده‏هاي موجود است متفاوت مي‏باشد.»  ليکن شهید مطهري اين ابداع را مربوط به مدل و الگوي آفرينش دانسته که از ويژگي‏هاي آفرينش الهي است، زيرا در کارهاي انسان، حتي کارهايي که آنها را اختراعي و ابتکاري مي‏داند نيز عناصري از تقليد وجود دارد، زيرا قبل از او طبيعت وجود داشته و مدل‌ها و الگوهايي را به او آموخته است. 
روشن است که دو نظريه فوق با يکديگر منافات ندارند و در برخي از افعال الهي هر دو معناي ابداع وجود دارد، چنانکه در برخي ديگر فقط معناي دوم موجود است.
در قرآن کريم مشتقات کلمه «فطر» به صورت‌هاي گوناگون به کار رفته ليکن کلمه فطرت تنها يکبار استعمال شده است. بنابراين «فطرت» به معني سرشت خاص و آفرينش ويژه انسان است و «امور فطري»،يعني آنچه که نوع خلقت و آفرينش انسان اقتضاي آنرا داشته و مشترک بين همه انسان‌ها باشد.
2-2. تعريف اصطلاحی
«فطرت همان بينش شهودي انسان به هستي محض و گرايش آگاهانه وکشش شاهدانه و پرستش خاضعانه نسبت به حضرت دوست و نحوه خاصي از آفرينش است که حقيقت آدمي به آن نحو سرشته شده و جان انساني به آن شيوه خلق شده است.»
بنابراين فطرتي که در قرآن از آن نام برده شده است عبارتست از نوعي هدايت تکويني در قلمرو احساس و ادراک که ذات انساني به اقتضاي آن به گونه‌اي خلق شده است که در درون خود شناخت خاصي را نسبت به مبدأ وجود احساس کرده و تحت تأثير اين شناخت، گرايش به پرستش و خضوع در برابر آن ذات لايتناهي دارد. اين گرايش ذاتي و غير اکتسابي بوده و از اين جهت با طبيعت و غريزه مشترک است. اما بين اين سه مفهوم تمايز اساسي وجود دارد که در ذيل به آن اشاره خواهد شد.
3-2. تفاوت «فطرت» با «طبيعت» و «غريزه»
«طبيعت، غريزه و فطرت، بر ذاتيات و اقتضا‌هاي آفرينشي دلالت می‌کنند و در اين جهت مشترکند که هيچ يک از آنها اکتسابي نيستند» .
اما کاربرد آن‌ها با يکديگر متفاوت است. مفهوم طبيعت در مورد خواصِ ذاتي و چگونگي آفرينش همه مخلوقات و پديده‌هاي عالم امکان به‌کار مي‌رود و دست‌کم تمام ماديات را در بر‌مي‌گيرد و اگر در جانداران هم به کار رود، حيثيت عمومي و مشترک آن با سايرموجودات را نشان مي‌دهد. حتي بعضي معتقدند که طبيعت فقط در مورد موجودات بي‌جان کاربرد داشته و اين موجودات را از يکديگر متمايز مي‌کند؛ اما مفهوم غريزه، اقتضاهاي ذاتي و گرايش‌هاي حيواني را در مد نظر قرار داده و خصوصيات مشترک بين انسان و حيوان را شامل مي‌شود؛ مانند غريزه شيرخوارگي، به دنبال لذت جسماني و مادي بودن و …؛ در حالي که فطرت، حالتي است که در حيوانات وجود نداشته و به انسان اختصاص دارد.
فطرت فقط ويژگي خدادادي انسان را به اين لحاظ که انسان است، شامل مي‌شود و بر جاذبه‌ها و ذاتيات غير انساني دلالت نمي‌کند؛ بدين سبب بسياري از فطريات جنبه ارزشي و معنوي دارند. به عنوان مثال تلاش براي رسيدن به لذت مادي مانند غذاي لذيذ غريزي است؛ اما ايثار و فدا‌کردن لذت‌هاي مادي و شهوات، براي درک هدف بالاتر و نيل به لذت معنوي امري فطري است.
3. دروني‌کردن ارزش
1-3. درونی کردن
«مقصود از دروني‌کردن اين است که امری جزيي از وجدان شخصي شود، به گونه اي که نقص آن ارزش نزد شخص طبيعي، احساس خطا و شرم برانگيزد و شخص تعهد وجداني کند که آن را محترم بشمارد.»
بدين جهت، دروني‌کردن يک ارزش يا اعتقاد عميقترين و پايدارترين پاسخ به نفوذ اجتماعي است، انگيزه دروني کردن اعتقاد خاصي مبتني بر اين تمايل است که مي‌خواهيم رفتار و افکارمان درست و صحيح باشد. بنابراين قبول آن اعتقاد پاداش دروني دارد. اگر شخص صاحب نفوذ، مورد اعتماد ما باشد و قضاوتش را معتبر بدانيم، عقيده‌اي را که وي از آن جانبداري مي‌کند مي‌پذيريم و با نظام ارزش‌هاي خود ادغام مي‌کنيم. اما پس از اين که اين عقيده جزء نظام عقيدتي ما شد، از منبع خود مستقل مي‌شود و در مقابل تغيير به سختي مقاومت مي‌کند.
«در دروني‌کردن جزء مهم قابليت قبول است، قابليت قبول شخصي که اطلاعات را فراهم مي‌کند، در مرحله دروني کردن از نقش والايي برخوردار است.»  مثلا اگر نوشته کسي را که خيلي به نظر شما قابل قبول است بخوانيد، يعني نوشته کسي را که هم متخصص درباره آن موضوع خاص است و هم انساني صادق و راستگو، به علت تمايل شما به صحيح بودن نظريه او، تحت تاثير نظريه او قرار مي‌گيريد. اما اگر همين نظريه از سوي شخصي مطرح شود که در نظر شما شخصيتي قابل قبول نباشد، ممکن است شما تحت تاثير نظريه او قرار نگيريد يا حتي آن را انکار کنيد.
2-3. ارزش:
ارزش داراي معاني اصطلاحي بسيار گسترده است لذا ارائه يک تعريف اصطلاحي جامع و مانع براي آن اگر محال نباشد قطعا کاري مشکل است به همين خاطر بسياري از نويسندگان در ذيل مباحث خويش درباره ارزش از بيان تعريف اصطلاحي آن صرفنظر کرده اند ولي عده اي از نويسندگان به تعريف اصطلاحي آن مبادرت ورزيده اند که به برخي از آنها اشاره خواهد شد:
در جامعه شناسي ارزش را اينگونه تعريف مي‌کنند: «ارزش‌ها احساسات ريشه داري هستند که اعضاي يک جامعه در آنها سهيمند. همين احساسات غالبا اعمال و رفتار اعضاي جامعه را تعيين می‌کنند.»  از اين تعريف چند ويژگي را مي توان استنباط کرد؛ نخست اينکه ارزش‌ها احساس هستند يعني نوعي از بينش ها و نگرشها و اعتقاداتي که مردم يک جامعه به آن معتقدند. دوم ريشه دار بودن اين بينش ها و نگرش ها در بين افراد آن جامعه. و نکته ديگر اينکه نوعي توافق همگاني و جمعي نسبت به مثبت بودن آن بايد وجود داشته باشد تا معناي ارزش پيدا کند پس با اعتقاد يک فرد يا يک گروه اندک به مثبت بودن و مفيد بودن چيزي نمي توان نام ارزش را بر آن گذاشت.
البته مي توان در اين تعريف تاملي داشت و آن اينکه آيا اساسا ارزش‌ها در يک جامعه احساسات هستند يا نه اعمالي هستند که احساس همگاني نسبت به آن مثبت است . به نظر مي رسد اين نکته حايز اهميت باشد که صرف احساس خوب داشتن ارزش تلقي نمي شود بلکه همراه بودن يک اعتقاد يا عمل با احساس مثبت جامعه مي تواند آن عمل يا عقيده را در جمع ارزش‌ها قرار دهد.
باز در کتب جامعه شناسي در تعريف ارزش آمده است: «افراد عادي ، کساني که به بيماري هاي رواني دچار نيستند رفتار آنها مبتني بر هدف يا اهدافي است. اهداف و مقاصدي که افراد به دنبال آن هستند، به آن ارزش می‌گوییم.‌»
در اين تعريف ارزش با هدف يکي پنداشته شده است، اما اين تعريف نيز تعريف دقيقي نيست چون گرچه ممکن است ارزش در بعضي موارد هدف واقع شود ولي در عين حال مي تواند وسيله اي براي رسيدن به هدف نيز باشد مثلا از ارزش مي توان به عنوان وسيله تحصيل قدرت استفاده کرد و يا از آن ميتوان به عنوان وسيله اي براي رسيدن به ارزش‌هاي ديگر مثل ثروت يا احترام استفاده کرد. و از طرفي بنا به زعم بسياري از جامعه شناسان و مردم شناسان « ارزش‌ها عين هدف نيستند بلکه ارزش‌ها نتيجه غايي هدفها و مقاصد کنش اجتماعي هستند.»  يا به تعبير برخي ديگر ازجامعه شناسان از« ارزش‌ها به عنوان معيار يا قطب نما براي يافتن هدفها و مسيرهاي رسيدن به هدفها استفاده مي‌شود.»  تعريف ديگر بيان مي دارد که :« مقصود از ارزش‌ها انواع گوناگون واقعيات و اموري هستند که احتياجات انسان را برآورده مي‌کنند. به عبارت ديگر ارزش‌ها واقعيات مرجح هستند.»
اين تعريف دو ويژگي را براي ارزش بر مي‌شمارد: نخست اينکه ارزش‌ها امور واقعي هستند، دوم اينکه ارزش‌ها نيازهاي انسانها را برآورده مي‌کنند.
همانطور که بيان شد هر يک از اين تعاريف وجهي از تعريف ارزش را بيان مي دارد که مقصود از ارزش در این نوشتار اموری است که دارای این ویژگی ها باشد:
نشان دهنده طبقه بندی و درجه بندی امور از خوب تا بد یا از مثبت تا منفی است.
مفید است.
خواستنی است.
تحسین کردنی است.
احتیاجات انسان را برآورده می کند.
می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که تمام تعالیم اسلامی دارای ویژگی های فوق می باشد، تعالیمی که شامل اعتقادات، اخلاقیات و احکام است.
استاد شهید مطهری نیز به عام بودن معنای ارزش اشاره کرده اند و می فرمایند:« قلمرو ارزش‌ها محدود به موضوعات فرهنگی نیست و دامنه ارزش بسیار وسیع است زیرا ممکن است مربوط به رفتارها و اعمال باشند و یا واقعیات و پدیده های دیگر؛ یعنی آنچه برای انسان مثبت و سودآور است، می‌تواند به عنوان ارزشمند مطرح شود و آنچه منفی است به عنوان ضد ارزش،خواه با گزینش و انتخاب باشد خواه نه.»
3-3. درونی کردن ارزش
از مباحث مطرح شده در دو واژه« درونی کردن» و« ارزش» می توان« درونی کردن ارزش‌ها» را این گونه تفسیر کرد که مقصود از درونی کردن ارزش‌ها در یک نوجوان این است که در مورد اعتقادات اسلام، احکام و اخلاقیات اسلامی، یک نوجوان با طیب خاطر و تمایل درونی آنها را بپذیرد و به آها عمل کند و در پذیرش و عمل به آنها عواملی چون ترس از والدین و یا ترس از نمره انضباط و … دخالت نداشته باشد.

گفتار دوم:
پیشینه تحقیق:
اولین انسانی که پا به عرصه وجود نهاد متدین به دین الهی و خداپرست بود. اگر چه نخستین انسان خود پیامبر الهی بود و از طریق وحی با پروردگار خود ارتباط داشت اما سرشت و طبیعت انسانی او به گونه‌ای بود که جدای از وحی، پروردگار خویش را می‌شناخت و او را پرستش می‌نمود. در گذر تاریخ و تولد انسان‌هایی از نسل آدم علیه‌السلام این نکته خود را بیشتر ظاهر کرد که خصوصیاتی مانند خداشناسی و خداجویی جزو ذات فرزندان آدم است و اساسا آفرینش آنها بر پایه همین سرشت بوده است.
از آنجا که هدف از بعث رسل تربیت و اصلاح مردم به سمت خیر و نیکی است در ادیان الهی تلاش عمده‌ای بر روی تربیت و ارشاد مردم صورت گرفته است. دین مبین اسلام نیز به عنوان کامل‌ترین و آخرین دین الهی دستورات و رهنمودهای فراوانی برای اصلاح افراد جامعه ارائه داده است. در این میان از آنجا که دوران نوجوانی دوران ویژه‌ای از جهت تربیت‌پذیری و جامعه‌پذیری فرد می‌باشد دین مبین اسلام بطور خاص به تربیت و اصلاح این قشر از جامعه اهمیت ویژه‌ای داده و با توجه به ویژگی‌های منحصر به فرد نوجوانان دستورات خاصی را برای تربیت این بخش از جامعه و ملزم‌کردن آنان به رعایت ارزش‌های جامعه اسلامی نموده است.
در دوران معاصر کتاب‌های ارزشمندی در این باره نگاشته شده است. کتاب‌هایی همچون «بررسی مسائل تربیتی جوانان در روایات» و کتاب «بررسی عوامل مؤثر بر درونی کردن ارزش‌های اسلامی در دانش‌آموزان از دیدگاه مربیان تربیتی ناحیه 2 آموزش‌ و پرورش قم در سال تحصیلی 79-1378»
کتاب اول که نگاشته آقایان محمدعلی حاجی‌ده‌آبادی و سیدعلی حسینی‌زاده می‌باشد در دو بخش تحلیل روایات جوان و مجموعه روایات تنظیم شده است؛ که هر کدام از این بخش‌ها شامل فصول متعدد است. به طور مثال عنوان بخش اول از فصل اول یک سؤال است که به این صورت مطرح شده است: «نگرش یک مسلمان به نوجوان باید چگونه باشد؟» که طی چند مبحث «کارکرد و اهمیت نگرش» و «جوان کیست؟» را به عنوان تیتر انتخاب نموده است و در مورد دوره جوانی، ده خصوصیت بیان شده است.
در مبحث سوم نیز مهم‌ترین ویژگی‌های یک جوان از دیدگاه اسلام مورد بررسی قرار گرفته است که 12 ویژگی از نظر روایات بیان شده است. در بخش اول از فصل دوم این کتاب به اصول و روش‌های تربیت نوجوان و جوان پرداخته شده است و اصول ناظر به ایجاد و تقویت رفتارهای پسندیده و اصول ناظر به اصلاح بینش‌ها ، احساس‌ها و رفتارهای ناپسند مورد بررسی قرار گرفته است.
در فصل سوم همین بخش تحت عنوان «محتوای آموزشی جوانان» اینگونه آمده است که چه چیزهایی باید به آنان آموخت؟ مثل: آموزش قوانین مدنی جریانهای اجتماعی، آموزشهایی رای تقویت جسم و سلامتی بدن و آموزش‌های جنسی و …
بخش دوم این کتاب که عنوان «مجموعه روایات» را به خود اختصاص داده است. به 10 فصل تقسیم شده است و روایاتی درباره جوان و نوجوان را مورد بررسی قرار داده و نکات قابل توجهی بیان نموده است.
این کتاب دارای حدود 200 صفحه می‌باشد، که واقعا کتاب ارزشمندی است و همانطور که از عنوانش پیداست از آیات و روایات بهره فراوانی برده است و در نتیجه به عنوان یک منبع غنی قابل استناد می‌باشد. تنها نقدی که به نظر می‌رسد به این کتاب وارد باشد این است که برداشت‌هایی که از بعضی روایات آمده، نظر نویسندگان کتاب است و احتمال اشتباه در آن می‌رود. نکته دیگری که وجود داشت این بود که عمده مطالب کتاب فوق درباره جوانان است و لذا یافتن مطالب و روایاتی مخصوص دوران نوجوانی از این کتاب کمی مشکل می‌نمود.
کتاب دوم که مورد نظر این پژوهش است، کتابی است با عنوان: «بررسی عوامل مؤثر بر درونی کردن ارزش‌های اسلامی در دانش‌آموزان از دیدگاه مربیان تربیتی ناحیه 2 آموزش و پرورش قم در سال تحصیلی79-1378» این کتاب نگاشته آقای دکتر عین‌الله خادمی می باشد که در سه فصل مرتب شده است.
فصل اول این کتاب طرح تحقیق نام گرفته است و در آن اهمیت بحث و تعاریف واژه ها و اصطلاحات به صورت مختصر بیان شده است.
فصل دوم: ادبیات و پیشینه تحقیق نام دارد که به تبیین معنای ارزش به صورت مفصل و درونی کردن آن و عوامل مؤثر بر درونی کردن ارزش‌های اسلامی در متربیان پرداخته است و در آخر این فصل 19 روش تربیتی مربیان برای درونی کردن ارزش‌های اسلامی را مورد بررسی قرار داده است. و در فصل آخر که عنوان روش تحقیق را دارد به تحلیل آماری و شیوه گزینش و مباحثی از این دست، پرداخته است همانطور که از عنوان این تحقیق پیدا است کتاب مذکور بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است و روش های تربیتی این کتاب که بسیار جالب و قابل توجه می‌باشند، مورد مطالعه قرار گرفته و از آنها در این نوشتار استفاده شده است روش هایی همچون تبشیر، انذار، سیاحت و زیارت، تغافل، عفو و … . در این کتاب نیز از روایات بهره گرفته شده است.
در ابتدا نقدی که بر این کتاب وارد است عنوان طولانی کتاب می باشد که بیشتر شبیه به عنوان یک پایان نامه است تا یک کتا2. دوم اینکه روش های تربیتی که در این کتاب بیان شده است برای مربیان آمده و در مورد دانش‌آموزانی است که در مدرسه تحت نظر مربیان هستند. منحصر کردن مسایل تربیتی در این کتاب به محیط مدرسه خود اشکالی است که به این کتاب وارد است. زیرا وقتی در مورد مسائل تربیتی نوجوانی بحث می‌شود در ابتدا والدین می‌خواهند بدانند که چگونه در محیط خانواده با فرزندان نوجوانشان برخورد کنند و سپس نوبت به جامعه و محیط مدرسه می‌رسد. از این رو در این تحقیق سعی شده است روش های تربیتی و روش هایی که برای شکوفاسازی فطرت نوجوانان ارائه می‌شود تا ارزش‌ها در آنها درونی شوند، به صورت کلی بیاید تا هم والدین و هم مربیان از آن بهره بگیرند.
در این زمینه به کتابهایی همچون فطرت در قرآن نوشته آیت‌الله جوادی آملی نیز مراجعه شده است. از آنجا که بنای این تحقیق بر این است که برای درونی کردن ارزش‌ها در نوجوانان راهکارهایی در دسترس و جامع و ضمنا پایدار ارائه دهد، سعی شده از وجه مشترک بین همه انسانها یعنی فطرت به عنوان یک عامل مؤثر در اصلاح و تربیت انسان استفاده شود که در بین منابع مرتبط با این بحث قالبی جدید و شیوه‌ای بدیع می‌باشد.

گفتار سوم:
ضرورت و اهمیت بحث
در این قحط‌سال عاطفه و خزان ایمان و جهانی که خلاء هولناک و ژرفی بشریت را تهدید می‌نماید و در برهه‌ای که تحلیل مادی‌گرایانه از هستی به بن‌بست رسیده است ضرورت آشنا نمودن نوجوان با تفسیری معنوی از نظام آفرینش بیش از هر زمان دیگر جلوه‌گر می‌شود.
نوجوان دارای ضمیری پذیرا و مستعد
نوجوان به دلیل پاکی و لطافت روحی که از دوران کودکی با خود دارد و همچنین مرحله خاصی از رشد که در آن قرار دارد دارای باطنی پاک و در عین حال مستعد و تربیت‌پذیر است. در این باره روایتی از امیرالمؤمنین نقل شده که می‌فرمایند: «انما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القی فیها من شیء قبلته»  دل نوجوان مانند زمین آماده‌ای است که از هر سبزه و گیاه خالی باشد، هر بذری که در آن افشانده شود می‌پذیرد و در آغوش خود به خوبی می‌پرورد.
شکوفایی فطرت، بهترین راه تربیت نوجوان
جوانه‌های معنویت از سرچشمه زلال فطرت سر بر می‌آورند و جوشش‌های درونی انسان را باعث می‌شوند در نوجوانی چنانچه تلقین معنویت و اخلاق به خواهش‌های فطری پیوند خورد مظهر یکی از بارزترین ابعاد وجودی فرد که همان بعد اخلاقی و مذهبی است می‌شود. باید به نوجوان تفهیم نمود که قلب او پاک و زلال است، محبوب خداست و بیشتر از هر زمانی به خداوند نزدیک است. اگر این باور به فطرت و عمل به مقتضای آن در نوجوان شکوفا شود او خود مستعد پذیرش صلاح و نیکی شده و با پای خود طریق نجات و هدایت را خواهد پیمود.

اهداف
در این تحقیق سعی شده است با تمسک به قرآن کریم و آموزه‌های دینی ، برخی از ابعاد و ویژگی های نوجوانان بررسی شده و راهکارهایی مؤثر و کاربردی و پایدار در تربیت نوجوان و درونیکردن ارزش‌ها در وی ارائه  گردد. به همین جهت لازم است در ابتدا مفاهیمی چون نوجوان درونی کردن ارزش‌ها و فطرت و به فراخور آن بلوغ، ارزش، درونی‌کردن مورد بررسی قرار گیرد و در ادامه، ویژگی های نوجوان، اعم از ویژگی‌های جسمانی ذهنی، عاطفی، اجتماعی و مذهبی وی بیان شود سپس برای ارائه راهکار اصلی که شکوفاساختن فطرت پاک نوجوان است باید ابتدا درباره فطرت، امور فطری، ویژگی‌ها و مصادیق آن سخن به میان بیاید. و در آخر روش های تربیت اسلامی که عوامل شکوفایی فطرت در نوجوان هستند ارائه گردد. عواملی همچون ترغیب به خویشتن داری و نظارت درونی، پیشگیری، بصیرت‌بخشی، تربیت ب مدار مهر و محبت، خیرخواهی، مثبت‌نگری، هم‌اندیشی و همراهی‌کردن با نوجوان، الگوسازی، تبشیر و انذار و تکریم شخصیت نوجوان پند و اندرزکردن وی، سیاحت و زیارت، تامین منطقی و مشروع نیازهای نوجوانن از جمله مباحثی است که در این زمینه بیان می‌گردد.
امید است با بررسی دقیق و کاربردی این موارد راهی مناسب و پایدار برای ارزشمداری و اصلاح قشر نوجوان به دست آید.


جستجو