اخلاق اجتماعي (1)تفسیر سوره حجرات

پرهيز از تمسخر، عيب‌جويي و نام‌هاي ناروا
يآ أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَي‏ أَن يكُونُوا خَيراً مِّنْهُمْ وَلَانِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَي‏ أَن يكُنَّ خَيراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَالْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ‏ (11)
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، نبايد قومي قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نبايد زناني زنانِ [ديگر] را [ريشخند كنند]، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقبهاي زشت مدهيد؛ چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.
شأن نزول
در سبب نزول اين آيه آمده است كه روزي «صفيه» دختر «حيي ابن اخطب»  خدمت پيامبر آمد در حالي كه اشك مي‏ريخت، پيامبر از ماجرا پرسيد، گفت: عايشه و حفصه مرا سرزنش مي‌كنند و مي‏گويند: اي يهودي‏زاده! پيامبر فرمود: چرا نگفتي پدرم هارون است، و عمويم موسي، و همسرم محمد ؟ در اينجا بود كه اين آيه نازل شد.
نکات تفسيري
1. آيات پيشين اين سوره در باره وظائف مسلمانان در نزاع و مخاصمه گروه‏هاي مختلف اسلامي و تحکيم پيوندهاي دين سخن گفت، در اين آيه وآيه بعدي به شرح بخشي از ريشه‏هاي اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات بر چيده شود، و درگيري و نزاع پايان پذيرد.
2. خطاب در اين آيه و آيه بعدي با اهل ايمان است. جايگاه ايمان چنانکه در ادامه اين آيات خواهد آمد قلب است، و ايمان داراي الزامات رفتاري فراواني است و اين آيات برخي الزامات رفتاري ايمان را بيان مي‌دارد.
3. در ابتداي آيه مؤ منان را از تمسخر همديگر بازمي‌دارد و با بيان اين نکته که اي بسا فرد تمسخر شونده نزد خداوند تعالي برتر از فرد تمسخرکننده باشد، ريشه‌هاي فکري و رواني تمسخر؛ يعني خودبرتربيني را مي‌خشکاند.
درحقيقت اين آيه کريمه دستورالعملي قرآني براي ريشه کن ساختن اين رفتار ناپسند ارائه مي‌دهد تا هرگاه مؤمنان خواستند فردي را تمسخر کنند
و خوار شمارند اين نکته را به ياد آورند که ممکن است آن فرد بر خلاف ظاهرش نزد خداوندِ بزرگ منزلت والاتري داشته باشند، و در نتيجه از رفتار ناپسند خود بازايستند.
4. كلمه «سُخريه» به معناي استهزاءاست. استهزاء عبارت از سخن، اشاره و يا حرکتي است كه با آن، كسي را خوار شمارند. به طوري كه بينندگان
و شنوندگان از آن بخندند. چون غالباً مردان، مردان را، و زنان، زنان را مسخره مي‏كنند، فرموده: هيچ مردي مرد ديگري را و هيچ زني زن ديگري را مسخره نكند، وگرنه ممكن است گاهي مردي زني را، و يا زني مردي را مسخره كند.

رسول خدا فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَتَمَ ثَلَاثَةً فِي ثَلَاثَةٍ… كَتَمَ وَلِيَّهُ فِي خَلْقِهِ… وَ لَا يزْرَأَنَّ أَحَدُكُمْ بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ـ فَإِنَّهُ لَا يدْرِي أيُّهُمْ وَلِيّ‏ اللَّه. ‏
خداي عزّ و جلّ سه چيز را در سه چيز پنهان مي‏دارد…. دوستش را در ميان آفريدگانش… پس هيچ يک از شما به هيچ يك از بندگان خدا به چشم حقارت نگاه نكنيد، زيرا دانسته نيست كه كدام يك از آنان دوست
و ولي خداست.
5. «لا تلمزوا» از ماده «لمز» به معني عيبجويي و طعنه زدن است، و بعضي فرق ميان «همز» و « لمز» را چنين گفته‏اند كه «لمز» شمردن عيوب افراد در حضور آنها است، و «همز» ذكر عيوب در غياب آنها است، و نيز گفته‏اند كه «لمز» عيبجويي با چشم و اشاره است، در حالي كه «همز» عيبجويي با زبان است.
قرآن کريم در اين آيه با تعبير «لَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ؛ از يكديگر عيب مگيريد» به وحدت و يكپارچگي مؤمنان اشاره دارد و اعلام مي‏دارد كه همه مؤمنان مانند نفس واحدي هستند و اگر از ديگري عيبجويي كنند در واقع از خودعيبجويي کرده‌اند و با اين بيان کوتاه حکمت اين دستور الهي را بيان مي‌دارد و آنان را به تغيير اين رفتار تشويق مي‌کند.
6. «نَبْزْ» به معناي لقبِ زشت است و «تَنََابُزْ» به اين معنا است که به يکديگر لقب زشت دهند. اين آيه کريمه به صراحت مؤمنان را از به کار بردن هر اسم
و لقبي كه مفهومي ناخوشايند دارد و مايه تحقير مؤمنان است بازمي‌دارد.
7. حکمت اين دستور الهي در پايان آيه چنين بيان مي‌شود: «بسيار بد است كه بر كسي بعد از ايمان آوردن، نام كفر (فسوق) گذارند» و براي تاكيد بيشتر مي‏فرمايد: «و آنها كه توبه نكنند و از اين اعمال دست بر ندارند ظالم و ستمگرند» زيرا با آنکه خداي بزرگ، اين رفتار را زشت شمرده و از آن بازداشته، از اين رفتار خويش بازنمي‌گردند.
8. اسلام نسبت به رعايت حقوق مؤمنان تاکيد فراوان دارد. از مهم‌ترين حقوق مؤمنان، احترام به شخصيت و آبروي آنان است. اين آيه براي رعايت حقوق مؤمنان از تمسخر، دشنام و نام‌هاي ناروا بازمي‌دارد واين رفتارها را ناسازگار با ايمان مي‌شمارد.
روايات ائمه هدي
1. امام زين العابدين در باره آثار زيانبار تمسخر فرمود:
الذُّنُوبُ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ عِصْيانُ الْعَارِفِ بِالْبَغْي وَ التَّطَاوُلُ عَلَي النَّاسِ وَالِاسْتِهْزَاءُ بِهِمْ وَ السُّخْرِيةُ مِنْهُم‏.
گناهاني كه عذاب مي‏آورند (سه گناه است و آن) عبارت است از ظلمي كه ظالم نسبت به آن آگاهي داشته باشد، و تجاوز و تعدي به مردم
و ريشخند كردن آنها.
امام دراين سخن، تمسخر را در کنار ستم و تجاوز به ديگران از گناهاني مي‌شمارد که عذاب الهي را در پي دارد.
2. رسول خدا درباره زشتي عيب‌جويي فرمود:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : لَاتَطَلَّبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ‏؛ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِيهِ‏، تَتَبَّعَ‏ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ؛ وَ مَنْ تَتَبَّعَ‏ اللَّهُ عَثَرَاتِه، يفْضَحْهُ وَ لَوْ فِي جَوْفِ بَيتِهِ.
لغزشهاي مؤمنان را مجوئيد، زيرا هر كه لغزشهاي برادر خود را بجويد، خدا دنبال لغزشهاي او برآيد و هر كه خدا دنبال لغزشهايش برآيد، رسوايش سازد گرچه در درون خانه‏اش باشد.
3. امام باقر مي‌فرمايند:
إِنَّ أَقْرَبَ مَا يكُونُ الْعَبْدُ إِلَي الْكُفْرِ أَنْ يوَاخِي الرَّجُلُ الرَّجُلَ عَلَي الدِّينِ‏ فَيحْصِي عَلَيهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِيعَنِّفَهُ بِهَا يوْماً مَّا.
نزديكترين وضعي كه بنده به كفر دارد اين است كه با مردي برادر ديني باشد و لغزشها و خطاهاي او را شماره گيرد تا روزي او را بدانها سرزنش كند.
نکته‌ها و پيام‌ها
1) «لَمز» عيب‏جويي در روبرو و «هَمز» عيب‏جويي در پشت سر است و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن ديگران با لقب بد است.
2) با آنكه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذكر آنان به صورت جداگانه، بيانگر خطر بيشتر تمسخر و تحقير در ميان آنان است.
3) استهزا و مسخره كردن، در ظاهر يك گناه، ولي در باطن چند گناه است؛ گناهاني مانند: تحقير، خوار كردن، كشف عيوب، اختلاف‌افكني، غيبت، كينه، فتنه، تحريك، انتقام و طعنه به ديگران در آن نهفته است.
4) يكي از كارهاي مبارك رسول خدا پس از بعثت، تغيير نام افراد
و مناطقي بود كه داراي نام زشت بودند.  زيرا نام بد، زمينه اي براي شروع تمسخر و تحقير است.
5) ايمان با مسخره‏كردن بندگان خدا سازگار نيست. «يا ايها الّذين آمنوا لايسخر»
6) كسي كه مردم را از توهين به ديگران بازمي‏دارد نبايد در شيوة سخنش توهين باشد. «لايسخر قوم من قوم» (نفرمود: «لاتسخروا» يعني شما كه مسخره‏كننده هستيد).
7) مسخره، كليد فتنه، كينه و دشمني است. «لايسخر قوم…» (بعد از بيان برادري و صلح و آشتي در آيات قبل، از مسخره كردن نهي شده است)
8) ريشة مسخره كردن، احساس خودبرتربيني است كه قرآن اين ريشه را مي‏خشكاند و مي‏فرمايد: نبايد خود را بهتر از ديگران بدانيد، زيرا شايد او بهتر از شما باشد. «عسي ان يكونوا خيرا»
9) عيب‏جويي از مردم، در حقيقت عيب‏جويي از خود است. «و لاتلمزوا انفسكم»
10) بد صدا زدن، و تحقير طرف مقابل يك‌طرفه باقي نمي‏ماند، دير يا زود مسئله به دو طرف كشيده مي‏شود. «لاتنابزوا بالالقاب» («تنابزوا» از باب تفاعل و براي كار طرفيني به کار مي‌رود)
11) مسخره كردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد. «و من لم يتب فاولئك هم الظالمون» (البتّه توبه تنها به زبان نيست، بلكه توبة تحقير كردن، تكريم نمودن است).
12) تمسخر، تجاوز به حريم افراد است و اگر مسخره كننده توبه نكند، ظالم است. «فاولئك هم الظالمون»


جستجو