پرهيز از تمسخر، عيبجويي و نامهاي ناروا
يآ أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَي أَن يكُونُوا خَيراً مِّنْهُمْ وَلَانِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَي أَن يكُنَّ خَيراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَالْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11)
اي كساني كه ايمان آوردهايد، نبايد قومي قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نبايد زناني زنانِ [ديگر] را [ريشخند كنند]، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقبهاي زشت مدهيد؛ چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.
شأن نزول
در سبب نزول اين آيه آمده است كه روزي «صفيه» دختر «حيي ابن اخطب» خدمت پيامبر آمد در حالي كه اشك ميريخت، پيامبر از ماجرا پرسيد، گفت: عايشه و حفصه مرا سرزنش ميكنند و ميگويند: اي يهوديزاده! پيامبر فرمود: چرا نگفتي پدرم هارون است، و عمويم موسي، و همسرم محمد ؟ در اينجا بود كه اين آيه نازل شد.
نکات تفسيري
1. آيات پيشين اين سوره در باره وظائف مسلمانان در نزاع و مخاصمه گروههاي مختلف اسلامي و تحکيم پيوندهاي دين سخن گفت، در اين آيه وآيه بعدي به شرح بخشي از ريشههاي اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات بر چيده شود، و درگيري و نزاع پايان پذيرد.
2. خطاب در اين آيه و آيه بعدي با اهل ايمان است. جايگاه ايمان چنانکه در ادامه اين آيات خواهد آمد قلب است، و ايمان داراي الزامات رفتاري فراواني است و اين آيات برخي الزامات رفتاري ايمان را بيان ميدارد.
3. در ابتداي آيه مؤ منان را از تمسخر همديگر بازميدارد و با بيان اين نکته که اي بسا فرد تمسخر شونده نزد خداوند تعالي برتر از فرد تمسخرکننده باشد، ريشههاي فکري و رواني تمسخر؛ يعني خودبرتربيني را ميخشکاند.
درحقيقت اين آيه کريمه دستورالعملي قرآني براي ريشه کن ساختن اين رفتار ناپسند ارائه ميدهد تا هرگاه مؤمنان خواستند فردي را تمسخر کنند
و خوار شمارند اين نکته را به ياد آورند که ممکن است آن فرد بر خلاف ظاهرش نزد خداوندِ بزرگ منزلت والاتري داشته باشند، و در نتيجه از رفتار ناپسند خود بازايستند.
4. كلمه «سُخريه» به معناي استهزاءاست. استهزاء عبارت از سخن، اشاره و يا حرکتي است كه با آن، كسي را خوار شمارند. به طوري كه بينندگان
و شنوندگان از آن بخندند. چون غالباً مردان، مردان را، و زنان، زنان را مسخره ميكنند، فرموده: هيچ مردي مرد ديگري را و هيچ زني زن ديگري را مسخره نكند، وگرنه ممكن است گاهي مردي زني را، و يا زني مردي را مسخره كند.
رسول خدا فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَتَمَ ثَلَاثَةً فِي ثَلَاثَةٍ… كَتَمَ وَلِيَّهُ فِي خَلْقِهِ… وَ لَا يزْرَأَنَّ أَحَدُكُمْ بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ـ فَإِنَّهُ لَا يدْرِي أيُّهُمْ وَلِيّ اللَّه.
خداي عزّ و جلّ سه چيز را در سه چيز پنهان ميدارد…. دوستش را در ميان آفريدگانش… پس هيچ يک از شما به هيچ يك از بندگان خدا به چشم حقارت نگاه نكنيد، زيرا دانسته نيست كه كدام يك از آنان دوست
و ولي خداست.
5. «لا تلمزوا» از ماده «لمز» به معني عيبجويي و طعنه زدن است، و بعضي فرق ميان «همز» و « لمز» را چنين گفتهاند كه «لمز» شمردن عيوب افراد در حضور آنها است، و «همز» ذكر عيوب در غياب آنها است، و نيز گفتهاند كه «لمز» عيبجويي با چشم و اشاره است، در حالي كه «همز» عيبجويي با زبان است.
قرآن کريم در اين آيه با تعبير «لَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ؛ از يكديگر عيب مگيريد» به وحدت و يكپارچگي مؤمنان اشاره دارد و اعلام ميدارد كه همه مؤمنان مانند نفس واحدي هستند و اگر از ديگري عيبجويي كنند در واقع از خودعيبجويي کردهاند و با اين بيان کوتاه حکمت اين دستور الهي را بيان ميدارد و آنان را به تغيير اين رفتار تشويق ميکند.
6. «نَبْزْ» به معناي لقبِ زشت است و «تَنََابُزْ» به اين معنا است که به يکديگر لقب زشت دهند. اين آيه کريمه به صراحت مؤمنان را از به کار بردن هر اسم
و لقبي كه مفهومي ناخوشايند دارد و مايه تحقير مؤمنان است بازميدارد.
7. حکمت اين دستور الهي در پايان آيه چنين بيان ميشود: «بسيار بد است كه بر كسي بعد از ايمان آوردن، نام كفر (فسوق) گذارند» و براي تاكيد بيشتر ميفرمايد: «و آنها كه توبه نكنند و از اين اعمال دست بر ندارند ظالم و ستمگرند» زيرا با آنکه خداي بزرگ، اين رفتار را زشت شمرده و از آن بازداشته، از اين رفتار خويش بازنميگردند.
8. اسلام نسبت به رعايت حقوق مؤمنان تاکيد فراوان دارد. از مهمترين حقوق مؤمنان، احترام به شخصيت و آبروي آنان است. اين آيه براي رعايت حقوق مؤمنان از تمسخر، دشنام و نامهاي ناروا بازميدارد واين رفتارها را ناسازگار با ايمان ميشمارد.
روايات ائمه هدي
1. امام زين العابدين در باره آثار زيانبار تمسخر فرمود:
الذُّنُوبُ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ عِصْيانُ الْعَارِفِ بِالْبَغْي وَ التَّطَاوُلُ عَلَي النَّاسِ وَالِاسْتِهْزَاءُ بِهِمْ وَ السُّخْرِيةُ مِنْهُم.
گناهاني كه عذاب ميآورند (سه گناه است و آن) عبارت است از ظلمي كه ظالم نسبت به آن آگاهي داشته باشد، و تجاوز و تعدي به مردم
و ريشخند كردن آنها.
امام دراين سخن، تمسخر را در کنار ستم و تجاوز به ديگران از گناهاني ميشمارد که عذاب الهي را در پي دارد.
2. رسول خدا درباره زشتي عيبجويي فرمود:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : لَاتَطَلَّبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ؛ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِيهِ، تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ؛ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِه، يفْضَحْهُ وَ لَوْ فِي جَوْفِ بَيتِهِ.
لغزشهاي مؤمنان را مجوئيد، زيرا هر كه لغزشهاي برادر خود را بجويد، خدا دنبال لغزشهاي او برآيد و هر كه خدا دنبال لغزشهايش برآيد، رسوايش سازد گرچه در درون خانهاش باشد.
3. امام باقر ميفرمايند:
إِنَّ أَقْرَبَ مَا يكُونُ الْعَبْدُ إِلَي الْكُفْرِ أَنْ يوَاخِي الرَّجُلُ الرَّجُلَ عَلَي الدِّينِ فَيحْصِي عَلَيهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِيعَنِّفَهُ بِهَا يوْماً مَّا.
نزديكترين وضعي كه بنده به كفر دارد اين است كه با مردي برادر ديني باشد و لغزشها و خطاهاي او را شماره گيرد تا روزي او را بدانها سرزنش كند.
نکتهها و پيامها
1) «لَمز» عيبجويي در روبرو و «هَمز» عيبجويي در پشت سر است و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن ديگران با لقب بد است.
2) با آنكه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذكر آنان به صورت جداگانه، بيانگر خطر بيشتر تمسخر و تحقير در ميان آنان است.
3) استهزا و مسخره كردن، در ظاهر يك گناه، ولي در باطن چند گناه است؛ گناهاني مانند: تحقير، خوار كردن، كشف عيوب، اختلافافكني، غيبت، كينه، فتنه، تحريك، انتقام و طعنه به ديگران در آن نهفته است.
4) يكي از كارهاي مبارك رسول خدا پس از بعثت، تغيير نام افراد
و مناطقي بود كه داراي نام زشت بودند. زيرا نام بد، زمينه اي براي شروع تمسخر و تحقير است.
5) ايمان با مسخرهكردن بندگان خدا سازگار نيست. «يا ايها الّذين آمنوا لايسخر»
6) كسي كه مردم را از توهين به ديگران بازميدارد نبايد در شيوة سخنش توهين باشد. «لايسخر قوم من قوم» (نفرمود: «لاتسخروا» يعني شما كه مسخرهكننده هستيد).
7) مسخره، كليد فتنه، كينه و دشمني است. «لايسخر قوم…» (بعد از بيان برادري و صلح و آشتي در آيات قبل، از مسخره كردن نهي شده است)
8) ريشة مسخره كردن، احساس خودبرتربيني است كه قرآن اين ريشه را ميخشكاند و ميفرمايد: نبايد خود را بهتر از ديگران بدانيد، زيرا شايد او بهتر از شما باشد. «عسي ان يكونوا خيرا»
9) عيبجويي از مردم، در حقيقت عيبجويي از خود است. «و لاتلمزوا انفسكم»
10) بد صدا زدن، و تحقير طرف مقابل يكطرفه باقي نميماند، دير يا زود مسئله به دو طرف كشيده ميشود. «لاتنابزوا بالالقاب» («تنابزوا» از باب تفاعل و براي كار طرفيني به کار ميرود)
11) مسخره كردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد. «و من لم يتب فاولئك هم الظالمون» (البتّه توبه تنها به زبان نيست، بلكه توبة تحقير كردن، تكريم نمودن است).
12) تمسخر، تجاوز به حريم افراد است و اگر مسخره كننده توبه نكند، ظالم است. «فاولئك هم الظالمون»