اخلاق اجتماعي (2)تفسیر سوره حجرات

پرهيز از بدگماني، تجسس و غيبت
يا أيّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ‏ّ إِثْمٌ وَلَاتَجَسَّسُوا وَلَا يغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضاً أيحِبُّ أحَدُكُمْ أَن يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ (12)
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، از بسياري از گمانها بپرهيزيد كه پاره‏اي از گمانها گناه است، وتجسس مكنيد، و بعضي از شما غيبت بعضي نكند؛ آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‏اش را بخورد؟ از آن كراهت داريد. [پس‏] از خدا بترسيد، كه خدا توبه‏پذير مهربان است.
شأن نزول
مفسرين در سبب نزول اين آيات آورده اند: سلمان فارسي با دو نفر ديگر سفري كردند. سلمان در طول سفر به آن دو نفر خدمت مي‏كرد، و از طعام خود به آن دو مي‏داد. روزي در بين راه سلمان خوابيد و از آن دو نفر عقب ماند.آن دو وقتي به مقصد رسيدند، دريافتند كه سلمان با آنان نيست، پيش خود گفتند:
او خواسته است آنگاه که مي‏رسد، چادر زده شده باشد و غذا حاضر باشد.
آن دو چادر را سرپا کردند، همين كه سلمان رسيد، او را نزد رسول خدا فرستادند تا خورشتي از آن جناب برايشان بگيرد. سلمان به راه افتاد و نزد رسول خدا رفت. عرضه داشت: يا رسول الله دوستانم مرا فرستاده‏اند تا اگر خورشتي داريد به ايشان بدهيد. حضرت فرمود: رفقاي تو خورشت خورده اند و نيازي به آن ندارند. سلمان  برگشت و پاسخ رسول خدا را براي آن دو باز گفت.آن دو نفر نزد رسول خدا آمدند و سوگند خوردند به آن خدايي كه تو را به حق فرستاده، ما از آن گاه كه پياده شده‏ايم طعامي نخورده‏ايم. فرمود: شما با سخناني که پشت سر سلمان گفته ايد،او را خورشت خود ساخته‌ايد. اينجا بود كه آيه «أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيتاً» نازل شد.

 
نکات تفسيري
1. خداوند متعال در اين آيه کريمه، سه دستور ديگر از اخلاق اجتماعي اسلام را بيان مي‌دارد، اجتناب از گمان بد، تجسس و غيبت. رعايت اين دستورات افزون بر رشد وتعالي افراد اجتماع، امنيت روحي و رواني آنان را تضمين
و پيوندهاي اجتماعي را محکم مي‌سازد.
نخست مي‏فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد از بسياري از گمانها بپرهيزيد؛ زيرا برخي از گمانها گناه است. منظور از گمان در «كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ» گمانهاي بد است كه نسبت به گمانهاي‏ خوب در ميان مردم بيشتر است وگرنه «حسن ظن» نه تنها منعي ندارد، بلکه بدان دعوت شده است.
2. با توجه به اينکه گمان، بي‌اختيار به دل راه مي‌يابد و نمي‌توان از آن اجتناب کرد، مقصود از «اجتناب از ظن» اجتناب از پاره‏اي مقدمات اختياري آن و ترتيب اثر ندادن به آن است؛ يعني هر گاه گمان بدي نسبت به مسلماني در دل راه يافت، در عمل كوچكترين اعتنايي به آن نكنيد، رفتار خود را دگرگون نسازيد، و مناسبات خود را با وي تغيير ندهيد. بنا براين آنچه گناه است، ترتيب اثر دادن به گمان بد مي‏باشد.
3. در آموزه‌هاي ديني از مؤمنان خواسته شده با حمل سخنان و رفتار ديگران بر صحت، از گمان بد نسبت به آنان اجتناب کنند. با اين همه، گاه وظيفه افراد در اجتماع و شغلي که دارند يا شرايط زماني اقتضا مي‌کند که با نگاهي بدبينانه به ديگران بنگرند. امير المؤمنين در ضمن سخن خود فرمود:
ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ‏ عَلَي أَحْسَنِهِ حَتَّي يأْتِيكَ مَا يغْلِبُكَ‏ مِنْهُ‏ وَ لَا تَظُنَّنَ‏ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيرِ مَحْمِلًا.
كار برادر ديني خود را به بهترين وجهي مقرر دار تا آنكه دليلي به دست تو آيد كه بر تو چيره شود و راه توجيه را بر تو ببندد و به هيچ سخني كه از برادرت برآيد بد گمان مباش تا محمل خوبي براي آن تواني يافت.
همو در سخني ديگر فرمود:
إِذَا اسْتَوْلَي الصَّلَاحُ عَلَي الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ‏ وَ إِذَا اسْتَوْلَي الْفَسَادُ عَلَي الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّر.
هنگامي که صلاح و نيكي بر مردم زمان غالب گردد اگر كسي به كسي كه از او رسوايي‏اي ظاهر نشده گمان بد برد قطعاً ستم نموده. و هنگامي که بر مردم زمان، فساد غالب شود و كسي به كسي گمان خوب برد خود را گول زده‏.
علامه طباطبايي مي‌فرمايد: اين دو سخن اميرالمومنين منافاتي با يکديگر ندارند؛ زيرا سخن نخست در باره ترتيب اثر دادن به گمان بد است
و سخن دوم در باره اصل گمان بد.  بنا بر سخن امام در زماني که فساد فراگير شود، گمان خوب بردن شايسته نيست اگر چه نبايد به هر گماني ترتيب اثر داد.
4. «تجسّس» به معناي جست‌وجو و پي‌گيري در کارهايي است که مردم مي‌خواهند پنهان بماند.
در حقيقت گمان بد، زمينه را براي جست‌وجو و كشف اسرار و رازهاي نهاني مردم فراهم مي‌کند. اسلام هرگز اجازه نمي‏دهد كه رازهاي خصوصي مردم فاش شود، به سخن ديگر اسلام مي‏خواهد مردم در زندگي خصوصي خود در امنيت باشند. بديهي است اگر اجازه داده شود هر كس به جست‌وجو درباره ديگران بر خيزد حيثيت و آبروي مردم بر باد مي‏رود، و جهنمي به وجود مي‏آيد كه همه افراد اجتماع در آن خواهند سوخت.
5. آبروي برادر مسلمان همچون گوشت تن او است، و ريختن اين آبرو به وسيله غيبت و افشاي اسرار پنهاني همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبير به «مرده» به خاطر آن است كه غيبت در غياب افراد صورت مي‏گيرد و آنان همچون مردگان قادر بر دفاع از خويشتن نيستند.
6. از آنجا كه ممكن است افرادي آلوده به بعضي از اين گناهان سه‏گانه باشند و با شنيدن اين آيات متنبه شوند، و در صدد جبران بر آيند در پايان آيه راه را به روي آنها گشوده، مي‏فرمايد: «تقواي الهي، پيشه كنيد و از خدا بترسيد كه خداوند توبه‌پذير و مهربان است.» نخست بايد روح تقوا و خدا ترسي زنده شود، و به دنبال آن توبه از گناه صورت گيرد، تا لطف و رحمت الهي شامل حال آنها شود.
بصيرت‌هاي آيه
1. امنيت كامل و همه‌جانبه اجتماعي‏
دستورهاي ششگانه‏اي كه در اين آيات مطرح شده (نهي ازتمسخر، عيبجويي، القاب زشت، گمان بد، تجسّس و غيبت) هر گاه در يك جامعه، كاملاً پياده شود، آبرو و حيثيت افراد جامعه را بيمه مي‏كند.نه كسي مي‏تواند ديگران را وسيله تفريح وتمسخر قرار دهد، و نه مي‏تواند زبان به عيبجويي اين و آن بگشايد، و نه با القاب زشت، حرمت و شخصيت افراد را در هم بشكند. نه حق دارد حتي گمان بد ببرد، نه در زندگي خصوصي افراد به جست‌وجو بپردازد، و نه عيب پنهاني آنها را براي ديگران فاش كند. به سخن ديگر انسان چهار سرمايه دارد كه همه آنها بايد در پناه اين قانون قرار گيرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس و آبرو.
رسول خدا فرمود:
كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَي الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَمَالُهُ وَعِرْضُهُ وَالْغِيبَةُ تَنَاوُلُ الْعِرْض‏.
هر مسلماني خون، مال و آبرويش بر مسلمان، حرام است، و غيبت آبرو
را مي‏برد.
2. تجسّس
قرآن با صراحتِ تمام، تجسّس را در اين آيه ممنوع نموده، و از آنجا كه هيچگونه قيد و شرطي براي آن قائل نشده، نشان مي‏دهد كه جست و جو در كار ديگران و تلاش براي افشاي اسرار آنها گناه است، البته قرائني از داخل
و خارج آيه نشان مي‏دهد كه اين حكم مربوط به تجسس در زندگي شخصي
و خصوصي افراد است، و در زندگي اجتماعي نيز تا آنجا كه در سرنوشت جامعه تأثيري نداشته باشد، صادق است. اما آنجا كه ارتباطي با سرنوشت ديگران و كيان جامعه پيدا مي‏كند، شكل ديگري به خود مي‏گيرد، از اين رو شخص پيغمبر ماموراني براي جمع‌آوري اطلاعات قرار داده بود كه از آنها به «عيون» نام مي‌برند، تا آنچه با سرنوشت جامعه اسلامي در داخل و خارج، ارتباط داشت براي او گردآوري كنند.
«حذيفه يماني» مي‏گويد: در جنگ خندق در شبي از شبها (بعد از آنكه ميان لشكر احزاب اختلاف افتاد) پيامبر فرمود: آيا كسي از شما هست كه مخفيانه به لشكرگاه دشمن برود، و خبري از آنان بياورد، تا رفيق من در بهشت باشد.
به خدا سوگند هيچكس به خاطر شدت وحشت و خستگي و گرسنگي
از جا برنخاست.
هنگامي كه پيامبر چنين ديد مرا صدا زد، من خدمتش آمدم فرمود: برو، خبر اين گروه (دشمن) را براي من بياور. من آمدم در حالي كه طوفان سختي مي‏وزيد و خيمه‏ها در برابر تند باد فرو مي‏ريخت ، ناگهان ابو سفيان را ديدم كه در ميان آن ظلمت و تاريكي فرياد مي‏زند اي قريش! هر كدام دقّت كند كنار دستي خود را بشناسد، بيگانه‏اي در اينجا نباشد، من پيشدستي كردم و به كسي كه در كنارم بود گفتم: تو كيستي؟ گفت: من فلاني هستم، گفتم بسيار خوب.
سپس ابوسفيان گفت: به خدا سوگند اينجا جاي توقّف نيست، شترها
و اسبهاي ما از دست رفتند، يهود بني قريظه پيمان خود را شكستند، و اين باد
و طوفان چيزي براي ما نگذاشت. من بازگشتم و ماجرا را عرض كردم. پيامبر عرض كرد: خداوندا تو نازل كننده كتابي، و سريع الحسابي، خودت احزاب را نابود كن، خداوندا آنها را نابود و متزلزل فرماي.
به همين دليل حكومت اسلامي نيز مي‏تواند ماموران اطلاعاتي داشته باشد، يا سازمان گسترده‏اي براي گردآوري اطلاعات تاسيس كند، و آنجا كه بيم توطئه بر ضد جامعه، و يا به خطر انداختن امنيت و حكومت اسلامي مي‏رود به تجسس برخيزند و حتي در مواقع لزوم در زندگي خصوصي افراد جست‌وجو كنند. درحقيقت اين حکم براي حفظ امنيت مردم و مصالح آنان است.
خلاصه اينكه مرز ميان «تجسّس» و «به دست آوردن اطلاعات لازم براي حفظ امنيت جامعه» بسيار دقيق و ظريف است، و مسئولين اداره اجتماع بايد مراقب اين مرز باشند، تا حرمت اسرار انسانها حفظ شود، و امنيت جامعه
و حكومت اسلامي به خطر نيفتد.
امام خميني درباره لزوم هوشياري در مقابل توطئه‏ها و معرفي
خرابكاران فرمود:
امروز روزي است كه شما همه با هم مي‏خواهيد اين كشور را به سعادت برسانيد و از دست قدرتهاي فاسد بيرون كنيد. امروز بايد همه شما سازمان اطلاعات‏ باشيد، از اجزاي سازمان اطلاعات‏ باشيد. همه ماها مكلفيم كه اگر از اين خرابكارها كسي را يافتيم و بايد هم دنبال اين باشيم كه بيابيم‏ اينها را معرفي كنيم تا قواي انتظامي و نظامي بگيرند و تحويل دادگاهها بدهند و محاكمه بشوند.
3. غيبت از بزرگترين گناهان
سرمايه بزرگ انسان در زندگي اجتماعي، حيثيت و آبرو و شخصيت او است
و هر چه آن را به خطر اندازد مانند آن است كه جان او را به خطر انداخته باشد، بلكه گاه ترور شخصيت از ترور شخص مهمتر است و اينجا است كه گاهي گناه آن از قتل نفس نيز سنگين‏تر است.
يكي از فلسفه‏هاي تحريم غيبت اين است كه اين سرمايه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص در هم نشكند، و حيثيت آنها لكه‏دار نشود، و اين مطلب از ديدگاه اسلام با اهميت تلقي مي‌شود.
نكته ديگر اينكه غيبت «بدبيني» مي‏آفريند، پيوندهاي اجتماعي را
سست مي‏كند، سرمايه اعتماد را از بين مي‏برد، و پايه‏هاي تعاون و همكاري را متزلزل مي‏سازد.
از نگاه اسلام، وحدت و يكپارچگي جامعه اسلامي و انسجام و استحكام آن اهميت فوق‌العاده‏اي دارد و هر چه اين وحدت را تحكيم بخشد، اسلام بدان فرامي‌خواند، و هر چه آن را تضعيف کند، از آن بازمي‌دارد و غيبت يكي از عوامل مهم تضعيف وحدت اجتماعي است.
از اينها گذشته «غيبت» بذر كينه و عداوت را در دلها مي‏پاشد، و گاه سرچشمه نزاعهاي خونين و قتل و كشتار مي‏گردد.
خلاصه اين كه اگر در اسلام غيبت به عنوان يكي از بزرگترين گناهان كبيره شمرده شده به دليل آثار سوء فردي و اجتماعي آن است.
در اسلام براي كمتر گناهي تا اين حد مجازات سنگين برشمرده است. رسول خدا فرمود:
إِياكُمْ وَ الْغِيبَةَ فَإِنَّ الْغِيبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَاءِ إِنَّ الرَّجُلَ يزْنِي وَ يتُوبُ فَيتُوبُ اللَّهُ عَلَيهِ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْغِيبَةِ لَا يغْفَرُ لَهُ حَتَّي يغْفِرَ لَهُ صَاحِبُه‏.
از غيبت دوري كنيد! زيرا غيبت بدتر از زناست، مردي زنا مي‏كند، و بعد توبه مي‏كند، خداوند توبه او را قبول مي‏كند، امّا غيبت‏كننده را خداوند نمي‏آمرزد تا اين كه طرفي كه غيبتش را كرده است، او را ببخشد.
آن حضرت در سخني ديگر فرمود:
مَرَرْتُ لَيلَةَ اُسْرِي‌بِي عَلَيَّ قَوْمٍ يخْمِشُونَ‏ وُجُوهَهُمْ بِاَظْفَارِهِمْ فَقُلْتُ ياجَبْرَئِيلُ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يغْتَابُونَ النَّاسَ وَ يقَعُونَ‏ فِي أَعْرَاضِهِم.‏
شب معراج بر گروهي گذر كردم كه صورتهاي خود را با ناخن مي‏خراشيدند، از جبرئيل پرسيدم: اينان چه كسانند؟ گفت: اينها كساني هستند كه غيبت مردم را مي‏كردند، و آبروي آنها را مي‏ريختند.
4. موارد جواز غيبت
غيبت در برخي موارد جايز است، از جمله اين كه گاه در مقام «مشورت» براي انتخاب همسر، يا شريك در كسب و كار و مانند آن، از انسان در باره ديگري پرسش مي‏كنند. امانت در مشورت ايجاب مي‏كند معا يب او را بگويد. چنين غيبتي حرام نيست. همچنين غيبت در موارد ديگر؛ مانند احقاق حق
و دادخواهي جايز است.
كسي كه آشكارا گناه مي‏كند و به اصطلاح «متجاهر به فسق» است از موضوع غيبت خارج است، و بازگو کردن گناهاني که آشکارا انجام مي‌دهد جايز است.
دقّت در اين نکته لازم است که نبايد به بهانة جواز غيبت در اين موارد، دَرِ غيبت را به سوي خود باز نماييم و تنها به مواردي که شريعت بنا به مصلحت اجتماع جايز شمرده است، بسنده کنيم.
اين نكته نيز قابل توجه است كه نه تنها غيبت كردن حرام است، گوش دادن به غيبت، و حضور در مجلس غيبت نيز حرام است، بلكه روايات، از مسلمانان مي‌خواهند كه در برابر غيبت بي‌تفاوت نباشند، و از برادر مسلماني كه حيثيتش به خطر افتاده دفاع كنند.
نکته‌ها و پيام‌ها
1) غيبت آن است كه انسان در غياب شخصي چيزي بگويد كه مردم از آن خبر نداشته باشند و اگر آن شخص بشنود، ناراحت شود.
2) امام صادق فرمود: غيبت كننده اگر توبه كند، آخرين كسي است
كه وارد بهشت مي‏شود و اگر توبه نكند، اوّلين كسي است كه به دوزخ
برده مي‏شود.
3) پيامبر اكرم فرمودند: هركس زن يا مردي راغيبت كند، تا چهل روز نماز و روزه‏اش پذيرفته نمي‏شود.
4) وظيفة شنونده، گوش ندادن به غيبت و دفاع از مؤمن است. در حديث مي‏خوانيم: «السّامعُ شَريكُ القائل»  كسي كه غيبت را بشنود و سكوت كند، شريكِ جرم گوينده است.
5) ايمان، تعهّدآور است و مؤمن بايد از برخي افكار و اعمال دوري
نمايد. «يا ايها الّذين آمنوا اجتنبوا…» (ايمان، با سوءظن و تجسّس و غيبت سازگار نيست.)
6) براي دوري از گناهان حتمي، بايد ازگناهان احتمالي اجتناب كنيم. (بنابراين از آنجايي كه برخي گمان‏ها گناه است، بايداز بسياري گمان‏ها، دوري كنيم.) «اجتنبوا كثيراً… انّ بعض الظن اثم»
7) اصل بر اعتماد، و برائت انسان ها است. «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ‏ّ إِثْمٌ»
8) براي جلوگيري ازغيبت بايد زمينه‌هاي غيبت را مسدود کرد. (راه ورود به غيبت، اوّل سوء ظن وسپس تجسّس است، لذا قرآن به همان ترتيب نهي کرده است.) « اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ …وَلَاتَجَسَّسُوا وَلَا يغْتَب»
9) گناه، گر چه درظاهر شيرين و دلنشين است، ولي در ديد باطني وملکوتي، از خباثت و تنفر آور است. «يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ.»
10) تقوا انسان را به سوي توبه سوق مي‌دهد. «وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ»
11) توبه، گناهان گذشته را جبران مي‌کند. «لايغتب… ان اللَّه توّاب رحيم»
12) خداوند عذرپذير و توبه‌پذير است، و اين جلوه‏اي از رحمت اوست. «توّاب رحيم»


جستجو