إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (15)
در حقيقت، مؤمنان كسانياند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كردهاند؛ اينانند كه راست كردارند.
نکات تفسيري
1. اين آيه به تبيين ايمان ديني و شاخصههاي اعتقادي و رفتاري مؤمنان پرداخته، ويژگيهاي مومنان راستين را توضيح ميدهد و ميفرمايد: «مؤمنان واقعي تنها كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردهاند، سپس هرگز شك و ريبي به خود راه نداده، و با اموال و جانهاي خود در راه خدا به جهاد پرداختهاند.» خداوند متعال در پايان آيه ، بر صدق ايمان اين مؤ منان گواهي ميدهد و آنان را ميستايد.
2. شاخصههاي ايمان راستين بنا بر اين آيه عبارتند از:
الف ـ اعتقاد و باور قلبي به خداي بزرگ، راستي رسالت و حقانيّت رهآورد رسالت.
ب ـ ثبات و پايداري بر ايمان و راه نيافتن هر گونه شک و ترديد در دل، در کوران حوادث و فتنهها.
بزرگترين آفت ايمان شک و ترديد است. خداوند تعالي، امنيت پايدار
و هدايت راستين را در سايه استقامت در باورهاي ديني ميسّر ميداند و به چنين مؤمناني نويد نصرت وبشارت ميدهد:
الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (انعام: 82)
كساني كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالودهاند، براي آنان ايمني است و ايشان راهيافتگانند.
إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (فصلت: 30)
در حقيقت، كساني كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ايستادگي كردند، فرشتگان بر آنان فرود ميآيند [و ميگويند:] «هان، بيم مداريد
و غمين مباشيد، و به بهشتي كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.
ج ـ مجاهدت و تلاش پيگير با مال و جان در انجام تکاليف الهي و دفاع از حريم دين و آموزههاي وحياني.
سيماي مؤمن واقعي
آيه دهم و پانزدهم اين سوره، آيه دوم سوره انفال و آيه شصت ودو سوره نور، سيماي مؤمنان حقيقي را ترسيم ميکنند. بنا بر اين آيات، مؤمنان حقيقي کساني هستند که:
1. دلهاي آنان به ياد خدا ميتپد، نه به ياد مال و مقام و… «اذا ذكر اللَّه
وَجِلَت قُلُوبُهُم»
2. همواره در حرکت و تکامل هستند و توقفي در کارشان نيست و در برابر هر پيام الهي متعهد، عاشق و عامل هستند. «وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً»
3. تنها تكيهگاه آنان ايمان به خداست، نه قراردادها و وابستگيهاي شرق
و غرب و… . «علي ربّهم يتوكّلون»
4. در نظام اجتماعي، پيرو رهبر الهي هستند و بدون دستور او حركتي نميكنند و نسبت به او وفادارند.
إِذا كانُوا مَعَهُ عَلي أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّي يَسْتَأْذِنُوهُ
5. خود را برتر از ديگران نميدانند و به همه به چشم برادري نگاه ميكنند. «انّما المؤمنون اخوة»
6. ايمان آنان پايدار و بر پايه علم، عقل و فطرت استوار است و به خاطر عمل به آنچه ميدانند، به درجة يقين رسيدهاند. تبليغات و حوادث تلخ
و شيرين آنان را دلسرد و دچار ترديد نميكند. «ثمّ لم يرتابوا»
7. هر كجا لازم باشد، با مال و جان از مكتب دفاع ميكنند. «و جاهدوا باَموالهم و انفسهم»
برگي از دفتر تاريخ
در «الدر المنثور» در ذيل آية «إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا…» آمده عدهاي از راويان از سهل بن حنيف روايت كردهاند:
ما در روز «حديبيه» كوشش ميكرديم آن صلحي كه بين رسول خدا
ومشركين برقرار شد، برقرار نشود، و تاخيرافتد، و ميل داشتيم دست به جنگ بزنيم.
عمر بن خطاب ميگويد: به خدا سوگند هيچگاه در رسالت محمد شك نكرده بودم مگر در اين روز، خدمت پيامبر رفتم و به او گفتم: اي رسول خدا ، مگر نگفته بودي كه به زودي وارد مسجد الحرام خواهي شد و كليد كعبه را خواهي گرفت، و همراه ديگران در عرفات وقوف خواهي كرد؟ و حال آنكه نه قربانيهاي ما به خانه رسيد، و نه خودمان؟
پيامبر فرمود: آيا گفتم كه در اين سفرتان؟
عمر گفت: نه!
رسول خدا فر مود: شما به زودي وارد مسجد الحرام خواهيد شد، و من كليد كعبه را خواهم گرفت، و من و شما سرخود را در مكه خواهيم تراشيد، و با كساني كه به عرفات ميروند، به آنجا خواهيم رفت.
آن گاه رسول خدا رو به عمر كرده و چنين فرمود: آيا روز احد را فراموش كردهايد كه ميگريختيد و به پشت سرتان نگاه نميكرديد و من از پي شما، شما را فراميخواندم؟ آيا روز احزاب را فراموش كردهايد كه دشمن از بالاي مدينه و پايين آن به شما حمله كردند، و چشمها تيره شد، و جانها به گلوگاهها رسيد؟ و فرمود: فراموش كردهايد؟ مسلمانان گفتند: اي رسول خدا! خدا و رسولش راست ميگويند، ما در آنچه تو انديشيدهاي نينديشيدهايم، و تو به خدا و فرمان او داناتري.
چون در سال عمرهْْ القضا، پيامبر وارد مكه شد و سر خود را تراشيد، خطاب به آنها فرمود: اين همان چيزي است كه به شما وعده داده بودم. و چون روز فتح مكه فرا رسيد و رسول خدا كليد كعبه را گرفت، فرمود: عمر بن خطاب را پيش من فراخوانيد. و فرمود: اين وعدهاي است كه به شما داده بودم. و چون در مراسم حجهْْ الوداع در عرفات وقوف كردند به عمر فرمودند: اين وعدهاي است كه به شما داده بودم. در اين هنگام عمر گفت: اي رسول خدا هيچ فتحي در اسلام مهمتر از صلح حديبيه نيست.
نکتهها و پيامها
1) قرآن، هم ملاك و معيار كمال را بيان ميكند، «انّ اكرَمَكم عند اللّه اتقاكم» و هم الگوهاي كامل را نشان ميدهد. «انّما المؤمنون الّذين… »
2) ايمان به پيامبر، در كنار ايمان به خداوند لازم است. «آمنوا باللّه
و رسوله»
3) نشانة ايمان واقعي، پايداري و عدم ترديد در آن است. ايمان در شرايط عادي چندان دشوار نيست، مهم پايداري بر ايمان در شرايط سخت و در فتنههاست. مؤمن بودن دشوار است، اما مؤمن ماندن دشوارتر است. بسياري در صراط مستقيم ميآيند ولي در آن نميمانند. «ثمّ لم يرتابوا»
4) ايمان، امري باطني است که از راه عمل شناخته ميشود. «إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ»
5) ايمان، بدون جهاد شعاري بيش نيست. جهاد تنها در زمان جنگ نيست
و همواره در ابعاد گوناگون مالي، علمي و اقتصادي ادامه دارد. «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» (کمال ايمان به گذشت از جان ومال حاصل ميشود)
6) در فرهنگ اسلام، جهاد مالي و جاني، بايد در راه خدا باشد. «جاهدوا… في سبيل اللّه»
7) پايداري در ايمان و مجاهدت با مال و جان، گواه صدق و راستي در ايمان است. «أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»