اى آنكه انوار قدسى اش براى ديدگان دوستداراناش كمال روشنايى است و انوار جمالش براى دلهاى عارفان اش جلابخش است ، اى آرزوى دلهاى مشتاقان و اى نهايت آرزوهاى دوستداران ، درخواست مىكنم از تو دوستىات را و دوستى آن را كه تو را دوست مىدارد و دوستى هر عملى كه مرا به تو نزديك مىكند .
در اين مناجات ، انسان محبّ و شيفته ـ كه اندكى از حلاوت محبّت را چشيده است ـ از خداوند متعال تقاضاهاى مهمّى مطالبه مىكند ؛ از جمله گزينش و انتخاب شدن براى مقام قرب و ولايت ، خلوص در محبّت ، شوق لقا ، رضا به قضا ، ديدار جمال الهى و پناه از هجران و فراق خداوند . در ادامه مناجات چنين علائم و نشانههايى براى محبّين و مشتاقين راستين ذكر شده است : عادتشان آرامش در درگاه الهى است ، روزگارشان در ناله و زارى از فراق محبوب سپرى مىشود ، پيشانىاشان هميشه بر خاك است ، چشمانشان هميشه بيدار و اشك ريزان است ، قلوبشان شيفته و اسير محبّت الهى است و دلهايشان از شكوه و هيبت الهى از جاى كنده شده است . زيبائى هاى محبوب ؛
در ادامه مناجات امام سجّاد عليهالسلام به صورت اجمالى ، اشارهاى به زيبايىهاى محبوب مىنمايند . به طور مثال همانند شاعرى كه در مقام وصف اشتياق خود به محبوب است ، گريزى به نشانههاى محبوب خود مىزند .
« يا مَنْ اَنْوارُ قُدْسِهِ لِأبْصارِ مُحِبّيهِ رائِقَةٌ وَسُبُحاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عارِفيهِ شائِفَةٌ يا مُنى قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ وَيا غايَةَ آمالِ الْمُحِبّينَ » .
مناسب است اندكى در واژههاى فراز فوق از اين نيايش تأمّل نماييم . انوار جمع نور مىباشد و واژه قدس ، مقام قدوسيّت ذات بارى تعالى است و به مقام پاكيزگى و طهارت از همه بدىها و پليدىها اشاره دارد[2] .
واژه رائقة ؛ به معناى درخشندگى و تلألوى مقام قدّوسيّت است[3] . انسان محبّ هنگامىكه به مقام قدوسيّت نظر مىكند و آن زيبايى و درخشندگى را مشاهده مىنمايد ؛ شادمان و مسرور شده و به آن عشق مىورزد . اين كلمه در عبارات عرفى مردم هم ديده مىشود . در اصطلاح عامّه مردم ، هنگامىكه چيزى بسيار زيبا و تميز باشد ، مىگويند اين شىء برق مىزند .
واژه سبحات ؛ اين كلمه جمع سبحه[4] به معناى دعا خواندن است ، خداوند متعال ، انسان را به سمت خود دعوت مىكند و او را هدايت مىنمايد . اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« سبحان من اتّسعت رحمته لأوليائه في شدّة نقمته واشتدّت نقمته لأعدائه في سعة رحمته »[5] .
پاك و منزّه است خدايى كه در شدت غضب او رحمتش بر دوستانش فراگير است و در عين فراگيرى رحمتش ، غضبش بر دشمنانش شديد است .
رحمت بيكران الهى ؛
عاشق ، تمام اوصاف معشوق را دوست مىدارد . اوصاف خداوند متعال در جمال و جلال جمع است و انسان محبّ ، اوصاف جمالى و جلالى خداوند سبحان را دوست مىدارد .
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِد بوالعجب من عاشق اینهر دو ضد[6]
در روايتى آمده است كه حضرت عيسى عليهالسلام مىخنديد ، حضرت يحيى عليهالسلام به حضرت عيسى عليهالسلام عرض كرد :
« كأنّك آمنت مكراللّه وعذابه » .
گويى از مكر و عذاب خداوند در امانى .
حضرت عيسى عليهالسلام در پاسخ فرمود :
« كأنّك آيست من فضل اللّه ورحمته » .
گويى از فضل و رحمت خدا نااميد شدهاى .
خدواند متعال به آن دو وحى كرد و فرمود :
« إنّ أحبّكما إلىّ أحسنكما ظنّا بي »[7] .
آن كسى از شما را بيشتر دوست دارم كه به من خوش گمانتر باشد .
آرى لطف و رحمت الهى وسيع و بيكران است . امام سجاد عليهالسلام در روز عرفه در ضمن نيايش فرمودند :
« يامن سَبَقَت رحمَتُه غضبَه »[8] .
اى كسى كه رحمت او بر غضباش پيشى گرفته است .
دوستان و دشمنان خدا در قرآن ؛
در فراز بعدى امام سجّاد عليهالسلام مىفرمايند :
« يا مُنى قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ وَيا غايَةَ آمالِ الْمُحِبّينَ اَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنى اِلى قُرْبِكَ » .
منتهاى آرزوى بنده محب و مشتاق ، ميهمان شدن در بارگاه ذات اقدس پرودگار است . محب در اين مرحله درخواست مىكند كه فقط خداوند سبحان را دوست داشته باشد . او چنين مىپندارد كه اگر قرار است كسى ديگرى را دوست داشته باشد ، چه بهتر كه آن شخص نيز دلداده خداوند باشد . او همچنين شيفته عملى است كه به وسيله آن يك گام به خداوند نزديكتر شود .
امّا چه كسانى خداوند سبحان را دوست مىدارند ؟ براى پاسخ به اين پرسش بهتر است اندكى در قرآن مجيد تأمّل نماييم . روشن است كه خداوند متعال عدهاى را دوست مىدارد و عده ديگرى را دشمن مىدارد . در قرآن مجيد نام ده گروه كه خداوند متعال آنان را دوست مىدارد ، آمده است .
اين گروهها عبارتند از :
1 ـ نيكوكاران : «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[9] .
خداوند نيكوكاران را دوست دارد .
2 ـ آمرزش خواهان : «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ»[10] .
خداوند آمرزش خواهان را دوست دارد .
3 ـ پاكيزگان : «وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»[11] .
و پاكيزگان را دوست مىدارد .
4 ـ پرهيزكاران : «فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»[12] .
خداوند پرهيزكاران را دوست دارد .
5 ـ صابران : «وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»[13] .
خداوند شكيبايان را دوست دارد .
6 ـ متوكّلان : «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»[14] .
خدا اهل توكل را دوست دارد .
7 ـ دادگران : «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»[15] .
خداوند دادگران را دوست دارد .
8 ـ پاكان : «وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»[16] .
خداوند پاكان را دوست دارد .
9 ـ پيروان پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم : «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ»[17] .
بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد ، تا خدا نيز شما را دوست داشته باشد .
10 ـ مجاهدان استوار : «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ»[18] .
در حقيقت خداوند كسانى را كه در راه او صف در صف جهاد مىكنند ، چنانكه گويى ايشان بنيادى ريخته از سرب اند .
دوازده گروه نيز در قرآن مجيد نام برده شده است كه خداوند متعال آنان را دوست نمىدارد و دشمن مىدارد ، كه عبارتند از :
1ـ تجاوزكاران : «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ»[19] .
خداوند تجاوزكاران را دوست ندارد .
2 ـ كافران گنهكار : «وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ»[20] .
خداوند هيچ كفر پيشه گنهكارى را دوست ندارد .
3 ـ كافران : «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ»[21] .
خداوند كافران را دوست ندارد .
4 ـ ستمكاران : «وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»[22] .
خداوند ستمكاران را دوست ندارد .
5 ـ متكبّران فخرفروش : «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً»[23] .
خداوند كسى را كه متكبّر فخر فروش باشد ، دوست ندارد .
6 ـ خيانت گران گنهكار : «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّاناً أَثِيماً»[24] .
خداوند خيانت گران گنهكار را دوست ندارد .
7 ـ اهل فساد : «وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»[25] .
خداوند مفسدان را دوست ندارد .
8 ـ اسراف كاران : «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[26] .
او اسراف كاران را دوست ندارد .
9 ـ خائنان : «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ»[27] .
خداوند خائنان را دوست ندارد .
10 ـ مستكبران : «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ»[28] .
او مستكبران را دوست ندارد .
11 ـ شادى زدگان : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ»[29] .
خداوند شادى زدگان را دوست ندارد .
12 ـ دوست داران نشر زشتىها : «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ»[30] .
كسانى كه خوش دارند كه بدنامى در حق مؤمنان شايع گردد ، در دنيا و آخرت عذابى دردناك دارند .
دقّت و تأمل در اين دو گروه ، براى ما بسيار راهگشا مىباشد . نخست بايد به كسانى كه خداوند متعال آنان را دوست مىدارد نزديك شده و به دنبال آن تلاش كنيم كه از همان گروه و افراد شويم . سپس بايد از كسانى كه خداوند سبحان آنان را دشمن مىداد دور شويم و مراقبت كنيم كه از آن گروه نباشيم .
نشانههاى محبّين در حديث معراج ؛
تأمّل در حديث معراج براى كسانى كه مدّعى حبّ اللّه هستند بسيار حائز اهميت است . بنابراين حديث ، خداوند متعال به رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود :
« يا أحمد ! ليس كلّ من قال أحبّ اللّه أحبّني حتّى يأخذ قوتاً ويلبس دوناً ويَنام سجوداً ويطيل قياماً ويلزم صمتاً ويتوكّل عليّ ويبكي كثيراً ويقلّ ضحكاً ويخالف هواه ويتّخذ المسجد بيتاً والعلم صاحباً والزهد جليساً والعلماء أحبّأ والفقراء رفقاء » .
اى احمد ! چنين نيست كه هر كس بگويد من خدا را دوست دارم ، مرا دوست بدارد مگر آنكه به اندازه ادامه حيات غذا بخورد و لباس ساده به تن نمايد و در حال سجده بخوابد و زياد بايستد [عبادت در حال قيام] و همواره ساكت باشد و بر من توكل نمايد و زياد گريه كند و اندك بخندد و مخالفت با هواى نفس كند و مسجد را خانه خود بداند و باعلم و دانش همراه باشد و با زهد همنشين باشد و علما دوستان او باشند و فقرا يار و همدم او باشند .
« ويطلب رضايي ويفرّ من العاصين فراراً ويشغل بذكري اشتغالاً
ويكثر التسبيح دائماً ويكون بالوعد صادقاً ، بالعهد وافياً ويكون قلبه طاهراً وفي الصلاة زاكياً وفي الفرائض مجتهداً وفيما عندي من الثواب راغباً ومن عذابي راهباً ولأحبّائي قريناً وجليساً » .
طالب خشنودى من باشد و از گناهكاران فرار كند و مشغول ذكر و ياد من باشد و همواره و زياد مرا تسبيح گويد [مرا پاك و منزه بداند ] ، در وعده راستگو باشد و بر عهد وفا كند و قلبى پاك داشته باشد و در نماز پاك باشد و در واجبات سخت كوش باشد و رغبت به ثواب من داشته باشد و از عذاب من بترسد و همراه و همنشين دوستانم باشد .
« يا أحمد ! لوصلّى العبد صلاة أهل السماء والأرض ويصوم صيام أهل السماء والأرض ويطوي من الطعام مثل الملائكة ولبس لباس العاري ثمّ أرى في قلبه من حبّ الدنيا ذرّة أو سعتها [سمعتها ]أو رئاستها أو حليّها أو زينتها لايجاورني في داري ولأنزعنّ من قلبه محبّتي وعليك سلامي ورحمتي والحمدللّه ربّ العالمين »[31] .
اى احمد ! اگر كسى به اندازه اهل آسمان و زمين نماز بخواند و به اندازه اهل آسمان و زمين روزه بگيرد و مانند فرشتگان غذا نخورد و به حداقل لباس اكتفاء كند ، امّا در قلب او اندكى از حبّ دنيا ببينم يا شهرت و رياست دنيا را بخواهد يا شيرينى و زينت آن را بخواهد ، هرگز در خانه من مجاورم نخواهد شد و محبّت خود را از قلب او مىزدايم ، درود و رحمت من بر تو و حمد مخصوص خداى پرورش دهنده عالميان است .
روايت فوق بسيار گويا و تكان دهنده است . براساس روايت فوق مىبايد به غذا و لباس خود دلبستگى نداشته باشيم و به حداقل آن قناعت نماييم . طبق مفادّ حديث بايد مراقب باشيم كه حتّى در حالت خواب ، ارتباط خود را با خداوند سبحان قطع نكنيم و در حالت سجده بخوابيم بايد در دل شب از خواب برخيزيم و از آلودگى به گناهان اشك بريزيم . در احوالات اويس قرنى آمده است كه يك شب را در حالت سجده به صبح مىرساند و شب ديگر را در حالت ركوع سير مىكرد . در احوالات برخى از بزرگان ـ كه خود شاهد بودهام ـ نيز نقل شده كه در حرم ثامن الحجج عليهالسلام از ابتداء شب تا طلوع آفتاب يك بار قرآن كريم را ختم مىكردند . بيهوده گو نباشيم ، به خداوند متعال متوكّل باشيم ، به اين معنا كه دل به اسباب ظاهرى نبنديم و خداوند سبحان را مسبب الاسباب بدانيم و قطع داشته باشيم كه :
« إذا أراد اللّه أمرا هيّأ أسبابه »[32] .
اگر خداوند كارى را بخواهد انجام دهد ، عوامل و علل آن را آماده مىكند .
در روايات آمده است كه حضرت شعيب عليهالسلام سال هاى زيادى گريه كرد . خداوند به او گفت : اگر از ترس آتش گريه مىكنى ، آتش جهنّم را بر تو حرام كردم و اگر طمع به بهشت دارى ، بهشت را بر تو واجب گردانيدم . شعيب عليهالسلام گفت : بار الها ! به خاطر شوق لقاى توست كه هميشه گريانم . خداوند سبحان نيز به اين دليل حضرت موسى عليهالسلام را ده سال خدمتگزار حضرت شعيب عليهالسلام قرار داد[33] .
زهد فروشان ، طالب دنيا ؛
اميرالمؤمنين عليهالسلام در يكى از خطبههاى نهج البلاغه ، اصناف مردم را برمىشمارند . ايشان در بخشى از اين خطبه در مورد گروهى كه در واقع طالب دنيا هستند و در ظاهر ، زاهد و دنيا گريز ، مىفرمايند :
« ومنهم من يطلب الدنيا بعمل الآخرة ولايطلب الآخرة بعمل الدنيا، قد طأمن من شخصه وقارب من خطوه وشمّر من ثوبه وزخرف من نفسه للأمانة واتّخذ ستراللّه ذريعة إلى المعصية ومنهم من أبعده عن طلب الملك ضؤولة نفسه و انقطاع سببه فقصرته الحال على حاله فتحلّى باسم القناعة وتزيّن بلباس أهل الزّهادة وليس من ذلك في مراحٍ ولامغدى »[34] .
گروهى ديگر با اعمال آخرت ، دنيا را مىطلبند و با اعمال دنيا در پى كسب مقام هاى معنوى آخرت نيستند . خود را كوچك و متواضع جلوه مىدهند ، گامها را ريا كارانه و كوتاه بر مىدارند و دامن خود را جمع كرده ، خود را همانند مؤمنان واقعى مىآرايند و پرده پوشى الهى را وسيله معصيت و نافرمانى خداوند قرار مىدهند . و برخى ديگر ، كه با پستى و ذلّت و فقدان امكانات ، از به دست آوردن قدرت محروم ماندهاند خود را به زيور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشيدهاند . اينان هرگز در هيچ زمانى از شب و روز ، از زاهدان راستين نبودهاند .
آرى ! بايد مواظب و مراقب باشيم ، تا خداى نكرده ، در پرتو و سايه زهد و دنيا گريزى ، حبّ دنيا و دنيا خواهى در زواياى دل هاى ما پنهان نشده باشد . خداوند سبحان مىفرمايد :
«تِلْكَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[35] .
سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان برترى جويى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزگاران است .
بنابر حديث معراج خداوند متعال به رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايد : اگر ظاهر عمل انسان شبيه اعمال انسان مؤمن و محبّ باشد و به اندازه همه مخلوقات در آسمان و زمين عبادت كند ، نماز بخواند و روزه بگيرد ، امّا در دلش ذرهاى محبّت به شهوت ، زينت و رياست دنيا وجود داشته باشد ، اين اعمال فايده چندانى براى او نخواهد داشت .
برادران و دوستان عزيز ! اين گونه نباشد كه اين سخنها را فقط بشنويم و براى ديگران بيان كنيم و در اين حد متوقّف شويم . اين سخنان ارزشمند ، تأمّل و توجّه مىخواهد و بايد به آن جامه عمل بپوشانيم . بعضى از افراد از دنيا و رياست آن دست كشيدهاند امّا نه به اين دليل كه تارك دنيا شدهاند بلكه چون نمىتوانند به آن دست يابند لباس زهد بر تن كردهاند . آنها بيش از هر كس ديگرى دوستى دنيا را در دل دارند ولى نمىتوانند به خواستههاى دنيوى خود برسند . امام صادق عليهالسلام مىفرمايند : روزى حضرت عيسى عليهالسلام با گروهى از روستايى مىگذشتند ؛
« فوجد أهلها موتى في الطريق والدور ، فقال : إنّ هؤلاء ماتوا بسخطه ولو ماتوا بغيرها تدافنوا ، قال : فقال أصحابه : وددنا أنّا عرفنا قصّتهم ، فقيل له : نادهم يا روح اللّه » .
ديد كه اهل آن روستا در راهها و خانهها مردهاند ، حضرت عيسى عليهالسلام فرمود : اينان با عذاب الهى مردهاند و اگر به غير آن بود يكديگر را دفن مىكردند . اصحاب حضرت عيسى عليهالسلام گفتند : دوست داريم سرگذشت آنان را بدانيم . به حضرت عيسى عليهالسلام گفته شد : از آنان بپرس .
« فقال : يا أهل القرية ! فأجابه مجيب منهم لبّيك ياروح اللّه ! قال : ماحالكم و ما قصّتكم ؟ قال : أصبحنا في عافية وبتنا في الهاوية . فقال : ما الهاوية ؟ قال بحار من نار فيها جبال من النّار » .
حضرت عيسى عليهالسلام گفت : اى اهل روستا ! يكى از آنان پاسخ داد: بلى اى روح اللّه ! حضرت عيسى عليهالسلام پرسيد : حال و سرگذشت شما چه بود ؟ گفت : در سلامتى صبح كرديم و در هاويه شب كرديم ، حضرت عيسى عليهالسلام پرسيد : هاويه چيست ؟ گفت : درياهايى از آتش كه در آن كوههايى از آتش است .
«قال ومابلغ بكم ما أرى ؟ قال : حبّ الدنيا وعبادة الطاغوت ، قال : وما بلغ بكم من حبّكم الدّنيا ، قال : كحبّ الصبي لأمّه إذا أقبلت فرح وإذا أدبرت حزن » .
حضرت عيسى عليهالسلام پرسيد : چرا به اين روزگار درآمديد ؟ گفت : به خاطر دوستى دنيا و تسليم شدن در برابر حاكمان ستمگر . حضرت عليهالسلام پرسيد : چگونه دنيا را دوست مىداشتيد ؟ گفت : مانند دوستى فرزند مادرش را كه اگر به سوى او آيد خوشحال مىشود و اگر از او روى برگرداند ، ناراحت مىگردد .
« قال : وما بلغ من عبادتكم الطاغوت ؟ قال : كانوا إذا أمرنا أطعناهم ، قال : فكيف أجبتني أنت من دونهم . قال : لأنّهم ملجمون بلجم من نار ، عليهم ملائكة غلاظ شداد وأني كنت فيهم ولم أكن منهم فلمّا أصابهم العذاب أصابني معهم فأنا معلّق بشعرة، أخاف أن اكبكب في النار » .
حضرت عيسى عليهالسلام پرسيد : چگونه از حاكمان ستمگر اطاعت مىكرديد ؟ گفت : اگر به ما امر مىكرديد ، ما اطاعت مىكرديم ، حضرت عيسى عليهالسلام پرسيد : چرا از ميان آنان تو پاسخ مرا دادى ؟ گفت : چون به آنان لگامهايى از آتش زده شده است و فرشتگانى خشمگين و سخت گير بر سر آنان ايستادهاند و من در ميان آنان بودم ولى از آنان نبودم[36] ، امّا هنگامى كه عذاب آمد ، من نيز گرفتار شدم و اكنون به مويى آويزان هستم و هر آن مىترسم كه در آتش سقوط نمايم .
« فقال عيسى عليهالسلام لأصحابه : النوم على المزابل وأكل خبز الشعير يسير مع سلامة الدّين »[37] .
حضرت عيسى به يارانش فرمود : خوابيدن در كنار زبالهها و خوردن نان جو آسان است (كنايه از سختترين شكل زندگى) در صورت ديندار بودن .
بر اساس اين روايات نبايد هيچ كس ، به خصوص طلاّب علوم دينى به خاطر گرفتارىها و كمبودىهاى دنيوى ، دچار افسردگى و اندوه شوند . گمان نكنيد هنگامىكه دنيا به عدّهاى اقبال مىكند ، آنان سعادتمند مىباشند ، شايد اين اقبال دنيا براى آنان امتحان و عذاب الهى باشد . خداوند سبحان در قرآن كريم مىفرمايد :
«وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْماً وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ»[38] .
آنها كه كافر شدند (و راه طغيان پيش گرفتند) تصوّر نكنند اگر به آنان مهلت مىدهيم ، به سودشان است ، ما به آنان مهلت مىدهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند ، و براى آنها عذاب خواركنندهاى آماده شده است .
روايات فراوانى در رابطه با مذمّت و نكوهش دنيا به ما رسيده است كه تأمّل و تدبّر در آنها ، حقيقت دنيا را به ما بهتر مىشناسند ، در اين فرصت به برخى از آنها اشاره مىنماييم . امام صادق عليهالسلام مىفرمايند :
« حبّ الدنيا رأس كلّ خطيئة »[39] .
دوستى دنيا اساس هر اشتباه و خطائى مىباشد .
امام سجّاد عليهالسلام مىفرمايند :
«ماآثر قوم قطّ الدّنيا على الآخرة إلاّ ساء منقلبهم وساء مصيرهم»[40].
هيچ قومى دنيا را بر آخرت ترجيح نداند مگر آنكه حال و سرنوشت آنان تباه شد .
اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« من آثر الدنيا على الآخرة حلّت به الفاقرة »[41] .
هركس دنيا را بر آخرت ترجيح دهد ، سختى و مصيبت سزاوار او است .
اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« من أصلح ما بينه وبين اللّه أصلح اللّه ما بينه و بين الناس ومن أصلح أمر آخرته أصلح اللّه أمر دنياه »[42] .
هركس ميانِ خود و خدا را اصلاح كند ، خداوند ميانِ او و مردم را اصلاح مىنمايد و هر كس امر آخرت خود را اصلاح كند ، خداوند امر دنياى او را اصلاح مىنمايد .
بايد به آنچه خداوند متعال براى ما مقدّر فرموده است راضى و خشنود باشيم ، نه محزون و اندوهگين . اهل آخرت و مردان خدا ، هنگامىكه تمامm مشكلات دنيوى برآنان هجوم مىآورد ، خم به ابرو نمىآورند و همانند كوه استوارند .
آرى ! نخست بايد تكليف دل را روشن كرد و حبّ دنيا را از آن زدود تا شايستگى حبّ خداوند را پيدا كند ، بنابه گفته اهل معرفت ، نخست بايد تخليه كرد و سپس به سراغ تحليه[43] رفت .
رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم به ابوذر مىفرمايند :
« الدّنيا ملعونة ، ملعون ما فيها إلاّ من ابتغى به وجه اللّه »[44] .
دنيا ملعون است ، و هرچه در آن است نيز ملعون مىباشد به جز آنچه كه به وسيله آن رضايت خداوند را جلب نماييم .
در يك كلام دنيا ملعون و مطرود خداوند است و ما هرگز نبايد طلب علم را نردبانى براى رسيدن به حطام دنيا قرار دهيم . رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايند :
« من تعلّم العلم رياء وسمعة يريد به الدّنيا نزع اللّه بركته وضيّق عليه معيشته ووكّله اللّه إلى نفسه ومن وكّله اللّه إلى نفسه فقد هلك »[45] .
هر كس علم را براى ريا كارى و نشان دادن به ديگران بياموزد و از آن براى طلب دنيا بهره گيرد ؛ خداوند بركت را از علماش مىگيرد و در معيشت بر او سخت مىگيرد و او را به خود وا مىگذارد و هر كه چنين شد حتما هلاك مىشود .
رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم در نصيحتى به ابوذر مىفرمايند :
« ما من شيء أبغض إلى اللّه من الدّنيا خلقها ثمّ أعرض عنها فلم ينظر إليها ولاينظر إليها حتّى تقوم السّاعة »[46] .
هيچ چيزى مبغوض تراز دنيا در نزد خدا نيست . خداوند دنيا را آفريد و از آن روى برگرداند و به آن نگاه نكرد و تا روز قيامت به آن نگاه نمىكند .
خداوند سبحان بخيل نيست و دنيا را به هر كس كه بخواهد مىدهد . چيزى كه قيمت ندارد ، به دست آوردن آن آسان است . اگر كسى بخواهد به گنج قارون برسد يا قدرت فرعون را بخواهد ، خداوند به آسانى به او عطا ميكند . امّا به مقام حضرت موسى عليهالسلام رسيدن سخت است . جان سالك به لب مىرسد ، تا به اين مقام دست يابد . خداوند متعال مىفرمايد :
«مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الاْخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الاْخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ»[47] .
كسى كه زراعت آخرت را بخواهد ، به كشت او بركت و افزايش مىدهيم و بر محصولش مىافزاييم ، و كسى كه فقط كشت دنيا را بطلبد ، كمى از او مىدهيم ، امّا در آخرت هيچ بهرهاى ندارد .
انشاء اللّه خداوند متعال به همه ما بركت اخروى روزى فرمايد .
« والسّلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته »
——————————————————————————–
[1] ـ مناجات خمس عشرة ، مناجات المحبّين .
[2] ـ مفردات غريب القرآن ، صفحه 296 .
[3] ـ لسان العرب جلد 8 ، صفحه 136 .
[4] ـ مفردات غريب القرآن ، صحفه 221 .
[5] ـ الرواشح السماويّة ، صفحه 31 .
[6] ـ مثنوى معنوى دفتر اول بيت 1570 .
[7] ـ شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد ، جلد 6 صفحه 333 با اندكى تفاوت .
[8] ـ صحيفه سجاديه صفحه 345 .
[9] ـ سوره بقره ، آيه 195 .
[10] ـ سوره بقره ، آيه 222 .
[11] ـ سوره بقره ، آيه 222 .
[12] ـ سوره آل عمران ، آيه 76 .
[13] ـ سوره آل عمران ، آيه 146 .
[14] ـ سوره آل عمران ، آيه 159 .
[15] ـ سوره مائده ، آيه 42 .
[16] ـ سوره توبه ، آيه 108 .
[17] ـ سوره آل عمران ، آيه 31 .
[18] ـ سوره صف ، آيه 4 .
[19] ـ سوره بقره آيه 190 .
[20] ـ سوره بقره آيه 276 .
[21] ـ سوره آل عمران ، آيه 32 .
[22] ـ سوره آل عمران ، آيه 57 .
[23] ـ سوره نساء ، آيه 36 .
[24] ـ سوره نساء ، آيه 107 .
[25] ـ سوره مائده ، آيه 64 .
[26] ـ سوره انعام ، آيه 141 .
[27] ـ سوره انفال ، آيه 58 .
[28] ـ سوره نحل ، آيه 23 .
[29] ـ سوره قصص ، آيه 76 .
[30] ـ سوره نور ، آيه 19 .
[31] ـ بحارالانوار ، جلد 77 صفحه 30 .
[32] ـ بحار الانوار ، جلد 58 صفحه 154 .
[33] ـ تفسير الميزان جلد 10 صفحه 377 .
[34] ـ نهج البلاغه خطبه شماره 32 .
[35] ـ سوره قصص ، آيه 83 .
[36] ـ در روايتى آمده است كه خداوند متعال به حضرت شعيب عليهالسلام وحى كرد كه : إنّي معذّب من قومك مائة ألف ، أربعين ألفاً من شرارهم وستّين ألفاً من خيارهم فقال : ياربّ ! هؤلاء : الأشرار فما بال الأخيار ؟ فأوحى اللّه عزّوجلّ إليه : داهنو أهل المعاصي ولم يغضبوا لغضبي . من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب مىدهم چهل هزار نفر از بدان و شصت هزار نفر از خوبان ، حضرت شعيب عليهالسلام عرض كرد : چرا خوبان را عذاب مىدهى ؟ وحى آمد : چون وبان ، با گناهكاران با نرمش رفتار كردند و بر آنان غضب نكردند كافى جلد 5 صفحه 56 .
[37] ـ ثواب الأعمال صفحه 303 .
[38] ـ سوره آل عمران ، آيه 178 .
[39] ـ الخصال صفحه 25 .
[40] ـ كافى جلد 8 صفحه 16 .
[41] ـ بحارالانوار جلد 75 صفحه 21 .
[42] ـ نهج البلاغه ، كلمات قصار شماره 89 .
[43] ـ آراستن به فضايل .
[44] ـ بحارالانوار جلد 74 صفحه 80 و امالى طوسى قدسسره صفحه 531 .
[45] ـ بحارالانوار جلد 74 صفحه 100 .
[46] ـ بحارالانوار جلد 74 صفحه 80 و امالى طوسى قدسسره صفحه 531
[47] ـ سوره شورى آيه 20 .