دنيا گریزی گامى براى محبّت خدا

« يا مَنْ اَنْوارُ قُدْسِهِ لِأبْصارِ مُحِبّيهِ رائِقَةٌ وَسُبُحاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عارِفيهِ شائِفَةٌ يا مُنى قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ وَيا غايَةَ آمالِ الْمُحِبّينَ اَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنى اِلى قُرْبِكَ »[1] .

اى آنكه انوار قدسى اش براى ديدگان دوستداران‏اش كمال روشنايى است و انوار جمالش براى دل‏هاى عارفان اش جلابخش است ، اى آرزوى دل‏هاى مشتاقان و اى نهايت آرزوهاى دوستداران ، درخواست مى‏كنم از تو دوستى‏ات را و دوستى آن را كه تو را دوست مى‏دارد و دوستى هر عملى كه مرا به تو نزديك مى‏كند .

در اين مناجات ، انسان محبّ و شيفته ـ كه اندكى از حلاوت محبّت را چشيده است ـ از خداوند متعال تقاضاهاى مهمّى مطالبه مى‏كند ؛ از جمله گزينش و انتخاب شدن براى مقام قرب و ولايت ، خلوص در محبّت ، شوق لقا ، رضا به قضا ، ديدار جمال الهى و پناه از هجران و فراق خداوند . در ادامه مناجات چنين علائم و نشانه‏هايى براى محبّين و مشتاقين راستين ذكر شده است : عادتشان آرامش در درگاه الهى است ، روزگارشان در ناله و زارى از فراق محبوب سپرى مى‏شود ، پيشانى‏اشان هميشه بر خاك است ، چشمانشان هميشه بيدار و اشك ريزان است ، قلوبشان شيفته و اسير محبّت الهى است و دلهايشان از شكوه و هيبت الهى از جاى كنده شده است . زيبائى‏ هاى محبوب ؛

در ادامه مناجات امام سجّاد  عليه‏السلام به صورت اجمالى ، اشاره‏اى به زيبايى‏هاى محبوب مى‏نمايند . به طور مثال همانند شاعرى كه در مقام وصف اشتياق خود به محبوب است ، گريزى به نشانه‏هاى محبوب خود مى‏زند .

« يا مَنْ اَنْوارُ قُدْسِهِ لِأبْصارِ مُحِبّيهِ رائِقَةٌ وَسُبُحاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عارِفيهِ شائِفَةٌ يا مُنى قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ وَيا غايَةَ آمالِ الْمُحِبّينَ » .

مناسب است اندكى در واژه‏هاى فراز فوق از اين نيايش تأمّل نماييم . انوار جمع نور مى‏باشد و واژه قدس ، مقام قدوسيّت ذات بارى تعالى است و به مقام پاكيزگى و طهارت از همه بدى‏ها و پليدى‏ها اشاره دارد[2] .

واژه رائقة ؛ به معناى درخشندگى و تلألوى مقام قدّوسيّت است[3] . انسان محبّ هنگامى‏كه به مقام قدوسيّت نظر مى‏كند و آن زيبايى و درخشندگى را مشاهده مى‏نمايد ؛ شادمان و مسرور شده و به آن عشق مى‏ورزد . اين كلمه در عبارات عرفى مردم هم ديده مى‏شود . در اصطلاح عامّه مردم ، هنگامى‏كه چيزى بسيار زيبا و تميز باشد ، مى‏گويند اين شى‏ء برق مى‏زند .

واژه سبحات ؛ اين كلمه جمع سبحه[4] به معناى دعا خواندن است ، خداوند متعال ، انسان را به سمت خود دعوت مى‏كند و او را هدايت مى‏نمايد . اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« سبحان من اتّسعت رحمته لأوليائه في شدّة نقمته واشتدّت نقمته لأعدائه في سعة رحمته »[5] .

پاك و منزّه است خدايى كه در شدت غضب او رحمتش بر دوستانش فراگير است و در عين فراگيرى رحمتش ، غضبش بر دشمنانش شديد است .

رحمت بيكران الهى ؛

عاشق ، تمام اوصاف معشوق را دوست مى‏دارد . اوصاف خداوند متعال در جمال و جلال جمع است و انسان محبّ ، اوصاف جمالى و جلالى خداوند سبحان را دوست مى‏دارد .

عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِد     بوالعجب من عاشق اینهر دو ضد[6]

در روايتى آمده است كه حضرت عيسى عليه‏السلام مى‏خنديد ، حضرت يحيى عليه‏السلام به حضرت عيسى  عليه‏السلام عرض كرد :

« كأنّك  آمنت مكراللّه‏ وعذابه » .

گويى از مكر و عذاب خداوند در امانى .

حضرت عيسى  عليه‏السلام در پاسخ فرمود :

« كأنّك آيست من فضل اللّه‏ ورحمته » .

گويى از فضل و رحمت خدا نااميد شده‏اى .

خدواند متعال به آن دو وحى كرد و فرمود :

« إنّ أحبّكما إلىّ أحسنكما ظنّا بي »[7] .

آن كسى از شما را بيشتر دوست دارم كه به من خوش گمان‏تر باشد .

آرى لطف و رحمت الهى وسيع و بيكران است . امام سجاد  عليه‏السلام در روز عرفه در ضمن نيايش فرمودند :

« يامن سَبَقَت رحمَتُه غضبَه »[8] .

اى كسى كه رحمت او بر غضب‏اش پيشى گرفته است .

دوستان و دشمنان خدا در قرآن ؛

در فراز بعدى امام سجّاد عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« يا مُنى قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ وَيا غايَةَ آمالِ الْمُحِبّينَ اَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنى اِلى قُرْبِكَ » .

منتهاى آرزوى بنده محب و مشتاق ، ميهمان شدن در بارگاه ذات اقدس پرودگار است . محب در اين مرحله درخواست مى‏كند كه فقط خداوند سبحان را دوست داشته باشد . او چنين مى‏پندارد كه اگر قرار است كسى ديگرى را دوست داشته باشد ، چه بهتر كه آن شخص نيز دلداده خداوند باشد . او همچنين شيفته عملى است كه به وسيله آن يك گام به خداوند نزديكتر شود .

امّا چه كسانى خداوند سبحان را دوست مى‏دارند ؟ براى پاسخ به اين پرسش بهتر است اندكى در قرآن مجيد تأمّل نماييم . روشن است كه خداوند متعال عده‏اى را دوست مى‏دارد و عده ديگرى را دشمن مى‏دارد . در قرآن مجيد نام ده گروه كه خداوند متعال آنان را دوست مى‏دارد ، آمده است .

اين گروه‏ها عبارتند از :

1 ـ نيكوكاران : «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[9] .

خداوند نيكوكاران را دوست دارد .

2 ـ آمرزش خواهان : «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ»[10] .

خداوند آمرزش خواهان را دوست دارد .

3 ـ پاكيزگان : «وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»[11] .

و پاكيزگان را دوست مى‏دارد .

4 ـ پرهيزكاران : «فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»[12] .

خداوند پرهيزكاران را دوست دارد .

5 ـ صابران : «وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»[13] .

خداوند شكيبايان را دوست دارد .

6 ـ متوكّلان : «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»[14] .

خدا اهل توكل را دوست دارد .

7 ـ دادگران : «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»[15] .

خداوند دادگران را دوست دارد .

8 ـ پاكان : «وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»[16] .

خداوند پاكان را دوست دارد .

9 ـ پيروان پيامبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ»[17] .

بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد ، تا خدا نيز شما را دوست داشته باشد .

10 ـ مجاهدان استوار : «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ»[18] .

در حقيقت خداوند كسانى را كه در راه او صف در صف جهاد مى‏كنند ، چنانكه گويى ايشان بنيادى ريخته از سرب اند .

دوازده گروه نيز در قرآن مجيد نام برده شده است كه خداوند متعال آنان را دوست نمى‏دارد و دشمن مى‏دارد ، كه عبارتند از :

1ـ تجاوزكاران : «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ»[19] .

خداوند تجاوزكاران را دوست ندارد .

2 ـ كافران گنهكار : «وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ»[20] .

خداوند هيچ كفر پيشه گنهكارى را دوست ندارد .

3 ـ كافران : «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ»[21] .

خداوند كافران را دوست ندارد .

4 ـ ستمكاران : «وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»[22] .

خداوند ستمكاران را دوست ندارد .

5 ـ متكبّران فخرفروش : «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً»[23] .

خداوند كسى را كه متكبّر فخر فروش باشد ، دوست ندارد .

6 ـ خيانت گران گنهكار : «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّاناً أَثِيماً»[24] .

خداوند خيانت گران گنهكار را دوست ندارد .

7 ـ اهل فساد : «وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»[25] .

خداوند مفسدان را دوست ندارد .

8 ـ اسراف كاران : «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[26] .

او اسراف كاران را دوست ندارد .

9 ـ خائنان :  «إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ»[27] .

خداوند خائنان را دوست ندارد .

10 ـ مستكبران :  «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ»[28] .

او مستكبران را دوست ندارد .

11 ـ شادى زدگان : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ»[29] .

خداوند شادى زدگان را دوست ندارد .

12 ـ دوست داران نشر زشتى‏ها : «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ»[30] .

كسانى كه خوش دارند كه بدنامى در حق مؤمنان شايع گردد ، در دنيا و آخرت عذابى دردناك دارند .

دقّت و تأمل در اين دو گروه ، براى ما بسيار راه‏گشا مى‏باشد . نخست بايد به كسانى كه خداوند متعال آنان را دوست مى‏دارد نزديك شده و به دنبال آن تلاش كنيم كه از همان گروه و افراد شويم . سپس بايد از كسانى كه خداوند سبحان آنان را دشمن مى‏داد دور شويم و مراقبت كنيم كه از آن گروه نباشيم .

نشانه‏هاى محبّين در حديث معراج ؛

تأمّل در حديث معراج براى كسانى كه مدّعى حبّ اللّه‏ هستند بسيار حائز اهميت است . بنابراين حديث ، خداوند متعال به رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود :

« يا أحمد ! ليس كلّ من قال أحبّ اللّه‏ أحبّني حتّى يأخذ قوتاً ويلبس دوناً ويَنام سجوداً ويطيل قياماً ويلزم صمتاً ويتوكّل عليّ ويبكي كثيراً ويقلّ ضحكاً ويخالف هواه ويتّخذ المسجد بيتاً والعلم صاحباً والزهد جليساً والعلماء أحبّأ والفقراء رفقاء » .

اى احمد ! چنين نيست كه هر كس بگويد من خدا را دوست دارم ، مرا دوست بدارد مگر آنكه به اندازه ادامه حيات غذا بخورد و لباس ساده به تن نمايد و در حال سجده بخوابد و زياد بايستد [عبادت در حال قيام] و همواره ساكت باشد و بر من توكل نمايد و زياد گريه كند و اندك بخندد و مخالفت با هواى نفس كند و مسجد را خانه خود بداند و باعلم و دانش همراه باشد و با زهد همنشين باشد و علما دوستان او باشند و فقرا يار و همدم او باشند .

« ويطلب رضايي ويفرّ من العاصين فراراً ويشغل بذكري اشتغالاً
ويكثر التسبيح دائماً ويكون بالوعد صادقاً ، بالعهد وافياً ويكون قلبه طاهراً وفي الصلاة زاكياً وفي الفرائض مجتهداً وفيما عندي من الثواب راغباً ومن عذابي راهباً ولأحبّائي قريناً وجليساً » .

طالب خشنودى من باشد و از گناهكاران فرار كند و مشغول ذكر و ياد من باشد و همواره و زياد مرا تسبيح گويد [مرا پاك و منزه بداند ] ، در وعده راستگو باشد و بر عهد وفا كند و قلبى پاك داشته باشد و در نماز پاك باشد و در واجبات سخت كوش باشد و رغبت به ثواب من داشته باشد و از عذاب من بترسد و همراه و همنشين دوستانم باشد .

« يا أحمد ! لوصلّى العبد صلاة أهل السماء والأرض ويصوم صيام أهل السماء والأرض ويطوي من الطعام مثل الملائكة ولبس لباس العاري ثمّ أرى في قلبه من حبّ الدنيا ذرّة أو سعتها [سمعتها ]أو رئاستها أو حليّها أو زينتها لايجاورني في داري ولأنزعنّ من قلبه محبّتي وعليك سلامي ورحمتي والحمدللّه‏ ربّ العالمين »[31] .

اى احمد ! اگر كسى به اندازه اهل آسمان و زمين نماز بخواند و به اندازه اهل آسمان و زمين روزه بگيرد و مانند فرشتگان غذا نخورد و به حداقل لباس اكتفاء كند ، امّا در قلب او اندكى از حبّ دنيا ببينم يا شهرت و رياست دنيا را بخواهد يا شيرينى و زينت آن را بخواهد ، هرگز در خانه من مجاورم نخواهد شد و محبّت خود را از قلب او مى‏زدايم ، درود و رحمت من بر تو و حمد مخصوص خداى پرورش دهنده عالميان است .

روايت فوق بسيار گويا و تكان دهنده است . براساس روايت فوق مى‏بايد به غذا و لباس خود دلبستگى نداشته باشيم و به حداقل آن قناعت  نماييم . طبق مفادّ حديث بايد مراقب باشيم كه حتّى در حالت خواب ، ارتباط خود را با خداوند سبحان قطع نكنيم و در حالت سجده بخوابيم بايد در دل شب از خواب برخيزيم و از آلودگى به گناهان اشك بريزيم . در احوالات اويس قرنى آمده است كه يك شب را در حالت سجده به صبح مى‏رساند و شب ديگر را در حالت ركوع سير مى‏كرد . در احوالات برخى از بزرگان ـ كه خود شاهد بوده‏ام ـ نيز نقل شده كه در حرم ثامن الحجج  عليه‏السلام از ابتداء شب تا طلوع آفتاب يك بار قرآن كريم را ختم مى‏كردند . بيهوده گو نباشيم ، به خداوند متعال متوكّل باشيم ، به اين معنا كه دل به اسباب ظاهرى نبنديم و خداوند سبحان را مسبب الاسباب بدانيم و قطع داشته باشيم كه :

« إذا أراد اللّه‏ أمرا هيّأ أسبابه »[32] .

اگر خداوند كارى را بخواهد انجام دهد ، عوامل و علل آن را آماده مى‏كند .

در روايات آمده است كه حضرت شعيب  عليه‏السلام سال هاى زيادى گريه كرد . خداوند به او گفت : اگر از ترس آتش گريه مى‏كنى ، آتش جهنّم را بر تو حرام كردم و اگر طمع به بهشت دارى ، بهشت را بر تو واجب گردانيدم . شعيب  عليه‏السلام گفت : بار الها ! به خاطر شوق لقاى توست كه هميشه گريانم . خداوند سبحان نيز به اين دليل حضرت موسى  عليه‏السلام را ده سال خدمتگزار حضرت شعيب  عليه‏السلام قرار داد[33] .

زهد فروشان ، طالب دنيا ؛

اميرالمؤمنين  عليه‏السلام در يكى از خطبه‏هاى نهج البلاغه ، اصناف مردم را برمى‏شمارند . ايشان در بخشى از اين خطبه در مورد گروهى كه در واقع طالب دنيا هستند و در ظاهر ، زاهد و دنيا گريز ، مى‏فرمايند :

« ومنهم من يطلب الدنيا بعمل الآخرة ولايطلب الآخرة بعمل الدنيا، قد طأمن من شخصه وقارب من خطوه وشمّر من ثوبه وزخرف من نفسه للأمانة واتّخذ ستراللّه‏ ذريعة إلى المعصية ومنهم من أبعده عن طلب الملك ضؤولة نفسه و انقطاع سببه فقصرته الحال على حاله فتحلّى باسم القناعة وتزيّن بلباس أهل الزّهادة وليس من ذلك في مراحٍ ولامغدى »[34] .

گروهى ديگر با اعمال آخرت ، دنيا را مى‏طلبند و با اعمال دنيا در پى كسب مقام هاى معنوى آخرت نيستند . خود را كوچك و متواضع جلوه مى‏دهند ، گام‏ها را ريا كارانه و كوتاه بر مى‏دارند و دامن خود را جمع كرده ، خود را همانند مؤمنان واقعى مى‏آرايند و پرده پوشى الهى را وسيله معصيت و نافرمانى خداوند قرار مى‏دهند . و برخى ديگر ، كه با پستى و ذلّت و فقدان امكانات ، از به دست آوردن قدرت محروم مانده‏اند خود را به زيور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشيده‏اند . اينان هرگز در هيچ زمانى از شب و روز ، از زاهدان راستين نبوده‏اند .

آرى ! بايد مواظب و مراقب باشيم ، تا خداى نكرده ، در پرتو و سايه زهد و دنيا گريزى ، حبّ دنيا و دنيا خواهى در زواياى دل هاى ما پنهان نشده باشد . خداوند سبحان مى‏فرمايد :

«تِلْكَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[35] .

سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان برترى جويى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزگاران است .

بنابر حديث معراج خداوند متعال به رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايد : اگر ظاهر عمل انسان شبيه اعمال انسان مؤمن و محبّ باشد و به اندازه همه مخلوقات در آسمان و زمين عبادت كند ، نماز بخواند و روزه بگيرد ، امّا در دلش ذره‏اى محبّت به شهوت ، زينت و رياست دنيا وجود داشته باشد ، اين اعمال فايده چندانى براى او نخواهد داشت .

برادران و دوستان عزيز ! اين گونه نباشد كه اين سخن‏ها را فقط بشنويم و براى ديگران بيان كنيم و در اين  حد متوقّف شويم . اين سخنان ارزشمند ، تأمّل و توجّه مى‏خواهد و بايد به آن جامه عمل بپوشانيم . بعضى از افراد از دنيا و رياست آن دست كشيده‏اند امّا نه به اين دليل كه تارك دنيا شده‏اند بلكه چون نمى‏توانند به آن دست يابند لباس زهد بر تن كرده‏اند . آنها بيش از هر كس ديگرى دوستى دنيا را در دل دارند ولى نمى‏توانند به خواسته‏هاى دنيوى خود برسند . امام صادق  عليه‏السلام مى‏فرمايند : روزى حضرت عيسى  عليه‏السلام با گروهى از روستايى مى‏گذشتند ؛

« فوجد أهلها موتى في الطريق والدور ، فقال : إنّ هؤلاء ماتوا بسخطه ولو ماتوا بغيرها تدافنوا ، قال : فقال أصحابه : وددنا أنّا عرفنا قصّتهم ، فقيل له : نادهم يا روح اللّه‏ » .

ديد كه اهل آن روستا در راه‏ها و خانه‏ها مرده‏اند ، حضرت عيسى  عليه‏السلام فرمود : اينان با عذاب الهى مرده‏اند و اگر به غير آن بود يكديگر را دفن مى‏كردند . اصحاب حضرت عيسى عليه‏السلام گفتند : دوست داريم سرگذشت آنان را بدانيم . به حضرت عيسى  عليه‏السلام گفته شد : از آنان بپرس .

« فقال : يا أهل القرية ! فأجابه مجيب منهم لبّيك ياروح اللّه‏ ! قال : ماحالكم و ما قصّتكم ؟ قال : أصبحنا في عافية وبتنا في الهاوية . فقال : ما الهاوية ؟ قال بحار من نار فيها جبال من النّار » .

حضرت عيسى  عليه‏السلام گفت : اى اهل روستا ! يكى از آنان پاسخ داد: بلى اى روح اللّه‏ ! حضرت عيسى  عليه‏السلام پرسيد : حال و سرگذشت شما چه بود ؟ گفت : در سلامتى صبح كرديم و در هاويه شب كرديم ، حضرت عيسى عليه‏السلام پرسيد : هاويه چيست ؟ گفت : درياهايى از آتش كه در آن كوه‏هايى از آتش است .

«قال ومابلغ بكم ما أرى ؟ قال : حبّ الدنيا وعبادة الطاغوت ، قال : وما بلغ بكم من حبّكم الدّنيا ، قال : كحبّ الصبي لأمّه إذا أقبلت فرح وإذا أدبرت حزن  » .

حضرت عيسى  عليه‏السلام پرسيد : چرا به اين روزگار درآمديد ؟ گفت : به خاطر دوستى دنيا و تسليم شدن در برابر حاكمان ستمگر . حضرت  عليه‏السلام پرسيد : چگونه دنيا را دوست مى‏داشتيد ؟ گفت : مانند دوستى فرزند مادرش را كه اگر به سوى او آيد خوشحال مى‏شود و اگر از او روى برگرداند ، ناراحت مى‏گردد .

« قال : وما بلغ من عبادتكم الطاغوت ؟ قال : كانوا إذا أمرنا أطعناهم ، قال : فكيف أجبتني أنت من دونهم . قال : لأنّهم ملجمون بلجم من نار ، عليهم ملائكة غلاظ شداد وأني كنت فيهم ولم أكن منهم فلمّا أصابهم العذاب أصابني معهم فأنا معلّق بشعرة،  أخاف أن اكبكب في النار » .

حضرت عيسى  عليه‏السلام پرسيد : چگونه از حاكمان ستمگر اطاعت مى‏كرديد ؟ گفت : اگر به ما امر مى‏كرديد ، ما اطاعت مى‏كرديم ، حضرت عيسى  عليه‏السلام پرسيد : چرا از ميان آنان تو پاسخ مرا دادى ؟ گفت : چون به آنان لگامهايى از  آتش زده شده است و فرشتگانى خشمگين و سخت گير بر سر آنان ايستاده‏اند و من در ميان آنان بودم ولى از آنان نبودم[36] ، امّا هنگامى كه عذاب آمد ، من نيز گرفتار شدم و اكنون به مويى آويزان هستم و هر آن مى‏ترسم كه در آتش سقوط نمايم .

« فقال عيسى  عليه‏السلام لأصحابه : النوم على المزابل وأكل خبز الشعير يسير مع  سلامة الدّين »[37] .

حضرت عيسى به يارانش فرمود : خوابيدن در كنار زباله‏ها و خوردن نان جو آسان است (كنايه از سخت‏ترين شكل زندگى) در صورت دين‏دار بودن .

بر اساس اين روايات نبايد هيچ كس ، به خصوص طلاّب علوم دينى به خاطر گرفتارى‏ها و كمبودى‏هاى دنيوى ، دچار افسردگى و اندوه شوند . گمان نكنيد هنگامى‏كه دنيا به عدّه‏اى اقبال مى‏كند ، آنان سعادتمند مى‏باشند ، شايد اين اقبال دنيا براى آنان امتحان و عذاب الهى باشد . خداوند سبحان در قرآن كريم مى‏فرمايد :

«وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْماً وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ»[38] .

آنها كه كافر شدند (و راه طغيان پيش گرفتند) تصوّر نكنند اگر به آنان مهلت مى‏دهيم ، به سودشان است ، ما به آنان مهلت مى‏دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند ، و براى آنها عذاب خواركننده‏اى آماده شده است .

روايات فراوانى در رابطه با مذمّت و نكوهش دنيا به ما رسيده است كه تأمّل و تدبّر در آنها ، حقيقت دنيا را به ما بهتر مى‏شناسند ، در اين فرصت به برخى از آنها اشاره مى‏نماييم . امام صادق  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« حبّ الدنيا رأس كلّ خطيئة »[39] .

دوستى دنيا اساس هر اشتباه و خطائى مى‏باشد .

امام سجّاد عليه‏السلام مى‏فرمايند :

«ماآثر قوم قطّ الدّنيا على الآخرة إلاّ ساء منقلبهم وساء مصيرهم»[40].

هيچ قومى دنيا را بر آخرت ترجيح نداند مگر آنكه حال و سرنوشت آنان تباه شد .

اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« من آثر الدنيا على الآخرة حلّت به الفاقرة »[41] .

هركس دنيا را بر آخرت ترجيح دهد ، سختى و مصيبت سزاوار او است .

اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« من أصلح ما بينه وبين اللّه‏ أصلح اللّه‏ ما بينه و بين الناس ومن أصلح أمر آخرته أصلح اللّه‏ أمر دنياه »[42] .

هركس ميانِ خود و خدا را اصلاح كند ، خداوند ميانِ او و مردم را اصلاح مى‏نمايد و هر كس امر آخرت خود را اصلاح كند ، خداوند امر دنياى او را اصلاح مى‏نمايد .

بايد به آنچه خداوند متعال براى ما مقدّر فرموده است راضى و خشنود باشيم ، نه محزون و اندوهگين . اهل آخرت و مردان خدا ، هنگامى‏كه تمامm مشكلات دنيوى برآنان هجوم مى‏آورد ، خم به ابرو نمى‏آورند و همانند كوه استوارند .

آرى ! نخست بايد تكليف دل را روشن كرد و حبّ دنيا را از آن زدود تا شايستگى حبّ  خداوند را پيدا كند ، بنابه گفته اهل معرفت ، نخست بايد تخليه كرد و سپس به سراغ تحليه[43] رفت .

رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم به ابوذر مى‏فرمايند :

« الدّنيا ملعونة ، ملعون ما فيها إلاّ من ابتغى به وجه اللّه‏ »[44] .

دنيا ملعون است ، و هرچه در آن است نيز ملعون مى‏باشد به جز آنچه كه به وسيله آن رضايت خداوند را جلب نماييم .

در يك كلام دنيا ملعون و مطرود خداوند است و ما هرگز نبايد طلب علم را نردبانى براى رسيدن به حطام دنيا قرار دهيم . رسول اللّه   صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايند :

« من تعلّم العلم رياء وسمعة يريد به الدّنيا نزع اللّه‏ بركته وضيّق عليه معيشته ووكّله اللّه‏ إلى نفسه ومن وكّله اللّه‏ إلى نفسه فقد هلك »[45] .

هر كس علم را براى ريا كارى و نشان دادن به ديگران بياموزد و از آن براى طلب دنيا بهره گيرد ؛ خداوند بركت را از علم‏اش مى‏گيرد و در معيشت بر او سخت مى‏گيرد و او را به خود وا مى‏گذارد و هر كه چنين شد حتما هلاك مى‏شود .

رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در نصيحتى به ابوذر مى‏فرمايند :

« ما من شيء أبغض إلى اللّه‏ من الدّنيا خلقها ثمّ أعرض عنها فلم ينظر إليها ولاينظر إليها حتّى تقوم السّاعة »[46] .

هيچ چيزى مبغوض تراز دنيا در نزد خدا نيست . خداوند دنيا را آفريد و از آن روى برگرداند و به آن نگاه نكرد و تا روز قيامت به آن نگاه نمى‏كند .

خداوند سبحان بخيل نيست و دنيا را به هر كس كه بخواهد مى‏دهد . چيزى كه قيمت ندارد ، به دست آوردن آن آسان است . اگر كسى بخواهد به گنج قارون برسد يا قدرت فرعون را بخواهد ، خداوند به آسانى به او عطا ميكند . امّا به مقام حضرت موسى  عليه‏السلام رسيدن سخت است . جان سالك به لب مى‏رسد ، تا به اين مقام دست يابد . خداوند متعال مى‏فرمايد :

«مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الاْخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الاْخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ»[47] .

كسى كه زراعت آخرت را بخواهد ، به كشت او بركت و افزايش مى‏دهيم و بر محصولش مى‏افزاييم ، و كسى كه فقط كشت دنيا را بطلبد ، كمى از او مى‏دهيم ، امّا در آخرت هيچ بهره‏اى ندارد .

انشاء اللّه‏ خداوند متعال به همه ما بركت اخروى روزى فرمايد .

« والسّلام عليكم ورحمة اللّه‏ وبركاته »

——————————————————————————–

[1] ـ مناجات خمس عشرة ، مناجات المحبّين .

[2] ـ مفردات غريب القرآن ، صفحه 296 .

[3] ـ لسان العرب جلد 8 ، صفحه 136 .

[4] ـ مفردات غريب القرآن ، صحفه 221 .

[5] ـ الرواشح السماويّة  ، صفحه 31 .

[6] ـ مثنوى معنوى دفتر اول بيت 1570 .

[7] ـ شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد ، جلد 6 صفحه 333 با اندكى تفاوت .

[8] ـ صحيفه سجاديه صفحه 345 .

[9] ـ سوره بقره ، آيه 195 .

[10] ـ  سوره بقره ، آيه 222 .

[11] ـ  سوره بقره ، آيه 222 .

[12] ـ  سوره آل عمران ، آيه 76 .

[13] ـ  سوره آل عمران ، آيه 146 .

[14] ـ  سوره آل عمران ، آيه 159 .

[15] ـ  سوره مائده ، آيه 42 .

[16] ـ  سوره توبه ، آيه 108 .

[17] ـ  سوره آل عمران ، آيه 31 .

[18] ـ  سوره صف ، آيه 4 .

[19] ـ سوره بقره آيه 190 .

[20] ـ سوره بقره آيه 276 .

[21] ـ سوره  آل عمران ، آيه 32 .

[22] ـ سوره  آل عمران ، آيه 57 .

[23] ـ سوره  نساء ، آيه 36 .

[24] ـ سوره نساء ، آيه 107 .

[25] ـ سوره مائده ، آيه 64 .

[26] ـ سوره انعام ، آيه 141 .

[27] ـ سوره انفال  ، آيه 58 .

[28] ـ سوره نحل  ، آيه 23 .

[29] ـ سوره قصص ، آيه 76 .

[30] ـ سوره نور ، آيه 19 .

[31] ـ بحارالانوار ، جلد 77 صفحه 30 .

[32] ـ بحار الانوار ، جلد 58 صفحه 154 .

[33] ـ تفسير الميزان جلد 10 صفحه 377 .

[34] ـ نهج البلاغه خطبه شماره 32 .

[35] ـ سوره قصص ، آيه 83 .

[36] ـ در روايتى آمده است كه خداوند متعال به حضرت شعيب  عليه‏السلام وحى كرد كه : إنّي معذّب من قومك مائة ألف ، أربعين ألفاً من شرارهم وستّين ألفاً من خيارهم فقال : ياربّ ! هؤلاء : الأشرار فما بال الأخيار ؟ فأوحى اللّه‏ عزّوجلّ إليه : داهنو أهل المعاصي ولم يغضبوا لغضبي . من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب مى‏دهم چهل هزار نفر از بدان و شصت هزار نفر از خوبان ، حضرت شعيب  عليه‏السلام عرض كرد : چرا خوبان را عذاب مى‏دهى ؟ وحى آمد : چون  وبان ، با گناهكاران با نرمش رفتار كردند و بر آنان غضب نكردند كافى جلد 5 صفحه 56 .

[37] ـ ثواب الأعمال صفحه 303 .

[38] ـ سوره آل عمران ، آيه 178 .

[39] ـ الخصال صفحه 25 .

[40] ـ كافى جلد 8 صفحه 16 .

[41] ـ بحارالانوار جلد 75 صفحه 21 .

[42] ـ نهج البلاغه ، كلمات قصار شماره 89 .

[43] ـ آراستن به فضايل .

[44] ـ بحارالانوار جلد 74 صفحه 80 و امالى طوسى  قدس‏سره صفحه 531 .

[45] ـ بحارالانوار جلد 74 صفحه 100 .

[46] ـ بحارالانوار جلد 74 صفحه 80 و امالى طوسى  قدس‏سره صفحه 531

[47] ـ سوره شورى آيه 20 .


جستجو