خدايا ! مرا به سوى تو وسيله اى جز عواطف مهربانيت نيست و دست آويزى جز عطاهاى رحمانيّتت و شفاعت پيغمبر رحمتت صلى الله عليه وآله وسلم كه نجات دهنده امّت از رنج و آلام دو عالم است نخواهد بود ، پس تو اين دو را براى من وسيله آمرزش و سبب وصول به مقام سعادت و بهشت رضوانت قرار ده .
حضرت امام سجّاد عليهالسلام در اين مناجات روش تقرّب و راه يافتن به بارگاه قدس ربوبى را به ما مىآموزند . به تصريح امام سجّاد عليهالسلام در اين مناجات ، انجام واجبات و مستحبّات و پرهيز از محرّمات و مكروهات ، وسيلهاى مطمئن براى رساندن فرد به بارگاه عزّ ربوبى نمىباشد ، چرا كه هيچ يك از آنها خالى و تهى از آلودگىهاى نفسانى نمىباشد ، معمولاً افعال ما انسانها يا از خوف جهنّم است يا طمع به بهشت و چنين اعمالى تنها قابليّت تحقّق خواستههاى صاحبان خود را دارد. به اين معنا كه فردى كه به خاطر ترس از جهنّم واجبات را انجام مىدهد و از محرّمات پرهيز مىكند ، از جهنّم رهايى مىيابد ، همچنين است حال كسى كه به طمع بهشت و برخوردارى از لذّتهاى بهشتى واجبات را به جا مىآورد و از محرّمات پروا مىكند . چنين افرادى با چنين اعمال و نيّت هايى نمىتوانند به بارگاه الهى تقرّب پيدا كنند .
براى كمال و عروج روح و دست يافتن به وعده هايى كه خداوند سبحان به بندگان خاص خود عطا مىكند ، بايد از وسيلهاى مطمئن بهره جست . امام سجّاد عليهالسلام در اين نيايش دو وسيله مهم را نام مى برند ،
1 ـ عواطف و رحمت خاص الهى .
2 ـ شفاعت رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم .
در جلسات گذشته ، تا حدودى پيرامون دو وسيله فوق توضيحاتى ارائه داديم و به شبهاتى كه به شفاعت وارد مىشود ، پاسخ داديم و بيان نموديم توسّل به غير خدا ، شرك و منافى با توحيد نمىباشد .
مسأله شفاعت ، تنها يك جعل و توصيه شرعى نمىباشد تا عدّهاى مخالفت كنند و بگويند از طرف شارع مقدّس مسألهاى تحت عنوان شفاعت جعل نشده است و ساخته و پرداخته عافيت نشينان مىباشد !
اگر نيك بنگريم ، شفاعت ريشه در عالم تكوين دارد . به اين معنا كه عظمت و قداست خالق متعال اقتضاء دارد كه با هر پست و دنى ارتباط مستقيم نداشته باشد و وسايطى را براى ارتباط با آنها قرار دهد . اين وسايط ، كه وسايط فيض مىباشند ، در لسان شرع شفيع نام گذارى شدهاند . اكنون پس از بيان مقدّمه فوق و تشريح گوشهاى از روايات پيرامون نقش معصومين عليهمالسلام كه بيانگر جايگاه اين بزرگواران مىباشد ، همچنين با توجّه به تمام مطالبى كه از ابتدا در ارتباط با ويژگىهاى حضرات معصومين عليهمالسلام بيان شد به راحتى مىتوانيم معناى توسّل و شفاعت را درك و بيان كنيم .
قدرت فاعل و ضعف قابل
تا به حال دريافتيم كه جبروت ، جلالت و عظمت خالق متعال اقتضاى ارتباط مستقيم با هر پست ، دنى و مفضولى را ندارد . بر اساس برهان (امكان اشرف)[2] ثابت گرديد كه جريان فيض الهى نمىتواند بدون واسطه به مخلوقات و موجودات برسد .
البتّه اين گونه نيست كه خداوند همچون پادشاه جبّار و ستمگرى بگويد: هيچ كس حق ندارد بدون واسطه با من سخن بگويد . لزوم وجود واسطه از طرفى به شدّت و قدرت فيض الهى و از سوى ديگر به ضعف و سستى مخلوقات باز مىگردد. به عبارت ديگر ضعف از فاعل نيست ، بلكه قابل و دريافت كننده فيض ، قابليّت دريافت بى واسطه آن را ندارد .
براى روشن شدن مطلب به اين مثال توجّه فرماييد : برق فشار قوى كه در نيروگاه توليد مىشود اگر بدون كنترل و فشار شكن به برق شهرى متّصل گردد ، تمام سيمهاى برق آن شهر مىسوزد و از بين مىرود . دستگاهى كه به برق كم ولتاژى نياز دارد را با ترانس به برق شهرى وصل مىكنيم . فشار شكن و ترانس همانند واسطههايى مىباشند كه نخست برق را دريافت كرده و به صورت تعديل شده و ضعيف ارسال مىنمايند .
خداوند متعال فيّاض على الاطلاق است و در اعطاء فيض بخل و امساك نمىورزد . امّا موجودات و مخلوقات توان دريافت بى واسطه فيض الهى را ندارند و نيازمند وسايطى هستند كه اين فيض را دريافت و به حسب قابليّت وجودى هر كس به او اعطا نمايند . به همين دليل است كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايند :
« أوّل ما خلق اللّه نورى ابتدعه من نوره واشتقّه من جلال عظمته … ثم خلق العرش واللوح والشمس وضوء النهار ونور الأبصار والعقل والمعرفة وأبصار العباد وأسماعهم وقلوبهم من نوري ونوري مشتقّ من نوره »[3] .
خداوند نخست از نور خود نور مرا ابداع [آفرينش] كرد و آن را از جلال و عظمت خود منشاء داد … سپس از نور من كه قسمتى از نور خدا مىباشد ، عرش ، لوح ، آفتاب ، روشنايى روز ، نور ديدگان ، عقل، معرفت، چشم بندگان ، گوش و قلبهاى آنان را آفريد .
بنابر اين خداوند متعال از نور خود ، پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم را آفريد و همه مخلوقات و موجودات ديگر از نور پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم آفريده شدند . بنابر اين دريافت نور الهى نيازمند به واسطه يا به عبارتى (وسيله) مىباشد ، چنانكه خداوند متعال در قرآن مىفرمايد :
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[4] .
اى كسانى كه ايمان آوردهايد ! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و وسيلهاى براى تقرّب به او بجوييد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد .
معنا و مفهوم و تفسير (وسيله) در اين آيه شريف بنا به تصريح روايات فراوان ، حضرات معصومين عليهمالسلام هستند، همچنان كه اميرالمؤمنين عليهالسلام در ذيل آيه فوق مىفرمايند: « أنا وسيلته »[5] .
من وسيله [تقرّب به] خداوند هستم .
حتّى برخى از مفسّران اهل سنّت در تفسير اين آيه ، اسامى اصحاب كساء عليهمالسلام را ذكر كردهاند[6] .
و يا اينكه رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايند :
« نحن الوسيلة إلى اللّه والوصلة إلى رضوان اللّه »[7] .
ما وسيلهاى به سوى خداوند و راه رسيدن به رضوان خداوند هستيم .
همچنين حضرت زهرا عليهاالسلام در رابطه با غصب فدك ، توسّط دستگاه نامشروع خلافت ، خطبه مشهورى ايراد كردند و فرمودند :
« نحن وسيلته في خلقه »[8] .
ما وسيلههاى خداوند در ميان مخلوقات هستيم .
امّا هر چيزى شايستگى آن را ندارد كه وسيله قرار بگيرد . وسايل و وسايط ، توسّط خداوند برگزيده و انتخاب مىشوند . همانگونه كه انتخاب در عالم تشريع يعنى (نبوّت و مقام دريافت و ابلاغ وحى) از آنِ خداوند است ، در عالم تكوين ، (انتقال فيض به مخلوقات) نيز در اختيار خداوند است . افراد بشر هيچ حقّى در اين انتخاب و جعل ندارند .
به عنوان مثال ، سنگهاى بسيار زيبا و درخشانى در عالم يافت مىشود و انسان از ديدن آنها لذّت سرشارى مىبرد ، امّا خداوند هيچ يك از اين سنگها را وسيله قرار نداده است و فقط سنگ سياه كعبه را وسيله تقرّب و تعبّد قرار داده است . به همين جهت در هنگام تشرّف به بيت اللّه الحرام در صورت امكان ، بايد حجر الاسود را ببوسيم ، واستلام[9] نماييم و بگوييم :
« اللّهم أمانتي أدّيتها وميثاقي تعاهدته لتشهد لي بالموافاة »[10] .
بارالها ! امانتم را ادا نمودم و به عهد و پيمانم گردن نهادم تا به وفادارى من شهادت دهى [خطاب به حجر الاسود] .
خلاصه اينكه تا كنون در رابطه با جايگاه و مقام والا و دست نيافتنى ائمّه اطهار عليهمالسلام مطالبى بيان نموديم و به اين نتيجه رسيديم كه خداوند متعال به دو دليل حضرات معصومين عليهمالسلام را مجراى فيض الهى قرار داده است .
1 ـ جلالت ، عظمت و قدوسيّت ، ذات اقدس الهى ، از اين كه با هر پست ، دنى و حقيرى ارتباط مستقيم برقرار كند ، ابا دارد .
2 ـ مخلوقات و موجودات ، تحمّل و قدرت دريافت فيض و جلوههاى الهى را در همه شئون و جهات ندارند . به همين دليل خداوند متعال ، وسايل و وسايطى براى انتقال فيض از منبع فيّاض به ديگر مخلوقات قرار داده ، كه آنان در درجه اوّل حضرات معصومين عليهمالسلام مىباشند .
و همچنين به نتايج ديگرى دست يافتيم كه خلاصه آن چنين است :
1 ـ انتخاب اسباب و وسائط تنها در اختيار ذات اقدس الهى است و هيچ كس در اين گزينش ، حق دخالت و اظهار نظر ندارد .
2 ـ واسطه قرار دادن معصومين عليهمالسلام و توسّل به ساحت آن حضرات عليهمالسلام توصيه و سفارش قرآن است و هيچ اشكالى ندارد .
3 ـ براى دستيابى به نعمات و رحمت و جلوههاى خداوند متعال بايد از وسايل و وسائط استفاده كرد . برترين تجلّى اين وسائط ، ائمّه معصومين عليهمالسلام مىباشند . اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« أنا وسيلته »[11] .
من وسيله [براى تقرّب به] خداوند هستم .
در برابر اين تفكّر صحيح كه برگرفته از آيات و روايات است ، تفكّرى انحرافى وجود دارد ، كه هر نوع خواستن ، خواهش ، توسّل و شفيع قرار دادن به درگاه خداوند را شرك مىپندارد . اين انديشه از زمانهاى نه چندان دور در ميان بخشى از مسلمانان به وجود آمد و ريشه آن جهالتى است كه به صدر اسلام و بعضى صحابه رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم باز مىگردد . دليل عمده و اصلى اين انحراف بسيار بزرگ كه متأسّفانه دامنگير عدّهاى از مسلمانان شده ، جهل و وسوسه شيطان است . چنانكه عمر ابن خطاب (خليفه دوم) چون توجّه به جعل الهى و وسيله قرار گرفتن بعضى از اشياء را نداشت به حجر الاسود خطاب كرد و گفت :
« انّي لأعلم أنّك حجر لا تضرّ ولا تنفع »[12] .
من يقين دارم تو سنگى هستى كه نه ضرر مىرسانى و نه سودى دارى .
در صورتى كه قبلاً هم گفتيم ، استلام و بوسيدن حجر الاسود مستحب و وسيلهاى براى قرب به خداوند متعال است .
در انتخاب امام عليهالسلام ، وسايط فيض و وسايل الهى اعتقاد صريح و قاطع به جعل الهى داريم و در شفاعت ائمّه اطهار عليهمالسلام و توسّل به آنان فقط آنچه را كه قرآن و رواياتِ مستند بيان كردهاند مىپذيريم و به شبهات و وسوسههاى شيطانى كه مخالف دستور خداوند است ، اهميّتى نمىدهيم .
بايد مراقب وسوسهها و استدلالهاى شيطان باشيم . هنگامى كه خداوند متعال حضرت آدم عليهالسلام را آفريد به تمام فرشتگان دستور داد كه به آدم سجده كنند :
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ»[13] .
(وياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم : « براى آدم سجده و خضوع كنيد » همگى سجده كردند ، جز ابليس كه سرباز زد و تكبّر ورزيد و (به خاطر نافرمانى و تكبّرش) از كافران شد .
شيطان نافرمانى نمود ، سجده نكرد و با خداوند استدلال و محاجّه نمود و گفت : خداوندا ! چگونه پست را بر برتر و دنى را بر اعلا ترجيح مىدهى ؟
«قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»[14] .
[شيطان] گفت : من از او بهترم ، مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل .
هنگامى كه خداوند به استدلال او وقعى ننهاد، از راه معامله وارد شد وگفت:
« أنا أعبدك عبادة لم يعبدكها ملك مقرّب ولا نبيّ مرسل » ؛
خداوندا ! اگر مرا از سجده بر آدم [ عليهالسلام] معاف دارى تو را به گونهاى عبادت مىنمايم كه تا به حال نه فرشتهاى نزديك به تو و نه پيامبرى فرستاده از جانبت ، تو را عبادت كرده باشد .
خداوند در پاسخ به وى فرمود :
«لا حاجة لي إلى عبادتك ، إنّما أريد أن اُعبد من حيث اُريد لا من حيث تريد»[15] .
مرا نيازى به عبادت تو نيست ، آن گونه كه دوست دارم مىخواهم عبادت شوم نه آن گونه كه تو دوست مىدارى .
شيطانى كه سجدههاى او چهار هزار سال به طول مىانجاميد ، گرفتار عجب و تكبّر شد . عبوديّت ، تسليم محض خداوند بودن است ، نه عبادت فراوان .
امام سجاد عليهالسلام مىفرمايند :
« عبدّني لك ولا تفسد عبادتي بالعجب »[16] .
مرا بر بندگى خود رام ساز و عبادتم را به سبب خود پسندى تباه منماى .
تسليم در برابر پيشگاه الهى يكى از بالاترين نعمتها بشمار مىآيد ، بايد هر چه را قادر مطلق مىفرمايد ، گردن نهيم تا سر انجامى چون شيطان رجيم نداشته باشيم .
شفاعت ، تنها به اذن خداوند
بت پرستان ، اجسام دست ساز خود را واسطه و شفيع نزد خداوند مىدانستند . خداوند متعال در آيات متعدّدى اين پندار بت پرستان را نقد نموده و شفاعت را فقط به اذن خود دانسته است .
«لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»[17] .
ياور و سرپرست و شفاعت كنندهاى جز او [خدا] ندارند شايد پرهيزگارى پيشه كنند .
«لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ»[18] .
جز خدا نه ياورى دارند و نه شفاعت كنندهاى .
«ما مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ»[19] .
هيچ شفاعت كنندهاى جز با اذن او نيست .
«مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ شَفِيعٍ أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ»[20] .
هيچ سرپرست و شفاعت كنندهاى براى شما جز او نيست ، آيا متذكّر نمىشويد ؟
با مقدّماتى كه بيان نموديم ، مىتوان بهتر به تبيين بسيار زيباى قرآن پى برد . بت پرستان بدون اذن و اجازه خداوند براى خود ولى ، شفيع و صاحب اختيار ، انتخاب مىكنند . خداوند انتخاب آنان را نادرست و باطل مىداند . خداوند متعال اصلِ ولايت ، وساطت ، شفاعت و قيوميّت غير خود را پذيرفته است ، امّا به شرط اينكه آنان برگزيده و مأذون وى باشند . اصل وجود واسطه ، بر اساس براهين عقلى[21] و نقلى ، صحيح و لازم است . امّا اشكال در واسطههاى خيالى است كه مأذون خداوند نمىباشند .
«مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»[22] .
كيست كه در نزد او ، جز به فرمان او شفاعت كند؟!
اين آيه ، اصل وجود شفاعت گنندگان را اثبات مىكند . امّا آنان به اذن و اجازه خداوند شفاعت مىكنند . ما براى تقرّب و نزديكى به خداوند متعال ، بايد به كسانى تقرّب جوييم كه خداوند متعال ، آنان را واسطه و مجراى فيض الهى قرار داده است . توحيد و شفاعت با هم تنافى ندارند . توحيد و شفاعت هر دو شعار قرآن هستند . خداوند متعال مىفرمايد :
«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضا أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ»[23] .
بگو : اى اهل كتاب ! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است ، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم ، و بعضى از ما ، بعضى ديگر را ـ غير از خداى يگانه ـ به خدايى نپذيرد .
«وَمَا كَانَ لَهُم مِّنْ أَوْلِيَاء يَنصُرُونَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ»[24] .
آنان جز خدا اوليا و ياورانى ندارند كه ياريشان كنند .
شفاعت ، مقام اعطايى خداوند
شفاعت حضرات معصومين عليهمالسلام و توسّل به آنان شرك و كفر نيست ، بلكه به تصريح قرآن كريم ، خداوند متعال به پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم مقام شفاعت عطا نموده است . شب زندهدارى و خواندن نماز شب براى رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم واجب است .
خداوند سبحان خطاب به رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايد:
«وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً»[25] .
و پاسى از شب را از خواب برخيز ، (و قرآن و نماز بخوان) . اين يك وظيفه اضافى براى توست ، اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خورِ ستايش برانگيزد .
و در آيهاى ديگر مىفرمايد :
«قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً * إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً»[26] .
شب را جز كمى ، به پاخيز * نيمى از شب را يا كمى از آن كم كن * يا بر نصف آن بيفزا ، و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان * چرا كه ما بزودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد .
خداوند سبحان در سوره اسراء آيه 79 مقام محمود را به پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم بشارت مىدهد . بر اساس تفاسيرى كه از اين واژه، توسّط عامّه و خاصّه به دست مارسيده است منظور ازمقام محمود، شفاعت است[27]. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم بين خالق و مخلوق ، واسطه و شفيع است . شفاعت ايشان صلىاللهعليهوآلهوسلم محدود و منحصر به مسائل پست و مادّى نيست . ايشان داراى شفاعتى گسترده و وسيع ، در همه شئون آفرينش مىباشند . حضرات معصومين عليهمالسلام جريان فيض الهى را از مبداء فيّاض مطلق به ديگر مخلوقات مىرسانند و همه مخلوقاتِ عالم آفرينش ، نزد آنان ، خوار و ذليل مىباشند .
« وذلّ كلّ شيء لكم »[28] .
و خوار است هر چيزى براى شما .
شب زنده دارى ، خواندن با تأمّل قرآن و نماز شب ، قابليّت دريافت قول ثقيل را ايجاد مىنمايد[29] .
اكنون كه معنا و مفهوم شفاعت روشن شد و به شبهات پيرامون آن پاسخى مناسب ارائه داديم و دانستيم كه به نص صريح قرآن كريم رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم داراى چنين مقام رفيعى هستند . اضافه مىكنيم كه ائمّه اطهار عليهم السلام نيز به تبع رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم داراى مقام شفاعت هستند ، چرا كه رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايند :
« أنا وعلي من شجرة واحدة وساير الناس من شجر شتّى »[30] .
من و على [ عليهم االسلام] از يك درخت هستيم و باقى مردم از درختهاى گوناگون هستند .
بنابر فرمايش فوق ، مىتوان بيان كرد كه اميرالمؤمنين و ائمّه اطهار عليهمالسلام نيز داراى ويژگىهاى رسول اللّه صلىالله عليه وآله وسلم از جمله مقام شفاعت هستند .
[1] ـ مناجات خمسة عشر ، مناجات المتوسّلين .
[2] ـ بنابر اين قاعده ؛ وجود ، حيات ، قدرت ، علم و … تا به اطراف خود اشراف پيدا نكند نمىتواند ، نقاط دورتر را در بر بگيرد . فيض از مبدأ فيّاض مطلق به أخس نمىرسد مگر اين كه در رتبه قبل به اشرف رسيده باشد . شرح منظومه سبزوارى ، جلد 3 صفحه 664
[3] ـ بحار الانوار ، جلد 25 صفحه 22 .
[4] ـ سوره مائده ، آيه 35 .
[5] ـ تفسير برهان ، جلد 6 صفحه 469 .
[6] ـ از منابع اهل سنّت : شواهد التنزيل ، جلد 1 صفحه 446 .
[7] ـ بحار الانوار ، جلد 25 صفحه 23 .
[8] ـ از منابع اهل سنّت : شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، جلد 16 صفحه 211 .
[9] ـ استلام : لمس كردن ، دست كشيدن به چيزى فرهنگ معين .
[10] ـ وسائل الشيعة ، جلد 13 صفحه 314 .
[11] ـ تفسير برهان ، جلد 6 صفحه 469 .
[12] ـ از منابع اهل سنّت : شرح فتح القدير ، جلد 2 صفحه 449 .
[13] ـ سوره بقره آيه 34 .
[14] ـ سوره ص ، آيه 76 .
[15] ـ تفسير قمى ، جلد 1 صفحه 42 .
[16] ـ صحيفه سجاديه دعاى مكارم الاخلاق ، صفحه 100 .
[17] ـ سوره انعام ، آيه 51 .
[18] ـ سوره انعام ، آيه 70 .
[19] ـ سوره يونس ، آيه 3 .
[20] ـ سوره سجده ، آيه 4 .
[21] ـ برهان امكان اشرف .
[22] ـ سوره بقره ، آيه 255 .
[23] ـ سوره آل عمران ، آيه 64 .
[24] ـ سوره شورى ، آيه 46 .
[25] ـ سوره اسراء ، آيه 79 .
[26] ـ سوره مزّمّل ، آيات 5 تا 2 .
[27] ـ بحارالأنوار ، جلد 8 صفحه 48 ، روضة الواعظين صفحه 500 و از منابع اهل سنّت بنگريد به : مسند احمد ، جلد2 صفحه 441 ، صحيح بخارى ، جلد 5 صفحه 228 .
[28] ـ مفاتيح الجنان ، زيارت جامعه كبيره .
[29] ـ اگر بخواهيم به مقام و منصب بلند معنوى دست يابيم ، شب زنده دارى و خواندن نمازشب را نبايد هيچگاه فراموش كنيم . دوستانى كه مىخواهند در انجام وظيفه هدايت مردم ، تبليغ و ارشاد موفّق باشند و از نفوذ كلام برخوردار گردند ، نماز شب را به هيچ وجه ترك نكنند . بايد قسمتى از آخر شب را به راز و نياز و تهجّد بپردازند ، باشد كه خداوند كريم به آنان لطف و عنايتى نمايد .
[30] ـ اقبال الاعمال ، جلد 1 صفحه 506 و از منابع اهل سنّت : شواهد التنزيل ، جلد 1 صفحه 428 ، كنز العمّال ، جلد 6 صفحه 154 و مجمع الزوائد ، جلد 9 صفحه 100 .