مقام شفاعت

« اِلهي لَيْسَ لي وَسيلَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَواطِفُ رَاْفَتِكَ وَلا لي ذَريعَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَوارِفُ رَحْمَتِكَ وَشَفاعَةُ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَمُنْقِذِ الاُْمَّةِ مِنَ الْغُمَّةِفَاجْعَلْهُما لي سَبَباً اِلى نَيْلِ غُفْرانِكَ وَصَيِّرْهُما لي وُصْلَةً اِلىَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِكَ »[1] .

خدايا ! مرا به سوى تو وسيله‏ اى جز عواطف مهربانيت نيست و دست آويزى جز عطاهاى رحمانيّتت و شفاعت پيغمبر رحمتت  صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم كه نجات دهنده امّت از رنج و آلام دو عالم است نخواهد بود ، پس تو اين دو را براى من وسيله آمرزش و سبب وصول به مقام سعادت و بهشت رضوانت قرار ده .

حضرت امام سجّاد  عليه‏السلام در اين مناجات روش تقرّب و راه يافتن به بارگاه قدس ربوبى را به ما مى‏آموزند . به تصريح امام سجّاد  عليه‏السلام در اين مناجات ، انجام واجبات و مستحبّات و پرهيز از محرّمات و مكروهات ، وسيله‏اى مطمئن براى رساندن فرد به بارگاه عزّ ربوبى نمى‏باشد ، چرا كه هيچ يك از آنها خالى و تهى از آلودگى‏هاى نفسانى نمى‏باشد ، معمولاً افعال ما انسان‏ها يا از خوف جهنّم است يا طمع به بهشت و چنين اعمالى تنها قابليّت تحقّق خواسته‏هاى صاحبان خود را دارد. به اين معنا كه فردى كه به خاطر ترس از جهنّم واجبات را انجام مى‏دهد و از محرّمات پرهيز مى‏كند ، از جهنّم رهايى مى‏يابد ، همچنين است حال كسى كه به طمع بهشت و برخوردارى از لذّت‏هاى بهشتى واجبات را به جا مى‏آورد و از محرّمات پروا مى‏كند . چنين افرادى با چنين اعمال و نيّت هايى نمى‏توانند به بارگاه الهى تقرّب پيدا كنند .

براى كمال و عروج روح و دست يافتن به وعده هايى كه خداوند سبحان به بندگان خاص خود عطا مى‏كند ، بايد از وسيله‏اى مطمئن بهره جست . امام سجّاد  عليه‏السلام در اين نيايش دو وسيله مهم را نام مى‏ برند ،

1 ـ عواطف و رحمت خاص الهى .

2 ـ شفاعت رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم .

در جلسات گذشته ، تا حدودى پيرامون دو وسيله فوق توضيحاتى ارائه داديم و به شبهاتى كه به شفاعت وارد مى‏شود ، پاسخ داديم و بيان نموديم توسّل به غير خدا ، شرك و منافى با توحيد نمى‏باشد .

مسأله شفاعت ، تنها يك جعل و توصيه شرعى نمى‏باشد تا عدّه‏اى مخالفت كنند و بگويند از طرف شارع مقدّس مسأله‏اى تحت عنوان شفاعت جعل نشده است و ساخته و پرداخته عافيت نشينان مى‏باشد !

اگر نيك بنگريم ، شفاعت ريشه در عالم تكوين دارد . به اين معنا كه عظمت و قداست خالق متعال اقتضاء دارد كه با هر پست و دنى ارتباط مستقيم نداشته باشد و وسايطى را براى ارتباط با آنها قرار دهد . اين وسايط ، كه وسايط فيض مى‏باشند ، در لسان شرع شفيع نام گذارى شده‏اند . اكنون پس از بيان مقدّمه فوق و تشريح گوشه‏اى از روايات پيرامون نقش معصومين عليهم‏السلام كه بيانگر جايگاه اين بزرگواران مى‏باشد ، همچنين با توجّه به تمام مطالبى كه از ابتدا در ارتباط با ويژگى‏هاى حضرات معصومين عليهم‏السلام بيان شد به راحتى مى‏توانيم معناى توسّل و شفاعت را درك و بيان كنيم .

قدرت فاعل و ضعف قابل

تا به حال دريافتيم كه جبروت ، جلالت و عظمت خالق متعال اقتضاى ارتباط مستقيم با هر پست ، دنى و مفضولى را ندارد . بر اساس برهان (امكان اشرف)[2] ثابت گرديد كه جريان فيض الهى نمى‏تواند بدون واسطه به مخلوقات و موجودات برسد .

البتّه اين گونه نيست كه خداوند همچون پادشاه جبّار و ستمگرى بگويد: هيچ كس حق ندارد بدون واسطه با من سخن بگويد . لزوم وجود واسطه از طرفى به شدّت و قدرت فيض الهى و از سوى ديگر به ضعف و سستى مخلوقات باز مى‏گردد. به عبارت ديگر ضعف از فاعل نيست ، بلكه قابل و دريافت كننده فيض ، قابليّت دريافت بى واسطه آن را ندارد .

براى روشن شدن مطلب به اين مثال توجّه فرماييد : برق فشار قوى كه در نيروگاه توليد مى‏شود اگر بدون كنترل و فشار شكن به برق شهرى متّصل گردد ، تمام سيم‏هاى برق آن شهر مى‏سوزد و از بين مى‏رود . دستگاهى كه به برق كم ولتاژى نياز دارد را با ترانس به برق شهرى وصل مى‏كنيم . فشار شكن و ترانس همانند واسطه‏هايى مى‏باشند كه نخست برق را دريافت كرده و به صورت تعديل شده و ضعيف ارسال مى‏نمايند .

خداوند متعال فيّاض على الاطلاق است و در اعطاء فيض بخل و امساك نمى‏ورزد . امّا موجودات و مخلوقات توان دريافت بى واسطه فيض الهى را ندارند و نيازمند وسايطى هستند كه اين فيض را دريافت و به حسب قابليّت وجودى هر كس به او اعطا نمايند . به همين دليل است كه پيامبر اكرم  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايند :

« أوّل ما خلق اللّه‏ نورى ابتدعه من نوره واشتقّه من جلال عظمته … ثم خلق العرش واللوح والشمس وضوء النهار ونور الأبصار والعقل والمعرفة وأبصار العباد وأسماعهم وقلوبهم من نوري ونوري مشتقّ من نوره »[3] .

خداوند نخست از نور خود نور مرا ابداع [آفرينش] كرد و آن را از جلال و عظمت خود منشاء داد … سپس از نور من كه قسمتى از نور خدا مى‏باشد ، عرش ، لوح ، آفتاب ، روشنايى روز ، نور ديدگان ، عقل، معرفت، چشم بندگان ، گوش و قلب‏هاى آنان را آفريد .

بنابر اين خداوند متعال از نور خود ، پيامبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را آفريد و همه مخلوقات و موجودات ديگر از نور پيامبر اكرم  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آفريده شدند . بنابر اين دريافت نور الهى نيازمند به واسطه يا به عبارتى (وسيله) مى‏باشد ، چنانكه خداوند متعال در قرآن مى‏فرمايد :

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[4] .

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و وسيله‏اى براى تقرّب به او بجوييد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد .

معنا و مفهوم و تفسير (وسيله) در اين آيه شريف بنا به تصريح روايات فراوان ، حضرات معصومين عليهم‏السلام هستند، همچنان كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام در ذيل آيه فوق مى‏فرمايند: « أنا وسيلته »[5] .

من وسيله [تقرّب به] خداوند هستم .

حتّى برخى از مفسّران اهل سنّت در تفسير اين آيه ، اسامى اصحاب كساء  عليهم‏السلام را ذكر كرده‏اند[6] .

و يا اينكه رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايند :

« نحن الوسيلة إلى اللّه‏ والوصلة إلى رضوان اللّه‏ »[7] .

ما وسيله‏اى به سوى خداوند و راه رسيدن به رضوان خداوند هستيم .

همچنين حضرت زهرا  عليهاالسلام در رابطه با غصب فدك ، توسّط دستگاه نامشروع خلافت ، خطبه مشهورى ايراد كردند و فرمودند :

« نحن وسيلته في خلقه »[8] .

ما وسيله‏هاى خداوند در ميان مخلوقات هستيم .

امّا هر چيزى شايستگى آن را ندارد كه وسيله قرار بگيرد . وسايل و وسايط ، توسّط خداوند برگزيده و انتخاب مى‏شوند . همان‏گونه كه انتخاب در عالم تشريع يعنى (نبوّت و مقام دريافت و ابلاغ وحى) از آنِ خداوند است ، در عالم تكوين ، (انتقال فيض به مخلوقات) نيز در اختيار خداوند است . افراد بشر هيچ حقّى در اين انتخاب و جعل ندارند .

به عنوان مثال ، سنگ‏هاى بسيار زيبا و درخشانى در عالم يافت مى‏شود و انسان از ديدن آنها لذّت سرشارى مى‏برد ، امّا خداوند هيچ يك از اين سنگ‏ها را وسيله قرار نداده است و فقط سنگ سياه كعبه را وسيله تقرّب و تعبّد قرار داده است . به همين جهت در هنگام تشرّف به بيت اللّه‏ الحرام در صورت امكان ، بايد حجر الاسود را ببوسيم ، واستلام[9] نماييم و بگوييم :

« اللّهم أمانتي أدّيتها وميثاقي تعاهدته لتشهد لي بالموافاة »[10] .

بارالها ! امانتم را ادا نمودم و به عهد و پيمانم گردن نهادم تا به وفادارى من شهادت دهى [خطاب به حجر الاسود] .

خلاصه اينكه تا كنون در رابطه با جايگاه و مقام والا و دست نيافتنى ائمّه اطهار عليهم‏السلام مطالبى بيان نموديم و به اين نتيجه رسيديم كه خداوند متعال به دو دليل حضرات معصومين عليهم‏السلام را مجراى فيض الهى قرار داده است .

1 ـ جلالت ، عظمت و قدوسيّت ، ذات اقدس الهى ، از اين كه با هر پست ، دنى و حقيرى ارتباط مستقيم برقرار كند ، ابا دارد .

2 ـ مخلوقات و موجودات ، تحمّل و قدرت دريافت فيض و جلوه‏هاى الهى را در همه شئون و جهات ندارند . به همين دليل خداوند متعال ، وسايل و وسايطى براى انتقال فيض از منبع فيّاض به ديگر مخلوقات قرار داده ، كه آنان در درجه اوّل حضرات معصومين  عليهم‏السلام مى‏باشند .

و همچنين به نتايج ديگرى دست يافتيم كه خلاصه آن چنين است :

1 ـ انتخاب اسباب و وسائط تنها در اختيار ذات اقدس الهى است و هيچ كس در اين گزينش ، حق دخالت و اظهار نظر ندارد .

2 ـ واسطه قرار دادن معصومين عليهم‏السلام و توسّل به ساحت آن حضرات عليهم‏السلام توصيه و سفارش قرآن است و هيچ اشكالى ندارد .

3 ـ براى دست‏يابى به نعمات و رحمت و جلوه‏هاى خداوند متعال بايد از وسايل و وسائط استفاده كرد . برترين تجلّى اين وسائط ، ائمّه معصومين عليهم‏السلام مى‏باشند . اميرالمؤمنين عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« أنا وسيلته »[11] .

من وسيله [براى تقرّب به] خداوند هستم .

در برابر اين تفكّر صحيح كه برگرفته از آيات و روايات است ، تفكّرى انحرافى وجود دارد ، كه هر نوع خواستن ، خواهش ، توسّل و شفيع قرار دادن به درگاه خداوند را شرك مى‏پندارد . اين انديشه از زمان‏هاى نه چندان دور در ميان بخشى از مسلمانان به وجود آمد و ريشه آن جهالتى است كه به صدر اسلام و بعضى صحابه رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم باز مى‏گردد . دليل عمده و اصلى اين انحراف بسيار بزرگ كه متأسّفانه دامن‏گير عدّه‏اى از مسلمانان شده ، جهل و وسوسه شيطان است . چنانكه عمر ابن خطاب (خليفه دوم) چون توجّه به جعل الهى و وسيله قرار گرفتن بعضى از اشياء را نداشت به حجر الاسود خطاب كرد و گفت :

« انّي لأعلم أنّك حجر لا تضرّ ولا تنفع »[12] .

من يقين دارم تو سنگى هستى كه نه ضرر مى‏رسانى و نه سودى دارى .

در صورتى كه قبلاً هم گفتيم ، استلام و بوسيدن حجر الاسود مستحب و وسيله‏اى براى قرب به خداوند متعال است .

در انتخاب امام  عليه‏السلام ، وسايط فيض و وسايل الهى اعتقاد صريح و قاطع به جعل الهى داريم و در شفاعت ائمّه اطهار عليهم‏السلام و توسّل به آنان فقط آنچه را كه قرآن و رواياتِ مستند بيان كرده‏اند مى‏پذيريم و به شبهات و وسوسه‏هاى شيطانى كه مخالف دستور خداوند است ، اهميّتى نمى‏دهيم .

بايد مراقب وسوسه‏ها و استدلال‏هاى شيطان باشيم . هنگامى كه خداوند متعال حضرت آدم  عليه‏السلام را آفريد به تمام فرشتگان دستور داد كه به آدم سجده كنند :

«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ»[13] .

(وياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم : « براى آدم سجده و خضوع كنيد » همگى سجده كردند ، جز ابليس كه سرباز زد و تكبّر ورزيد و (به خاطر نافرمانى و تكبّرش) از كافران شد .

شيطان نافرمانى نمود ، سجده نكرد و با خداوند استدلال و محاجّه نمود و گفت : خداوندا ! چگونه پست را بر برتر و دنى را بر اعلا ترجيح مى‏دهى ؟

«قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»[14] .

[شيطان] گفت : من از او بهترم ، مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گِل .

هنگامى كه خداوند به استدلال او وقعى ننهاد، از راه معامله وارد شد وگفت:

« أنا أعبدك عبادة لم يعبدكها ملك مقرّب ولا نبيّ مرسل » ؛

خداوندا ! اگر مرا از سجده بر آدم [ عليه‏السلام] معاف دارى تو را به گونه‏اى عبادت مى‏نمايم كه تا به حال نه فرشته‏اى نزديك به تو و نه پيامبرى فرستاده از جانبت ، تو را عبادت كرده باشد .

خداوند در پاسخ به وى فرمود :

«لا حاجة لي إلى عبادتك ، إنّما أريد أن اُعبد من حيث اُريد لا من حيث تريد»[15] .

مرا نيازى به عبادت تو نيست ، آن گونه كه دوست دارم مى‏خواهم عبادت شوم نه آن گونه كه تو دوست مى‏دارى .

شيطانى كه سجده‏هاى او چهار هزار سال به طول مى‏انجاميد ، گرفتار عجب و تكبّر شد . عبوديّت ، تسليم محض خداوند بودن است ، نه عبادت فراوان .

امام سجاد  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« عبدّني لك ولا تفسد عبادتي بالعجب »[16] .

مرا بر بندگى خود رام ساز و عبادتم را به سبب خود پسندى تباه منماى .

تسليم در برابر پيشگاه الهى يكى از بالاترين نعمت‏ها بشمار مى‏آيد ، بايد هر چه را قادر مطلق مى‏فرمايد ، گردن نهيم تا سر انجامى چون شيطان رجيم نداشته باشيم .

شفاعت ، تنها به اذن خداوند

بت پرستان ، اجسام دست ساز خود را واسطه و شفيع نزد خداوند مى‏دانستند . خداوند متعال در آيات متعدّدى اين پندار بت پرستان را نقد نموده و شفاعت را فقط به اذن خود دانسته است .

«لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»[17] .

ياور و سرپرست و شفاعت كننده‏اى جز او [خدا] ندارند شايد پرهيزگارى پيشه كنند .

«لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ»[18] .

جز خدا نه ياورى دارند و نه شفاعت كننده‏اى .

«ما مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ»[19] .

هيچ شفاعت كننده‏اى جز با اذن او نيست .

«مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ شَفِيعٍ أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ»[20] .

هيچ سرپرست و شفاعت كننده‏اى براى شما جز او نيست ، آيا متذكّر نمى‏شويد ؟

با مقدّماتى كه بيان نموديم ، مى‏توان بهتر به تبيين بسيار زيباى قرآن پى برد . بت پرستان بدون اذن و اجازه خداوند براى خود ولى ، شفيع و صاحب اختيار ، انتخاب مى‏كنند . خداوند انتخاب آنان را نادرست و باطل مى‏داند . خداوند متعال اصلِ ولايت ، وساطت ، شفاعت و قيوميّت غير خود را پذيرفته است ، امّا به شرط اينكه آنان برگزيده و مأذون وى باشند . اصل وجود واسطه ، بر اساس براهين عقلى[21] و نقلى ، صحيح و لازم است . امّا اشكال در واسطه‏هاى خيالى است كه مأذون خداوند نمى‏باشند .

«مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»[22] .

كيست كه در نزد او ، جز به فرمان او شفاعت كند؟!

اين آيه ، اصل وجود شفاعت گنندگان را اثبات مى‏كند . امّا آنان به اذن و اجازه خداوند شفاعت مى‏كنند . ما براى تقرّب و نزديكى به خداوند متعال ، بايد به كسانى تقرّب جوييم كه خداوند متعال ، آنان را واسطه و مجراى فيض الهى قرار داده است . توحيد و شفاعت با هم تنافى ندارند . توحيد و شفاعت هر دو شعار قرآن هستند . خداوند متعال مى‏فرمايد :

«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضا أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ»[23] .

بگو : اى اهل كتاب ! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است ، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم ، و بعضى از ما ، بعضى ديگر را ـ غير از خداى يگانه ـ به خدايى نپذيرد .

«وَمَا كَانَ لَهُم مِّنْ أَوْلِيَاء يَنصُرُونَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ»[24] .

آنان جز خدا اوليا و ياورانى ندارند كه ياريشان كنند .

شفاعت ، مقام اعطايى خداوند

شفاعت حضرات معصومين  عليهم‏السلام و توسّل به آنان شرك و كفر نيست ، بلكه به تصريح قرآن كريم ، خداوند متعال به پيامبر اكرم  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مقام شفاعت عطا نموده است . شب زنده‏دارى و خواندن نماز شب براى رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم واجب است .

خداوند سبحان خطاب به رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايد:

«وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً»[25] .

و پاسى از شب را از خواب برخيز ، (و قرآن و نماز بخوان) . اين يك وظيفه اضافى براى توست ، اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خورِ ستايش برانگيزد .

و در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد :

«قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً * إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً»[26] .

شب را جز كمى ، به پاخيز * نيمى از شب را يا كمى از آن كم كن * يا بر نصف آن بيفزا ، و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان * چرا كه ما بزودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد .

خداوند سبحان در سوره اسراء آيه 79 مقام محمود را به پيامبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بشارت مى‏دهد . بر اساس تفاسيرى كه از اين واژه، توسّط عامّه و خاصّه به دست مارسيده است منظور ازمقام محمود، شفاعت است[27]. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بين خالق و مخلوق ، واسطه و شفيع است . شفاعت ايشان  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم محدود و منحصر به مسائل پست و مادّى نيست . ايشان داراى شفاعتى گسترده و وسيع ، در همه شئون آفرينش مى‏باشند . حضرات معصومين  عليهم‏السلام جريان فيض الهى را از مبداء فيّاض مطلق به ديگر مخلوقات مى‏رسانند و همه مخلوقاتِ عالم آفرينش ، نزد آنان ، خوار و ذليل مى‏باشند .

« وذلّ كلّ شيء لكم »[28] .

و خوار است هر چيزى براى شما .

شب زنده دارى ، خواندن با تأمّل قرآن و نماز شب ، قابليّت دريافت قول ثقيل را ايجاد مى‏نمايد[29] .

اكنون كه معنا و مفهوم شفاعت روشن شد و به شبهات پيرامون آن پاسخى مناسب ارائه داديم و دانستيم كه به نص صريح قرآن كريم رسول اللّه‏  صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله‏ وسلم داراى چنين مقام رفيعى هستند . اضافه مى‏كنيم كه ائمّه اطهار عليهم‏ السلام نيز به تبع رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم داراى مقام شفاعت هستند ، چرا كه رسول اللّه‏  صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله ‏وسلم مى‏فرمايند :

« أنا وعلي من شجرة واحدة وساير الناس من شجر شتّى »[30] .

من و على [ عليهم االسلام] از يك درخت هستيم و باقى مردم از درخت‏هاى گوناگون هستند .

بنابر فرمايش فوق ، مى‏توان بيان كرد كه اميرالمؤمنين و ائمّه اطهار عليهم‏السلام نيز داراى ويژگى‏هاى رسول اللّه‏  صلى‏الله‏ عليه ‏و‏آله ‏وسلم از جمله مقام شفاعت هستند .

[1] ـ مناجات خمسة عشر ، مناجات المتوسّلين .

[2] ـ بنابر اين قاعده ؛ وجود ، حيات ، قدرت ، علم و … تا به اطراف خود اشراف پيدا نكند نمى‏تواند ، نقاط دورتر را در بر بگيرد . فيض از مبدأ فيّاض مطلق به أخس نمى‏رسد مگر اين كه در رتبه قبل به اشرف رسيده باشد . شرح منظومه سبزوارى ، جلد 3 صفحه 664

[3] ـ بحار الانوار ، جلد 25 صفحه 22 .

[4] ـ سوره مائده ، آيه 35 .

[5] ـ تفسير برهان ، جلد 6 صفحه 469 .

[6] ـ از منابع اهل سنّت : شواهد التنزيل ، جلد 1 صفحه 446 .

[7] ـ بحار الانوار ، جلد 25 صفحه 23 .

[8] ـ از منابع اهل سنّت : شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، جلد 16 صفحه 211 .

[9] ـ استلام : لمس كردن ، دست كشيدن به چيزى فرهنگ معين .

[10] ـ وسائل الشيعة ، جلد 13 صفحه 314 .

[11] ـ تفسير برهان ، جلد 6 صفحه 469 .

[12] ـ از منابع اهل سنّت : شرح فتح القدير ، جلد 2 صفحه 449 .

[13] ـ سوره بقره آيه 34 .

[14] ـ سوره ص ، آيه 76 .

[15] ـ تفسير قمى ، جلد 1 صفحه 42 .

[16] ـ صحيفه سجاديه دعاى مكارم الاخلاق ، صفحه 100 .

[17] ـ سوره انعام ، آيه 51 .

[18] ـ سوره انعام ، آيه 70 .

[19] ـ سوره يونس ، آيه 3 .

[20] ـ سوره سجده ، آيه 4 .

[21] ـ برهان امكان اشرف .

[22] ـ سوره بقره ، آيه 255 .

[23] ـ سوره آل عمران ، آيه 64 .

[24] ـ سوره شورى ، آيه 46 .

[25] ـ سوره اسراء ، آيه 79 .

[26] ـ سوره مزّمّل ، آيات 5 تا 2 .

[27] ـ بحارالأنوار ، جلد 8 صفحه 48 ، روضة الواعظين صفحه 500 و از منابع اهل سنّت بنگريد به : مسند احمد ، جلد2 صفحه 441 ، صحيح بخارى ، جلد 5 صفحه 228 .

[28] ـ مفاتيح الجنان ، زيارت جامعه كبيره .

[29] ـ اگر بخواهيم به مقام و منصب بلند معنوى دست يابيم ، شب زنده دارى و خواندن نمازشب را نبايد هيچگاه فراموش كنيم . دوستانى كه مى‏خواهند در انجام وظيفه هدايت مردم ، تبليغ و ارشاد موفّق باشند و از نفوذ كلام برخوردار گردند ، نماز شب را به هيچ وجه ترك نكنند . بايد قسمتى از آخر شب را به راز و نياز و تهجّد بپردازند ، باشد كه خداوند كريم به آنان لطف و عنايتى نمايد .

[30] ـ اقبال الاعمال ، جلد 1 صفحه 506 و از منابع اهل سنّت : شواهد التنزيل ، جلد 1 صفحه 428 ، كنز العمّال ، جلد 6 صفحه 154 و مجمع الزوائد ، جلد 9 صفحه 100 .


جستجو