محبّت و عبوديّت

« اِلهي مَنْ ذَاالَّذي ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً وَمَنْ ذَاالَّذي اَنِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغى عَنْكَ حِوَلاً اِلهي فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَيْتَهُ لِقُرْبِكَ وَوِلايَتِكَ وَاَخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ وَشَوَّقْتَهُ اِلى لِقاَّئِكَ »[1] .   پروردگارا !  كيست كه شيرينى محبّت تو را بچشد و كسى جز تو را بخواهد ؟ و كيست كه به مقام قرب تو اُنس گيرد و لحظه‏اى از تو روى گرداند ؟ خداوندا ! ما را از آنانى قرار ده كه براى مقام قرب و دوستى خود برگزيده‏اى و خالص براى عشق و محبّتت نموده‏اى و به لقايت مشتاق كرده‏ اى .
تأمّلى در معنا و مفهوم محبّت ؛  در اين مناجات نورانى امام زين العابدين  عليه‏السلام ، ذات اقدس اله را از مقام و جايگاه محبّين مورد خطاب قرار مى‏دهند ؛ لذا بايد نخست اندكى در معنا و مفهوم محبّت تأمّل نماييم .

واژه « حبّ و محبّت » به معناى ميل و رغبت مى‏باشد . « حُبّ » در زد اهل معرفت ، نخستين منزل از منازل دهگانه احوال عارفان است . در پى منزل حب ، منازل ديگرى مى‏آيد چون غيرت ، شوق ، عطش و … عارف ، نخست بايد ميل و اراده به سوى محبوب پيدا كند . سپس در مقام غيرت ، اغيار و بيگانه‏ها را از دل مى‏زدايد و قدم در وادى اشتياق مى‏نهد و مرحله به مرحله منازل را طى مى‏كند . مفهوم محبّت در نزد همه وجدانها واضح است . محبّت يك تعلّق و انجذاب بين محبّ و محبوب است . به عبارت ديگر محبّت پيوندى بين محبّ و محبوب است كه محبّ براى رسيدن به كمال ، قدم در راه تصاحب و به دست آوردن محبوب مى‏گذارد . انسان به طور طبيعى غذا را دوست دارد ، نسبت به جنس مخالف كشش دارد ، نسبت به مقام ، مال و علم تعلّق و علاقه دارد ، لذا براى به دست آوردن اين امور تلاش مى ‏كند .

روشن است كه محبّت به هر شى‏ء داراى مراتبى در شدّت و ضعف است ؛ به اين معنا كه هر چه تعلّق و ربط بيشتر باشد ، محبّت بيشتر و قويتر مى‏شود .

در قرآن كريم كلمه حبّ ، محبّت و مشتقّات آن فراوان به كار رفته است. به عنوان نمونه :

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ»[2] .

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! هر كس از شما از آيين خود باز گردد ، خداوند جمعيّتى را مى‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند .

محبّت نشانه سير و حركت مؤمنين و سالكين به سوى خداوند متعال است . كسانى كه در مقام سير به سوى درگاه الهى هستند نشانه‏ها و علائمى دارند كه وجود آنها شناخت اين افراد را مقدور مى‏كند .

علائم و نشانه‏ها گاهى در چهره و شكل ظاهرى ، نمود و بروز مى‏كند. مانند عدّه‏اى كه درخواست ملاقات با اميرالمؤمنين  عليه‏السلام داشتند و عرض كردند ما از شيعيان شما هستيم . اميرالمؤمنين  عليه‏السلام در پاسخ فرمودند : من نشانه‏هاى شيعيان را در چهره شما نمى‏بينم . آنان عرض كردند : نشانه شيعيان چيست ؟ اميرالمؤمنين  عليه‏السلام در پاسخ فرمودند :

« صفر الوجوه من السهر ، عمش العيون من البكاء ، حدب الظهور من القيام ، خمص البطون من الصيام ، ذبل الشفاة من الدعاء »[3] .

زرد رويى از شب زنده دارى ، چشمهاى ضعيف از گريه ، خميدگى كمر از ايستادن ، فرو رفتگى شكم از روزه دارى و خشكى لبان از دعا كردن .

ادّعاى محبّت بدون نشانه و علامت ، ياوه گويى است . به گفته شاعر:

از پريدنهاى رنگ و از تپيدنهاى دل

عاشق بيچاره هر جا هست رسوامى‏شود

اعلى مرتبه محبّت ، نقطه‏اى است كه محبّ را وادار به عبوديّت و پرستش محبوب مى‏كند . به همين علّت است كه آيه آخر سوره مباركه علق سجده واجب دارد . اين سجده ، سجده اقتراب و قرب الى اللّه‏ است؛ چرا كه سجده اوج قرب و نزديكى به سوى خداوند است . به همين دليل در ذكر سجده مى‏خوانيم :

« لاإله إلاّ اللّه‏ حقّا حقّا ، لا إله إلاّ اللّه‏ إيماناً وتصديقاً لا إله إلاّ اللّه‏ عبودية ورقا »[4] . 

هيچ خدايى جز خداى يگانه نيست [و اين] حق [و مسلّم] است ، هيچ خدايى جز خداى يگانه نيست ايمان داريم و تصديق مى‏كنيم . هيچ خدايى جز خدايى يگانه نيست او را عبادت و بندگى مى‏كنيم .

و يا مى‏خوانيم :

« أعوذ بعفوك من عقوبتك وأعوذ برضاك من سخطك وأعوذ برحمتك من نقمتك وأعوذ بك منك »[5] .

پروردگارا ! پناه مى‏برم به گذشتت از عقوبتت ، و پناه مى‏برم به خشنوديت از غضبت و پناه مى‏برم به رحمتت از خشمت و پناه مى‏برم به تو از تو .

مراتب محبّت ؛

اهل معرفت با استفاده از آيات و روايات در زمينه درجات و مراتب محبّت بيانات جالبى دارند . يكى از اين تعبيرات چنين است :

« تقطَّع الوساوس  وتلذّ الخدمة وتسلّى عن المصائب »[6] .

وسواس و ترديد را از ريشه قطع مى‏كند و خدمت ، اطاعت و بندگى را لذيذ و گوارا مى‏سازد و مايه تسلّى از مصيبت‏ها است .

هر يك از اين ويژگى‏ها كه ذكر شد ؛ درجه و مرتبه‏اى از محبّت است و سالكين هر يك به تناسب ظرف وجودى خود در اين مراحل صعود مى‏كنند .

الف ـ از بين رفتن ترديد ؛

محبّت ، هرگونه وسواس و ترديد را از ريشه قطع مى‏كند ؛ زيرا محبّ تنها محبوب خود را مشاهده مى‏كند و تنها به سوى او جذب مى‏شود و از اين رو هيچ ترديدى در او نيست و شيطان راهى براى نفوذ در او نمى‏يابد ؛ چرا كه او براى محبوب خويش خالص و مخلص گشته است . او در دل ، جايى براى غير محبوب نگذاشته است تا آن غير ، كار خلافى انجام دهد . به دليل همين خلوص در حبّ است كه به جز محبوب يگانه خويش همه را هيچ مى‏پندارد ؛ لذا ترديد هم در دل راه نمى‏دهد . در قرآن كريم از زبان شيطان آمده است :

« قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ .إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»[7] .

[شيطان] گفت : به عزّتت سوگند ، همه آنان را گمراه خواهم كرد . مگر بندگان خالص تو از ميان آنان .

خداوند متعال نيز در پاسخ فرمودند :

«إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ »[8] .

بر بندگانم تسلّط نخواهى يافت ، مگر گمراهانى كه از تو پيروى مى‏كنند .

اگر عبوديّت به مرحله اوج و خلوص رسيد ؛ ديگر در قلب محبّ جز محبوب كسى نيست تا ترديد در ميدان قلب او بتازد ؛ زيرا ترديد همواره در مدار شكّ بين دو شى  دوران دارد .

پس مرحله نخستِ محبّت اين است كه ترديد ، دودلى و شك را مى‏زدايد ؛ چرا كه غير و بيگانه‏اى وجود ندارد تا باعث وسوسه شود .

منزل دل نیست چای صحبت اغبار       دیو چو بیرون رود فرشته در آید[9]

ب ـ لذّت از خدمت ؛

مرحله ديگر محبّت ، لذّت از عبادت و اطاعت است . اگر محبّ امر و فرمانى را اطاعت كند و از محرّمات پروا نمايد ؛ نه تنها سختى و مشقّتى احساس نمى‏كند بلكه از اطاعت خود احساس لذّت و شعف مى‏كند . به عنوان مثال ، مادرى كه كودك نوزاد شيرخوار خود را تربيت مى‏كند و از شيره جان خود به او مى‏دهد و در دل شب بر مى خيزد و او را آرام مى‏كند؛ از تمام ناملايمات و سختى‏هايى كه متحمّل مى‏شود ، نه تنها رنج نمى‏برد كه لذّت هم مى‏برد و با اشتياق فرزند خود را تربيت مى‏كند . در اين مرحله ، محبّ از هر خدمتى به محبوب لذّت مى‏برد .

ج ـ ايمنى از مصائب ؛

مرحله سوم محبّت ، سلامت و ايمنى در برابر مصائب است . محبّت مايه تسلّى از مصيبت‏ها است ؛ زيرا قلب محبّ به چيزى غير از محبوب تعلّق نگرفته است تا با از دست دادن آن و يا به دست نياوردن آن محزون و اندوهگين شود . پس در واقع به محبّ مصيبتى نمى‏رسد كه نياز به تسلّى از آن باشد او فقط از يك مصيبت هراس دارد و آن هم فقدان محبوب و مهجورى از لقاى او است .

«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِالصَّابِرِينَ »[10] .

قطعاً همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى  و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها آزمايش مى‏كنيم ، و بشارت ده به استقامت كنندگان .

از آيه فوق در مى‏يابيم كه بايد به آنچه كه ماندنى و جاودان است دل ببنديم و آن ذات اقدس ربوبى مى‏باشد . هركس كه به محبوب واقعى علاقه دارد ؛ از دست دادن هيچ چيزى او را مصيبت زده نمى‏كند .

روشهاى ايجاد و تقويت محبّت ؛

حال كه دانستيم اوّلين قدم براى رسيدن به خداوند كه محبوب واقعى است ؛ محبّت است كه خود درجات و مراتبى دارد ، اين سؤال در ذهن پديد مى‏آيد كه اين محبّت چگونه به دست مى‏آيد ؟ اهل معرفت پاسخ اين سؤال را در جمله‏اى كوتاه ، چنين بيان مى‏كنند :

« تنبت من مطالعة المنّة وتثبت باتّباع السنّة وتنمو على لاجابة للفاقة »[11] .

از توجّه به نعمتهاى الهى مى‏رويد ، و با پيروى از سنّت نبوى ثابت مى‏گردد، اجابت موجب رشد و نمو آن مى‏شود .

الف ـ تأمّل در نعمتهاى الهى ؛

اوّلين مرحله ايجاد محبّت ، تدبّر و دقّت در نعمات است ؛ چرا كه فرد وقتى به نعمتهاى الهى خوب بنگرد ؛ محبّت در دل او مى‏رويد . امام زين العابدين عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« أوحى اللّه‏ تعالى إلى موسى  عليه‏السلام : حبّبني إلى خلقي وحبّب خلقي إلىّ . قال : ياربّ كيف أفعل ؟ قال : ذكّرهم آلائي ونعمائي ليحبّونني»[12] . 

خداوند به حضرت موسى  عليه‏السلام وحى كرد كه مرا نزد بندگانم محبوب كن و بندگانم را نيز نزد من محبوب كن حضرت موسى  عليه‏السلام عرض كرد : چگونه ؟ خداوند متعال فرمود : آلاء و نعمات[13] مرا به بندگان به ياد آور تا مرا دوست بدارند .

به گفته شاعر :

ما نبودیم و تقاضامان نبود    لطف تو ناگفته ما می شنود[14]

نعمت وجود و آفرينش بالاترين و بارزترين نعمت است كه گويا از فرط وضوحش كمتر به آن توجّه مى‏شود . در قرآن كريم آمده است :

«وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً »[15] .

نعمتهاى آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است .

و در آيه‏اى ديگر آمده است :

«وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»[16] .

اگر نعمتهاى خدا را بشماريد هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد .

در حديث قدسى آمده است كه :

« خَلَقْتُ الخَلق وتَحَبَّبتُ إليهم بالنعم »[17] .

هستى را آفريدم و با نعمتها محبوب آنان شدم .

يكى از عواملى كه مى‏تواند ريشه محبّت را در دل بدواند ، توجّه و التفات به نعمات الهى است ، آن هم نعمتهاى فراوانى كه شكر يكى از آن هم براى ما مقدور نيست .

ب : پيروى از خاندان وحى عليهم‏السلام ؛

گام دوم در اين مرحله و براى به دست آوردن محبّت ، پيروى از سنّت نبوى است ؛ زيرا با پيروى از فرامين و دستورات پيامبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و اهل بيت  عليهم‏السلام ، قلب انسان روشن مى‏گردد و در نتيجه محبّت محكم و استوار مى‏شود .

در روايتى آمده است كه عايشه مى‏گويد : در يكى از شبها كه نوبت من بود ؛ ديدم كه رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در بستر نيستند . ترسيدم كه شايد رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم به حجره ديگرى رفته است . در پى جستجوى رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم شدم . ديدم كه ايشان در گوشه‏اى از حيات مشغول عبادت هستند . به ايشان عرض
كردم مگر خداوند متعال گناهان گذشته و آينده شما را نبخشيده است ؟ رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در پاسخ فرمودند :

« ألا أكون عبداً شكورا ؟ »[18] .

آيا بنده‏اى سپاسگذار نباشم ؟

شكر نعمت ، پاسخ محبّت است . احسان خود به خود انسان را به عبوديّت مى‏كشاند .

« الإنسان عبيد الإحسان »[19] .

انسان بنده احسان و نيكوكارى است .

خداوند متعال مى‏فرمايد :

«هَلْ جَزَاء الاْءِحْسَانِ إِلاَّ الاْءِحْسَانُ»[20] .

آيا جزاى نيكى جز نيكى است ؟

بنابراين براى تحكيم محبّت ، نخست بايد در نعمات الهى تأمّل كرد و  از سنّت رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و اهل بيت  عليهم‏السلام پيروى نمود .

ج : پاسخ و اجابت الهى ؛

همين كه توجّه كنيم كه ما فقير و نيازمند به خداوند متعال هستيم و دست نياز به سوى خداوند متعال دراز كنيم و از طرف ذات اقدس ربوبى پاسخ دريافت نماييم ؛ محبّت رشد و پرورش مى‏يابد . پاسخ الهى بهترين دليل براى وجود محبّت است ؛ زيرا اگر خداوند بنده خود را مبغوض بدارد ، دعاى او را اجابت نمى‏كند .

« اِلهي مَنْ ذَاالَّذي ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً » .

پروردگارا ! كيست كه شيرينى محبّت تو را بچشد و كسى جز تو را بخواهد.

اگر محبوبى همه دل انسان را تسخير كند ، ديگر به دنبال محبوب ديگر گشتن نه تنها بى معنا مى‏شود بلكه نا سپاسى هم خواهد بود .

« وَمَنْ ذَاالَّذي اَنِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغى عَنْكَ حِوَلاً » .

پروردگارا ! كيست كه به مقام قرب تو انس بگيرد و لحظه‏اى از تو روى بگرداند .

« اِلهي فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَيْتَهُ لِقُرْبِكَ وَوِلايَتِكَ وَاَخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ وَشَوَّقْتَهُ اِلى لِقاَّئِكَ » .

خداوندا ! ما را از آنانى قرار ده كه براى مقام قرب و دوستى خود برگزيده‏اى و خالص براى عشق و محبّتت نموده‏اى و به لقايت مشتاق كرده‏اى .

در اين نيايش نورانى خلوص و محبّت مورد عنايت خاصّ مى‏باشد و امام سجّاد  عليه‏السلام مكرّر بر آن تأكيد كرده‏اند . دل بايد سرشار و لبريز از محبّت الهى باشد . خداوند متعال مى‏فرمايد :

«وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبّاً لِّلّهِ »[21] .

آنها كه ايمان دارند ، عشقشان به خدا شديدتر است .

چون احكام شرع ناظر به واقعيات است ؛ لذا اين احكام با فطرت و خلقت انسان تضادّ ندارد ؛ بنابر اين محبّت الهى با دوست داشتن مال ، فرزند ، خانواده و… منافاتى ندارد و منظور از محبّت الهى اين نيست كه تمام دوستى‏ها و پيوندها قطع و نابود گردد ؛ بلكه بايد محبّت الهى بر همه محبّتهاى ديگر مقدّم باشد .

خداوند متعال مى‏فرمايد :

«قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»[22] .

بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالى كه به دست آورده‏ايد و تجارتى كه از كساد شدنش مى‏ترسيد و خانه‏هايى كه به آن علاقه داريد در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب‏تر است ، در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند ! و خداوند جمعيّت نافرمانبردار را هدايت نمى‏كند .

[1] ـ مناجات خمسة عشر ، مناجات المحبّين .

[2] ـ سوره مائده آيه 54 .

[3] ـ وسايل الشيعه جلد 1 صفحه 92 .

[4] ـ ذكرى الشيعة ، جلد 3 صفحه 472 .

[5] ـ كافى ، جلد 3 صفحه 324 .

[6] ـ شرح منازل السائرين ، صفحه 219 .

[7] ـ سوره ص آيات 83 ـ 82 .

[8] ـ سوره حجر آيه 42 .

[9] دیوان حافظ .

[10] ـ سوره بقره آيه 155 .

[11] ـ شرح منازل السائرين صفحه 219 .

[12] ـ مستدرك الوسائل جلد 12 صفحه 240 .

[13] ـ بعضى از اهل تفسير مى‏گويند : منظور از آلاء ، نعمات معنوى است و منظور از نعمت ، نعمات ، مادى مى‏باشد .

[14] مثنوی معنوی ، دفتر اول بیت 610.

[15] ـ سوره لقمان آيه 20 .

[16] ـ سوره نحل آيه 18 .

[17] ـ تفسير ابن العربى جلد 1 صفحه 95 .

[18] ـ كافى جلد 2 صفحه 95 .

[19] ـ شرح اصول كافى ، جلد 7 صفحه 22 .

[20] ـ سوره الرحمن آيه 60 .

[21] ـ سوره بقره آيه 165 .

[22] ـ سوره توبه آيه 24 .

 


جستجو