حسن ظن

«إلهي إن كان قلّ زادي في المسير اليك فلقد حسن ظنّي بالتّوكّل‏ عليك وإن كان جرمي قد اخافني من عقوبتك فإنّ رجائي قد اشعرني‏ بالأمن من نقمتك وإن كان ذنبي قد عرضني لعقابك فقد آذنني‏ حُسن ثقتي بثوابك وإن أنا متني الغفلة عن الاستعداد للقائك فقد نبّهتني المعرفةُ بكرمك وآلائك وإن أوحش ما بيني و بينك فرط العصيان والطّغيان فقد انسني بشر الغفران والرّضوان»(1).

پروردگارا! اگر چه در مسير حركت به سوى تو كم توشه‏ام؛ امّا حسن ظن به‏ توكّل بر تو، اين كم توشگى را جبران مى‏كند. اگر چه جرايم و گناهانم‏ موجب هراس و ترس از عقوبت است، امّا اميدى كه به تو دارم، به من‏ اطمينان مى‏دهد كه از نقمت تو در امانم. اگر چه گناهانم مرا در معرض‏ عقاب قرار داده است، اما ثواب تو متيقّن است و اميد و اعتماد به پاداشت ‏دارم. اگر چه غفلت مرا به خواب برده است و استعداد و آمادگى ديدار تو را ندارم ولى شناخت تو به من نويد بخشش و نعمتهايت را مى‏دهد. اگر چه ‏فراوانى گناه و طغيان ميان ما وحشت ايجاد كرده است ولى اميد به آمرزش و خشنودى تو وحشت مرا به انس مبدّل مى‏ سازد. معناى رغبت:

رغبت در لغت به معناى حرص و ميل شديد نسبت به چيزى ‏مى‏باشد(2). در قرآن نيز كلمهٔ رغبت چندين بار تكرار شده است از جمله: «يَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً»(3).ما را از روى اميد و بيم مى‏خوانند.«إِنَّا إِلَى اللّهِ رَاغِبُونَ»(4). ما به خداوند علاقه‏ منديم.

«وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ»(5). و به سوى پروردگارت مشتاق شو.

تفاوت رغبت و رجاء:

اهل معرفت بين رغبت و رجاء تمايز قايلند، و رغبت را بالاتر از رجاء مى‏دانند و مى‏گويند:

«نهاية الرجاء بداية الرغبة».

انتهاى آرزومندى ابتداى اشتياق است.

كسى كه مرحله و منزل اميد را پشت سر مى‏گذارد و همهٔ وجود وى ‏سرشار و لبريز از اميد و اميدوارى براى دست يابى و رسيدن به مطلوب و معشوق مى‏گردد، به ابتدا و آغاز راه اشتياق و رغبت رسيده است. انسان ‏هنگامى طمع به چيزى دارد كه فاقد آن باشد و مى‏خواهد آن را بدست آورد،فرد اميدوار، اميد دارد كه گم كردهٔ خود را بيابد، امّا شايد به مطلوب خود نرسد و آن را پيدا ننماييد. امّا كسى كه نسبت به چيزى رغبت دارد، مى‏داند آن شى حتماً وجود دارد و مرغوب متيقن الوقوع است، و تنها با حركت و تلاش كردن آنرا به دست مى‏آورد. به همين دليل اهل فن در تعريف

رغبت ‏مى‏گويند: «سلوك على تحقيق»، يعنى حركت به سوى موضوعى كه در خارج‏ موجود است.

در نام گذارى اين مناجات و قرار گرفتن آن پس از مناجات راجين(اميدواران) سليقهٔ خوبى به كار رفته است. زيرا تناسب بين رجاء و رغبت درنظر گرفته شده است. البتّه نمى‏دانيم اين ترتيب از امام سجاد عليه السلام مى‏باشد يا از مرحوم محدّث قمى ‏رحمه الله.

در ادامهٔ اين مناجات فرازهايى وجود دارد كه رغبت و اشتياق را به صورت ‏بسيار زيبايى بيان مى‏نمايد.

«إلهي إنّ كان قلّ زادي في المسير إليك فلقد حسن ظنّي بالتوكّل ‏عليك».

پروردگارا! اگر چه در مسير حركت به سوى تو كم توشه‏ام امّا حسن ظنّ به ‏توكّل بر تو اين كم توشگى را جبران مى‏كند.

«وإن كان جرمي قد أخافني من عقوبتك فإنّ رجائي قد أشعرني ‏بالأمن من نقمتك».

اگر چه جرايم و گناهانم موجب هراس و ترس از عقوبت است، اما اميدى كه‏ به تو دارم به من اطمينان مى‏دهد كه از نقمت تو در امانم.

«وإن كان ذنبي قد عرّضني لعقابك فقد آذنني حسن ثقتي بثوابك».

اگر چه گناهانم مرا در معرض عقاب قرار داده است، اما ثواب تو متيقّن است‏ و اميد و اعتماد به پاداشت دارم.

«وإن انامتني الغفلة عن الأستعداد للقائك فقد نبّهتني المعرفة بكرمك وآلائك».

اگر چه غفلت مرا به خواب برده است و استعداد و آمادگى ديدار تو را ندارم‏ ولى شناخت تو به من نويد بخشش و نعمتهايت را مى‏دهد.

«وإن أوحش ما بيني و بينك فرط العصيان والطّغيان فقد آنسني ‏بشر الغفران والرّضوان».

اگر چه فراوانى گناه و طغيان ميان ما وحشت ايجاد كرده است ولى اميدِ من به آمرزش و خشنودى تو ،وحشت مرا به انس مبدّل مى‏سازد.

انسان در اين مناجات به پروردگار، ثواب، لقاء و غفران الهى اعتقاد قطعى دارد و براى دسترسى به آنها اشتياق فراوانى دارد.

حركت ثمره يقين:

رغبت داراى مراتب و درجاتى مى‏باشد. رغبتى كه مؤمن دارد يعنى ‏اعتقاد قطعى و يقين به غيب. اين اعتقاد قطعى به خداوند و جهان آخرت‏ باعث تلاش و حركت مؤمن مى‏شود. انسانى كه داراى يقين است، نسبت به‏ مطلوب و مقصود خود رغبت دارد و براى دستيابى آن تلاش و حركت ‏مى‏كند.

شخصى از اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال نمود:

«يا أميرالمؤمنين هل رأيت ربّك حين عبدته، فقال: ويلك ما كنت ‏أعبد ربّاً لم أره… لا تدركه العيون في مشاهدة الأبصار ولكن رأته ‏القلوب بحقايق الإيمان»(6).

هنگامى كه عبادت مى‏نمايى، آيا پروردگارت را ديده‏اى؟ حضرت پاسخ‏دادند: واى بر تو! من خدايى را كه نبينم. عبادت نمى‏كنم… امّا خدا را با چشم نمى‏توان ديد، بلكه قلب با توجّه به حقايق او را مى‏بيند.

بايد آدمى به مرحله‏اى از قطع و يقين برسد كه خداوند متعال را ببيند،رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايند:

«اعبد اللَّه كأنّك تراه»(7).

خداوند را بگونه‏اى عبادت كن كه گويى او را مى‏بينى.

در اين مرحله ديگر كسالت و سستى در اراده و عمل راه ندارد. وقتى‏ انسان خدا را مى‏بيند و مى‏داند خداوند نيز او را مى‏بيند به واجبات و مستحبّات و نوافل بخصوص نوافل شبانه مقيّد و پايبند شده سعى مى‏كند آنها را هرگز ترك نكند.

كسى كه به خداوند رغبت و اشتياق فراوان دارد، مقصود و مطلوب را مى‏بيند و نسبت به آن اعتقاد راسخ دارد، هرگز در حركت به سوى او كاهلى و سستى نمى‏ورزد و خستگى و تعلل به خود راه نمى‏دهد.

نماز شب در روايات:

نوافل ليليه ارزش فراوانى دارد، خلوت با معشوق در دل شب، هنگامى ‏كه همه خوابيده‏اند روح انسان را پرورش مى‏دهد و اثرات و ثمرات فراوانى ‏براى انسان به

ارمغان مى‏آورد روايات فراوانى دربارهٔ ارزش نماز شب و شب‏زنده‏دارى از حضرات معصومين ‏عليهم السلام نقل شده است كه به برخى از آنها اشاره ‏مى‏نماييم.

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند:

«لا تدع قيام الليّل، فإنّ المغبون من حرم قيام الليّل»(8).

شب زنده دارى را ترك مكن، به درستى كه زيان كار كسى است كه از شب‏زنده‏دارى محروم باشد.

پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايند:

«ما زال جبرئيل يوصيني بقيام الليّل حتّى ظننت أنّ خيار اُمّتي لن ‏يناموا»(9).

آنقدر جبرئيل در مورد شب زنده دارى به من سفارش نمود، كه گمان كردم،برگزيدگان امّتم شبها نمى‏خوابند.

خداوند به حضرت موسى عليه السلام مى‏فرمايد:

«كذب من زعم أنّه يحبّني وإذا جنّه الليل نام عنّي»(10).

كسى كه مى‏گويد مرا دوست دارد و هنگامى كه شب فرا مى‏رسد به خواب ‏مى‏رود، درغگو است.

عاشق هنگامى كه معشوق را مى‏يابد دوست دارد با او خلوت و شب‏نشينى كند و اين موقعيّت خوب را از دست نمى‏دهد. امّا كسى كه ذرّه‏اى ‏اشتياق در دل او ايجاد نشده، به خواب مى‏رود و اين فرصت را از دست مى‏دهد.

پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايند:

«ما اتّخذ اللَّه إبراهيم خليلاً إلّا لإطعامه الطعام وصلاته بالليل والناس ‏نيام»(11).

خداوند حضرت ابراهيم عليه السلام را بخاطر غذا دادن و سير كردن مردم و همچنين نماز در شب، هنگام خواب مردم، به مقام خلّت و دوستى رساند.

حضرت ابراهيم عليه السلام راه و رسم دوستى را فرا گرفته بود و به خداوند رغبت فراوان داشت.

پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايند:

«إذا قام العبد من لذيذ مضجعه والنعاس في عينيه، ليرضى ربّه‏ بصلاة ليله، باهي اللَّه به ملائكته، فقال أما ترون عبدي هذا قد قام ‏من لذيذ مضجعه الى صلاة لم أفرضها عليه اشهدوا إنّي قد غفرت ‏له»(12).

هنگامى كه بنده‏اى از لذّت خواب چشم پوشى كند و از بستر شيرين خود برخيزد، در حالى كه هنوز خواب آلوده است تا با خواندن نماز شب ‏خشنودى و رضايت خداوند را جلب نمايد، خداوند سبحان به اين بنده نزد فرشتگان افتخار مى‏كند و مى‏فرمايد: بندهٔ مرا ببيند كه لذّت خواب را به ‏كنارى نهاد و براى نمازى كه بر او واجب نساخته‏ام برخاست، شاهد باشيد كه ‏گناهان او را بخشيدم.

روايات فراوانى در تشويق و ترغيب به شب زنده دارى و خواندن نماز شب وجود دارد، براى مطالعهٔ بيشتر مى‏توانيد به جوامع روايى از جمله به‏ كتاب شريف بحار الانوار رجوع نماييد.

عبادت عاشقان:

اميرالمؤمنين عليه السلام در رابطه با عبادت ملائكه مى‏فرمايند:

«منهم سجود لا يركعون وركوع لا ينتصبون، وصافّون لا يتزايلون‏ومسبّحون لا يسأمون، لا يغشاهم نوم العين»(13).

برخى از فرشتگان سجده كنانى هستند كه ركوعى ندارند، برخى ديگر براى ‏ركوع خميده‏اند و قامت براى قيام راست نمى‏كنند، گروهى از آنان صف‏كشيدگان هستند كه هرگز هيچ دگرگونى در وضع خود نمى‏دهند، تسبيح‏گويانى هستند كه خستگى و فرسودگى راهى به آنان ندارد و بر چشمانشان ‏خوابى پيروز نمى‏گردد.

امّا برخى از بندگان خداوند همانند اويس قرنى عبادتهايى شبيه به‏ملائكه داشتند نقل مى‏كنند كه اويس قرنى مى‏گفت: امشب، شب قيام است،و در طول شب مى‏ايستاد و عبادت مى‏كرد، و شب ديگر مى‏گفت: امشب شب‏ سجود است، و در طول شب در سجده بود و سر بلند نمى‏كرد. عاشقان ‏خداوند، شبهاى خود را اينگونه به صبح مى‏رسانند.

مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى ‏رحمه الله معمولاً دو ساعت قبل از اذان ‏صبح به حرم حضرت ثامن الحجج عليه السلام مى‏آمد و عبادت مى‏كرد. حاج ميرزاحبيب اللَّه گلپايگانى ‏رحمه الله پيش از آنكه درهاى حرم مطهر ثامن الحجج عليه

السلام بازشود، بالاى بام حرم و نزديك گنبد آن حضرت مى‏ايستاد و عبادت مى‏كرد،مى‏گويند: ايشان در حال ركوع بودند و برف مى‏باريد و بر كمر ايشان‏ مى‏نشست، اما ايشان آنچنان غرق در مناجات با محبوب بودند، كه اصلاً متوجّه نشدند.

هنگامى كه ايشان بيمار شدند. و پزشكان از وى قطع اميد كردند ميرزا گفت: مرا به كنار پنجره ببريد تا گنبد مولايم را ببينم. ايشان خطاب به آن‏ حضرت عرض كردند، بنده 40 سال نخستين كسى بودم كه به حرم شما مشرّف مى‏شدم. سخن ميرزا تمام نشده بود كه ناگهان اتاق نورانى مى‏شود و امام رضا عليه السلام مى‏فرمايند، من نيز آمدم، و در دست شريفشان دسته گل بود كه به ميرزا مى‏دهند. هنگامى كه ميرزا به حال اوّليه خود باز مى‏گردد، مى‏بيند دسته گلى در دست دارد. پس از اين جريان ميرزا به هر بيمارى كه دست ‏مى‏گذاشت شفا مى‏يافت و درمان مى‏شد.

واقعاً آنان عبادتهاى محيّر العقولى داشتند، نماز حضرت جعفر طيّار را هنگام نماز شب مى‏خوانند گاهى يك سال شبها نمى‏خوابيدند تا ليلة القدر را درك نمايند.

دل، حرم خداوند:

شب قدر، شب نزول ملائكه مى‏باشد. آيا ملائكه به هر قلبى فرود مى‏آيند؟

بايد محلّ نزول آنان را آماده كرد، قلبى كه پاك و نورانى باشد، محلّ‏ نازل شدن فرشتگان است.

پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايند:

«القلب حرم اللَّه فلا تسكن حرم اللَّه غير اللَّه»(14).

دل حرم خداوند است در حرم خدا غير او را راه ندهيد.

امّا در دلهاى ما متأسفانه همه چيز هست بجز خداوند! به همين دليل ‏عبادتهايمان بى روح و بدون حضور قلب مى‏باشد.

نمازى كه در آن روح با جسد همراه نباشد، نماز نيست و مجرّد اسقاط تكليف مى‏باشد. اين نماز به هيچ وجه معراج مؤمن(15) نيست، قربانى،پرهيزگاران نمى‏باشد(16) و از پليدى و منكر جلوگيرى نمى‏نمايد(17). نقل‏ مى‏كنند، دو گنجشك نر و ماده با هم نزاع كردند و به نزد حضرت سليمان عليه السلام‏ رفتند، نر گفت: من

او را دوست دارم ولى او به من توجّه نمى‏كند. حضرت به ‏گنجشك ماده فرمود: چرا؟ ماده گفت: دروغ مى‏گويد زيرا او را ديدم كه با گنجشك مادهٔ ديگرِی مراوده داشت. مى‏گويند، پس از اين سخن حضرت ‏سليمان عليه السلام بسيار گريست و فرمود: در يك دل جاى دو دست نمى‏باشد.وقتى غير وارد بشود، خداوند از آن دل بيرون مى‏رود، هنگامى كه خداوند مى‏فرمايد من در اعمال بهترين شريك هستم(18)، حتماً در سكونت نيز بهترين ‏همنشين خداوند مى‏باشد.

نقل مى‏كنند، حضرت مريم هنگام وضع حملِ حضرت عيسى عليه السلام‏ گرسنه شد، از طرف پروردگار خطاب آمد:

«وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً»(19).

و تنهٔ درخت خرما را به سوى خود تكان بده تا بر تو رطب تازه فرو ريزد.

حضرت مريم گفت: خداوندا پيش از اين هنگامى كه در محراب بودم‏ بدون هيچ رنج و زحمتى به من غذا مى‏دادى، امّا اكنون بايد درخت را تكان‏ بدهم!؟ خطاب آمد آن وقت در دل تو فقط من بودم، امّا الان فرزندت در دلت جاى گرفته است و او را نيز دوست دارى.

اثرات گناه:

شخصى به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: من از خواندن نمازشب محروم هستم اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

«أنت رجلٌ قد قيّدتك ذنوبك»(20).

تو كسى هستى كه در بند گناهانت گرفتار شده‏اى.

انسانِ آلوده را به حريم خلوت راه نمى‏دهند، چشم، فكر و دلِ آلوده رابه حريم قرب الهى راه نمى‏دهند.

روزى به حسب اتّفاق در مسجدى امام جماعت شدم. نماز يك مقدار به درازا كشيد. پس از نماز گروهى نزد من آمدند و اعتراض كردند كه چرا اين قدر نماز را طولانى نمودى؟! نمازى كه در آن به حدّاقل اكتفاء شود ديگر، قرب نمى‏آورد و نزديكى و معاشقه با خداوند نيست. اين نماز ديگر تعالى روحى ايجاد نمى‏كند. درست است كه خداوند فرموده:

«إنّ اللَّه يحبّ أن يؤخذ برخصه كما يحبّ أن يؤخذ بعزائمه»(21).

خداوند همچنان كه دوست دارد از محرمات او پرهيز و به واجبات عمل ‏شود، دوست دارد بندگان از آزادى عملى كه قرار داده نيز استفاده كنند.

اگر بخواهيم فقط به واجبات اكتفا نماييم، راه ورود شيطان را باز كرده‏ايم. زيرا شيطان نخست از نوافل و مستحبات شروع مى‏كند. ابتدا انسان ‏را از انجام آنها باز مى‏دارد، سپس شروع به وسوسه انسان در مورد واجبات ‏مى‏نمايد، روش شيطان در خصوص مكروهات نيز همين گونه است. ابتدا به‏بهانه حرام نبودن مكروهات انسان را به انجام آنها ترغيب مى‏نمايد، سپس‏ انسان را به دام محرّمات مى‏كشاند.

كسى كه از مرز مكروهات گذشت ساده‏تر گرفتار محرّمات مى‏شود. اگر هم‏ كسى با عمل به مكروهات گرفتار محرّمات نشد، نفس عمل به مكروهات ‏بى‏توفيقى به همراه دارد و باعث غفلت انسان و بازماندن او از دسترسى به‏بسيارى كمالات مى‏گردد.

مرحوم حاج شيخ حسن على اصفهانى معروف به نخودكى از عبّاد مشهور بود. بنده از يكى از شاگردان نزديك وى پرسيدم، آيا مرحوم نخودكى‏به شما دستورات سلوكى آموزش داد؟ گفت آرى، ولى آن زمان اموال مشتبه‏ بسيار كم بود، ولى امروزه بسيار است. به همين دليل ما نمى‏توانيم به مقامات ‏آنان برسيم. مثلاً همين گوشتى را كه مى‏خوريم آيا شرايط ذبح شرعى در آن ‏رعايت شده است؟ اين نانى كه مى‏خوريم آيا كشاورز زكات آنرا پرداخته ‏است؟ از نظر فقهى مصرف كردن آنها جائز است ولى همهٔ آنها آثار وضعى‏به همراه دارد و دلهاى ما را تاريك مى‏كند.

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند:

«إنّ الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها صلاة الليل، فإذا حرم صلاة الليل حرم بها الرّزق»(22).

شخص با يك دروغ از خواندن نماز شب محروم مى‏گردد و اگر از آن محروم‏ شود از رزق و روزى محروم شده است.

يك دروغ يا يك نگاه آلوده باعث محروميّت انسان از نماز شب وتهجّد مى‏گردد. از طرف ديگر پايبندى و تقيّد به نماز شب جلوى نگاه آلوده را مى‏گيرد. بين اين دو يك رابطه وجود دارد كه به تجربه نيز اثبات شده است.آيا تا به حال از خود پرسيده‏ايم چرا با اين همه تكاپو و كوشش به جايى ‏نرسيده‏ايم؟

در گذشته‏اى نه چندان دور مردم اينقدر زحمت نمى‏كشيدند امّا زندگى ‏آرام‏ترى داشتند. زيرا اين قدر اموال مشتبه و مواردى از اين قبيل در زندگيشان راه نيافته بود.

حسن ظن بالاترين سرمايه:

بالاترين سرمايه براى انسان حُسن ظن به پروردگار عالميان است.توكّل نيروى محرّكه‏اى است كه انسان را على رغم نداشتن زاد و توشه به ‏حركت در مى‏آورد، و او را براى لقاء و ديدار الهى آماده و مستعد مى‏كند.حسن ظن به پروردگار، اميد و اطمينانى به انسان مى‏بخشد كه با وجود نافرمانى و زشتى‏هايى كه در طول حيات انجام داده است نسبت به عذاب و عتاب الهى در امان باشد، و با اينكه سرگرمى‏هاى دنيوى او را از هدف اصلى ‏باز داشته است ولى ايمان و معرفت به كرم خداوند، به او قابليّت لقاء و ديدار حق را مى‏بخشد.

لقاء الهى در قيامت حاصل مى‏شود و با توجّه به آيات و روايات درمى‏يابيم كه دو نوع قيامت وجود دارد:

1 – قيامت كبرى كه همهٔ انسانها در صحراى محشر جمع و محاسبه‏ مى‏شوند.

2 – قيامتى كه پس از مرگ براى فرد ايجاد مى‏شود.

«من مات فقد قامت قيامته»(23).

هر كس كه بميرد، قيامتش به پا مى‏گردد.

انسانهايى كه شايستهٔ ديدار حق مى‏گردند در هر دو نوع قيامت اين ‏افتخار نصيبشان مى‏گردد.

«إن كان قلّ زادي في المسير إليك فلقد حسن ظنّي بالتّوكّل عليك».

نخستين جمله از مناجات با حسن ظن و توكّل به خداوند آغاز مى‏شود. حسن ظن و توكّل بهترين سرمايه و مهمترين ابزارى است كه به انسان ‏اطمينان مى‏دهد تا حركت به سوى حق را آغاز نمايد و براى وى ‏شايستگى، لياقت، شمول فضل و عفو الهى را به ارمغان مى‏آورد.

امام باقر عليه السلام مى‏فرمايند:

«وجدنا في كتاب علي ابن أبي طالب عليه السلام أنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم قال‏وهو على منبره: واللَّه الذي لا إله إلّا هو ما

أعطى مؤمن خير الدنياوالآخرة إلّا بحسن الظنّ باللَّه ورجائه له وحسن خلقه والكفّ عن ‏اغتياب المؤمنين واللَّه الذي لا إله إلّا هو لا يعذّب اللَّه مؤمناً بعد التوبة والاستغفار إلّا بسوء ظنّه باللَّه وتقصير من رجائه وسوء خلقه‏واغتيابه المؤمنين، واللَّه الذي لا إله إلّا هو لا يحسن ظنّ عبد مؤمن‏باللَّه إلّا كان عند ظنّ عبده المؤمن، لأنّ اللَّه كريم بيده الخيرات،يستحي أن يكون عبده المؤمن قد أحسن به الظنّ والرجاء ثم يخلف ‏ظنّه ورجاءه فاحسنوا باللَّه الظنّ وارغبوا إليه»(24).

در كتاب اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بر روى منبر فرمودند:به خداوندى كه خدايى جز او نيست خير دنيا و آخرت در حسن ظن و اميد به او و اخلاق نيك و دورى از غيبت مؤمنين است. قسم به خداوندى كه‏ خدايى جز او نيست، خداوند مؤمن را پس از توبه عذاب نمى‏دهد، مگر بخاطر سوء ظن به خدا و اخلاق بد و غيبت مؤمنين. قسم به خداوندى كه ‏خدايى جز او نيست، اگر بنده‏اى حسن ظن به خداوند داشته باشد، خداوند نيز بر اساس همان حسن ظن به او پاسخ خواهد داد، زيرا خداوند كريم ‏است. مبداء و گنجينه همهٔ خيرها و خوبى‏هاى دنيا و آخرت نزد ذات اقدس‏الهى است. خداوند شرم دارد حسن ظن و اميد بنده‏اش را بر آورده نسازد،پس به خداوند حسن ظن، اميد و اشتياق داشته باشيد.

مبداء و گنجينه همهٔ خيرها و خوبى‏هاى دنيا و آخرت نزد ذات اقدس ‏الهى است و خداوند آنها را تقسيم و اعطاء مى‏كند. اين خيرها شامل كسانى ‏مى‏گردد كه داراى حسن ظن به خداوند باشند و با اخلاق نيكو با ديگران رفتار كنند و غيبت نكنند. پس از توبه و استغفار عذاب الهى شامل انسان نمى‏شود،بشرط آنكه، انسان تائب به بخشش خداوند، حسن ظن داشته باشد. اگر كسى واقعاً توبه كرده و از گذشته خود پشيمان باشد و هرگز گناهان گذشته را تكرار نكند ولى به خداوند سوء ظن داشته باشد، هرگز خداوند گناهان او را نمى‏بخشد.

فردى كه به خداوند حُسن ظن دارد، خداوند نيز با او معامله‏اى حَسن،خواهد داشت، زيرا خداوند متعال كريم است و هيچ  كس را نا اميد نمى‏كند.به عنوان نمونه، اگر محتاجى به فردى متمكّن و ثروتمند رجوع كند و از او خواهش نمايد كه نيازش را بر آورده سازد، صاحب تمكّن با آن محتاج ‏مى‏تواند دو گونه رفتار نمايد، مى‏تواند از كمك كردن به وى سرباز زند و نياز وى را بر آورده نسازد. يا بگويد با آن كه من اين فرد محتاج را هرگز نمى‏شناسم، ولى بنده‏اى از بندگان خداوند است به اميد كمك روى

به من ‏آورده است، پسنديده نيست كه وى را كمك نكنم. انسانهاى فراوانى می شناسیم كه ‏به انسانها محتاج كمك مى‏كنند و آنان را نا اميد نمى‏كنند.

با اين توصيف خداوند رحمان و رحيم كه خالق و مقسّم همهٔ خوبيها و نيكى‏ها است، آيا دست رد به سينهٔ انسان اميدوارى كه به سوى او آمده است ‏و اطمينان دارد كه خداوند حاجت وى را بر آورده مى‏كند، مى‏زند؟ حسن ظن‏ بهترين و والاترين سرمايهٔ انسان راغب و مشتاقى است كه آرزوى وصال و ديدار حق را در سر مى‏پروراند.

«قال أعرابي من يحاسب الخلق يوم القيامة؟ قال: اللَّه عزّوجلّ،قال: نجونا وربّ الكعبة! قال: وكيف ذلك يا اعرابي؟! قال: لأنّ الكريم‏ إذا قدر عفى»(25).

شخصى از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم سوال نمود، محاسبهٔ خلايق در روز قيامت به‏دست چه كسى است؟ پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: خداوند، آن شخص عرض كرد: به‏خدا قسم نجات يافتيم. پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: چرا؟ آن شخص عرض كرد: زيرا كريم آنگاه كه قدرت يابد عفو مى‏كند.

سكوت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم نشانگر تأييد سخن اعرابى است.

امام رضا عليه السلام مى‏فرمايند:

«احسن الظن باللَّه فإنّ اللَّه عزّوجلّ يقول أنا عند ظنّ عبدي المؤمن ‏بي ان خيراً فخيراً وإن شرّاً فشرّاً»(26).

به خداوند گمان نيك داشته باشيد، خداوند مى‏فرمايد: من بنده‏ام را براساس ظنّ او پاسخ مى‏گويم، اگر گمان نيك داشته باشد، من نيز به نيكويى ‏با او رفتار مى‏كنم و اگر ظنّ و گمان بد نسبت به من داشته باشد من نيز همان‏گونه با او رفتار مى‏كنم.

گمان و تصور فرد از خداوند، تأثير مستقيمى در معامله خداوند با فرد دارد. اگر انسان بگويد، خداوندِ ارحم الراحمين، با من معامله‏اى خوب و شايسته‏اى خواهد داشت. خداوند حتماً با وى همان گونه رفتار مى‏كند. ولى‏ اگر كسى بر اين تصوّر و خيال باشد كه خداوند تمام بدى‏هاى و زشتى‏هاى وى ‏را محاسبه مى‏كند و براى انجام آنها وى را عقاب مى‏كند، الزاماً و حتماً عقاب‏ خواهد شد.

تأثير حسن ظن در زندگى:

تصوّر و پندارى كه انسان نسبت به خداوند دارد، راه و روش وى را در زندگى مشخّص و معيّن مى‏كند. رفتار و زندگى انسانى كه حسن ظن دارد، با كسى كه داراى سوء ظن مى‏باشد، متفاوت است. براى درك بهتر اين‏ مطلب به دو نمونه اشاره مى‏كنيم.

نقل مى‏كنند، حميد ابن قحطبه كه از مسؤلان بلند پايه هارون الرشيد بود در ظهر ماه رمضان سفرهٔ طعام پهن كرده و غذا مى‏خورد. شخصى به اوگفت: خداوند شما را عافيت بدهد. (چون مى‏پنداشت حميد بيمار است و نمى‏تواند روزه بگيرد) حميد گفت: بيمار نيستم، من بسيار گناه كارم و دستم به ‏خون افراد زيادى آلوده شده است. ديگر روزه گرفتن و نماز خواندن مرا نجات نمى‏دهد(27).

مى‏گويند يكى از حكّام بنى اميّه به نام محمد ابن شهاب زهرى، اختلال ‏حواس پيدا كرده بود و حالت روحى و روانى نامتعادلى داشت و با كسى‏ صحبت نمى‏كرد. بستگانش براى بهبود حال وى، او را به حجّ آوردند تا ديدن ‏جمعيّت در حال وى اثر كند. در همان سال امام سجاد عليه السلام نيز به حج مشرّف‏شده بودند، حضرت عليه السلام وى را مى‏شناختند نزديك وى شدند، او حضرت ‏عليه السلام را شناخت. حضرت‏ عليه السلام فرمودند، چرا به اين حال افتاده‏اى، وى عرض‏كرد: بى گناهى را به قتل رسانده‏ام. امام عليه السلام فرمودند: ديهٔ او را بپرداز. او عرض كرد: بستگان مقتول ديه نمى‏گيرند، امام عليه السلام فرمودند: هنگامى كه ‏كسى در خانهٔ آنان نيست پول را در كيسه اى بگذار و در خانهٔ آنان قرار بده.امام عليه السلام سپس فرمودند: اين يأس و نا اميدى كه به تو غلبه كرده است از تمام گناهانت بالاتر و بيشتر است(28).

امام عليه السلام مى‏خواستند به گونه‏اى روح اعتماد به نفس و حُسن ظن به‏ عفو الهى را در دل حاكم اموى زنده نمايند. زيرا او نيز بنده‏اى از بندگان ‏خداوند است و با تمام گناهان و ستمهايى كه انجام داده است، حال دچار گناهى بزرگتر شده كه سوء ظن به خداوند متعال مى‏باشد.

بازتاب هر نوع تصوّر و گمان به خداوند متعال، در رفتار و قضاوت ‏خداوند در دنيا و آخرت خود را نشان مى‏دهد. كسانى هستند كه سالها بر سر سفرهٔ امام زمان

(عجّل اللَّه فرجه الشريف) نشسته‏اند و ارتزاق مى‏كنند، ولى باكمترين سختى در امرار معاش، پشت به سفرهٔ امام زمان عليه السلام مى‏كنند و روى‏ به كسب و كار مى‏آورند، اين عمل نشان دهندهٔ سوء ظن به كرامت الهى است.

حسن ظن به خداوند و كرامات الهى اقتضاء نمى‏كند كه با اندكى فشار زندگى به امام زمان (عجّل اللَّه فرجه الشريف) پشت كنيم. اين عمل بالاترين‏ گناه است كه كسى عمرى را بر سر خوان اولياء الهى بنشيند و به طور مستقيم ‏از آن سفره ارتزاق نمايد و براى زياده خواهيها و جبران كمبودها، پشت به ‏آنان نمايد. اين چنين افرادى هرگز موفّق نخواهند شد و اگر خداوند متعال دراين دنيا تفضّلاتى به آنان عنايت نمايد، حتماً سرمايهٔ ارزشمندترى را از آنان ‏دريغ مى‏نمايد. اگر روزى با شنيدن نام شريف ابا عبداللَّه عليه السلام منقلب مى‏شد وگريه مى‏كرد، اين سرمايه را از دست مى‏دهد و قلب او به گونه‏اى سياه وسخت مى‏شود، كه اگر در صحراى كربلا هم باشد اشكش جارى نمى‏گردد. درتفسير آيهٔ ،

«وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِينَ»(29).

آرى اين گمان بدى بود كه درباره پروردگارتان داشتيد و همان موجب ‏هلاكت شما گرديد، و سرانجام از زيانكاران شديد.

پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايند:

«ليس من عبد يظنّ باللَّه خيراً إلّا كان عند ظنّه به»(30).

اگر بنده‏اى به خداوند حسن ظن داشته باشد، خدا نيز به گونه گمانش با وى‏ رفتار مى‏كند.

گناهكارانى كه در خفاء و پنهانى مرتكب گناه و محرّمات مى‏شوند و مى‏پندارند كه خداوند آنها را نمى‏بيند، عقاب مى‏شوند.

بنابر روايات، در قيامت، خداوند از بنده‏اى گناهكار مى‏پرسد: چرا مرتكب محرّمات شدى؟ آيا مى‏خواستى طغيان و سركشى نمايى؟ بنده پاسخ ‏مى‏دهد: بارالها مى‏دانستم رحمتى گسترده دارى و رأفت تو، شامل حال من‏ مى‏شود و از عذابت ايمن خواهم بود. از بارگاه الهى به ملائكه خطاب مى‏رسد،اين بنده من آمرزيده شده است او را به بهشت هدايت نماييد(31).

حسن ظن موجب سكون و آرامش براى فرد مى‏شود و انسان با اين ‏طمأنينه در مى‏يابد كه راه تلاش براى دست يابى به لقاء الهى باز مى‏باشد.

خداوند مى‏فرمايد:

«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ»(32).

بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته‏ايد، از رحمت الهى ‏نوميد مباشيد.

يأس و نا اميدى از روح خداوند بزرگترين گناه است.

امام سجاد عليه السلام خداوند را اين گونه معرفى مى‏نمايند:

«يا من عفوه أكثر من نقمته ويا من رضاه أوفرمن سخطه»(33).

اى كسى كه گذشتى افزون از عذاب دارى و رضا و خشنودى بيشتر از خشم و غضب.

اگر خشم الهى بيشتر از رحمت و رضاى الهى بود وضعيّت آفرينش ‏چگونه بود؟

انسانها به دليل اينكه در نعمات الهى غرق هستند، غافل اند و توجّه و تفكّر در نعمات الهى از آنان سلب شده است.

امام سجاد عليه السلام مى‏فرمايند:

«أنت الذي عفوه أعلى من عقابه وأنت الذي تسعى رحمته أمام‏ غضبه وأنت الذي عطاؤه أكثر من منعه»(34).

اى خدايى كه گذشتت بالاتر از عذاب است، و رحمتت جلوتر از غضب‏ مى‏باشد، و عطايا و بخششهايت بيشتر از آن چيزى است كه نداده‏اى.

و در جايى ديگر مى‏فرمايند:

«يا من سبقت رحمته غضبه»(35).

اى كسى كه رحمتت بر غضبت پيشى گرفته است.

نعمتهاى كه انسانها از آن برخوردارند قابل مقايسه با نعمتهايى كه فاقد آن هستند نمى‏باشد.

يكى از حكمتها و توجيهات به دنيا آمدن انسانهاى عليل و بيمار اين ‏است كه ما قدر سلامت و عافيت را بدانيم.

امام سجاد عليه السلام در اين مناجات مى‏فرمايند: بارالها ما راغب و مشتاق‏ لقاء تو هستيم امّا هيچ سرمايه‏اى جز حسن ظن و توكّل بر تو نداريم. قطع و جزم داريم كه تو خداى خوبى هستى.

حسن ظن در معاشرت:

همانطور كه حسن ظن به خداوند توصيّه و از سوء ظن نهى شده است،در زندگى اجتماعى، انسانها نيز به حسن ظن توصيّه و از سوء ظن نهى شده‏ اند خداوند متعال مى‏فرمايد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(36).

اى مؤمنان از بسيارى از گمانها پرهيز كنيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه ‏است.

يكى از دوستان بنده كه انسانى زاهد و با تقوى و اهل منبر است،مى‏گويد: روزى به مجلسى دعوت شدم، و روى منبرى در حياط خانه سخن‏ مى‏گفتم، صاحبخانه پايين منبر نشسته بود، ناگهان وى پشت بام را نگاه مى‏كند و همسر خود را مى‏بيند كه مشغول پهن كردن لباسها مى‏باشد و سپس مرا نگاه‏ مى‏كند، و مى‏بيند من نيز به همان نقطه چشم دوخته‏ام. اوّلين فكرى كه به ‏ذهن صاحبخانه خطور مى‏كند. اين است كه من دارم ناموس او را مى‏بينم.پس از روضه صاحبخانه روى منبر مى‏نشيند و مى‏بيند، بالاى پشت بام ديده‏ نمى‏شود و مى‏آيد از من عذر خواهى مى‏كند كه ببخشيد من به شما گمان بدكردم.

دوستى گفت در فرودگاه مشهد بودم اذان ظهر شد و نماز خواندم(حدود نيم ساعت اذان مشهد از تهران زودتر است) سپس به تهران آمدم،دوستى در فرودگاه منتظر من بود، همراه وى به خانه‏اى رفتيم و پس از مدتى ‏دوستم نماز خواند و مشغول صحبت بوديم، تا اينكه اذان مغرب گفت، آن‏دوست به من گفت چرا شما نماز نمى‏خوانيد؟

ما بايد رفتار برادران و خواهران دينى خود را تأويل و توجيه كنيم،همچنين در خانواده نبايد نسبت به همديگر سوء ظن داشته باشيم.

حسن ظن به زندگى ما آرامش و سكون مى‏بخشد. حسن ظن ‏سرمايه‏اى است براى سلامت زندگى دنيوى و اخروى.

خداوند همه ما را از شرور نفس خودمان و وسوسه‏هاى شيطانى ‏محافظت فرمايد.

……………….( Anotates )……………..

1) مناجات خمس عشر، مفاتيح الجنان مناجات الراغبين.

2) مجمع البحرين، جلد 2 صفحهٔ 197.

3) سورهٔ انبياء، آيه 90.

4) سورهٔ توبه، آيه 59.

5) سورهٔ انشراح، آيه 8.

6) كافى، جلد 1 صفحهٔ 98.

7) رسائل شهيد ثانى، صفحهٔ 106.

8) بحار الانوار، جلد 80 صفحهٔ 127.

9) بحار الانوار، جلد 84 صفحهٔ 139.

10) بحار الانوار، جلد 84 صفحهٔ 139.

11) علل الشرايع، جلد 1 صفحهٔ 35.

12) بحار الانوار، جلد 84 صفحهٔ 156.

13) نهج البلاغه، خطبهٔ 1.

14) بحار الانوار، جلد 67 صفحهٔ 25.

15) مستدرك سفينة البحار، جلد 6 صفحهٔ 343.

16) وسايل الشيعه، جلد 4 صفحهٔ 43.

17) سورهٔ عنكبوت، آيه 45.

18) كافى، جلد 2 صفحهٔ 295.

19) سورهٔ مريم، آيه 25.

20) كافى، جلد 3 صفحهٔ 450.

21) بحار الانوار، جلد 66 صفحهٔ 360.

22) بحار الانوار، جلد 69 صفحهٔ 260.

23) بحار الانوار، جلد 58 صفحهٔ 7.

24) مشكاة الانوار، صفحهٔ 77.

25) تنبيه الخواطر (مجموعة ورّام) جلد 1صفحهٔ 17.

26) كافى، جلد 2 صفحه 72.

27) عيون اخبار الرضا، جلد 2 صفحهٔ 100.

28) كافى، جلد 7 صفحهٔ 296.

29) سورهٔ ‏فصلت، آيه 23.

30) تفسير برهان، جلد 4 صفحهٔ 109.

31) تفسير برهان، جلد 4 صفحهٔ 108.

32) سورهٔ زمر، آيه 53.

33) صحيفه سجاديه، صفحهٔ 68.

34) صحيفه سجاديه، صفحهٔ 83.

35) صحيفه سجاديه، صفحهٔ 345.

36) سورهٔ حجرات، آيه 12.


جستجو