پروردگارا! اگر چه در مسير حركت به سوى تو كم توشهام؛ امّا حسن ظن به توكّل بر تو، اين كم توشگى را جبران مىكند. اگر چه جرايم و گناهانم موجب هراس و ترس از عقوبت است، امّا اميدى كه به تو دارم، به من اطمينان مىدهد كه از نقمت تو در امانم. اگر چه گناهانم مرا در معرض عقاب قرار داده است، اما ثواب تو متيقّن است و اميد و اعتماد به پاداشت دارم. اگر چه غفلت مرا به خواب برده است و استعداد و آمادگى ديدار تو را ندارم ولى شناخت تو به من نويد بخشش و نعمتهايت را مىدهد. اگر چه فراوانى گناه و طغيان ميان ما وحشت ايجاد كرده است ولى اميد به آمرزش و خشنودى تو وحشت مرا به انس مبدّل مى سازد. معناى رغبت:
رغبت در لغت به معناى حرص و ميل شديد نسبت به چيزى مىباشد(2). در قرآن نيز كلمهٔ رغبت چندين بار تكرار شده است از جمله: «يَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً»(3).ما را از روى اميد و بيم مىخوانند.«إِنَّا إِلَى اللّهِ رَاغِبُونَ»(4). ما به خداوند علاقه منديم.
«وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ»(5). و به سوى پروردگارت مشتاق شو.
تفاوت رغبت و رجاء:
اهل معرفت بين رغبت و رجاء تمايز قايلند، و رغبت را بالاتر از رجاء مىدانند و مىگويند:
«نهاية الرجاء بداية الرغبة».
انتهاى آرزومندى ابتداى اشتياق است.
كسى كه مرحله و منزل اميد را پشت سر مىگذارد و همهٔ وجود وى سرشار و لبريز از اميد و اميدوارى براى دست يابى و رسيدن به مطلوب و معشوق مىگردد، به ابتدا و آغاز راه اشتياق و رغبت رسيده است. انسان هنگامى طمع به چيزى دارد كه فاقد آن باشد و مىخواهد آن را بدست آورد،فرد اميدوار، اميد دارد كه گم كردهٔ خود را بيابد، امّا شايد به مطلوب خود نرسد و آن را پيدا ننماييد. امّا كسى كه نسبت به چيزى رغبت دارد، مىداند آن شى حتماً وجود دارد و مرغوب متيقن الوقوع است، و تنها با حركت و تلاش كردن آنرا به دست مىآورد. به همين دليل اهل فن در تعريف
رغبت مىگويند: «سلوك على تحقيق»، يعنى حركت به سوى موضوعى كه در خارج موجود است.
در نام گذارى اين مناجات و قرار گرفتن آن پس از مناجات راجين(اميدواران) سليقهٔ خوبى به كار رفته است. زيرا تناسب بين رجاء و رغبت درنظر گرفته شده است. البتّه نمىدانيم اين ترتيب از امام سجاد عليه السلام مىباشد يا از مرحوم محدّث قمى رحمه الله.
در ادامهٔ اين مناجات فرازهايى وجود دارد كه رغبت و اشتياق را به صورت بسيار زيبايى بيان مىنمايد.
«إلهي إنّ كان قلّ زادي في المسير إليك فلقد حسن ظنّي بالتوكّل عليك».
پروردگارا! اگر چه در مسير حركت به سوى تو كم توشهام امّا حسن ظنّ به توكّل بر تو اين كم توشگى را جبران مىكند.
«وإن كان جرمي قد أخافني من عقوبتك فإنّ رجائي قد أشعرني بالأمن من نقمتك».
اگر چه جرايم و گناهانم موجب هراس و ترس از عقوبت است، اما اميدى كه به تو دارم به من اطمينان مىدهد كه از نقمت تو در امانم.
«وإن كان ذنبي قد عرّضني لعقابك فقد آذنني حسن ثقتي بثوابك».
اگر چه گناهانم مرا در معرض عقاب قرار داده است، اما ثواب تو متيقّن است و اميد و اعتماد به پاداشت دارم.
«وإن انامتني الغفلة عن الأستعداد للقائك فقد نبّهتني المعرفة بكرمك وآلائك».
اگر چه غفلت مرا به خواب برده است و استعداد و آمادگى ديدار تو را ندارم ولى شناخت تو به من نويد بخشش و نعمتهايت را مىدهد.
«وإن أوحش ما بيني و بينك فرط العصيان والطّغيان فقد آنسني بشر الغفران والرّضوان».
اگر چه فراوانى گناه و طغيان ميان ما وحشت ايجاد كرده است ولى اميدِ من به آمرزش و خشنودى تو ،وحشت مرا به انس مبدّل مىسازد.
انسان در اين مناجات به پروردگار، ثواب، لقاء و غفران الهى اعتقاد قطعى دارد و براى دسترسى به آنها اشتياق فراوانى دارد.
حركت ثمره يقين:
رغبت داراى مراتب و درجاتى مىباشد. رغبتى كه مؤمن دارد يعنى اعتقاد قطعى و يقين به غيب. اين اعتقاد قطعى به خداوند و جهان آخرت باعث تلاش و حركت مؤمن مىشود. انسانى كه داراى يقين است، نسبت به مطلوب و مقصود خود رغبت دارد و براى دستيابى آن تلاش و حركت مىكند.
شخصى از اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال نمود:
«يا أميرالمؤمنين هل رأيت ربّك حين عبدته، فقال: ويلك ما كنت أعبد ربّاً لم أره… لا تدركه العيون في مشاهدة الأبصار ولكن رأته القلوب بحقايق الإيمان»(6).
هنگامى كه عبادت مىنمايى، آيا پروردگارت را ديدهاى؟ حضرت پاسخدادند: واى بر تو! من خدايى را كه نبينم. عبادت نمىكنم… امّا خدا را با چشم نمىتوان ديد، بلكه قلب با توجّه به حقايق او را مىبيند.
بايد آدمى به مرحلهاى از قطع و يقين برسد كه خداوند متعال را ببيند،رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايند:
«اعبد اللَّه كأنّك تراه»(7).
خداوند را بگونهاى عبادت كن كه گويى او را مىبينى.
در اين مرحله ديگر كسالت و سستى در اراده و عمل راه ندارد. وقتى انسان خدا را مىبيند و مىداند خداوند نيز او را مىبيند به واجبات و مستحبّات و نوافل بخصوص نوافل شبانه مقيّد و پايبند شده سعى مىكند آنها را هرگز ترك نكند.
كسى كه به خداوند رغبت و اشتياق فراوان دارد، مقصود و مطلوب را مىبيند و نسبت به آن اعتقاد راسخ دارد، هرگز در حركت به سوى او كاهلى و سستى نمىورزد و خستگى و تعلل به خود راه نمىدهد.
نماز شب در روايات:
نوافل ليليه ارزش فراوانى دارد، خلوت با معشوق در دل شب، هنگامى كه همه خوابيدهاند روح انسان را پرورش مىدهد و اثرات و ثمرات فراوانى براى انسان به
ارمغان مىآورد روايات فراوانى دربارهٔ ارزش نماز شب و شبزندهدارى از حضرات معصومين عليهم السلام نقل شده است كه به برخى از آنها اشاره مىنماييم.
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
«لا تدع قيام الليّل، فإنّ المغبون من حرم قيام الليّل»(8).
شب زنده دارى را ترك مكن، به درستى كه زيان كار كسى است كه از شبزندهدارى محروم باشد.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايند:
«ما زال جبرئيل يوصيني بقيام الليّل حتّى ظننت أنّ خيار اُمّتي لن يناموا»(9).
آنقدر جبرئيل در مورد شب زنده دارى به من سفارش نمود، كه گمان كردم،برگزيدگان امّتم شبها نمىخوابند.
خداوند به حضرت موسى عليه السلام مىفرمايد:
«كذب من زعم أنّه يحبّني وإذا جنّه الليل نام عنّي»(10).
كسى كه مىگويد مرا دوست دارد و هنگامى كه شب فرا مىرسد به خواب مىرود، درغگو است.
عاشق هنگامى كه معشوق را مىيابد دوست دارد با او خلوت و شبنشينى كند و اين موقعيّت خوب را از دست نمىدهد. امّا كسى كه ذرّهاى اشتياق در دل او ايجاد نشده، به خواب مىرود و اين فرصت را از دست مىدهد.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايند:
«ما اتّخذ اللَّه إبراهيم خليلاً إلّا لإطعامه الطعام وصلاته بالليل والناس نيام»(11).
خداوند حضرت ابراهيم عليه السلام را بخاطر غذا دادن و سير كردن مردم و همچنين نماز در شب، هنگام خواب مردم، به مقام خلّت و دوستى رساند.
حضرت ابراهيم عليه السلام راه و رسم دوستى را فرا گرفته بود و به خداوند رغبت فراوان داشت.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايند:
«إذا قام العبد من لذيذ مضجعه والنعاس في عينيه، ليرضى ربّه بصلاة ليله، باهي اللَّه به ملائكته، فقال أما ترون عبدي هذا قد قام من لذيذ مضجعه الى صلاة لم أفرضها عليه اشهدوا إنّي قد غفرت له»(12).
هنگامى كه بندهاى از لذّت خواب چشم پوشى كند و از بستر شيرين خود برخيزد، در حالى كه هنوز خواب آلوده است تا با خواندن نماز شب خشنودى و رضايت خداوند را جلب نمايد، خداوند سبحان به اين بنده نزد فرشتگان افتخار مىكند و مىفرمايد: بندهٔ مرا ببيند كه لذّت خواب را به كنارى نهاد و براى نمازى كه بر او واجب نساختهام برخاست، شاهد باشيد كه گناهان او را بخشيدم.
روايات فراوانى در تشويق و ترغيب به شب زنده دارى و خواندن نماز شب وجود دارد، براى مطالعهٔ بيشتر مىتوانيد به جوامع روايى از جمله به كتاب شريف بحار الانوار رجوع نماييد.
عبادت عاشقان:
اميرالمؤمنين عليه السلام در رابطه با عبادت ملائكه مىفرمايند:
«منهم سجود لا يركعون وركوع لا ينتصبون، وصافّون لا يتزايلونومسبّحون لا يسأمون، لا يغشاهم نوم العين»(13).
برخى از فرشتگان سجده كنانى هستند كه ركوعى ندارند، برخى ديگر براى ركوع خميدهاند و قامت براى قيام راست نمىكنند، گروهى از آنان صفكشيدگان هستند كه هرگز هيچ دگرگونى در وضع خود نمىدهند، تسبيحگويانى هستند كه خستگى و فرسودگى راهى به آنان ندارد و بر چشمانشان خوابى پيروز نمىگردد.
امّا برخى از بندگان خداوند همانند اويس قرنى عبادتهايى شبيه بهملائكه داشتند نقل مىكنند كه اويس قرنى مىگفت: امشب، شب قيام است،و در طول شب مىايستاد و عبادت مىكرد، و شب ديگر مىگفت: امشب شب سجود است، و در طول شب در سجده بود و سر بلند نمىكرد. عاشقان خداوند، شبهاى خود را اينگونه به صبح مىرسانند.
مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى رحمه الله معمولاً دو ساعت قبل از اذان صبح به حرم حضرت ثامن الحجج عليه السلام مىآمد و عبادت مىكرد. حاج ميرزاحبيب اللَّه گلپايگانى رحمه الله پيش از آنكه درهاى حرم مطهر ثامن الحجج عليه
السلام بازشود، بالاى بام حرم و نزديك گنبد آن حضرت مىايستاد و عبادت مىكرد،مىگويند: ايشان در حال ركوع بودند و برف مىباريد و بر كمر ايشان مىنشست، اما ايشان آنچنان غرق در مناجات با محبوب بودند، كه اصلاً متوجّه نشدند.
هنگامى كه ايشان بيمار شدند. و پزشكان از وى قطع اميد كردند ميرزا گفت: مرا به كنار پنجره ببريد تا گنبد مولايم را ببينم. ايشان خطاب به آن حضرت عرض كردند، بنده 40 سال نخستين كسى بودم كه به حرم شما مشرّف مىشدم. سخن ميرزا تمام نشده بود كه ناگهان اتاق نورانى مىشود و امام رضا عليه السلام مىفرمايند، من نيز آمدم، و در دست شريفشان دسته گل بود كه به ميرزا مىدهند. هنگامى كه ميرزا به حال اوّليه خود باز مىگردد، مىبيند دسته گلى در دست دارد. پس از اين جريان ميرزا به هر بيمارى كه دست مىگذاشت شفا مىيافت و درمان مىشد.
واقعاً آنان عبادتهاى محيّر العقولى داشتند، نماز حضرت جعفر طيّار را هنگام نماز شب مىخوانند گاهى يك سال شبها نمىخوابيدند تا ليلة القدر را درك نمايند.
دل، حرم خداوند:
شب قدر، شب نزول ملائكه مىباشد. آيا ملائكه به هر قلبى فرود مىآيند؟
بايد محلّ نزول آنان را آماده كرد، قلبى كه پاك و نورانى باشد، محلّ نازل شدن فرشتگان است.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايند:
«القلب حرم اللَّه فلا تسكن حرم اللَّه غير اللَّه»(14).
دل حرم خداوند است در حرم خدا غير او را راه ندهيد.
امّا در دلهاى ما متأسفانه همه چيز هست بجز خداوند! به همين دليل عبادتهايمان بى روح و بدون حضور قلب مىباشد.
نمازى كه در آن روح با جسد همراه نباشد، نماز نيست و مجرّد اسقاط تكليف مىباشد. اين نماز به هيچ وجه معراج مؤمن(15) نيست، قربانى،پرهيزگاران نمىباشد(16) و از پليدى و منكر جلوگيرى نمىنمايد(17). نقل مىكنند، دو گنجشك نر و ماده با هم نزاع كردند و به نزد حضرت سليمان عليه السلام رفتند، نر گفت: من
او را دوست دارم ولى او به من توجّه نمىكند. حضرت به گنجشك ماده فرمود: چرا؟ ماده گفت: دروغ مىگويد زيرا او را ديدم كه با گنجشك مادهٔ ديگرِی مراوده داشت. مىگويند، پس از اين سخن حضرت سليمان عليه السلام بسيار گريست و فرمود: در يك دل جاى دو دست نمىباشد.وقتى غير وارد بشود، خداوند از آن دل بيرون مىرود، هنگامى كه خداوند مىفرمايد من در اعمال بهترين شريك هستم(18)، حتماً در سكونت نيز بهترين همنشين خداوند مىباشد.
نقل مىكنند، حضرت مريم هنگام وضع حملِ حضرت عيسى عليه السلام گرسنه شد، از طرف پروردگار خطاب آمد:
«وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً»(19).
و تنهٔ درخت خرما را به سوى خود تكان بده تا بر تو رطب تازه فرو ريزد.
حضرت مريم گفت: خداوندا پيش از اين هنگامى كه در محراب بودم بدون هيچ رنج و زحمتى به من غذا مىدادى، امّا اكنون بايد درخت را تكان بدهم!؟ خطاب آمد آن وقت در دل تو فقط من بودم، امّا الان فرزندت در دلت جاى گرفته است و او را نيز دوست دارى.
اثرات گناه:
شخصى به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: من از خواندن نمازشب محروم هستم اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:
«أنت رجلٌ قد قيّدتك ذنوبك»(20).
تو كسى هستى كه در بند گناهانت گرفتار شدهاى.
انسانِ آلوده را به حريم خلوت راه نمىدهند، چشم، فكر و دلِ آلوده رابه حريم قرب الهى راه نمىدهند.
روزى به حسب اتّفاق در مسجدى امام جماعت شدم. نماز يك مقدار به درازا كشيد. پس از نماز گروهى نزد من آمدند و اعتراض كردند كه چرا اين قدر نماز را طولانى نمودى؟! نمازى كه در آن به حدّاقل اكتفاء شود ديگر، قرب نمىآورد و نزديكى و معاشقه با خداوند نيست. اين نماز ديگر تعالى روحى ايجاد نمىكند. درست است كه خداوند فرموده:
«إنّ اللَّه يحبّ أن يؤخذ برخصه كما يحبّ أن يؤخذ بعزائمه»(21).
خداوند همچنان كه دوست دارد از محرمات او پرهيز و به واجبات عمل شود، دوست دارد بندگان از آزادى عملى كه قرار داده نيز استفاده كنند.
اگر بخواهيم فقط به واجبات اكتفا نماييم، راه ورود شيطان را باز كردهايم. زيرا شيطان نخست از نوافل و مستحبات شروع مىكند. ابتدا انسان را از انجام آنها باز مىدارد، سپس شروع به وسوسه انسان در مورد واجبات مىنمايد، روش شيطان در خصوص مكروهات نيز همين گونه است. ابتدا بهبهانه حرام نبودن مكروهات انسان را به انجام آنها ترغيب مىنمايد، سپس انسان را به دام محرّمات مىكشاند.
كسى كه از مرز مكروهات گذشت سادهتر گرفتار محرّمات مىشود. اگر هم كسى با عمل به مكروهات گرفتار محرّمات نشد، نفس عمل به مكروهات بىتوفيقى به همراه دارد و باعث غفلت انسان و بازماندن او از دسترسى بهبسيارى كمالات مىگردد.
مرحوم حاج شيخ حسن على اصفهانى معروف به نخودكى از عبّاد مشهور بود. بنده از يكى از شاگردان نزديك وى پرسيدم، آيا مرحوم نخودكىبه شما دستورات سلوكى آموزش داد؟ گفت آرى، ولى آن زمان اموال مشتبه بسيار كم بود، ولى امروزه بسيار است. به همين دليل ما نمىتوانيم به مقامات آنان برسيم. مثلاً همين گوشتى را كه مىخوريم آيا شرايط ذبح شرعى در آن رعايت شده است؟ اين نانى كه مىخوريم آيا كشاورز زكات آنرا پرداخته است؟ از نظر فقهى مصرف كردن آنها جائز است ولى همهٔ آنها آثار وضعىبه همراه دارد و دلهاى ما را تاريك مىكند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
«إنّ الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها صلاة الليل، فإذا حرم صلاة الليل حرم بها الرّزق»(22).
شخص با يك دروغ از خواندن نماز شب محروم مىگردد و اگر از آن محروم شود از رزق و روزى محروم شده است.
يك دروغ يا يك نگاه آلوده باعث محروميّت انسان از نماز شب وتهجّد مىگردد. از طرف ديگر پايبندى و تقيّد به نماز شب جلوى نگاه آلوده را مىگيرد. بين اين دو يك رابطه وجود دارد كه به تجربه نيز اثبات شده است.آيا تا به حال از خود پرسيدهايم چرا با اين همه تكاپو و كوشش به جايى نرسيدهايم؟
در گذشتهاى نه چندان دور مردم اينقدر زحمت نمىكشيدند امّا زندگى آرامترى داشتند. زيرا اين قدر اموال مشتبه و مواردى از اين قبيل در زندگيشان راه نيافته بود.
حسن ظن بالاترين سرمايه:
بالاترين سرمايه براى انسان حُسن ظن به پروردگار عالميان است.توكّل نيروى محرّكهاى است كه انسان را على رغم نداشتن زاد و توشه به حركت در مىآورد، و او را براى لقاء و ديدار الهى آماده و مستعد مىكند.حسن ظن به پروردگار، اميد و اطمينانى به انسان مىبخشد كه با وجود نافرمانى و زشتىهايى كه در طول حيات انجام داده است نسبت به عذاب و عتاب الهى در امان باشد، و با اينكه سرگرمىهاى دنيوى او را از هدف اصلى باز داشته است ولى ايمان و معرفت به كرم خداوند، به او قابليّت لقاء و ديدار حق را مىبخشد.
لقاء الهى در قيامت حاصل مىشود و با توجّه به آيات و روايات درمىيابيم كه دو نوع قيامت وجود دارد:
1 – قيامت كبرى كه همهٔ انسانها در صحراى محشر جمع و محاسبه مىشوند.
2 – قيامتى كه پس از مرگ براى فرد ايجاد مىشود.
«من مات فقد قامت قيامته»(23).
هر كس كه بميرد، قيامتش به پا مىگردد.
انسانهايى كه شايستهٔ ديدار حق مىگردند در هر دو نوع قيامت اين افتخار نصيبشان مىگردد.
«إن كان قلّ زادي في المسير إليك فلقد حسن ظنّي بالتّوكّل عليك».
نخستين جمله از مناجات با حسن ظن و توكّل به خداوند آغاز مىشود. حسن ظن و توكّل بهترين سرمايه و مهمترين ابزارى است كه به انسان اطمينان مىدهد تا حركت به سوى حق را آغاز نمايد و براى وى شايستگى، لياقت، شمول فضل و عفو الهى را به ارمغان مىآورد.
امام باقر عليه السلام مىفرمايند:
«وجدنا في كتاب علي ابن أبي طالب عليه السلام أنّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم قالوهو على منبره: واللَّه الذي لا إله إلّا هو ما
أعطى مؤمن خير الدنياوالآخرة إلّا بحسن الظنّ باللَّه ورجائه له وحسن خلقه والكفّ عن اغتياب المؤمنين واللَّه الذي لا إله إلّا هو لا يعذّب اللَّه مؤمناً بعد التوبة والاستغفار إلّا بسوء ظنّه باللَّه وتقصير من رجائه وسوء خلقهواغتيابه المؤمنين، واللَّه الذي لا إله إلّا هو لا يحسن ظنّ عبد مؤمنباللَّه إلّا كان عند ظنّ عبده المؤمن، لأنّ اللَّه كريم بيده الخيرات،يستحي أن يكون عبده المؤمن قد أحسن به الظنّ والرجاء ثم يخلف ظنّه ورجاءه فاحسنوا باللَّه الظنّ وارغبوا إليه»(24).
در كتاب اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بر روى منبر فرمودند:به خداوندى كه خدايى جز او نيست خير دنيا و آخرت در حسن ظن و اميد به او و اخلاق نيك و دورى از غيبت مؤمنين است. قسم به خداوندى كه خدايى جز او نيست، خداوند مؤمن را پس از توبه عذاب نمىدهد، مگر بخاطر سوء ظن به خدا و اخلاق بد و غيبت مؤمنين. قسم به خداوندى كه خدايى جز او نيست، اگر بندهاى حسن ظن به خداوند داشته باشد، خداوند نيز بر اساس همان حسن ظن به او پاسخ خواهد داد، زيرا خداوند كريم است. مبداء و گنجينه همهٔ خيرها و خوبىهاى دنيا و آخرت نزد ذات اقدسالهى است. خداوند شرم دارد حسن ظن و اميد بندهاش را بر آورده نسازد،پس به خداوند حسن ظن، اميد و اشتياق داشته باشيد.
مبداء و گنجينه همهٔ خيرها و خوبىهاى دنيا و آخرت نزد ذات اقدس الهى است و خداوند آنها را تقسيم و اعطاء مىكند. اين خيرها شامل كسانى مىگردد كه داراى حسن ظن به خداوند باشند و با اخلاق نيكو با ديگران رفتار كنند و غيبت نكنند. پس از توبه و استغفار عذاب الهى شامل انسان نمىشود،بشرط آنكه، انسان تائب به بخشش خداوند، حسن ظن داشته باشد. اگر كسى واقعاً توبه كرده و از گذشته خود پشيمان باشد و هرگز گناهان گذشته را تكرار نكند ولى به خداوند سوء ظن داشته باشد، هرگز خداوند گناهان او را نمىبخشد.
فردى كه به خداوند حُسن ظن دارد، خداوند نيز با او معاملهاى حَسن،خواهد داشت، زيرا خداوند متعال كريم است و هيچ كس را نا اميد نمىكند.به عنوان نمونه، اگر محتاجى به فردى متمكّن و ثروتمند رجوع كند و از او خواهش نمايد كه نيازش را بر آورده سازد، صاحب تمكّن با آن محتاج مىتواند دو گونه رفتار نمايد، مىتواند از كمك كردن به وى سرباز زند و نياز وى را بر آورده نسازد. يا بگويد با آن كه من اين فرد محتاج را هرگز نمىشناسم، ولى بندهاى از بندگان خداوند است به اميد كمك روى
به من آورده است، پسنديده نيست كه وى را كمك نكنم. انسانهاى فراوانى می شناسیم كه به انسانها محتاج كمك مىكنند و آنان را نا اميد نمىكنند.
با اين توصيف خداوند رحمان و رحيم كه خالق و مقسّم همهٔ خوبيها و نيكىها است، آيا دست رد به سينهٔ انسان اميدوارى كه به سوى او آمده است و اطمينان دارد كه خداوند حاجت وى را بر آورده مىكند، مىزند؟ حسن ظن بهترين و والاترين سرمايهٔ انسان راغب و مشتاقى است كه آرزوى وصال و ديدار حق را در سر مىپروراند.
«قال أعرابي من يحاسب الخلق يوم القيامة؟ قال: اللَّه عزّوجلّ،قال: نجونا وربّ الكعبة! قال: وكيف ذلك يا اعرابي؟! قال: لأنّ الكريم إذا قدر عفى»(25).
شخصى از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم سوال نمود، محاسبهٔ خلايق در روز قيامت بهدست چه كسى است؟ پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: خداوند، آن شخص عرض كرد: بهخدا قسم نجات يافتيم. پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: چرا؟ آن شخص عرض كرد: زيرا كريم آنگاه كه قدرت يابد عفو مىكند.
سكوت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم نشانگر تأييد سخن اعرابى است.
امام رضا عليه السلام مىفرمايند:
«احسن الظن باللَّه فإنّ اللَّه عزّوجلّ يقول أنا عند ظنّ عبدي المؤمن بي ان خيراً فخيراً وإن شرّاً فشرّاً»(26).
به خداوند گمان نيك داشته باشيد، خداوند مىفرمايد: من بندهام را براساس ظنّ او پاسخ مىگويم، اگر گمان نيك داشته باشد، من نيز به نيكويى با او رفتار مىكنم و اگر ظنّ و گمان بد نسبت به من داشته باشد من نيز همانگونه با او رفتار مىكنم.
گمان و تصور فرد از خداوند، تأثير مستقيمى در معامله خداوند با فرد دارد. اگر انسان بگويد، خداوندِ ارحم الراحمين، با من معاملهاى خوب و شايستهاى خواهد داشت. خداوند حتماً با وى همان گونه رفتار مىكند. ولى اگر كسى بر اين تصوّر و خيال باشد كه خداوند تمام بدىهاى و زشتىهاى وى را محاسبه مىكند و براى انجام آنها وى را عقاب مىكند، الزاماً و حتماً عقاب خواهد شد.
تأثير حسن ظن در زندگى:
تصوّر و پندارى كه انسان نسبت به خداوند دارد، راه و روش وى را در زندگى مشخّص و معيّن مىكند. رفتار و زندگى انسانى كه حسن ظن دارد، با كسى كه داراى سوء ظن مىباشد، متفاوت است. براى درك بهتر اين مطلب به دو نمونه اشاره مىكنيم.
نقل مىكنند، حميد ابن قحطبه كه از مسؤلان بلند پايه هارون الرشيد بود در ظهر ماه رمضان سفرهٔ طعام پهن كرده و غذا مىخورد. شخصى به اوگفت: خداوند شما را عافيت بدهد. (چون مىپنداشت حميد بيمار است و نمىتواند روزه بگيرد) حميد گفت: بيمار نيستم، من بسيار گناه كارم و دستم به خون افراد زيادى آلوده شده است. ديگر روزه گرفتن و نماز خواندن مرا نجات نمىدهد(27).
مىگويند يكى از حكّام بنى اميّه به نام محمد ابن شهاب زهرى، اختلال حواس پيدا كرده بود و حالت روحى و روانى نامتعادلى داشت و با كسى صحبت نمىكرد. بستگانش براى بهبود حال وى، او را به حجّ آوردند تا ديدن جمعيّت در حال وى اثر كند. در همان سال امام سجاد عليه السلام نيز به حج مشرّفشده بودند، حضرت عليه السلام وى را مىشناختند نزديك وى شدند، او حضرت عليه السلام را شناخت. حضرت عليه السلام فرمودند، چرا به اين حال افتادهاى، وى عرضكرد: بى گناهى را به قتل رساندهام. امام عليه السلام فرمودند: ديهٔ او را بپرداز. او عرض كرد: بستگان مقتول ديه نمىگيرند، امام عليه السلام فرمودند: هنگامى كه كسى در خانهٔ آنان نيست پول را در كيسه اى بگذار و در خانهٔ آنان قرار بده.امام عليه السلام سپس فرمودند: اين يأس و نا اميدى كه به تو غلبه كرده است از تمام گناهانت بالاتر و بيشتر است(28).
امام عليه السلام مىخواستند به گونهاى روح اعتماد به نفس و حُسن ظن به عفو الهى را در دل حاكم اموى زنده نمايند. زيرا او نيز بندهاى از بندگان خداوند است و با تمام گناهان و ستمهايى كه انجام داده است، حال دچار گناهى بزرگتر شده كه سوء ظن به خداوند متعال مىباشد.
بازتاب هر نوع تصوّر و گمان به خداوند متعال، در رفتار و قضاوت خداوند در دنيا و آخرت خود را نشان مىدهد. كسانى هستند كه سالها بر سر سفرهٔ امام زمان
(عجّل اللَّه فرجه الشريف) نشستهاند و ارتزاق مىكنند، ولى باكمترين سختى در امرار معاش، پشت به سفرهٔ امام زمان عليه السلام مىكنند و روى به كسب و كار مىآورند، اين عمل نشان دهندهٔ سوء ظن به كرامت الهى است.
حسن ظن به خداوند و كرامات الهى اقتضاء نمىكند كه با اندكى فشار زندگى به امام زمان (عجّل اللَّه فرجه الشريف) پشت كنيم. اين عمل بالاترين گناه است كه كسى عمرى را بر سر خوان اولياء الهى بنشيند و به طور مستقيم از آن سفره ارتزاق نمايد و براى زياده خواهيها و جبران كمبودها، پشت به آنان نمايد. اين چنين افرادى هرگز موفّق نخواهند شد و اگر خداوند متعال دراين دنيا تفضّلاتى به آنان عنايت نمايد، حتماً سرمايهٔ ارزشمندترى را از آنان دريغ مىنمايد. اگر روزى با شنيدن نام شريف ابا عبداللَّه عليه السلام منقلب مىشد وگريه مىكرد، اين سرمايه را از دست مىدهد و قلب او به گونهاى سياه وسخت مىشود، كه اگر در صحراى كربلا هم باشد اشكش جارى نمىگردد. درتفسير آيهٔ ،
«وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِينَ»(29).
آرى اين گمان بدى بود كه درباره پروردگارتان داشتيد و همان موجب هلاكت شما گرديد، و سرانجام از زيانكاران شديد.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايند:
«ليس من عبد يظنّ باللَّه خيراً إلّا كان عند ظنّه به»(30).
اگر بندهاى به خداوند حسن ظن داشته باشد، خدا نيز به گونه گمانش با وى رفتار مىكند.
گناهكارانى كه در خفاء و پنهانى مرتكب گناه و محرّمات مىشوند و مىپندارند كه خداوند آنها را نمىبيند، عقاب مىشوند.
بنابر روايات، در قيامت، خداوند از بندهاى گناهكار مىپرسد: چرا مرتكب محرّمات شدى؟ آيا مىخواستى طغيان و سركشى نمايى؟ بنده پاسخ مىدهد: بارالها مىدانستم رحمتى گسترده دارى و رأفت تو، شامل حال من مىشود و از عذابت ايمن خواهم بود. از بارگاه الهى به ملائكه خطاب مىرسد،اين بنده من آمرزيده شده است او را به بهشت هدايت نماييد(31).
حسن ظن موجب سكون و آرامش براى فرد مىشود و انسان با اين طمأنينه در مىيابد كه راه تلاش براى دست يابى به لقاء الهى باز مىباشد.
خداوند مىفرمايد:
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ»(32).
بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشتهايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد.
يأس و نا اميدى از روح خداوند بزرگترين گناه است.
امام سجاد عليه السلام خداوند را اين گونه معرفى مىنمايند:
«يا من عفوه أكثر من نقمته ويا من رضاه أوفرمن سخطه»(33).
اى كسى كه گذشتى افزون از عذاب دارى و رضا و خشنودى بيشتر از خشم و غضب.
اگر خشم الهى بيشتر از رحمت و رضاى الهى بود وضعيّت آفرينش چگونه بود؟
انسانها به دليل اينكه در نعمات الهى غرق هستند، غافل اند و توجّه و تفكّر در نعمات الهى از آنان سلب شده است.
امام سجاد عليه السلام مىفرمايند:
«أنت الذي عفوه أعلى من عقابه وأنت الذي تسعى رحمته أمام غضبه وأنت الذي عطاؤه أكثر من منعه»(34).
اى خدايى كه گذشتت بالاتر از عذاب است، و رحمتت جلوتر از غضب مىباشد، و عطايا و بخششهايت بيشتر از آن چيزى است كه ندادهاى.
و در جايى ديگر مىفرمايند:
«يا من سبقت رحمته غضبه»(35).
اى كسى كه رحمتت بر غضبت پيشى گرفته است.
نعمتهاى كه انسانها از آن برخوردارند قابل مقايسه با نعمتهايى كه فاقد آن هستند نمىباشد.
يكى از حكمتها و توجيهات به دنيا آمدن انسانهاى عليل و بيمار اين است كه ما قدر سلامت و عافيت را بدانيم.
امام سجاد عليه السلام در اين مناجات مىفرمايند: بارالها ما راغب و مشتاق لقاء تو هستيم امّا هيچ سرمايهاى جز حسن ظن و توكّل بر تو نداريم. قطع و جزم داريم كه تو خداى خوبى هستى.
حسن ظن در معاشرت:
همانطور كه حسن ظن به خداوند توصيّه و از سوء ظن نهى شده است،در زندگى اجتماعى، انسانها نيز به حسن ظن توصيّه و از سوء ظن نهى شده اند خداوند متعال مىفرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(36).
اى مؤمنان از بسيارى از گمانها پرهيز كنيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است.
يكى از دوستان بنده كه انسانى زاهد و با تقوى و اهل منبر است،مىگويد: روزى به مجلسى دعوت شدم، و روى منبرى در حياط خانه سخن مىگفتم، صاحبخانه پايين منبر نشسته بود، ناگهان وى پشت بام را نگاه مىكند و همسر خود را مىبيند كه مشغول پهن كردن لباسها مىباشد و سپس مرا نگاه مىكند، و مىبيند من نيز به همان نقطه چشم دوختهام. اوّلين فكرى كه به ذهن صاحبخانه خطور مىكند. اين است كه من دارم ناموس او را مىبينم.پس از روضه صاحبخانه روى منبر مىنشيند و مىبيند، بالاى پشت بام ديده نمىشود و مىآيد از من عذر خواهى مىكند كه ببخشيد من به شما گمان بدكردم.
دوستى گفت در فرودگاه مشهد بودم اذان ظهر شد و نماز خواندم(حدود نيم ساعت اذان مشهد از تهران زودتر است) سپس به تهران آمدم،دوستى در فرودگاه منتظر من بود، همراه وى به خانهاى رفتيم و پس از مدتى دوستم نماز خواند و مشغول صحبت بوديم، تا اينكه اذان مغرب گفت، آندوست به من گفت چرا شما نماز نمىخوانيد؟
ما بايد رفتار برادران و خواهران دينى خود را تأويل و توجيه كنيم،همچنين در خانواده نبايد نسبت به همديگر سوء ظن داشته باشيم.
حسن ظن به زندگى ما آرامش و سكون مىبخشد. حسن ظن سرمايهاى است براى سلامت زندگى دنيوى و اخروى.
خداوند همه ما را از شرور نفس خودمان و وسوسههاى شيطانى محافظت فرمايد.
……………….( Anotates )……………..
1) مناجات خمس عشر، مفاتيح الجنان مناجات الراغبين.
2) مجمع البحرين، جلد 2 صفحهٔ 197.
3) سورهٔ انبياء، آيه 90.
4) سورهٔ توبه، آيه 59.
5) سورهٔ انشراح، آيه 8.
6) كافى، جلد 1 صفحهٔ 98.
7) رسائل شهيد ثانى، صفحهٔ 106.
8) بحار الانوار، جلد 80 صفحهٔ 127.
9) بحار الانوار، جلد 84 صفحهٔ 139.
10) بحار الانوار، جلد 84 صفحهٔ 139.
11) علل الشرايع، جلد 1 صفحهٔ 35.
12) بحار الانوار، جلد 84 صفحهٔ 156.
13) نهج البلاغه، خطبهٔ 1.
14) بحار الانوار، جلد 67 صفحهٔ 25.
15) مستدرك سفينة البحار، جلد 6 صفحهٔ 343.
16) وسايل الشيعه، جلد 4 صفحهٔ 43.
17) سورهٔ عنكبوت، آيه 45.
18) كافى، جلد 2 صفحهٔ 295.
19) سورهٔ مريم، آيه 25.
20) كافى، جلد 3 صفحهٔ 450.
21) بحار الانوار، جلد 66 صفحهٔ 360.
22) بحار الانوار، جلد 69 صفحهٔ 260.
23) بحار الانوار، جلد 58 صفحهٔ 7.
24) مشكاة الانوار، صفحهٔ 77.
25) تنبيه الخواطر (مجموعة ورّام) جلد 1صفحهٔ 17.
26) كافى، جلد 2 صفحه 72.
27) عيون اخبار الرضا، جلد 2 صفحهٔ 100.
28) كافى، جلد 7 صفحهٔ 296.
29) سورهٔ فصلت، آيه 23.
30) تفسير برهان، جلد 4 صفحهٔ 109.
31) تفسير برهان، جلد 4 صفحهٔ 108.
32) سورهٔ زمر، آيه 53.
33) صحيفه سجاديه، صفحهٔ 68.
34) صحيفه سجاديه، صفحهٔ 83.
35) صحيفه سجاديه، صفحهٔ 345.
36) سورهٔ حجرات، آيه 12.