مهمانى پروردگار

امام سجاد عليه السلام اين گونه دعا را می کنند كه، پروردگارا! چه كسى‏ به عنوان مهمان نزد تو حاضر گرديده در حالى كه به مهمان نوازى تو اميدوار بوده، امّا تو از او پذيرايى ننموده‏اى؟

واژه «قرى» كه در اوّلين پرسش امام عليه السلام از خداوند ذكر گرديده ‏است، به معناى مهمانى و ضيافت مى‏باشد. امام عليه السلام در پى بيان اين واقعيت‏ است كه فيض و رحمت الهى آنقدر گسترده است كه هيچ اميدوارى، از درگاه ‏او نااميد باز نمى‏گردد. امام عليه السلام در اين فراز اميدوار و گداى درگاه الهى را به ‏مهمان تشبيه كرده است. در خصوص مهمان و جايگاه آن در اخلاق اسلامى ‏روايات بيشمارى از ائمّهٔ اطهار عليهم السلام در قالب توصيه و تشويق به دست ما رسيده است. رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايند:

«أكرم الضيف ولو كان كافراً»(1). مهمان را تكريم نما، حتّى اگر كافر باشد. «من أنفق على الضيف درهماً، فكأنّما أنفق ألف الف دينار في‏ سبيل اللَّه تعالى»(2). هر كس يك درهم براى پذيرايى از مهمان هزينه نمايد، گويى هزار هزار دينار در راه خدا انفاق نموده است.
اين گونه سفارشات و توصيه‏ها براى تكريم مهمان در روايات بسيار زياد مى‏باشد. يعنى در مكتب الهى تكريم مهمان به عنوان يك ارزش مطرح‏ مى‏باشد. حال، آيا ممكن است شارع در خصوص مهمان توصيه داشته باشد امّا خود، ملتزم به آن نباشد؟ بى شك بنا به خواست و دستور الهى، اولياء وائمّهٔ اطهار عليهم السلام، مهمان نوازى را به پيروان خود توصيه نموده‏اند. بنابر اين‏ نمى‏توان پذيرفت كه اين صفت در خداوند به نحو تامّ و تمام وجود نداشته ‏باشد. ممكن نيست كسى مهمان ذات اقدس ربوبى گردد و خداوند او را رها نمايد و از او پذيرايى نكند.

امام عليه السلام در ادامهٔ دعا مى‏ فرمايند:

«من الّذي أناخَ ببابِكَ مُرتجياً نَداكَ فما أولَيْتَهُ».

چه كسى است كه اميدوارانه به درگاه تو پناه جُست و تو او را پاسخ‏ نگفتى؟

امام عليه السلام در قالب يك استفهام انكارى مى‏فرمايند، آيا ممكن است‏كسى با كمال خضوع و خشوع نزد تو بيايد و از تو انتظار جود و كرم داشته‏ باشد و تو او را محروم و نا اميد سازى؟

شأن ربوبى و جود بى كران خداوند، كه جامع تمام خيرات است اين‏گونه نيست. در روايات و آيات همواره به مؤمنين توصيه شده است كه هيچ‏ سائلى را دست خالى و نا اميد باز نگردانيم. حتى سائلى كه اظهار فقر و سوال او حقيقى نمى‏باشد. مى‏فرمايند بهتر آن است سائل و متكدّى كه ذلّت سوال را براى خود خريده است از نزد انسان دست خالى باز نگردد. انسان در مقابل ‏اين سوال از خود سخاوت و كرامت نشان دهد. اگر انسان توان كمك مالى به ‏سائل را ندارد بهتر است او را دعا كند. در واقع زمانى كه انسان عاجز از كمك‏ مادى مى‏باشد با بر زبان آوردن كلمات نيكو او را دل دارى داده و در حق او دعا نمايد.

حال كسى كه جامع تمام نيكى‏ها و خيرات است، و خود به مومنين‏ توصيه نموده است كه سائلى را نا اميد نسازند، آيا ممكن است گداى در خانه‏ٔٔ خود را دست خالى رها كند؟

امام سجاد عليه السلام به ما آموزش مى‏دهند كه چگونه با خدا راز و نياز كنيم.ايشان در قالب جملات بسيار زيبا و دلنشين ضمن آموزش دعا به بيان‏ معارف نيز مى‏پردازند. اين جملات تنها دعا و نيايش با خالق هستى نيست،بلكه مجموعه‏اى مدون از خداشناسى و انسان‏شناسى توحيدى است. زيرا نه‏ تنها در آن به خصوصيات خالق هستى اشاره گرديده است بلكه به تفصيل به ‏جايگاه انسان و وضعيّت او در مقابل خالق و منبع فيض نيز اشاره شده است.

به عبارت ديگر مجموعه دعاهاى امام سجاد عليه السلام همانند دايرةالمعارفى است كه حاوى ميراث معنوى تشيّع مى‏باشد. مجموعه معارفى است‏كه بى هيچ شك و شبهه‏اى متّصل به وحى است. اين ميراث ناب و گرانبها قطعاً خالى از هر گونه اعمال سليقه و برداشتها و تفاسير بشرىِ آلوده به خطا واشتباه مى‏باشد. اگر كسى قصد معرفى آن بخش از تعاليم اسلام را دارد كه برجنبه‏هاى معنوى و روحى تأكيد بيشترى مى‏نمايد و به عبارت روشن‏تر تعاليمى كه مخاطب آن خواص و اهل معرفت مى‏باشند، بهترين مجموعه‏ دعاهاى امام سجاد عليه السلام مى‏باشد.

عطاى فراگير خداوند

«أيحسن أن أرجع عن بابِكَ بالخيبَة مصروفاً ولَست أعرف سواك‏ مولىً بالإحسان موصوفاً».

آيا سزاوار است كه نا اميدانه از درگاه تو خارج گردم، در حالى كه هيچ كس را جز تو نمى‏شناسم كه به اندازه تو مشهور به نيكى و احسان باشد؟

«كيف ارجو غيرك والخير كلّه بيدك وكيف اؤمّل سواك والخلق‏ والأمر لك».

پروردگارا! چگونه غير تو را بخوانم، در حالى كه تمامى خيرات نزد تو است؟چگونه به غير تو اميد داشته باشم در حالى كه تمامى خلايق و امور آنها در دست تو است؟

«ءَاقطع رجائي منك وقد أوليتني ما لم أسئله مِن فَضلك ام تفقرني ‏إلى مثلي وأنا اعتصم بحبلك».

پروردگارا! آيا از تو قطع اميد نمايم در حالى كه از روى لطف و احسان آنچه‏ كه از تو طلب ننموده‏ام را نيز عطا فرمودى؟

خداوندا! آيا قصد آن دارى، منى كه به ريسمان تو چنگ مى‏زنم را به انسانى‏ چون خود، نيازمند سازى؟

بسيارى از آنچه را كه خداوند به انسان عطا نموده است، محصول‏ طلب و تقاضاى ما نبوده است. يعنى مقتضاى رحمت و فيض بى كران او اين‏گونه است كه خواهش‏ها و درخواستهاى ناشده ما را نيز پاسخ مى‏گويد. انسان‏ قبل از وجود، هرگز نمى‏تواند ارادهٔ وجود نمايد. نعمت خلقت از نعماتى است‏ كه بدون طلب انسان شامل حال او شده است. امام سجاد عليه السلام ضمن اين‏ پرسشها در حال بيان ميزان و نوع اعطا و بخشش الهى است. آيا ممكن است‏ خداوندى كه بدون تقاضا فيض رحمتش را نصيب بندگان نمايد، بعد از خواهش و طلب آنان، اين تقاضا را پاسخ نگويد؟

در دعاى ماه رجب مى‏خوانيم،

«يا من يعطي من سئله، يا من يعطي من لم يسأله ومن لم يعرفه،تحنّناً منه ورحمة».

اى خداوندى كه سائلين را عطا مى‏فرمايى، اى خداوندى كه از روى رأفت و رحمت به بندگانى كه از تو سوال ننموده‏اند و تو را نمى‏شناسند نيز عطا و عنايت مى‏كنى.

در عالم خلقت چه بسيار افرادى كه در غنا و ناز و نعمت به سرمى‏برند. به عبارت ديگر به خوان كرم خداوند نشسته و روزى خوردند امّا او را نمى‏شناسند. همچنين

هرگز لحظه‏اى او را پرستش ننموده‏اند. بنابر اين ‏عطاء الهى در گرو معرفت او قرار ندارد، بلكه رحمت او همگانى و عالم‏گير است.

«يا من سَعد بِرحمته القاصِدون ولم يَشقَ بِنعمته المستغفرون».

خداوندا! هر كس به ريسمان رحمت تو چنگ زد، سعادتمند گرديد. بارالها! كسانى كه بعد از ارتكاب گناه و معصيّت، استغفار نمايند گرفتار عذاب و شقاوت نمى‏گردند.

رحمتى كه امام سجاد عليه السلام به آن اشاره مى‏كنند، رحمت خاص‏ مى‏باشد. زيرا رحمت عام او همانطور كه اشاره شد فراگير است و شامل تمام ‏موجودات است. اين رحمتِ خاص از آن كسانى است كه خداوند را مى‏شناسند و به درگاه او رفته‏اند و از طريق رحمت او سعادت ابدى را طلب‏ مى‏نمايند.

رحمت عام الهى شامل منكرين ربوبيّت نيز مى‏گردد. خداوند نيز اين ‏رحمت را از آنان دريغ نمى‏كند. امّا آن رحمتى كه سعادت و جوار قرب الهى ‏را به همراه دارد از آنِ «قاصدين» و عارفين مى‏گردد. اين رحمت فراگير شامل گناهكاران نيز مى‏گردد. امام سجاد عليه السلام در ادامهٔ عبارت قبل مى‏فرمايند، گناهكارانى كه توفيق استغفار پيدا مى‏كنند نيز به خشم او دچار نمى‏گردند. به‏ عبارت ديگر رحمت خاص خداوند، شامل بندگان عاصى كه درب پشيمانى‏ را به صدا در آوردنده اند نيز مى‏باشد.

«كيف أنساك ولم تزل ذاكري وكيف ألهو عنك وأنت مراقبي».

خداوندا! چگونه تو را فراموش كنم در حالى كه تو همواره به ياد من هستى؟ پروردگارا! چگونه از تو غافل باشم در حالى كه تو هميشه به من توجّه ‏دارى؟

خداوند منبع فيض و وجود است. لحظه به لحظهٔ حيات ما در گرو عنايت و خواست اوست. به عبارت ديگر خداوند هميشه به ياد ماست، حال ‏آيا اين نمك ناشناسى نيست، كه ما از او غافل باشيم؟ غفلت از خداوند حاصلى جز تباهى ندارد. هر كس از ياد او غفلت نمايد معنا و مفهوم زندگى را از دست مى‏دهد. زندگى انسان با نام و ياد خدا روح پيدا مى‏كند، در واقع به ‏ياد خدا بودن در زندگى نوعى قدرشناسى و سپاسگذارى از موجودى است كه ‏همواره به ياد بندگانش مى‏باشد. بندگانى كه در رحمت بى حساب او غوطه ور مى‏باشند. اگر انسان خدا را فراموش نمايد و خداوند نيز انسان را از ياد ببرد.حيات انسان نابود مى‏گردد.

در قسمت بعدى امام سجاد عليه السلام مى‏فرمايند: خدا چگونه از تو غافل‏ باشم، در حالى كه تو مراقب من هستى؟ همگى ما كه به خدا ايمان داريم،معتقديم

كه او بر همه چيز احاطه و اشراف دارد. او خود قادر و ناظر بر اعمال‏ ما است. همچنين دو ملك را به عنوان ناظر براى ثبت اعمال ما قرار داده‏ است. عليرغم تمام اين اعتقادات امّا به تعبير امام عليه السلام ما از ياد خدا غافل‏ مى‏گرديم و او را فراموش مى‏كنيم.

«لهو» به معناى غفلت مى‏باشد. لهو درونى نيز حاصلى جز، فراموشى‏ و نسيان ندارد. وقتى انسان از ياد خدا غافل گرديد به راحتى دروغ مى‏گويد،غيبت مى‏نمايد، سرقت مى‏كند و بسيارى از گناهان ديگر را مرتكب مى‏گردد.معصيت و گناه محصول غفلت از ياد خداست.

«إلهى بِذيل كرمك أعلقت يدي ولنيل عطاياك بسطتُ أملي».

خداوندا! من به ريسمان جود و كرم تو چنگ زده‏ام و براى دريافت‏ بخشش‏هاى تو اميد خويش را گسترانده‏ام.

در اين جمله از دعا، امام عليه السلام بين دستِ گدايى دراز كردن و نيل به ‏نعمات الهى ارتباط بر قرار مى‏كنند. نعمات و مواهب الهى بى پايان مى‏باشند. خداوند متعال مى‏فرمايد:

«وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»(3).

اگر نعمت‏هاى الهى را بشماريد، هرگز آنها را شمارش نتوانيد كرد.

جريان رحمت الهى اگر لحظه‏اى قطع گردد، حيات انسان نابود مى‏گردد. در بسيارى از روايات به مومنين آموزش داده شده است كه چگونه ‏دست گدايى دراز نمايند. به عنوان مثال گفته شده در هنگام قنوت نماز،دستها را بالا بياوريم تا مشخص باشد كه در حال درخواست و تقاضا هستيم.

«فأخلِصني بخالصةِ توحيدك واجعلني من صَفوةِ عبيدك».

پروردگارا! مرا با شناخت توحيدى براى خويش، خالص ساز و مرا از برگزيدگانت قرار بده.

شايد بتوان گفت كه جان مطلب و عصارهٔ اين نيايش در اين جمله قراردارد. در عبارات قبل امام عليه السلام از جود و بخشش الهى سخن گفتند، بعد از آن‏ امام عليه السلام راه سعادت را نيايش، خضوع و گدايى در درگاه الهى معرفى كردند. تمام اين مراحل شناخت و تضرّع براى دسترسى به اين مرتبه مى‏باشد.امام‏ عليه السلام خلوص در توحيد را از خدا طلب مى‏كنند. يعنى خدايا به من شناختى‏ عطا فرما كه تو را خالى از تمام شوائب و منزّه از تمام پيرايه‏ها بشناسم.خداشناسى داراى مراتبى

است كه در قرآن و روايات به درجات آن‏ اشاره شده است. در قرآن كريم خداوند متعال مى‏فرمايد:

«لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا»(4).

اگر در آسمان و زمين، جز اللَّه خدايان ديگرى بود فاسد مى‏شدند.

با استفاده از اين آيه طى براهين مختلف به اثبات توحيد پرداخته شده‏ است.

در بعضى ديگر از آيات و روايات براى اثبات خالق و ربوبيّت او به ‏آيات و نشانه‏هاى او اشاره شده است.

به آياتى از قبيل اختلاف شب و روز، اختلاف رنگها و اجناس، اختلاف‏ انسانها، زمين، ستاره‏ها و آسمان كه همگى نشانه هايى از او مى‏باشند.همچنين بعضى از مراتب توحيد و خداشناسى در ادعيه وارد شده است. دردعاى صباح، اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايند:

«يا من دلَّ على ذاته بذاته وتنزّه عن مجانسةِ مخلوقاته».

اى خداوندى كه با ذات خويش بر ذات خويش دلالت مى‏نمايى و از مجانست‏ و همانندى با مخلوقات خويش پاك و منزّه هستى.

مراتب اوليّهٔ توحيد با استفاده از براهين و يا توجّه به نشانه‏ها، متعلّق به عوام مى‏باشد، استفاده از دلائلى مانند پى بردن به مؤثر از طريق اثر نيز از همين نوع مى‏باشد. وقتى بخواهيم پى به ميزان علميّت مؤلّفى‏ ببريم كافى است مقدارى از اثر او را مطالعه كنيم. هر چه مقدار بيشترى از آثار مؤلف را مطالعه كنيم، معرفت ما نسبت به مؤلف دقيقتر مى‏گردد. درعالم خلقت نيز اوضاع بر همين سبك مى‏باشد. در عالم خلقت هر چه بيشتر دقّت كنيم و شناختمان بيشتر شود معرفتمان نيز نسبت به خالق افزايش ‏مى‏يابد. مطالعه كون و دستگاه آفرينش، حيوانات، نباتات، و… همگى به ‏افزايش معرفت انسان كمك مى‏كنند. اگر انسان اين مرحله را طى كرد و پشت‏سر گذاشت و به سراغ يك سلسله از كمالات روحى رفت و در مسير خودسازى و قرب الهى قدم گذاشت، در واقع مسير و درهاى ديگرى از شناخت ‏به روى انسان باز مى‏شود. طى طريق براى كسب درجات معنوى و ورزيده‏ كردن روح انسان را به يك نقطه بسيار لطيف و گرانبها هدايت مى‏كند. اين‏ ادعيه و معارف ما را با موجودى متفاوت آشنا مى‏سازد. با موجودى آشنا مى‏شويم كه هر چه به او نزديك‏تر شويم و هر چه او را بيشتر بشناسيم باز هم ‏به پايان راه نرسيده‏ايم.

موجودى كه چه از او بخواهى و تقاضا نمايى و چه از او تقاضا نكنى او عطا و بخشش مى‏نمايد. موجودى كه اگر دل به او ببندى و به او اميد داشته باشى، نا اميد نخواهى شد. اگر يك قدم به سوى او بردارى او چندين قدم به سوى تو مى‏آيد. اگر به او توكّل كنى او امور تو را كفايت مى‏كند.اگر به مهمانى او بروى قبل از دعوت و تقاضا درگاه او هميشه آماده و مهيا است و اگر دست نياز به سويش دراز كنى هرگز با دست خالى باز نمى‏گردى.اگر انسان در راه افزايش معرفت توحيدى خويش قدم بر دارد در واقع پا درمسيرى گذارده كه جز خير و سعادت در انتظار او نيست. پيرامون خداشناسى ‏روايتى را از امام كاظم عليه السلام نقل مى‏كنيم.

حضرت مى‏فرمايند:

«قال: قال قومٌ للصادق‏عليه السلام ندعو فلا نستجاب، قال عليه السلام: إنّكم‏ تدعون من لا تعرفوا»(5).

عدّه‏اى به امام صادق عليه السلام عرض کردند: هر چه دعا مى‏كنيم اجابت نمى‏گردد.حضرت فرمودند: زيرا شما كسى را مى‏خوانيد كه نمى‏شناسيد.

امام عليه السلام در اين روايت بين معرفت و استجابت دعا رابطهٔ مستقيم ‏برقرار نموده است. گويى مى‏فرمايند، شما كه او را به غنا و كرامت‏ نمى‏شناسيد، چگونه از او طلب مى‏نمائيد؟

به عبارت ديگر هر قدر دانش و روشنايى جان و دل افزايش يابد، اعطا بيشتر خواهد بود. البته خصوصياتى وجود دارد كه به هر كس نمى‏دهند.عناياتى است كه مختصِّ اهل معرفت مى‏باشد، يعنى كسى كه توحيد خالص ‏طلب مى‏كند بايد زمينه مساعدى بر آن ساخته و پرداخته باشد، هر كسى‏ لياقت هر مرتبه‏اى را ندارد، با افزايش معرفت و تحصيل علم و شناخت بايد مراتب را يك به يك طى نمود. پشت سر گذاشتن اين مراحل در واقع رسيدن‏ به مقام بندگى است. امام عليه السلام مى‏فرمايند: «صفوة عبيدك» يعنى حاصل تمام ‏اين مراحل رسيدن به مرتبه برگزيدگان است.

1) بحار الانوار جلد 67، صفحهٔ 370.

2) ارشاد القلوب. صفحهٔ 138.

3) سورهٔ ابراهيم، آيه 34.

4) سورهٔ أنبياء، آيه 21.

5) مستدرك الوسائل، جلد 5، صفحهٔ 191.


جستجو