ثمرات توكّل

لقمان به فرزندش پيرامون توكّل مى‏ فرمايد«يا بنيّ! توكّل على اللَّه ثم سل في الناس من ذى الّذي توكّل على اللَّه‏ فَلَم يكفه»(1). اى فرزندم! بر خداوند توكّل نما، آنگاه در جامعه جستجو كن كه آيا در ميان ‏مردم كسى هست كه به خداوند توكل كرده باشد اما خداوند امور او را كفايت‏ نكرده باشد؟  به عبارت ديگر آيا ممكن است كه انسان خداوند را در امور خود وكيل ‏نموده باشد و خداوند او را بى پاسخ رها كرده باشد؟ مسئله توكّل مختص به ‏مسائلى از قبيل رزق و روزى و ديگر مشاكل دنيوى نمى‏باشد. بلكه درفتنه‏هاى اجتماعى نيز به توكّل توصيه شده‏ايم. به عنوان نمونه در زمان امام‏ سجاد عليه السلام شخصى نزد ايشان از فتنه عبداللَّه بن زبير اظهار ترس مى‏ نمايد.
راوى به امام عليه السلام عرض مى‏كند: ممكن است آتش اين فتنه دامن‏ شيعيان را نيز بگيرد. حضرت عليه السلام در پاسخ مى‏فرمايند: آيا تا كنون كسى را ديده‏اى كه به خداوند توكّل نمايد و خداوند او را كفايت ننموده باشد(2).

معناى اين پاسخ امام عليه السلام اين است كه در مسائل اجتماعى و فتنه‏هاى ‏فراگير و عام نيز، بايد به خداوند توكل نمود. در روايت ديگرى امام‏ اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايند:

«توكّل على اللَّه سبحانه فإنّه قد تكفّل بكفاية المتوكّلين عليه»(3).

به خداوند توكّل نما همانا او خود كفايت امور متوكّلين را عهده دار گرديده‏ است.

خداوند وعده نموده است كه هر كس به او توكّل نمايد، امورش را سامان دهد. وعدهٔ الهى نيز غير قابل تخلّف است. ممكن نيست خداوند وعده‏اى را كه به بندگان داده است، عملى ننمايد. توكّل همانند نردبانى است‏ كه تحصيل همهٔ ارزشها و امتيازات را در طول زندگى، براى انسان تسهيل ‏مى‏نمايد. همانطور كه قبلاً هم گفته شد دسترسى به مطالب و حوائج با استفاده ‏از مسيرى به نام توكّل منحصر در امور خاصى نمى‏باشد. بلكه در همهٔ شئون‏ زندگى فردى و اجتماعى به توكّل توصيه شده‏ايم.

نتايج توكّل

الف: كوچك شدن مشكلات

با توجّه به اينكه در روايات مكرّر، مومنين، از سوى ائمّهٔ اطهار عليهم السلام به ‏توكّل سفارش شده‏اند لذا در قالب بيان چند روايت نتايج فردى و اجتماعى‏ توكّل را بيان مى‏نمائيم: اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايند:

«من توكّل على اللَّه ذلّت له الصعاب وتسهلّت عليه الاسباب»(4).

هر كس به خداوند توكّل نمايد، سختى‏ها و مشكلات براى او كوچك‏ مى‏شوند و وسايل و اسباب حل مشكل براى او آسان مى‏گردد.

با توجّه به اين بيان اميرالمؤمنين عليه السلام يكى از نتايج توكّل كوچك شدن ‏مشكلات در نظر انسان است. كاملاً طبيعى است كه اگر مشكلى نزد انسان‏ كوچك گرديد و از طرف ديگر جهت حلّ مشكل تلاش كرد و اسباب و وسايل‏ تدارك نمود، احتمال ثمر دادن اين تلاش بيشتر است نسبت به زمانى كه،مشكل و مسئله‏اى كه در مسير انسان قرار گرفته در نظر او فوق العاده و بزرگ‏ باشد. بزرگ شمردن مسائل و مشكلات باعث خمودگى و يأس ونااميدى در انسان مى‏گردد و انگيزهٔ تلاش جهت حل مشكل را از انسان سلب مى‏نمايد.

ب: از بين رفتن اندوه

از ديگر نتايج توكّل زدوده شدن غم و اندوه از انسان است.اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايند:

«من توكّل لم يهتمّ»(5).

هر كس به خدا توكّل كند اندوهگين نمى‏گردد.

در واقع كسى كه توكّل نموده است قلب و روح خود را با منبع نا متناهى‏ فيض الهى پيوند زده است و كسى كه به اين عروهٔ استوار تكيه زده و به آن ‏چشم اميد داشته باشد هرگز دچار غم و اندوه نمى‏گردد.

ج: بى نيازى

آنچه كه اغلب انسان‏ها در طول زندگى به دنبال آن هستند غنا و بى‏نيازى است. هر كس غنا را در جايى جستجو مى‏كند. اغلب غنا را در ثروت ‏فراوان مى‏جويند، امّا نمى‏يابند. چه بسا براى بدست آوردن ثروت از عزّت و آبروى خويش هم بگذرند. اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايند:

«من توكّل على اللَّه غنى عن عباده»(6).

هر كس به خدا توكّل كند از بندگان خدا بى نياز مى‏گردد.

افراد عزّتمند همواره مى‏خواهند دست نياز نزد بندگان خدا دراز نكنند.امام عليه السلام مى‏فرمايند: اگر مى‏خواهى بى نياز باشى راه آن است كه فقط به خدا توكّل نمايى. بنابر اين بى نيازى و غنا، آرامش درونى و نداشتن اندوه دنيوى و همچنين حقير و كوچك شدن مشكلات دنيوى نزد انسان از ثمرات ارزشمند توكّل مى‏باشند.

د: آرامش و شادمانى

در جلسهٔ قبل گفته شد كه ثقه يكى از منازل مترتّب بر توكّل مى‏باشد.پيرامون اطمينان و ثقه به خداوند، اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايند:

«مَن وَثِق باللَّه أراه السرور ومن توكّل عليه كفاه الاُمور»(7).

هر كس به خداوند اطمينان داشته باشد خداوند شادمانى به او عطا مى‏فرمايد و هر كس به خدا توكّل نمايد خداوند امور او را كفايت مى‏كند.

هر كس به خداوند توكّل كند و به او اطمينان كرده باشد شادى، نشاط و آرامش درونى را به دست خواهد آورد. زيرا او به كسى اطمينان نموده ‏است كه نه تنها او را نا اميد نمى‏كند، بلكه او را به نحو احسن و بدون منّت ‏پاسخ مى‏گويد. به عبارت ديگر سرور و شادمانى در سايهٔ ثقه على اللَّه و توكّل ‏باللَّه حاصل مى‏گردد. علت اين شادمانى و آرامش آن است كه انسان امور خود را به تواناترين موجود واگذار كرده است. در مسائل دنيوى هم اين امرسارى و جارى است.

كسى كه مسئله و مشكلى را به يك كارشناس خبره واگذار كرده نسبت‏ به حل آن اطمينان دارد زيرا معتقد است، وكيل او كه متصدّى امور است‏ داراى توانايى بالايى است لذا در خصوص حلّ مسئله داراى آرامش و اطمينان است. متوكّل نيز چون امور خود را به خدايى قادر و عالم واگذار كرده ‏است لذا هميشه آرام و مطمئن است.

هـ : پيروزى و پر روزى

در رواياتِ ائمّه معصومين‏ عليهم السلام ثمرات ديگرى نيز براى توكّل بيان شده‏ است امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند:

«من توكّل على اللَّه لا يُغلب»(8).

هر كس به خدا توكّل كند هرگز مغلوب نمى‏گردد.

همچنين امام حسين عليه السلام مى‏فرمايند:

«توكّل على اللَّه ترزق»(9).

به خدا توكّل نما، روزى تو فراهم خواهد شد.

در اين دو روايت شكست ناپذيرى و رسيدن رزق و روزى به انسان از ثمرات توكّل محسوب گرديده است. مغلوب نشدن و همّ و غمّ روزى از مواردى است كه معمولاً فكر بسيارى را به خود مشغول مى‏نمايد. خصوصاً ما اهل علم كه وظيفهٔ تحصيل و نشر معارف بر دوش ما گذاشته شده است واغلب در دوره تحصيل با مسائل مالى رو به رو هستيم براى تمركز بر مسائل‏ علمى و تحصيلى و بدست آوردن آرامش، بهترين گزينه توكّل به خداى ‏سبحان است. در اين خصوص به روايتى از رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم توجّه نمائيد ايشان مى‏فرمايند:

«من تفقّه في دين اللَّه كفاه اللَّه هَمّهُ ورَزَقَه من حيث لايحتسب»(10).

هر كس معارف دينى را فرا گيرد، خداوند مسائل و مشكلات او را كفايت‏ مى‏كند و به او از جايى كه گمان ندارد روزى مى‏رساند.

آرى كسى كه تلاش و كوشش خود را مصروف تحصيل علم نمايد.خداوند روزى او را ضمانت كرده است. در جلسات قبل به كلمهٔ تفقّه در دين ‏اشاره كرديم. يكى از زيباترين تعاريف براى اين مفهوم، تعريفى است كه ‏مرحوم محقق عراقى قدس سره ذكر مى‏نمايد. ايشان معتقد است تفقّه در دين به‏منزلهٔ كندن كوه با سوزن مى‏باشد. البته كسى كه به اين درجه از توانايى دست‏ يافت همواره جامعهٔ دينى به او نيازمند است.

در اين جا لازم مى‏دانم. نكته‏اى را متذكّر شوم. هنگامى كه به پايان‏ سال تحصيلى نزديك مى‏شويم ممكن است عدّه‏اى از فضلا به علّت وجود يكنواختى و بعضى مواقع كم شدن انگيزه تحصيل، به احساس پوچى و ديگر مسائل مشابه گرفتار شوند. بعضى مواقع خصوصاً در اواخر سال از بعضى‏ آقايان شنيده مى‏شود كه اين همه در درس و بحث حاضر شديم و علم‏ آموختيم در پايان اين تحصيل، اين انبار علم به چه كار مى‏آيد؟!

براى حل شدن اين مسئله براى عزيزان، بايد گفت: شما علما وفضلايى كه مشغول كار علمى و تحقيق و تحصيل هستيد مانند سربازان و افسرانى هستيد كه در يك پادگان نظامى به سر مى‏برند. كشور هميشه درحال جنگ نمى‏باشد. بعضى ممالك ممكن است در طول يك قرن يك بار هم‏ به ارتش و قدرت نظامى نيازمند نشوند. امّا وجود سرباز و نيروى آموزش ‏ديده در پادگان بعنوان پشتوانه‏اى براى

حفاظت از هر كشورى ضرورى است.حضور علما و وفضلا و كسانى كه به تحصيل و نشر معارف اهل بيت ‏عليهم السلام ‏مشغول هستند، ضرورى است.

زيرا اينان مرز بانان و نگهبانان جامعه در برابر حمله‏هاى اعتقادى‏ مى‏باشند. همانگونه كه يك سرباز و افسر هميشه آماده براى دفاع از كشور است، شما نيز بعنوان سربازان حضرت بقية اللَّه -عجل اللَّه فرجه- بايد هميشه‏ آماده باشيد. هرگز در اين حالت كسى احساس بيهودگى و پوچى نمى‏كند.كسى كه خود را همواره آماده براى انجام وظيفه بداند مانند سربازى است كه‏ مشغول خدمت مى‏باشد.

بعنوان مثال در زمان معاصر تعدادى از مراجع كه در يك رده سنى ‏بودند پى در پى فوت نمودند. اين مسئله با فوت امام‏ رحمه الله آغاز گرديد و بعد مرحوم آقاى خويى ‏رحمه الله و بعد از آن مرحوم آقاى گلپايگانى‏ رحمه الله فوت نمودند.بعد از فوت اين اعلام، همه مى‏پرسيدند كه حال تكليف شيعه چه مى‏شود؟در اين موقع به يك باره اهل فضيلت و اهل حل و عقد به سراغ يك سرمايه‏ٔٔ صد ساله در حوزه رفتند. مرحوم آقاى اراكى‏ رحمه الله يك مرد ملاّ، قريب به يك ‏قرن در اين حوزه زندگى كرده بود، امّا هيچ گاه احساس پوچى و بطالت نكرده‏ بود. در طول حيات خود به وظيفه تعليم و تعلّم مشغول بود و در شرايطى كه‏ حوزه به علّت فوت پى در پى علما دچار خلاء شده بود مانند يك سرمايهٔ ‏عظيم اين خلاء را پر نمود تا ديگر اعلام خود را آماده سازند. نگاه ما به شماعزيزان و فضلا، نگاه سرباز و افسر به معناى وسيع آن مى‏باشد. در واقع تك‏تك شما بزرگوارانى كه سرمايه عمر خود را در راه تحصيل قرار داده‏ايد درحكم ذخاير گرانبهايى هستيد كه قطعاً روزى بايد نقش تبليغى و وظيفه اصلى‏ خود را ايفا كنيد.

آن كس كه توانايى سخنورى دارد با سخنرانى انجام وظيفه مى‏نمايد وآن كس كه اهل قلم و نوشتن است با قلم به نشر معارف مشغول مى‏گردد و هركس با هر توانايى كه دارا مى‏باشد، بايد قسمتى از وظايف و امور بر زمين ‏مانده تشيّع را انجام دهد.

اگر انسان چنين نگاهى به دورهٔ تحصيل داشته باشد هرگز دچار يأس و گرفتار احساس پوچى و بطالت نمى‏گردد.

انجام وظيفه و تحصيل در دورهٔ فعلى از هر زمانى واجب‏تر و مهم‏تر گرديده است. اكنون در وضعيّتى هستيم كه هر كس به خود جرأت مى‏دهد درخصوص مطالب دينى اظهار نظرهاى غير كارشناسى نمايد. عدّه‏اى در لباس ‏مصلح يا در پى افزودن چيزى به دين هستند يا در پى انكار مسلّمات دين‏ مى‏باشند.

به تازگى وقتى علماء به بيان بيّنات و ضروريات دين كه مورد اتّفاق ‏شيعه و سنّى مى‏باشد، اقدام نموده‏اند عدّه‏اى اظهار نموده‏اند كه حضرت‏ حجّت -عجل اللَّه فرجه- بعد از ظهور ابتدا به سراغ علما مى‏رود و اصلاً نفاق‏ در چهرهٔ علما در حال ظهور است!!!

اين اظهار نظرها و مشابه اين گونه مطالب كه متأسفانه با جريانات‏ سياسى نيز همراه است مانند طوفانى است كه اعتقادات جامعه و نسل حاضر و نسل‏هاى آينده را هدف قرار داده است. عقائدى كه با رنجهاى شبانه روزى ‏چندين نسل از علماء شيعه در طى قرون حفاظت شده و مدوّن گرديده و اكنون در اختيار ماست. صيانت از كيان اعتقادى جامعه نيز جز با وجود ذخاير علمى امكان‏پذير نمى‏باشد و شما عزيزان در اين شرايط بايد به كسب معرفت‏ بپردازيد و در اين مسير محكم و استوار باشيد. بايد به گونه‏اى در اين راه ‏نيرومند و قوى باشيد كه هيچ طوفان و شبهه‏اى توان رويا رويى با شما را نداشته باشد؛ بلكه با نيرومندى به تبليغ و نشر دانش خود بپردازيد و در پى‏مقابله با اين تهاجمات اعتقادى باشيد.

و: اقتدار

يكى از مفاهيمى كه در اين مسير به شدت به آن نيازمنديم توكّل‏ مى‏باشد رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم در اين خصوص مى‏فرمايند:

«من أحبّ أن يكون أقوى الناس فليتوكّل على اللَّه»(11).

هر كس دوست دارد كه قوى‏ترين مردم باشد، بايد بر خداوند توكّل نمايد.

1) بحار الانوار جلد 13 صفحهٔ 432.

2) اصول كافى، جلد 2، صفحهٔ 64.

3) اصول كافى، جلد 2، صفحهٔ 64.

4) غرر الحكم 3888، صفحهٔ 197.

5) مستدرك الوسائل، جلد 15، صفحهٔ 233.

6) غرر الحكم 3875.

7) بحار الانوار، جلد 75، صفحهٔ 79.

8) جامع الاخبار صفحهٔ 118.

9) بحار الانوار، جلد 61، صفحهٔ 27.

10) كنزل العمّال جلد 10 صفحهٔ 165 حديث 28855.

11) مستدرك الوسائل، جلد 11، صفحهٔ 217.


جستجو