«إلهى إليك أشكو نفساً بالسوءِ أمّارة» با خدا گفتگو مىكند شكوه ازنفسى كه آمر به زشتىها است «وإلى الخطيئةِ مبادرة» و مشوّق به خطا كارىاست «وبمعاصيك مولعة» به گناه اصرار مىكند. نفس بشر چنين است طبعاً وقتى انسان را به بدكارى و گناه و خطا رهنمون شد به سخط وخشم الهى گرفتار مىشود «ولسخطك متعرّضة تسلك بي مسالك المهالك» ما را به راه هلاكت سوق مىدهد «وتجعلني عندك أهون هالك» و در نتيجه من كه درمسير هلاكت قدم برداشتهام بندهاى هلاك شده و بى ارزش خواهم بود«كثيرة العلل طويلة الأمل» بيمار دلى كه آرزوهاى دور و دراز دارد «إن مسّهإ؛الشّرّ تجزع» اگر ناملايمى ببيند به جزع در مىآيد «وإن مسّها الخير تمنع»اگر روز خوشى از دنيا ببيند ديگر به سمت خدا نمىرود «ميّالة إلى اللعب واللهو» اين نفس متمايل به بازى و سرگرمى است انسان را به سمتى مىبرد كه انسان فكر كند هميشه كودك است. از كودك اغماض مىشود چرا كه عقل ندارد، انسان هم بزرگ شده ولى كودك است چون تمايل به بازى دارد«مملوّة بالغفلة والسّهو» هميشه دچار نسيان و فراموش كارى و غفلت است«تسرع بي إلى الحوبة» نفس آدمى را به گناه مىكشاند «وتسوّفني بالتوبة» در بازگشت از گناه امروز و فردا مىكند. بعضى افراد را ما ديدهايم: مىگوييم:آقا خداوند به شما اين همه مكنت و مال داده، بايد فريضه، حجّ را به جا بياورى. مىگويد: مكّه مال پير مردها است. مثل اينكه از حضرت عزرائيل عليه السلام نامهاى رسيده كه ايشان تا پنجاه سال ديگر زنده است.
ماه مبارك رمضان را پشت سر گذاشتيم و خيلى استغفر اللَّه گفتيم مخصوصاً در شبهاى قدر، حداقل به اعمال ظاهرى عمل كرديم در اعمال مشتركه هفتاد مرتبه استغفر اللَّه وأتوب إليه، بعد صد مرتبه استغفر اللَّه ربي وأتوب إليه گفتيم. اين به معناى بازگشت از گذشته و توبه است.
اين مهم است كه بعد از ماه رمضان آثار توبه را در خود احساس كنيم،ماه مهمانى گسترده الهى كه درهاى رحمت خداوند باز و ابواب جهنم بسته بود و شيطان در غل و زنجير بود.
همين ماه مبارك در جمعى از دوستان صحبت اين روايت شد كه شيطان در غل و زنجير است. سؤال شد: پس چگونه است كه بعضىها در ماه مبارك رمضان گناه مىكنند؟ من به نظرم آمد كسى كه در ماه مبارك رمضان گناه مىكند خودش شيطان است چرا كه آن شيطان وسوسه كننده در غل وزنجير است. ما آثار ماه مبارك رمضان، آثار استغفار و توبه را كه صفاى نفس،جلاى دل، تطهير روح و پاكيزه شدن انسان است، آيا همهٔ اين آثار را درخودمان ديديم؟
صحيحه معاوية بن وهب را براى آقايانى كه مأنوس بوديم مكرّرخوانديم « إذا تاب العبد توبةً نصوحاً أحبّه اللَّه»(1) اگر بندهاى توبه حقيقى وقصد عدم بازگشت به گناه بكند محبوب خدا مىشود. شما اگر كسى را دوست داشته باشيد و محبوب شما باشد هر چه بخواهد به او نمىدهيد؟ اثر اوّل توبه اين است كه تائب، مستجاب الدعوة مىشود يعنى محال است چيزى از خدا بخواهد و خدا به او ندهد. آيا واقعاً اين احساس را داريم كه هر چه از خدا بخواهيم به ما بدهد؟ اگر چنين نباشد توبه محقّق نشده است.
اگر شما كسى را دوست داشته باشيد عيوب او را مىپوشانيد خدا هم تمام عيبهاى بندهاى كه توبه كرده و برگشته را مىپوشاند.
لذا در ادامه سخن امام صادق عليه السلام مىفرمايند: « يُنسي ملكيه ما كانا يكتبان عليه» خداوند بعد از توبه عبد، گناهان او را كه به وسيلهٔ دو ملك عتيد ورقيب، نوشته شده، از ياد آنها مىبرد. «ويوحي إلى جوارحه وبُقاعِ الأرضأن اكتُمي عليه ذنوبه» چون زمين و آسمان و دست و پا و چشم و گوش و هرقطعهاى از زمين در قيامت شهادت مىدهند. به حكم آيهٔ شريفه « الْيَوْمَ نَخْتِمُعَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»(2) دست و پا و چشم و زمين و آسمان و سقف و در و ديوار همه شاهدند؛ اما در مورد انسان گناهكارتائب به آن قطعه زمين دستور داده مىشود كه حق ندارى ابراز كنى «سترعليه» خداوند ستار العيوب است. زود توبه مىپذيرد اصلاً خودش توّاب است او به سراغ ما مىآيد نه اينكه ما سراغ او مىرويم ولى لازم است كه ادراك كنيم.
نقل كردهاند: جوان عاشقى با معشوقهاش قرار گذاشته بود سحرگاههمديگر را در جايى ببيند. معشوقه وقتى سر قرار آمد ديد عاشق آمده ولىسر قرار خوابش برده. چند گردو در جيبش گذاشت و رفت. از خواب كه بيدارشد ديد هوا روشن شده و معشوقه نيست، ولى جيبهايش سنگين شده،نگاه كرد ديد در جيبهايش گردو است. رفت سؤال كرد، گفتند: معشوقه آمد ورفت و اينها را گذاشت، يعنى تو بچهاى و بايد دنبال گردو بازى بروى.
كسى كه نتواند واقعاً درك محبوب كند، آن هم محبوبى كه « أقربإليه مِن حبل الوريد» هر لحظه شاهد است اصلاً كنار ماست. چطور مىشود ما اگر بچهاى پنج ساله كنارمان باشد، گناه را انجام نمىدهيم، اما خداى بزرگى كه مىدانيم حاضر و ناظر است در پيشگاه او گناه مىكنيم. امام سجادعليه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى كه مكرّر در ماه مبارك رمضان تلاوت فرمودهايد، اينگونه مىفرمايند: « ولو اطّلع اليوم على ذنبي غيرك ما فعلت» خدايا! اقرار مىكنيم اگر غير تو ناظر بود، اين گناه را نمىكرديم حتى اگرمجنون يا ديوانهاى هم از جايى كه در آن مرتكب گناه مىشويم گذر كند دست از گناه بر مىداريم و خلاف نمىكنيم، لذا اعتراف مىكنيم كه خدايا قيمت يك ديوانه يا يك كودك پيش ما از تو بالاتر است، آرى اين يك اقرار است.
ولى بعد امام عليه السلام به ما تعليم مىدهند كه بگوئيم « ولو خفت تعجيل العقوبة لاجتنبته» اگر هم بدانيم كه اگر اين كار را بكنيم گوشمان را فورى مىگيرند باز هم نمىكنيم اما در پيشگاه تو مىدانيم كه مىبينى و مىتوانىعقاب كنى اما نمىكنى اينها همهاش «لا لأنّك أهون الناظرين وأخفّالمطّلعين» خدايا اينها معنىاش اين نيست كه تو را كوچك مىدانيم «بللأنّك يا ربّ خير الساترين» بلكه مىدانيم تو خيلى پرده پوشى « وأحكمالحاكمين وأكرم الأكرمين، ستّار العيوب، غفّار الذنوب، تستر الذنب، وتؤخّرالعقوبة» تو گناه را مىبينى امّا مىپوشانى، تو مىتوانى عقاب كنى امّا به تأخير مىاندازى.
ما يك لحظه فكر كنيم خداى آسمانيم. ( تخيلّش كه اشكال ندارد).آيا در مقابل اين جرايم و جناياتى كه افراد مرتكب مىشوند، مىتوانيم با تماماقتدار خدايى صبر كنيم؟ خدا ازلى است نمىتوانيم برايش بدوى تصوير كنيم از ازل اين مخلوق را همين طور مىديده و صبر كرده است.
«لا لأنّك أهون الناظرين تستر الذنب وتؤخّر العقوبة» توبه صفاى دل و پاكيزه شدن روح است ولى به خاطر داشته باشيم كه ممكن است فرصت توبه از ما گرفته شود. امام سجاد عليه السلام ادامه مىدهند: خدايا «ارحمني صريعاًعلى الفراش تقلِّبُني»(3) آن وقت ديگر در بستر مرگ افتادهاى حالا بعضىها طول مىكشد و بعضىها نه. خدايا آن وقت به من رحم كن « تقلّبني أيديأحبّتي» دوستان، زن و بچه بالا سر نشستهاند اين بيمار كه افتاده، گاهى هم خيلى طول كشيده و بدن را اين طرف و آن طرف مىكنند كه كرم نيفتد.
«وتفضّل عَلَىَّ ممدوداً على المغتسل يقلبني صالح جيرتي»خدايا! آن وقتى كه مرا روى تخت غسالخانه قرار مىدهند و بدنم را غسل مىدهند دراين ساعتها به من لطف و تفضّل بفرما « وتحنن علىَّ محمولاً قد تناول الاقربا اطراف جنازتي» آن وقت كه اين بدن شسته شده را روى تابوت مىگذارند وبه طرف قبر حركت مىدهند اينجا بايد خداوند به فرياد برسد. به جز ذخيرهعمل چه چيز ديگرى ما را همراهى خواهد كرد؟ « وجد علىّ منقولاً قد نزلت بك وحيداً في حفرتي» خدايا! آن وقتى كه از روى اين تختهٔ تابوت بدن را به تنهايى در قبر مىگذارند « وارحم في ذلك البيت الجديد غربتي» غربت وتنهايى قبر بايد مورد ترّحم قرار گيرد و اين دعا مستجاب نيست مگر توبه محقّق شده باشد. البته ذات اقدس خداى سبحان اين طور است كه اگر صدبار هم توبه را شكستى و برگشتى مىپذيرد. اما هيچ تضمينى وجود دارد كه موفق به توبه بشويم واقعاً ما اطمينانى از يك ساعت آيندهمان داريم؟
در كلمات امام سجاد عليه السلام اين عبارت را بيان كرديم «إلهي أشكو إليك عدّواً يضلّني» معمولاً ما را توجّه مىدهد به نفس سركش و طاغى.
معمولاً شكايت به يك قدرت ما فوق از يك ظالم و طاغى مىبرند.شكايت از كسى مىبرند كه قدرت او را ندارند والاّ اگر بتوانند طرف را تأديب كنند شكايتش را به كسى نمىكنند. خدايا! ما هم اين گونه هستيم. «شيطاناً يغويني قد ملأ بالوسواس صدري» شيطان گمراه مىكند اين دل سرشار ازوسوسه است. يعنى كار اين نفس اماره الى الخطا و گناه و عصيان اين است كه اول دل را به وسواس مىاندازد زيرا ايمان طمأنينه مىآورد.
آن قدر وسوسه مىكند كه آدم هر چه مىكند خيال مىكند خوب مىكند «هل اُنَبِئُّكم بالأخسرين اعمالاً» قرآن مىگويد بدتر از همه را معرفىبكنم؟ «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»(4) بدترين افراد كسى است كه غرق گناه است و نمىداند. دروغ مىگويد خيال مىكند كار درستى است. فحّاشى مىكند خيال مىكند انجام وظيفه مىكند،غيبت مىكند خيال مىكند تكليف شرعى عمل مىكند، تهمت مىزند خيال مىكند يك مسئوليت بزرگى را ادا كرده است. بد زبانى مىكند خيال مىكند آرامش ايمانى براى خودش ايجاد كرده است.
حال ما چه كنيم ماها معمولاً گرفتار اين هستيم خودم را مىگويم كه خيلى از گناهها براى ما راحت شده براى اينكه آن را گناه نمىدانيم خيلى ازخطاها براى ما سهل الوصول و سهل الارتكاب شده و ما خطا محسوب نمىكنيم و خيال مىكنيم نه تنها گناه نيست بلكه فريضه است، نه خطا است بلكه ثواب است. اين مشكل اساسى ماست و خداوند انشاء اللَّه دلهاى همهٔ ما را از اين بليّه نجات بدهد « وأحاطت هواجسه بقلبي يعاضد لي الهوى» اينهواى نفس هم شيطان را كمك مىكند «ويزيّن لي حبّ الدنيا».
يك روايت تازه ديدهام حيفام مىآيد برايتان نخوانم «مِن هوان الدنيا أنّه لا يُعصَى اللَّه إلّا فيها»(5) بدترين جا دنياست آنقدر پست است كه در هيچ عالمى غير از اين دنيا خداوند معصيت نمىشود. آن وقت جايى كه اين قدرپست است بايد اينقدر دوستش داشت؟ مثل خانه هايى كه مركز نجاست است، آن چاهى كه مركز پليديها است كسى دوستش دارد؟
خانهٔ سلامت، خانهٔ پاكيزه، خانهاى كه موجب عروج روح است خانهاى كه موجب طمأنينه است، خانهاى كه موجب سكون است خانهاى كه «فيها ما تشتهيه الأنفس وتلذّ الأعيُن» تمام خواستههاى بشر آنجا هست آن را با اين خانه معامله مىكند. نه عالم ذرّ، نه عالم قبل از خلقت، نه عالم بعد از خلقت هيچ عالمى در آنجا عصيان خدا محقّق نمىشود عصيان فقط مال اين خانه است آن وقت ما اين خانهاى كه مركز عصيان الهى است را معامله مىكنيم باخانهاى كه اصلاً راهى براى عصيان وجود ندارد خانه تكليف نيست كه عصيان بشود «يزيّن لي حبّ الدنيا ويحول بيني وبين الطاعة والزلفى إلهي إليك أشكو قلباً قاسياً» اين قلب دچار قساوت بسيار مىشود « مع الوسواس متقلبا وبالرين والطبع متلبسا وعيناً عن البكآء من خوفك جامدة » واقعاً توى اين شبهاى ماه رمضان چند شب اشك از چشمها ريخت؟ «عيناً عن البكآء من خوفك جامدة» ما خيلى كه موفق نبوديم در مجالس عمومى شركت داشته باشيم اما گهگاهى مىديدم نوجوانهاى كم سن و سال در اين محافل مىآيند و تمام صورتشان غرق اشك است من با اين ريش سفيد خجالت مىكشيدم مىگفتم چه دل پاكيزهاى كه زود اشك جارى مىشود براى اينكه آلودهٔ گناهيم وقتى دل قساوت پيدا كرد، ديگر نمىشكند وقتى دل نشكست،اشك جارى نمىشود. اشكِ جارى مال دل صاف و با صفا است، مال قلب پاكيزه است. چطور اگر كسى حرف زورى بزند و قدرتى نداشته باشيم زود دلمان مىشكند و اشك جارى مىشود اين حبّ نفس است ولى حب خدا چطور؟ وصال محبوب چطور؟ دسترسى به خوبىها و خيرات چطور؟ اينها ارزش ندارد؟ دل وقتى قساوت پيدا مىكند ديگر نمىتواند به آن مراحل برسد. به هر حال موفق نشديم اين فراز از مناجات را به پايان ببريم انشاء اللَّه در جلسه بعد ذيل مناجات را بحث خواهيم كرد.