امام علی علیه السلام برترین بنده خدا ومظلومترین

روزى كه امام هادى  عليه‏السلام به دستور معتصم عباسى از مدينه به سامرّا تبعيد شدند ، در بين راه وقتى كنار تربت پاك جدّشان اميرالمؤمنين  عليه ‏السلام رسيدند توقّف فرموده و زيارتى را كه سرشار از معرفت است ، انشاء فرمودند . من به علماى حاضر در مجلس و همه كسانى كه اين سخنان را در آينده مى‏شنوند و يا قرائت خواهند كرد ، توصيه مى‏كنم كه از توجّه و تعمّق در تك تك فرازهاى اين زيارت كوتاهى نكنند . اگر
ادّعا كنيم كه يك سال زمان مى‏طلبد تا تك تك فرازهاى اين زيارت شريف مورد دقّت قرار گيرد ، سخن گزافى به زبان نياورده‏ايم . ما در اين فرصت محدود ، تنها به يك نكته از اين زيارت شريف ـ كه سخن و درد دل امام هادى عليه‏ السلام با جدّ بزرگوارش  عليه‏ السلام است ـ اشاره خواهيم كرد و از بقيّه تعابير زيارت به صورت فشرده و با سرعت مى‏گذريم

.

حضرت امام هادى عليه‏السلام چون در آستانه حرم اميرالمؤمنين عليه ‏السلام ايستادند، زيارت را با درود و سلام و صلوات بر رسول بزرگوار صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله‏ وسلم آغاز كرده و در ادامه فرمودند :

« اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَميرَ الْمُؤمِنينَ يا أمينَ اللَّهِ في أَرْضِهِ وَسَفيرَهُ
في خَلْقِهِ وَحُجَّتَهُ الْبالِغَةَ عَلى عِبادِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا دينَ اللَّهِ الْقَويمَ
وَصِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبَاءُ الْعَظيمُ »[1] .

سلام بر تو اى آقاى من ، اى اميرمؤمنان  عليه‏السلام اى امين اسرار خداوند در روى زمين و سفير خداوند بر خلق و حجّت بالغه الهى بر بندگان،
سلام بر تو اى دين محكم و استوار و راه مستقيم خدا ، سلام بر تو اى
خبر بزرگ عالم .

در آخرين جمله از اين فراز امام هادى  عليه ‏السلام با اشاره به آيه‏اى از كتاب خداوند ، اميرالمؤمنين  عليه‏ السلام را مصداق «النَّبَإِ الْعَظِيمِ»« خبر بزرگ » معرفى مى‏فرمايند . در اين زمينه روايات فراوانى وجود دارد كه بيان مى‏كند منظور از «النَّبَإِ الْعَظِيمِ»[2] اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏باشد[3] .

لعن دشمنان ، ميراث امامان ؛

نكته جالبى در اين زيارت ـ كه حديث مفصّلى هم هست و شايد تنها زيارتى كه به اين اندازه مفصّل باشد و بتوان گفت كه با آن برابرى مى‏كند ، زيارت جامعه كبيره است ـ به چشم مى‏خورد اين است كه در طول زيارت يازده مورد لعن وجود دارد . اين در حالى است كه امام  عليه‏السلام تحت مراقبت شديد مأموران خليفه بودند .

كسانى كه شيعيان را از لعن كردن منع مى‏كنند بايد بدانند و توجّه داشته باشند كه شيعه از روى احساسات شخصى خود ، زبان به لعن دشمنان اهل بيت  عليهم‏السلام نگشوده است . اين درسى است كه خود حضرات معصومين  عليهم‏السلام و در رأس آنها اميرالمؤمنين  عليه‏السلامبه ما آموخته‏اند . ما حتّى آمادگى داريم كه صحّت درس بزرگ
برائت را از منابع اهل سنّت استخراج واثبات نماييم .

ابن ابى الحديد مى‏گويد : يكى از علماى اهل سنّت روز ولادت رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله به نجف رفته بود . وى با كمال نا باورى مشاهده كرد كه مردم آشكارا زبان به لعن گشوده‏ اند ، گويى كه ذكر حضرت حقّ مى‏گويند . چون به بغداد مراجعت كرد نزد استادش رفت و آنچه ديده بود را براى استاد تعريف كرد . استاد در پاسخ به او گفت : چه كنيم كه اين يادگار خود على  عليه‏ السلام است . خود على  عليه ‏السلام اين لعن را آموخته است . به عنوان نمونه در اين زيارت طولانى و روايت مفصّل به بعضى از فرازها مى‏رسيم كه حضرت عاملان انحراف مسير ولايت را لعن كرده ومى‏فرمايند:

« فلعن اللّه‏ من عدل بك من فرض اللّه‏ عليه ولايتك »[4] .

خدا لعنت كند آنان را كه عدل و همانند تو شمردند كسانى را كه خدا و
رسول ، امامت تو را بر آنان فرض كرده بود .

ذكر همين يك مورد به عنوان نمونه كفايت مى‏كند و احصاء[5] بقيّه موارد
لعن ، كه از زبان امام هادى  عليه ‏السلام صادر شده است را به زمان مناسب موكول مى‏كنيم . إن شاء اللّه‏ در آن بحث اشخاص مورد لعن امام هادى  عليه‏السلام را پس از دقّت در فرازهاى زيارت پيدا خواهيم كرد و اى بسا در اين ميان بتوانيم اسماء خاصّى را هم پيدا كنيم .

مدح اميرالمؤمنين  عليه ‏السلام از زبان امام هادى  عليه‏ السلام ؛

از شمارش لعن‏هاى موجود در اين زيارت شريف كه بگذريم ، به تعابير عميق و لطيفى از مدح اميرالمؤمنين  عليه‏السلام بر مى‏خوريم كه اگر از زبان شخصى به جز امام هادى عليه‏السلام صادر مى‏شد حتما داغ غُلو بر پيشانى‏اش نقش مى‏بست . حضرت در محاصره كسانى كه باشنيدن نام مبارك على عليه‏السلام دندان به هم مى‏سائيدند، فرمودند:

« صلوات اللّه‏ عليك غادية ورائحة وعاكفةً وذاهبةً فما يحيط المادح وصفك ولا يحبط الطّاعن فضلك . أنت أحسن الخلق عبادةً وأخلصهم زهادةً وأذبّهم عن الدّين أقمت حدود اللّه‏ بجهدك وفللت عساكر المارقين بسيفك »[6] .

درود خدا بر تو در تمام آغاز و انجام حركات و سكناتت اى كه هيچ مدح كننده‏اى به اوصاف كماليّه ات احاطه نخواهد كرد و طاعنان و دشمنانت هم باز به مقام فضل و كمال تو محيط نتوانند گشت . تو از نظر عبادت و بندگى خدا بهترين خلق و از جهت زهد و تقوى خالص‏ترين بندگان و از همه كس در دفع دشمنان دين سخت‏تر بودى . تويى كه با مجاهده بسيار حدود و اركان دين اسلام را استوار كردى و لشكرهاى گردن كشان را به شمشيرت شكست دادى .

آرى ! كتاب فضل اميرالمؤمنين به سر انگشت كسى ورق مى‏خورد كه هرگز در سخنانش اغراق و غلو يافت نمى‏شود ؛ همان كسى كه وارث سخن گرانبهاى رسول اللّه‏  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم است و ذرّه ذرّه وجودش ، عمق فرمايش رسول خاتم صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله ‏وسلم را درك كرده است ، آنجا كه فرمود :

« لو أن الرياض أقلام والبحر مداد والجن حسّاب والإنس كتّاب ما أحصوا فضائل عليّ ابن أبي طالب  عليه ‏السلام »[7] .

اگر شاخه‏هاى درختان قلم و درياها مركب شوند و جنبيان حسابگر و
انسانها نويسنده شوند ، نمى‏توانند فضايل اميرالمؤمنين  عليه‏ السلام را به
حساب آورند .

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست             که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم

حضرت امام هادى  عليه‏السلام پدر بزرگوارشان  اميرالمؤمنين عليه‏السلام را بهترين خلايق در عبادت ، خالص‏ترين مردم در زهد و تقوى و نيرومندترين مدافع عالم هستى براى دين معرّفى مى‏كنند .

عبادت ، فضيلت اميرالمؤمنين عليه السلام ؛

وجود مبارك امام هادى  عليه‏ السلام در اين زيارت ، سه فضيلت براى جدّ بزرگوار خويش عليه‏ السلام بيان مى‏كنند . اوّلين فضيلتى كه حضرت ياد مى‏كنند « أحسن الخلق عبادةً » است . واقعا عبادت چيست و عابد چه جايگاهى دارد ؟ اين چه فضيلتى است كه حضرت امام هادى  عليه‏السلام براى حضرت اميرالمؤمنين  عليه‏السلامبيان مى‏كند ؟

اگر در اين عبارت به ظاهر ساده تأمّل كنيم در مى‏يابيم كه امام هادى  عليه‏ السلام ، اميرالمؤمنين  عليه‏ السلام را قلّه نشين فضيلتى معرّفى كرده‏اند كه خداوند تبارك و تعالى هدف از خلقت انسان را دستيابى به آن بيان فرموده است .

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاْءِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[8] .

من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند) .

در كلمه عبادت خوب دقّت بفرماييد . به اصطلاح اهل علم ، عبادت از مفاهيم ذات تعلّق است ؛ يعنى نيازمند وجود معبودى است كه پرستش شود و عابدى كه در محراب عبادت بنشيند . علم و عقل دو بال انسان براى رسيدن به مقام عابدان است كه عبادت بدون آنها ممكن نيست . توجّه به اين نكته ضرورى است كه تا عقل ـ كه اشرف مخلوقات خداوند است ـ نباشد تحصيل علم نيز مقدور نخواهد بود . علمى هم در پرتو عقل حاصل مى‏شود تنها اندكى از پرده اسرار خلقت را كنار مى‏زند . قرآن كريم مى‏فرمايد :

«وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً»[9] .

جز اندكى از دانش به شما داده نشده است .

اقسام عبادت ؛

تا بدين جا دانستيم كه اسباب و لوازم عبادت علم و عقل است . حال سؤال اين است كه بشر به مقتضاى خلقتش و به فراخور توانايى‏هايش چه چيزهايى را مى‏تواند تعقّل كند و به چه چيزهايى علم پيدا مى‏كند ؟ به عبارت دقيق‏تر آيا بشر با افق ديد محدودش مى‏تواند خداوند نامحدود و نامتناهى را تعقّل نموده و او را ستايش نمايد ؟ امام باقر  عليه‏السلام پاسخ اين سؤال را داده و فرموده‏اند :

« كلّما ميّزتموه بأوها مكم في أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم »[10] .

هر آنچه را [كه به عنوان خدا] در اوهام خود [از سايرين] با دقيق‏ترين معانى ، متمايز مى‏كنيد باز آن ساخته شما و مانند شما است و به شما باز مى‏گردد .

پس خدايى كه ما مى‏خواهيم به آن علم پيدا كنيم و تعقّلش نماييم تا در نتيجه او را عبادت كنيم مخلوق ذهنى ما مى‏شود .

در تعاليم دينى ما دو نوع عبادت معرفى شده است ؛ عبادت بالتسخير ، و عبادت اختيارى . عبادت بالتسخير يا عبادت اجبارى عبادتى است كه خدا همه مخلوقاتش را به آن وادار كرده است. «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»[11] .

هر موجودى ، تسبيح و حمد او مى‏گويد ولى شما تسبيح آنها را نمى‏فهيمد .

هر کس به ئبانی سخن مدح تو گوید                بلبل به غئل خوانی و قمری به ترانه

بنابر نصّ صريح آيات خداوند همه مخلوقات خويش را به اين عبادت واداشته است.

«وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً»[12] .

براى خدا سجده مى‏كنند تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از روى اطاعت يا اكراه .

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ»[13] .

آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمين اند براى خدا سجده مى‏كنند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و چارپايان .

«وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ»[14] .

گياه و درخت بر او سجده مى‏كنند .

تعاليم آسمانى قرآن به ما مى‏آموزد كه همه مخلوقات خداوند ـ حتّى آنان كه به نظر ما بى جان هستند ـ در برابر عظمت خدا خضوع مى‏كنند ، امّا سجده آنان نه از روى اختيار ، بلكه از سر جبر است . تنها موجودى از روى اختيار به عبادت مى‏پردازد كه از نيروى عقل بهره‏مند باشد . در بين تمام مخلوقات الهى تنها بشر و ملائكه داراى عقلند . بشر موجود عاقلى است كه در نهاد او آتش نشانى از قواى شهوانى هم وجود دارد امّا ملائكه عقل محض‏اند كه خداوند آنها را منحصرا براى عبادت خلق كرده است . اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« من ملائكة أسكنتهم سماواتك ورفعتهم عن أرضك ، هم أعلم خلقك بك وأخوفهم لك ، وأقربهم منك ، لم يسكنوا الأصلاب ولم يضمّنوا الأرحام … وإنّهم على مكانهم منك ومنزلتهم عندك ، واستجماع أهوائهم فيك وكثرة طاعتهم لك وقلّة غفلتهم عن أمرك، لو عاينوا كنه ما خفى علهيم منك لحقّروا أعمالهم ولزروا على أنفسهم ولعرفوا أنّهم لم يعبدوك حقّ عبادتك ولم يطيعوك حقّ طاعتك سبحانك خالقا ومعبودا بحسن بلائك »[15] .

فرشتگانى كه در آسمانهاى خود اسكان فرمودى و از زمين‏ات بالابردى ، آن فرشتگان داناترين مخلوقات به مقام ربوبى تو هستند و
بيمناك‏ترين موجودات از تو و نزديكترين مخلوقات به بارگاه قدس
و كبريايت . فرشتگان در مجارى تناسل مردها سكونت ننموده و در ارحام زنان قرار نگرفته‏اند … و آن موجودات شريف با آن مقام و منزلتى كه در نزد تو دارند و با آن كه همه خواسته‏هاى آنها متوجّه و متمركز مقام تو بوده ، و آن اطاعت‏هاى فراوان كه براى تو انجام مى‏دهند ، و با اين كه غفلت آنان از امر تو كم است ، با اين همه اوصاف ، اگر حقيقت نهايى عظمت تو را كه از آنها پوشيده است ، ببينند ، اعمال خود را كوچك مى‏شمارند ، و به خودشان خرده‏گيرى مى‏نمايند ، و مى‏فهمند كه مطابق آنچه شايسته مقام ربوبى توست ، تو را نپرستيده‏اند و به نحوى كه حقّ اطاعت توست ، تو را اطاعت ننموده‏اند . خداوندا ! اى منزه از همه نقايص در خالقيّت و معبوديّت .

امير المؤمنين  عليه‏السلام در جاى ديگر مى‏فرمايند :

« … من ملائكته ، منهم سجود لا يركعون وركوع لا ينتصبون ، وصافّون لا يتزايلون ومسبّحون لا يسأمون ، لا يغشاهم نوم العين ولا سهو العقول ولا فترة الأبدان ، ولا غفلة النّسيان »[16] .

برخى از فرشتگان سجده كنانى هستند كه ركوعى ندارند ، برخى ديگر براى ركوع خميده‏اند و قامت براى قيام راست نمى‏كنند ، گروهى از آنان صف كشيدگانى هستند كه هرگز هيچ دگرگونى در وضع خود نمى‏دهند ، تسبيح گويانى هستند كه خستگى و فرسودگى راهى به آنان ندارد . نه بر چشمانشان خوابى پيروز مى‏گردد و نه بر عقولشان اشتباهى ، نه بر كالبدهايشان سستى روى مى‏آورد و نه به آگاهى‏هايشان غفلت و فراموشى .

عدّه‏اى ديگر از ملائكه را حضرت اين گونه معرفى مى‏كند .

« منهم اُمناء على وحيه وألسنة إلى رسله ومختلفون به قضائه وأمره ومنهم الحفظة لعباده والسّدنة لأبواب جنانه ومنهم الثابتة في الأرضين السفلى أقدامهم والمارقة من السّماء العليا أعناقهم والخارجة من الأقطار أركانهم والمناسبة لقوائم العرش أكتافهم ناكسة دونه أبصارهم متلفّعون تحته بأجنحتهم … لا يتوهّمون ربّهم بالتّصوير ولا يجرون عليه صفات المصنوعين ولا يحدّونه بالأماكن ولا يشيرون إليه بالنّظائر » .

گروهى از فرشتگان را امناى وحى و زبان گويا براى پيامبرانش قرارداد و دسته ديگرى را وسايط اجراى فرمان قضا و امر ربوبى اش .جمعى از آنان را نگهبانان بندگانش فرمود و جمع ديگرى را پاسباندربهاى فردوس برين‏اش . بعضى از فرشتگان پاهايى در سطوح پايين زمين دارند و گردن‏هايى بالاتر از مرتفع‏ترين آسمانها و اعضاى كالبدى گسترده‏تر از پهنه صفحات كيهان بى كران و دوش هايى همسان پايه‏هاى عرش ، اين موجودات مقدّس در برابر عرش خداوندى از روى تعظيم چشم به پايين دوخته‏اند و در زير عرش ربّانى به بالهاى خويشتن پيچيده‏اند … آنان هرگز خدا را با تصوير و ترسيم‏هاىِ محدود كننده نمى‏پندارند و صفات ساخته‏ها را به مقام شامخ‏اش نسبت نمى‏دهند ، و او را با تصوّر در جايگاه‏ها محدود نمى‏سازند و با امثال و نظاير اشاره به ذات اقدسش نمى‏كنند .

با اين مقدّمه نسبتا طولانى به سخن امام هادى  عليه ‏السلام كه در ميان فضائل اميرالمؤمنين  عليه‏ السلام بوده باز مى‏گرديم .

« أنت أحسن الخلق عبادةً » تعبير لطيف امام هادى  عليه السلام جالب توجّه است . حضرت وجود مقدّس اميرالمؤمنين  عليه‏السلام را « احسن الخلق » معرّفى مى‏كنند نه « احسن الناس » . اين خود بيانگر فضل اميرالمؤمنين  عليه‏السلام بر تمام عالم خلقت است . معناى سخن اين است كه هيچ خليفه‏اى و هيچ موجودى مثل اميرالمؤمنين عليه‏السلام نمى‏تواند خدا را عبادت كند ؛ يعنى عبادت حضرت با عبادت ملائكه‏اى كه هميشه در حال ركوع و يا سجودند قابل مقايسه نمى‏باشد . در يك كلام ، عبادت ملائكه‏اى كه قوائم عرش الهى را بر دوش مى‏كشند و پاى در اسافل[17] زمين داشته و گردن در اعالى[18] آسمانها افراشته‏اند در مقابل يك تكبير اميرالمؤمنين عليه‏السلام قطره‏اى نا چيز در اقيانوسى پهناور است .

ترسيم عبادت از نگاه اميرالمؤمنين عليه‏ السلام ؛

براى آنكه « احسن الخلق عبادةً » را بهتر بشناسيم ، جا دارد كه با مراجعه به سخنان اميرالمؤمنين  عليه‏ السلام نگرش ايشان را نسبت به چگونگى و انگيزه‏هاى عبادت دريابيم . حضرت مى‏فرمايند :

« إنّ قوما عبدوا اللّه‏ رغبةً فتلك عبادة التجّار وإنّ قوما عبدو اللّه‏ رهبةً فتلك عبادة العبيد وإنّ قوما عبدوا اللّه‏ شكرا فتلك عبادة الأحرار »[19] .

قومى خدا را براى سودجويى پرستيدند . اين عبادت بازرگانان است و گروهى خدا را عبادت كردند به جهت ترس و اين عبادت بندگان است و جمعى خدا را به انگيزه سپاسگزارى عبادت كردند و اين است عبادت آزاد مردان .

صرف نظر از اينكه آيا عبادت تاجران و بندگان ارزش دارد يا خير ، بايد توجّه داشته باشيم كه اين دو دسته به طمع يا ترس خداى ناديده را عبادت مى‏كنند . اين دو دسته دينِ حدّاقلى خود را حفظ مى‏كنند واى بسا جز مصونيّت از عقاب الهى عايدشان نشود . امّا آنان كه خدا را به انگيزه سپاسگزارى پرستش مى‏كنند و به فراتر از بهشت و جهنّم مى‏انديشند كسانى هستند كه خداوند قلوبشان را به نور يقين منوّر نموده است . عصاره عالم خلقت گرفته شده و خداوند تمام خدايى خويش را به نمايش گذاشته تابنده‏اى چون اميرالمؤمنين عليه‏السلام خلق شود كه سر آمد احرار عالم باشد و خداوند را به جهت خدايى‏اش پرستش كند . چه كسى جز على عليه‏السلام جرأت مى‏كند كه بانگ برآورد :

« الهى ما عبدتك خوفا من نارك ولا طمعا في جنتك ولكن وجدتك أهلاً للعبادة فعبدتك »[20] .

[خدايا!] تو را نه از ترس آتش جهنّم‏ات و نه به طمع بهشت‏ات عبادت مى‏كنم ، بلكه تو را اهل عبادت و پرستش ديدم پس عبادتت كردم .

اين سخن را كسى به زبان مى‏آورد كه پاداش و نعمت‏هاى بهشتى و عظمت جنّت نعيم را و جهنّم و هولناكى عذاب آن را به چشم ديده است و اينك هر كجا كه مى‏نشيند از سر دلسوزى اين آيه را تلاوت مى‏كند :

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا»[21].

اى مردم از عذاب پروردگارتان بترسيد كه زلزله رستاخيز امر عظيمى است * روزى كه آن را مى‏بينيد هر مادر شير دهى كودك شير خوارش را فراموش مى‏كند و هر باردارى جنين خود را بر زمين مى‏نهد .

اميرالمؤمنين در خطبه متّقين در رابطه با انسانهاى با تقوا چنين مى‏فرمايد :

« فهم والجنّة كمن قد رآها فهم فيها منعمون وهم والنّار كمن قد رآها فهم فيها معذّبون »[22] .

مثل بهشت و آنان چونان است كه آن را ديده‏اند و در مقام والاى آن بهشت در نعمت غوطه ورند ، و مثل دوزخ و آنان چونان است كه آن را ديده‏اند و در ميان آن در عذابند .

از اين گونه عبارتها كه كسى جز وجود اميرالمؤمنين  عليه ‏السلام توان به زبان آوردنش را ندارد ، در تعابير حضرت عليه‏ السلام فراوان يافت مى‏شود . به راستى خدا را اهل عبادت يافتن يعنى چه ؟ آيا اين يافتن مثل يافتن گمشده‏هاى ديگر است؟ و آيا بشر به جايى مى‏رسد كه خدا را گم كند ؟ بيان اميرالمؤمنين  عليه‏ السلام ، ما را به اين نتيجه مى‏رساند كه پيمودن مسيرى غير از طريق اهل بيت  عليهم‏السلام خدا را ـ كه همان ميثاق فطرت است ـ در نهاد آدمى به دست فراموشى مى‏سپارد .

اين ميثاق فطرت و اين خداشناسى نهفته در فطرت بشر را به نحو اكمل حضرت اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب  عليه‏ السلام يافته است . تنها چنين شخصى مى‏تواند يافته خود را به شكل كامل عبادت مى‏كند .

مظلوم‏ترين امير جهان ؛

از آنچه تا كنون گفتيم به خوبى روشن مى‏شود كه عبادت اگر آن است كه حضرت اميرالمؤمنين على  عليه‏ السلام به جا مى‏آوردند ، آنچه ديگران انجام مى‏دهند يادآور جمله « حسنات الأبرار سيئات المقرّبين » است . سخن از شناختن خدا و يافتن او فقط برازنده اميرالمؤمنين عليه ‏السلام است . به همين علّت است كه امام هادى عليه‏ السلام  فضيلت  «برترين عبادت كننده» را به جدّ بزرگوارشان اختصاص مى‏دهند.

اينكه ما هر از چند گاهى لزوم تدبّر و انديشيدن در مسائل دينى و مذهبى را به خواهران و برادران توصيه مى‏كنيم و متذكّر مى‏شويم به جهت سفارش خود اميرالمؤمنين  عليه‏السلام است كه همگان را به تدبّر و تعمّق در آنچه مى‏خوانند دعوت فرموده‏اند . اميرالمؤمنين  عليه‏السلام در جمله‏اى مى‏فرمايند :

« لا خير في قراءة ليس فيها تدبّر »[23] .

خير و منفعتى در خواندن بدون تدبّر وجود ندارد .

تاريخ بر اين سخن ما به خوبى مهر تأييد مى‏زند كه هر زمان جوامع ، اهل تدبّر و انديشه بوده‏اند راه به جايى برده و سعادتمند شدند و هرگاه از انديشيدن فاصله گرفتند چونان پشه‏اى در باد ، سرگردان شده‏اند . خدا را از بابت اينكه در معرض وزش نسيم محبّت اميرالمؤمنين  عليه‏السلام قرار گرفته‏ايم شكر مى‏كنيم امّا شناخت عميق و متدبّرانه اميرالمؤمنين  عليه‏السلام ـ اگر چه از هيچ فكر و انديشه‏اى ساخته نيست و كلمات ما هم توان اداى حقّ حضرتش را ندارد ـ بايد به صورت فرهنگ و تكليف روزانه شيعيان قرار گيرد . شايد همين سختى مسير شناخت
اميرالمؤمنين عليه ‏السلام است كه به رغم آنكه دوست و دشمن را به ثناگويى و مدح واداشته، حضرتش را پرده نشين يگانه سراى مظلوميّت كرده است تا جايى كه خود مى‏فرمايد :

« ما زلت مظلوما »[24] .

همواره ستمديده هستم .

شدّت مظلوميّت حضرت عليه‏السلام ، حتّى در دوران خلافت ايشان هم به خوبى روشن بود . شخصى در دوران خلافت حضرت  عليه‏ السلام بر ايشان وارد شد . گويا حضرت عليه‏ السلام مشغول سخن گفتن بودند كه مرد زبان به شكوه گشود . حضرت حال او را پرسيدند . مرد گفت : من مظلوم مانده‏ام و براى استغاثه آمده‏ام . حضرت به او فرمود : « لقد ظلمت عدد المدر والمطر والوبر »[25] .

به درستى كه به اندازه سنگ ريزه‏هاى بيابان و باران و پشمها ، به من ظلم شده است .

اميرالمؤمنين  عليه ‏السلام امروز هم در ميان شيعيان و حتّى روز ولادتش هم مظلوم است . از هر درى سخنى گفته مى‏شود جز بيان شخصيّت اميرالمؤمنين  عليه ‏السلام و ظلم و ستمهايى كه به علىّ بن ابى طالب  عليهم‏السلام روا داشته شد . از همه چيز سخن گفته مى‏شود جز حقّى كه از اميرالمؤمنين  عليه‏ السلام غصب كردند . مظلوميّت حضرت امام اميرالمؤمنين على  عليه‏ السلام يعنى به زنجير كشيده شدن بشريّت و انسانيّت ؛ يعنى اسارت همه ارزشها و كمالاتى كه بشر مى‏بايست در سايه پيشوايى چون اميرالمؤمنين  عليه‏ السلام به آن دست يابد . اميدواريم كه اين ايّام و مواقف و اعياد و وفيات وسائل و اسبابى باشد كه ذرّه‏اى معرفت ما را نسبت به مقام شامخ قطب دايره امكان ، اميرالمؤمنين  عليه ‏السلام ، و تنها كسى كه به اعتراف شيعه و سنّى ، مفتخر به ولادت در خانه كعبه است[26] ، بيشتر كند .

[1] ـ المزار ، صفحه 263 و مفاتيح الجنان زيارت اميرالمؤمنين  عليه‏السلام در روز غدير .

[2] ـ سوره نباء ، آيه 2 .

[3] ـ كافى ، جلد 1 صفحه 418 .

[4] ـ المزار ، صفحه 263 .

[5] ـ احصاء : شمردن . فرهنگ معين

[6] ـ المزار ، صفحه 263 .

[7] ـ بحار الانوار ، جلد 38 صفحه 197 .

[8] ـ سوره ذاريات ، آيه 56 .

[9] ـ سوره اسراء ، آيه 85 .

[10] ـ بحار الانوار ، جلد 66 صفحه 293 .

[11] ـ سوره اسراء ، آيه 44 .

[12] ـ سوره رعد ، آيه 15 .

[13] ـ سوره حج ، آيه 18 .

[14] ـ سوره الرحمن ، آیه 6 .

[15] ـ نهج البلاغة ، خطبه 108 ج7 ص200 .

[16] ـ نهج البلاغة ، خطبه 1 .

[17] ـ اسافل : پايين‏تران . فرهنگ معين

[18] ـ اعالى : بالاتران ، برتران . فرهنگ معين

[19] ـ نهج البلاغه ، حكمت شماره 237 .

[20] ـ بحار الانوار ، جلد 41 صفحه 14 .

[21] ـ سوره حج ، آيات 2 و 1 .

[22] ـ نهج البلاغه ، خطبه شماره 193 .

[23] ـ كافى ، جلد 1 ، صفحه 36 .

[24] ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، جلد 9 صفحه 206 .

[25] ـ مناقب آل ابى طالب ، جلد 1 صفحه 382 .

 


جستجو