نابكاران امّت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را برتری ندهید!!!

نتيجه روايات اهل سنّت برترى نابكاران امّت 

بهترين انسانها ، هم عصران رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله‏ وسلم ؟!

روايت ديگرى كه اهل سنّت براى اثبات عدالت تمامى صحابه رسول
اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم به آن استناد مى‏كنند روايتى است كه در دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم ذكر شده است . اين روايت نسبت به روايت قبل داراى يك امتياز و ويژگى مى‏باشد ؛ چرا كه دو كتاب مهمّ اهل سنّت آن را نقل كرده‏اند . بنابر نظر علماى عامّه هر روايتى كه در كتب صحاح آمده باشد از صحّت ، اعتبار و اتقان برخوردار است و هيچ راهى براى تضعيف سند آن وجود ندارد . حال كه اهل سنّت ، سند روايت را پذيرفته‏اند ، براى بررسى صحّت و سقم روايت ، آن را از جهت دلالت مورد نقّادى قرار مى‏دهيم . اهل سنّت بر اين باورند كه رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فرموده ‏اند : « خير الناس قرني ثمّ الذّين يلونهم ، ثمّ الذّين يلونهم »[1] . بهترين مردم هم عصران من هستند ، سپس كسانى كه پس از آنان مى‏آيند ، سپس كسانى كه در عصر بعد خواهند آمد .

روايت فوق با تعبيرات ديگرى نيز نقل شده است كه تغييرى در معنا و  مفهوم اصلى روايت ايجاد نمى‏كند . به عنوان نمونه در نقلى ديگر عبارت انتهايى روايت « ثمّ الّذين يلونهم » سه بار تكرار شده است[2] . علماى اهل سنّت بر اين نظرند كه طبق فرمايش رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ، بهترين انسانهايى كه در زير آسمان زندگى كرده‏اند اصحاب رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏باشند و همانند آنان ، نه در گذشته و نه در حال و نه در آينده نبوده و هرگز نخواهد آمد .

نقد استدلال اهل سنّت

الف :استدلال اهل سنّت ، مبتنى بر دور ؛

پيش از آنكه دلالتِ روايت فوق را مورد بررسى قرار دهيم لازم است كه به مطلبى مهم اشاره نماييم . علماى منطق ثابت كرده‏اند كه استدلال مبتنى بر « دور » باطل است[3] . به عبارت ديگر دور منطقى نشانه اوج بى منطقى است . توضيح بيشتر آنكه ، اگر براى اثبات موضوعى ـ وجود الف ـ به موضوع ديگرى ـ وجود باء ـ استناد كنيم كه وجود آن به همان موضوع سابق ـ الف ـ تكيه داشته باشد ، اين استدلال از نظر منطقى ، اعتبار ندارد و باطل مى‏باشد ؛ زيرا مبتنى بر دور است . مثال ديگر آنكه ، اگر براى اثبات اجتهاد فردى به ادّعاى خود آن فرد تمسّك كنيم اين استناد نيز از نظر منطقى بى‏اعتبار است ؛ زيرا مستلزم دور مى‏باشد .

در بحث حاضر نيز همين حكايت جارى است ؛ چرا كه كه روايت هنگامى پذيرفتنى و مورد اعتماد است كه ناقلان و راويان آن عادل باشند امّا ناقلان اين نوع از روايات با نقل چنين احاديثى مى‏خواهند عدالت خود را ثابت كنند . راويان اين دسته از احاديث مدّعى هستند كه اين روايات را از پيامبر  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم شنيده‏اند و پيامبر  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم تمامى صحابه را عادل معرّفى نموده است در نتيجه آنان نيز عادل هستند . حال آنكه از نظر منطقى بايد در جايى ديگر و به گونه‏اى متفاوت ـ نه استناد به رواياتى كه خود ناقل آن هستند ـ عدالت و راست گفتارى آنان ثابت شود . نتيجه سخن آنكه ، اگر بخواهيم عدالت و وثاقت صحابه را با رواياتى كه خود راوى آن هستند ، ثابت كنيم ، گرفتار دور منطقى شده‏ايم .

ب : صحابه ، برتر از پيامبران عليهم‏السلام ؟!

پس از بيان اشكالى كه در پرتو علم منطق پديدار گرديد ، به ديگر اشكالات موجود در راه استدلال به اين روايت مى‏پردازيم روايت مورد استناد اهل سنّت همچون روايت گذشته از نظر دلالت داراى اشكالات متعدّدى مى‏باشد و به هيچ وجه نمى‏توان پذيرفت كه رسول اللّه‏  صلى ‏الله ‏عليه‏و‏آله‏وسلم چنين سخنى را بيان كرده باشند . بنابر نظر اهل سنّت ، پيامبر  صلى‏ الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرموده‏اند : بهترين مردمان ، كسانى
هستند كه در زمان من مى‏زيسته‏اند و سپس كسانى كه در يك قرن ـ صد سال ـ آينده مى‏آيند و بنا به روايت ديگر كسانى كه تا سيصد سال آينده مى‏آيند جز بهترين انسانها هستند . بنابر ظاهر حديث بايد پذيرفت كه تمامى صحابه رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم از انبياء  عليهم‏السلام و اولياى گذشته برتر و بالاتر مى‏باشند . آيا چنين سخنى قابل قبول است كه رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم تمام كسانى كه هم عصر ايشان  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بوده‏اند را برتر از انبياء  عليهم‏السلام بدانند ؟! آيا مى‏توان پذيرفت كه هم عصران رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم چون سمرة ابن جندب و مغيرة ابن شعبه از پيامبران اولواالعزم عليهم‏السلام
برترند ؟!

با طرح اين سؤالات و پرسش‏هاى فراوانى از اين دست ، اهل سنّت تنها دو راه در پيش روى دارند ؛ يا افرادى چون سمرة ابن جندب و مغيرة ابن شعبه را از صحابه رسول اللّه‏  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم ندانند ، كه در اين صورت موضوعى بديهى و روشن را انكار كرده‏اند ؛ يا اينكه مقام آنان را از پيامبران  عليهم‏السلام پايين‏تر بدانند ، كه لازمه آن ، كذب و دروغ پنداشتن حديثى مى‏باشد ، كه در كتب صحاح آنان نقل شده است . مسلّم است علماى اهل سنّت به چنين لوازمى تن در نمى‏دهند . البتّه اگر صحّت سند روايت را بپذيريم ، مى‏توان اين روايت را بدين گونه تأويل و تبيين نمود ؛ رسول اللّه‏  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم در مقام بيان اين مطلب بوده‏اند كه ، هم عصران ايشان در مجموع از بهترين مردمان هستند نه اينكه تنها صحابه ، بهترين انسانهاى آفريده شده هستند .

ج : عدم عموميّت روايت ؛

در روايت ديگرى اهل سنّت از رسول اللّه‏  صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم نقل مى‏كنند :« خير الناس قرني الّذي أنا فيهم ثمّ الّذين يلونهم ثمّ الّذين يلونهم »[4] .  بهترين مردمان هم عصران من هستند كه من در ميان آنان هستم ،
سپس كسانى كه پس از آنان مى‏آيند آنگاه كسانى كه در عصر بعد مى‏آيند .

آرى ، معيّت و همراهى با رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و درك محضر و عصر ايشان  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم براى هر انسانى حائز اهميّت است و امتياز و ويژگى خاصّى به فرد مى‏دهد امّا بايد به اين نكته توجّه داشت كه صرف همراهى با پيامبر اكرم  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم موجب وثاقت ،
عدالت و سلامت نمى‏گردد . برخى از علماى اهل سنّت با نظر فوق موافق هستند و در ذيل روايت مورد استناد مى‏نويسند : « ليس على عمومه بدليل ما يجمع القرن من الفاضل و المفضول وقد جمع قرنه جماعة من المنافقين المظهرين للإيمان وأهل الكبائر الّذين أقام عليهم أو على بعضهم الحدود »[5] .

نمى‏توان اين روايت را به نحو عموم و شمول پذيرفت ؛ زيرا در عصر
رسول اللّه‏  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم انسانهاى خوب و بد (عالى و دانى) مى‏زيستند ، همچنين در عصر ايشان  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم منافقينى بودند كه تظاهر به ايمان مى‏كردند ، همچنين گناهكارانى بودند كه بر آنها يا برخى از آنها حد جارى شد .

پس روايت فوق ـ بنابر فرض صحّت سند ـ ناظر به فضيلت جمعىِ صحابه است ؛ چرا كه اين توفيق رفيق آنان گشت و محضر رسول اللّه‏  صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله‏وسلم را درك كردند ، امّا درك محضر پيامبر  صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم ، وثاقت و عدالت هيچ كس را ثابت نمى‏كند .

د : صحابه ، برتر از علماى اهل سنّت ؛

اشكال ديگرى كه بر دلالت روايت وارد مى‏شود از اين قرار است كه اگر عدالت و افضليّت صحابه رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ثابت شود و آنان را از تمام گذشتگان و آيندگان برتر و بالاتر بدانيم ، بايد بپذيريم كه قاتلين عثمان[6] از ائمّه چهار گانه اهل سنّت[7] ، برتر و بهتر هستند ؛ چرا كه گروهى از صحابه رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم گرد خانه عثمان جمع شدند و او را به قتل رساندند . از آن سو ، رسول اللّه‏   صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم صحابه خود را بهترين انسانها معرّفى كرده است پس بايد همان‏گونه كه بيان شد قاتلين عثمان و بسيارى ديگر كه مرتكب ساير معاصى كبيره شده‏اند از ائمّه اهل سنّت برتر باشند . در نتيجه كسانى كه دستشان به خون خليفه سوم آغشته شده است ، از تمام علما ، روات ، ثقات و … اهل سنّت برتر هستند .

پرسش مهمّى كه عالمان اهل سنّت بايد به آن پاسخ دهند اين است كه آيا به لوازم نظر خود ملتزم و پايبند هستند يا خير ؟ همچنان منتظر پاسخ آنان هستيم . همچنين پرسش ديگرى كه گريبان اهل سنّت را گرفته اين است كه چرا امروزه بر سر قبر عثمان مى‏ايستيد و او را شهيد مى‏دانيد و زيارت مى‏كنيد ؟ مگر نه آن است كه عثمان به دست بهترين انسانها (صحابه) به قتل رسيده است ؟ آيا كشته شدن او به دست بهترين انسانها مؤيّد خطا كار بودن عثمان نيست ؟ در ادامه روايت منسوب به رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آمده است :

« ثمّ الّذين يلونهم » . سپس كسانى كه به دنبال آنان مى‏آيند .

به استناد فراز پايانى اين روايت بايد اهل سنّت بپذيرند كه افرادى چون يزيد بن معاويه[8] ، حجّاج بن يوسف ثقفى[9] و حميد بن قحطبه[10] كه در عصر بعد از پيامبر صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله‏ وسلم و در مدّت زمانى كه روايت شامل آن مى‏شود پا به عرصه حيات گذاشتند از تمام علماى گذشته ، حال حاضر و آينده اهل سنّت برتر و بالاتر هستند . آيا اهل سنّت مى‏پذيرند كه حجّاج بن يوسف و حميد بن قحطبه كه جنايات آنان در تاريخ ثبت و ضبط شده و جاى انكار ندارد از علماى حال حاضر آنان چون قرضاوى ، علماى الأزهر و علماى عربستان برتر باشند ؟!

هـ : برترى مشركين هم عصر رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم ؛

اشكال ديگرى كه مى‏توان بر دلالت روايت وارد كرد و نظريّه پردازان
عدالت تمامى صحابه بايد به آن پاسخ دهند از اين قرار است كه رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در روايت منتسب فرموده‏اند : مردم عصر من بهترين مردمان هستند . سخن پيامبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مطلق بيان شده است و مقيّد به شخص و يا گروه خاصّى نمى‏باشد؛ به عبارت روشنتر ، بنابر روايتى كه اهل سنّت نقل مى‏كنند رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مسلمانان عصر خود را بهترين مردمان معرّفى ننموده است ، بلكه به صورت عام و مطلق بيان كرده‏اند كه تمام هم عصران ايشان اعمّ از مسلمان ، مشرك و ملحد بهترين انسانها هستند . بنابراين بايد پذيرفت افرادى چون ابو لهب ، ابو جهل و ابو سفيان و تمام كسانى كه هم عصر رسول اللّه‏  صلى‏ الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بودند و با ايشان به جنگ برخاستند ، از تمام مسلمانان قرون آينده بالاتر و والاتر باشند .

و : جنايات روى داده در عصر رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ؛

بر اساس روايت منتسب شده ، رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله ‏وسلم قرنى را كه در آن زيسته‏اند بهترين قرون مى‏دانند . چگونه مى‏توان قبول كرد كه عصر صدر اسلام بهترين عصر مى‏باشد ، حال آنكه بزرگترين و وحشتناك‏ترين جنايتها در اين قرن روى داد . در همين قرن بود كه يزيد بن معاويه به حكومت رسيد و سيّد الشهدا عليه‏السلام كه به همراه برادر بزرگوارشان  عليه‏السلام دو سيّد جوان اهل بهشت هستند[11] را به
طور فاجعه‏آميزى به شهادت رساندند . در سال بعد در مدينه واقعه «حرّه» روى داد و هفصد نفر از صحابه كه در ميان آنان دهها نفر حافظ قرآن بودند به قتل رسيدند ، و ناموس بسيارى از خانواده‏ها مورد هتك واقع شد[12] . در سال بعد نيز حجّاج بن يوسف ثقفى خانه خدا را محاصره و با منجنيق سنگ باران كرد[13] . آيا باز هم مى‏توان ادّعا كرد كه قرنى كه رسول اللّه‏  صلى ‏الله ‏عليه‏و‏آله‏وسلم در آن مى‏زيسته‏اند بهترين قرن مى‏باشد ؟

تقاضايى از محققّين عامّه ؛

روى سخن ما با علمايى از اهل سنّت است كه شايستگى عنوان برادرى دارند . از منصفين و محقّقين آنان استدعا داريم ، دامن علم و تحقيق را از خرافات و اباطيل بزدايند و صرف نظر از شيعه و سنّى بودن و اختلافات ديگر به آنان عرض مى‏كنيم ، بحث علمى روش و متد ويژه خود را مى‏طلبد . نمى‏توان مسأله‏اى را به عنوان يك اصل علمى پذيرفت امّا نه از عهده اثبات آن بر آمد و نه به لوازم آن ملتزم شد .

ح : تعارض در روايات اهل سنّت ؛

پذيرش روايت مورد استشهاد ، اهل سنّت را با مشكل ديگرى نيز مواجه مى‏كند و آن عبارت است از تعارضى كه بين روايات به وجود مى‏آيد . آنان بايد راه حلّى براى اين تعارض بيابند . از يك سو روايت مورد استشهاد بيان مى‏كند كه بهترين انسانها صحابه رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏باشند و از سوى ديگر بنا بر نقل اهل سنّت ، رسول اللّه‏  صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فرموده‏اند : بهترين انسانها ، كسانى هستند كه در قرون آينده پا به عرصه حيات مى‏گذارند و در حالى كه مرا نديده‏اند به من ايمان مى‏آورند . به عنوان نمونه به چند مورد از اين روايات اشاره مى‏كنيم .

«طوبى لمن رآني وآمن بي وطوبى سبع مرّات لمن لم يرنى وآمن بي»[14].

خوش به سعادت كسى كه مرا ديد و به من ايمان آورد ، و هفت بارخوش به سعادت كسى كه مرا نديد و به من ايمان آورد .

و در روايت ديگر آمده است : « من أشدّ امّتي لي حبّا ناس يكونون بعدي يودّ أحدهم لو رآني بأهله وماله »[15] . كسانى از امّتم مرا بسيار دوست دارند ، كه پس از من مى‏آيند و براى ديدن من حاضر هستند كه از مال و خانواده خود بگذرند .

در حديثى ديگر ، راوى نقل مى‏كند :

« تغذينا مع رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ومعنا أبو عبيدة بن الجرّاح قال ، قلنا : يا رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم أحد خير منّا ؟ أسلمنا معك وجاهدنا معك؟ قال: نعم قوم يكونون بعدكم يؤمنون بي و لم يروني»[16] .

همراه رسول اللّه‏  صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم غذا ميل مى‏كرديم و همراه ما ابو عبيدة بن جرّاح [يكى از بزرگان صحابه] بود ، ابو عبيده پرسيد : اى رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم ! آيا كسى بهتر از ما نيز وجود دارد ؟ ما همراه شما ايمان آورديم و جهاد كرديم . رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم فرمودند : آرى ، گروهى پس از شما مى‏آيند كه به من ايمان دارند امّا مرا نديده‏اند .

در روايتى ديگر آمده است كه رسول اللّه‏  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم فرمودند : « ليتني لقيت إخواني ! فإنّي اُحبّهم . فقال أبو بكر : أليس نحن إخوانك ؟قال : لا ، أنتم أصحابي ، إخواني الّذين لم يروني وآمنوا بي »[17] .

اى كاش دوستانم را ملاقات نمايم ! به درستى كه آنان را دوست مى‏دارم. ابو بكر عرض كرد : آيا ما برادران شما نيستيم ؟ پيامبر  صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله‏ وسلم در پاسخ فرمودند : خير ، شما ياران من هستيد ، برادران من كسانى هستند كه مرا نديده‏اند و به من ايمان آورده‏اند .

روايات فوق به صراحت بيان مى‏كنند بهترين انسانها ، كسانى هستند كه على رغم اينكه پيامبر  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم را نديده‏اند امّا ايمان آورده‏اند و حضرتش را دوست مى‏دارند . نظريّه پردازان عدالت تمامى صحابه چگونه مى‏خواهند براى اين دو دسته از روايات متعارض چاره جويى كنند ؟ در اين زمينه به دو روايت ديگر از رسول اللّه‏  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم اشاره مى‏كنيم كه حاوى نكته ظريفى مى‏باشد .

« خير امّتي الّذين إذا أساءوا استغفروا وإذا أحسنوا استبشروا وإذا سافرواقصروا وأفطروا »[18] .

برترين امّت من كسانى هستند كه هنگام گناه ، توبه مى‏كنند و هنگام انجام كار شايسته خوشحال مى‏شوند و چون سفر كنند نماز را شكسته مى‏خوانند و روزه نمى‏گيرند .

در روايت ديگر نيز آمده است ؛« خياركم الّذين إذا سافروا قصروا الصلاة وأفطروا »[19] .بهترين شما كسانى هستند كه در هنگام سفر ، نماز شكسته بخوانند و روزه نگيرند .

اين دو روايت اخير در منابع مهم و معتبر اهل سنّت نقل شده است ، به خصوص روايت دوم كه شافعى آن را در مهمترين كتاب خود « الامّ » نيز نقل كرده است . به نصّ صريح دو روايت فوق ، بهترين مردمان كسانى هستند كه در سفر نمازهاى خود را شكسته مى‏خوانند . امّا اهل سنّت به اين روايت عمل نمى‏كنند ؛ بنابر اين طبق روايتى كه مفتى بزرگ اهل سنّت نقل مى‏كند خود آنان از دايره و محدوده برترين انسانها خارج مى‏شوند .

به اين آيه شريفه دقّت بفرماييد .«وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ»[20] . هنگامى كه سفر مى‏كنيد ، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد (شكسته بخوانيد) .

شيعيان كه به وسيله ائمّه اطهار عليهم‏السلام به سرچشمه وحى متّصل هستند دچار تفسير به رأى نمى‏گردند و بنابر نظر امام صادق  عليه‏السلام شكسته خواندن نماز را در سفر واجب و منّتى از طرف خداى سبحان مى‏دانند[21] . اينان عمل نكردن به آن را سوء ادب و گناهى بزرگ به شمار مى‏آورند ؛ چرا كه بايد هديه و منّت بزرگتر را به ديده جان پذيرفت . اهل سنّت در روايتى ديگر از پيامبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل مى‏كنند :

« خير أمّتي أوّلها وآخرها وفي وسطها الكدر »[22] . بهترين امّت من در اوّل و آخر هستند و در ميان اين دو گروه از امّتمن ، گروهى تيره و تار مى‏باشند .

به راستى اهل سنّت با اين دست از روايات چه مى‏كنند ؟ و چگونه آنها را تأويل و تبيين مى‏نمايند ؟

ط : تعارض روايات با قرآن كريم ؛

علاوه بر روايات متعارض كه اهل سنّت بايد به گونه‏اى به حلّ آن
بپردازند ، روايت مورد استدلال با مشكل ديگرى نيز مواجه مى‏باشد . بنابر
قاعده‏اى كه در علم اصول اثبات شده است و علماى شيعه و سنّى آن را
پذيرفته‏اند ، هر گاه حديث و روايتى از پيامبر  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم ـ و يا بر مبناى شيعه از ائمّه اطهار  عليهم‏السلام ـ با قرآن كريم در تعارض باشد و با آن موافق نباشد آن روايت از اصل باطل و بى اعتبار خواهد بود و نمى‏تواند مورد استدلال و استناد واقع شود[23] . با اين مقدّمه پرده از تعارض ديگرى از مقابل چشمان اهل سنّت كنار مى‏رود ؛ چرا كه روايت منسوب به نبىّ مكرّم  صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله‏ وسلم با آيه 13 سوره حجرات تعارض دارد ؛ زيرا خداوند مى‏فرمايد : «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» . گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقوى‏ترين شما است .

خداوند متعال ، بهترين انسانها را نه صحابه ، بلكه انسانهاى پرهيزگار معرّفى مى‏كند ، چه جزء صحابه باشند يا نباشند . در يك كلام مى‏توان گفت روايت دوّم اهل سنّت به دليل مواجه بودن با اشكالات فراوان از نظر دلالت ارزشى ندارد و نمى‏تواند عدالت تمامى صحابه را ثابت كند .

تفاوت امّت برتر با اصحاب عادل ؛

اهل سنّت براى اثبات عدالت تمامى صحابه به روايت ديگرى نيز استناد مى‏كنند ، آنان بر اين باورند كه رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فرموده ‏اند : « أنتم تتمّون سبعين اُمّة ، أنتم خيرها وأكرمها على اللّه‏ عزّوجلّ »[24] .

شما آخرين و هفتادمين ملّت هستيد و نزد خداوند متعال برتر و كريمتر مى‏باشيد .

روايت فوق به هيچ وجه دلالت بر عدالت صحابه نمى‏كند و توان اثبات چنين مسأله‏اى را ندارد . اين روايت در صدد بيان اين موضوع است كه امّت رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بهترين امّتها مى‏باشد و تفاوت فراوانى وجود دارد بين اينكه امّتى بهترين امّت باشد و بين اينكه بتوان عدالت تك تك افراد امّت را اثبات كرد . از طرف ديگر مفاد و مضمون اين روايت در قرآن كريم نيز آمده است .

«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»[25] . شما بهترين امّتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده ‏اند .

عمومى كه در اين روايت به كار رفته شده است در اصطلاح « عموم مجموعى» است نه «عموم استغراقى» ؛ يعنى در برگيرنده تك تك افراد نيست بلكه بيان مى‏كند كه شما من حيث المجموع و روى هم رفته بهترين امّت مى‏باشيد .

نكته لازم به ذكر اينكه اگر روايتى به صورت مطلق بيان شده باشد و در كنار اين روايت با توجّه به ساير روايات و آيات قيودى باشد ، نمى‏توانيم ظاهر روايت را به صورت مطلق اخذ كنيم و حتما بايد قيود را لحاظ نماييم . در اين مورد نيز نمى‏توان به طور عام و مطلق بيان كرد كه امّت رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بهترين امّت مى‏باشد بلكه بايد قيود و شرايط ديگر را نيز لحاظ كرد و با توجّه به آن قيود ، قائل به برترى امّت پيامبر  صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم شد .

برترين ياران در قرون اوّليه ؛

اهل سنّت براى اثبات ادّعاى خود به روايتى ديگر از رسول اللّه‏  صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله‏وسلم استناد مى‏كنند . اين روايت به گونه‏اى است كه در نگاه اول ، هر خواننده‏اى به مجعول بودن آن پى مى‏برد .

« إنّ اللّه‏ اختار أصحابي على العالمين سوى النبييّن والمرسلين وأختار ليمن أصحابي أربعة فجعلهم خير أصحابي وفي أصحابي كلّهم خير ، واختاراُمّتي على الاُمم واختار من اُمّتي أربعة قرون القرن الاول والثاني والثالث
والرابع »[26] .

خداوند ، ياران مرا بر تمام جهانيان به جز پيامبران و فرستادگانبرگزيد ، و از تمام يارانم چهار نفر را بهترين افراد برايم قرار داد ، هرچند كه تمام اصحابم خوب هستند ، و امّتم را بر تمام امّتها برگزيد وقرنهاى اول ، دوم ، سوم و چهارم را براى امّتم انتخاب كرد .

روايت فوق برخى از اشكالات روايات گذشته را ندارد امّا با اين وجود از نظر سند و دلالت داراى اشكالات اساسى مى‏باشد . امّا از نظر سند ، بسيارى از علماى علم رجال اهل سنّت روايت فوق را به لحاظ سندى مورد طعن و خدشه قرار داده‏اند . ذهبى[27] ، خطيب بغدادى[28] ، ابن حبّان[29] وابن حجر[30] اعتبار آن را قبول ندارند ، نسائى و ابن عدى نيز به نقل ذهبى آن را ضعيف دانسته‏اند[31] . امّا از نظر دلالت ، آيا واقعا علماى اهل سنّت مى‏پذيرند كه خيانتكارانى چون حجّاج بن يوسف ثقفى و مغيرة ابن شعبه از احمد حنبل ، شافعى ، مالك و … برتر و بالاتر باشند . اگر مى‏پذيرند كه ما سخنى نداريم امّا اگر نمى‏پذيرند با روايت معتبر خود چه مى‏كنند[32] ؟

[1] ـ صحيح بخارى ، جلد 7 صفحه 174 ، شرح صحيح مسلم ، جلد 16 صفحه 84 و مستدرك حاكم ، جلد 3 صفحه 191 .

[2] ـ فتح البارى ، جلد 7 صفحه 6 ، المصنف ابن شيبه ، جلد 7 صفحه 548 و منتخب مسند عبد بن حميد ، صفحه 149 .

[3] ـ الحكمة المتعالية ، جلد 7 صفحه 124 از منابع اهل سنّت بنگريد به شرح المقاصد ، جلد 1 صفحه 164 .

[4] ـ الجامع الصغير ، جلد 1 صفحه 622 و كنز العمّال ، جلد 11 صفحه 526 .

[5] ـ تفسير القرطبي ، جلد 4 صفحه 171 .

[6] ـ براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به جزوه شماره 32 صفحه 16 .

[7] ـ شافعى ، احمد حنبل ، مالك و ابو حنيفه .

[8] ـ متوفّى به سال 64 هـ ق مروج الذهب ، جلد 3 صفحه 65 .

[9] ـ متوفّى به سال 95 هـ ق وفيات الاعيان ، جلد 2 صفحه 53 .

[10] ـ متوفّى به 195 هـ ق (البداية والنهاية ، جلد 10 صفحه 138) .

[11] ـ عيون اخبار الرضا  عليه‏السلام صفحه 36 ، از منابع اهل سنّت بنگريد به : مستدرك حاكم ، جلد 3 صفحه 176 ، مجمع الزوائد ، جلد 9 صفحه 83 و ينابيع المودّة، جلد 2 صفحه 181 .

[12] ـ تاريخ طبرى ، جلد 4 صفحه 274 و البداية و النهاية ، جلد 6 صفحه 261 .

[13] ـ تاريخ طبرى ، جلد 5 صفحه 498 ، الكامل في التاريخ ، جلد 4 صفحه 13 .

[14] ـ مسند احمد ، جلد 5 صفحه 257 .

[15] ـ صحيح مسلم ، جلد 8 صفحه 145 و كنز العمّال ، جلد 12 صفحه 164 .

[16] ـ مسند احمد ، جلد 4 صفحه 106 ، فتح البارى ، جلد 7 صفحه 5 مستدرك حاكم ، جلد 4 صفحه 85 .

[17] ـ كنز العمّال ، جلد 12 صفحه 183 و المعجم الاوسط ، جلد 5 صفحه 341 با اندكى تفاوت .

[18] ـ سبل السلام ، جلد 2 صفحه 44 و تلخيص الحبير ، جلد 4 صفحه 474 .

[19] ـ كتاب الامّ ، جلد 1 صفحه 208 و الجامع الصغير ، جلد 1 صفحه 617 .

[20] ـ سوره نساء ، آيه 101 .

[21] ـ تفسير عيّاشى ، جلد 1 صفحه 271 .

[22] ـ كنز العمّال ، جلد 11 صفحه 527 و جامع الصغير ، جلد 1 صفحه 625 .

[23] ـ كافى ، جلد 1 صفحه 69 ، كفاية الاصول ، صفحه 505 ، از منابع اهل سنّت بنگريد به كتاب الامّ ، جلد 7 صفحه 358 و المجموع ، جلد 4 صفحه 342 .

[24] ـ مسند احمد ، جلد 3 صفحه 61 ، سنن الدارمى ، جلد 2 صفحه 213 ، مستدرك حاكم ، جلد 4 صفحه 84 و كنز العمّال ، جلد 12 صفحه 169 .

[25] ـ سوره آل عمران ، آيه 110 .

[26] ـ مجمع الزوائد ، جلد 10 صفحه 16 و كنز العمّال ، جلد 13 صفحه 236 .

[27] ـ ميزان الاعتدال ، جلد 2 صفحه 440 .

[28] ـ تاريخ بغداد ، جلد 3 صفحه 381 .

[29] ـ كتاب المجروحين ، جلد 2 صفحه 40 .

[30] ـ تقريب التهذيب ، جلد 1 صفحه 501 .

[31] ـ ميزان الاعتدال ، جلد 2 صفحه 241 .

[32] ـ انشاء اللّه‏ پس از پايان يافتن مباحث عدالت صحابه ، بحول الهى قصد داريم به مسأله‏اى بپردازيم كه اهل سنّت پيرامون آن بسيار مانور مى‏دهند و آن اين كه اگر خليفه اول و دوم نبودند ، نامى از اسلام در ايران نبود و ايرانيان مسلمان نمى‏شدند ، مباحث بسيار ظريفى در نقد گفته فوق وجود دارد . انشاء اللّه‏ در آينده به آنها خواهيم پرداخت امّا نمى‏دانيم پاسخى از اهل سنّت مى‏شنويم يا همچنان مُهر سكوت بر لب خواهند زد .

 


جستجو