از بزرگ ترین و شکننده ترین انحرافاتى که در جامعه اسلامى رخ داد و براى همیشه بشریت را محروم ساخت، انحراف از مسیر امامت بود. اگر جامعه بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جایگاه امامت را شناخته بودند، امامت و خلافت را در حدّ نمایندگى قبیله اى و قومى و حداکثر رهبرى سیاسى تنزّل نمى دادند. اجازه نمى دادند که کسانى بر آن جایگاه تکیه بزنند که هیچ گونه شایستگى و لیاقت در وجود آنها نبود. با اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله نهایت تلاش خود را براى معرّفى امامت و امامان انجام داد، با این حال، اکثریت جامعه اسلامى مقام امامت و امامان را آنچنان که بایسته است، نشناختند و این عدم شناخت، چه در زمان خود رسول اکرم صلى الله علیه و آله و چه بعد از آن حضرت، پیامدهاى ناگوارى در پى داشت و زیانهاى سنگین علمى و فرهنگى بر جامعه اسلامى تحمیل نمود. دفاع امامان از امامت
امامان معصوم آنجا که شرایط را مناسب ندیدند، از اداره جامعه به صورت مستقیم، کنار رفتند؛ امّا در تبیین مقام امامت و عظمت امامان هرگز کوتاهى نکردند. على علیه السلام که براى حفظ وحدت جامعه اسلامى به ظاهر از خلافت کنار رفت و سالها سکوت را اختیار کرد، در تبیین مقام امامت هرگز کوتاه نیامد و بارها به حدیث غدیر و منزلت استدلال کرد و سخنان بسیار بلندى را درباره عظمت امامت و امامان بیان فرمود. همین طور امامان دیگر نیز جانانه ترین دفاعها و ژرف ترین سخنان را درباره جایگاه امامت بیان نموده اند، از جمله حضرت موسى بن جعفر علیه السلام با اینکه سالها در زندان بود و تا مرز شهادت پیش رفت، در تبیین حقیقت امامت هرگز کوتاهى نکرد و لحظه اى غافل نگشت. آنچه پیش رو دارید، نگاهى است به جایگاه امامت و دفاع از آن، از دیدگاه امام هفتم علیه السلام .
زمین، خالى از حجّت نیست
در بینش ژرف تشیّع، امام و حجّت الهى، رکن جهان آفرینش است و جهان به وجود او بستگى دارد. امام واسطه فیض الهى و مجراى رحمت اوست و آن لحظه که زمین خالى از حجّت باشد، بساط آن به هم خواهد ریخت.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «لَوْ بَقِیَتِ الاَْرْضُ بَغَیْرِ اِمامٍ لَساخَتْ؛ اگر زمین [لحظه اى ] بدون وجود امام باشد، [ساکنان خود را در کام خود] فرو مى برد.» بر اساس همین مبنا است که حضرت موسى بن جعفر علیه السلام با قاطعیت فرمود: «ما تَرَکَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ الاَْرْضَ بِغَیْرِ اِمامٍ قَطُّ مُنْذُ قَبَضَ آدَم علیه السلام یَهْتَدِى بِهِ اِلَى اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ الْحُجَّة عَلَى الْعِبادِ، مَنْ تَرَکَهُ ضَلَّ وَمَنْ لَزِمَهُ نَجى حَقّا عَلَى اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ خداوند از زمانى که حضرت آدم علیه السلام را قبض روح کرد، هرگز زمین را خالى از امام رها نکرده است تا به وسیله او به سوى خداى عزیز و جلیل هدایت انجام گیرد و او حجّت [خدا] بر بندگان است. کسى که امام را رها کند، گمراه شده و کسى که همراه [و پیرو] او باشد، نجات یافته است. و این، حقى است برخداوند.»
در جاى دیگر على بن راشد از موسى بن جعفر علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: «إِنَّ الاْءَرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّةٍ وَأَنَا وَاللّهِ ذلِکَ الْحُجَّةُ؛ به راستى زمین خالى از حجّت نیست. و به خدا سوگند! من همان حجّتم (امام تعیین شده از جانب خدا هستم)».
زنده بودن امام
امام هفتم علیه السلام فرمود: «اِنَّ الْحُجَّةَ لا تَقُومُ لِلّهِ عَلى خَلْقِهِ اِلاّ بِإِمامٍ حَىٍّ یُعْرَفُ؛ به راستى حجّت براى خدا [در زمین] بر مردم قیام نمى یابد، مگر با [وجود] امام زنده اى که شناخته شده باشد.»
لزوم شناخت امام
حدیث معروف «مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیَّةً؛ هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلى از دنیا رفته است.»، از زبان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در منابع سنّى و شیعه نقل شده و مرحوم علاّمه امینى از دهها منبع سنّى آن را نقل نموده است. این روایت در منابع شیعه از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و نیز بیشتر امامان نقل شده است که نشان از اهمیّت امام شناسى دارد. در این میان، حضرت موسى بن جعفر علیه السلام در دفاع از امامت حق بر مسئله امام شناسى و لزوم آن تأکید نموده است. عمر بن یزید نقل نموده که از ابى الحسن اوّل (امام هفتم) شنیدم، آن حضرت فرمود: «مَنْ ماتَ بِغَیْرِ اِمامٍ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیَّةً اِمام حَىٍّ یَعْرِفُهُ؛ هر کس بمیرد و امام زنده اى را نشناسد، با مرگ جاهلى مرده است.» راوى عرض کرد: قید «امام زنده» را از پدرت (حضرت صادق علیه السلام ) نشنیدم. حضرت فرمود: «به خدا قسم فرموده واین رسول خدا است که فرمود: «مَنْ ماتَ وَلَیْسَ لَهُ اِمامٌ یَسْمَعُ لَهُ وَیُطِیعُ، ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیَّةً؛ کسى که بمیرد و براى او امامى ـ که از او حرف شنوى کند و پیرویش نماید ـ نباشد، با مرگ جاهلى مرده است.»
همچنین، سخنان حضرت موسى بن جعفر علیه السلام مى تواند ردّى بر عقاید زیدیّه، اسماعیلیّه، فتحیّه و واقفیّه باشد؛ چه اینکه در زمان آن حضرت، برخى گروههاى فوق همچون واقفیه امامت آن حضرت را قبول نداشتند.
عبد اللّه بن قدامه ترمذى از امام هفتم علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فرمود: «مَنْ شَکَّ فِى أَرْبَعَةٍ فَقَدْ کَفَرَ بِجَمِیعِ ما نَزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وَتَعالى؛ أَحَدُها: مَعْرِفَةُ الاِْمامِ فِى کُلِّ زَمانٍ وَأَوانٍ بِشَخْصِهِ وَنَعْتِهِ؛ کسى که در چهار چیز شک کند، به تمام آن چیزى که خداى تبارک و تعالى نازل نموده، کفر ورزیده است؛ یکى از آنها شناخت امام هر زمان و هر دوره با مشخصات و اوصافش مى باشد.»
در این حدیث، در مورد معرفت امام به دو نکته اشاره شده است:
1. شناخت شخص امام با چهره ظاهرى او؛
2. شناخت اوصاف، مقامات و عظمت امام که در باب معرفت امام، بیشتر این نکته مورد نظر است.
نمونه هایى از اوصاف امامان
حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام نمونه هایى از اوصاف امامان، را بیان نموده است که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1. وجه اللّه بودن
هارون بن خارجه از امام ابو الحسن (موسى بن جعفر علیهماالسلام ) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «نَحْنُ اَلْمَثانِى الَّتِى أَریها رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله ، وَنَحْنُ وَجْهُ اللّهِ نَتَقَلَّبُ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ، فَمَنْ عَرَفَنا عَرَفَنا وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْنا فَاَمامَهُ الْیَقِینُ؛ ما مثانى [و تمام قرآن و امّ الکتابى] هستیم که رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را [به مردم] نشان داد. ما وجه اللّهى هستیم که در بین شما حرکت مى کنیم. هر کس ما را مى شناسد، ما را شناخته و هر کس نمى شناسد، پیش روى او یقین (قیامت) است.»
2. مورد فضل الهى
حضرت کاظم علیه السلام درباره قول خداوند که مى فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسُ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» فرمود: «نَحْنُ الْمَحْسُودونَ؛ ما هستیم که [بر اثر فضل الهى] مورد حسد مردم واقع مى شویم.»
3. وسعت علم
علم امامان، علم مکتبى و مدرسه اى یا کسبى نیست؛ بلکه علمى است «لدنّى» و الهى که توسط امامان قبلى، و الهامات قلبى و عنایات الهى به آنها مى رسد. در اینجا به مصادیقى از این علم وسیع و گسترده که در کلمات حضرت موسى بن جعفر علیه السلام آمده، اشاره مى شود:
انواع علوم امام
از على سائى از ابى الحسن الاوّل (موسى بن جعفر) نقل شده که فرمود: «مَبْلَغُ عِلْمِنا عَلى ثَلاثَةِ وُجُوهٍ: ماضٍ وَغابِرٍ وَحادِثٍ. فَاَمّا الْماضِى، فَمُفَسَّرٌ وَأَمّا الْغابِرُ فَمَزْبُورٌ وَاَمّا الْحادِثُ فَقَذْفٌ فِى الْقُلُوبِ وَنَقْرٌ فِى الاَْسْماعِ وَهُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنا وَلا نَبِىَّ بَعْدَ نَبِیِّنا؛ گُستره علم ما بر سه وجه [و جهت [است: گذشته، آینده و پدیدشونده (حال). امّا گذشته، پس [براى ما توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان قبلى] تفسیر شده است و امّا آینده، [در کتاب جامعه ومصحفى که نزد ماست]، نوشته شده است و امّا حادث و پدیدشونده، از راه الهام بر دل و تأثیر در گوش جلوه مى نماید [که هر روز و هر ساعت، مخصوصا شبهاى قدر و جمعه، حاصل مى شود] و آن بهترین دانش ماست و [با همه این علوم، پیغمبر نیستیم؛ زیرا[ پیغمبرى بعد از پیامبر ما نیست.»
علم انبیا در نزد امامان
احمد بن حماد گفت: به ابى الحسن الاوّل (امام کاظم علیه السلام ) عرض کردم: «فدایت گردم! آیا پیغمبر ما وارث همه انبیاست؟» فرمود: «بله.» عرض کردم: «از زمان [حضرت] آدم تا زمان خودش؟» فرمود: «خداوند پیامبرى مبعوث نکرده، مگر آنکه محمد اعلم از او بوده است.» عرض کردم: «عیسى بن مریم مردگان را به اذن خدا زنده مى کرد.» فرمود: «راست گفتى و سلیمان هم نطق پرندگان را مى فهمید و پیغمبر صلى الله علیه و آله هم بر این مراتب توانایى داشت.»
امام کاظم علیه السلام مى فرماید: «وَقَدْ وَرِثْنا نَحْنُ هذا الْقُرْآنَ الَّذِى فِیهِ ما تُسَیِّرُ بِهِ الْجِبالُ وَتُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدانُ وَتُحْیِى بِهِ الْمَوْتى وَنَحْنُ نَعْرِفُ الْماءَ تَحْتَ الْهَواءِ؛ ما وارث آن قرآنیم که آنچه کوهها به وسیله آن حرکت کند و به شهرها مسافرت شود و مردگان به وسیله آن زنده شوند، در آن وجود دارد. و ما آب را در زیر هوا تشخیص مى دهیم.» آنگاه ادامه داد: «و همانا در کتاب خدا آیاتى است که به وسیله آنها چیزى خواسته نشود، جز اینکه خدا به آن اجازه دهد [و هر دعایى از برکت آن آیات مستجاب شود]. علاوه بر آنچه خدا براى پیغمبران گذشته اجازه داده [و علومى که با آنها عطا کرده است]، همه اینها را خدا در قرآن براى ما مقرّر داشته است.» همانا خداوند مى فرماید: هیچ نهفته اى در آسمانها و زمین نیست، مگر آنکه در کتاب مبین (آشکار) موجود است.» و یا فرمود: «آنگاه این کتاب را به کسانى که از میان بندگان خود انتخاب کرده ایم، به ارث داده ایم.» و ماییم کسانى که خداى عزّ وجلّ انتخابمان کرده و این کتاب را که بیان همه چیز در آن است، به ارث به ما داده است.»
در روایت دیگر آمده که هشام بن حکم مى گوید: همراه «بُرَیْهَ» خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و آنجا ابا الحسن، را ملاقات کردم. هشام داستان بُرَیْه را نقل کرد و آنگاه حضرت ابو الحسن فرمود: «اى بُرَیْه! علمت به کتاب دینت (انجیل) در چه حدّ است؟» گفت: «آن را مى دانم.» فرمود: «در چه حد اطمینان دارى که معناى آن را مى دانى؟» گفت: «آن را به خوبى مى دانم و بسیار به این علم اطمینان دارم.» سپس ابو الحسن علیه السلام شروع به خواندن انجیل نمود. بُرَیْهَ گفت: «پنجاه سال است که من تو و امثال تو را مى جستم.» پس بُرَیْهَ ایمان آورد و نیکو ایمان آورد و زنى که همراه او بود نیز ایمان آورد. آنگاه هشام همراه بُرَیْه خدمت امام صادق علیه السلام آمدند. هشام گفتگوى بین بُرَیْه و ابو الحسن موسى (بن جعفر علیه السلام ) را براى حضرت نقل کرد و امام صادق علیه السلام فرمود: «نسل [ابراهیم و عمران] بعضى از بعض دیگر گرفته شده و خدا شنوا و داناست.» پس بُرَیْه گفت: «تورات و انجیل و کتب پیغمبران از کجا به شما رسیده است؟» فرمود: «اینها از خود پیامبران به ما به ارث رسیده؛ همچنانکه آنها مى خواندند، ما هم مى خوانیم و چنانکه آنها بیان مى کردند، ما هم بیان مى کنیم. خدا حجّتى در زمینش نمى گذارد که چیزى از او بپرسند و او بگوید نمى دانم.»
آگاهى به تفسیر قرآن
امامان معصوم علیهم السلام به عنوان ثقل اصغر و عِدل قرآن، بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله کامل ترین و مطمئن ترین مرجع براى تفسیر و فهم قرآن کریم به شمار مى روند.
یعقوب بن جعفر مى گوید: در مکّه نزد ابو الحسن (موسى بن جعفر علیه السلام ) بودم. مردى به او عرض کرد: تو قرآن را به گونه اى تفسیر مى کنى که ما تا حالا نشنیده ایم!
حضرت ابو الحسن علیه السلام فرمود: «عَلَیْنا نَزَلَ قَبْلَ النّاسِ وَلَنا فُسِّرَ قَبْلَ اَنْ یُفَسَّرَ فِى النّاسِ، فَنَحْنُ نَعْرِفُ حَلالَهُ وَحَرامَهُ وَناسِخَهُ وَمَنْسُوخَهُ وَسَفَریْهِ وحَضَریْهِ وَفِى أَىِّ لَیْلَةٍ نَزَلَتْ کَمْ مِنْ آیَةٍ وَفِیمَنْ نَزَلَتْ وَفِیما نَزَلَتْ، فَنَحْنُ حُکَماءُ اللّهِ وَشُهَداؤُهُ عَلى خَلْقِهِ وَهُوَ قَوْلُ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالى سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ؛
قرآن قبل از مردم بر ما نازل شده و قبل از آنکه در بین مردم تفسیر شود، بر ما تفسیر شده است؛ پس ما حلال و حرام قرآن را، ناسخ و منسوخ آن را و آنهایى را که در سفر نازل شده و یا در حضر (مکّه و مدینه)، و در چه شبى چند آیه نازل شده و درباره چه کسى نازل گردیده و در چه موردى نازل شده است را [دقیقا] مى شناسیم. پس حکماى [واقعى] الهى و گواهان او بر خلقش هستیم و این سخن خداوند است که مى فرماید: به زودى گواهى آنها نوشته مى شود و پرسش مى شوند.»
آن حضرت همچنین فرمود: «فَالشَّهادَةُ لَنا وَالْمَسْأَلَةُ لِلْمَشْهُودِ عَلَیْهِ فَهذا عِلْمٌ ما قَدْ اَنْهَیْتُهُ اِلَیْکَ وَاَوَّیْتُهُ اِلَیْکَ ما لَزِمَنى فَاِنْ قَبِلْتَ فَاشْکُرْ وَاِنْ تَرَکْتَ فَاِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَى ءٍ شَهِیدٍ؛ پس گواهى از آنِ ماست و سؤال و پرسش نسبت به مشهود علیه. پس این علمى بود که براى تو برشمردم و آنچه بر من لازم بود، بیان کردم. اگر پذیرفتى، خدا را [بر این آگاهى و پذیرش] شکر کن و اگر رها کردى، خداوند بر همه چیز شاهد و گواه است.»
آگاهى بر تمامى احکام
امام به عنوان مرزبان شریعت، به تمام احکام و مسائل حرام و حلال آگاهى دارد و به همین جهت، ممکن نیست از او پرسشى بشود و جواب آن را نداند، هر چند ممکن است بر اثر مصالحى در برخى موارد از بیان پاسخ صرف نظر نماید.
از محمد بن حکیم نقل شده است که از ابا الحسن (موسى بن جعفر علیهماالسلام ) پرسیدم: «آیا چیزى از حلال و حرام و یا آنچه مردم به آن نیازمندند وجود دارد که در نزد امام پاسخى براى آن نباشد؟»
فرمود: «لا وَلکِنْ یَکُونُ عِنْدَهُ وَلا یُجِیبُ ذاکَ اِلَیْهِ اِنْ شاءَ اَجابَ وَاِنْ شاءَ لَمْ یُجِبْ؛ نه ولى [ممکن است] در نزد او [پاسخ[ باشد و جواب ندهد، [زیرا] این امر به دست اوست [و او بهتر مى داند] و اگر خواست، جواب مى دهد و اگر نخواست، جواب نمى دهد.»
شبیه همین روایت را صفوان بن یحیى از امام هفتم علیه السلام نقل کرده است.
محمد بن حکیم از ابو الحسن (موسى بن جعفر علیه السلام ) نقل نموده که حضرت فرمود: «همانا کسانى که قبل از شما بودند با [عمل به] قیاس هلاک شدند. به راستى خداى تبارک و تعالى نبى خود [پیامبر خاتم را] قبض روح نکرد، مگر آنکه [قبل از آن] دینش را در حلال و حرام کامل نمود و آنچه شما در زندگى به آن نیازمندید و یا بعد از مرگ به او و اهل بیتش استغاثه کنید، براى شما آورده است و تمامى آنها «مُصْحَفٌ عِنْدَ أَهْلِ بَیْتِهِ حَتّى أَنَّ فِیهِ لاَءَرْشُ خَدْشِ الْکَفِّ؛ مصحفى [و کتابى] در نزد اهل بیت اوست که حتى در آن، ارش خشى که بر کف دست مى افتد، وجود دارد.» آنگاه فرمود: «ابو حنیفه، لعنت خدا بر او باد! از کسانى بود که مى گفت: على چنین گفته، و من چنین مى گویم [و خود را در مقابل على علیه السلام جامع علوم مطرح نمود].»
علم غیبى
از امورى که امامان با عنایت خداوندى به آن آگاهى دارند، علم غیبى و آگاهى سرگذشت افراد در گذشته و آینده و حال است. در این زمینه نیز روایات فراوانى داریم که در ذیل به بیان یک نمونه بسنده مى کنیم:
سیف بن عمیرة مى گوید: از عبد صالح ابو الحسن (موسى علیه السلام ) شنیدم که خبر مرگ مردى را مى داد. با خود گفتم: آیا او مى داند که آن مرد چه زمانى مى میرد؟ پس حضرت با حال غضبناکى فرمود: «قَدْ کانَ رُشَیْدُ الْهِجْرِى یَعْلَمُ عِلْمَ الْمَنایا وَالْبَلایا فَالاِْمامُ اَوْلى بِذلِکَ؛ رشید هجرى علم مرگها و مصیبتها را مى دانست و امام [معصوم] به طریق اولى باید علم به مرگها و بلاها را بداند.»
افزایش علم
چنانکه قرآن به پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داده که دعا کند: «رَبِّ زِدْنِى عِلْما»؛ «خدایا! بر دانشم بیفزاى!» این کلام، نشان از آن دارد که بر علم پیامبر افزوده مى شود و امامان نیز چنین اند. مخصوصا در شبهایى چون شب قدر و جمعه، علم آنها افزایش مى یابد که در این زمینه، روایات فراوانى وارد شده است. از جمله در کافى حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام از پدر بزرگوارش حضرت صادق علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فرمود: «لَوْلا اَنّا نَزْدادُ عِلْما لاَءَنْفَدْنا؛ اگر علم ما افزایش نیابد، به پایان مى رسیم.»