تربیت رسالتى است که اوّل بار خداوند متعال بر دوش فرستادگانش نهاد تا دریچه رستگارى را به روى آدمیان بگشایند و راه سعادت آنان را هموار سازند.
گذشت زمان، این ودیعه الهى را به دست علما، والدین و مربّیان سپرد تا بتوانند ضمن استفاده از فطرت پاک و خداجوى انسانها، با بهره گیرى از تعالیم و آموزه هاى انبیاى الهى، آدمیان را در ادامه حرکت، به کمال نزدیک کنند. در این میان، انجام این رسالتِ خطیر، مستلزم شناخت ویژگیها و خصوصیات این آفریده خداوند، یعنى انسان است که در هر مرحله اى از زندگى، داراى نوعى تفکر، احساس و رفتار است. در توصیه هاى امیر بیان و ناخداى کشتى انسان سازى، على علیه السلام به کمیل آمده است: «یا کمیل ما مِنْ حَرَکَةٍ إلاَّ وَأَنْتَ مُحْتَاجٌ إلَى مَعْرِفَةٍ؛ اى کمیل! حرکتى [و کارى] نیست مگر اینکه تو [در انجام آن] نیاز به شناخت دارى.» آرى، شناخت، اوّلین و مؤثرترین ابزار حرکت است. آن هم حرکتى که در جهت سوق دادن افراد به سوى فلاح و سعادت باشد.در هر حال، پرداختن به مقوله تربیت، آن هم در شرایط فعلى که خطر تهاجم فرهنگى دشمن، جوانان و نوجوانان ما را تهدید مى کند، بدون شناخت و آگاهى از ابعاد گوناگون شخصیتى این گروه سِنّى، میسّر نخواهد بود.
نظر به اهمیّت نقش آفرینى مبلّغان و مربّیان عزیز در عرصه تعلیم و تربیت، بر آن شدیم تا مجموعه مقالاتى را تحت عنوان «ویژگیهاى شخصیتى نوجوانان» تهیّه و تنظیم کنیم.
قبل از ورود به بحث، توجه به نکاتى در مورد مقالات و چگونگى استفاده و بهره بردارى از آنها ضرورى است:
1. مطالب و محتواى تهیه شده، جهت استفاده مربّیان و مبلّغان عرصه تربیت مى باشد و با توجه به اهمیت دوران نوجوانى، این گروه در طرح مطالب، محوریت دارد؛
2. سعى شده است که مطالب اقناعى باشد، و از توضیحات گسترده و یا تلخیص زیاد مطالب جلوگیرى شود؛
3. همان طور که اساتید و مربّیان گران قدر مى دانند، گستره آموزه هاى دینى به حدّى است که مى توان در ذیل هر کدام از موارد مطرح شده، مطالب زیادى را بیان کرد، به طورى که بعضى از عناوین قابلیت گستردگى حجمى در حدّ یک کتاب را نیز دارند؛ لکن هدف در مجموعه مقالات، ارائه یک سرى راهبردها براى رسیدن به روشهاى ارتباطى مطلوب با نوجوانان است؛ از اینرو، بیان مصادیق، تقویت و پرورش مطالب را برعهده مربّیان گذاشته ایم؛
4. با اندکى دقّت معلوم مى شود که بعضى روشها جنبه عملکردى و بعضى جنبه گویشى و گفتارى دارند.
چشم انتظار انتقادات و پیشنهادات اساتید، مربّیان و مبلّغان عزیز هستیم تا ما را در رفع کاستیها و گسترش فرهنگ تربیت یارى رسانند.
گرایش به دیندارى
دوره نوجوانى را مى توان حساس ترین و در عین حال بهترین مرحله زندگى انسان براى تربیت پذیرى نامید. گرایش نوجوانان به امور دینى و مذهبى بسیار زیاد است و در این دوران باید سنگ بناى تربیت را گذاشت.
مردى از یاران امام صادق علیه السلام به نام «ابى جعفر احول» مدتى در بصره به تبلیغ مشغول بود. روزى خدمت امام رسید. امام علیه السلام از وى پرسیدند: «مردم بصره را در پذیرش روش و سیره اهل بیت چگونه دیدى؟» گفت: «تعداد اندکى از آنان تعالیم اهل بیت را پذیرفتند.» امام فرمودند: «عَلَیْکَ بالأحداث فإنَّهُمْ أَسْرَعَ إلَى کُلِّ خَیرٍ؛ برتو باد که به تازه جوانان توجه کنى؛ زیرا آنها سریع تر به هر کار خیرى روى مى آورند.»
علاقه حضور در محافل مذهبى، درک بهتر و آسان تر تعالیم و مفاهیم دینى و میل به انجام فرامین الهى، از جمله تمایلات نوجوانان است که با آموزش و راهنمایى مى توان آنها را شکوفا ساخت.
امّا در رابطه با اینکه چگونه مى توان گرایش جوانان و نوجوانان را به دین تقویت کرد، راههاى مختلفى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1. احترام و ایجاد رابطه مهر و محبّت
اوّلین، مهم ترین و تأثیرگذارترین راه براى تقویت نوجوان نسبت به دین و ارزشهاى دینى، احترام گذاشتن به او و پیوند عاطفى و محبت آمیز با وى است. خوشرویى، نرم خویى و استفاده از بیانى محبت آمیز، مى تواند قدمى مؤثر در ایجاد گرایش نوجوان به دین باشد.
یکى از مربّیان و معلّمان موفق، راز تأثیرگذارى بیان و کلام خود را استفاده از همین اصل مى داند و در ضمن نقل خاطره اى درباره یکى از دانش آموزان مى گوید: «مادرش به مدرسه راهنمایى که من معلم پرورشى آنجا بودم آمده بود و با مدیر رفتارهاى او را بررسى مى کرد. خودش که آمد، بحث بالا گرفت و مادر سیلى اى به گوش فرزند زد. آقاى مدیر هم به حمایت از مادر، حرفهایى بار او کرد. ساعتى نگذشت که کتابهایش را برداشت و بدون اینکه کسى بفهمد از مدرسه خارج شد و تا دو هفته به مدرسه نیامد. نه درس خوان بود و نه به نماز و آداب دینى اهمیت مى داد. تا اینکه یک روز از طریق یکى از دانش آموزان فهمیدم که از خانه رفته و از صبح تا شب در بیابانى نزدیک شهر به بازى مشغول بوده است. نشانى را گرفتم و به آنجا رفتم. به محض اینکه مرا دید، فرار کرد. من که قصد کرده بودم او را به طرف خود جذب کنم، به دنبالش دویدم. بالاخره خسته شد و ایستاد. جلو رفتم و گفتم: «نیامده ام که تو را به مدرسه برگردانم؛ آمده ام با تو دوست باشم و درددل کنم. مى خواهم بدانم چه مشکلى دارى.»
هنوز باور نکرده بود که دلسوز او هستم؛ براى همین، با لحنى گلایه آمیز از مدیر و مادر و مدرسه، در حالى که گریه مى کرد، با من درد دل نمود. آن قدر خاطرات بدى از رفتار پدر، مادر، مربى و مدیر خود گفت و گریه کرد که من هم به گریه افتادم. چند دقیقه اى گذشت، با همان حالت به من گفت: «آقا! من نماز را دوست دارم؛ ولى نمى توانم بخوانم. خدا مرا دوست ندارد. مى خواهم با خدا باشم؛ امّا کسى نیست که مرا راهنمایى کند.» بعد در حالى که دست دور گردن من انداخته بود، گفت: «شما کمکم مى کنى؟»
خُلق نیکو و استفاده از ابزار محبت و رأفت، در منش بزرگ مربّى آفرینش، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وجود داشت و خداوند در قرآن کریم آن را به تصویر کشیده است. آنجایى که فرمود: «وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»؛ «و اگر تندخو و سنگدل بودى، قطعا از پیرامون تو پراکنده مى شدند.»
2. پرهیز از نصیحت بى جا و اجبار
نوجوانان به دلیل داشتن روحیه استقلال طلبى و شور اجتماعى ویژه، زبان تعامل و گفتگو را بیشتر دوست دارند؛ از اینرو پیوسته بیان نصیحت گونه و تحمیلى داشتن موجبات کاهش تأثیرپذیرى کلام پرداختن به مقوله تربیت، آن هم در شرایط فعلى که خطر تهاجم فرهنگى دشمن، جوانان و نوجوانان ما را تهدید مى کند، بدون شناخت و آگاهى از ابعاد گوناگون شخصیتى این گروه سِنّى، میسّر نخواهد بود
مربّى و تضعیفِ میل درونى نوجوان به دین و دیندارى را فراهم مى آورد. هر چند موعظه و نصیحت، از روشهاى مهمّ تربیتى در سیره انبیا، امامان و بزرگان است، امّا توجه به روحیّات نوجوانان، مربّى را به این مطلب توجه مى دهد که نوع بیان خود را به سمت تعامل و گفتگو پیش ببرد.
3. پرورش حسّ نیاز به دین
پرورش حسّ نیاز به مقتضیات رشد و تعالى در متربّى، نشانه هنرمندى مربّى است. از نظر سقراط، هدف تربیت عبارت است از: «ایجاد عشق به حقیقت در متربّى و نه ارائه حقیقت.»
آب کم جو، تشنگى آور بدستتا بجوشد آبت از بالا و پست
انسانها [و به ویژه نوجوانان[ معمولاً مجذوب کسى یا چیزى مى شوند که گره از کارشان بگشاید و بهره اى به آنها برساند. در رابطه هاى اجتماعى افراد، این مسئله به وضوح دیده مى شود.
از جمله راههاى پرورش احساس نیاز به دین در نوجوان این است که به او تفهیم شود بسیارى از مشکلات، مسائل و نیازمندیهاى وى از طریق دین مرتفع مى شود. او باید این معنا را درک کند که دستیابى به زندگى پربار و سعادتمند در دنیا و آسودگى در سراى دیگر، در گرو عمل به دستورات دین مى باشد.
همچنین از جمله راههاى مؤثر در به وجودآمدن حسّ نیازمندى متربّى به دین و دیندارى، استفاده از مفاهیمى است که علاقه خداوند به بندگان و یا دعاى امامان در حق شیعیان در آنها بیان شده است. نوجوان با شنیدن این مطالب، خود را مرتبط به دین مى داند و سعى مى کند در جهت تقویت این ارتباط گام بردارد.
4. هماهنگى گفتار و کردار
نوجوانان با دقّت و حساسیت خاصى که دارند، رفتار و کردار خود را بر مبناى گفته ها و اعمال مربّى پایه گذارى مى کنند.
نوجوان، مربّى را الگوى رفتارى خویش مى داند؛ از اینرو، رعایت آداب دینى از سوى مربّى مى تواند نقش مؤثرى در تقویت گرایش به دیندارى در این گروه سنّى ایفا کند. معلّمى مى گفت: «بر خود فرض کرده بودم هر نکته تربیتى و دینى را که مى خواهم به شاگردانِ نوجوانم متذکّر شوم و یاد بدهم، تا یک هفته تمرین کنم و خود بدان عامِل باشم و سپس به عنوان موضوعى مطرح کنم.» سپس اضافه کرد: «نوجوانانِ آن روز کلاس من که سه سال با من بودند، فردا شهداى جوان جامعه شدند.»
5. تشویق و ترغیب
بیان نکات دینى به نوجوانان باید بر مبناى تشویق آنها و در واقع شکوفا کردن گرایشهاى درونى آنان باشد. زمانى که نوجوان یک عمل خوب؛ مثل: کمک به دیگران، نماز اوّل وقت یا نظم در کلاس را انجام مى دهد، باید رفتار او را ارج نهیم و بیان کنیم که این عمل در تمامى ذهن او به صورت یک حرکت دینى که از سوى یک عامِل دینى انجام گرفته، ماندگار شده و نگاهى روشن و مثبت از دین را در وجود او به وجود آورده است.
6. پرهیز از توضیح بى جا
«در حال مشاوره با نوجوانى بودم. از من سؤالى کرده بود و قرار بود جوابى بدهم. حدود نیم ساعت جواب را پرورش دادم تا خوب تفهیم شود. به نظرم مى رسید که نکته مهمى است و باید طورى بگویم که او نیز متوجّه اهمیّت آن شود. بعد از پایان مکالمه، دوستم گفت: حتما آن نوجوان از هر چه سؤال و جواب دینى بوده بیزار شده است و دیگر تماس نمى گیرد، از بس که حرف زدى و جواب دادن را طولانى کردى.»
من که با این جمله او به فکر فرو رفته بودم پس از مدتى پى بردم که مى توانستم با یک یا چند جمله مطلب را بیان کنم.» در هر حال، استفاده از جملات کوتاه و کامل مى تواند گرایش نوجوانان را به کلام مربّى افزایش داده و زمینه را براى فراهم شدن فرصتهاى دیگر، به وجود آورد.
دو چیز تیره عقل است دم فرو بستنبه وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشى
7. انتقال تدریجى مفاهیم دینى
شرایط روحى، جسمى و اجتماعى نوجوان اقتضاء مى کند که همه مطالب دینى و حتى غیردینى را دفعتا نپذیرد و گاهى در مقابل تذکّرات و راهنماییهاى دیگران عکس العمل منفى و مخالف نشان دهد؛ از اینرو استفاده از روش انتقال تدریجى در بیان مطالب مى تواند اثربخش باشد. «اگر دانش آموز براى رسیدن به حقیقتى 3 روز وقت صرف کند تا آن را کشف نماید، بهتر از آن است که همان حقیقت را در یک ربع ساعت براى او توضیح دهیم.»
البته استفاده از روش انتقال تدریجى در تربیت نوجوانان و به ویژه میل دادن و تقویت آنها نسبت به مسائل دینى، مستلزم سعه صدر فراوان است.
دانش آموزى، مکتب و کلاس درس را ترک کرده بود. پس از مدّتى، معلّم جدیدى به مکتب آمد و وقتى تشخیص داد این دانش آموز در فراگیرى احکام دین و علم و دانش استعداد دارد، او را به تدریج به مکتب برگرداند. وى اکنون یکى از مسئولین موفّق این مرز و بوم است. مراحلى که این معلم دلسوز انجام داده است را در قالب گامهاى اجرایى مى آوریم:
1. رفتن به محل کار دانش آموز و ابراز دوستى و محبّت نسبت به وى؛
2. بیان غیرمستقیم مطلب و اجتناب از مطرح کردن مباحث دینى؛
3. دعوت از او براى حضور در محل کار معلّم و تناول غذا یا…؛
4. تأکید معلم بر ایجاد رابطه دوستى متقابل؛
5. حضور دانش آموز در مدرسه و اتاق معلّم و خوردن چاى و میوه؛
6. ایجاد فضاى دوستى و باز کردن باب درد دل از طرف معلم و در مقابل، صحبتهاى دانش آموز در مورد خود، خانواده، شرایط اقتصادى اش و…؛
7. دعوت معلم براى حضور بیش تر وى در مدرسه و نشستن او در کلاس و فقط گوش دادن (براى سرگرمى)؛
8. حضور دانش آموز و به تبع آن علاقمند شدن وى به نحوه قرائت همگانى قرآن و همراه شدن او با جمع دانش آموزان؛
9. واگذارى سمت نمایندگى کلاس به وى و آغاز قبول مسئولیت؛
10. پیشرفت و تلاش روزافزون و از بین بردن کمبودها به کمک معلّم؛
11. پیشنهاد برگزارى نماز جماعت در مدرسه از طرف دانش آموز و یادآورى آن به دیگر افراد.
8. تقویت شناخت با از ابزار مقایسه
همانطور که در ابتداى بحث اشاره شد امام على علیه السلام انجام هر کارى را نیازمند شناخت نسبت به آن مى داند. مربّى مى تواند گامهاى تربیتى خود را طورى بردارد که در یک مسیر منطقى، نوجوان با استفاده از قدرت مقایسه، دین داریش را تقویت نماید.
در خاطرات خانم «سهیلا مسعودفر (آرین)» آمده است که: «آنچه موجب گرویدن من به اسلام شد و من تعالیم اسلام را پذیرفتم، فهم درست و درک من نسبت به یکى از آیات قرآن بود.»
ایشان اهل آمریکا بوده، و با درک صحیح آیات روح بخش قرآن و شناخت از ابعاد اثربخش دین، خود را در مقام مقایسه بین دین اسلام با جامعه، محیط و ا فکار گذشته خود مى بیند و گرایش فطرتى خود را به دین و دیندار بودن تقویت مى کند.
گزینش مفاهیمى مثل حلال و حرام، امنیت در مقابل ناامنى، آرامش و اضطراب و… همراه با بیان مقایسه اى آنها براى متربّى، مى تواند گام مؤثرى باشد تا نوجوان از این رهگذر، پى به ارزشمند بودن دین و دیندارى برده، میل خود را به انجام آموزه هاى اسلام بیشتر کند.
9. معرفى نوجوانان دیندار و موفّق
معرفى مصادیقى از نوجوانان که مراتب دیندارى را در همان سنین طى کرده اند ودر این جهت موفق بوده اند، مى تواند این احساس را در نوجوان به وجود آورد که او نیز مى تواند چنین باشد.
مربّى مى تواند در هنگام بیان احادیث اهل بیت علیهم السلام و دیگر مفاهیم دین، از خاطرات شهداى نوجوان یا نوجوانىِ شهدا براى نزدیک تر کردن مفاهیم و تعالیم دینى به شخصیت فعلى نوجوان استفاده کند. خاطره زیر به عنوان نمونه بیان مى گردد:
پدر شهید على شریفى مى گوید: «در طول مدتى که در محله خودمان بودیم، على آقا براى همه شناخته شده بود. خصوصا به لحاظ ادب و متانتى که نسبت به من و مادرش داشت. آن روزها کلاس راهنمایى درس مى خواند. یک روز که با ماشین از سرِ کار به منزل آمدم. دیدم على در حالى که مشغول بازى و گفتگو با همسالان خودش بود، به یک باره بازى را رها کرد و در کمال ادب و احترام نزد من آمد و سلام کرد. بعد هم رفت و آمدن مرا به خانواده اطلاع داد و تا من داخل خانه نشدم، براى ادامه بازى نرفت. این حرکت على، هر روز با آمدن من تکرار مى شد و تأثیر عجیبى روى همسایه ها و دوستان او گذاشته بود.»
عشق قبل از ازدواج
عموم مردم از «عشق» به عنوان یکى از گرانبهاترین تحفه هاى هستى یاد مى کنند و عاشق بودن را سعادت خود مى دانند. کم تر کسى یافت مى شود که از آن گریزان باشد و در ژرفاى دل خویش آن را آرزو نکند. قبل از هر چیز باید دانست که عشق عبارت است از: دوستى و محبت در حد زیاد. و آن بر دو نوع است:
عشق الهى، که مراد از آن محبت و دوستى وافر نسبت به خداوند متعال و هر کسى که در جهت و طریق اوست، مى باشد مانند: عشق و دوستى نسبت به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ، ائمه اطهار علیهم السلام و اولیاء اللّه . چنین عشق و محبتى، ممدوح، و دارنده آن قابل ستایش است.
نوع دیگرى از عشق، عشق مجازى است که منشأ آن، خواسته هاى غریزى و امیال نفسانى مى باشد و بحث ما در این مقاله، بر محور این عشق متمرکز است؛ عشقى که برخى از جوانان در دوران جوانى به آن دچار شده و خواسته یا ناخواسته سرنوشت خود را دست خوش ناملایمات آن مى سازند و در بیشتر مواقع باناکامى و شکست مواجه مى شوند. چنین عشقى، ارمغانى جز پشیمانى و از بین رفتن نقد جوانى براى آنها به همراه نخواهد داشت. به قول مولوى:
عشقهایى کز پى رنگى بُوَدعشق نَبوَد عاقبت ننگى بُوَد
گروهى بر این باورند که شروع زندگى بدون عشق، ورود به کارزار نامشخصى است که هیچ تجربه اى در آن نیست.
این گروه، از عشق به عنوان ضامن زندگى مشترک یاد مى کنند و هر پیوندى را که عارى از عشق پیشین باشد، نفى مى نمایند. ایشان بر این عقیده اند که آشنایى دو جوان و رفتارهاى محبّت آمیزشان، پایدارى زندگى آینده آنان را تضمین مى کند و آن گاه با شناختى دقیق از یکدیگر پا به عرصه زندگى مى گذارند و… .
همه این حرفها یک روى سکّه است و خوب است در اینجا روى دیگر سکّه را هم بنگریم و از حقایق آن با خبر شویم. متأسفانه افرادى که دم از عشق پیش از ازدواج ـ که معمولاً به صورت خیابانى یا اینترنتى و یا… پدید مى آید ـ مى زنند، خود و دیگران را فریب مى دهند و یا از حقیقت همیشه تلخى که در ادامه این داستانها به وجود مى آید، خبر ندارند؛ حقیقتى که آمار و ارقام از آن خبر مى دهد و دفاتر طلاق از چهره آن پرده بر مى دارد.
تحقیقات نشان مى دهد 95 درصد از ازدواجهاى اینترنتى و خیابانى ناموّفق هستند.
به راستى اگر عشقى که ادعا مى کنند، ضامن پیوند آنها مى باشد، پس چرا بعد از گذشت مدت زمان کوتاهى از زندگى، سر از دادگاه ها و دفترهاى طلاق در مى آورند؟ چرا آن دو دلداده عاشق این چنین به خون هم تشنه اند؟ مگر آنها یکدیگر را از صمیم قلب دوست نداشتند و تمام وجود یکدیگر را با عشق در نیامیخته بودند؟
بعد از تحقیق و تأمل به این نتیجه مى رسیم که شکست در زندگى مشترک، داراى علل فراوانى است که یکى از مهم ترین آنها عشقهاى غلط قبل از ازدواج است. ما در این رهگذر به برخى از آثار عشق مجازى قبل از ازدواج اشاره مى کنیم:
1. شناخت سطحى
به طور کلى، عشق یا همان علاقه شدید قلبى، راه تعقل و تفکر را بسته و عیوب معشوق را بر عاشق مى پوشاند. عاشق چیزى جز زیباییهاى معشوق را نمى بیند؛ حتّى کاستیها و نقایص او را کمال مى انگارد. به عبارت دیگر، محبّتى که پشتوانه معرفتى نداشته باشد، باعث مى شود انسان کورکورانه در مقابل فرد مورد نظر، تسلیم شود و با تفکر و تعقل در مورد آن تصمیم گیرى نکند. از همین رو، وقتى دو جوان از دو جنس مخالف با هم آشنایى پیدا مى کنند، به علت شور و هیجان زیادى که دارند، فقط در فکر برقرارى ارتباط صمیمى با هم هستند. دختر به این مى اندیشد که چگونه محبوبیت خویش را نزد پسر افزایش دهد و پسر در این اندیشه است که چگونه مى تواند اوقات بیشترى را با او بگذراند و از همراهى او لذت ببرد و به قول حافظ:
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارشگل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
بنابراین، هیچ یک در فکر بررسى دقیق طرف مقابل نیست و سعى مى کند او را همان طور که مى خواهد، ببیند؛ نه آن طور که هست. در نتیجه، شناخت آن دو، یک شناخت سطحى است که محدوده آن در چشم و ابرو و صورت و قیافه خلاصه مى شود و حتى هنگام گفتگو در مورد روحیات هم، به بحث در مورد خصوصیاتى مى پردازند که آتش عشق را در میان آنها شعله ور مى کند؛ به طورى که هرگز از نقاط تاریک روحیات خویش سخنى به میان نمى آورند تا نکند این محفل عاشقانه بر هم ریزد و اینجاست که آغازى براى یک سرانجام و پایان تلخ شکل مى گیرد. عدم شناخت واقعى دو طرف از یکدیگر موجب تشدید روابط عاشقانه مى شود و شعله هاى این عشق، ریشه هاى عقل و خرد را مى سوزاند.
سرانجام با اصرار فراوان و کشمکشهاى خانوادگى موفق به ازدواج مى شوند؛ ازدواجى که با گذشت هر روز، حرارت عشق آنها را نیز کاهش مى دهد و نقطه هاى مبهم وجودشان که قبلاً در صدد مخفى کردن آنها بودند، براى هم آشکار مى شود. از این رو، روند نزولى عشقشان آن قدر ادامه مى یابد که آنها را به دشمنانى سرسخت تبدیل مى کند و بدین ترتیب، پس از گذشت مدت کمى از زندگى، دعواها، تنشها، پرخاشها و خرده گیریها شروع مى شود و دنیاى رمانتیک تصوراتشان به معرکه جنگ و جدال تبدیل مى گردد و آن گاه چاره اى جز متارکه نمى بینند.
2. وعده هاى دروغین
دختر و پسرى که قبل از ازدواج رابطه غیر مجاز دارند و به معاشقه مى پردازند، معمولاً از جاده اعتدال خارج مى شوند و شخصیت خویش را براى هم آن چنان معرفى مى کنند که هر یک از دیگرى فرشته اى بى نقص در ذهن مى پروراند.
همچنین در این دوران هر کدام وعده هاى دست نیافتنى بسیارى را به دیگرى مى دهد. به عنوان مثال، پسرها مى گویند: «براى لحظه اى نیز تو را تنها نخواهم گذاشت.» «تمام زندگى من تو هستى.» «لحظه به لحظه به تو عشق خواهم ورزید.» و وعده هاى اقتصادى خود را این گونه بیان مى کند: «بهترین منزل را در بهترین نقطه شهر برایت مهیا مى کنم.» «زیباترین لباسها را برایت فراهم مى کنم.» و…
این وعده هاى خیالى افزون بر آنکه اکثرا دروغ است، نشانگر شخصیت نامتعادل مى باشد و به قول امیر المؤمنین علیه السلام : «خصلتى زشت تر از دروغ گویى نیست.» از این رو، باعثِ به وجود آمدن یک تصور غلط براى طرفین، قبل از ورود به زندگى مى گردد و آنها با همین تصورات و توقعات، وارد زندگى مشترک مى شوند و هنگامى که در متن زندگى قرار گرفتند، حقایق تلخ و بعضا غیر قابل تحملّى را مى بینند که موجب یکّه خوردنشان مى گردد و همین غافل گیرى سبب مى شود تا اولین برخورد آنها با اتهام به یکدیگر و آگاهى به عدم صداقت طرف مقابل آغاز شود. و این نتیجه همان وعده هاى پوچ و تهى است که بى حساب به یکدیگر مى دادند؛ غافل از آنکه «اَلْکِذْبُ فَسَادُ کُلِّ شَى ءٍ؛ دروغ تباه کننده همه چیز است.»
3. عدم اعتماد
یکى از بارزترین آثار عشق مجازى قبل از ازدواج، عدم اعتماد به یکدیگر است. در این پیوندها هیچ یک از دختر و پسر به گذشته یکدیگر اعتماد ندارند و به دیده شک به هم مى نگرند. این حالت بیشتر در پسرها دیده مى شود. پسران به طور طبیعى به این فکر مى افتند که از کجا معلوم، همسرم قبل از من با کس دیگرى نیز آشنا نبوده باشد و پس از این نیز طرح دوستى با کسى دیگر نریزد و دامانش به خیانت آلوده نشود. شاید دست دیگران نیز به حریم او راه پیدا کرده است! آیا من اولین و تنها کسى هستم که به محدوده شخصى او قدم مى گذارد یا غیر از من پاى کس دیگرى هم در میان بوده است؟
البته این تصورات خیلى هم بى ربط نیست؛ چرا که اساسا دخترى که بتواند با پسرى این چنین ارتباط برقرار کند، معنایش این است که جرأت برقرارى این گونه ارتباطها را با پسرهاى دیگرى هم داشته و گرنه هرگز پاسخ مثبت به هیچ جنس مخالفى براى برقرارى ارتباط خارج از محدوده دینى نمى داد؛ حتى به همین شخصى که الآن شوهر اوست.
از این رو، کارشناسان به تمام دختران توصیه مى کنند از دادن پاسخ مثبت به خواستگاران خیابانى خوددارى کنند؛ چرا که در اکثر موارد زندگیهاى این افراد با بى اعتمادى مرد به آنها همراه مى گردد و عاقبت از هم مى پاشد.
باید دختران در انتظار خواستگار مطلوب خویش بمانند؛ زیرا اولاً این انتظار با فطرت دختران که بر پایه حیا استوار است، بیشتر سنخیت دارد و باعث مى شود این گوهر با ارزش که براى دختران از بایسته ترین ویژگیها محسوب مى شود، محفوظ بماند و ثانیا انتظار کشیدن و عمرى آسوده زیستن بهتر از ارتباط غیر مشروع و شکست غیر قابل جبران در زندگى است. شاید در ابتدا فکر کنید این خواستگار، مرد رویاهاى شما نیست؛ ولى مطمئن باشید حتى اگر خودتان نیز اقدام مى کردید، نمى توانستید به مرد مورد نظر خویش دست پیدا کنید؛ چون هرگز انسان نمى تواند کسى را پیدا کند که به طور کامل و از همه لحاظ مطابق میل و خواسته اش باشد.
پس بهتر است در این ماجرا طبق سنت دیرینه و مرسوم خویش که ریشه در آیین مذهبى و ملّى مان دارد، عمل کنیم و پس از انجام تحقیقات لازم در خصوص شخصیت خواستگار مورد نظر، به خداوند متعال توکل کنیم.
و اما عشق چه مى شود؟
شاید خواننده گرامى بگوید: شما بدون در نظر گرفتن نیازِ انسان به عشق ورزى و محبت، هر چه خواستید گفتید. مگر مى شود به جوان بگوییم که عاشق نباش! مگر مى شود این موهبت خدادادى را از او سلب کرد! اصلاً یکى از مهم ترین و به یاد ماندنى ترین خاطرات زندگى، مربوط به معاشقه هاى دوران جوانى است. چگونه از جوانها بخواهیم در صدد ساختن خاطره هاى شیرین براى آینده شان نباشند!
پاسخ این است که ما هرگز با عشق مخالف نیستیم و هرگز در صدد رد کردن آن نخواهیم بود. چگونه آن را رد کنیم! در حالى که ادبیات و فرهنگ دینى ما پر است از مفاهیم عاشقانه؛ به طورى که از مجموع آنها اهمیّت عشق در زندگى انسان دانسته مى شود؛ چنان که حافظ مى گوید:
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیستآنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست
و نیز مى گوید:
در ازل پرتو حسنت زتجلى دم زدعشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
پس نه ما، بلکه هیچ کس نمى تواند لزوم عشق را در زندگى بشر رد کند. حتى باید گفت: یکى از مهم ترین تفاوتهاى آدمى با موجودات دیگر، عاشق شدنِ اوست؛ اما همان طور که گفتیم، عشق واقعى و اصیل، عشقى است که در راه خداوند متعال و براى او تحقق پذیرد؛ حتّى اگر این عشق در مورد خانواده، همسر و فرزندان باشد.
چاره کار
چرا عده اى خود را محتاج عشق قبل از ازدواج مى بینند؟ آیا نیاز به عشق در این مرحله یک نیاز طبیعى است؟
حقیقت آن است که عشقهاى آتشین امروزى، محصول دورى از سیستم پیشنهادى اسلام در مورد ازدواج است. اصولاً عمل به پیشنهادات اسلام در زمینه ازدواج، از به وجود آمدن زمینه عشقهایى که داراى آثار سوء است، جلوگیرى مى کند و دیگر، اشخاص نیازى به عشقهاى این چنینى در خود احساس نمى کنند؛ زیرا عشق نتیجه نیاز است و بنابراین، دو نفر به دلیل احتیاج و دورى از یکدیگر، در آتش محبت مى سوزند و گرنه وقتى که وصال مهیا مى شود، عشق نیز از بین مى رود؛ چرا که نیاز بر طرف مى شود. به قول افلاطون: «وصال مدفن عشق است.»
امروزه دخترها و پسرها تا سالها بعد از بلوغ جنسى، موفق به ازدواج نمى شوند و باید در آتش هجران جنس مخالف بسوزند و فشار وارده از قواى جنسى را تحمل کنند. همین عدم دست رسى و عدم ارضاى جنسى در وقت مناسب، به اضافه دیدن جنس مخالف، سبب کشش و جذبه اى مى شود که منجر به عشق مجازى مى گردد. آنها به خاطر شعله کشیدن نیازهایى که همه وجودشان را فرا گرفته، بدون در نظر گرفتن معیارهاى انتخاب، با یک نگاه دل مى بازند و آن را پنجره اى به سمت آزادى خود مى پندارند.
بنابراین، ازدواج نکردن در زمان نیاز و در نتیجه، دور ماندن دو جنس مخالف براى مدتهاى طولانى از یکدیگر، مهم ترین علت ایجاد عشق غلط مى باشد و حال آنکه در اسلام براى جلوگیرى از ایجاد چنین عشقهاى مجازى و در امان ماندن از آسیبهاى ناشى از آن، ازدواجِ به هنگام مورد سفارش است.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ اَنْ لَا تَطْمَثَ اِبْنَتُهُ فِى بَیْتِهِ؛ از سعادت مرد آن است که دخترش در خانه او عادت ماهانه نبیند.» این بدان معناست که هر چه سریع تر باید در جهت ازدواج فرزند خود اقدام کرد. بنابراین، دختر و پسر قبل از آنکه آینده شان از جانب آثار مخرّب عشقهاى زود گذر و خیابانى تهدید شود، در کنار هم قرار مى گیرند و از همان ابتدا به آرامش مى رسند و این نکته از اهمیت بسزایى برخوردار است؛ چون با وجود ازدواجهاى اسلامى، زوج جوان بدون داشتن گذشته اى پر از التهاب و اضطراب، عارى از هر گناه و انحراف، زندگى مشترک خویش را شروع مى کنند و جامعه اى که چنین زوجهایى در آن باشد، جامعه اى کم طلاق، پر نشاط و سالم خواهد بود.
با توجه به اینکه هنوز فرهنگ ازدواجهاى اسلامى در جامعه ما پیدا نشده است، باید جوانان تمام سعى خود را در جهت کنترل غرایز و مهار کردن علایق خویش بگمارند و بدانند که با این کار علاوه بر تضمین آینده اخلاقى و روانى خویش، از اجر اخروى نیز برخوردار خواهند شد که پاداشى معادل پاداش شهید دارد؛ چه آنکه امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ عَشِقَ شَیْئا وَ کَتَمَ وَ عَفَّ وَ مَاتَ ماتَ شَهِیدا؛ هر کس به چیزى عاشق شود و آن را ابراز نکند و عفت به خرج دهد و در همین حال بمیرد، شهید از دنیا رفته است.»
به هر حال، کنترل غرایز در چنین شرایطى تنها راه ممکن براى جوانان است؛ خصوصا دختران که خلقتشان بر اساس محبت شکل گرفته و در صورت ایجاد علاقه، به سختى مى توانند از کسى دل بکنند. آنها باید از محیطهایى که امکان ورودشان به عرصه هاى پر خطر را تقویت مى کند، خوددارى کنند. به عنوان مثال، یکى از این محیطهاى پر خطر، چت در اینترنت است که متأسفانه بعضى از خانواده ها از خود درایتى بروز نمى دهند و دختران جوان خود را در این محیط، آزاد مى گذارند که نتیجه آن در برخى مواقع، دوستیهاى نافرجام، از بین رفتن آبروى اجتماعى، تهدید آینده و دهها ضایعه دیگر است.
محبت بعد از ازدواج
نیاز انسان به محبّت ورزى نسبت به جنس مخالف غیر قابل انکار است و هیچ زمانى براى انتظار این محبّت بهتر از زمان بعد از ازدواج نیست؛ آن زمان که دو جوان به عقد هم در مى آیند و قرار است عمرى با هم زندگى کنند.
ازدواج میعادگاهى است که دو انسان را با دو سلیقه و دیدگاه مختلف در کنار یکدیگر جمع مى کند و قرار بر این است که این پیمان تا پایان عمر باقى بماند؛ اما مگر مى توان بدون هیچ گونه جنجال و برخوردى در عین صلح و صفا با هم زندگى کرد! حتى اگر آن دو خیلى به هم شبیه باشند، باز هم در صحنه هایى از زندگى با تناقص و اختلاف رأى مواجه مى شوند.
تنها عاملى که باعث مى شود آن دو بتوانند به زندگى خویش ادامه دهند، وجود محبّت و علاقه وافر است. به راستى آیا شما اکسیرى کارسازتر از محبّت مى شناسید که بتواند دو نفر را با سلایق متفاوت در کنار هم جمع کند؟ آیا چیزى جز صمیمیت مى تواند آنها را بر نادیده گرفتن عیوب و نقایص یکدیگر موفق کند؟
علاوه بر این، محبّتى که در آن زمان ایجاد مى شود، صادقانه و از صمیم قلب خواهد بود؛ به خلاف دوستیهاى کاذب که پر از اضطراب و تقبیحات اجتماعى است. زوجین در سایه محبّتهاى بعد از ازدواج مى توانید کمبودهاى عاطفى و نیازهاى احساسى خویش را به طور کامل جبران کنند.
بنابراین، جوانان مى توانند با کمى صبر و تحمل و اندکى سعى و تلاش به همراه اهتمام والدین براى ازدواج به موقع آنان، خود را از گرداب دوستیهاى قبل از ازدواج برهانند و محبّت سرشار خویش را براى بعد از آن ذخیره کنند تا با این کار براى همیشه طعم شیرین محبّت ورزى را در زندگى بچشند.
تسهیل ازدواج جوانان:
دین مبین اسلام به عنوان کاملترین دین، برای پاسخ به تمامی نیازهای انسان از جمله غرائز موجود در او، راهکار مناسب دارد. یکی از این غرائز، غریزه جنسی است که توصیه دین در خصوص آن برای شرایط عادی، استحباب ازدواج[1] و در صورت بیم آلوده شدن به گناه، وجوب آن[2] میباشد.
با توجه به گستردگی اسباب تحریک جنسی در سطح جامعه کنونی ما، نیاز به ایجاد تسهیل در امر ازدواج برای جلوگیری از مفاسد و همچنین کاهش آلودگی به گناه، بیشتر از هر زمانی احساس میشود. در این نوشتار قصد داریم پس از بررسی اسباب تحریک جنسی و مهمترین مانع ازدواج، برخی از توصیههای دین برای تسهیل در این امر مهم و مقدس را مطرح کنیم.
اسباب تحریک جنسی
برخی از اسباب تحریک جنسی موجود در جامعه، موارد ذیل است:
1. اینترنت (سایتهای غیر اخلاقی و چت با جنس مخالف)، فیلمهای مستهجن، ارسال عکس و قطعههای فیلم غیر اخلاقی از طریق موبایل، فیلمهای تحریک کننده سیما و سینما؛
2. محیطهای ناسالم و دوستان ناباب؛
3. پوششهای نامناسب و آرایشهای محرک بعضی از دختران و زنان در جامعه؛
4. اختلاط دختر و پسر در برخی از مکانهای تحصیلی و کاری.
پاسخ مناسب به غریزه جنسی
با توجه به قوّت و شدّت غریزه جنسی در جوان و تمایل و کشش زیادش به امور شهوانی، او به صورت طبیعی در معرض آسیب و خطر قرار دارد و صبر و خودنگهداری برایش امری بسیار صعب و مشکل به نظر میرسد که این مطلب در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. نقل شده که زراره خدمت امام صادق(ع) رسید و حضرت سؤال فرمودند: ای زراره! ایا متأهل هستی؟ عرض کرد: خیر. بعد از رد و بدل شدن جملاتی، حضرت فرمود: «کَیفَ تَصبِرُ وَ اَنتَ شابّ؟[3]؛ چگونه صبر میکنی در حالی که جوان هستی؟».
این تعبیر امام(ع) دلالت بر شدید بودن غریزه جنسی در جوان و سخت بودن تحمّل در مقابل آن دارد؛ حال با در نظر گرفتن عوامل و اسباب مختلف تحریک جنسی در جامعه ما که تشدید کننده تمایلات شهوانی است، میتوان گفت که خود نگهداری در آستانه عدم امکان قرار دارد و تنها پاسخ مناسب به این غریزه، ازدواج میباشد.
مهمترین مانع ازدواج
همان طورکه گفته شد کنترل غریزه جنسی خصوصا با وجود محرکات فراوان برای بیشتر جوانان مشکل است؛[4] از اینرو زمانی که غرائز جوان به وسیله اسباب تحریک به هیجان میاید، به دنبال راهی برای ارضاء آن میگردد، و معمولا در صورت نبودن راه حلال، به سوی انحرافات اخلاقی سوق پیدا میکند و ازدواج که تنها راه حل مناسب برای جوابگویی به این غریزه است نیز در بیشتر مواقع به خاطر بالا بودن هزینههای آن، وا نهاده میشود.
با توجه به قوّت و شدّت غریزه جنسی در جوان و تمایل و کشش زیادش به امور شهوانی، او به صورت طبیعی در معرض آسیب و خطر قرار دارد و صبر و خودنگهداری برایش امری بسیار صعب و مشکل به نظر میرسد
امروزه از موانع بزرگ ازدواج جوانان، فراهم نبودن لوازم اقتصادی ازدواج و تشکیل زندگی از قبیل مراسم و خریدهای عروسی تا تهیه شغل و مسکن است که به مشکلی مهم و بزرگ مبدل شده است و راهکارهایی همچون: ایجاد فرصتهاى شغلى مناسب براى جوانان، حل مشکل مسکن جوانان توسط دولت، ترغیب خیّرین براى کمک به ازدواج جوانان و… حتی در صورت کارساز بودن در بلند مدت، در یک زمان کوتاه قادر به حل این مشکلات فراوان نخواهد بود؛ زیرا جمعیت جوانان در آستانه ازدواج، میلیونها نفر است، و لازمه اکتفا به اقدامات فوق آن است که سالیان سال از عمر جوانان براى بدست آوردن شرایط لازم؛ مانند شغل و مسکن مناسب و… در تجرد بگذرد.
با عنایت به مطالب فوق، این سؤالات مطرح میشود که از نظر دینی وظایف همگان چیست؟ پدران و مادران و جوانان چه تکلیفی دارند؟ ایا از نظر دین فراهم بودن امکانات اقتصادی، شرط ازدواج است یا خیر؟ ایا از نظر دین در شرایط ضرورت میتوان از لوازم اقتصادی صرف نظر کرد؟
برای پاسخ به این سؤالات، به بررسی نظر دین در مورد امکانات اقتصادی لازم برای ازدواج در شرایط عادی و ضروری خواهیم پرداخت.
امور اقتصادی ازدواج
امور مالی ازدواج به چند دسته تقسیم میشود:
اول: هزینههای اقدام
اقدام به ازدواج،هزینههایی مثل مراسمات،خرید عروس و داماد و… دارد. در این مورد میتوان گفت که از نظر دین برای اقدام به ازدواج، خرج خاصی که لازم بوده و از توان مالی معمول مردم خارج باشد وجود ندارد[5]؛ این امر از مقایسه دو ایه شریفه Gوَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛F «مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى نیاز مى سازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است[6]» Gوَ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاًF؛ «و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه [او] کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند[7].» معلوم می شود؛ زیرا در ایه اول به طور مطلق نسبت به اقدام برای ازدواج مجردان، امر کرده است و آن را مقید به استطاعت مالی- که اگر توانستید اقدام کنید- نکرده است، بر خلاف ایه دوم که وجوب حج را مشروط به استطاعت کرده است یعنی حج در صورتی بر شما واجب میشود که توانایی مالی داشته باشید.
در باب وجوب حج، انسان باید علاوه بر تأمین مخارج معمولی، قادر به مخارج فوق العاده برای انجام حج باشد. و اگر این مخارج فوق العاده در خصوص اقدام به ازدواج نیز لازم بود، می بایست در ایهای که امر به ازدواج میکند قید میشد و چون شرطی ذکر نشده پس از امر عمومی ایه فهمیده میشود که برای ازدواج، رسوم مالی خاصی که از توان اغلب مردم خارج باشد وجود ندارد.
دوم: مهریه
در روایات از مهریه گزاف منع شده و پرداخت مهریه سبک نیز برای اکثر پدرانی که برای ازدواج پسرشان اقدام میکنند مقدور است. به چند روایت در این خصوص توجه بفرمایید:
1. رسول خدا (ص) میفرماید: «خَیرُ الصَّداقِ ایسَرُه ُ؛ بهترین مهریه سبکترین آن است.»[8]
2. در حدیثی دیگر از ایشان آمده است: «إنّ مِنْ یمنِ الْمَرأةِ تَیسیرُ خِطبَتِهَا وَ تَیسیرُ صِدَاقِها ؛ از میمنت زن این است که راحت خواستگاری شود و کابینش (مهریهاش) سبک باشد.»[9]
از نظر دینی، ازدواج مشروط به متمکن بودن و دارا بودن شغل و مسکن و اسباب منزل مناسب نیست که در صورت عدم این موارد، از ازدواج، ممانعت به عمل اید یا اینکه توصیه به عدم آن شود
3. همچنین میفرماید: «تیاسَرُوا فی الصِّداقِ فَإنَّ الرَّجُلَ لَیعطِی الْمَرْأةِ حَتَّی یبْقِی ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ عَلَیهَا حَسِیکَةً؛ در مهریه آسان بگیرید؛ زیرا مرد کابین ]سنگین[ زن را میدهد ؛ اما در دلش نسبت به او کینه و دشمنی ایجاد میکند.»[10]
سوم: لوازم اقتصادی تشکیل زندگی
از نظر دینی، ازدواج مشروط به متمکن بودن و دارا بودن شغل و مسکن و اسباب منزل مناسب نیست که در صورت عدم این موارد، از ازدواج، ممانعت به عمل اید یا اینکه توصیه به عدم آن شود؛ بلکه در ایات و روایات سفارش شده که برای اقدام به ازدواج از فقر و نداری هراس نداشته باشید.
قران کریم در ایه شریفه Gوَأَنکِحُوا الْأَیَامَى…F[11] میفرماید: برای ازدواج مجردان اقدام کنید و از فقر آنها نترسید؛ چون Gإِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِF؛ «اگر فقیر باشند خدا آنها را بی نیاز خواهد کرد.»
بنابراین، از نظر قرآن، ازدواج و ورود به زندگی با فقر (بدون شغل و مسکن و لوازمات زندگی) نه تنها منع نشده، بلکه از اسباب رفع فقر هم قلمداد شده است.
در روایات نیز نه تنها فقر را مانعی از ازدواج ندانستهاند؛ بلکه جهت برطرف شدن فقر و تنگدستی، ازدواج را توصیه فرمودهاند و کسانی که از ترس فقر ازدواج نمیکنند را مذمت نمودهاند.
رسول مکرّم اسلام(ص) میفرمایند: «زَوِّجُوا أَیَامَاکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ یُحْسِنُ لَهُمْ فِی أَخْلَاقِهِمْ وَ یُوَسِّعُ لَهُمْ فِی أَرْزَاقِهِمْ وَ یَزِیدُهُمْ فِی مُرُوَّاتِهِم ؛ جوانهایتان را زن دهید؛ زیرا با این کار خداوند اخلاق آنها را نیکو میگرداند و روزیهایشان را زیاد میکند و بر جوانمردیهای آنان میافزاید.»[12]
ایشان در حدیث دیگر میفرماید: «اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُم؛ همسر بگیرید که روزی شما را زیاد میکند.»[13]
امام صادق(ع) در کلامی گهربار ترک ازدواج را به خاطر ترس از تنگدستی، مذمت کرده و میفرمایند: «مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْفَقْرِ فَقَدْ أَسَاءَ الظَّنَّ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ هر که از ترس تهیدستی ازدواج را ترک کند، به خدای عزوجل گمان بد برده است. خداوند عز و جل میفرماید: «اگر تهیدست باشند خداوند از فضل خود توانگرشان میسازد.»[14]
پاسخ به یک سؤال
اگر رفع فقر در صورت ازدواج، وعده الهی است پس چرا عدهای بعد از ازدواج همچنان فقیرند؟
جواب این است که اولا: ممکن است که خداوند نیاز را در همان حدی که خودش مصلحت دیده برطرف کند، به اندازهای که حداقلها را داشته باشند؛ ولی مردم بیشتر از آنچه را که خداوند به آنها عطا کرده میخواهند، در حالی که به مصلحتشان نیست.
ثانیا: وعده الهی در زمینه رفع فقر، منافاتی با مشکلات و سختی در زندگی ندارد؛ چون این سختیها ممکن است علتهای زیادی داشته باشد، از جمله گناه که مانع روزی میشود. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «إِنَّ الذَّنْبَ یُحْرِمُ الْعَبْدَ الرِّزْقَ؛ به درستی¬که گناه موجب محروم شدن بنده از روزی میشود.»[15]
از مطالب بالا معلوم شد که از نظر دینی شرط مالی خاصی که قدرت اقدام برای ازدواج را از عموم خانوادهها و جوانان سلب کند وجود ندارد وحتی ازدواج به عنوان درمان تهیدستی، مورد سفارش است، و عدم ازدواج جوانان به خاطر فقدان قدرت مالی، در حقیقت به دلیل باورهای نادرست خود و خانواده آنها نسبت به نحوه انجام ازدواج و تشکیل زندگی است.
منشأ این باورهای نادرست، به وجود باورهای دوگانه در جامعه برمیگردد؛ به این معنی که ازدواج به عنوان تنها راه ارضاء غریزه جنسی از دین گرفته شده ؛ اما نحوه انجام آن که از نظر دینی در نهایت سهولت است از سنتها و باورهای غلط و مادی گرایانه اخذ شده است.
چه باید کرد؟
حال که مشکل ازدواج از ناحیه دین نیست و ازدواج دینی در نهایت سهولت قابل انجام است و از طرفی وظیفه دینی اقدام برای ازدواج جوانان بر خود و والدین آنها سنگینی می کند، در این شرایط تکلیف آنها چیست و چه باید انجام دهند؟ در وضع فعلی جامعه ما دو راه قابل تصور است:
اول: از دولت بخواهند که با انجام تمهیداتی، مشکل خرجهای ازدواج و شغل و مسکن را برای میلیونها جوان حل کند ؛ ولی معلوم است که این کار حتی اگر هم قابل انجام باشد، مشکل شغل و مسکن اکثر آنان را در کوتاه زمان حل نمی کند و سالیان سال باید در تجرد بگذرانند؛ زیرا واقعیت آن است که تا سالیان متمادی امکان فراهم شدن شغل و مسکن برای همه آنان وجود ندارد.
دوم: با توجه به عدم حل کامل مشکل با راه اول، چاره ای نیست جز اینکه خانواده ها و جوانان از باورهای نادرست که مانع انجام ازدواج است همانند رسومات پر هزینه صرف نظر کرده و برای ازدواج اقدام نمایند. و نسبت به فراهم شدن اموری مثل شغل و مسکن و اثاثیه زندگی، به خدا و وعده¬اش نسبت به رفع فقر اعتماد کنند؛ چون فقط در این صورت است که وقتی همسر مناسب پیدا شد در کوتاه ترین زمان ممکن و با کم¬ترین امکانات، ازدواج انجام و زندگی تشکیل می گردد. این کار تنها با هماهنگی خانواده جوانان و دست برداشتن از توقعات مادی نسبت به یکدیگر، قابل انجام است. و اگر این کار را انجام ندهند علاوه بر اینکه نقد عمر جوانان را فدای رسومات و افکار خود کردهاند و فرزندان را از سکون و آرامش ناشی از ازدواج (لتسکنوا الیها)[16] محروم کردهاند، آنان را در مقابل موج انحرافات اخلاقی در حال گسترش، تنها گذاردهاند، و اگر آنها بتوانند و اقدام نکنند و فرزند آنان به گناه بیفتد، طبق روایت شریف از رسول خدا (ص) گناهکار خواهند بود.
پیامبر اکرم9 میفرماید: «مَن بَلَغَ وَلَدُهُ النِّکَاحَ وَعِندَهُ مَاینکَحُهُ فَلَم ینکَحْهُ ثُمَّ أحْدَثَ حَدَثًا فَالإثْمُ عَلَیهِ[17]؛ هر کس فرزندش به سن ازدواج برسد و او هم بتواند وسایل ازدواجش را فراهم نماید؛ ولی اقدام نکند و فرزندش گرفتار گناه گردد، در گناه وی شریک است.»
در روایات نیز نه تنها فقر را مانعی از ازدواج ندانستهاند؛ بلکه جهت برطرف شدن فقر و تنگدستی، ازدواج را توصیه فرمودهاند و کسانی که از ترس فقر ازدواج نمیکنند را مذمت نمودهاند، حال که چنین است، همگان باید برای رفع فرهنگ نادرست در زمینه ازدواج اقدام کنند:
خانواده دختران، از توقعات مادی مثل هزینهها و مهریه سنگین و شغل و مسکن و… صرف نظر کنند.
خانواده پسران، توقع جهیزیه بالا و هزینههای سنگین از خانواده عروس نداشته باشند.
بزرگترهای فامیل و پدر بزرگها و مادر بزرگها، ساده گیری را از پدر و مادر دختران و پسران طلب کنند.
دختران و پسران، خانوادهها را به سادهگیری در ازدواج و توکل در هزینههای زندگی راضی کنند.
ازدواج در شرایط ضروری
با وجود انحرافات فراوانی که در کمین قشر جوان جامعه است و عدهای را نیز گرفتار کرده است و شرایط را از حال عادی خارج کرده و به ضرورت و اضطرار رسانده است، اگر دین هم نگفته بود که در ازدواج، مراسمهای پر هزینه و شغل و مسکن لازم نیست و یا حتی آن را در شرایط عادی لازم نیز دانسته بود، در شرایط اضطراری، آن را لازم نمیداند. مثل شرایطی که برای نماز از قبیل ایستادن و پاک بودن بدن و… لازم شمرده شده که در ناچاری هیچکدام لازم نیست. در ازدواج هم همینطور است؛ وقتی کسی بدون ازدواج به حرام بیفتد، ازدواج بی هیچ شرطی برایش واجب خواهد بود؛ از اینرو اقدام برای خانواده در جهت ازدواج جوان صرف نظر از کلیه رسومات دست و پا گیر واجب خواهد بود.[18]
علاوه بر اینکه عقل نیز بر این مطلب صحه می گذارد که در حال اضطرار باید میان بد و بدتر، بد را انتخاب کرد؛ چون اگر ازدواج بدون امکانات و رسومات و شغل و مسکن بد باشد، عدم آن به علت پیامدهای سوء عدم ازدواج بدتر است.
الگوهایی برای ازدواج اضطراری
در پایان به چند الگوی قابل انجام برای ازدواج در شرایط فعلی اشاره میشود:
ازدواج بدون شغل و مسکن مستقل در سایه توکل به خدا نسبت به فراهم شدن آنها بعد از ازدواج؛
ازدواج در دوران دبیرستان و ماندن در منزل والدین با روابط کامل تا عروسی؛
ازدواج دانشجویی و زندگی در خوابگاه متاهلی؛
زندگی همراه خانواده در منزل پدر دختر یا پسر؛
ازدواج و شروع زندگی با حداقل مراسم (اکتفا به ثبت در محضر)؛
ازدواج با مهریه پایین در مقابل جهیزیه مختصر؛
ازدواج بدون مراسم پر هزینه و خرید گران برای عروس و داماد؛
توافق بر خرجهای ازدواج بر اساس توان مالی طرفین نه رسومات؛
تعهد گروهی (همانند فامیل یا اهل محل) بر عدم خرج بیش تر از یک مقدار خاص و کمک افراد توانمند به عروس و داماد های دیگر بجای خرج زیاد برای فرزند خود؛
ازدواج با توافق خانواده دو طرف بر کمک مالی تا زمان استطاعت بر زندگی مستقل.
پی نوشت هآ
.[1] العروه الوثقی، السید الیزدی، مؤسسة النشرالإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1420، چاپ اولی، ج 5، ص 474.
[2]. توضیح المسائل سیزده مرجع، سید محمد حسن بنی هاشمی خمینی، دفتر انتشارات اسلامی، تابستان 1385، قم، چاپ دوازدهم، ج2، ص 493 و 449.
[3]. وسائل الشیعه، الحر العاملی، مؤسسة آل البیت: لإحیاء التراث بقم المشرفة، 1414، چاپخانه مهر قم، چاپ دوم، ج20، ص 560، ح 14.
[4]. ممکن است گفته شود که بسیاری از جوانان حتی در هجوم اسباب تحریک، خود را نگاه می دارند. باید گفته شود اگر منظور از خود نگهداری، صرف زنا نکردن باشد این حرف درست است؛ زیرا اکثرا قادر به نگهداشتن خود از زنا هستند؛ اما اگر منظور از خود نگهداری، پرهیز از هرگونه تحریک جنسی؛ حتی خود ارضایی باشد که منظور واقعی نبز همین است، افراد زیادی گرفتار آن هستند.
.[5]مواردی مثل ولیمه عروسی نقض گفتار فوق نیست؛ چون هم مستحب است و هم انجام آن به صورت ساده به گونهای که به امر مستحبی عمل شده باشد در توان اکثر افراد هست.
.[6] نور / 32.
[7]. آل عمران / 97.
[8]. کنزالعمّال، المتقی الهندی،موسسة الرسالة، 1409، بیروت، لبنان، ج16، ص320، ح 44707.
[9]. همان، ج16، ص322، ح44721.
[10]. همان، ص324، ح44731.
[11]. نور/ 32.
[12]. بحار الانوار، علامه مجلسی، دار إحیاء التراث العربى،1403، بیروت، لبنان، چاپ سوم، ج100، ص222.
[13]. همان، ج 100، ص 217، ح38.
.[14] نورالثقلین، الشیخ الحویزى، مؤسسة إسماعیلیان للطباعة والنشر والتوزیع، 1412، قم، چاپ چهارم، ج3، ص597، ح141.
.[15] وسائل الشیعه، ج15، ص 301، ح 10.
[16]. الروم / 21.
[17]. کنزالعمّال، المتقی الهندی، مؤسسة الرسالة، 1409، بیروت، لبنان، ج 16، ص 442، ح.453372.
[18]. بلکه شاید از نظر دینی بتوان با توجه به انحرافات موجود درجامعه و امکان آلودگی جوانان به انحرافات بعضا غیر قابل جبران، حرمت شرعی هر گونه مانع تراشی بی علت در این راه، اعم از تقاضای رسومات پر هزینه و یا توقعات سنگ انداز از سوی خانوادهها خصوصا خانواده دختران را اثبات کرد؛ چون این توقعات عملا موجب افتادن جوانان به گرداب محرمات الهی است.