سير تكامل ائمه علیهم السلام وهدايت مخلوقات

  حضرات معصومين و ائمة اطهار علیهم السلام همانند ديگر امامان بايد مراحل‏كمال را طى نمايند، تا به مقام امامت نائل گردند. اين چنين نيست كه يك امام‏كامل متولّد شود و ديگر نيازى به تكامل نداشته باشد. هر چند پذيرش و فهم اين‏مطلب در ابتدا سنگين مى‏نمايد امّا حضرات معصومين  ‏در دورة حياتشان ‏مراحل كمال را طى مى‏نمايند. پيامبر وامامان علیهم السلام كامل به دنيا نمى‏آيند و هدف از آمدنشان صرفاً براى هدايت مخلوقات نيست، و اين ادّعا كه هدف آنان فقط هدايت است، نابجا و غير قابل اثبات است. لازمه ادّعاى فوق اين است كه عالى فدا و قربانى دانى‏گردد. به عبارت ديگر يك شى‏ء گران قيمت فداى يك شى‏ء كم قيمت شود. آياكسى كه بهره‏اى از خرد داشته باشد دست به چنين كارى مى‏زند؟! ائمه علیهم السلام ‏و پيامبران علیهم السلام كاملترين بندگان خداوند مى‏باشند. خداوند بندگان كامل خود را فدا و قربانى بندگان ناقص نمى‏كند.   بخشى از وظيفة بندگان برگزيده و كامل خداوند، هدايت است. اما علّت‏تامّه دسترسى و دستيابى به مقام امامت، مسألة هدايت نيست. در نتيجه سرّ ارسال رسل و جعل مقام امامت براى حضرات معصومين‏علیهم السلام فقط هدايت بندگان ‏نيست، بلكه در درجه اوّل، كمال خود حضرات معصومين‏ علیهم السلام است.  كمالات ائمه علیهم السلام:  بندگان برگزيدة خداوند داراى دو نوع كمال مى‏باشند: 1 – كمالات‏موهبى. 2 – كمالات اكتسابى.

      1 – كمالات موهوبى، كمالات و فضايلى است كه خداوند به آنان بخشيده‏ است. از آية كريمه )أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ((7) استفاده ‏نموديم كه خداوند متعال از فضل خود به آنان فضايل فراوانى، عطا نموده ازجمله، قدرت تصرّف در مخلوقات، نبوّت، علم به اسرار خلقت و آفرينش و… ما نمى‏توانيم خداوند را مورد سؤال و پرسش قرار دهيم و بگويم چرا به‏آنان اين فضايل را بخشيده‏اى؟)لاَ يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ((8).

هيچ كس نمى‏تواند بر كار او خرده بگيرد، ولى در كارهاى آنهاجاى سؤال و ايراد است. خداوند مورد سؤال قرار نمى‏گيرد و اين ديگران اند كه بايد پاسخگو باشند.)يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء((9). هر كس را بخواهد ويژة رحمت خود كند. )ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء((10). اين فضل خدا است به هر كس كه بخواهد(و شايسته ببيند) مى‏دهد. خداوند بندگان برگزيده‏اى دارد، كه رحمت بى كران خود را به آنان ‏اختصاص داده است. )وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ((11). و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند.

      برخى از فضايل و كمالات را خداوند به عدّه‏اى مى‏بخشد، اعمّ از اينكه ‏امام علیه السلام با پيامبرصلی الله علیه واله وسلم باشند يا نباشند. در فرصتهاى بعدى انشاء اللَّه به اين‏مسأله پاسخ مى‏دهيم كه چرا عدّه‏اى از طرف خداوند به فضايل خاصّى دست مى‏يابند در اين زمينه روايتى نقل شده است: عدّه‏اى از فقرا به محضرپيامبرr شرفياب شدند و عرض كردند: ثروتمندان توانايى آزاد كردن بندگان،حجّ به جاى آوردن، صدقه دادن و جهاد كردن دارند امّا براى ما اين اعمال‏ امكان‏پذير نيست. حضرت اذكارى به آنها آموزش دادند كه ثواب اعمال ياد شده ‏نصيب آنها بشود. اين خبر به گوش ثروتمندان رسيد و آنها هم ذكرهاى مورد دستور را انجام دادند. فقرا نزد پيامبر r باز گشتند و عرض كردند: ثروتمندان نيز به ‏اين دستورات عمل ميكنند . پيامبرr فرمودند: «ذلك فضل اللَّه يؤتيه من يشاء»(12).

      2 – كمالات اكتسابى، فضايل و كمالاتى است كه امام و معصوم‏علیهم السلام دراين دنيا با طىّ مراحل بدست مى‏آورند. ائمه‏G و پيامبران همانند ديگر انسانها منازل و مراحل كمال را طى مى‏نمايند و به مدارج عاليه و اوج قلّة كمال مى‏رسند.

   عبادت برترين كمال:

   خداوند در قرآن هدف از خلقت و آفرينش جنيّان و آدميان را فقط عبادت‏ ذكر كرده است. )وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ((13). من جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه عبادتم كنند (از اين راه ‏تكامل يابند و به من نزديك شوند). در روايت آمده كه مراد از عبادت خداوند در آية شريفه شناخت اوست(14). عبادت در لغت يعنى اظهار خضوع و تذلّل، يعنى در پيشگاه قدرت مطلقه‏ و بي چون و چراى هستى اظهار خضوع و كوچكى نمودن. به اصطلاح عبادت ازمفاهيم ذات تعلّق است، مضاف و مضاف إليه آن بايد روشن شود. عبادت چه‏كسى؟ و عبادت چه چيزى؟ عابد كيست؟ و معبود كيست؟ هنگامى معنى عبادت‏ بهتر روشن مى‏شود كه معبود شناخته شود.

      پيامبرصلی الله علیه واله وسلم مى‏فرمايند: «أعرفكم باللَّه أخوفكم من اللَّه»(15). آنكه خداوند را بيشتر مى‏شناسد از وى بيشتر مى‏هراسد.  كودكى كه به مقام شامخ سلطنت شناخت و معرفت ندارد در برابر سلطان ‏هر حركتى انجام مى‏دهد. ولى كسانى كه سلطان را مى‏شناسند در برابر او نهايت‏ ادب و احترام را به جا مى‏آورند. هر قدر معرفت و شناخت ما نسبت به مقام الهى ‏افزونتر گردد خشوع و خاكسارى ما بيشتر مى‏شود.

      از اينجا معلوم مى‏شود كه چرا هنگامى كه امام حسن مجتبى u وضومى‏گيرند، بند بند بدنشان مى‏لرزند(16). امام سجاد علیه اسلام  وقتى در مقابل پيشگاه ‏الهى قرار مى‏گيرند و به نماز مى‏ايستند متوجّه آتش گرفتن خانه نمى‏شوند و به‏حوادث اطراف خود توجّه ندارند(17). اميرالمؤمنين u در هنگام نماز آنچنان ‏متوجّه ذات اقدس ربوبى است و آن چنان انقطاع إلى اللَّه دارند كه تير را در هنگام ‏نماز از پاى شريفشان بيرون مى‏آورند(18).

      پيامبرصلی الله علیه واله وسلم  مى‏فرمايند: «من كان باللَّه أعرف كان من اللَّه أخوف»(19). آنكه معرفتش به خداوند افزون است، هراسش نيز افزون است.    عبادت يكى از قدرتمندترين ابزارى است كه انسان را به كمال مى‏رساند. به‏همين دليل خداوند از بندگان برگزيده‏اش تعبير به ) كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ( مى‏فرمايد.

   انواع عبادت:

      همه مخلوقات (عاقل و غير عاقل ) و همه موجودات خداوند متعال را عبادت و پرستش مى‏كنند، همة موجودات آسمانها و هر چه در آن است، زمين وهر چه در آن است در مقابل اوامر الهى خاضع و تسليم هستند. )أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ‏وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ((20). آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمينند براى خدا سجده مى‏كنند! و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان وكوهها و درختان و جنبندگان.  عبادت بر دو نوع است: 1 – عبادت جبرى و تسخيرى، همه موجودات ومخلوقات در پيشگاه خداوند ذليل و خاشع‏اند و خداوند را عبادت و پرستش‏ مى‏كنند. 2 – عبادت اختيارى، عبادتى كه صاحبان عقل و خرد انجام مى‏دهند.)وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّوَالآصَالِ((21). تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند – از روى اطاعت يا اكراه- و همچنين سايه هايشان هر صبح و عصر براى خدا سجده مى‏كنند.

   چگونگى عبادت ملائكه:

      اميرالمؤمنين علیه السلام در نهج البلاغه عبادت ملائكه را اين گونه بيان مى‏فرمايند:«من ملائكة أسكنتهم سماواتك ورفعتهم عن أرضك، هم أعلم خلقك ‏بك وأخوفهم لك، وأقربهم منك، لم يسكنوا الأصلاب ولم يضمّنواالأرحام… وإنّهم على مكانهم منك ومنزلتهم عندك، واستجماع‏ أهوائهم فيك وكثرة طاعتهم لك وقلّة غفلتهم عن أمرك، لو عاينوا كنه‏ما خفى علهيم منك لحقّروا أعمالهم ولزروا على أنفسهم ولعرفوا أنّهم ‏لم يعبدوك حقّ عبادتك ولم يطيعوك حقّ طاعتك سبحانك خالقاً ومعبوداً بحسن بلائك» (22).

فرشتگانى كه در آسمانهاى خود اسكان فرمودى و از زمينت بالابردى، آن فرشتگان داناترين مخلوقات به مقام ربوبى تو هستند وبيمناك‏ترين موجودات از تو و نزديكترين مخلوقات به بارگاه ‏قدس و كبرياييت. فرشتگان در مجارى تناسل مردها سكونت‏ ننموده و در ارحام زنان قرار نگرفته‏اند… و آن موجودات شريف باآن مقام و منزلتى كه در نزد تو دارند و با آن كه همه خواسته‏هاى‏ آنها متوجّه و متمركز مقام تو بوده، و آن اطاعت‏هاى فراوان كه ‏براى تو انجام مى‏دهند، و با اين كه غفلت آنان از امر تو كم است.با اين همه اوصاف، اگر حقيقت نهايى عظمت تو را كه از آنها پوشيده است ببينند، اعمال خود را كوچك مى‏شمارند، و به ‏خودشان خرده‏گيرى مى‏نمايند، و مى‏فهمند كه مطابق آنچه ‏شايسته مقام ربوبى توست، تو را نپرستيده‏اند و به نحوى كه حقّ‏اطاعت توست، تو را اطاعت ننموده‏اند. خداوندا اى منزه از همه‏نقايص در خالقيّت و معبوديّت.  ملائكه عقل محض‏اند و هيچگونه شهوت و ميل نفسانى ندارند و آلوده به‏شوائب دنيوى و مادى نيستند، هميشه در حال عبادت‏اند، اما نمى‏توانند حقّ‏عبادت خداوند را اداء كنند.

      امير المؤمنين علیه السلام در جاى ديگر مى‏فرمايند:

«… من ملائكته، منهم سجود لا يركعون وركوع لا ينتصبون، وصافّون‏لا يتزايلون ومسبّحون لا يسأمون، لا يغشاهم نوم العين ولا سهوالعقول ولا فترة الأبدان، ولا غفلة النّسيان»(23). برخى از فرشتگان سجده كنانى هستند كه ركوعى ندارند، برخى ‏ديگر براى ركوع خميده‏اند و قامت براى قيام راست نمى‏كنند،گروهى از آنان صف كشيدگانى هستند كه هرگز هيچ دگرگونى دروضع خود نمى‏دهند، تسبيح گويانى هستند كه خستگى وفرسودگى راهى به آنان ندارد. نه بر چشمانشان خوابى پيروز مى‏گردد و نه بر عقولشان اشتباهى، نه بر كالبدهايشان سستى روى‏ مى‏آورد و نه به آگاهى‏هايشان غفلت و فراموشى.  يك سجدة شيطان براى خداوند چهار هزار سال به طول انجاميد. وقتى‏خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام را آفريد و به ملائك دستور فرمود كه بر او سجده‏كنند، ابليس عرض كرد: اگر مرا از اين سجده معاف كنى چنان تو را عبادت‏ مى‏كنم كه تاكنون هيچ مخلوقى نكرده باشد(24).

   عبادت اميرالمؤمنين علیه السلام وائمه علیهم السلام:

      از فرمايش حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام چگونگى عبادت ملائكه را دانستيم، امّا عبادت ائمه علیهم السلام بسى بالاتر و كاملتر از عبادت آنان مى‏باشد. امام ‏هادىu در زيارت غديريّه اينگونه از جدّ بزرگوارشان اميرالمؤمنين ‏علیه السلام ياد مى‏كنند:« صلوات اللَّه عليك غادية ورايحة وعاكفة وذاهبة، فما يحيط المادح‏وصفك‏ولايحبط الطاعن ‏فضلك ‏أنت ‏أحسن ‏الخلق ‏عبادة وأخلصهم‏ زهادة»(25).درود و سلام بر تو صبحگاهان و شامگاهان، درود بر تو در حاليكه ‏نشسته‏اى يا حركت مى‏كنى، هيچ ستايشگرى توان وصف كردن شما را ندارد و هيچ طعنه زنى قدرت از بين بردن فضائل شما را ندارد شما از همه مخلوقات در عبادت خداوند برتر و در زهد و تقوا از همه‏خالص‏تر هستى.

      امام رضاعلیه السلام هنگامى كه پيراهن خود را به دعبل بخاطر اشعارى كه سرود هديه دادند، فرمودند: «إحتفظ بهذا القميص فقد صلّيت فيه ألف ليلة ألف ركعة وختمت فيه‏ القرآن ألف ختمة»(26). از اين پيراهن مراقبت كن كه من در آن هزار شب، هزار ركعت نمازگذاردم و هزار بار قرآن ختم نمودم.

      عبادت اميرالمؤمنين علیه السلام درروز خندق از مقوله‏اى ديگر است، و بالاتر ازعبادت همه جنها و انسانها است. «لضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين»(27). ضربت ‏اميرالمؤمنين علیه السلام درروزخندق ‏برترازعبادت‏ جن‏وانس ‏است. چرا عبادت ايشان برتر است؟

   نبرد اميرالمؤمنين علیه السلام با عمرو بن عبدود:

      عمروبن عبدود بسيار شجاع و قدرتمند و در بين اعراب مشهور به(أشجع العرب) بود. نقل شده عمرو بن عبدود همراه كاروانى در حركت بود كه‏ناگهان راهزنان به آن كاروان يورش بردند عمرو به تنهايى مى‏خواست با آنان‏ مبارزه كند، كه متوجّه شد سپر ندارد، بچه شترى را به دست گرفت و به عنوان ‏سپر از آن استفاده نمود و با راهزنان مبارزه كرد و آنان را فرارى داد.   در جنگ خندق اين عرب شجاع و قوى هيكل از روى خندق عبور كرد وبا حضور تمام اصحاب حتّى كسانى كه بعدها مدّعى شدند تنها اميرالمؤمنين u‏حاضر به نبرد با او شدند اميرالمؤمنين u به او فرمودند: آيا روا است با چنين ‏شجاعتى كه دارى، كسى از تو حمايت كند؟ (دقّت كنيد، اميرالمؤمنين uخلاف‏نفرمودند، تنها از او سؤالى پرسيدند) عمرو برگشت كه ببيند چه كسى به حمايت‏ او آمده است. حضرت اميرالمؤمنين u با يك ضربه شمشير پاهاى قدرتمند او راقطع كردند سپس بر سينه او نشستند امّا زود برخاستند. اطرافيان ناراحت وخشمگين شدند و گفتند: چرا على u او را نمى‏كشد؟ اميرالمؤمنينu قدمى ‏زده دوباره نشستند و سر او را قطع نموده و به پاى رسول اللَّه r انداختند.رسول اللَّه‏r  از وى پرسيدند: چرا تعلّل كردى؟ اميرالمؤمنين علیه السلام در پاسخ‏فرمودند:

«قد كان شتم اُمّي و تفل في وجهي فخشيت أن أضربه لحظّ نفسي‏فتركته حتى سكن مابي ثم قتلته في اللَّه» (28). مادرم را دشنام داد و آب دهان به صورتم انداخت، ترسيدم كه‏كشتن او به خاطر بهرة خودم باشد، پس رهايش كردم و هنگامى‏كه آرام گرفتم، او را در راه خداوند به قتل رساندم(29).  شايد يكى از دلايلى كه پيامبرصلی الله علیه واله وسلم فرمودند: «لضربة علىّ يوم‏الخندق خير من عبادة الثقلين» همين مطلب باشد.

   هدايت سخت‏ترين عبادت:

      عبادت اشكال و صورت‏هاى گوناگونى دارد. برخى از اين صورت‏ها روشن‏است: نماز، دعا، روزه، بجا آوردن اوامر الهى، دستگيرى از فقرا و بدست آوردن‏ دل آنها و از پيش بردن كار مؤمنان. «إنّ للَّه عباداً في الأرض يسعون في حوائج الناس هم الآمنون يوم‏ القيامة» (30). خداوند در زمين بندگانى دارد كه مى‏كوشند حوائج مردم را رواكنند، آنان در روز قيامت در امان هستند.  امّا عبادت ديگرى نيز داريم كه بسى مهم‏تر و مشكل‏تر مى‏باشد.  اميرالمؤمنين u هنگامى كه براى تبليغ اسلام به يمن مى‏رفتند پيامبرr او را بدرقه كرده به او فرمودند: «يا عليّ لا تقاتلنّ أحداً حتّى تدعوه وأيم اللَّه لأن يهدى اللَّه على يديك‏ رجلاً خير لك ممّا طلعت عليه الشمس وغربت»(31).اى على u با هيچ كس نبرد مكن مگر قبل از آن او را دعوت به ‏اسلام كنى، سوگند به خدا اگر خداوند به دست تو كسى را هدايت ‏نمايد براى تو بهتر است از آن چه خورشيد بر آن طلوع و غروب كند.

      خداوند متعال به حضرت موسى علیه السلام فرمود: )فلئن تردّ آبقاء عن بابي أو ضالّاً عن فنايي أفضل لك من عبادة مائةسنة صيام نهارها وقيام ليلها((32). اى موسى علیه السلام اگر بنده‏اى فرارى را به سوى من بازگردانى ياگم‏گشته‏اى را هدايت كنى براى تو بهتر است از يك سال عبادتى‏كه در روزها روزه بدارى و در شبها به عبادت مشغول باشى. عبادت امامان علیهم السلام چه نوع عبادتى بود كه خداوند از ايشان تعبير به )كَانُوا لَنَاعَابِدِينَ( مى‏فرمايد؟  آيا هميشه روزه مى‏گرفتند و نماز مى‏خوانند و ذكر مى‏گفتند؟ آيا همانند ملائكه دائماً در حال سجود و ركوع بودند؟ عبادت آنان از مقوله هدايت بود. رسول اللَّهu هنگام هدايت مردم با مشقّتهاى فراوانى روبرو مى‏شوند. مردم ‏جزيرة العرب بت پرست بودند، آنها با خرما بت مى‏ساختند و آنرا مى‏پرستيدند وهنگامى كه گرسنه مى‏شدند آن را مى‏خوردند!   تا به حال كسى به عمق )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ((33) نرسيده است، حال‏ پيامبرصلی الله علیه واله وسلم  مى‏خواهد آن را به اعراب جاهلى بياموزد، آيا اين عبادت نيست؟

      پيامبرصلی الله علیه واله وسلم می فرمایند : «ما اُوذي نبيّ مثل ما اُوذيت»(34). هيچ پيامبرى همانند من آزار نديد. چرا پيامبرصلی الله علیه واله وسلم مى‏فرمايند هيچ پيامبرى همانند من اذيّت نشد؟ مى‏دانيم‏كه پيامبران ديگر بسيار اذيّت شدند و مورد آزار قوم خود قرار گرفتند، حضرت‏زكريّا u را در درخت گذاشتند و ارّه كردند(35). حضرت ايوب u هفت سال ازعمرشان را در فقر، بيمارى و گرفتارى گذراندند، آن قدر بيمار شدند كه گوشت‏بدنشان سست شده بود(36).

      دليل سخن پيامبرصلی الله علیه واله وسلم  اين است كه با انسانهاى جاهل و نادان روبرو بودند. و اين بالاترين اذيّت و آزار به شمار مى‏رود. آدمى حاضر است كه صد بار بميرد ولى با برخى از انسانها روبرو و مواجه نشود. تحمّل مشقّتها و رنجها در راه ‏هدايت بندگان خداوند بالاترين عبادت است، و سخت‏تر از آن قابل تصوّر نيست.آيا اين سختى به اندازه بريدن با ارّه ارزش ندارد؟ آيا از اين گرفتارى بالاتر داريم؟

      امير المؤمنين علیه السلام بارها فرموده‏اند: «سلوني قبل أن تفقدوني»(37). پيش از آنكه مرا از دست بدهيد پرسشهايتان را از من بپرسيد.    يك بار هنگامى كه حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام جمله فوق را فرمودند، يكى‏از آن انسانهاى نادان عرض كرد: تعداد موهاى سر و صورت من چقدر است؟(38).  تحمّل و هدايت اين آدمها و به راه آوردن آنان كارى بسيار مشكل است. اميرالمؤمنين علیه السلام در رابطه با قاتل خويش ابن ملجم (لعنة اللَّه عليه) مى‏فرمايند:«أريد حياته ويرد قتلي»(39). من حيات و زندگى او را مى‏خواهم اما او كشتن مرا.    عبيد اللَّه بن عباس فرمانده سپاه امام حسن مجتبى علیه السلام با هشت هزارسپاه، در مقابل يك ميليون درهم تسليم دشمن مى‏شود(40). آيا تحمّل اين انسانها تعالى ساز نيست؟ ابا عبداللَّه علیه السلام با خانواده و فرزندانش براى هدايت مردم راهى كوفه‏ مى‏شوند و مصايب بسيار تلخى در بين راه روى مى‏دهد. آيا اين كمال آفرين ‏نيست؟ آيا آنان به اوج كمال و انسانيّت صعود نمى‏كنند؟

   تكامل در دنيا:

      هنگامى كه مى‏گوييم: )رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ((41). پروردگارا در دنيا و آخرت به ما نيكى مرحمت فرما و ما را ازعذاب آتش نگه‏دار.  آيا خداوند به ما اجر و خير مى‏دهد ولى به پيامبر r عنايت‏ نمى‏فرمايد؟ اگر پس از خواندن اين دعا از خداوند مرحمتى مى‏شود، بدانيم كه ‏پيامبرr و ائمه‏G نيز مشمول عنايتِ بالاتر و كاملتر پروردگار مى‏گردند.

      خداوند مى‏فرمايد:)وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماًمَّحْمُوداً((42). و پاسى از شب را (از خواب برخيز و) قرآن (و نماز) بخوان اين ‏يك وظيفة اضافى براى توست، اميد است پروردگارت تو را به ‏مقامى در خور ستايش بر انگيزد. خداوند در اين آيه اقامة نماز شب را بر پيامبر r واجب فرموده است ونتيجة آن را دسترسى ايشان به مقامى در خور ستايش اعلام كرده است.در نتيجه دانستيم كه پيامبران و امامان ‏علیهم السلام در حاليكه به مقام نبوّت يا امامت منصوب شده‏اند در حال تكامل هستند و مراحل كمال را در دنيا طى مى‏نمايند.

   توقّف ناپذيرى تكامل:

      هنگامى كه بر پيامبرصلی الله علیه واله وسلم   و اهل بيت علیهم السلام صلوات مى‏فرستيم،همان گونه كه اين صلوات براى ما بهره و ثمر دارد براى آنان نيز بهره و ثمر دارد. پس از تشّهد در نماز از خداوند مى‏خواهيم بر درجات پيامبرصلی الله علیه واله وسلم  ‏بيفزايد، «وتقبّل شفاعته وارفع درجته»(43).يا در دعاهاى ديگر از خداوند مى‏خواهيم: «اللّهم… وارفع حجّته وارفع درجته وأضى نوره وبيّض وجهه وأعطه ‏الفضل والفضيلة والمنزلة والوسيلة والدّرجة الرّفيعة»(44). خداوندا برهانش را آشكار و مرتبه‏اش را بلند و روشناييش را فروزان و رويش را سفيد گردان و به او فضل و برترى و مقام ودستاويز و درجه رفيع عطا فرما،   از اين دعا در مى‏يابيم كه به طور مستمرّ پيامبرصلی الله علیه واله وسلم و ائمه‏علیهم السلام در حال‏ تكامل هستند و درجات آنان بالاتر و افزونتر مى‏گردد و تكامل آنان به حيات‏ دنيوى محدود نمى‏شود. حضرات معصومين علیهم السلام در حيات اخروى همانند حيات ‏دنيوى كمالات اكتسابى خود را افزايش مى‏دهند.

      تكامل انسانهاى ديگر نيز در عالم برزخ متوقّف نمى‏شود. حضرت موسى‏بن جعفر علیه السلام مى‏فرمايند: «من مات من أوليائنا وشيعتنا ولم يحسن القرآن علّم في قبره ليرفع ‏اللَّه به من درجته، فإنّ درجات الجنّة على قدر آيات القرآن يقال له‏ اقرء وارق» (45). هنگامى كه يكي از دوستان و شيعيان ما فوت نمايد، اگر قرائت ‏قرآن او خوب نبود، در قبر به او قرائت را مى‏آموزند تا خداوند درجات وى را افزون‏تر نمايد، زيرا درجات بهشت به تعداد آيات ‏قرآن مى‏باشد و به او گفته مى‏شود بخوان و بالا رو.

 امام باقر علیه السلام مى‏فرمايند:

«إذا اصبت بمصيبة في نفسك أو مالك أو ولدك فاذكر مصابك برسول‏اللَّه 3 فإنّ الخلايق لم يصابوا بمثله قطّ» (48).

اگر در زندگى مصيبتى در جان يا مال يا فرزندانت ديدى مصايب‏ پيامبرصلی الله علیه واله وسلم را به ياد بياور زيرا هيچ مخلوقى (خلايق به‏صورت جمع ذكر شده است علاوه بر آن همراه با الف و لام جمع ‏آمده است كه شامل تمام آفريده‏هاى خداوند مى‏شود) همانند پيامبرصلی الله علیه واله وسلم مصيبت نديده است.

    پی نوشتها:

1) سورة سجده، آيه 24.

2) سورة انبياء، آيه 73.

3) سورة بقره، آيه 124.

4) سورة نساء، آيه 54.

5) سورة مريم، آيه 30.

6) سورة مريم، آيه 12.

7) سورة نساء، آيه 54.

8) سورة انبياء، آيه 23.

9) سورة آل عمران، آيه 74.

10) سورة مائده، آيه 54.

11) سورة ص، آيه 54.

12) كافى، جلد2 صفحة505.

13) سورة ذاريات، آيه 56.

14) نفس الرحمن، صفحة237.

15) تفسير رازى، جلد32 صفحة56.

16) مناقب آل ابى طالب، جلد3 صفحة18.

17) كشف الغمة، جلد2 صفحة74 و75.

18) انوار نعمانيّه، جلد2 صفحة373.

19) بحار الانوار، جلد67 صفحة393.

20) سورة حج، آيه 18.

21) سورة رعد، آيه 15.

22) نهج البلاغة، خطبه 108 جلد7 صفحة200.

23) نهج البلاغة، خطبه 1.

24) قصص الانبياء، جلد2 صفحة262.

25) المزار، صفحة281.

26) رجال نجاشى، صفحة277.

27) از منابع شيعه بنگريد به: مناقب آل ابى طالب، جلد2 صفحة326. و از منابع اهل سنت ‏بنگريد به: نهاية العقول في دراية الأصول (فخر رازى) صفحة114.

28) بحار الانوار، جلد41 صفحة51.

29) مثنوى معنوى، دفتر اول ابيات 3721 به بعد،

30) كافى، جلد2 صفحة197.

31) كافى، جلد5 صفحة28 – بحار الانوار، جلد21 صفحة361.

32) منية المريد، صفحة116.

33) سورة اخلاص، آيه 1.

34) بحار الانوار، جلد39 صفحة57.

35) تاريخ پيامبران، علّامه مجلسى جلد2 صفحة1045.

36) تاريخ پيامبران، علّامه مجلسى جلد1 صفحة561.

37) بحار الانوار، جلد40 صفحة153.

38) مناقب آل ابى طالب، جلد2 صفحة105.

39) بحار الانوار، جلد42 صفحة275.

40) ارشاد مفيد جلد2 صفحة13، منتهى الامال صفحة275.

41) سورة بقره، آيه 201.

42) سورة اسراء، آيه 79.

43) جامع احاديث شيعه، جلد5 صفحة327.

44) مزار، صفحة667.

45) كافي، جلد2 صفحة606.

46) بصائر الدرجات، صفحة412.

47) معلَّم: آموزش داده شده.

48) كتاب الزهد، صفحة12.

49) مناقب آل ابى طالب (ابن شهر آشوب)، جلد3 صفحة216.
 
 


جستجو