در بيان سيره و شخصيّت رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم دو نكته بسيار مهم وجود دارد؛ 1. تاريخ نگارى 2. سيره نويسى. تاريخ نگارى يعنى تحقيق و تفحّص در چگونگى و كيفيّت سلوك آن حضرت اعم از: سلوك شخصى، خانوادگى، اجتماعى، جايگاه رسالت و نبوّت، ابلاغ و تبليغ و بالاخره حكومت ميان مردم؛ بنابر اين، تاريخ نگارى و نقل در وقايع تاريخى، سير در همه اين مسائل است؛ ولى سيره نويسى دريافت چرايى و ريشهيابى همه اينها است؛ مثلاً درباره ويژگىهاى شخصى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم چگونگى سلوك ايشان با مردم يا خانوادشان نقل شده است؛ امّا چرا ايشان صلى الله عليه و آله و سلم چنين رفتارى داشتند و دليل سلوكشان چه بود، اين همان سيره است نه سير در تاريخنگارى. از اين رو اگر روش و سلوك حضرت صلى الله عليه و آله و سلم ريشهيابى شود معلوم مىگردد كه تمام منشها و اعمال و رفتار رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، ريشه در فضائل ذاتى انسانى ايشان دارد؛ يعنى اگر مىگوييم ايشان رحمة للعالمين است يعنى نسبت به ديگران رحم، مهر و محبّت دارد؛ امّا اين مهر ورزى و رحمت مصنوعى و ساختگى نيست. در ادامه به تبيين اين مطلب خواهيم پرداخت.
طلب صبورى كردن
در ملكات اخلاقى دو گونه علل رفتارى داريم. در روايات بسيار تأكيد شده است كه حليم باشيد، صبور باشيد، خشونت به خرج ندهيد، تندى نكنيد و… حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايند: « إنّ لم تكن حليما فتحلَّم »[1]. اگر بردبار نيستى، پس از خود بردبارى نشان ده. بعضى انسانها ذاتا آرام و صبور هستند؛ امّا يك وقت نه خدا اين فطرت را به او داده است و نه خودش موفّق شده كه تمرين كند آدم صبورى باشد؛ يعنى آدم تند و عصبى مزاجى است؛ امّا دستور داريم كه آدمهاى تند مزاج در برخورد با ديگران تحلّم كنند يعنى حلم ورزى داشته باشند و خودشان را كنترل كنند. اكنون مىخواهيم بررسى كنيم كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از كدام مقوله است. آيا انسان تند خو و عصبى مزاجىست كه با كمترين حادثه بر آشفته مىشود ولى از خود صبورى و بردبارى نشان مىدهد؛ يا نه اصلاً، خلقتا و فطرتا بشرى آرام و صبور است و خدا آن فطرت ذاتى را مىستايد؟
رحمت الهى
همانطور كه مىدانيد رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در سرزمينى به رسالت برانگيخته شدند كه مردمش در جهل و نادانى كامل به سر مىبردند. بايد بررسى كرد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چگونه توانستند در قلب سخت و سنگ آنان رسوخ كنند و چگونه توانستند منش و رفتار جاهلانه آنان را تغيير دهند. براساس تصريح قرآن مجيد رحمت الهى شامل حال پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گرديد و رحم، مهر و عطوفت نسبت به مخلوقات در وجود ايشان صلى الله عليه و آله و سلم نهاده شد و به همين دليل رحمة للعالمين ناميده شدند.
خداوند مىفرمايد: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ»[2]. به بركت رحمت الهى در برابر آنان نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مىشدند، پس آنها را ببخش.
نكته دوم اين است كه رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بر مواضع انسانى و ملكات اخلاقى ثبات و استوارى دارند و تحت هيچ شرايطى مسير فطرى و انسانى ايشان عوض نمىشود. جريان صحيح زندگى ايشان همواره بر پايههاى اصولى تغييرناپذير استوار است؛ به طورى كه در بهترين يا سختترين شرايط از آن اصول اساسى انسانى دست بر نمىدارند و آنچه عقل سليم بشرى آن را قبيح مىشمرد، در هيچ يك از شئون زندگى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم ديده نمىشود حتّى براى يك هدف صحيح و مقدّس.
در راستاى هدف
با كمى تحقيق و پژوهش در مىيابيم هدف رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از رسالتشان اين بود كه انسان را از فرش به عرش برساند؛ امّا نكته قابل توجّه اين است كه آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين مسير از هر وسيلهاى استفاده مىكنند تا به آنچه خداوند متعال از ايشان خواسته دست يابند؟! گفتنى است كه اين مقوله در بعضى افراد به گونهاى فراموش شده است؛ يعنى گاهى براى رسيدن به هدفشان به هر وسيله و نظر دست مىيازند و حتّى آن را قانونى و شرعى فرض مىكنند. اينان مىگويند كه اگر هدف مقدّس شد، مىتوان هر وسيلهاى را براى رسيدن به اين هدف به كار گرفت. اصطلاحا هم مىگويند: « الغايات تُبرّر المبادي ». اهداف، همه وسايل را توجيه مىكند.
امّا در سيره رفتارى و عملى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هرگز چنين چيزى ديده نشده است، ايشان حتّى براى غلبه بر دشمن يا پياده كردن دين در جامعه و… حاضر نمىشوند از امور غير مشروعى مانند دروغ، فريب و… بهره ببرند. بعد از يكى از جنگها يك عرب بيابان گرد با لحنى جسورانه به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گفت:
« إعدل يا محمّد! ». اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم! عدالت پيشه كن و در تقسيم غنائم عدالت را رعايت كن.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم در پاسخ اين مرد عربى كه هنوز تربيتش كامل نبود، با تبسّم فرمودند:
« ومن يعدل إذ لم أعدل؟ »[3]. اگر من با عدالت رفتار نكنم، چه كسى عادل خواهد بود؟! نرمشى اين چنين در برابر رفتارى خشن از جانب شخص اول جامعه اسلامى، نمودى از پايبندى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به موازين و اصول اخلاقى انسانىست.
ريشههاى رفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
با توجّه به روايتى كه گفته شد، بايد با توجّه به آيات قرآن مجيد و دقّت در چنين نقلهايى به نكاتى رسيد كه ريشه اعمال و رفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را به ما نشان دهد.
1. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند عدل و دادگسترى جزء شريعت و روش من است. اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اول نهج البلاغه بعد از بيان خلقت عالم، توحيد، ملائكه و انبياء عليهم السلام درباره رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند: « بعث اللّه سبحانه محمّدا رسول اللّه، لإنجاز عدتِه وإتمام نبوّتِه »[4].خداى سبحان، براى وفا به وعده خود و كامل گردانيدن دوران نبوّت الهى، حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و سلم را مبعوث كرد.
اميرمؤمنان عليه السلام سخن از وعده خداوند به ميان مىآورند. خداوند سبحان درباره وعده خود مىفرمايد:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[5].ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.
خداوند مىفرمايد: ما پيامبران را براى تحقّق يك امر فرستاديم، همه انبياى الهى را با بيّنه و برهان (قرآن و كتاب آسمانى) فرستاديم تا در عالم آفرينش، عدل و دادگسترى حاكم شود.
بنابر اين اگر كسى از شما سؤال كرد: خداوند به چه علّت اين همه پيغمبر فرستاد؟ پاسخ يك كلمه است: براى عدل. پس عدالت، غرض نهايى از بعثت است.
2. نكته ديگرى كه از اين سلوك رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم برداشت مىشود اين است كه همه مردم حق دارند عدالت را از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مطالبه كنند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز به عنوان رهبر جامعه اسلامى با روى گشوده برخورد نموده، پاسخ اين مطالبه مردمى را مىدهند. در نتيجه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به عنوان سفير الهى، به وضوح هدف خداوند متعال از فرستادن انبياء عليهم السلام را پياده نموده و خود را در مقابل مطالبه مردمى براى عدالت، پاسخگو مىدانند.
ارسال پيام خداوند بدون اعمال ظلم
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وظيفه داشتند آنچه را از خداوند متعال به ايشان رسيده بود، بدون هيچ تغييرى به مردم برسانند؛ امّا براى انجام اين عمل، هرگز به ظلم و ستم يا بهرهگيرى از قدرت رو نياوردند؛ چرا كه خداوند از ايشان چنين نخواسته بود. ايشان براى رساندن پيام الهى هيچ تبعيضى قائل نشدند و دستور يافتند كه خود را همچون آنان بدانند.
خداوند سبحان در سوره مبارك ق مىفرمايد: «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ * وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ * وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ * يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ * إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ * يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعاً ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ * نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ»[6]. در برابر چه آن آنها مىگويند شكيبا باش و پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب، تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور * در بخشى از شب او را تسبيح كن و بعد از سجدهها * و گوش فرا ده و منتظر روزى باش كه منادى از مكانى نزديك ندا مىدهد * روزى كه همگان صيحه رستاخيز را به حق مىشنوند، آن روز، روز خروج از قبرها است * ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم و بازگشت تنها به سوى ما است * روزى كه زمين به سرعت از روى آنها شكافته مىشود و از قبرها خارج مىگردند و اين جمع كردن براى ما آسان است * ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم و تو مأمور به اجبار آنها به ايمان نيستى، پس به وسيله قرآن، كسانى را كه از عذاب مىترسند متذكّر ساز. محل شاهد آيه آخر است: «وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ»؛ اى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم! تو بدان كه حق ندارى به مردم ظلم و ستم كنى، حق ندارى هرگونه كه خواستى با مردم معامله كنى، خدا براى تو مسير خاصّى را مقرّر كرده است. « إنّما أنت داعٍ »[7]. تو فقط وظيفه دعوت دارى.
اين روش را عرب باديه نشين هم فهميده بود؛ لذا آن عرب هايى كه وقتى قدرتى را مىديدند وحشت و هراس همه وجودشان را فرا مىگرفت، در برابر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم اينگونه سخن مىگويند. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم براى اينكه اين راه هدايت مردم را هموار سازند تلاش مىكنند تمامى نشانههاى تفاوت و تمايز ميان خود و مردم را بردارند تا مردم هيچ تفاوتى بين خودشان و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلماحساس نكنند. تمام كوشش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين است كه احساس تياز و برترى ميان خود و مردم را بر طرف كنند و آثار كبريايى و جبّاريت را از مباحث عظمت معنوى و مقام نبوّتش دور نمايد.
خداوند سبحان از زبان رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ»[8]. بگو من هم بشرى مانند شما هستم، تنها به من وحى مىشود. تا كنون با استفاده از ايات شريف قرآن و نقلهاى تاريخى، روشن كرديم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم راه درست اجراى عدالت را در همگونى و برابرى خود با مردم مىديدند. در ادامه سخن نمونه ديگرى را نقل مىكنيم تا سعى و تلاش نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلمدر شكستن فرهنگ حكومت و هم طراز سازى مردم و حاكم آشكارتر شود.
شيخ طبرسى قدسسره در مكارم الاخلاق نقل مىكند:
« أتى النّبي صلى الله عليه و آله و سلم رجلٌ يكلّمه فأرعَدَ، فقال: هوّن عليك فلستُ بملكٍ، إنّما أنا ابن امرأةٍ كانت تأكل القد [القديد بمكّة] »[9].مردى نزد رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم آمد در حالى كه بدن او مىلرزيد، رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: بر خود سخت مگير كه من پادشاه نيستم، من فرزند خانمى هستم كه در مكه گوشت خشكيده مىخورد. براساس اين فراز تاريخى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىكوشند تا به مخاطب خود اين نكته را تفهيم نمايند كه ما با شما هيچ فرقى نمىكنيم. در برخى از روايات چنين آمده است: من فرزند خانمى هستم كه با دست خودش بز مىدوشيد.
همه اصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم اجراى عدالت صحيح را با چشمان خودشان مشاهده مىكنند. پيامبرى كه خدا برگزيده و مقام خاتميّت را از ميان همه انبيا عليهم السلام به ايشان صلى الله عليه و آله و سلم بخشيده، همه آثار و علائم برترى جويى خويش را كنار مىگذارد و به حكم قرآن مىفرمايد: من مثل شما هستم، مادرم مثل مادران شما و پدرم نيز مانند پدران شما بوده و هيچ امتيازى بر شما ندارم. در بخشى از خطبه غرّايى كه حضرت صلى الله عليه و آله و سلم در منا خواندند، فرمودند كه من از قريشم، من پيامبرم… تا اينكه فرمودند: و هيچ فخرى بر شما ندارم. ايشان با اين سيره مىخواهند اولين گام در درس عملى خود را بردارند و تفوّق و تمايز را كه زشتترين و زنندهترين نشانه ظلم به ديگران است، از بين ببرند.
الگوهاى رفتارى
با اندكى تأمّل و تدبّر در زندگى رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به رفتارهاى زيبا و خدا پسندانهاى از ايشان دست خواهيم يافت كه همه و همه نشان از روح بلند و آسمانى ايشان دارد و شايسته است شيعيان و پيروان واقعى حضرت بدين الگوها رو آورند و آنها را در رأس رفتار و اعمال خود قرار دهند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: « خمسٌ لا أدعهنّ حتّى الممات، الأكل على الحضيض مع العبيد وركوبي الحمارَ مؤكفا وحلبى العنزَ بيدي ولبس الصوفِ والتسليمَ على الصبيانِ لتكون سنّةً من بعدي »[10].پنج چيز است كه تا هنگام مرگ از آن دست بر نمىدارم: 1. روى زمين مىنشينم و با بردگان غذا مىخورم. 2. بر الاغ بدون يراق و زين سوار مىشوم. 3. با دست خودم بز را مىدوشم. 4. لباس پشم مىپوشم. 5. به بچهها سلام مىكنم تا بعد از من هم ديگران ياد بگيرند همين گونه عمل كنند. كسى كه شيوه رفتارى او با ديگران اين چنين است، او مىتواند شعار عدالت خواهى دهد و پرچم مبارزه با ظلم را به اهتزار در آورد.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و زن بيابان نشين
در كتب معتبر روايتى از ابن مسكان ـ كه از رجال بزرگوار و از اصحاب اجماع است ـ با واسطه از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده است:
« مرَّت امرأةٌ بذية برسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم وهو يأكل وهو جالس على الحضيض، فقالت يا محمّد صلى الله عليه و آله و سلم! واللّه إنّك لتأكل أكل العبد وتجلس جلوسه، فقال لها رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم: ويحك أيّ عبد أعبد منّي؟ قالت: فناولني لقمةً من طعامك فناولها، فقالت: لا واللّه الّتي في فمك، فأخرج رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم اللقمة من فمه فناولها فأكلتها. قال أبوعبداللّه عليه السلام: فما أصابها داءٌ حتّى فارقت الدّنيا روحها »[11].
روزى زن بد زبانى از كنار پيغمبر گذر كرد در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روى زمين نشسته و مشغول غذا خوردن بودند. پس گفت: يا محمّد صلى الله عليه و آله و سلم! به خدا سوگند همانند بردهها نشستهاى و غذا مىخورى و مثل آنها مىنشينى و بلند مىشوى. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: كدام بندهاى را سراغ دارى كه بندگىاش از من بيشتر باشد؟ آن زن عرض كرد: يك لقمه از آن نانى كه مىخوريد به من بدهيد. حضرت يك لقمه گرفتند و به دست آن زن دادند، عرض كرد: نه يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! همان لقمهاى كه در دهانتان هست مىخواهم. حضرت لقمه را از دهان مبارك بيرون آوردند و زن آن لقمه را خورد. حضرت امام صادق عليه السلام مىفرمايند: وى تا زنده
بود هيچ بيمارى سراغش نيامد.
انسان وقتى چيزى را دوست دارد براى رسيدن به آن تلاش مىكند. رفتارتان را براساس همان چيزى كه در فطرت شما وجود دارد تنظيم كنيد. عدالت خواهى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسيرى كه ايشان انتخاب كردهاند با مهر ورزى و رحمت ذاتىشان هيچ منافاتى ندارد. درباره بعضى از خلفا و حكام گفتهاند كه آنها براى اِعمال عدالت به تندى و افراطگرى روى آورده بودند. وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام در مورد آن خليفه سخن مىگويند، مىفرمايند: « حتّى مضى الأوّل لسبيله فأدلى بها إلى فلانٍ بعده… فصيّرها في حوزة خشناء يغلظ كلمها ويخشن مسّها ويكثر العثار فيها والاعتذار منها »[12].تا اينكه خليفه اول به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد… كه مجموعهاى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود. او دلش مىخواست در اين مسير عدالت را به نمايش گذارد؛ امّا لغزش مىكرد. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در مسير عدالت خواهى خويش هيچ لغزشى نداشتند؛ چون مطابق با فطرتشان عمل مىكردند. تصوير رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم از عدالت يك فضيلت بشرى نيست؛ بلكه تخلّق به اخلاق الهى است؛ چون خدا عادل است، عدالت را دوست دارد.
استوارى نظام خلقت
انسان، با هر نگاهى به خلقت متوجّه خواهد شد كه اين نظام (خلقت) براساسى عدل و داد بنا نهاده شده و اگر غير از اين بود، هرگز سنگى بر سنگى قرار نمىگرفت.
خداوند متعال مىفرمايد:
«عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الاْءِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ * الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ»[13].
قرآن را تعلّم فرمود * انسان را آفريد * به او بيان را آموخت * خورشيد و ماه با حساب منظمى مىگردند.
نظام خلقت براساس عدل و داد استوار است. رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند:
« بالعدلِ قامت السماواتُ والأرضُ »[14].آسمان و زمين براساس عدل و داد استوار است. يعنى خدا قادر مطلق به ما كان وما يكون است و ظلم را بر خود حرام كرده؛ لذا عدل فريضه تكوين وتشريع است، عدل وظيفه وفريضه اخلاقانسانى والهىاست.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم همه اسباب تبشير و تنذير را به كار مىگيرند و در جايى كه مىخواهند به مردم بگويند ظلم نكنيد و عادل باشيد، مىفرمايند:
« اتّقوا الظّلمَ فإنّ الظّلمَ ظلماتٌ يومَ القيامةِ »[15]. از ظلم كردن بپرهيزيد؛ زيرا ظلم، تاريكى قيامت است.
حضرت صلى الله عليه و آله و سلم براى كسانى كه خيلى دوست دارند در زندگى دنيا و آخرتشان راحت باشند، جملاتى مىفرمايند و ظالم را از عكس العمل خداوند و عاقبت سياه ظلم بر حذر مىدارند. به چند مورد از اين كلمات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم توجّه فرماييد.
« اتّقِ دعوةَ المظلومِ فإنّه ليس بينَها وبينَ اللّهِ حجابٌ »[16]. از دعاى مظلوم پرهيز كن، به درستى كه ميان او و خدا هيچ حجابى وجود ندارد.
« اتّقوا المظلومَ، ويفتح له أبوابُ السّماءِ، ويرفع فوق الغمام ويقول الربُّ: وعزّتي وجلالي لأنصرنَّك ولو بعد حينٍ »[17].از نفرين مظلوم بترسيد! كه اگر نفرين كند، درهاى آسمان گشوده مىشود و از ابرها عبور مىكند، پس خداوند مىفرمايد: به عزّت و جلالم قسم كه تو را يارى مىكنم؛ هر چند بعد از گذشت زمان.
« اتّقوا دعوةَ المظلوم فإنّها تصعد إلى السماءِ كأنّها شرارةٌ »[18]. از نفرين ستم ديده بترسيد! زيرا مانند شعله آتش به سوى بالا مىرود.
خداوند به كسانى كه واقعا عافيت طلب هستند، مىفرمايد: مراقب باشيد! اگر سلامت دنيوى و اخروى مىخواهيد مبادا ظلمى كنيد؛ زيرا ناله مظلوم شراره و اخگرى است كه همه خوبىهاى دنيا و آخرت را مىسوزاند. اين يك بيان براى كسانى است كه به قيامت كاسب كارانه مىنگرند؛ يعنى اهل معامله هستند، نماز مىخوانند، بهشت مىخواهند، روزه مىگيرند، براى رسيدن به بهشت است و…. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در بيانى ديگر مىفرمايند:
« اتّقوا المظالمَ ما استطعتم، فإنّ العبد يجيء بالحسناتِ يومَ القيامةِ، يرى أنّها ستنجيه، فما زال عبدٌ يقول: يا ربّ! ظلمني عبدك مظلمةٌ، فيقول: إمحوا من حسناتِه وما يزال كذلك حتّى ما تبقى له حسنةٌ »[19].تا جايى كه مىتوانيد از ظلم كردن بپرهيزيد كه روز قيامت بندهاى پروندهاى از كارهاى خوب با خودش مىآورد و فكر مىكند اعمال صالحش او را نجات مىدهد؛ امّا ناگهان بندهاى مىآيد و مىگويد: خدايا! اين بنده تو به من ظلم كرده، آن وقت خداوند در مقام قضاوت مىفرمايد: از خوبىهاى او برداريد و به مظلوم
بدهيد، همين طور بر مىدارند و در پرونده مظلوم قرار مىدهند؛ امّا مظلوم راضى نمىشود تا اينكه چيزى از حسنات ظالم باقى نمىماند.
فرصت را غنيمت شمريد
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى كسانى كه از كيفر الهى در دنيا و آخرت وحشت دارند، مىفرمايند: « إنّ اللّهَ ليُملى للظالمِ حتّى إذا أخذه لم يفلته »[20]. خدا به ظالم مهلت مىدهد؛ امّا اگر جانش را گرفت ديگر گريزى نيست.
در اين باره خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد: «وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْماً وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ»[21]. آنها كه كافر شدند و راه طغيان پيش گرفتند تصوّر نكنند اگر به آنها مهلت مىدهيم، به سودشان است ما به آنها مهلت مىدهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها عذاب خوار كنندهاى آماده شده است.
آموزش عملى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به عدالت
خداوند متعال رسولش را از ميان آدميان برگزيد و رفتارها و كردارهايى را كه خود مىپسنديد در او به تجلّى درآورد تا الگويى راستين براى پيروانشان باشند. پس مطالعه و دقّت در سيره عملى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و ادامه دادن همان راه، شايستهترين كار است.
يك روز حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بر منبر فرمودند:
« فمن كنتُ جلدت له ظهرا، فهذا ظهري فليستقد منه… من أخذتُ له مالاً، فهذا مالي فليأخذ منه »[22].
آن كس را كه من [بيجا و اشتباه] تازيانه زدهام، هم اكنون اين بدن من براى قصاص در اختيار اوست و از هر فردى كه مالى را [بى مناسبت] گرفتهام اين مال و ثروتم در اختيار او است، بازستاند.
همه مىدانند كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم نه مالى از كسى تصرّف كرده، نه به كسى احجاف كرده و نه به كسى ضربهاى زدهاند، فقط براى اينكه شدّت علاقهشان را به عدل و دادگسترى نشان بدهند مىفرمايند:
« من كانت عنده مظلمةُ من أخيه من عرضِه أو ماله، فليتحلّله اليومَ قبلَ أن يؤخذَ حين لا يكون دينارٌ ولا درهمٌ إن كان له عملٌ صالحٌ اُخذ منه بقدرِ مظلمتِه وإن لم يكن له اُخذ من سيّئاتِ صاحبهِ فجُعلت عليه »[23].
هر كس نسبت به آبرو يا مال برادر خود ستم كرده، پيش از آنكه نه درهم و نه دينارى باشد، از او حلاليّت بخواهد زيرا در روز قيامت به مقدار ستمش از اعمال صالح او مىكاهند، و اگر عمل نيكى نداشته باشد از اعمال بد ستمديده مىكاهند و به اعمال ستمكار مىافزايند.
علاقه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به حاكميّت عدل
يكى از رفتارهاى آسمانى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و نيز ائمّه اطهار عليهم السلام اين بود كه هميشه و در همه حال به انسانها مدد مىرساندند و به اشكال مختلف آنان را يارى مىكردند.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند: « اُنصر أخاك ظالما أو مظلوما. قيل: كيف أنصرُه ظالما؟ قال صلى الله عليه و آله و سلم: تحجزه عن الظلمِ، فإنّ ذلك نصرُه »[24].برادرت را يارى كن چه ظالم باشد و چه مظلوم. گفته شد: يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! ظالم را چگونه مىتوان يارى كرد؟ حضرت فرمودند: يارى او اين است كه او را از ظلم كردن بازدارى.
همچنين مىفرمايند: « إنّ النّاسَ إذا رأوا الظالمَ فلم يأخذوا على يديه، يوشك أن يعمّهم اللّهُ بعقابِه »[25]. اگر مردم ظالمى را مىببينند كه ظلم مىكند و جلوى او را نگيريدند، نزديك است كه خداوند همه آن مردم را عذاب نمايد. و در روايتى ديگر مىفرمايند: « إذا عجزتْ اُمّتي عن أن تقولَ للظالمِ يا ظالم! فقد تودّع منها »[26]. اگر امّت من نتوانند به ستمگر بگويند: ظالم، بايد آن امّت را فراموش كرد. اگر در جامعهاى مردم جرئت نكنند به ستمگر بگويند تو ستم مىكنى، اين امّت بايد با حياتش خدا حافظى كند؛ زيرا در سراشيبى سقوط قرار گرفته است.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند: « أفضلُ الجهادِ كلمةُ عدلٍ عند إمامٍ جائرٍ »[27]. بالاترين جهاد بيان سخن عدل در برابر پيشواى ستمگر است.
جهاد اين نيست كه شمشير يا اسلحه به دست بگيريد. بالاترين و با فضيلتترين مجاهده اين است كه يك ظالم قدرتمند را از ظلمش آگاه كنى. گاهى يك ظلم از انسانى كه در مسند قدرت است صادر مىشود، عظمت و بزرگى آن ظلم به اندازه دامنه قدرت او است، گاهى هم از افراد عادى و فرو دست اجتماع صادر مىشود.
حضرت صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند: « ستكون بعدي اُمراء يكذّبون ويظلمون فمن دخل عليهم فصدّقهم بكذبِهم وأعانهم على ظلمِهم، فليس منّي ولا أنا منه »[28].پس از من حاكمانى خواهد آمد كه دروغ مىگويند و ستم مىكنند، هر كس بر آنان وارد شود و دروغ آنان را تصديق كند و آنان را بر ستم يارى كند، از من نمىباشد و من هم از او نمىباشم.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند: اگر دستگاهى و صاحب قدرتى ظلم كرد و دروغ گفت و ديگران هم او را تصديق كردند، من از آنها بيزارم و آنها از من نيستند و من هم از آنها نيستم، حتّى اگر اسم مسلمان بر خودشان بگذارند. جامعهاى كه معاويه بر آن حكومت مىكند، جايگاه ستم بر مردم است و داعيه مسلمانى هم دارد، آيا واقعا اينها رهروان راه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلمهستند؟ گاهى آدمى در خانه به زن و فرزندش ستم مىكند، گاهى يك معلم در كلاس درسش ستم مىكند، بنابر اين دايره ظلمها متفاوت است؛ مثل سنگى كه داخل آب مىافتد و امواج مختلفى ايجاد مىكند؛ يعنى ظلم اشكال مختلفى دارد، گاهى در رفتار و فعل است، گاهى در گفتار و قول است، گاهى در احساس و نفسانيّات است و… رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم با تمامى مظاهر ظلم به مبارزه برخاستند چه ظلمى كه با حركت ناپسند يا سخن زشت اتّفاق بيفتد وچه ظلمى كه ضمير پاك انسان منزّهى را آلوده كند.
ظلم عملى
گاهى ظلم در شكل عملى ظاهر مىشود. اين اعمال ظالمانه براساس اهميّت و بزرگى نزد خداوند متعال در روز قيامت مورد محاسبه الهى قرار مىگيرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد: « أوّلُ ما يقضى يومَ القيامةِ الدّماءُ »[29]. خون، اوّلين چيزى است كه در محكمه الهى در روز قيامت مورد محاسبه و قضاوت قرار مىگيرد.
« زوالُ الدّنيا أهونُ على اللّهِ من دمٍ سفك بغيرِ حقٍ »[30]. زوال و نابودى دنيا نزد خدا آسانتر از خونى است كه به نا حق ريخته شود.
« لو أجتمع أهلُ السّماءِ وأهلُ الأرضِ على قتلِ امرءٍ، يعذّبهم اللّهُ »[31]. اگر تمام مخلوقات آسمانى و همه موجودات زمينى در خون يك انسان شريك باشند خدا همه آنان را عذاب مىكند.
اين پرچم عدالت خواهى رسول خاتم صلى الله عليه و آله و سلم است. از همه اينها بالاتر فرمودهاند:
« لا يقفنَّ أحدُكم موقفا يقتل فيه رجل ظلما، فإنّ اللعنةَ تنزلُ على من حضره حينَ لم يدفعوا عنه، ولا يقفنّ أحدُكم موقفا يضرب فيه رجلٌ ظلما فإنّ اللعنة تنزل على من حضره حين لم يدفعوا عنه »[32].
در جايگاهى كه فردى را مظلومانه مىكشند، قرار نگيريد، زيرا لعنت الهى بر هر كس كه در آن جايگاه باشد و از مقتول دفاع نكند، نازل مىشود و در جايگاهى كه فردى را مظلومانه مىزنند قرار نگيريد، زيرا لعنت الهى بر هر كس كه در آن جايگاه باشد و از مظلوم دفاع نكرده باشد، نازل مىشود.
« من أشار إلى أخيه بحديدةٍ فإنّ الملائكةَ تلعنه حتّى يدعَه »[33]. اگر كسى با يك آلت ترسناك مانند آهن به طرف برادرش اشاره كند تا زمانى كه آن را بيندازد مورد لعنت ملائكه قرار مىگيرد. لذا وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم شنيدند كه در مسير هجرت خانواده ايشان از مكه، شخصى آنان را تعقيب كرد و زينب ـ دختر خوانده پيامبر ـ در آنجا حامله بود و بر اثر ترس جنيناش را سقط كرد، حضرت وقتى وارد مكه شدند خون اين فرد را مباح دانستند[34].
البتّه اين روضه با ايّام فاطميّه عليهاالسلام مناسبت دارد،ولى سؤال از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم اين است، يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! اگر شما بوديد آنهايى كه به در خانه دختر واقعى شما، حضرت فاطمه عليها السلام حمله كردند و فاطمه عليها السلام را پشت در قرار دادند و به صورتش سيلى زدند و با غلاف شمشير پهلوى ايشان را مجروح كردند، با آنها چه مىكرديد؟ آيا خون آنها را مباح نمىكرديد؟ آيا آنها مهدور الدم نبودند؟
ظلم و تعدّى به آبروى ديگران
مرد عربى محضر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و عرض كرد: يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم!« إنّي رجلٌ لا أصبر على النساء، رخّصني في الزنا ». من مردى هستم كه در مقابل زنان بى تابم، به من اجازه بدهيد زنا كنم. رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:« هل تحبّ الزنا لاُمّك ». آيا دوست دارى كسى به مادرت تجاوز كند؟ گفت: نه يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! فرمودند: « هل تحبّ الزنا لاُختك ». آيا دوست دارى كسى به خواهرت تجاوز كند؟ گفت: نه يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم!
فرمودند: « هل تحبّ الزنا لابنتك ». آيا دوست دارى كسى به دخترت تجاوز كند؟ عرض كرد: نه يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! بعد فرمودند: مردم همه در اين حالى كه تو دارى مساوىاند، پس چطور مىخواهى به تو چنين اجازهاى بدهم؟! اين مرد چنان تحت تأثير قرار گرفت كه گفت: يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! مرا دعا كن. حضرت دستشان را روى قلب او گذاشتند و دعا فرمودند. آن مرد بعد گفت: بعد از اينكه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم دعا كردند، هيچ عملى نزد من قبيحتر و نفرتانگيزتر از زنا نبود.
ظلم در اموال
چشم دوختن به اموال ديگران يا استفاده نابجا از آن، آثار بدى را براى انسان به جا مىگذارد كه گاه آخرت او را ويران مىسازد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: « من ظلم قيد شبرٍ من الأرض، طوّقه سبع أرضين »[35]. اگر فردى به اندازه يك وجب به زمين مردم تعدّى كند، هفت طبقه زمين طوق گردنش مىشود. خيلىها اهل مسجد و دعا هستند؛ امّا دعايشان مستجاب نمىشود. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
«مطعمُه حرامٌ ومشربُه حرامٌ وملبسُه حرام فانّى يستجاب لذلك »[36].خوراك او حرام، نوشيدنى او حرام و لباسش حرام است، با اين حال چه دعايى از او مستجاب شود؟! پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم غلامى به نام مدعم داشتند. در يكى از جنگها در حالى كه داشت بار پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را روى زمين مىگذاشت، هدف تير قرار گرفت و كشته شد. اصحاب براى تسليت نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم رفتند، حضرت فرمودند:
« كلاًّ… إنّ الشّملة لتلتهب عليه نارا أخذها من الغنائم يوم خيبر »[37]. آن بالا پوشى كه او از غنيمتهاى روز خيبر دزديد، الآن موجب آتش گرفتن همه وجودش شد.
برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با مأمور جمع آورى زكات
يكى از مأموران رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پس از جمع آورى زكات نزد حضرت رفت و آنچه آورده بود نزد ايشان گذاشت. علاوه بر آن چيزهايى را هم كنارى گذاشت و گفت: يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! اينها را مردم به خودِمن هديه دادند. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بر منبر رفتند و خطبهاى خواندند: « أمّا بعد فإنّي استعمل الرّجل منكم على العمل ممّا ولاّني اللّه، فيقول: هذا لكم وهذا هديّة اُهديت لي، أفلا جلس في بيتِ أبيه واُمِّه حتّى تأتيه هديّتُه، واللّهِ لا يأخذ أحدٌ منكم شيئا بغير حقّه إلاّ لقى اللّهَ يحمله يوم القيامة »[38]. من گاهى كسى از شما را بنابر مأموريّت الهى براى كارى مأمور مىكنم. پس آن را كه من فرستادم مىگويد: اين مال شما است و اين هديهاى است كه مردم به خود من دادند، اگر راست مىگويد چرا در خانه پدر و مادرش ننشست تا هداياى او بيايد. به خدا سوگند! اگر چيزى را بدون اينكه حق داشته باشيد از مردم بگيريد بار سنگينى است كه برگردن شما خواهد بود تا روز قيامت.
ظلم گفتارى
در رابطه با ظلم و ستمى كه از زبان صادر مىشود، سخن بسيار وجود دارد، امّا به عنوان نمونه به روايتى از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلماشاره مىنماييم. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايند: « المسلم من سلم المسلمون من لسانه ويده »[39]. مسلمان كسى است كه ديگر مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند.و در روايتى ديگر مىفرمايند: « فالرجلُ يتكلّم بالكلمةِ الجفاءِ والباطلِ ليَضحكُ أو يُضحكَ، يهوي بها في جهنّم سبعين خريفا »[40].
مردى سخن زشت و باطل مىگويد تا بخندد يا بخنداند امّا با اين سخن به اندازه هفتاد پاييز در جهنّم سقوط مىكند. به عدالت سخن بگوييد كه مرد يك كلمه مىگويد مبالات در القاى اين كلمه ندارد (عدالت را رعايت نمىكند) و با همين يك كلمه هفتاد پاييز به جهنم مىرود. در قرآن مجيد مىخوانيم:
«مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»[41].
انسان هيچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر اينكه همان دم فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموريّت [و ضبط آن] است.
« سباب المؤمن كالمشرفِ على الهلكةِ »[42].
بدگويى كردن به مؤمن مساوى با نابود كردن خود است.
« إنَّ أبغضَ خلقِ اللّه عبدُ اتّقى النّاسُ لسانهَ »[43].
نزد خداوند بدترين مردم كسانى اند كه ديگران از زبان او پرهيز داشته باشد.
پی نوشت ها:
[1] . بحارالأنوار ، جلد 68 صفحه 404 .
[2] . سوره آل عمران ، آيه 159 .
[3] . بحارالأنوار ، جلد 33 صفحه 339 و از منابع اهل سنّت: مسند احمد ، جلد 3 صفحه 355 .
[4] . نهج البلاغه ، خطبه شماره 1 .
[5] . سوره حديد ، آيه 25 .
[6] . سوره ق ، آيه 39 ـ 45 .
[7] . تفسير الجامع ، جلد 3 صفحه 423 .
[8] . سوره كهف ، آيه 110 .
[9] . مكارم الأخلاق ، صفحه 16 .
[10] . أمالى صدوق قدسسره ، صفحه 72 .
[11] . بحارالأنوار ، جلد 63 صفحه 430 .
[12] . نهج البلاغه ، خطبه 3 .
[13] . سوره الرحمن ، آيه 1 ـ 5 .
[14] . عوالى اللئالى ، جلد 4 صفحه 103 .
[15] . نهج الفصاحة ، صفحه 164 .
[16] . تذكرة الفقهاء ، جلد 2 صفحه 117 و از منابع اهل سنّت: صحيح بخارى ، جلد 3 صفحه 73 .
[17] . بحارالأنوار ، جلد 90 صفحه 349 و از منابع اهل سنّت: مسند أحمد ، جلد 2 صفحه 455 .
[18] . ميزان الحكمة ، جلد 2 صفحه 1781 و از منابع اهل سنّت: كنز العمّال ، جلد 3 صفحه 500 .
[19] . مجمع الزوائد ، جلد 10 صفحه 189 .
[20] . ميزان الحكمة، جلد 11 صفحه 36 واز منابع اهلسنّت: صحيح بخارى، جلد 5 صفحه 214 .
[21] . سوره آل عمران ، آيه 178 .
[22] . مجمع الزوائد ، جلد 9 صفحه 46 .
[23] . جامع السعادات، جلد 2 صفحه 242 واز منابع اهل سنّت: مسند أحمد ، جلد 2 صفحه 506 .
[24] . جامع السعادات ، جلد 2 صفحه 174 و از منابع اهل سنّت: كنز العمّال ، جلد 3 صفحه 414 .
[25] . التمهيد ، جلد 24 صفحه 315 .
[26] . الشيعه في الميزان ، صفحه 385 و از منابع اهل سنّت: مستدرك الحاكم ، جلد 4 صفحه 96 .
[27] . كافى ، جلد 5 صفحه 60 و از منابع اهل سنّت: سنن ابن ماجه ، جلد 2 صفحه 1329 .
[28] . الغدير ، جلد 11 صفحه 57 و از منابع اهل سنّت: مستند أحمد ، جلد 4 صفحه 243 .
[29] . بحارالأنوار، جلد 101 صفحه 382 واز منابع اهل سنّت: صحيح مسلم ، جلد 5 صفحه 107 .
[30] . ميزان الحكمة ، جلد 3 صفحه 2497 و از منابع اهل سنّت: كنز العمّال ، جلد 15 صفحه 32 .
[31] . الغدير ، جلد 11 صفحه 59 و از منابع اهل سنّت: سنن الكبرى ، جلد 8 صفحه 22 .
[32] . مجمع الزوائد ، جلد 6 صفحه 284 .
[33] . مستدرك الوسائل، جلد 9 صفحه 148 واز منابع اهلسنّت: صحيح مسلم، جلد 8 صفحه 34.
[34] . شرح نهج البلاغه ابن أبى الحديد ، جلد 18 صفحه 14 .
[35] . مسند أحمد ، جلد 6 صفحه 79 .
[36] . مسند ابن الجعد ، صفحه 296 .
[37] . صحيح مسلم ، جلد 1 صفحه 76 .
[38] . جامع السعادات، جلد2 صفحه 133 واز منابع اهلسنّت: صحيح بخاري، جلد 8 صفحه 66.
[39] . كافى ، جلد 2 صفحه 234 .
[40] . جامع الصغير ، جلد 2 صفحه 127 .
[41] . سوره ق ، آيه 18 .
[42] . كافى ، جلد 2 صفحه 359 و از منابع اهل سنّت: مجمع الزوائد ، جلد 8 صفحه 73 .
[43] . كافى ، جلد 2 صفحه 333 .
[44] . بحارالأنوار ، جلد 45 صفحه 146 .
[45] . بحارالأنوار ، جلد 45 صفحه 146 .