سليم قلبى است كه به لقاى پرودگار مىرسد و[در حاليكه] كسى به غير از خداوند در آن نيست و نيز فرمودند: هر قلبى كه در آن شك يا شرك باشد، [از سليم بودن] ساقط است و آنها (صاحبان قلب سليم) در دنيا زاهد شدند تا قلوب خود را براى آخرت مهيا كنند.
بنابراين كسى كه صاحب قلب سليم مىشود، دل و قلباش فقط جايگاه خداوند است و چيز ديگرى غير از خدا، در دل او جاى نمىگيرد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام ـ كه داراى « قلب سليم » بودند و در طول زندگى، فقط خداوند متعال را در دل خويش جاى داده بودند ـ مىفرمايند: « مارأيت شيئاً إلاّ ورأيت اللّه قبله وبعده ومعه »[4]. هيچ چيز را نديدم مگر اينكه خداوند متعال را قبل و بعد و همراه آن چيز ديدم.
نكته ديگر آنكه، براساس روايات، مطهرون، همان مقرّبون هستند كه در آيه دهم و يازدهم سوره واقعه آمده است. خداوند متعال مىفرمايد: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ * ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِّنَ الاْخِرِينَ»[5].
و [سومين گروه] پيشگامان پيشگاماند * آنها مقرباناند * در باغهاى پرنعمت بهشت [جاى دارند]* گروه زيادى [از آنها] از امّتهاى نخستيناند * و اندكى از امّتهاى آخرين.
با دقت در مطالب مذكور، معلوم مىشود كه بارزترين افرادى كه صاحب و دارنده قلب سليم هستند، حضرات معصومين عليهمالسلام مىباشند و همانطور كه بيان گرديد، روح، مأمور تعليم ايشان عليهمالسلام، از طرف خداوند است: «وَكَذَلِكَ أوْحَيْنَا إلَيْكَ رُوحاً مِّنْ أمْرِنَا»[6].
همانطور [كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم]، بر تو نيز روحى را به فرمان خود وحى كرديم.
اين روح هيچگاه از ايشان عليهمالسلام مفارقت نمىكند و همواره تا موقع مرگ در معيّت مقامِ عصمت است. حضرت امام صادق عليهالسلام، از اين روح، با مشخصاتى مانند مخلوقى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلام، ياد مىكنند[7].
مطلب ديگر اينكه، حضرات معصومين عليهمالسلام، هرگاه اراده كنند مطلبى را بدانند، توسط روح به ايشان عليهمالسلام القاء مىشود؛ به همين دليل، حضرات ائمه اطهار عليهمالسلام، همواره نسبت به همه چيز علم دارند و نيز به وسيلهى دريافت امور و مقدّرات همه مخلوقات در شب قدر، صاحب علم ويژه از طرف خداوند هستند.
خداوند متعال در اين باره مىفرمايد: «تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أمْرٍ»[8].
فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براى [تقدير] هر كارى نازل مىشوند.
همچنين با توجه به آيات و روايات، معلوم مىشود كه آيه تطهير، اختصاص به افرادى دارد كه داراى سه شرط باشند: الف ـ خودشان ادّعاى داشتنِ چنين امتيازى (عصمت و طهارت) را داشته باشند. ب ـ ديگران بتوانند در مورد آنها، چنين ادّعايى را مطرح نمايند. ج ـ چنين افرادى، براى اثبات ادّعاىشان، دليلى داشته باشند.
نكته ديگر آنكه، در مباحث پيشين بيان كرديم، هر چند آيه شريف تطهير، در سياق آيات وارده درباره همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، قرار گرفته است؛ امّا هيچ ارتباطى به آنان ـ از لحاظ عصمت و طهارت ـ ندارد؛ زيرا وجود اين آيه شريف در اين قسمت از قرآن، از باب ذكر علت است؛ به عبارت ديگر، خداوند فقط خواسته است همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ملزم به اطاعت از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نمايد، نه اينكه – طبق نظر اهل سنت ـ زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نيز جزو اهل بيت ايشان عليهمالسلام بوده و از مقام عصمت و طهارت برخوردار باشند.
آيهى تطهير و دستورات پنجگانه
خداوند متعال در ضمن آيات سوره مبارك احزاب، دستورات متعددى را براى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم صادر مىكند؛ از جمله اينكه: قدر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را بدانيد، با ايشان صلى الله عليه و آله و سلمسازگارى داشته باشيد، اهل دنيا نباشيد و موارد ديگر؛ اما در آيه تطهير به طور ويژه مىفرمايد: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأقِمْنَ الصَّلاَةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[9].
و در خانههاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليّت نخستين، [در ميان مردم ]ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد و خدا و رسولاش صلى الله عليه و آله و سلم را اطاعت كنيد؛ خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت [عليهمالسلام]دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.
بر اساس اين آيه شريف دستورات پنج گانهاى به همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم ابلاغ مىگردد. اين دستورات عبارتاند از:
الف ـ شما ـ همسران پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ـ مأمور هستيد كه در خانه بمانيد و خارج نشويد.
ب ـ اگر ضرورت اقتضا كرد كه از خانه بيرون آييد، حقّ تبرّج [ظاهر كردن زيبايىها] و بىپروايى از نامحرم را نداريد؛ چون اين عمل، مخصوص زنان جاهليّت نخستين بود و شما بايد كاملاً خودتان را بپوشانيد.
ج ـ مأمور هستيد نماز را به پا داريد و براى اقامهى آن، اهتمام كنيد نه اينكه فقط به خواندن دو ركعت نماز اكتفا كنيد.
د ـ اگر مالى داشتيد كه زكات به آن تعلّق دارد، بايد زكات آن را بپردازيد.
ه ـ در همه اوامر، بايد تسليم خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم باشيد.
تكليف زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اين آيه، به خوبى مشخص شده است. از سوى ديگر، هر انسان خردمندى به حكم عقل، درمىيابد كه بايد فرمان مولاى خودش را ـ كه همه قدرت و هستى به دست او است ـ اطاعت كند و لذا وجوب اطاعت خدا، امرى فطرى بوده و نياز به دليل شرعى ندارد.
اين در حالى است كه خداوند عالم و حكيم، به خوبى مىدانست كه در آينده، بعضى از همسرانپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، فرمان شكنى كرده و دستورات خدا و رسولاش صلى الله عليه و آله و سلم را زير پا خواهند گذاشت و به بهانهى دفاع از دين، حرمت حرم رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم را شكسته و از خانه بيرون خواهند رفت، [و اين به نوبهى خود، يكى ديگر از دلايل معجزه بودن قرآن و پيشگويى آن به شمار مىرود!] نمونه بارز اين حريم شكنى و بىحيايى، در رفتار عايشه ـ كه يكى از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود ـ به وضوح ديده مىشود. حال اين سؤال مطرح است كه آيا عايشه، آيهى تطهير را نخوانده بود و از مضمون آن مطّلع نبود كه آن اعمال خلافِ شرع و زنندهاى را ـ كه مخالف با دستور خدا بود ـ مرتكب شد؟!
لازم به توضيح است كه آيهى تطهير، كه بعد از اين دستورات ذكر مىشود، و بخش پايانى از آيه 33 سوره احزاب را تشكيل مىدهد، به صراحت، طهارت و دور بودن ائمه معصومين عليهمالسلام از گناه و پليدى را بيان مىكند و به همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمان مىدهد، كه از معصومين عليهمالسلام پيروى نمايند.
آيهى تطهير و وجوب اطاعت از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم
قرآن، بعد از آنكه زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ملزم به انجام دستوراتى مىكند، بلافاصله بعد از دعوت آنان به اطاعت از خدا و رسولاش صلى الله عليه و آله و سلم، به تبيين مقام و جايگاه ممتاز اهل بيت عليهمالسلاممىپردازد و علت وجوب اطاعت همگان ـ از جمله همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ـ از ايشان عليهمالسلام را، عصمت و طهارتشان بيان مىكند.
«إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[10].
خداوند فقط مىخواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.
بر اساس اين آيهى شريف، رسول خدا و اهل بيت ايشان عليهمالسلام، به دور از هر گونه هواى نفس و تمايلات نفسانى هستند و به همين جهت، دستورات ايشان عليهمالسلام، از روى پاكى، صداقت و اخلاص بوده و به نفع همگان مىباشد. براى مثال، معلّمى را در نظر بگيريد كه در كلاس درس، علاوه بر اينكه به دانشآموزاناش يك سرى دستورالعمل هايى مىدهد، در عين حال آنها را به اطاعت و فرمانبردارى از دستورات والدينشان، ملزم مىكند و به آنان گوشزد مىكند كه خيرخواه واقعى شما، پدر و مادرتان هستند.
در اين آيه نيز، قرآن اطاعت از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را در رديف اطاعت از خدا، قرار داده است. بنابراين قرار گرفتن آيهى تطهير در بخش آخرِ آيهى 33 سوره احزاب ـ به عقيدهى بنده ـ جز جنبهى عليّت، هيچ چيز ديگرى نمىتواند باشد، برخلاف نظر مفسّرين شيعه ـ از جمله علامه طباطبايى قدسسره ـ كه معتقدند اين بخش از آيهى تطهير، تحريف شده و از جاى ديگر قرآن، بنابر دستور رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم يا توسط مدوّن آن (عثمان)، به اين مكان منتقل شده است؛ لذا دقت و تأمل در اين آيه، مساوى با تصديق اين مطلب است كه امر خداوند مبنى بر اطاعت از دستورات رسولاش صلى الله عليه و آله و سلم، به خاطر مبرّا بودن ايشان صلى الله عليه و آله و سلم از انحرافات و مشتهيات نفسانى است و به حكم عقل، بايد از راهنمايىها، خيرخواهىها، تفكرات و دستورات ايشان و اهل بيتشان عليهمالسلاماطاعت نمود.
براى فهم بهتر اين مطلب، مثالى را بيان مىكنيم؛ فرض كنيد، مسئول يك مجموعه يا كارخانهاى كه داراى چندين كارگر مىباشد، بخواهد براى مدتى از محيط كارى اش دور شده و به مسافرت برود. اولين كارى كه اين مسئول يا كارفرما قبل از مسافرت انجام مىدهد، اين است كه همه كارمندان يا كارگران مجموعهاش را جمع كرده و يك نفر را از ميان آنها به جانشينى خود منصوب مىكند و به همگان گوشزد مىكند كه در غياب وى، بايد از جانشين او اطاعت كنند. سپس اين مقامِ مسئول، رو به جانشين خود كرده و چنين مىگويد: از آنجائيكه شما فرد دانا و مورد اعتمادى هستى و منافع من را حفظ مىكنى، دستور دادم كه در غياب من، بقيهى افراد از دستورات شما تبعيت كنند. مشابه اين فرضيّه، در آيه تطهير ديده مىشود. به اين صورت كه خداوند بعد از آنكه زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را مخاطب قرار داده و آنان را به اطاعت از پيامبر و اهل بيت عليهمالسلام ملزم مىكند، بلافاصله رو به رسولاش صلى الله عليه و آله و سلم نموده و ـ به زبان محاورهاى ما ـ چنين مىفرمايد: « چون شما (اهل بيت عليهمالسلام) پاكيزه و مطهّريد و نفسانيات و تمايلات از شما به دور هستند، اطاعت از شما واجب است » همان گونه كه هر واجب الإطاعهاى بايد چنين باشد.
اهل سنت بايد به اين مسئلهى مهم دقت كنند كه مطابق آيه، وجوب اطاعت فقط از خدا و از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است و كسى كه خداوند توسط رسولاش تعيين نموده باشد؛ در نتيجه، هر فرد بىسر و پايى كه عنوان و برچسب خليفهى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم را به خودش بچسباند، واجب الإطاعة نيست. اطاعت از چنين فردى بر خلاف عقل، وجدان و فطرت بشرى است. در دنياى امروز، افكار و انديشهها رشد كرده و مردم بىجهت و بىدليل به حرف كسى توجه نمىكنند؛ حتى اگر قانونى هم وضع شده باشد، در پى ريشهيابى اين قانون هستند… كه اصلاً، چرا چنين قانونى جعل شده است؟ چرا بايد ملتزم به رعايت آن باشيم؟! توجّه به اين مسائل، اهميّت وجود صلاحيت در زمامدار را روشنتر مىسازد.
مخاطبان آيهى تطهير
از مطالب گفته شده به اين نتيجه مىرسيم كه اگر كسى به مقام و منزلتى كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلمداشتند، برسد، او هم واجب الإطاعة مىشود و اينكه خداوند در آيهى تطهير، از ضمير جمعِ « كُم استفاده نموده، دليل بر واجب الإطاعة بودن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و نيز اهل بيت ايشان عليهمالسلام است؛ به عبارت ديگر، اگر خداوند، مقام وجوب اطاعت را منحصر در رسولاش صلى الله عليه و آله و سلم مىكرد و اهل بيت ايشان عليهمالسلام را فاقد اين امتياز مىنمود، از ضمير مفردِ « ك »به جاى ضمير « كم » استفاده مىكرد، در حالى كه چنين نيست.
اهل بيت عليهمالسلام چه كسانى هستند؟
بعد از مباحث مفصّلى كه درباره آيه تطهير شد، نوبت به بيان اين مطلب مىرسد كه مراد از « اهل بيت » چه كسانى هستند؟ به نظر شيعه، اهل بيت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم، منحصر در حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليهالسلام، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، حضرت امام حسن، حضرت امام حسين عليهماالسلام و نُه نفر از فرزندان پاك و بزرگوار حضرت امام حسين عليهمالسلام مىباشند.
براى اثبات نظر شيعه بايد گفت: عقل سليم، اطاعت از افرادى را واجب مىداند كه مصون از هر گونه خطا و اشتباه باشند؛ و به طور كلّى، هيچ عاقلى اختيار خانه و اهل و عيال خود را در ايّامى كه براى تجارت يا زيارت، از شهر و موطن خويش سفر مىكند، به دست كسى كه درباره او احتمال خطا و خيانت مىدهد، نمىسپارد.
خداوند متعال مىفرمايد: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أطِيعُواْ اللّهَ وَأطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي
الأَمْرِ»[11].
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را؛ و اطاعت كنيد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم و اولوا الأمر (اوصياى پيامبر عليهمالسلام) را.
« اولوا الأمر » مذكور در اين آيه، كسانى هستند كه از سوى خداى تبارك و تعالى براى آنها، ولايت بر امر قرار داده شده است. امرى كه به محض اراده خداوند، تحقق پيدا مىكند.
خداوند متعال مىفرمايد: «إنَّمَا أمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[12].
فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مىگويد: « موجود باش »!، آن نيز بى درنگ موجود مىشود. بنابراين، اين سخن كه خداوند متعال، ولايت بر امر را در اختيار هر كسى ـ حتى افرادى كه ويژگىهاى خاص آن را نداشته باشند ـ قرار مىدهد، سخن نابجايى است كه از عدم معرفت و شناخت به ذات اقدس حق متعال نشأت مىگيرد. براى معرفى « اهل بيت » مذكور در آيه تطهير، علاوه بر برهان عقلى ـ كه در آينده به طور مفصل از آن سخن خواهيم گفت ـ مىتوان به روايات و احاديث نيز تمسك نمود.
اين روايات كه فوق حد تواتر[13] مىباشد، مورد قبول هر دو طائفه؛ يعنى هم عامه (پيروان مكتب خلافت) و هم خاصه (پيروان مكتب ولايت و اهل بيت عليهمالسلام) مىباشد.
تعدادى از اين روايات عبارتاند از:
1. عايشه نقل مىكند:
« خرج النبي صلى الله عليه و آله و سلم غداةً وعليه مرطٌ[14] مُرَحّلٌ من شعر أسود، فجاء الحسن بن علي عليهماالسلام فأدخله، ثمّ جاء الحسين عليهالسلام فدخل معه، ثمّ جاءت فاطمة عليهاالسلامفأدخلها، ثمّ جاء عليّ عليهالسلامفأدخله، ثمّ قال: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[15] »[16].
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم صبحگاهى بيرون آمدند در حالى كه بر ايشان صلى الله عليه و آله و سلم
جامهاى از موى سياه بود، پس حسن بن على عليهماالسلام آمدند، پس حضرت صلى الله عليه و آله و سلم ايشان عليهالسلام را وارد آن جامه كردند، سپس حسين عليهالسلام آمدند، ايشان عليهالسلام را نيز وارد آن جامه كردند، سپس فاطمه عليهاالسلام آمدند، ايشان عليهاالسلام را نيز وارد آن كردند، سپس على عليهالسلام آمدند. ايشان عليهالسلام را نيز وارد آن جامه كردند، سپس فرمودند: « خداوند فقط مىخواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد »[17].
2. عمر بن أبى سلمه[18] مىگويد: « لمّا نزلت هذه الآية على النّبي صلى الله عليه و آله و سلم «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[19] في بيت اُمّ سلمة عليهاالسلام،
فدعا فاطمة وحسناً وحسيناً عليهمالسلام فجلّلهم[20] بكساءٍ وعليٌّ عليهالسلام خلف ظهره فجلّله بكساءٍ، ثمّ قال صلى الله عليه و آله و سلم: الّلهمّ هؤلاء أهل بيتي، فأذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيرا. قالت اُمّ سلمة: وأنا معهم يا نبيّ اللّه؟
قال صلى الله عليه و آله و سلم: أنتِ على مكانك وأنت على خيرٍ »[21].
هنگامى كه اين آيه « خداوند فقط مىخواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد »، بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلمدر خانه ام سلمه عليهاالسلام بودند، ايشان صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام را به حضور طلبيدند و همگى ايشان عليهمالسلام را زير كساء قرار دادند و على عليهالسلام پشت سر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بودند، پس ايشان را نيز زير كساء بردند؛ آنگاه فرمودند: بار خدايا! اينان اهل بيت من هستند، پليدى را از آنان برطرف كن و آنها را پاك و پاكيزه گردان! ام سلمه عليهاالسلام گفت: آيا من هم از ايشان عليهمالسلام هستم؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلمفرمودند: تو در جاى خودت باش، تو سرانجام خوبى خواهى داشت[22]!
3. شدّاد بن عبداللّه[23] نقل مىكند: «دخلتُ على واثلة بن أسقع وعنده قومٌ، فذكروا عليّاً عليهالسلام فشتموه فشتمته معهم. فلمّا قاموا، قال لي: لِمَ شتمتَ هذا الرجل؟ قلت: رأيت القوم يشتمونه فشتمته معهم. فقال: ألا أُخبرك بما رأيت من رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم؟! قلت: بلى، قال: أتيتُ فاطمة عليهاالسلام أسألها عن عليّ عليهالسلام، فقالت عليهاالسلام: توجّه إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم، فجلست أنتظر حتّى جاء رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم، فجلس ومعه عليٌّ والحسن والحسين عليهمالسلام، أخذ كلّ واحد منهما بيده حتّى دخل، فأدنى عليّاً وفاطمة عليهاالسلام فأجلسهما بين يديه، فأجلس حسناً وحسيناً عليهماالسلام، كلّ واحد منهما على فخذه، ثمّ لفّ عليهم ثوبه ـ أو قال: كساء ـ ثمّ تلا هذه الآية «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[24] ثمّ قال صلى الله عليه و آله و سلم: أللّهمّ هؤلاء أهل بيتي وأهل بيتي أحقّ »[25].
نزد واثلة بن اسقع[26] رفتم در حالى كه گروهى نزد او بودند؛ پس نام على عليهالسلام به ميان آمد و همگى، ايشان را دشنام دادند، من نيز همراه آنان به ايشان دشنام دادم. هنگامى كه آنان رفتند، واثله به من گفت: چرا تو هم اين مرد را دشنام دادى؟ گفتم: ديدم كه اينان دشنام مىدهند، من نيز چنين كردم[27]. گفت: آيا تو را از آنچه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ديدم، با خبر نكنم؟! گفتم: آرى. گفت: نزد فاطمه عليهاالسلامرفتم و از ايشان سراغ على عليهالسلامرا گرفتم. فرمودند: نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفته است، پس نشستم و منتظر شدم تا اينكه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و در حالى كه على و حسن و حسين عليهمالسلام همراه ايشان صلى الله عليه و آله و سلم بودند و حسين و حسين عليهماالسلامهر كدام يك دست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را گرفته بودند تا اينكه ايشان صلى الله عليه و آله و سلم وارد شدند و على و فاطمه عليهماالسلام را نزديك خود آوردند و آن دو را روبروى خود نشاندند و حسن و حسين عليهماالسلام را روى زانوى خود قرار دادند، سپس لباس يا عباى خود را به آنان پوشانيدند، آنگاه اين آيه را خواندند: « خداوند فقط مىخواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد » سپس فرمودند: خدايا! اينان اهل بيت من هستند و اهل بيت من شايستهترند[28].
4. ام المؤمنين امّ سلمه عليهاالسلام مىگويد:
« نزلت هذه الآية في بيتي «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[29] وفي البيت سبعة: جبرئيل وميكائيل عليهماالسلام وعليّ وفاطمة والحسن والحسين عليهمالسلام وأنا على باب البيت، قلت: يارسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! ألست من أهل البيت؟ قال صلى الله عليه و آله و سلم: إنّك إلى خير، إنّك من أزواج النّبي صلى الله عليه و آله و سلم »[30].
آيه شريف « خداوند فقط مىخواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد » در خانه من نازل شد و در آن هنگام در خانه هفت نفر حضور داشتند، كه عبارت از جبرئيل و ميكائيل و رسول اللّه و على و فاطمة و حسن و حسين عليهمالسلام بودند و من در كنار درِ خانه ايستاده بودم، عرض كردم: يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم! آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمودند: اى ام سلمه! تو زن خوبى هستى، تو از همسران نبى صلى الله عليه و آله و سلم هستى.
5. عبداللّه بن جعفر طيّار نقل مىكند:
« لمّا نظر رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم إلى الرّحمة هابطة، قال: ادعوا لي، ادعوا لي! فقالت صفيّة: من يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم؟ قال: أهل بيتي عليّاً وفاطمة والحسن والحسين عليهمالسلام، فجيء بهم عليهمالسلام، فألقى عليهم النّبي صلى الله عليه و آله و سلم كساءه، ثمّ رفع يده فقال: « اللّهمّ إنّ هؤلاء آلي، فصلّ على محمّد وعلى آل محمّد » وأنزل اللّه عزّوجلّ: «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[31][32].
در يكى از روزها كه رحمت الهى (باران) مىباريد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نگاهى به ريزش باران كرده و فرمودند: به سوى من فراخوانيد! به سوى من فراخوانيد! صفيّه پرسيد: چه كسى را به حضور شما فراخوانيم؟ فرمودند: اهل بيتام؛ على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام را. به محض اينكه ايشان عليهمالسلامحضور پيدا كردند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ايشان عليهمالسلام را زير رداى خويش گردآوردند و دستهاى مبارك خود را به سوى آسمان بلند كردند و فرمودند: « بار پروردگارا! اينان اهل بيت من هستند، پس بر محمد و آل محمد درود فرست » و خدا « آيه تطهير » را بر آن حضرت نازل فرمود.
6. ابوسعيد خدرى[33] مىگويد: وقتى حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلامرا به خانه خويش آوردند؛ «جاء النبيّ صلى الله عليه و آله و سلم أربعين صباحاً إلى بابها يقول: السلام عليكم أهل البيت ورحمة اللّه وبركاته، الصلاة ورحمكم اللّه، «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[34]، أنا حربٌ لمن حاربتم وسلم لمن سالمتم »[35].
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مدت چهل روز هنگام سحر، به در خانه فاطمه عليهاالسلام مىآمدند و مىفرمودند: سلام و رحمت و بركات خداوند متعال بر شما اهل بيت باد! وقت اقامهى نماز است، خداىتان رحمت كند. سپس آيه تطهير را قرائت نمودند و فرمودند: من دشمن كسى هستم كه شما با او دشمنيد و دوست كسى هستم كه شما با او دوست هستيد.
7. ابن عباس[36] مىگويد:
« شهدنا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم تسعة أشهر، يأتي كلّ يوم باب عليّ بن أبي طالب عليهالسلام عند وقت كلّ صلاة، فيقول: السلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته أهل البيت، «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[37] الصلاة رحمكم اللّه، كلّ يوم خمس مرّات »[38].
مدت نُه ماه شاهد بوديم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هر روز كه وقت نماز فرا مىرسيد، به درِ خانهى على بن أبى طالب عليهماالسلام مىآمدند و مىفرموند: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما « اهل بيت » ارزانى باد، آنگاه « آيه تطهير » را تلاوت مىكردند و هر روز پنج بار مىفرمودند: زمان اقامه نماز است، خداىتان رحمت كند.
8. انس بن مالك[39] نقل مىكند: « إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم كان يمرّ بباب فاطمة عليهاالسلام ستّة أشهر، إذا خرج إلى صلاة الفجر، يقول: الصّلاة يا أهل البيت «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ
عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[40] »[41]. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شش ماه براى حضور در نماز صبح، از در خانهى فاطمه عليهاالسلام عبور مىكردند، مىفرمودند: اى اهل بيت من! موقع نماز صبح است. سپس آيه تطهير را تلاوت مىفرمودند. حاكم نيشابورى در مستدرك بعد از ذكر اين روايت مىگويد: اين حديث بر اساس مبناى مسلم، صحيح است؛ ولى او، اين روايت را نقل نكرده است[42].
9. ابوجميله روايت كرده است: « إنّ الحسن بن على عليهماالسلام، حين قتل عليٌّ عليهالسلام، استخلف، فبينا هو يصلّى بالنّاس، إذ وثب إليه رجلٌ فطعنه بخنجرٍ في وركه، فتمرض منها أشهراً، ثمّ قام فخطب على المنبر، فقال عليهالسلام: يا أهل العراق! اتّقوا اللّه فينا، فإنّا اُمرآءكم وضيفانكم ونحن أهل البيت الذّين قال اللّه عزّوجلّ: «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[43] فمازال يومئذٍ يتكلّم حتّى ماترى في المسجد إلاّ باكياً »[44].
پس از آنكه على عليهالسلام به قتل رسيدند، و حسن بن على عليهماالسلام جانشين آن حضرت عليهالسلام گرديدند، در حالى كه با مردم به اقامه نماز جماعت پرداخته بودند، مردى با خنجر به ران پاى ايشان عليهالسلامزد كه در اثر آن، به مدت چند ماه، بيمار شدند. پس از بهبودى، بر منبر رفتند و به ايراد خطابه پرداختند و فرمودند: اى اهل عراق! در مورد ما از خدا بترسيد، همانا ما اميران و ميهمانان الهى شما هستيم؛ ما اهل بيتى هستيم كه حق تعالى دربارهى ما فرموده است: « خداوند فقط مىخواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد ». در آن روز ايشان به سخنرانى ادامه دادند، تا جايى كه كسى در مسجد باقى نماند مگر آنكه گريان شد.
از مجموع رواياتى كه ذكر شد، چند نكته به دست مىآيد: الف ـ اهل بيت مذكور در آيه تطهير، منحصر در رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم، حضرت اميرالمؤمنين على، حضرت صديقه طاهره فاطمهى زهرا، حضرت امام مجتبى و حضرت امام حسين سيد الشهدا عليهمالسلام مىباشد.
ب ـ اگر چه اين آيه يك بار نازل شده، ولى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در مكانهاى مختلفى، از جمله خانهى حضرت زهرا عليهاالسلام، خانه امّ سلمه، مسجد و… آن را منحصرا بر پنج تن آل عبا عليهمالسلامتطبيق مىدادند.
ج ـ حضرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، هر فردى غير از اين پنج نفر را ـ حتّى امّ سلمه عليهماالسلام را كه از بهترين همسران ايشان صلى الله عليه و آله و سلم بود ـ از شمول دايرهى اهل بيت عليهمالسلام، رد كردند.
د ـ رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم، در آغاز ازدواج حضرت اميرالمؤمنين على و حضرت فاطمه عليهماالسلام، چهل روز (يا بيشتر به روايات مختلف) موقع نماز صبح، بر در خانهى ايشان عليهماالسلام، آيهى تطهير را تلاوت فرمودند و ايشان عليهماالسلام و دو فرزندشان؛ حسن و حسين عليهماالسلام را به عنوان « اهل بيت » معرفى فرمودند.
و ـ در زبان عرب، اهل بيت هر فردى، به اشخاصى اطلاق مىشود كه از طريق نسب به آن فرد متصل باشند، چنانچه در شجرهنامهها و كتب انساب اين گونه عمل شده است؛ در نتيجه به همسر، اهل بيت اطلاق نمىكنند. وقتى از زيد بن ارقم پرسيدند كه آيا همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلمنيز جزو اهل بيت ايشان صلى الله عليه و آله و سلم به شمار مىروند، او در جواب گفت: نه، به خدا قسم! چون كه همسر، براى مدتى همراه انسان است و امكان دارد مرد او را طلاق داده و زن به خانه پدر و مادرش برود[45].
ه ـ بر فرض كه « اهل بيت » يك عنوان عام باشد و بقيهى اقوام و خويشان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را نيز در بر بگيرد، امّا عمل و قول ايشان صلى الله عليه و آله و سلم كه كساء و عباى خود را بر روى اين چند نفر انداختند و فرمودند: « اللّهمّ هؤلاء أهل بيتي »، آن عنوان عام را تخصيص مىدهد و شمول آن را بر تمام اقوام و خويشان رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم از بين مىبرد. آلوسى كه يكى از مفسرين اهل سنت بوده و بىميل به مسلك نواصب هم نيست، به همين نكته اشاره كرده و عمل و گفتار رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم را تخصيص دهندهى عنوانِ « اهل بيت » مىداند[46].
ابن تيميه، كه شاگرد مكتب خلافت مىباشد[47] نيز با اشاره به ماجراى كساء مىگويد: « أفضل أهل بيته عليّ وفاطمة وحسن وحسين عليهمالسلام الّذين أدار عليهم الكساء وخصّهم بالدعاء »[48].
بافضيلتترين اهل بيت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم، على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلاممىباشند كه ايشان صلى الله عليه و آله و سلم، آنها را زير عباى خود گردآوردند و به دعاى خويش مخصوص فرمودند.
[1]. سوره احزاب، آيه 33.
[2]. سوره شعراء، آيه 87 ـ 89.
[3]. اصول كافى، جلد 2، صفحه 16؛ بحار الأنوار، جلد 67، صفحه 59.
[4]. شرح أسماء الحسنى، جلد 1، صفحه 189؛ شرح اصول كافى، جلد 3، صفحه 83 با كمى
تفاوت.
[5]. سوره واقعه، آيات 10 ـ 14.
[6]. سوره شورى، آيه 52.
[7]. رجوع شود به جزوه 128.
[8]. سوره قدر، آيه 4.
[9]. سوره احزاب، آيه 33.
[10]. سوره احزاب، آيه 33.
[11]. سوره نساء، آيه 59.
[12]. سوره يس، آيه 82.
[13]. خبرى كه افراد فراوانى آن را نقل نمايند، به گونهاى كه امكان اجتماع آنان بر دروغگويى نباشد را خبر متواتر مىگويند. الرعاية في علم الدراية، صفحه 62
[14]. مِرْط، به جامه دوخته نشده گويند المنجد، صفحه 757.
[15]. سوره احزاب، آيه 33.
[16]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 225؛ از منابع اهل سنت: صحيح مسلم، جلد 4، صفحه
1051، كتاب فضائل الصحابة؛ تحفة الأحوذى، جلد 9، صفحه 49؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 56.
[17]. اين روايت از نظر اهل سنت، در اعلا درجهى صحت است كه در صحيح مسلم كه يكى از
كتب معتبره شش گانهشان است، آمده است. آنها صحيح بخارى را « اخوالقران » و صحيح مسلم را « اخت القرآن » مىدانند.
[18]. عمر بن ابى سلمه، پسر ام سلمه همسر رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم و به عبارت ديگر، ربيب النبي
صلىاللهعليهوآلهوسلممىباشد.
[19]. سوره احزاب، آيه 33.
[20]. جلّل الشيء أي عمّه آن را در برگرفت، لسان العرب، جلد 11، صفحه 118.
[21]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 226؛ از منابع اهل سنت: سنن ترمذى، جلد 5، صفحه 30؛
شواهد التنزيل، جلد 2، پاورقى صفحه 120.
[22]. عبارتِ « أنتِ على خير » براى امّ سلمة عليهاالسلام فضيلتى محسوب مى شود چرا كه
پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم در مورد همه زنهاىشان تعريف و تمجيد ندارند، چنانچه براى عايشه و حفصه، چنين كلماتى را نفرمودهاند.
[23]. نام وى، شدّاد بن عبداللّه، أبوعمّار القرشى الأموى مىباشد و نزد اهل سنّت از ثقات
محسوب مىشود. تهذيب الكمال في اسماء الرجال، جلد 12، صفحه 400
[24]. سوره احزاب، آيه 33.
[25]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 217؛ غاية المرام، 7 جلد 3، صفحه 177؛ از منابع اهل
سنت: مسند أحمد، جلد 4، صفحه 107؛ مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 167؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 67؛ تفسير ابن كثير، جلد 3، صفحه 492.
[26]. واثلة بن أسقع، مورد وثوق و قبول ائمه رجال اهل سنت مىباشد و از آن جا كه از اصحاب مىباشد، به نظر آنان، توثيق خاص هم لازم ندارد.
[27]. در طول تاريخ، همواره افرادى وجود داشتهاند كه مىتوان به آنها اصحاب شعار گفت كه بدون هرگونه انديشه و تفكّرى دنباله رو جوّ حاكم بودهاند.
[28]. مرحوم سيد بحرانى در كتاب غاية المرام، جلد 3، صفحه 183 روايات بسيارى را به اين
مضمون از مسند حميدى نقل مىكند. حميدى هم اين روايات را از صحيح بخارى و صحيح مسلم نقل كرده است.
[29]. سوره احزاب، آيه 33.
[30]. تفسير الميزان، جلد 16، صفحه 317؛ از منابع اهل سنت: الدرّ المنثور، جلد 5، صفحه
198؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 124.
[31]. سوره احزاب، آيه 33.
[32]. از منابع اهلسنت: مستدركحاكم، جلد 3، صفحه 148؛ شواهد التنزيل، جلد2، صفحه 55.
[33]. سعد أبو سعيد الخدرى، يكى از اصحاب رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم محسوب مىشود. معجم رجال الحديث، جلد 8، صفحه 47
[34]. سوره احزاب، آيه 33.
[35]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 213؛ از منابع اهل سنت: الدرّ المنثور، جلد 5، صفحه
199؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 44.
[36]. وى در مكه متولد شده است و از مفسران قرآن كريم محسوب مىشد. اهل سنّت از او
روايات فراوانى نقل كردهاند. تاريخ مدينة دمشق، جلد 29، صفحه 285
[37]. سوره احزاب، آيه 33.
[38]. تفسيرالميزان، جلد 16، صفحه 318؛ از منابع اهلسنت: الدرّالمنثور، جلد 5، صفحه 199.
[39]. او از كسانى است كه وقايع روز غدير خم را كتمان كرد و به دليل نفرين حضرت
اميرالمؤمنين عليهالسلام به بيمارى برص مبتلا گشت.معجمرجال الحديث، جلد3، صفحه240
[40]. سوره احزاب، آيه 33.
[41]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 223؛ از منابع اهل سنت: مسند أحمد، جلد 3، صفحه 285؛
سنن ترمذى، جلد 5، صفحه 31؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 18؛ مستدرك حاكم، جلد 3، صفحه 158.
[42]. مستدرك حاكم، جلد 3، صفحه 158.
[43]. سوره احزاب، آيه 33.
[44]. از منابع اهل سنت: مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 172؛ تاريخ مدينه دمشق، جلد 13،
صفحه 268.
[45]. بحارالأنوار، جلد 23، صفحه 115؛ از منابع اهلسنت: صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 123.
[46]. تفسير آلوسى، جلد 22، صفحه 14.
[47]. لازم به ذكر است كه محمد بن عبدالوهاب [سردمدار مكتب وهابيّت]، عقايد خرافى و انحرافى خود را از ابن تيميه گرفته است.
[48]. منهاج السنة، جلد 7، صفحه 122.