دليل وجوب اطاعت از اهلبیت علیهم السلام علم و طهارت انهاست

  مشيّت و خواست خداوند، الزاماً بايد تحقق پيدا كند و چون خداوند، اراده‏ى تطهير و اذهاب رجس از اهل بيت عليهم‏السلام را فرموده، اين امر و اراده، در مورد ايشان عليهم‏السلام، محقق شده است؛ بنابراين طبق مشيّت خدا، اهل بيت عليهم‏السلام، حتماً بايد پاك و طاهر بوده و از هرگونه خباثت و پليدى دور باشند.  اين ويژگى و عطيّه‏ى الهى ـ تطهير و عصمت اهل بيت عليهم‏السلام ـ هيچ منافاتى با اختيار و قدرت انتخاب بشر ندارد؛ يعنى حضرات معصومين عليهم‏السلام با وجود اين‏كه مثل ساير افراد بشر، داراى اختيار و اراده در امور و مسائل شخصى و اجتماعىِ زندگى هستند، اما در عين حال، از يك فضيلت و نيروى عظيم و با ارزشى به نام « عصمت » برخوردارند. در نتيجه اين اشكال كه اهل بيت عليهم‏السلام به دليل معصوم بودن‏شان، ديگر قدرت نافرمانى و تخلّف از فرامين الهى را ندارند، اشتباه است. دليل ما بر اين مسئله، آن است كه « عصمت » حضرات معصومين عليهم‏السلام از مقوله‏ى « علم » مى‏باشد، كه به معناى دانش وسيع و بينش گسترده است. طبق اين معنى، خداوند قلب حضرات معصومين عليهم‏السلام را ظرفى براى پذيرش علمِ به باطن ملكوت و آفرينش قرار داده است؛ طورى‏كه ايشان عليهم‏السلام، به تمام اسرار هستى و ظاهر و باطن همه‏ى مخلوقات عالم، آگاهى دارند و به اين خاطر است كه با وجود مختار بودن‏شان، هيچ‏گاه در مقام معصيت و نافرمانى از خداوند سبحان برنمى‏آيند. نكته‏ى ديگر اين‏كه، علمِ ائمه اطهار عليهم‏السلام به آيات الهى ـ اعمّ از آيات تكوين و تشريع ـ علم حضورى است نه حصولى. توضيح مطلب آن‏كه، خداوند متعال، ابزار بينش و دانش را در اختيار همه‏ى افراد بشر، قرار داده است؛ ولى در اين ميان، وجود موانع و حجاب‏هايى، مانع از اين مى‏شود كه افراد عادى بتوانند به باطن ملكوت و اسرار آيات الهى، پى ببرند و چون اين موانع و حُجب، در وجود مقدس اهل بيت عليهم‏السلام راه ندارد، در نتيجه، ايشان عليهم‏السلام، هميشه صاحبِ چشمِ نافذ و باطن بين هستند. البته هر كس كه بتواند از اين ابزار و نعمت خدايى، به نحو احسن بهره بردارى كند، به مقام و جايگاهى مى‏رسد كه قرآن، او را صاحبِ قلب سليم، معرفى مى‏كند. خداوند متعال مى‏فرمايد: «وَلاَ تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ * يَوْمَ لاَ يَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»[2]. در آن روز كه مردم برانگيخته مى‏شوند، مرا شرمنده و رسوا مكن * در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‏بخشد * مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.   حضرت امام صادق عليه‏السلام ذيل اين آيه شريف و در تفسير « قلب سليم» مى‏فرمايند: « السّليم، الّذي يلقى ربّه وليس فيه أحد سواه. وقال عليه‏السلام: وكلّ قلب فيه شكّ أو شرك فهو ساقط وإنّما أرادوا الزّهد في الدنيا لتفرغ قُلوبهم للآخرة »[3].

سليم قلبى است كه به لقاى پرودگار مى‏رسد و[در حاليكه] كسى به غير از خداوند در آن نيست و نيز فرمودند: هر قلبى كه در آن شك يا شرك باشد، [از سليم بودن] ساقط است و آن‏ها (صاحبان قلب سليم) در دنيا زاهد شدند تا قلوب خود را براى آخرت مهيا كنند.

     بنابراين كسى كه صاحب قلب سليم مى‏شود، دل و قلب‏اش فقط جايگاه خداوند است و چيز ديگرى غير از خدا، در دل او جاى نمى‏گيرد.

     حضرت اميرالمؤمنين على عليه‏السلام ـ كه داراى « قلب سليم » بودند و در طول زندگى، فقط خداوند متعال را در دل خويش جاى داده بودند ـ مى‏فرمايند:  « مارأيت شيئاً إلاّ ورأيت اللّه‏ قبله وبعده ومعه »[4].  هيچ چيز را نديدم مگر اينكه خداوند متعال را قبل و بعد و همراه آن چيز ديدم.

     نكته ديگر آن‏كه، براساس روايات، مطهرون، همان مقرّبون هستند كه در آيه دهم و يازدهم سوره واقعه آمده است. خداوند متعال مى‏فرمايد:  «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ * ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِّنَ الاْخِرِينَ»[5].

و [سومين گروه] پيشگامان پيشگام‏اند * آنها مقربان‏اند * در باغ‏هاى پرنعمت بهشت [جاى دارند]* گروه زيادى [از آن‏ها] از امّت‏هاى نخستين‏اند * و اندكى از امّت‏هاى آخرين.

     با دقت در مطالب مذكور، معلوم مى‏شود كه بارزترين افرادى كه صاحب و دارنده قلب سليم هستند، حضرات معصومين عليهم‏السلام مى‏باشند و همانطور كه بيان گرديد، روح، مأمور تعليم ايشان عليهم‏السلام، از طرف خداوند است: «وَكَذَلِكَ أوْحَيْنَا إلَيْكَ رُوحاً مِّنْ أمْرِنَا»[6].

همانطور [كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم]، بر تو نيز روحى را به فرمان خود وحى كرديم.

     اين روح هيچ‏گاه از ايشان عليهم‏السلام مفارقت نمى‏كند و همواره تا موقع مرگ در معيّت مقامِ عصمت است. حضرت امام صادق عليه‏السلام، از اين روح، با مشخصاتى مانند مخلوقى بزرگ‏تر از جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلام، ياد مى‏كنند[7].

    مطلب ديگر اين‏كه، حضرات معصومين عليهم‏السلام، هرگاه اراده كنند مطلبى را بدانند، توسط روح به ايشان عليهم‏السلام القاء مى‏شود؛ به همين دليل، حضرات ائمه اطهار عليهم‏السلام، همواره نسبت به همه چيز علم دارند و نيز به وسيله‏ى دريافت امور و مقدّرات همه مخلوقات در شب قدر، صاحب علم ويژه از طرف خداوند هستند.

     خداوند متعال در اين باره مى‏فرمايد: «تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أمْرٍ»[8].

فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براى [تقدير] هر كارى نازل مى‏شوند.

     همچنين با توجه به آيات و روايات، معلوم مى‏شود كه آيه تطهير، اختصاص به افرادى دارد كه داراى سه شرط باشند: الف ـ خودشان ادّعاى داشتنِ چنين امتيازى (عصمت و طهارت) را داشته باشند. ب ـ ديگران بتوانند در مورد آن‏ها، چنين ادّعايى را مطرح نمايند. ج ـ چنين افرادى، براى اثبات ادّعاى‏شان، دليلى داشته باشند.

     نكته ديگر آنكه، در مباحث پيشين بيان كرديم، هر چند آيه شريف تطهير، در سياق آيات وارده درباره همسران پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، قرار گرفته است؛ امّا هيچ ارتباطى به آنان ـ از لحاظ عصمت و طهارت ـ ندارد؛ زيرا وجود اين آيه شريف در اين قسمت از قرآن، از باب ذكر علت است؛ به عبارت ديگر، خداوند فقط خواسته است همسران پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را ملزم به اطاعت از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم نمايد، نه اينكه – طبق نظر اهل سنت ـ زنان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم نيز جزو اهل بيت ايشان عليهم‏السلام بوده و از مقام عصمت و طهارت برخوردار باشند.

 آيه‏ى تطهير و دستورات پنج‏گانه

     خداوند متعال در ضمن آيات سوره مبارك احزاب، دستورات متعددى را براى همسران پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم صادر مى‏كند؛ از جمله اين‏كه: قدر پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را بدانيد، با ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلمسازگارى داشته باشيد، اهل دنيا نباشيد و موارد ديگر؛ اما در آيه تطهير به طور ويژه مى‏فرمايد: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأقِمْنَ الصَّلاَةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[9].

و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليّت نخستين، [در ميان مردم ]ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد و خدا و رسول‏اش صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را اطاعت كنيد؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت [عليهم‏السلام]دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.

     بر اساس اين آيه شريف دستورات پنج گانه‏اى به همسران رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم ابلاغ مى‏گردد. اين دستورات عبارت‏اند از:

     الف ـ شما ـ همسران پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم ـ مأمور هستيد كه در خانه بمانيد و خارج نشويد.

     ب ـ اگر ضرورت اقتضا كرد كه از خانه بيرون آييد، حقّ تبرّج [ظاهر كردن زيبايى‏ها] و بى‏پروايى از نامحرم را نداريد؛ چون اين عمل، مخصوص زنان جاهليّت نخستين بود و شما بايد كاملاً خودتان را بپوشانيد.

     ج ـ مأمور هستيد نماز را به پا داريد و براى اقامه‏ى آن، اهتمام كنيد نه اينكه فقط به خواندن دو ركعت نماز اكتفا كنيد.

     د ـ اگر مالى داشتيد كه زكات به آن تعلّق دارد، بايد زكات آن را بپردازيد.

     ه ـ در همه اوامر، بايد تسليم خدا و رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم باشيد.

     تكليف زنان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم در اين آيه، به خوبى مشخص شده است. از سوى ديگر، هر انسان خردمندى به حكم عقل، درمى‏يابد كه بايد فرمان مولاى خودش را ـ كه همه قدرت و هستى به دست او است ـ اطاعت كند و لذا وجوب اطاعت خدا، امرى فطرى بوده و نياز به دليل شرعى ندارد.

     اين در حالى است كه خداوند عالم و حكيم، به خوبى مى‏دانست كه در آينده، بعضى از همسران‏پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ آله و سلم، فرمان شكنى كرده و دستورات خدا و رسول‏اش صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله و سلم را زير پا خواهند گذاشت و به بهانه‏ى دفاع از دين، حرمت حرم رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را شكسته و از خانه بيرون خواهند رفت، [و اين به نوبه‏ى خود، يكى ديگر از دلايل معجزه بودن قرآن و پيشگويى آن به شمار مى‏رود!] نمونه بارز اين حريم شكنى و بى‏حيايى، در رفتار عايشه ـ كه يكى از زنان پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ آله و سلم بود ـ به وضوح ديده مى‏شود. حال اين سؤال مطرح است كه آيا عايشه، آيه‏ى تطهير را نخوانده بود و از مضمون آن مطّلع نبود كه آن اعمال خلافِ شرع و زننده‏اى را ـ كه مخالف با دستور خدا بود ـ مرتكب شد؟!

     لازم به توضيح است كه آيه‏ى تطهير، كه بعد از اين دستورات ذكر مى‏شود، و بخش پايانى از آيه 33 سوره احزاب را تشكيل مى‏دهد، به صراحت، طهارت و دور بودن ائمه معصومين عليهم‏السلام از گناه و پليدى را بيان مى‏كند و به همسران رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرمان مى‏دهد، كه از معصومين عليهم‏السلام پيروى نمايند.

 آيه‏ى تطهير و وجوب اطاعت از رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم

     قرآن، بعد از آن‏كه زنان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را ملزم به انجام دستوراتى مى‏كند، بلافاصله بعد از دعوت آنان به اطاعت از خدا و رسول‏اش صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، به تبيين مقام و جايگاه ممتاز اهل بيت عليهم‏السلاممى‏پردازد و علت وجوب اطاعت همگان ـ از جمله همسران پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم ـ از ايشان عليهم‏السلام را، عصمت و طهارت‏شان بيان مى‏كند.

«إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[10]. 

خداوند فقط مى‏خواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد. 

     بر اساس اين آيه‏ى شريف، رسول خدا و اهل بيت ايشان عليهم‏السلام، به دور از هر گونه هواى نفس و تمايلات نفسانى هستند و به همين جهت، دستورات ايشان عليهم‏السلام، از روى پاكى، صداقت و اخلاص بوده و به نفع همگان مى‏باشد. براى مثال، معلّمى را در نظر بگيريد كه در كلاس درس، علاوه بر اينكه به دانش‏آموزان‏اش يك سرى دستورالعمل هايى مى‏دهد، در عين حال آن‏ها را به اطاعت و فرمانبردارى از دستورات والدين‏شان، ملزم مى‏كند و به آنان گوشزد مى‏كند كه خيرخواه واقعى شما، پدر و مادرتان هستند.

     در اين آيه نيز، قرآن اطاعت از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را در رديف اطاعت از خدا، قرار داده است. بنابراين قرار گرفتن آيه‏ى تطهير در بخش آخرِ آيه‏ى 33 سوره احزاب ـ به عقيده‏ى بنده ـ جز جنبه‏ى عليّت، هيچ چيز ديگرى نمى‏تواند باشد، برخلاف نظر مفسّرين شيعه ـ از جمله علامه طباطبايى قدس‏سره ـ كه معتقدند اين بخش از آيه‏ى تطهير، تحريف شده و از جاى ديگر قرآن، بنابر دستور رسول اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم يا توسط مدوّن آن (عثمان)، به اين مكان منتقل شده است؛ لذا دقت و تأمل در اين آيه، مساوى با تصديق اين مطلب است كه امر خداوند مبنى بر اطاعت از دستورات رسول‏اش صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، به خاطر مبرّا بودن ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم از انحرافات و مشتهيات نفسانى است و به حكم عقل، بايد از راهنمايى‏ها، خيرخواهى‏ها، تفكرات و دستورات ايشان و اهل بيت‏شان عليهم‏السلاماطاعت نمود.

     براى فهم بهتر اين مطلب، مثالى را بيان مى‏كنيم؛  فرض كنيد، مسئول يك مجموعه يا كارخانه‏اى كه داراى چندين كارگر مى‏باشد، بخواهد براى مدتى از محيط كارى اش دور شده و به مسافرت برود. اولين كارى كه اين مسئول يا كارفرما قبل از مسافرت انجام مى‏دهد، اين است كه همه كارمندان يا كارگران مجموعه‏اش را جمع كرده و يك نفر را از ميان آن‏ها به جانشينى خود منصوب مى‏كند و به همگان گوشزد مى‏كند كه در غياب وى، بايد از جانشين او اطاعت كنند. سپس اين مقامِ مسئول، رو به جانشين خود كرده و چنين مى‏گويد: از آنجائيكه شما فرد دانا و مورد اعتمادى هستى و منافع من را حفظ مى‏كنى، دستور دادم كه در غياب من، بقيه‏ى افراد از دستورات شما تبعيت كنند. مشابه اين فرضيّه، در آيه تطهير ديده مى‏شود. به اين صورت كه خداوند بعد از آنكه زنان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را مخاطب قرار داده و آنان را به اطاعت از پيامبر و اهل بيت عليهم‏السلام ملزم مى‏كند، بلافاصله رو به رسول‏اش صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم نموده و ـ به زبان محاوره‏اى ما ـ چنين مى‏فرمايد: « چون شما (اهل بيت عليهم‏السلام) پاكيزه و مطهّريد و نفسانيات و تمايلات از شما به دور هستند، اطاعت از شما واجب است » همان گونه كه هر واجب الإطاعه‏اى بايد چنين باشد.

     اهل سنت بايد  به اين مسئله‏ى مهم دقت كنند كه مطابق آيه، وجوب اطاعت فقط از خدا و از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم است و كسى كه خداوند توسط رسول‏اش تعيين نموده باشد؛ در نتيجه، هر فرد بى‏سر و پايى كه عنوان و برچسب خليفه‏ى رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را به خودش بچسباند، واجب الإطاعة نيست. اطاعت از چنين فردى بر خلاف عقل، وجدان و فطرت بشرى است. در دنياى امروز، افكار و انديشه‏ها رشد كرده و مردم بى‏جهت و بى‏دليل به حرف كسى توجه نمى‏كنند؛ حتى اگر قانونى هم وضع شده باشد، در پى ريشه‏يابى اين قانون هستند… كه اصلاً، چرا چنين قانونى جعل شده است؟ چرا بايد ملتزم به رعايت آن باشيم؟! توجّه به اين مسائل، اهميّت وجود صلاحيت در زمامدار را روشن‏تر مى‏سازد.

 مخاطبان آيه‏ى تطهير

     از مطالب گفته شده به اين نتيجه مى‏رسيم كه اگر كسى به مقام و منزلتى كه رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلمداشتند، برسد، او هم واجب الإطاعة مى‏شود و اين‏كه خداوند در آيه‏ى تطهير، از ضمير جمعِ « كُم استفاده نموده، دليل بر واجب الإطاعة بودن رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم و نيز اهل بيت ايشان عليهم‏السلام است؛ به عبارت ديگر، اگر خداوند، مقام وجوب اطاعت را منحصر در رسول‏اش صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم مى‏كرد و اهل بيت ايشان عليهم‏السلام را فاقد اين امتياز مى‏نمود، از ضمير مفردِ « ك »به جاى ضمير « كم » استفاده مى‏كرد، در حالى كه چنين نيست.

 اهل بيت عليهم‏السلام چه كسانى هستند؟

     بعد از مباحث مفصّلى كه درباره آيه تطهير شد، نوبت به بيان اين مطلب مى‏رسد كه مراد از « اهل بيت » چه كسانى هستند؟ به نظر شيعه، اهل بيت پيامبر گرامى اسلام صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، منحصر در حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه‏السلام، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، حضرت امام حسن، حضرت امام حسين عليهماالسلام و نُه نفر از فرزندان پاك و بزرگوار حضرت امام حسين عليهم‏السلام مى‏باشند.  

     براى اثبات نظر شيعه بايد گفت: عقل سليم، اطاعت از افرادى را واجب مى‏داند كه مصون از هر گونه خطا و اشتباه باشند؛ و به طور كلّى، هيچ عاقلى اختيار خانه و اهل و عيال خود را در ايّامى كه براى تجارت يا زيارت، از شهر و موطن خويش سفر مى‏كند، به دست كسى كه درباره او احتمال خطا و خيانت مى‏دهد، نمى‏سپارد.

     خداوند متعال مى‏فرمايد:  «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أطِيعُواْ اللّهَ وَأطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي
الأَمْرِ»[11].

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را؛ و اطاعت كنيد پيامبر خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم و اولوا الأمر (اوصياى پيامبر عليهم‏السلام) را.

     « اولوا الأمر » مذكور در اين آيه، كسانى هستند كه از سوى خداى تبارك و تعالى براى آنها، ولايت بر امر قرار داده شده است. امرى كه به محض اراده خداوند، تحقق پيدا مى‏كند.

          خداوند متعال مى‏فرمايد:  «إنَّمَا أمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[12].

فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‏گويد: « موجود باش »!، آن نيز بى درنگ موجود مى‏شود. بنابراين، اين سخن كه خداوند متعال، ولايت بر امر را در اختيار هر كسى ـ حتى افرادى كه ويژگى‏هاى خاص آن را نداشته باشند ـ قرار مى‏دهد، سخن نابجايى است كه از عدم معرفت و شناخت به ذات اقدس حق متعال نشأت مى‏گيرد. براى معرفى « اهل بيت » مذكور در آيه تطهير، علاوه بر برهان عقلى ـ كه در آينده به طور مفصل از آن سخن خواهيم گفت ـ مى‏توان به روايات و احاديث نيز تمسك نمود.

     اين روايات كه فوق حد تواتر[13] مى‏باشد، مورد قبول هر دو طائفه؛ يعنى هم عامه (پيروان مكتب خلافت) و هم خاصه (پيروان مكتب ولايت و اهل بيت عليهم‏السلام) مى‏باشد.

     تعدادى از اين روايات عبارت‏اند از:

     1. عايشه نقل مى‏كند:

« خرج النبي صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم غداةً وعليه مرطٌ[14] مُرَحّلٌ من شعر أسود، فجاء الحسن بن علي عليهماالسلام فأدخله، ثمّ جاء الحسين عليه‏السلام فدخل معه، ثمّ جاءت فاطمة عليهاالسلامفأدخلها، ثمّ جاء عليّ عليه‏السلامفأدخله، ثمّ قال: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[15] »[16].

پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم صبحگاهى بيرون آمدند در حالى كه بر ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم
جامه‏اى از موى سياه بود، پس حسن بن على عليهماالسلام آمدند، پس حضرت صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم ايشان عليه‏السلام را وارد آن جامه كردند، سپس حسين عليه‏السلام آمدند، ايشان عليه‏السلام را نيز وارد آن جامه كردند، سپس فاطمه عليهاالسلام آمدند، ايشان عليهاالسلام را نيز وارد آن كردند، سپس على عليه‏السلام آمدند. ايشان عليه‏السلام را نيز وارد آن جامه كردند، سپس فرمودند: « خداوند فقط مى‏خواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد »[17].

    2. عمر بن أبى سلمه[18] مى‏گويد:  « لمّا نزلت هذه الآية على النّبي صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[19] في بيت اُمّ سلمة عليهاالسلام،
فدعا فاطمة وحسناً وحسيناً عليهم‏السلام فجلّلهم[20] بكساءٍ وعليٌّ عليه‏السلام خلف ظهره فجلّله بكساءٍ، ثمّ قال صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم: الّلهمّ هؤلاء أهل بيتي، فأذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيرا. قالت اُمّ سلمة: وأنا معهم يا نبيّ اللّه‏؟
قال صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم: أنتِ على مكانك وأنت على خيرٍ »[21].

هنگامى كه اين آيه « خداوند فقط مى‏خواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد »، بر پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم نازل شد، رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلمدر خانه ام سلمه عليهاالسلام بودند، ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فاطمه، حسن و حسين عليهم‏السلام را به حضور طلبيدند و همگى ايشان عليهم‏السلام را زير كساء قرار دادند و على عليه‏السلام پشت سر رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بودند، پس ايشان را نيز زير كساء بردند؛ آنگاه فرمودند: بار خدايا! اينان اهل بيت من هستند، پليدى را از آنان برطرف كن و آن‏ها را پاك و پاكيزه گردان! ام سلمه عليهاالسلام گفت: آيا من هم از ايشان عليهم‏السلام هستم؟ رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلمفرمودند: تو در جاى خودت باش، تو سرانجام خوبى خواهى داشت[22]!

    3. شدّاد بن عبداللّه‏[23] نقل مى‏كند: «دخلتُ على واثلة بن أسقع وعنده قومٌ، فذكروا عليّاً عليه‏السلام فشتموه فشتمته معهم. فلمّا قاموا، قال لي: لِمَ شتمتَ هذا الرجل؟ قلت: رأيت القوم يشتمونه فشتمته معهم. فقال: ألا أُخبرك بما رأيت من رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم؟! قلت: بلى، قال: أتيتُ فاطمة عليهاالسلام أسألها عن عليّ عليه‏السلام، فقالت عليهاالسلام: توجّه إلى رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، فجلست أنتظر حتّى جاء رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، فجلس ومعه عليٌّ والحسن والحسين عليهم‏السلام، أخذ كلّ واحد منهما بيده حتّى دخل، فأدنى عليّاً وفاطمة عليهاالسلام فأجلسهما بين يديه، فأجلس حسناً وحسيناً عليهماالسلام، كلّ واحد منهما على فخذه، ثمّ لفّ عليهم ثوبه ـ أو قال: كساء ـ ثمّ تلا هذه الآية «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[24] ثمّ قال صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم: أللّهمّ هؤلاء أهل بيتي وأهل بيتي أحقّ »[25].

نزد واثلة بن اسقع[26] رفتم در حالى كه گروهى نزد او بودند؛ پس نام على عليه‏السلام به ميان آمد و همگى، ايشان را دشنام دادند، من نيز همراه آنان به ايشان دشنام دادم. هنگامى كه آنان رفتند، واثله به من گفت: چرا تو هم اين مرد را دشنام دادى؟ گفتم: ديدم كه اينان دشنام مى‏دهند، من نيز چنين كردم[27]. گفت: آيا تو را از آنچه از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم ديدم، با خبر نكنم؟! گفتم: آرى. گفت: نزد فاطمه عليهاالسلامرفتم و از ايشان سراغ على عليه‏السلامرا گرفتم. فرمودند: نزد پيامبر خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم رفته است، پس نشستم و منتظر شدم تا اينكه پيامبر خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم آمدند و در حالى كه على و حسن و حسين عليهم‏السلام همراه ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بودند و حسين و حسين عليهماالسلامهر كدام يك دست پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را گرفته بودند تا اينكه ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم وارد شدند و على و فاطمه عليهماالسلام را نزديك خود آوردند و آن دو را روبروى خود نشاندند و حسن و حسين عليهماالسلام را روى زانوى خود قرار دادند، سپس لباس يا عباى خود را به آنان پوشانيدند، آنگاه اين آيه را خواندند: « خداوند فقط مى‏خواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد » سپس فرمودند: خدايا! اينان اهل بيت من هستند و اهل بيت من شايسته‏ترند[28].

    4. ام المؤمنين امّ سلمه عليهاالسلام مى‏گويد:

« نزلت هذه الآية في بيتي «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[29] وفي البيت سبعة: جبرئيل وميكائيل عليهماالسلام وعليّ وفاطمة والحسن والحسين عليهم‏السلام وأنا على باب البيت، قلت: يارسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم! ألست من أهل البيت؟ قال صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم: إنّك إلى خير، إنّك من أزواج النّبي صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم »[30].

آيه شريف « خداوند فقط مى‏خواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد » در خانه من نازل شد و در آن هنگام در خانه هفت نفر حضور داشتند، كه عبارت از جبرئيل و ميكائيل و رسول اللّه‏ و على و فاطمة و حسن و حسين  عليهم‏السلام بودند و من در كنار درِ خانه ايستاده بودم، عرض كردم: يا رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم! آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمودند: اى ام سلمه! تو زن خوبى هستى، تو از همسران نبى صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم هستى.

     5. عبداللّه‏ بن جعفر طيّار نقل مى‏كند:

« لمّا نظر رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم إلى الرّحمة هابطة، قال: ادعوا لي، ادعوا لي! فقالت صفيّة: من يا رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم؟ قال: أهل بيتي عليّاً وفاطمة والحسن والحسين عليهم‏السلام، فجيء بهم عليهم‏السلام، فألقى عليهم النّبي صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم كساءه، ثمّ رفع يده فقال: « اللّهمّ إنّ هؤلاء آلي، فصلّ على محمّد وعلى آل محمّد » وأنزل اللّه‏ عزّوجلّ: «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[31][32].

در يكى از روزها كه رحمت الهى (باران) مى‏باريد، رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم نگاهى به ريزش باران كرده و فرمودند: به سوى من فراخوانيد! به سوى من فراخوانيد! صفيّه پرسيد: چه كسى را به حضور شما فراخوانيم؟ فرمودند: اهل بيت‏ام؛ على و فاطمه و حسن و حسين عليهم‏السلام را. به محض اينكه ايشان عليهم‏السلامحضور پيدا كردند، رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم ايشان عليهم‏السلام را زير رداى خويش گردآوردند و دست‏هاى مبارك خود را به سوى آسمان بلند كردند و فرمودند: « بار پروردگارا! اينان اهل بيت من هستند، پس بر محمد و آل محمد درود فرست » و خدا « آيه تطهير » را بر آن حضرت نازل فرمود.

     6. ابوسعيد خدرى[33] مى‏گويد: وقتى حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلامرا به خانه خويش آوردند؛ «جاء النبيّ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم أربعين صباحاً إلى بابها يقول: السلام عليكم أهل البيت ورحمة اللّه‏ وبركاته، الصلاة ورحمكم اللّه‏، «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[34]، أنا حربٌ لمن حاربتم وسلم لمن سالمتم »[35].

رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم مدت چهل روز هنگام سحر، به در خانه فاطمه عليهاالسلام مى‏آمدند و مى‏فرمودند: سلام و رحمت و بركات خداوند متعال بر شما اهل بيت باد! وقت اقامه‏ى نماز است، خداى‏تان رحمت كند. سپس آيه تطهير را قرائت نمودند و فرمودند: من دشمن كسى هستم كه شما با او دشمنيد و دوست كسى هستم كه شما با او دوست هستيد.

     7. ابن عباس[36] مى‏گويد:

« شهدنا رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم تسعة أشهر، يأتي كلّ يوم باب عليّ بن أبي طالب عليه‏السلام عند وقت كلّ صلاة، فيقول: السلام عليكم ورحمة اللّه‏ وبركاته أهل البيت، «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[37] الصلاة رحمكم اللّه‏، كلّ يوم خمس مرّات »[38].

مدت نُه ماه شاهد بوديم كه رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم هر روز كه وقت نماز فرا مى‏رسيد، به درِ خانه‏ى على بن أبى طالب عليهماالسلام مى‏آمدند و مى‏فرموند: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما « اهل بيت » ارزانى باد، آنگاه « آيه تطهير » را تلاوت مى‏كردند و هر روز پنج بار مى‏فرمودند: زمان اقامه نماز است، خداى‏تان رحمت كند.

     8. انس بن مالك[39] نقل مى‏كند: « إنّ رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم كان يمرّ بباب فاطمة عليهاالسلام ستّة أشهر، إذا خرج إلى صلاة الفجر، يقول: الصّلاة يا أهل البيت «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ
عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[40] »[41]. رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم شش ماه براى حضور در نماز صبح، از در خانه‏ى فاطمه عليهاالسلام عبور مى‏كردند، مى‏فرمودند: اى اهل بيت من! موقع نماز صبح است. سپس آيه تطهير را تلاوت مى‏فرمودند. حاكم نيشابورى در مستدرك بعد از ذكر اين روايت مى‏گويد: اين حديث بر اساس مبناى مسلم، صحيح است؛ ولى او، اين روايت را نقل نكرده است[42].

    9. ابوجميله روايت كرده است: « إنّ الحسن بن على عليهماالسلام، حين قتل عليٌّ عليه‏السلام، استخلف، فبينا هو يصلّى بالنّاس، إذ وثب إليه رجلٌ فطعنه بخنجرٍ في وركه، فتمرض منها أشهراً، ثمّ قام فخطب على المنبر، فقال عليه‏السلام: يا أهل العراق! اتّقوا اللّه‏ فينا، فإنّا اُمرآءكم وضيفانكم ونحن أهل البيت الذّين قال اللّه‏ عزّوجلّ: «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[43] فمازال يومئذٍ يتكلّم حتّى ماترى في المسجد إلاّ باكياً »[44].

پس از آنكه على عليه‏السلام به قتل رسيدند، و حسن بن على عليهماالسلام جانشين آن حضرت عليه‏السلام گرديدند، در حالى كه با مردم به اقامه نماز جماعت پرداخته بودند، مردى با خنجر به ران پاى ايشان عليه‏السلامزد كه در اثر آن، به مدت چند ماه، بيمار شدند. پس از بهبودى، بر منبر رفتند و به ايراد خطابه پرداختند و فرمودند: اى اهل عراق! در مورد ما از خدا بترسيد، همانا ما اميران و ميهمانان الهى شما هستيم؛ ما اهل بيتى هستيم كه حق تعالى درباره‏ى ما فرموده است: « خداوند فقط مى‏خواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد ». در آن روز ايشان به سخنرانى ادامه دادند، تا جايى كه كسى در مسجد باقى نماند مگر آنكه گريان شد.

     از مجموع رواياتى كه ذكر شد، چند نكته به دست مى‏آيد: الف ـ اهل بيت مذكور در آيه تطهير، منحصر در رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، حضرت اميرالمؤمنين على، حضرت صديقه طاهره فاطمه‏ى زهرا، حضرت امام مجتبى و حضرت امام حسين سيد الشهدا عليهم‏السلام مى‏باشد.

     ب ـ اگر چه اين آيه يك بار نازل شده، ولى پيامبر اسلام صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم در مكان‏هاى مختلفى، از جمله خانه‏ى حضرت زهرا عليهاالسلام، خانه امّ سلمه، مسجد و… آن را منحصرا بر پنج تن آل عبا عليهم‏السلامتطبيق مى‏دادند.

     ج ـ حضرت پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، هر فردى غير از اين پنج نفر را ـ حتّى امّ سلمه عليهماالسلام را كه از بهترين همسران ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بود ـ از شمول دايره‏ى اهل بيت عليهم‏السلام، رد كردند.

     د ـ رسول گرامى اسلام صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، در آغاز ازدواج حضرت اميرالمؤمنين على و حضرت فاطمه عليهماالسلام، چهل روز (يا بيشتر به روايات مختلف) موقع نماز صبح، بر در خانه‏ى ايشان عليهماالسلام، آيه‏ى تطهير را تلاوت فرمودند و ايشان عليهماالسلام و دو فرزندشان؛ حسن و حسين عليهماالسلام را به عنوان « اهل بيت » معرفى فرمودند.

     و ـ در زبان عرب، اهل بيت هر فردى، به اشخاصى اطلاق مى‏شود كه از طريق نسب به آن فرد متصل باشند، چنانچه در شجره‏نامه‏ها و كتب انساب اين گونه عمل شده است؛ در نتيجه به همسر، اهل بيت اطلاق نمى‏كنند. وقتى از زيد بن ارقم پرسيدند كه آيا همسران پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلمنيز جزو اهل بيت ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم به شمار مى‏روند، او در جواب گفت: نه، به خدا قسم! چون كه همسر، براى مدتى همراه انسان است و امكان دارد مرد او را طلاق داده و زن به خانه پدر و مادرش برود[45].

    ه ـ بر فرض كه « اهل بيت » يك عنوان عام باشد و بقيه‏ى اقوام و خويشان رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را نيز در بر بگيرد، امّا عمل و قول ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم كه كساء و عباى خود را بر روى اين چند نفر انداختند و فرمودند: « اللّهمّ هؤلاء أهل بيتي »، آن عنوان عام را تخصيص مى‏دهد و شمول آن را بر تمام اقوام و خويشان رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم از بين مى‏برد. آلوسى كه يكى از مفسرين اهل سنت بوده و بى‏ميل به مسلك نواصب هم نيست، به همين نكته اشاره كرده و عمل و گفتار رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را تخصيص دهنده‏ى عنوانِ « اهل بيت » مى‏داند[46].

    ابن تيميه، كه شاگرد مكتب خلافت مى‏باشد[47] نيز با اشاره به ماجراى كساء مى‏گويد: « أفضل أهل بيته عليّ وفاطمة وحسن وحسين عليهم‏السلام الّذين أدار عليهم الكساء وخصّهم بالدعاء »[48].

بافضيلت‏ترين اهل بيت پيامبر گرامى اسلام صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، على و فاطمه و حسن و حسين عليهم‏السلاممى‏باشند كه ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم، آنها را زير عباى خود گردآوردند و به دعاى خويش مخصوص فرمودند.

[1]. سوره احزاب، آيه 33.

 [2]. سوره شعراء، آيه 87 ـ 89.

 [3]. اصول كافى، جلد 2، صفحه 16؛ بحار الأنوار، جلد 67، صفحه 59.

 [4]. شرح أسماء الحسنى، جلد 1، صفحه 189؛ شرح اصول كافى، جلد 3، صفحه 83 با كمى
تفاوت.

 [5]. سوره واقعه، آيات 10 ـ 14.

 [6]. سوره شورى، آيه 52.

 [7]. رجوع شود به جزوه 128.

 [8]. سوره قدر، آيه 4.

 [9]. سوره احزاب، آيه 33.

 [10]. سوره احزاب، آيه 33.

 [11]. سوره نساء، آيه 59.

 [12]. سوره يس، آيه 82.

 [13]. خبرى كه افراد فراوانى آن را نقل نمايند، به گونه‏اى كه امكان اجتماع آنان بر دروغ‏گويى نباشد را خبر متواتر مى‏گويند. الرعاية في علم الدراية، صفحه 62

 [14]. مِرْط، به جامه دوخته نشده گويند المنجد، صفحه 757.

 [15]. سوره احزاب، آيه 33.

 [16]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 225؛ از منابع اهل سنت: صحيح مسلم، جلد 4، صفحه
1051، كتاب فضائل الصحابة؛ تحفة الأحوذى، جلد 9، صفحه 49؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 56.

 [17]. اين روايت از نظر اهل سنت، در اعلا درجه‏ى صحت است كه در صحيح مسلم كه يكى از
كتب معتبره شش گانه‏شان است، آمده است. آن‏ها صحيح بخارى را « اخوالقران » و صحيح مسلم را « اخت القرآن » مى‏دانند.

 [18]. عمر بن ابى سلمه، پسر ام سلمه همسر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و به عبارت ديگر، ربيب النبي
 صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلممى‏باشد.

 [19]. سوره احزاب، آيه 33.

 [20]. جلّل الشيء أي عمّه آن را در برگرفت، لسان العرب، جلد 11، صفحه 118.

 [21]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 226؛ از منابع اهل سنت: سنن ترمذى، جلد 5، صفحه 30؛
شواهد التنزيل، جلد 2، پاورقى صفحه 120.

 [22]. عبارتِ « أنتِ على خير » براى امّ سلمة عليهاالسلام فضيلتى محسوب مى شود چرا كه
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در مورد همه زنهاى‏شان تعريف و تمجيد ندارند، چنانچه براى عايشه و حفصه، چنين كلماتى را نفرموده‏اند.

 [23]. نام وى، شدّاد بن عبداللّه‏، أبوعمّار القرشى الأموى مى‏باشد و نزد اهل سنّت از ثقات
محسوب مى‏شود. تهذيب الكمال في اسماء الرجال، جلد 12، صفحه 400

 [24]. سوره احزاب، آيه 33.

 [25]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 217؛ غاية المرام، 7 جلد 3، صفحه 177؛ از منابع اهل
سنت: مسند أحمد، جلد 4، صفحه 107؛ مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 167؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 67؛ تفسير ابن كثير، جلد 3، صفحه 492.

 [26]. واثلة بن أسقع، مورد وثوق و قبول ائمه رجال اهل سنت مى‏باشد و از آن جا كه از اصحاب مى‏باشد، به نظر آنان، توثيق خاص هم لازم ندارد.

 [27]. در طول تاريخ، همواره افرادى وجود داشته‏اند كه مى‏توان به آن‏ها اصحاب شعار گفت كه بدون هرگونه انديشه و تفكّرى دنباله رو جوّ حاكم بوده‏اند.

 [28]. مرحوم سيد بحرانى در كتاب غاية المرام، جلد 3، صفحه 183 روايات بسيارى را به اين
مضمون از مسند حميدى نقل مى‏كند. حميدى هم اين روايات را از صحيح بخارى و صحيح مسلم نقل كرده است.

[29]. سوره احزاب، آيه 33.

 [30]. تفسير الميزان، جلد 16، صفحه 317؛ از منابع اهل سنت: الدرّ المنثور، جلد 5، صفحه
198؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 124.

 [31]. سوره احزاب، آيه 33.

 [32]. از منابع اهل‏سنت: مستدرك‏حاكم، جلد 3، صفحه 148؛ شواهد التنزيل، جلد2، صفحه 55.

 [33]. سعد أبو سعيد الخدرى، يكى از اصحاب رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم محسوب مى‏شود. معجم رجال الحديث، جلد 8، صفحه 47

 [34]. سوره احزاب، آيه 33.

 [35]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 213؛ از منابع اهل سنت: الدرّ المنثور، جلد 5، صفحه
199؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 44.

 [36]. وى در مكه متولد شده است و از مفسران قرآن كريم محسوب مى‏شد. اهل سنّت از او
روايات فراوانى نقل كرده‏اند. تاريخ مدينة دمشق، جلد 29، صفحه 285

 [37]. سوره احزاب، آيه 33.

 [38]. تفسيرالميزان، جلد 16، صفحه 318؛ از منابع اهل‏سنت: الدرّالمنثور، جلد 5، صفحه 199.

 [39]. او از كسانى است كه وقايع روز غدير خم را كتمان كرد و به دليل نفرين حضرت
اميرالمؤمنين عليه‏السلام به بيمارى برص مبتلا گشت.معجم‏رجال الحديث، جلد3، صفحه240

 [40]. سوره احزاب، آيه 33.

 [41]. بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 223؛ از منابع اهل سنت: مسند أحمد، جلد 3، صفحه 285؛
سنن ترمذى، جلد 5، صفحه 31؛ شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه 18؛ مستدرك حاكم، جلد 3، صفحه 158.

 [42]. مستدرك حاكم، جلد 3، صفحه 158.

 [43]. سوره احزاب، آيه 33.

 [44]. از منابع اهل سنت: مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 172؛ تاريخ مدينه دمشق، جلد 13،
صفحه 268.

 [45]. بحارالأنوار، جلد 23، صفحه 115؛ از منابع اهل‏سنت: صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 123.

 [46]. تفسير آلوسى، جلد 22، صفحه 14.

 [47]. لازم به ذكر است كه محمد بن عبدالوهاب [سردمدار مكتب وهابيّت]، عقايد خرافى و انحرافى خود را از ابن تيميه گرفته است.

 [48]. منهاج السنة، جلد 7، صفحه 122.

 
 


جستجو