سیره تبلیغى رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم بهترین راهکار برای تبلیغات انتخاباتی

زبان شمشیرى قاطع است که مى تواند همچو عصاى موسى علیه السلام فرآورده هاى باطل و جادویى را فرو بلعد و سیماى حقیقت را نمایان کند. بزرگ ترین ابزار هدایت پیامبران، زبان است تا آنجا که حضرت موسى علیه السلام درخواست مى کند: «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»؛ «بارالها! به من شرح صدر عنایت کن و امر [هدایت و رسالت] مرا آسان ساز و عقده و مانع را از زبانم بردار تا سخن مرا بفهمند.»
وى از خدا مى خواهد که برادرش هارون علیه السلام را یاور و همکارش قرار دهد؛ چرا که هارون علیه السلام از او فصیح تر است؛ «وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءاً یُصَدِّقُنی».
آداب سخن
سخن گفتن آدابى دارد، و ما در این مقاله نکاتى را مرور مى کنیم که در کیفیت سخن گفتن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به ما رسیده است؛ باشد تا پیرو سیره تبلیغى حضرتش باشیم و آداب سخن را رعایت کنیم که بهترین راز و رمز موفقیت در سیره آن بزرگوار نهفته است. على علیه السلام ـ که نفس پیامبر صلى الله علیه و آله است ـ مى فرماید: «إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْکَلَامِ؛ به راستى ماییم فرمانرواهاى قلمرو سخن.»
حضرت استاد آیة الله جوادى آملى در سیره رسول اکرم صلى الله علیه و آله در مورد قرآن، شاخصه هاى برترى آن حضرت بر سایر پیامبران را بیان مى کند و از جمله مى نویسد: «پنجم: خصیصه دیگرى که خداى سبحان براى معرفى پیامبرش ذکر مى کند، این است که مى فرماید: او حاملى است که کلام و سکوتش مظهر کلام و سکوت خداست. هر چه مى گوید، وحى است و هر آنچه با وحى در یافت نموده، به مردم ابلاغ مى کند؛ نه از وحى مى کاهد و نه غیر از وحى چیزى مى گوید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحى»؛ [یعنى[ آنچه را که به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینى از او مى شنوید، وحى است.»
نکات مؤثر در کیفیت سخن با استفاده از سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله عبارت است از:
الف. صوت نیکو
صوت و لحن زیبا، از لوازم سخنورى است. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیّاً إِلَّا حَسَنَ الصَّوْتِ؛ خداوند عزیز و جلیل، همه پیامبران را خوش صدا برگزید.»
صداى حضرت رسول صلى الله علیه و آله نیز گوشنواز و دل نشین بود. درباره تلاوت قرآنش آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله کَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ؛ صوت تلاوت قرآن پیامبر صلى الله علیه و آله از همه مردم بهتر بود.»
روشن است که لحن گیرا و گشنواز نقش مهمى در جذب مخاطبان دارد و حضرت سفارش کرده است: «زَیِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِکُمْ؛ قرآن را با آوازتان زینت دهید!»
ب. فصاحت
در عصرى که فصاحت و بلاغت در اوج شکوفایى اش بود و محور مسابقات رسمى عرب بر اشعار فصیح و بلیغ و معلقات سبعه و میدان فصاحت و بلاغت قرار داشت، خداوند پیامبرى برگزید که چنین فرمود: «اَنَا اَفْصَحُ الْعَرَبِ مَیْدَ اَنِّى مِنْ قُرَیْشٍ وَ اسْتُرْ ضِعْتُ فِى سَعْدِ بْنِ بَکْرٍ فَاَنَّى یَأْتِینِى اللَّحْنَ؛ من از همه عرب [گویاتر و[ فصیح ترم. غیر آنکه از قریشم و در طایفه بنى سعد بن بکر شیر نوشیده [و رشد کرده ام،] پس از کجا لحن [زیباى عربى خالص] به من مى رسد!»
فصاحت و حسن صوت و تلاوت زیباى برخى ائمه علیهم السلام ؛ مثل امام سجاد و حضرت کاظم علیهماالسلام نیز در تاریخ منعکس شده است.
ج. تبسم ملیح و خوش رویى
از زمینه هاى موفقیت، آمیختن سخن با لبخند است؛ هم جاذبه مى آفریند و هم سخن را دلنشین تر مى سازد. سخن گفتن پیامبر صلى الله علیه و آله نیز با تبسمى ملیح و جذاب آمیخته بود: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِذَا حَدَّثَ بِحَدِیثٍ تَبَسَّمَ فِی حَدِیثِهِ؛ هر گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله سخن مى گفت، لبخندى [مختصر] بر لبانش نقش مى بست.» گاهى هم با دیگران، با گفتار خویش، مزاح و شوخى مى کرد؛ با این هدف که آنان را خرسند سازد و غریبه ها خودى گردند.
درباره مزاح و تبسم پیامبر صلى الله علیه و آله در جلد 16 بحار الانوار یک فصل آمده است. همچنین در کتاب «الاخلاق فى الاحادیث المشترکة»، جلد 1، صص 141 ـ 145، درباره بشاش بودن و خندان بودن حضرت، احادیثى از شیعه و سنى نقل شده است که براى اختصار از نقل آن خود دارى مى کنیم.
د. خلاصه گویى
پر حرفى، شنونده را آزار مى دهد و خسته مى کند. سخنرانیهاى طولانى موجب گریز افراد از جلسات مذهبى، نماز جمعه و مجالس وعظ مى گردد. رسول اکرم صلى الله علیه و آله که همه سخنانش خردمند در سخنرانى، میزان کشش و تحمل افراد و معلومات مخاطب را بررسى و محاسبه مى کند و طبق همان، سخن مى گوید
آموزنده و نور و حکمت بود، این نکته را رعایت مى کرد:
«کَانَ أَخَفَّ النَّاسِ صَلَاةً فِی تَمَامٍ وَ کَانَ أَقْصَرَ النَّاسِ خُطْبَةً وَ أَقَلَّهُ هَذَراً؛ [رسول خدا صلى الله علیه و آله در نماز جماعت و جمعه با آنکه نمازش کامل و عالى بود] نمازش از همه سبک تر و خطبه هایش کوتاه ترین خطبه ها بود و سخن پراکنى او کمترین بود.»
و در وصف آن حضرت گفته اند: «قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ؛ او نفس خود را از سه خصلت بد رها کرده بود [که عبارت است از]: بگو مگوهاى بى فایده، پرگویى و سخنان بیهوده.»
ه. کنترل زبان از بیهوده گوییها و آزارها
«کَان یَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا یَعْنِیهِ وَ یُوءْلِفُهُمْ وَ لَا یُنَفِّرُهُمْ؛ [پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ] زبانش را حفظ مى کرد، مگر در تبیین اهداف و مقاصد مربوطه اش. و [به هنگام سخن گفتن هم] وحدت بخش و الفت آفرین بود، نه عامل عداوت و نفرت بین مردم.»
و. همسطح حاضران
خردمند در سخنرانى، میزان کشش و تحمل افراد و معلومات مخاطب را بررسى و محاسبه مى کند و طبق همان، سخن مى گوید. مطالب عالى براى افراد معمولى یا سطح پایین مثل کباب برگ براى نوزادان، غیر قابل هضم و زیانبار است. و بر عکس، مطالب ساده یا سخیف براى مخاطبان سطح بالا، سبب فرارى دادن آنان مى گردد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله انسان کامل و داراى علم لدنّى بود؛ ولى هنگام تبلیغ، ظرفیت مخاطب را مى سنجید. امام صادق علیه السلام فرموده است:
«مَا کَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله الْعِبَادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِنَّا مَعْشَرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله هرگز با مردم با عمق عقل و درک خود سخن نگفت و مى فرمود: «ما پیامبران، مأموریم با مردم به اندازه عقل و فهم آنان حرف بزنیم [نه به قدر فهم خودمان].»
ز. تلاش در تفهیم مقصد
برخى از اهل منبر عوام زده اند و چون عوام سخنان مطنطن و لحن خطابى و حماسى و محکم را مى پسندند، و تلاش مى کنند که با جملات جدید یا به سبک کتابى و خطابه اى جملات را ردیف کنند و محتوا را در پاى بست ظواهر زیبا، ذبح کنند. در نتیجه، عوام مى گویند: آقا، خوب سخنرانى مى کند. ولى اگر بپرسند: چه گفت؟ از عهده جواب بر نمى آیند و هر کس جمله اى را گرفته و در ذهن خود از ظن خود یار گوینده گشته است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله کوشش داشت معارف عالى و حیاتى را حتى به عامى ترین افراد بفهماند و از همان بى سوادهاى بیابانى، «شهداء، صالحین و صدیقین» بسازد: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِذَا حَدَّثَ الْحَدِیثَ أَوْ سأل عَنِ الْأَمْرِ کَرَّرَهُ ثَلَاثاً لِیَفْهَمَ عَنْهُ؛ [شیوه] پیامبر صلى الله علیه و آله چنان بود که اگر حدیثى مطرح مى کرد یا از موضوعى مى پرسید، آن را سه بار تکرار مى فرمود تا کاملاً مفهوم و بى ابهام باشد.»
سخن آن حضرت همواره داراى پیام روشنى بود که هر شنونده اى آن را به وضوح در مى یافت و درک مى کرد.
ح. مراعات حال مردم
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بسیار رئوف و رحیم و دلسوز بود و دشواریهاى مردم، بر آن حضرت گران تمام مى شد: «عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوءْمِنینَ رَوءُفٌ رَحیمٌ»؛ «رنجهاى شما بر او سخت است، اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
حتى گاهى در نماز که صداى گریه کودکان به گوشش مى رسید، نماز را سریع تر مى خواند و به پایان مى رساند تا مادر آن کودک، به فرزندش رسیدگى کند. با آنکه معمولاً بین وقت نماز مغرب و عشاء فاصله مى انداخت و هر کدام را در وقت فضیلت خود مى خواند، ولى گاهى که در سفرها، در پیمودن راه شتاب داشت یا در شبهاى بارانى، یا آن گاه که کارى فورى داشت و… بین دو نماز جمع مى کرد و مى فرمود: «مَنْ لَا یَرْحَمْ لَا یُرْحَمْ؛ هر که رحم نکند، به او رحم نمى شود.»
ط. قطع نکردن سخن حاضران
هنر گوش دادن به سخن مخاطب، یکى از راههاى جذب است که صبورى و تحمل مى طلبد؛ زیرا گاهى صِرف شنیدن سخن معترضان، عقده آنان را برطرف مى کند. حضرت رسول صلى الله علیه و آله اصحاب را چنان تربیت مى کرد که حرف گوینده را تا پایان گوش دهند و کسى کلام دیگرى را قطع نکند.
از سخنان آن حضرت است: «مَنْ تَکَلَّمَ أَنْصِتُوا لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ. حَدِیثُهُمْ عِنْدَهُ حَدِیثُ أُولیهُمْ؛ هر که سخنى داشت، دیگران خوب گوش مى دادند تا پایان یابد. سخنشان در محضرش، همان سخن گفتنِ فردِ اول بود.»
«وَ لَا یَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّى یَجُوزَ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْىٍ أَوْ قِیامٍ؛ و [آن حضرت] کلام کسى را قطع نمى کرد تا از موضوع بگذرد، آن گاه آن موضوع را با نهى یا قیام قطع مى کرد.» و در نسخه مکارم الاخلاق آمده است: «.. تا بگذرد و به نهایت برسد یا با کلامى دیگر آن را پایان مى داد.» و در برخى نسخ «حتى یجور» از «جور» آمده است؛ یعنى سخن کسى را قطع نمى کرد تا آن که به ناحق برود و به باطل گراید؛ مثلاً غیبت یا فحاشى کند. آن گاه بر مى خاست یا نهى مى کرد.

پیام روشن و حرف آخر
گاهى استاد در کلاس درس تخصّصى بحث مى کند. در چنین محفل علمى و تحقیقى، نقل اقوال، بیان ادله طرفین، ترجیح و نقد و تبیین صورتهاى گوناگون مسئله و احتمالات و… راهگشاست؛ زیرا همه اهل فن و داراى متن هستند و هر روزه همراه استادند. این خیلى تفاوت دارد با یک جلسه سخنرانى. در خطابه باید قول صحیح یا مختار گوینده، درست تبیین و با ضرس قاطع، تکلیف مستمع روشن گردد. اینکه مخاطب را سردرگم رها کنیم و ذهنش را مشوش سازیم که برخى چنین و بعضى چنان مى گویند و شاید این گونه و احتمال است آن گونه و چنین و چنان باشد، راه و رسم تبلیغ نیست.
بعضى گویندگان با بیان مبانى و اقوال گوناگون در مقام اظهار لحیه و فخر فروشى هستند و انتظار دارند مخاطب، احسن الاقوال را پیدا کند. باید گفت: وقتى خود سخنران سرگردان است، چه توقعى از مردم عادى و عوام! این شیوه، انسان را به یاد پیر داماد مثنوى مى اندازد که به در خطابه باید قول صحیح یا مختار گوینده، درست تبیین و با ضرس قاطع، تکلیف مستمع روشن گردد
آرایشگر گفت: مى خواهم به حجله روم، لطفا موهاى سفید صورتم را بچین! ناگاه آرایشگر تمام موهاى سفید و سیاه سر و رویش را چید و در دامنش ریخت و گفت: بنده فرصت کافى ندارم، خودت خوب و بدش را گزینش کن!
درباره پیامبر صلى الله علیه و آله گفته اند: «کَانَ کَلَامُهُ فَصْلًا یَتَبَیَّنُهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَهُ؛ کلامش روشن و گویا [و پایان بخش منازعات و به اصطلاح، حرف آخر] بود؛ چنان که هر شنونده اى آن را مى فهمید.»
درباره قرآن کریم هم مى خوانیم: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»؛ «به حقیقت این [قرآن] سخنى است که حق را از باطل جدا مى کند و هرگز شوخى نیست.» البته انتظار نمى رود که روحانى همچون حضرات معصومین علیهم السلام باشد؛ ولى مى تواند پیام واضحى را در اختیار شنوندگان قرار دهد. بارها استاد آیة الله حسن زاده در وصف معصومین علیهم السلام مى فرمود: «بنگرید تعبیرهایى که در السنه و فتاواى علماء هست، در فرمایشات آنان نیست. نمى فرمایند: بنابر احتیاط لازم یا واجب، چنین است؛ شاید چنان باشد؛ احتمال است این طور باشد؛ على الظاهر؛ گمان مى رود آن مطلب حق باشد و… همیشه به ضرس قاطع، حقایق ملکوتى را بیان مى فرمایند.»
در حق پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمده است: «ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى»؛ «پروردگارت تو را وا نگذاشته و دشمن نداشته است.»
حق محورى
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله چه در شوخیها وچه به هنگام غضب، از مدار حق بیرون نمى شد. از امام صادق علیه السلام نقل است: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یُدَاعِبُ وَ لَا یَقُولُ إِلَّا حَقّاً؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله شوخى و مزاح مى کرد، ولى جز حق چیزى بر زبان نمى آورد.»
به خاطر خودش غضب نمى کرد، ولى براى معیارهاى دینى و حدود الهى غضبناک مى گشت. وقتى احترام احکام الهى و حرمتها مى شکست، خشمگین مى شد، اما جز حق نمى فرمود: «وَ کَانَ فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ لَا یَقُولُ إِلَّا حَقّاً؛ در حال رضاو غضب، چیزى جز حق نمى گفت.»
حضرت صادق علیه السلام مى فرماید: «در جنگ احد مردم شکست خوردند [و فرار کردند]؛ پس پیامبر صلى الله علیه و آله به شدت غضبناک شد و آن گاه که خشمگین مى گشت، مثل دانه هاى لؤلؤ از پیشانیش عرق مى ریخت.»
حفظ حریمها
امام على علیه السلام مى فرماید: «کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَى ثَوَابَهُ؛ [رسول خدا صلى الله علیه و آله ] کردارش چنان بود که احدى را مذمت نمى کرد و کسى را سرزنش نمى کرد و در پى لغزشها و زشتیهایش نبود و سخن نمى گفت، جز در موضوعى که امید ثوابش مى رفت.»
و نیز مى فرماید: « مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُوءْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُنْثَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِینَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ وَ… ؛ مجلس پیامبر صلى الله علیه و آله ، مجلس بردبارى، حیاء، صدق و امانت بود. صداها در آن مجلس بالا نمى رفت و حرمتها در آن از بین نمى رفت و در پى لغزش دیگران و عیب جویى از آنان نبود. همه اهل پیوند [و صفا و ارتباط[ بر محور تقوا بودند تواضع مى نمودند و بزرگان و سالخوردگان را تکریم مى کردند و… .»
آن حضرت اگر مى خواست عیوب حاضران را بر طرف کند، به در مى گفت تا دیوار بشنود. در احادیث حضرت، چنین تعبیرهایى زیاد یافت مى شود: «مَا بَالُ اَقْوَامٍ…؛ چرا عده اى چنین و چنان مى کنند!» و نمى فرمود: مبلّغ نیز باید مواظب باشد خیلى از آیات و روایات را جز در جاى مناسب بیان نکند، تا باعث نفرت از دین یا گوینده نشود
چرا شما حاضران یا چرا زید و عمرو و بکر، چنین هستند.
آغاز و انجام با یاد خدا
نیازى نیست درباره ذکر سخن گفته شود؛ بهترین تقویت کننده تقواى اهل منبر، یاد خدا براى خودش مى باشد. از برخى واعظان بزرگ نقل است که بر هر پله اى از منبر با ذکر «یا الله» از خداوند مدد مى جستند و برخى به مولایشان ابا عبدالله علیه السلام متوسل مى شدند؛ چنان که از سرور واعظان معاصر مرحوم فلسفى نقل است که پیش از هر منبر سه بار آیة الکرسى مى خواند. امام حسین علیه السلام مى فرماید: از پدرم درباره مجلس رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم، فرمودند: «کَانَ صلى الله علیه و آله لَا یَجْلِسُ وَ لَا یَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِکْرِ اللّه ِ جَلَّ اسْمُهُ؛ پیامبر صلى الله علیه و آله جز با یاد خدا نمى نشست و بر نمى خاست.»
این گونه حالات، گذشته از استمداد و امداد الهى، در همنشینان و معاشران نیز تأثیر گذار است.
بیان غرّاء، محکم و متین
سخنرانى پیامبر صلى الله علیه و آله خیلى فخیم، فصیح و محکم بود. گفته اند: هر گاه مى خواست درباره قیامت انذار کند، همانند یک فرمانده لشکر سخن مى گفت: «کَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَیْشٍ.»
امام حسن علیه السلام مى فرماید: از دایى ام هند بن ابى هاله در خواست کردم… و به او گفتم: منطق حضرت را توصیف کن! پس گفت: «…یَفْتَتِحُ الْکَلَامَ وَ یَخْتِمُهُ بِأَشْدَاقِهِ؛ از افتتاح تا اختتام، کلامش سراسر با تمام حنجره و فضاى دهان بود.»
ابن اثیر درالنهایة، در شرح حدیث چنین گوید: «اَلْاَشْدَاقُ جَوانِبُ الْفَمِ وَ اِنَّمَا یَکُونُ ذَلِکَ لِرَحْبِ شَدْقَیْهِ وَ الْعَرَبُ تَمْتَدَحُ بِذَلِکَ؛ اشداق، اطراف دهان است و سخنرانى او چنین بود؛ زیرا حنجره او باز بود و عرب، با این صفت مدح مى کند.»
نیز از قول هند بن أبى هاله در وصف آن حضرت است: «سَهْلَ الْخَدَّیْنِ ضَلِیعَ الْفَمِ؛ گونه هایش روان و دهانش [براى تولید صوت] فراخ بود.»
در روایتى که ترمذى، طبرى، زمخشرى و فتال نقل کرده اند، نیز آمده است: «ضَلِیعَ الْفَمِ أَشْنَبَ مُفَلَّجَ الْأَسْنَانِ.»
بیشتر این تعابیر، مرادف گویایى در فارسى ندارد و چه بسا در زبان فارسى معناى زشتى داشته باشد؛ ولى در عربى مایه مدح و سبب رسایى سخن و به معناى همان بیان غرّا و محکم است.
توجه به تمام مجلس
اگر بین گوینده و شنونده ارتباط دیدارى متقابل باشد، بسیار عالى است و در مجالسى که به دلیل کمبود فضا و سالن یا جدا بودن جایگاه بانوان، این امر مقدور نیست، بهتر است از دوربینهاى مدار بسته و… استفاده شود تا گوینده را ببینند. اصولاً نگاه استاد و گوینده بى تأثیر نیست.
استاد آیة الله حسن زاده مى فرمود: «حضور در درس، انتقال معارف از استاد حىّ به شاگرد حىّ است؛ ولى استفاده از نوار درسى، از میّت به حىّ است و این دو خیلى تفاوت دارد.»
درباره پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است که به یک جا نگاه نمى کرد. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَیْنَ أَصْحَابِهِ یَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ یَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِیَّةِ؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله بر این شیوه بود که نگاهها و توجهاتش را بر یاران استاد آیة الله حسن زاده مى فرمود: «حضور در درس، انتقال معارف از استاد حىّ به شاگرد حىّ است؛ ولى استفاده از نوار درسى، از میّت به حىّ است و این دو خیلى تفاوت دارد
توزیع مى کرد و به این طرف و آن طرف یکسان مى نگریست.»
جوامع الکلم
بارها استاد آیة الله جوادى مى فرمودند: «سخنان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله حاوى امّهات معارف و خطوط کلّى دین است و به جاست کتاب «نهج الفصاحة» همواره همراه مبلغان باشد.»
شاید از آن رو که آن حضرت فرصت فراوانى در اختیار نداشته اند؛ ولى در احادیث سایر معصومان علیهم السلام ، پرداختن به مسائل جزئى و تشریح آن امهات، وجود داشته است و به منزله شرح متن مى باشد و قرآن و احادیث معتبر پیامبر صلى الله علیه و آله حکم متن را دارد.
امام حسن علیه السلام از قول دایى خود هند بن أبى هاله درباره پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: «دَائِمُ الْفِکْرِ لَیْسَتْ لَهُ رَاحَةٌ وَ لَا یَتَکَلَّمُ فى غَیْرِ حَاجَةٍ … یَفْتَتِحُ الْکَلَامَ وَ یَخْتِمُهُ بِأَشْدَاقِهِ یَتَکَلَّمُ بِجَوَامِعِ الْکَلِمِ فَصْلًا لَا فُضُولَ فِیهِ وَ لَا تَقْصِیرَ؛ همواره در تفکر و اندیشه بود، آسودگى نداشت، در غیر مورد نیاز ساکت بود… جوامع الکلم را به عنوان فصل الخطاب و حرف نهایى، بیان مى داشت، نه زیاده گویى [و یا سخن اضافى] داشت و نه کوتاهى سخن… .»
عدم ایجاد نگرانى و ناراحتى
شنوندگان بر اساس عادات یا خصلتهایى فردى، قومى و ملیتى حساسیتهایى دارند که از برخى پیامها یا واژگان، ناراحت مى شوند. گفته اند در سخنورى آن حضرت، آزار مخاطب نبود: «وَ کَانَ لَا یُکَلِّمُ أَحَداً بِشَیْءٍ یَکْرَهُهُ…؛ شیوه اش چنان بود که با احدى به چیزى سخن نمى گفت که رنجیده خاطر [و نگران] نمى شود.»
مبلّغ نیز باید مواظب باشد خیلى از برخى واعظان بزرگ نقل است که بر هر پله اى از منبر با ذکر «یا الله» از خداوند مدد مى جستند و برخى به مولایشان ابا عبدالله علیه السلام متوسل مى شدند؛ چنان که از سرور واعظان معاصر مرحوم فلسفى نقل است که پیش از هر منبر سه بار آیة الکرسى مى خواند
از آیات و روایات را جز در جاى مناسب بیان نکند، تا باعث نفرت از دین یا گوینده نشود.
استفاده از حرکت دست و اشارات
سخنران حالتهاى گوناگونى به خود مى گیرد؛ گاه نکته اى را با تعجب یا غضب و یا خنده و خرسندى و یا… بیان مى کند. بدیهى است شکل و شمائل و اشارات گوینده نیز باید با همان حالت روانى و روحى او هماهنگ باشد تا تأثیر گذار گردد. درباره پیامبر صلى الله علیه و آله نوشته اند: «إِذَا أَشَارَ أَشَارَ بِکَفِّهِ کُلِّهَا وَ إِذَا تَعَجَّبَ قَلَبَهَا وَ إِذَا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِهَا یَضْرِبُ بِرَاحَتِهِ الْیُمْنَى بَاطِنَ إِبْهَامِهِ الْیُسْرَى وَ إِذَا غَضِبَ أَعْرَضَ وَ أَشَاحَ وَ إِذَا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ جُلُّ ضِحْکِهِ التَّبَسُّمُ…؛ به هنگام اشاره، با تمامى دست اشاره مى کرد و وقتى تعجب مى کرد، آن را بر مى گرداند و به هنگام سخن گفتن، دستها را به هم مى رساند و با کف دست راست به کف انگشت شست دست چپ مى زد [البته به گونه هاى دیگر مثلاً بالعکس هم روایت شده است.] و زمانى که غضب مى کرد، رو بر مى گرداند و اعراض مى فرمود و به هنگام خرسندى، چشمها را فرو مى بست و نهایت خنده اش تبسّم [دندان نما] بود… .»
و چه نیکوست که ما سخنرانى را با تبسم به پایان ببریم.


جستجو