بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله با واکنشهاى متفاوتى از سوى مشرکان، یهودیان و مسیحیان رو به رو شد. بیشترین واکنش تند را در دوره نخست، مشرکان و سپس یهودیان نشان دادند. اطلاع از چگونگى به ثمر نشستن دعوت و فراز و فرودهاى آن روشن مى سازد که در راستاى دعوت مردم با چه مشکلاتى مواجه خواهیم شد. اکنون که گرایش به اسلام در جامعه جهانى رو به افزایش است و دشمنان به ویژه مشرکان و کافران و مغضوبان و گمراهان بر ضد مسلمانان صف آرایى کرده و شمشیر را از رو بسته اند، شناخت کنش و واکنشها، آن هم از منبع صادقى چون قرآن بهترین ابزار آمادگى است.
برخورد پیامبر صلى الله علیه و آله با این کنشها و واکنشها موجب شد تا در نهایت گفتمان نبوى، بر گفتمان شرک و بت پرستى چیره شود. از آنجا که پیامبر صلى الله علیه و آله فرستاده خداست، خداوند از پیامبرش در تمام مراحل انجام رسالت، حمایت کرده است و اوست که به پیامبر صلى الله علیه و آله آموخته چگونه با مخالفین برخورد کند. خداوند براى موفقیت پیامبر صلى الله علیه و آله آموزه هاى نظرى و عملى در اختیارش مى گذارد تا با توجه به آنها مأموریت خود را انجام دهد. در این مقاله، به بررسى این آموزه ها مى پردازیم. الف. آموزه هاى نظرى الهىآموزه هاى نظرى در یک تقسیم بندى در سه بخش قابل بررسى است:
1. تاریخى
پیامبر صلى الله علیه و آله در راه انجام وظائف خود با مشکلات فراوانى مواجه بود. خداوند براى دلدارى او، برخورد امتهاى گذشته با پیامبرانشان را براى پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى کند تا بداند لازمه پیامبرى و هدایتگرى مردم همین است و او در این جهت تنها نیست. مسلّما وقتى انسان، تاریخ همکاران خود را بداند و از مشکلاتى که آنها با آن روبه رو بودند، مطلع گردد، از اضطراب و ناراحتى او کاسته شده، مشکلاتش قابل تحمّل مى شود. بعضى از آیات به آموزه هاى تاریخى براى تحمل پذیر کردن ناملایمات براى پیامبر صلى الله علیه و آله اشاره دارد، به عنوان نمونه، مى فرماید: «وَکُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ اَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَ جَاءَکَ فِى هـذِهِ الْحَقُّ وَ مَوعِظَةٌ وَ ذِکرَى لِلْمُؤمِنِینَ»؛ «ما از سرگذشتهاى انبیاء براى تو بازگو مى کنیم تا به وسیله آن قلبت را آرامش بخشیم [و اراده ات قوى گردد] و در این [اخبار و سرگذشتها] براى تو حق و براى مؤمنان موعظه و تذکر آمده است.»
این سخن را خداوند پس از آن مى فرماید که تاریخچه اى از ماجراهاى امتهاى گذشته و پیامبرانشان چون موسى، شعیب، لوط، ابراهیم، هود، صالح و نوح علیهم السلام نقل کرده است.
2. فلسفى ـ اجتماعى
از آموزه هاى نظرى این است که انسان موجودى است مختار. تمام ارزشمند بودن یا نبودن عمل انسان و حتّى ایمان آوردن یا نیاوردنش وابسته به این است که از روى اختیار و آزادى باشد. بر این اساس، یک مصلح اجتماعى تلاش مى کند نه بر اساس اجبار، بلکه با استدلال و اقناع، جامعه را هدایت کند. او با توجه به این حقیقت، خود را تنها یک عامل در میان عوامل تأثیرگذار در هدایت و تربیت مى داند. بر طبق این آموزه، قوانین حاکم بر جامعه و انسان، بیان مى شود تا کارهاى عقیدتى ـ فرهنگى با توجه به آن انجام گیرد. مثلا، خداوند مى فرماید: «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ اُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ اِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُم…»؛ «و اگر پروردگارت مى خواست، همه مردم را یک امّت [بدون هیچ گونه اختلاف [قرار مى داد؛ ولى آنها همواره مختلف اند، مگر کسى را که پروردگارت رحم کند. و براى همین [پذیرش رحمت] آنها را آفرید… .»
خداوند در این آیه و دیگر آیات، گوشه هایى از حقایق تاریخى و سنت حاکم بر جامعه در ارتباط با دین را بیان مى فرماید و اشاره مى کند که خواست خداوند بر وحدت و ایمان اجبارى انسانها نیست؛ از این رو انسانها را براى تحقق آزمایش و امتحان آزاد آفریده است و چون چنین است، خواه ناخواه ریزشهایى خواهد بود و عده اى به دنبال حق نخواهند رفت؛ هر چند نشانه هاى آشکار وجود داشته باشد. بنابراین، تو اى پیامبر! حزن و اندوه به خود راه نده! زیرا تو علّت تامه هدایت یافتن نیستى، بلکه تو تنها یک عامل در هدایت مردمى. پس اگر کسى هدایت نشد، اشکال در تو نیست، بلکه در خود آنهاست: «اِنَّکَ لاَ تَهْدِى مَنْ اَحْبَبْتَ وَلـکِنَّ اللّهَ یَهْدِى مَنْ یَشَاءُ وَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»؛ «تو نمى توانى هر کسى را که دوست دارى هدایت کنى؛ ولى خداوند هر کس را بخواهد، هدایت مى کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر است.»
3. تبیین قلمرو مسئولیت و توان
از آموزه هاى الهى که جنبه نظرى نیز دارد، تبیین قلمرو مسئولیت براى پیامبر صلى الله علیه و آله است. در آیات فراوانى به این مسئله اشاره شده است. در این آیات بایدها، تواناییها و مسئولیتها در برابر نبایدها و امورى که خارج از حیطه مسئولیت آن حضرت است، بیان مى شود. به پیامبر صلى الله علیه و آله گفته مى شود که تو فقط یک مبلّغ، رسول، تذکر دهنده و هشدار دهنده هستى؛ اما اینکه آنها حتما به سخنان تو گوش بدهند و ایمان بیاورند، این دیگر در اختیارت نیست و از قلمرو مسئولیت تو خارج است. بنابراین، به خاطر گمراهى و بى ایمانى آنها اندوهگین مباش! این چیزى نیست که خدا از تو خواسته باشد و به عبارت دیگر، تو نمى توانى در مردم ایجاد ایمان کنى، بلکه مى توانى ایمان را عرضه کنى و قبول آن به عواملى وابسته است که در حوزه مسئولیت تو نیست: «فَذَکِّرْ اِنَّمَا اَنْتَ مُذَکِّرْ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»؛ «پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده اى. تو سلطه گر بر آنان نیستى [که بر ایمان مجبورشان کنى].»
در یک جمع بندى مى توان گفت: مجموعه آموزه هاى تاریخى، فلسفى، اجتماعى و بیان کردن قلمرو توان و مسئولیت، نقش اساسى در حرکت، تداوم و دلگرمى در کار دارد.
ب. آموزه هاى عملى الهى
منظور از آموزه هاى عملى، دستور العمل هایى است که پیامبر صلى الله علیه و آله مى بایست در برابر مشرکان به کار گیرد. این دستور العمل ها به طور عمده عبارت اند از:
1. تحدّى (مبارزه طلبى)
مشرکان پیامبر صلى الله علیه و آله را متهم مى کردند که قرآن را از پیش خود ساخته و به دروغ به خدا نسبت داده است. خداوند به پیامبر صلى الله علیه و آله مى آموزد که به افرادى که این شبهه را عنوان مى کنند، بگوید که شما هم چند سوره مثل قرآن بیاورید و در این مورد از هر کس که خواستید، کمک بگیرید، و آنگاه مى فرماید: «قُلْ لـَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى اَنْ یَأْتُوا بِمِثلِ هـذَا الْقُرْءاَنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»؛ «بگو: اگر انسانها و پریان (انس و جن) اتفاق کنند که همانند این قرآن بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را [در این کار[ کمک کنند.»
2. استدلال
از شیوه هایى که پیامبر صلى الله علیه و آله براى دعوت مشرکان به اسلام و برخورد با واکنشهاى خصمانه آنان اتخاذ مى کرد، بحث و استدلال با آنها بوده است. قرآن مملو از استدلالهاى پیامبر صلى الله علیه و آله براى اثبات حقانیّت خود وابطال ادّعاهاى مخالفان است. به عنوان نمونه، قرآن براى باطل ساختن شبهه تعدد خدایان، مى فرماید: «مَا اتَّخَذَ اللّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ مَا کَانَ مَعَهُ مِنْ اِلـهٍ اِذًا لَذَهَبَ کُلُّ اِلـهٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحـانَ اللّهِ عَمَّا یَصِفُونَ»؛ «خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نکرده است و معبود دیگرى با او نیست که اگر چنین مى شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره مى کردند و بعضى بر بعضى دیگر برترى مى جستند [و جهان هستى به تباهى کشیده مى شد]. منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف مى کنند.»
در این آیه شریفه، براى فرض تعدد خدا، دو لازمه مطرح شده که هر دو منتهى به فساد عالم مى شوند:
1. تعدد خدا مستلزم این است که هر یک براى خود حوزه اِعمال قدرت و ربوبیت جدایى داشته باشند و گرنه تعدد معنا نخواهد داشت. با تعدد عوالم بى ارتباط با هم، وحدت صُنع به هم خواهد ریخت و فساد عالمگیر مى شود.
2. تدابیرى که در جهان هستى حاکم است، بعضى از آن عَرْضى هستند، مثل: تدبیر بر خشکى و دریا و آب و آتش و بعضیها طولى هستند، مثل: تدبیر بر انسان در برابر تدبیر بر زمین، و تدبیر بر زمین در برابر تدبیر جهان. در تدابیر طولى بعضى از تدابیر برتر و بالاتر از دیگرى هستند. اگر تدبیر برتر فرو ریزد، تدبیر مادون نیز فرو مى ریزد؛ زیرا تدبیر مادون به آن وابسته است. پس خدایى که تدبیر بالاترى دارد، نسبت به خدایى که تدبیر پایین ترى دارد، برترى خواهد داشت.
این بیان با بینش بت پرستان در ارتباط است؛ زیرا آنان براى آسمان و زمین خالق واحد واجب الوجود قائل بودند و سپس براى باد، باران، جنگ، صلح وعبادت کردن و … خدایان دیگر. بنابراین، خداى خالق باید خداى واقعى و غالب بر هستى باشد وبقیه مغلوب او خواهند بود. در نتیجه، شایسته عبادت شدن نیستند.
3. استقامت
از آموزه هاى عملى خداوند براى پیامبر صلى الله علیه و آله ، مکلّف ساختن آن حضرت به مقاومت در برابر مشکلات و ناملایمات است؛ زیرا تغییر باورها وعقاید مردم به راحتى به دست نمى آید و جامعه نیز مخالفت با باورها و عقاید خود را با واکنشهاى سختى پاسخ خواهد داد. آیات زیادى از قرآن، پیامبر صلى الله علیه و آله را دعوت به صبر و پایدارى مى کند. به دو نمونه از این آیات اشاره مى کنیم:
«فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ اوُلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ»؛ «پس صبر کن آن گونه که پیامبران اولوا العزم صبر کردند و براى [عذاب] آنان شتاب مکن!»
«اِصْبِرْ عَلى مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الاَیْدِ اِنَّهُ اَوَّابٌ»؛ «در برابر آنچه مى گویند شکیبا باش و به خاطر بیاور بنده ما داود صاحب قدرت را که او بسیار توبه کننده بود.»
4. اِعراض (رویگرداندن)
یکى از آموزه هاى الهى براى پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر مشرکان، اعراض و رویگردانى از رفتار ناشایست آنهاست. مسلما یک شخصیت اجتماعى که درصدد اصلاح نابهنجاریهاى فکرى، عقیدتى و فرهنگى و… جامعه است، نارواییهاى گفتارى و رفتارى زیادى را از سوى مخالفان خود خواهد دید. اگر او بخواهد به هر واکنش ناروایى پاسخ بگوید و با مخالفان بر سر هر چیزى، بحث و جدل کند، علاوه بر اینکه یک جنگ روانى بى حاصل به راه خواهد افتاد که مانع انجام کارهاى اصلى مى شود، به شخصیت خود او نیز لطمه وارد خواهد آمد.
در بسیارى از آیات، از پیامبر صلى الله علیه و آله خواسته شده است که از اعمال مشرکان اعراض کند و نسبت به آنها واکنش از خود نشان ندهد و چنان برخورد کند که گویا ندیده و نشنیده و یا براى او این اعمال اصلاً مهم نیست؛ چرا که این گونه رفتار کردن، چه بسا براى مخالفان کوبنده تر از عکس العمل نشان دادن است:
«وَ اِذَا رَاَیتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِى ءَایـتِنَا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِى حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ اِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطـانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکرَى مَعَ الْقَومِ الظَّـالِمین»؛ «هر گاه کسانى را دیدى که آیات ما را مسخره مى کنند، از آنها روى بگردان تا به سخن دیگرى بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن، با این جمعیت ستمگر منشین!»
5. مماشات در بحث و گفتگو
پیامبر صلى الله علیه و آله براى جذب مشرکان، با آنها به مذاکره و گفتگو مى پرداخت و گاه در بحثها آن قدر مماشات مى کرد که مخاطب گمان مى کرد حرفش در پیامبر صلى الله علیه و آله تأثیر کرده و او از موضع خود عقب نشسته است؛ ولى در واقع چنین نبود و آن حضرت مى خواست با مماشات در بحث، زمینه را براى تفهیم سخنان خود فراهم کند و مشرکان را از لجاجت باز دارد. به عنوان نمونه، خداوند مى فرماید: «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمـاواتِ وَ الاَرْضِ قُلِ اللّهُ وَ اِنَّا اَوْ اِیَّاکُمْ لَعَلى هُدًى اَوْ فِى ضَلـالٍ مُبِینٍ قُلْ لاّ تُسـءَلُونَ عَمَّا اَجْرَمْنَا وَلا نُسْـءَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ»؛ «بگو: [اى پیامبر] چه کسى شما را از آسمانها و زمین روزى مى دهد؟ بگو: خدا. و ما یا شما بر [طریق] هدایت یا در ضلالت آشکارى هستیم. بگو: شما از گناهى که ما کرده ایم، سؤال نخواهید شد و ما نیز در برابر اعمال شما مسئول نیستیم.»
در این آیات، پیامبر صلى الله علیه و آله از شیوه مماشات در گفتگو استفاده کرده و فرمود: ما یا شما، یا بر هدایت هستیم یا بر گمراهى. پیامبر صلى الله علیه و آله به ظاهر مطلب را مبهم بیان کرد تا مخاطبان به اندیشه فرو روند و به حقیقت برسند. و البته آن حضرت مى دانست که گمراهى از آنِ مشرکان است و خود و پیروانش بر طریق هدایت اند و در این شکّى نداشت.
در مماشاتى دیگر مى فرماید: شما از گناهان ما در روز قیامت مورد مؤاخذه قرار نمى گیرید و ما هم از اعمالى که انجام داده اید، مورد پرس و جو قرار نمى گیریم؛ یعنى هر شخصى و گروهى مسئول اعمال خودشان هستند و بنابراین، اگر بر هدایت یا گمراهى باشیم، نصیبى یا آسیبى به شما نمى رسد و اگر شما بر هدایت یا گمراهى باشید، نصیبى یا آسیبى به ما نمى رسد.
پیامبر صلى الله علیه و آله در مورد خودشان تعبیر جرم و گناه را به کار مى برد و درباره مشرکان تعبیر عمل و کردار را. و این مماشات با پندار مشرکان بوده است که خیال مى کردند پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش با ترک بت پرستى مرتکب گناه شده اند. پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: بر فرض که ما مجرم باشیم، در قیامت از شما در این باره سؤال نمى شود. شما به فکر خودتان باشید.
6. موعظه و پند
پیامبر صلى الله علیه و آله براى جذب مشرکان از پند و موعظه کردن آنها فروگذار نکرده است. او از سوى خدا مأمور بود که از این شیوه هم استفاده کند: «اُدْعُ اِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جـادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ اَحسَنُ اِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهتَدِینَ»؛ «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى که نیکوتر است، مناظره کن! پروردگارت از هر کسى بهتر مى داند چه کسى از راه او گمراه شده است و او به هدایت یافتگان داناتر است.»
7. نفى هر گونه چشمداشت مادّى
خداوند از پیامبر صلى الله علیه و آله مى خواهد که به مشرکان بگوید هیچ گونه چشمداشت مادى از آنها ندارد و در برابر انجام رسالت، مزدى از آنان نمى خواهد. مشرکان گمان مى کردند که منظور پیامبر صلى الله علیه و آله از دعوت به سوى خدا، رسیدن به مال و منال است؛ لذا به آن حضرت پیشنهاد مى کردند که ما حاضریم آن قدر به تو مال و منال بدهیم که از همه ما ثروتمندتر شوى و در مقابل، دست از تعرّض به خدایان ما بردارى.
و شاید هم آنها تصور مى کردند پیامبر صلى الله علیه و آله در پى ساختن دین جدیدى است که خود متولّى آن است و مى خواهد با جمع آورى عده اى به دور خود، از آنها پول بگیرد تا دینشان را حفظ کند؛ نظیر خادمان بتها وبتکده ها که براى خدمت به بتها و بتکده ها از مردم پول مى گرفتند و قربانى و نذورات آنها را به مصرف خود مى رساندند. قرآن این گونه تصورات را مردود مى شمارد و به پیامبر صلى الله علیه و آله دستور مى دهد که به مردم بگوید، هیچ گونه چشمداشت مادى از آنها ندارد:
«اُوْلئکَ الَّذینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِه قُلْ لاَ اَسـْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِنْ هُوَ اِلاّ ذِکْرى لِلْعَـالَمِینَ»؛ «آنها (پیامبران نامبرده شده در آیات قبل، مثل: ابراهیم، اسحاق، یعقوب علیهم السلام و …) کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده. پس به هدایت آنان اقتدا کن [و] بگو: در برابر این [رسالت و تبلیغ [پاداشى از شما نمى طلبم؛ این [رسالت [چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست.»
8. توکّل (اعتماد کردن به خدا)
یکى از آموزه هاى عملى براى پیامبر صلى الله علیه و آله ، توکل و اعتماد کردن به خدا در حصول نتیجه است. خداوند از پیامبر صلى الله علیه و آله مى خواهد که وظائف خود را انجام دهد و در برابر مشکلات بردبار باشد. اگر بخواهیم توکل را در یک جمله ارائه دهیم، مى توانیم بگوییم که تو مأمور به وظیفه اى، نه مسئول نتیجه. بنابراین، درباره حصول یا عدم حصول نتیجه مطلوب، نگرانى به خود راه مده، اعتماد به خدا کن و کارت را انجام بده! بدان که عمل تو ضایع نمى شود.
رعایت این اصل براى یک مصلح اجتماعى بسیار مهم است؛ زیرا باعث مى شود که وظائف خود را انجام دهد و هیچ وقت منتظر نتیجه نماند و فرصتها را از دست ندهد. در آیات زیادى، از پیامبر صلى الله علیه و آله خواسته شده که به خداوند توکل کند. به عنوان نمونه، مى فرماید: «وَلِلّهِ غَیْبُ السَّمـَاوَاتِ وَالاَرْضِ وَاِلَیْهِ یُرْجَعُ الاَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَمَا رَبُّکَ بِغـفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»؛ «و [آگاهى از [غیب [و اسرار نهان] آسمانها و زمین، تنها از آن خداست و همه کارها به سوى او بازگردانده مى شود. پس او را پرستش کن و بر او توکل نما! و پروردگارت از کارهایى که مى کنید، هرگز غافل نیست.»
9. جهاد
از آموزه هاى عملى خداوند براى پیامبر صلى الله علیه و آله در پاسخ به واکنشهاى خصمانه مشرکان، جنگ است. این مسئله زمانى مطرح شد که حکومت اسلامى در مدینه برقرار شد و مشرکان پاى خود را از واکنشهاى گفتارى فراتر نهادند و درصدد براندازى حکومت اسلامى برآمدند. در حقیقت در سیره عملى پیامبر صلى الله علیه و آله ، جنگ، آخرین راه حل براى از بین بردن زنجیرهاى جهل و خرافه پرستى و وسیله اى براى آزادى انسان از دست سردمداران مستکبر و مایه ماندگارى اسلام و مسلمین بود. آیات زیادى از قرآن درباره این دستور العمل مهم مى باشد:
«اُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلونَ بِاَنَّهُمْ ظُـلِمُوا وَاِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ اَلَّذِینَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیـارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ اِلاّ اَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَومِعُ وَ بِیَعٌ وَصَلَوتٌ وَمَسـاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثِیرًا وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ اِنَّ اللّهَ لَقَوِىٌّ عَزِیزٍ»؛ «به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر یارى آنها تواناست؛ همانها که از خانه و شهر خود به ناحق رانده شدند، جز اینکه مى گفتند: «پروردگار ما، خداى یکتاست.» و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارى و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود، ویران مى گردد و خداوند کسانى را که یارى او کنند، یارى مى کند. خداوند قوى و شکست ناپذیر است.»
در این آیه به دو فلسفه تجویز جنگ اشاره شده است:
1. مسلمانان مورد آزار و اذیت مشرکان قرار گرفته و از خانه و کاشانه خود آواره شده اند و این حق طبیعى آنان است که از خود دفاع کنند.
2. دفاع یک ضرورت در زندگى اجتماعى است. اگر دفاع نباشد، امنیتى که در سایه آن خداوند پرستش شود، وجود نخواهد داشت.