ترور شاخصها 1؛ ترور عدالت
خداوند علیم و حکیم: “لقد أرسلنا رسلَنا بالبینّاتِ و أنزلنا معهم الکتابَ و المیزانَ لِیقومَ الناسُ بالقسط” ما پیامبران مان را با دلایل روشن فرو فرستادیم و با آنان کتاب و میزان فرو آوردیم تا مردم قسط را به پا دارند” حدید/25
v شاخصه های اصولگرایی: مقام معظم رهبری، 6 شهریور 1385 در جمع هیات دولت نهم: “شاخصههاى اصولگرايى، شاخصههاى مهمى است؛ كه من به بعضى از اينها اشاره ميكنم. در اظهارات شما هم هست، آن را ميگوييد و تكرار ميكنيد و در برنامههايتان ميگنجانيد. شاخصهى اول عدالتخواهى و عدالتگسترى است”
رهبر فرزانه انقلاب 9آبان 87 در جمع هیات دولت نهم: “عدالت مهمترین رکن1 برپایی جامعه اسلامی و تضمین کننده شکوفایی استعدادها و زمینه ساز پیشرفت، توسعه و امنیت پایدار است و دولت نهم یکی از اهداف اصلی خود را پیگیری اجرای عدالت و پافشاری بر آن قرار داده است”.
امام خامنهاي از روز نخست حاكميت ۱۶ سالۀ توسعۀ اقتصادي و سياسي، بارها فرياد عدالت2 اقتصادي سر داده بودند، اما “كر” كسان نشنيدند و ناكثان “كردند آنچه كردند”. وقتي دولت نهم گفتمان محتضر دولت اسلامي و عدالت را احيا كرد، برخي از طرفداران توسعۀ اقتصادي گفتند كه عدالت اقتصادي، توزيع فقر است و بايد ابتدا توليد ثروت كرد.
v مقابله با تلاش تحریف کنندگان مفهوم عدالت: مقام معظم رهبری مجددا در جمع هيأت دولت در ۸ شهريور ۸۴ فرمودند :”بعضىها مىگويند عدالت يعنى توزيع فقر! نخير! كسانيكه بحث عدالت مىكنند، به هيچ وجه منظورشان ” توزيع فقر” نيست؛ بلكه توزيع عادلانۀ امكانات موجود است. آنهايى كه مىگويند عدالت توزيع فقر است، مغز و روح حرفشان اين است كه دنبال عدالت نرويد؛ دنبال توليد ثروت برويد تا آنچه تقسيم مىشود، ثروت باشد” v بهانه حذف عدالت چیست؟ مقام معظم رهبری: “بنابراين، اينكه ما بگوييم عدالت را مطرح نكنيد، توليد ثروت را مطرح كنيد؛ “بهانه” را هم اين بياوريم كه بعد از توليد ثروت سراغ عدالت مىرويم، اين نمىشود! عدالت يعنى امكاناتى كه در كشور هست، عادلانه و عاقلانه تقسيم كنيم و سعى كنيم همين امكانات را بيشتر كنيم تا به همه بيشتر برسد؛ نه اينكه به قشر خاص و به دستۀ خاصى بيشتر برسد” همان
v تحریف مفهوم عدالت: هاشمی رفسنجانی، سه سال بعد در 26 آبان 1387: “مناطق عقبافتاده در آمايش سرزميني بايد سهم خود را بگيرند و اين امر با شعار و حرفهاي پر زرق و برق به دست نميآيد، بلكه مسير علمي روشني دارد. اگر ميخواهيم عدالت داشته باشيم نبايد تقسيم فقر كنيم بلكه توزيع عدالت با توسعه غنا ممكن است”. ایسنا،26 آبان 87
مسیر علمی و روشن هاشمی کدام است و چقدر مورد قبول ولی فقیه وی است؟ ان شاء الله که خطا، دردناک، خطرناک، غلط و نگرانکننده و آنتیحیاتی نباشد! و اگر چنین است، دستکم، صریحا در کلام رهبرمان نیامده باشد. از گفتمان انقلاب تا انقلاب گفتمان 2 را حتما بخوانید! بخشهایی از آن:
v غلطکاری دولت توسعه: مقام معظم رهبری، در دانشگاه فردوسى ۲۵ اردیبهشت۱۳۸۶: “امروز در چشم بسيارى از نخبگان ما، بسيارى از كارگزاران ما، توسعه و پيشرفت را بايد از روى مدلهايى كه غربىها براى ما درست كردهاند، دنبال و تعقيب كنيم. امروز در چشم كارگزارانِ ما اين است و اين چيز خطرناكى است؛ چيز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناك است… اين وضعيت كاملاً خطرناكى براى كشور است… ما بايد پيشرفت را با الگوى اسلامى – ايرانى پيدا كنيم. اين براى ما حياتى است”
ـــــــــــپانوشتــــــــــــ
1. العدل أساس الحکم!
2. مقام عظمای ولایت در تنفيذ حكم دوره دوم رياست جمهورى هاشمى، 12 مرداد 1372: اساس در نظامهاى سرمايهدارى، رشد اقتصادى و شكوفايى اقتصادى و ازدياد و توليد ثروت است. هر كه بيشتر و بهتر توليد ثروت كند، او مقدم است. نداشتن رفاه جمع كثيرى از مردم، نگرانى نظام سرمايهدارى نيست. نظام اسلامى اينگونه نيست. نظام اسلامى معتقد به يك جامعه ثروتمند است، معتقد به رشد اقتصادى است؛ ولى رشد اقتصادى براى عدالت اجتماعى و براى رفاه عمومى، مسأله اول نيست؛ آنچه در درجه اول است، اين است كه فقير در جامعه نباشد؛ محروم نباشد؛ تبعيض در استفاده از امكانات عمومى نباشد. نظام اقتصاد اسلامى، درست است! اينطور نيست كه نظام اقتصادى اسلامى، عبارت باشد از هر چه كه در هر دورهاى مصلحت باشد. نخير! نظر شريف امام رضوانالله عليه هم اين نبود. من خودم يك وقت از ايشان پرسيدم!
ترور شاخصها 2؛ توسعه التقاطی و خطرناک
v هاشمی رفسنجانی، که عملا 16 سال گرداننده اقتصاد ایران با مدل غیر ایرانی-اسلامی بوده است، و به تذکرات ولی فقیه مفروض الطاعه خود توجهی نداشته است، با روی کار آمدن دولت عدالت محور احمدی نژاد شروع به انتقاد کرد و عدالت اقتصادی را توزیع فقر خواند و مدعی شد که ابتدا باید تولید ثروت کرد و بعد به عدالت پرداخت. اما معشوق! وی در ۸ شهريور ۸۴ فرمود: “بعضىها مىگويند عدالت يعنى توزيع فقر! نخير! آنهايى كه مىگويند عدالت توزيع فقر است، مغز و روح حرفشان اين است كه دنبال عدالت نرويد؛ دنبال توليد ثروت برويد! ”
v هاشمی اما حرف معشوق خود را بیجواب نگذاشت و در 26 آبان 87 گفت: “مناطق عقبافتاده در آمايش سرزميني بايد سهم خود را بگيرند و اين امر با شعار و حرفهاي پر زرق و برق به دست نميآيد، بلكه مسير علمي روشني دارد. اگر مي خواهيم عدالت داشته باشيم نبايد تقسيم فقر كنيم بلكه توزيع عدالت با توسعه غنا ممكن است”. ایسنا، 26 آبان 87.
مسیر علمی و روشن هاشمی کدام است و چقدر مورد قبول اسلام است؟ ان شاء الله که خطا، خطرناک، دردناک، غلط، نگرانکننده، کاملا خطرناک و آنتیحیاتی نباشد! و اگر هست، دستکم، صریحا در کلام رهبرمان نباشد!
v مقام معظم رهبری در ديدار مسئولان اقتصادى و دستاندركاران اجراى اصل 44 در 30 بهمن ۸۵: “صريحاً عرض مىكنم تحولاتى كه در زمينه اقتصادى انجام گرفته، متناسب با تحولات در بخشهاى ديگر نيست. ما بايد مىتوانستيم يك الگوى موفقى از اقتصاد به دنيا عرضه كنيم! البته كارهاى بسيار مهمى انجام گرفته، لكن به آن سطحى كه بايد مىرسيديم، قطعاً نرسيدهايم و اين براى ما دردناك است”
v مقام معظم رهبری “هر نسخهاى هر چه هم مستند به منابع علىالظاهر دينى باشد و نتواند اين دو پایه را تأمين كند، اسلامى نيست؛ يكى از آن دو پايه، افزايش ثروت ملى و پايه دوم، توزيع عادلانه و رفع محروميت در درون جامعه اسلامى است” همان
v مقام معظم رهبری، در دانشگاه فردوسى ۲۵ اردیبهشت ۸۶: “امروز در چشم بسيارى از نخبگان ما، بسيارى از كارگزاران ما، مدل پيشرفت صرفاً مدلهاى غربى است؛ توسعه و پيشرفت را بايد از روى مدلهايى كه غربىها براى ما درست كردهاند، دنبال كنيم. امروز در چشم كارگزارانِ ما اين است و اين چيز خطرناكى است؛ چيز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناك است. ما حالا بايد براى شكستن اين طلسم فكر كنيم؛ اين طلسم كه كسى تصور كند كه پيشرفت كشور بايد لزوماً با الگوهاى غربى انجام بگيرد. اين وضعيت كاملاً خطرناكى براى كشور است”
v مقام معظم رهبری: “ما بايد پيشرفت را با الگوى اسلامى – ايرانى پيدا كنيم. اين براى ما حياتى است … بنده به طور قاطع اين را ميگويم: الگوى پيشرفت غربى، يك الگوى ناموفق است. درست است كه به قدرت رسيدهاند، به ثروت رسيدهاند؛ اما بشريت را دچار فاجعه كردهاند” همان
v مقام معظم رهبری: “دو گرايش غلط هميشه درباره پيشرفت و تحولِ منتهى به پيشرفت وجود داشته است. يك گرايش عبارت است از خيانتهائى كه به نام پيشرفت و تحول انجام گرفته … از دوران قاجار … در قضيه مشروطه، آن خطِ انگليسىِ ماجراى مشروطه حرفش ترقىخواهى بود؛ شعارش توسعه و پيشرفت بود … رضاخان با شعار ترقى و اصلاح آمد سر كار … محمد رضا پسر او هم ادعاى حركت اصلاحى داشت و اين همه فاجعه براى اين كشور به وجود آوردند. از يك طرف هم در نقطهى مقابل، كسانى بودهاند و هستند كه با هر نوع نوآورى و تحولى مخالفت كردهاند” همان
v مقام معظم رهبری: “پیشرفت کشور تنها بر اساس الگوی اسلامی – ایرانی امکان پذیر است و مهمترین وظیفه نخبگان اعم از دانشگاهی و حوزوی تنظیم نقشه جامع پیشرفت کشور براساس مبانی اسلام است … پيشرفتى كه محورش انسانى است كه داراى بُعد معنوى قوى است و علم و دنيا و ثروت و فعاليت زندگى را وسيلهاى قرار مىدهد براى تعالى روحى و رفتن به سوى خداى متعال، اين پيشرفت با آن پيشرفت خيلى متفاوت است” همان
v امام خامنهای در ديدار گروهانهای عاشورا، 22 خرداد 1371: سازندگى، كارى بود كه علىبنابىطالب عليهالسلام داشت؛ اين، سازندگى است! دنياطلبى و مادىطلبى، كارى است كه عبيدالله زياد و يزيد مىكردند. آنها تجملات را زياد مىكردند. اين دو را با هم اشتباه نبايد كرد. امروز عدهاى به اسم سازندگى خودشان را غرق در پول و دنيا و مادهپرستى مىكنند. اين سازندگى است؟! آنچه كه جامعه ما را فاسد مىكند، از دست دادن روح تقوا و فداكارى است؛ يعنى همان روحيهاى كه در بسيجيهاست. بسيجى بايد در وسط ميدان باشد تا فضيلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند.
v مقام معظم رهبری “در ديدار مسئولان اقتصادى و دستاندركاران اجراى اصل 44 در 30 بهمن ۱۳۸۵: “ما در دهه اول انقلاب به خاطر مسائل دفاع مقدس و جنگ و گرفتاريهاى گوناگون و محاصرات عجيب و غريب اقتصادى، اقداماتى كرديم كه به مالكيت گسترده دولت و به شكلى فراتر از آنچه كه در اصل 44 ديده شده بود، گسترش پيدا كرد، اما در دهه دوم و سوم، يعنى بعد از جنگ تا امروز، ما نبايد با گسترش شركتهاى دولتى غيرضرورى – كه چند هزار شركت دولتى وجود دارد كه تعداد مهمى از اينها حقيقتاً غيرضرورى بودند – موافقت مىكرديم؛ يعنى تشكيل آنها به وسيله دولت، يا واگذار نكردنِ بنگاههاى ذيل اصل 44 به مردم، عمل موافق مصلحت نبود!”
v مقام معظم رهبری: “اگر ضرورتهايى هم اين كار را در آن دوره ايجاب مىكرد، نبايد ديگر اين كارها در دوره بعد از جنگ، در دهه دوم و سوم، انجام مىگرفت؛ نبايد بيخود شركت توليد مىشد؛ نبايد از واگذارى شركتهاى دولتى به مردم، در آن بخشى كه قانون اساسى تصريح به آن كرده بود، كوتاهى مىشد؛ بايد مالكيت دولت را روزبهروز كمتر مىكرديم. اينطور نشد، بلكه بيشتر و گستردهتر شد! و خيلى از درآمدهايى كه بايد در خدمت توليد، در خدمت گردش صحيح پول در جامعه قرار مىگرفت، صرف كارهاى غيرلازم شد؛ فعاليتهاى اسرافآميز، ساختمان سازيهاى بيخودى. و حتماً به اقتصاد كشور لطمه خورد! بههرحال، اين كار در اين دو دهه نبايد انجام مىگرفت” همان
v مقام معظم رهبری: “از طرفى، عين همين نگرانيها در بخش مربوط به عدالت – مسئله رفع فقر و محروميت – هم وجود دارد … مىبينيد! مىخواهند مسئوليت اين وضع را به گردن دولت كنونى بيندازند. اين، غلط است؛ اين طور نيست …” همان
v مقام معظم رهبری در دانشگاه فردوسى ۲۵ اردیبهشت ۸۶: “كسانى كه در مراكز برنامهريزى يا در مراكز علمى و تحقيقى هستند و راجع به اقتصاد، راجع به سياست، راجع به سياست بينالمللى و راجع به مسائل حياتى ديگر كشور كار و فكر ميكنند، دنبال اين نباشند كه فرمولهاى غربى را؛ فرمولهاى اقتصادى غرب، فرمولهاى بانك جهانى يا صندوق بينالمللى پول را با مسائل كشور تطبيق كنند؛ نه، آن نظريهها، نظريههاى مفيد براى ما نيست
ترور شاخصها 3؛ حزب سالاری و نفی مردم سالاری
v حزب سالاری و مردم ستیزی: هاشمی در دانشگاه صنعتی شریف، 2 آذر 87: “در اين كشور هيچ دو نفري را پيدا نميكنيد كه نزديكتر از من و مقام معظم رهبري به يكديگر باشند. عشق من آقاي خامنهاي است” خبرگزاری فارس، 2 آذر 1387
هاشمی رفسنجانی تحزب را ضرورت اساسي براي كشور دانست و با تأكيد بر سختي فعاليت حزبي در كشور گفت: فعالان حزبي كساني هستند كه خطر ميكنند، لذا بايد از آنان تشكر كرد. وي تأكيد كرد: انحصارطلبي و برخورد با احزاب و مطبوعات در شرايط حساس كنوني سم مهلك براي كشور است. پایگاه فردا به نقل از خبرگزاری ایلنا. هاشمي: احزاب ضربهگير انقلاب هستند. روزنامۀ كارگزاران، 29 آبان 87 [فعلا که نظام ضربه گير خيلي از احزاب است]
هاشمی رفسنجانی: کساني که اين روزها مخالفت با تحزب را به امام نسبت ميدهند، به انديشههاي متعالي آن پير فرزانه جفا ميکنند؛ چرا که کمک مالي ايشان آن هم از سهم امام که در مصرف آن دقيق و نکته بين بودند، نشان ميدهد که ايشان به تحزب بها ميدادند. روزنامه رسالت 24 مهر 1386 به نقل از خرگزاری ایسنا
v مردمسالاری دینی و حزب گریزی: ولی امر مسلمین جهان در ديدار مردم استان سمنان؛ 17 آبان ۱۳۸۵: غربيها مىگفتند كارها بايستى با نظر مردم انجام بگيرد؛ شعار دمكراسى مىدادند؛ اما عملاً حزببازيهاى غربى – كه نمونههايش را در خيلى از كشورهاى دنيا؛ كشورهاى معروف و بزرگ غرب مشاهده مىكنيد – نقش مردم را كمرنگ كرد. شما نشان داديد كه دمكراسى واقعى، «مردم سالارى دينى» است؛ مردم مىبينند، مىشناسند، تشخيص مىدهند، دوست مىدارند و رأى مىدهند؛ يعنى خود مردم هستند و احزاب، نقش ضعيفى دارند؛ نقش حقيقى مال خود مردم است؛ مردم هستند كه اراده مىكنند و تصميم مىگيرند.
مقام عظمای ولایت در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان؛ 18 آبان 1385 : من اين را به شما بگويم – با تجربهاى كه بنده از اول انقلاب تا حالا دارم – كه غالبِ دستهبنديهاى سياسىِ كشور ما از اين قبيل بود كه متأسفانه بعد به دستهبنديهاى عميقتر هم منتهى شد. در آن سالهاى رياست جمهورىِ بنده، دو گروه در كشور بودند: چپ و راست. بنده يك بحث تحليلىِ مفصلى كردم – سالهاى 62، 63 بود؛ و ثابت كردم كه اين اختلافات مثل اختلافات قبائل قديمى عرب است. يك قبيله با يك قبيله ديگر بد بود؛ منشأش نه يك مبناى اقتصادى بود و نه يك مبناى اعتقادى. فرض كنيد يك وقتى اسب اين قبيله در مرتع يكى از افراد آن قبيله چريده، او هم مثلاً گفته بالاى چشمت ابروست، اما اين دو قبيله ديگر تا ابد بايد با هم دشمن باشند! بنده ثابت كردم كه اختلافات آن روزِ چپ و راست در كشور ما از اين قبيل است. البته امروز آنطور نيست. امروز يك عده عميقاً با نظام جمهورى اسلامى مخالفند؛ حالا با زبانها و شعارهاى گوناگون و تحت پرچمهاى مختلف با اصل نظام مخالفند. بعضيها اينطورىاند؛ حالا كمند، زيادند، چه كسانىاند، اينها را كار نداريم، لكن باز در بين همين مجموعههايى كه همفكرند و هم جهتند، انسان مىبيند يك اختلافاتى هست كه باز از قبيل همان اختلافات قبيلهاى سابق است.
v حزب ستیزی امام خامنهای: رهبر معظم انقلاب در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيات دولت: 6 شهریور 1385: بحمداللَّه عناصر دولت به هيچ گروه و دسته و باند و جريانى وابسته نيستند؛ اين خيلى نكتهى مهمى است. مراقب باشيد حركت، اظهارنظر و حرف، انتساب به يك جريان، به يك باند و به يك گروه را پيش نياورد، كه اگر اينطور شود، هواى نفس تقريباً انفكاكناپذير است. هواى نفس گروهى هم انسان را بىحساب و كتاب به اين طرف و آن طرف ميكشاند و از خرد و جادهى مستقيم منحرف ميكند. اين هم جزو لوازم اصولگرايى است.
امام خامنه ای در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاهها، 7 آذر 81: “ما وقتى مىگوييم تحجر، فورا ذهنمان مىرود به تحجر مذهبى؛ بله آن هم يك نوع تحجر است، اما تحجر فقط تحجر مذهبى نيست، بلكه خطرناكتر از آن، تحجر سياسى است؛ تحجرهاى ناشى از شكلبندى تحزب و سازمانهاى سياسى است كه اصلا امكان فكر كردن به كسى نمىدهند. اگر ده دليل قانعكننده براى حقانيت يك موضع ذكر كنيم، قبول مىكند، اما در عمل طور ديگرى نشان مىدهد! چرا؟ چون حزب، آن تشكيلات سياسى بالاى سر – مثل پدرخوانده مافيا – از او اينگونه خواسته است. اين را انسان متأسفانه در برخى از گوشه كنارهاى حتى محيط دانشگاهى مىبيند. پس، آن مجموعهاى كه دچار چنين تحجرى باشد، ديگر روشنفكر نيست؛ چون روشنفكرىلازمهاش حقطلبى، چشم باز و تكيه به منطق و استدلال است. ”
v حزب ستیزی امام خمینی: “همه اقشار از اختلاف و تفرق كه مضر براى اسلام و ملت است پرهيز كنند و گروه گروه نشوند. هر گروهى و دستهاى جمع مى شوند، يك گروه درست مى كنند، مـاايـن گروه ها را همه ادغام كرديم، دور هم جمع كرديم تا يك قدرت بزرگ شدند كه آن قـدرت هـاى ابـر قـدرت را شكستند، حالا آقايان دوباره برگشتند گروه درست كردند، كه اگر چه عددشان چيزى نيست، ادعايشان زياد است، همين مقدار كه گروه كذا، گـروه كـذا، حـزب كـذا، هـمـيـن هـا مـضـر بـه حـال مـمـلكـت مـاست. البته مـمـكـن هم هست كه سوء نيت نداشته باشند. لكن فهمشان خيلى نيست، فـهـم سـيـاسى ندارند، خيلى دم مى زنند از اينكه ما كذا هستيم، لكن فهم سياسى ندارند. اگـر فـهـم سياسى داشتند، امروز روز اين نبود كه هى گروه هاى مختلف و دستجات درست كنند، آن يك حزب درست كند، آن يك گروه، آن يك گروه، هر كس يك چيزى درست كند و يك عدهاى دور خودش جمع بكند، در عين حال كه عده شان چيزى نيست لكن مضر هست”. صحیفه نور، ج 8 صفحه 266. تاريخ : 3 تیر 1358
ترور شاخصها 4 ؛ تحجر
v تحریف مفهوم تحجر: سازمان مجاهدين انقلاب در دور دوم انتخابات نهم، ضمن هشدار دربارهِ خطر حاكميت فاشيسم در شرايط كنوني و برای جلوگيري از حاكميت تحجر و استبداد از مردم خواست كه به آقاي هاشمي رفسنجاني راي بدهند. روزنامه صداي عدالت، 30 خرداد 84، ص2.
“حزب جبهه مشاركت اسلامي از همه هم وطنان درخواست مينمايد در روز جمعه با راي دادن به آقاي هاشمي رفسنجاني، مانع بروز فاجعه (تماميت خواهي و طالباني گري1) شوند كه قرباني آن همه ملت و تمام كشور خواهد بود” روزنامه شرق، 31 خرداد 84، ص 1
حزب كارگزاران: طه هاشمی قائم مقام این حزب هم، همه عاشقان امام را براي مبارزه فراخواند: “اجازه ندهند جريان جزمانديش بخواهد همه ميراث امام را مصادره كند”مردم سالاري، 26 مرداد 84، ص آخر.
خاتمي، رئيسجمهور پيشين هم با طرح تحجر به عنوان اسلام ارتجاعي و واپس گرايي، گفت: “بعضي دستپاچه شده اند كه چرا نماد اسلام اصولگرا ملاعمر است و توانسته برخي جوانان پرشور جهان اسلام را به سوي خود جلب كند. اينها سعي دارند با تند و تيز كردن شعارهايشان عقبماندگي خود را جبران كنند؛ اما امكان ندارد. چون هرچه تلاش كنند، تنها پيروان كوچكي از ملاعمر خواهند بود”اعتماد، 30 مرداد 84، ص2
هاشمی رفسنجانی در سال 87 با اشاره به مورد توجه قرار گرفتن پويايي اقتصادي و انعطافپذيري در سند چشمانداز، تاكيد كرد: ما نميتوانيم دگم و متحجر بمانيم. بايد نيروهاي عظيم به ويژه در بخش خصوصي و حتي در بخش دولتي را به حركت درآوريم، اما ميبينيد كه اين امر چقدر در اين چند سال محقق شده است.!
افشاگری رهبری درباره هویت تحجر مخملی و تبیین مفهوم تحجر: مقام معظم رهبری ادام الله ظله در جمع هيأت دولت در شهريور 84: “اتفاقاً كسانى كه در مقابل جناح متعبد و پايبند ايستادند، به يك معنا بيشتر به تحجر و به طالبانيسم نزديكترند؛ چون آنها هم نسبت به آموختهها و درسهاى غربى تحجر دارند. هرچه غربىها گفتند، همان را صددرصد بايد اجرا كرد؛ اين تحجر نيست؟ تحجر همين است. تازه حرفهاى جديد غربىها را به گوش ما نمىرسانند؛ حرفهاى قرن نوزدهمى، حرفهاى كهنه شده و حرفهاى منسوخ را مىآورند در جامعه مطرح مىكنند؛ چه در سياست، چه در اخلاق، چه در گرايش دينى، چه در شكل حكومت و چه در اقتصاد، متحجرانه و متعصبانه مىايستند؛ اينكه بيشتر طالبانيسم است.”
v تحجر در نگاه امام خمینی: امام راحل ره: “دعوت به قوانين آسماني ارتجاع است؟ پيغمبر اكرم صلی الله علیه و اله مرتجع است؟ ائمه هدي علیهم السلام مرتجع هستند؟ ما كه خودمان حرفي نداريم، ما هرچه مي گوييم قال رسول الله مي گوييم، رسول الله هم قال الله ميفرمايد، اگر شما ما را مرتجع ميدانيد، پس شما رسول الله را كهنه پرست ميدانيد. اُف! بر اين تجدد”صحيفه نور، ج1، ص 68 . “اينها با پيغمبر اسلام (ص) بدترند تا با شما ها، براي اين كه اساس را او گذاشته است” صحیفه نور، ص 8 و ص 156
مقام معظم رهبری ادام الله ظله: همهشان واقعاً مثل جنگ احزاب دست به دست هم دادهاند و دارند فشار مىآورند كه اين دولت را بكوبند. هدف واقعيشان هم اين دولت، يعنى آقاى احمدىنژاد و شماها نيست؛ البته آماج اين دعواها شمائيد؛ اما هدف واقعى، انقلاب است؛ هدف واقعى، نظام است؛ شماها هم چون حرف نظام را ميزنيد، طبعاً آماج اين تهاجمها قرار ميگيريد.
ترور شاخصها 5؛ ترور ساده زیستی
قرآن مجید: “و هنگامی که بخواهیم سرزمینی را نابود کنیم، فرمان به ثروتمندان کامروایش بدهیم، پس انحراف بورزند در آن، آنگاه سخن بر آن قطعی شود و آن را سخت ویران کنیم” اسراء/ 16
امام خمینی: اگر بخواهيد بىخوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاحهاى پيشرفته آنان و شياطين و توطئههاى آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان به در نكند، خود را به ساده زيستن عادت دهيد!مردان بزرگ كه خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود كردهاند، اكثر ساده زيست و بىعلاقه به زخارف دنيا بودهاند. صحيفه نور، ج 18، ص 459.
امام خمینی: جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائيل نيست؛ جنگ با عربستان و شيوخ خليج فارس نيست؛ جنگ با مصر و اردن و مراكش نيست؛ جنگ با ابرقدرتهاى شرق و غرب نيست؛ جنگ ما، جنگ مكتب ماست عليه تمامى ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ پابرهنگى عليه خوشگذرانيهاى مرفهين … است. اين جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهاى اعتقادى- انقلابى عليه دنياى كثيف زور و پول و خوشگذرانى است. صحيفه نور، ج 21، ص 68.
مقام معظم رهبری، در دانشگاه علم و صنعت، 24 آذر 87: “انحراف در هدفها، در آرمانها را بايد مراقبت كرد كه پيش نيايد. و اين چيزى است كه ما در طول اين سالهاى طولانی، بخصوص بعد از جنگ و بعد از رحلت امام، درگيرش بوديم.
ولی امر مسلمین جهان، در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيئت دولت نهم، ۶ شهریور ۱۳۸۵: شاخصههاى اصولگرايى، شاخصههاى مهمى است كه من به بعضى از اينها اشاره ميكنم. در اظهارات شما هم هست، آن را ميگوييد و تكرار ميكنيد و در برنامههايتان ميگنجانيد. شاخصه اول عدالتخواهى و عدالتگسترى، فسادستيزى شاخصه ديگرى است، سادهزيستى و مردمگرايى شاخصه ديگرى است كه بحمداللَّه داريد. تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور هم يكى از شاخصههاي اصولگرايى است. اجتناب از اسراف و ريختوپاش كه جزو برنامههاى بسيار خوب شماهاست.
هاشمی در خطبه مشهور به مانور تجملگرایی، بزرگان و ائمه دیگری هم بودند که با چنین افراد سست عنصر و بیتحرکی که در صحنه زندگی اجتماعی، خود را با پوشش روحیه و شعار انقلابی و سادهزیستی گریم میکردند، مبارزه مینمودند. ص 9، جمهوری 19 آبان 1369.
رهبر معظم انقلاب، نماز جمعه تهران، 23 تیر 1368: اگر دلهاى حكام و زمامداران به نور معرفت و حقيقت روشن شده باشد، تجمل و تشريفات و اسراف و برخورداريهاى زياد و خودرأيى و تكبر و استكبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود.
پایگاه اینترنتی عدالتخانه، گفتگو با محتشميپور، چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387: شاخصههايي كه امام براي اسلام آمريكايي، مطرح ميكردند، اسلام مرفه بيدرد، اسلام سرمايهداران مستكبر و اسلام تنپروران بود. امام با تجملگرايي مخالف بودند و ساده زيستي را شعار ملت، كشور و جمهوري اسلامي ميدانستند. آنوقت رئيسجمهور مملكت ميآيد نماز جمعه (18 آبان 1369) ميگوید: چه كسي گفته تجملگرايي اشكال دارد؟! اصلاً نماز جمعه بايد مانور تجمل باشد و از اين تعبيرها؛ يا اعلام ميكند كه چرا پولدارها بايد طاغوتيها و ضد انقلابها باشند؟ چرا بسيجيان پولدار نشوند؟ خوب اين فضا باعث شد در 8 سال دولت كارگزاران، فرهنگ انقلاب و اسلام به سوي مالاندوزي و تجمل و اسراف و اشرافيت و بريز و بپاش پيش رفت و آنهايي كه بايد پشتوانه انقلاب باشند از انقلاب جدا شدند؛ و رفتند به سوي همان اسلام آمريكايي كه امام نسبت به آن هشدار داده بودند!
ولی امرمسلمین جهان، در ديدار با اعضاى هيأت دولت نهم، 8 شهریور 1384: “يك وقت هست كه ما در زندگى شخصى خود مثلا حركت اشرافگونهيى داريم بين خودمان و خدا؛ كه اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مكروه باشد، مكروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما يك وقت هست كه ما جلوى چشم مردم يك مانور اشرافىگرى مىدهيم؛ اين ديگر مباح و مكروه ندارد؛ همهاش حرام است؛ بهخاطر اينكه تعليمدهنده اشرافىگرى است”
هاشمی در خطبه مانور تجملگرایی، ریاضت و سرکوب هوی و عمل کردن بر خلاف تمایلات نفسانی، جزء دستورات تربیتی اسلام است و اخلاق، متکفل آن است. این خیلی فرق میکند با اینکه فرهنگ جامعه را خراب کنیم، زندگی جامعه اسلامی را به فقر بکشانیم و نگذاریم منابع جامعه نقد شود و نگذاریم استعدادهای مردم رشد کند [تعارض زندگی، استعداد، اقتصاد و فرهنگ با اخلاق!] ص 9، جمهوری 19 آبان 69
مقام معظم رهبری، در پیام به گردهمایی سراسرى فرماندهان بسيج، 2 آذر 1368: اينجانب از اينكه كسانى مىكوشند تا در ميان مردم ما رسم تجملگرايى و اسراف و ولخرجى را شايع كنند، شديدا نگران و متأسفم؛ و از اينكه مردم فداكار و انقلابى ايران در امور شخصى به مصرفگرايى سوق داده شوند و قناعت انقلابى را از ياد ببرند، به خدا پناه مىبرم! [اعوذ بالله من …]
ولی امر مسلمین جهان، در ديدار با وزير و مسؤولان وزارت كشور و استانداران، 1بهمن 1368: شما كه در آن استان تشريف داريد، رئيس جمهور و وزير، مظهر نظاميد. اگر نظام، نظام پرهيزگر از تجملات و زياديهاست، بايد اين ويژگى در زندگى شما مشخص شده باشد!
مقام معظم رهبری در دیدار با اعضاى شوراى فرهنگى، اجتماعى زنان 16 دی 1369: چه ستمهايى كه در حق زن روا داشته شده و اسمش هم ستم نيست، اما در حقيقت ستم است؛ مثل همين سوق دادن به تجمل و مصرفگرايى و تبديل شدن به يك وسيله مصرف. شايد بشود گفت كه هيچ ظلمى بالاتر از اين نيست! اين، كارى بوده كه در رژيم ظالم پادشاهى انجام شده، و حالا بايد جلوى آن گرفته مىشد. البته در اوايل انقلاب، خيلى هم خوب بود؛ ليكن بعدها باز غفلتهايى شده است، كه بايد نسبت به آن، حسابى برنامهريزى كرد!
امام خامنهای، در ديدار مسؤولان نظام، ۲۳ مرداد ۱۳۷۰: شما چگونه مىخواهيد محبت و اطمينان مردم را جلب كنيد؟ مردم بايد به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال تجملات و تشريفاتمان رفتيم، در خرج كردن بيتالمال هيچ حدى براى خودمان قايل نشديم …، مگر اعتماد مردم باقى مىماند؟! مگر مردم كورند؟! ايرانيان هميشه جزو هوشيارترين ملتها بودهاند؛ امروز هم به بركت انقلاب، از هوشيارها هم هوشيارترند!
“2/75٪ از پاسخگویان به یک نظر سنجی1 معتقد بودند که مردم در سال 1365ساده زندگی میکردند و در سال 1371 ـ سه سال پس از شروع ریاست جمهوری هاشمی ـ از نظر تجملات نزدیک به زمان شاه شده بودند”
مقام معظم رهبری در ديدار مسؤولان نظام، ۲۳ مرداد ۱۳۷۰: گاهى از جاهايى گزارشهاى نوميدكنندهاى مىرسد و در برخى موارد انسان واقعاً عرق شرم بر پيشانيش مىنشيند؛ رعايت كنيد! سؤال مىكنيم كه چرا ماشين لوكس و نو و مدل بالا؟ مىگويند كه اشكال امنيتى داريم! چه اشكال امنيتى؟! اين چه وضعى است كه همينطور بىحساب و كتاب جلوى هر وزارتخانه و ادارهاى، دهها ماشين به رنگهاى گوناگون متعلق به مسؤولانِ آنجا به چشم مىخورد؟! چه كسى چنين چيزى را گفته است؟ به حد ضرورت اكتفا كنيد و اندازه نگه داريد! اينها ما را از مردم دور مىكند، روحانيون را از مردم دور مىكند. مردم رودربايستى ندارند؛ خدا هم با كسى رودربايستى ندارد. من بارها عرض كردهام كه خداى متعال در چند جاى قرآن درباره بنىاسرائيل مىگويد: “و فضّلناهم علىالعالمين” جاثیة/16 ؛ ما شما را بر همه مردم دنيا برترى داديم. همين بنىاسرائيلند كه باز قرآن درباره آنها مىفرمايد: “و ضُرىَتْ عليهم الذّلّةُ و المسكنة و باؤوا بغضب من اللَّه” بقرة/61. چرا؟ رفتار خود آنها موجب چنين وضعيتى شد. مگر خدا با جمهورى اسلامى و با اين اسم قوم و خويشى دارد؟ من و شما هستيم كه بايد معين كنيم اين جمهورى، اسلامى است، يا اسلامى نيست؛ اين هم در رفتار ماست.
اندازه نگهداريد! دولت مخارجش زياد و سنگين است! اگر مبلغى از مخارج دولت، عبارت از تغيير دكوراسيون اتاق مدير كل و معاون وزير و وزير و فلان مسؤول قضايى و فلان مسؤول در بخشهاى گوناگون ديگر باشد، اين جرم و خطاست.
گزارش آمده كه روحانى عقيدتى، سياسى در يكى از دستگاهها، خودش ماشين دارد، ولى ماشين دولتى سوار مىشود! من نوشتم كه حق ندارد اين كار را بكند. براى من جواب آمد كه اين كار رويه است و همه مىكنند! من الان اعلام مىكنم و قبلاً هم نوشتم و اين را گفتم كه آن وقتى كه آقايان امكانات شخصى دارند، حق ندارند از امكانات دولتى استفاده بكنند.
مقام معظم رهبری در ديدار مسؤولان نظام، ۲۳ مرداد ۱۳۷۰: نمىشود ما در زندگى مادّى مثل حيوان بچريم و بغلتيم و بخواهيم مردم به ما به شكل يك اسوه نگاه كنند؛ مردمى كه خيليشان از اوليات زندگى محرومند! من و شما همان طلبه يا معلم پيش از انقلابيم. اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگيريم، مثل خانه اشراف خانه درست كنيم، مثل حركت اشراف در خيابانها حركت كنيم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ريششان تراشيده بود، ولى ما ريشمان را گذاشتهايم، همين كافى است؟! نه، ما هم مترفين مىشويم. واللَّه! در جامعه اسلامى هم ممكن است مترف به وجود بيايد! از آيه شريفه “و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها…” بترسيم! تُرف، فسق هم دنبال خودش مىآورد.
مقام عظمای ولایت، در ديدار با مردم، 26 فروردین 1370: اميرالمؤمنين مىگويد زندگى به سمت زهد بايد برود. امروز در جمهورى اسلامى، اگر ما احساس بكنيم كه زندگى به سمت اشرافيگرى مىرود، بلاشك اين انحراف است؛ بروبرگرد ندارد. ما بايد به سمت زهد حركت بكنيم.
هاشمی در خطبه مانور تجملگرایی، 18 آبان 1369: چرا انسانهایی پیدا میشوند و مردم را دعوت میکنند به ریاضت و کم کردن نیازهای جسمانی؟ خوب دلایل و عواملی دارد، گاهی شرایط زندگی ایجاب میکند که عموما در مواقع قحطیها و کمبودها روی میدهد، گاهی هم خودنمایی عامل این حرکات است؛ به خصوص در جامعهای که دچار محرومیت و فقر باشد و تظاهر به فقر در آنجا با ارزش تلقی میشود. و انسانهای متمکنی که به صورت فقیرانه در جامعه نفاق میکنند و ظاهر و باطنشان دو تا میشود. ص 9، جمهوری 19 آبان 69.
ولی امر مسلمین در دانشگاه صنعتى شريف، 1 آذر 1378: چه دليلى وجود دارد كه با اشرافيگرى ايجاد شده در بسيارى از مقامات كشورى، برخورد قاطع صورت نمىگيرد؟! … آن كسانى كه به اشرافيگرى گرايش دارند، پی آنند که اين ديد و ذهنيت را در مردم بهوجود آورند كه اين چيز خوبى است و ارزش است؛ كما اينكه قبل از انقلاب اينگونه بود. بعد از انقلاب بعكس شد. لذا كسانى هم كه اهل كارهاى اشرافيگرى بودند، از ترس گرايش مردم، اجتناب مىكردند؛ اما امروز بتدريج مىخواهند كار را بعكس كنند. [انقلبتم علی اعقابکم]
مقام عظمای ولایت فقیه، در ديدار اقشار مختلف مردم، 1 خرداد 1381: ما مسؤولان بايد به وظايف خود عمل كنيم! هر كس امروز از وظيفه اصلى خود سرپيچى كند و خود را به كار ديگرى مشغول و سرگرم سازد و از انجام وظيفه شانه خالى نمايد، خيانت كرده است و دچار لعنت ابدى خواهد شد. ما مسؤولان بايد روح اسلامى را در خود زنده نگهداريم؛ روح اشرافيگرى را دور بيندازيم! اگر گرفتاريهاى ما در بخشى حل نشده است، علتش اينهاست؛ [حب الدنیا رأس کل خطیئة]
مقام معظم رهبری در ديدار مسؤولین نظام به همراه حاج سيد احمد خميني ۱۴ آذر ۱۳۶۹: ما بايد خودمان را به معناي واقعي كلمه ـ نه به معناي تعارفي كلمه ـ خدمتگزار مردم بدانيم. مسؤولان كشور بايد به معناي واقعي كلمه، از لحاظ زهد ـ يعني بيرغبتي به زخارف دنيايي ـ سرمشق ديگران باشند؛ حد آن هم، حد ورع است. اميرالمؤمنين عليه الصلاه و السلام در آن نامه معروف خود به “عثمان بن حنيف”، بعد از آنكه ميفرمايند تو سر چنين سفرهيي بودي و چنين و چنان؛ زندگي خودشان را ميفرمايند: “الا و ان امامكم قد اكتفي من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه”. بعد ميفرمايند: “الا و انكم لاتقدرون علي ذلك”; يعني من از شماها توقع اينطور زندگي را ندارم. در دنبال آن ميفرمايند: “و لكن اعينوني بوَرَعٍ و ٱجتهاد”; ورع پيشه كنيد و هرچه ميتوانيد، در اين راه سعي و كوشش نماييد.
هاشمی در خطبه مانور تجملگرایی، برخی از ائمه اطهار، حتی در زمانی که فاقد مسؤولیت اجتماعی بودند؛ اعمالی را انجام میدادند که مخالف برداشت زهدگرایانه تلقی میشد… و در مقابله با کسانی که افراد جامعه را به زهدگرایی، فقرگرایی و خمودی در زندگیشان فرا میخواندند به شدت برخورد میکردند و واکنش تندی نشان میدادند! ص 9، جمهوری 19 آبان 69.
امام خامنهای، در ديدار گروهانهای عاشورا، 22 خرداد 1371: سازندگى، كارى بود كه على بنابىطالب عليهالسلام داشت؛ اين، سازندگى است! دنياطلبى و مادىطلبى، كارى است كه عبيدالله زياد و يزيد مىكردند. آنها تجملات را زياد مىكردند. اين دو را با هم اشتباه نبايد كرد. امروز عدهاى به اسم سازندگى خودشان را غرق در پول و دنيا و مادهپرستى مىكنند. اين سازندگى است؟! آنچه كه جامعه ما را فاسد مىكند، از دست دادن روح تقوا و فداكارى است؛ يعنى همان روحيهاى كه در بسيجيهاست. بسيجى بايد در وسط ميدان باشد تا فضيلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند.
مقام عظمای ولایت در ديدار گروهانهای عاشورا، 22 خرداد 1371: وقتى مثل امامى بر سر كار آمد، يعنى ورق برگشت؛ شهوترانى و دنياطلبى به انزوا رفت، وابستگى و فساد به انزوا رفت، زهد روى كار آمد، اگر اين ارزشها را نگه داشتيد، نظام امامت باقى مىماند. آن وقت امثال حسينبنعلى عليه الصلاة و السلام، ديگر به مذبح برده نمىشوند. اما اگر اينها را از دست داديم چه؟ اگر روحيه بسيجى را از دست داديم چه؟ اگر به جاى توجه به تكليف و وظيفه و آرمان الهى، به فكر تجملات شخصى خودمان افتاديم چه؟ اگر جوان بسيجى را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را – كه هيچ چيز نمىخواهد جز اينكه ميدانى باشد كه در راه خدا مجاهدت كند – در انزوا انداختيم و آن آدم پرروى افزونخواه پرتوقع بىصفاى بىمعنويت را مسلط كرديم چه؟ آن وقت همه چيز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله بين رحلت نبى اكرم صلواتاللهوسلامهعليه و شهادت جگرگوشهاش پنجاه سال شد، در روزگار ما، اين فاصله، خيلى كوتاهتر ممكن است بشود و زودتر از اين حرفها، فضيلتها و صاحبان فضايل ما به مذبح بروند. بايد نگذاريم. بايد در مقابل انحرافى كه ممكن است دشمن بر ما تحميل كند، بايستيم.
امام خامنهای در دیدار پاسداران و نيروى انتظامى 6 بهمن 1371: بعد از آنكه اسلام، اشرافيت را قلع و قمع كرده بود، يك طبقه اشراف جديد در دنياى اسلام به وجود آمد. عناصرى با نام اسلام، با سِمتها و عناوين اسلامى – پسر فلان صحابى، پسر فلان يار پيغمبر، پسر فلان خويشاوند پيغمبر. وقتى مىگوييم فاسد شدن دستگاه از درون، يعنى اين!
مقام معظم رهبری، خطبههاى نماز جمعه، 25 آذر 1379: آن حضرت در نهجالبلاغه مىفرمايد: “ان الله تعالى فَرَض علىٰ ائمة الحق ان يَقدروا انفسهم بضعفة الناس”؛ يعنى صاحبان مناصب، حق ندارند خودشان را با اعيان و اشراف مقايسه كنند. پس با چه كسانى بايد زندگى خودشان را اندازه بگيرند؟ با مردم معمولى، آن هم ضعيفها و پايينترهايشان. فقط مربوط به آن زمان هم نيست؛ مربوط به همه زمانهاست. آن زمان هم اينگونه نبود كه همه مردم فقير باشند. فتوحات اسلامى شده بود؛ در كشور اسلامى ثروتها و ثروتمندانی وجود داشت.
روزنامه ایران، 19 تیر 1387: رئيس دولت سازندگي بصورت شفاف و مكرر حتي از تريبون نماز جمعه تهران نيز بحث “مانور تجمل” را مطرح كرد.
هاشمی در خطبه مانور تجملگرایی، اگر یک انسانی در زندگی فردی خود اقدام به بذل و بخشش اموال و داراییاش به عنوان یک انسان غنی به یک فرد فقیر نماید، خوب، یک مساله جداگانهای است، لیکن نباید چنین وضعیت و روحیهای از زهدگرایی و زهدفروشی، ترویج فقرگرایی و ندیده گرفتن غرائز در وجود انسان را به سطح کل جامعه عمومیت بخشیم. ص 9، جمهوری 19 آبان 69.
نائب امام زمان عج، در پیام سالگرد ارتحال امامره 10 خرداد 1369: در نظام اسلامى، رفع فقر و محروميت، در شمار هدفهاى طراز اول است و پايبندى به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنى بىمعنى و ادعايى پوچ است!
ترور شاخصها6/ ترور مردم؛ تنها مزیت انقلاب ما بر انقلاب انبیاء
v شاخصههای اصولگرایی: رهبر معظم انقلاب، 6 شهریور 85: شاخصههاى اصولگرايى، شاخصههاى مهمى است؛ اين شاخصهها بايد مورد توجه قرار بگيرد، كه من به بعضى از اينها اشاره ميكنم: “… مردمگرايى” شاخصه ديگرى است كه بحمداللَّه داريد.
v ترور شاخصها: نائب امام عصرعج، 24آذر 87: “انحراف در هدفها، در آرمانها را بايد مراقبت كرد كه پيش نيايد. و اين چيزى است كه ما در طول اين سالهاى طولانی، بخصوص بعد از جنگ و بعد از رحلت امام، درگيرش بوديم.
تبیین تنها مزیت انقلاب اسلامی ایران بر انقلاب پیامبران اسلام (ص): تاریخ مبارزه سیاه و سفید از آدم و ابلیس تا خاتم و سقیفه پر بوده است از نبردی سنگین که به ناکامی امت 124 هزار فرستاده الهی و هزاران تن از اولیای الهی انجامید تا اینکه امر به نبی و حبیب خدا حضرت محمد منتهی شد، اما با تجاربی که شیاطین جن و انس در مبارزه با مسیر حق در طی تاریخ تاریک اندوخته بودند، ابرجنگی بزرگ بین نور و ظلمت درگرفت و انقلاب عظیم نبی اسلام پس از 23 سال مدیرت معصومانه و آسمانی وی به کما رفت. تا اینکه این حرکت به دست مردی از اهل قم و مردم موعود (مائده/54) بازسازی شد. اما وقتی همه چیز به نفع شیاطین است (اللهمّ إنّا نَشْکو الیک فَقْدَ نَبِیِّنا صلواتک علیه و آله و غَیْبَةَ ولیِّنا و کَثْرَةَ عَدُوِّنا و قِلَّةَ عَدَدِنا و شِدَّةَ الفِتَنِ بِنا و تَظاهُرَ الزَّمان علینا: فرازی از دعای شریف افتتاح) چه مزیتی نتیجه این نابرابری عظیم جبهه شیاطین انس و جن با جبهه کوچک حق را به نفع انقلاب اسلامی معکوس کرده است؟ رهبرمان؟ تعدادمان؟ ضعف دشمن یا دشمنیها؟ ابزارهای دشمنی؟ ناپیچیدگی دسیسهها؟ ناهمگرایی دشمنان؟ نه! انقلاب ما با تمام ضعفها و کمبودها و آسیبهایش، در مردم موعود ضرب شده است1. سلام خدا بر شهیدان! سلام خدا بر بسیج! سلام خدا بر مردم عظیم ایران!
متاسفانه در فرایند انقلاب اسلامی پیامبران، مردم نتوانستند خود را به آستانه اطاعت از مولا برسانند، اما این طلسم تلخ و تاسفبار، سرانجام به دست مردم بزرگ ایران، شکسته شد و پارسیان توانستند برای اولین بار در تاریخ آفرینش، معادله غربت حق را معکوس کنند:
وصیتنامه الهیسیاسی، صحیفه نور ج 21، ص410: “من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله- و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن على- صلوات اللَّه و سلامه عليهما- مىباشند”
قطعا برای تداوم تاریخ تاریک، باید این ارتباط مقدس میان مردم و مولی را از بین برد، باید رابطه حکومت انتقالی و ظهور صغرا را، با مردم موعود نابود2 کرد، و از این روست که نائب امام زمان، یکی از شاخصههای اصولگرایی را “مردم داری” میداند.
v نظام، مردم را “نعمت معجزهآسای الهی و مخدوم حقیقی خود میداند:
مقام معظم رهبری، 19 دی :70 نكته دوم هم كه بسيار حايز اهميت است، مسأله مردمى بودن اين انقلاب و اين نظام مقدس است. هرچه كردند و هرچه شد، مردم كردند. امام بزرگوار هم متكى به همين آحاد و نفوس مؤمنه مردم بود. اتصال نظام، دولت، حكومت و مسؤولان با مردم، يكى از همان نعمتهاى معجزهآساى الهى است. والّا شما تصور مىكنيد كه شياطين حاضرند يك حكومت و يك پرچم اسلامى را اينطور برافراشته در عالم تحمل كنند؟
آن كسى كه مىخواهد در مقابل استكبار ايستادگى بكند و توى دهن دشمن جمهورى اسلامى بزند و دل بندگان خدا را شاد، و دل دشمنان خدا را افسرده بكند، بايد سعى كند كه پيوند محبت و عطوفت و اعتماد ميان اين ملت و ميان مسؤولان نظام، روزبهروز بيشتر و قويتر بشود. هر كس عكس اين عمل بكند، در جهت استكبار كار مىكند.همه عصبانيت و غيظ ابرقدرتها، از همين حضور شما مردم در صحنههاست
رهبر حکیم اسلام در ديدار مسؤولین نظام، ۱۴ آذر ۱۳۶۹: ما بايد خودمان را به معناي واقعي كلمه ـ نه به معناي تعارفي كلمه ـ خدمتگزار مردم بدانيم.
v تشکیک در اسلام لهکنندگان مردم لای چرخ توسعه و “کارگزاران” بنای بیاعتمادی مردم به نظام:
ولی امر مسلمین، 10 اسفند 68: آن اسلامى هم كه طبقات مستضعف و محروم به آن اميدوار نشوند و دل ندهند، اسلام نيست. اسلامى كه نتواند آرزوهاى خفته و فروكشته قشرهاى مظلوم را در سطح دنيا – نه فقط در سطح كشور خودمان – زنده و احيا كند، شك كنيد در اينكه اين دين، اسلام باشد.
نائب امام زمان عج، 10خرداد 1369: در نظام اسلامى، رفع فقر و محروميت، در شمار هدفهاى طراز اول است و پايبندى به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنى بىمعنى و ادعايى پوچ است!
رهبری فرزانه انقلاب در ديدار مسؤولان نظام،۲۳ مرداد ۱۳۷۰: نمىشود ما در زندگى مادّى مثل حيوان بچريم و بغلتيم و بخواهيم مردم به ما به شكل يك اسوه نگاه كنند؛
به گزارش خبرگزاری فارس در 26 اردیبهشت 88: کمترین ضریب مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری با ۵۰.۶۶ مربوط به دور دوم ریاست جمهوری رفسنجانی بوده است. براستی چرا؟
امام خامنهای، در ديدار مسؤولان نظام، ۲۳مرداد۱۳۷۰: شما چگونه مىخواهيد محبت و اطمينان مردم را جلب كنيد؟ مردم بايد به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال تجملات و تشريفاتمان رفتيم، در خرج كردن بيتالمال هيچ حدى براى خودمان قايل نشديم …، مگر اعتماد مردم باقى مىماند؟! مگر مردم كورند؟! ايرانيان هميشه جزو هوشيارترين ملتها بودهاند؛ امروز هم به بركت انقلاب، از هوشيارها هم هوشيارترند!
v گام نهایی طرح ترور، با تلقین مرگ تنها مزیت انقلاب اسلامی (اعتماد ملی و همراهی مردم و مولا) با تکرار حرف دشمن و تلاش در دروغگو از آب درآوردن ولیّامر:
مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران، 29 خرداد 88: دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايهى جمهورى اسلامى است … من اول فروردين در مشهد گفتم هى دارند دائماً به گوشها ميخوانند، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفى را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد.
رهبر فرزانه، نماز جمعه 21 رمضان88: بنده عرض كردم نشانه اعتماد مردم به اين نظام، حضور 40 ميليونى در انتخابات بود. حالا در راديوهاى بيگانه و متأسفانه بعضى هم در داخل همنواى با آنها، هى اصرار و تكرار كه بله، اعتماد مردم از نظام سلب شده! اين، جواب آن حرف است؛ آنجا ما گفتيم اين كه 85 درصد مردم مىآيند رأى ميدهند، چهل ميليون پاى صندوقها مىآيند، به هر كسى كه رأى ميدهند، خود آمدن پاى صندوق، نشانه اعتماد مردم به نظام است – كه حقيقت قضيه هم همين است – اينها براى اينكه اين حرف را دروغ از آب در بياورند، مكرر در مكرر تبليغات كردند كه اعتماد مردم از دست رفته؛ چه كار كنيم؟ حالا بعضى در لباس دلسوزى گفتند چه كار كنيم كه اعتماد برگردد!
آخرین نماز جمعه هاشمی، خبرگزاری فارس، 26 تیر 88: هاشمی در این نماز جمعه با اصرار و مكرر در مكرر حدود 10 بار بر اعتماد از دست رفته مردم و راه بازگشت آن تاکید کرد: “مسئله مهم ما اين است كه آن اعتمادي كه مردم را با آن وسعت وارد ميدان كرد و امروز مقداري مخدوش شده است را برگردانيم و اين هدف مقدس ما بايد باشد كه اين اعتماد بايد برگردد و اينكه چگونه برگردانيم را در ادامه عرض ميكنم”. “وی با تأكيد مجدد بر لزوم برگردان اعتماد مردم، گفت: البته اين امر يك روزه و يكشبه نميشود و يك جريان طولاني است كه بايد انجام شود … و در هر صورت يك جوري بايد عمل شود كه اين اعتماد برگردد…. متأسفانه از اين فرصت ۵ روزهاي كه رهبري انقلاب به شوراي نگهبان دادند تا اعتماد مردم را جلب كنيم استفاده خوبي نشد”
باز باران