برای تمام اقشار گوناگون یاد شده، در پیشگاه خدا گشایشی است، و همه آنان به مقداری که امورشان اصلاح شود، حقی مشخص بر زمامدار دارند، و زمامدار از انجام حقیقت ان چه خدا بر او واجب کرده است، نمی تواند بیرون آید؛ جز آنکه تلاش فراوان کند، و از خدا یاری بجوید، و خود را برای انجام حق کاملا آماده سازد، و در همه کارها، چه آسان یا دشوار، شکیبایی و مقاومت کند».
الف. نکته ها و حکمت ها
1- ضرورت دفاع و امنیت؛
2- رسالت و فلسفه وجودی و ماهیت نظامیان و سپاهیان؛
3- پشتیبانی از لشکر و تقویت آنها؛
4- رابطه سپاهیان، مردم، خراج، قضات، کارگزاران، وزراء، تجار، صنعتگران و طبقات ضعیف
ب. انتظارات، بایدها ونبایدها (اهداف رفتاری برای مدیر وفرمانده)
1-نظامیان را دژ مستحکم مردم، زینت حاکمان، عزت دین وراه امن سازی بداند؛
2-نظامیان را با خراج و مالیات تامین کند؛
3-اعتماد واطمینان نظامیان را به حمایت و تامین نیازهای خود و خانواده شان جلب کند؛
4-نقش وجایگاه هر یک از گروههای جامعه نسبت به دیگران را بداند و دعات کند؛
5-وظایف خود را نسبت به هریک از گروههای زیر مجموعه اش بشناسد و به آن پای بند باشد؛
6-تنها راه انجام مسئولیت های خود را تلاش و همت گماردن و یاری گرفتن از خدا و آمادگی برای پذیرش حق و تحمل آن در امر کوچک و بزرگ بداند.
ج. شواهد از آیات قرآن وسخنان امام علیه السلام
اول:آیات قرآن
1-«وَ إنَّ جُندَنَا لَهُم الغَالِبُونَ»؛ «و مسلما، فقط لشکر ما پیروزند».
دوم: روایات امام
1- «فانّ الجهاد باب من ابواب الجنّه»؛
2- «لا نعمه أهنأ من الأمن»؛ «نعمتی گواراتر از امنیت نیست».
3- «حلاوة الأمن، تنکّدها مرارة الخوف والحذر»؛ «شیرینی ایمنی(در دنیا) را تلخی ترس وحذر (از آخرت) دشوار می سازد».
4- «رفاهیّة العیش فی الأمن»؛ «رفاه آسایش زندگانی در امنیت است»؛
5- «شرّ البلاد بلد لا أمن فیه ولا خصب»؛ «بدترین شهرها شهری است که در آن نه امنیت باشد، ونه ارزانی»؛
6- «شرّ الأوطان ما لم یأمن (لا یأمن) فیه القطّان»؛ «بدترین وطن ها آن است که اقامت کنندگان در آن ایمن نباشند».
نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر(نامه 53):: فرماندهان و نظامیان
«فَوَلَّ مِن جُنُوِدکَ أنصَحَهُم فِی نَفسِکَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِإمَامِکَ، وَأنقَاهُم جَیباً وَ أفضَلَهُم حِلماً: مِمَّن یُبطِیءُ عَنِ الغَضَبِ، وَیَستَرِیحُ إلَی العُذرِ، وَیَرأفُ بِالضُّعَفَاءِ، وَیَنبَو عَلَی الِأقوِیَاءِ وَمِمَن لاَیُثِیُرُه العُنفُ، وَلاَ یَقعُدُ بِهِ الضَّعفُ. ثُمَّ الصَق بِذَوِی المُروءَاتِ والَأحسَابِ وَ أهلِ البُیُوتَاتِ الصَّالِحَه وَالسَّوَابِقِ الحَسَنَهِ ثُمَّ أهلِ النَّجدَۀِ والشَّجَاعَۀِ وَالسَّخَاءِ وَالسَّمَاحَهِ، فَإنَّهُم جِمَاعٌ مِنَ الکَرِمِ، وَشُعَبٌ مِنَ العُرفِ. ثُمَّ تََفَقَّد مِن اٌمُورِهِم مَا یَتَفَقَّدُ الوَالِدانِ مِن وَلَدَهَمَا، وَلَا یَتَفَاقَمَنَّ فِی نَفسِکَ شَیءٌ قَوَّیتَهُم بِهِ، وَلاَ تَحقِرَنَّ لُطفاً تَعَاهَدُتَهُم بِهِ وَإن قَلَّ، فَإنَّهُ دَاعِیَهٌ لَهُم إلَی بَذلِ النَّصیِحِۀِ لَکَ، وَحُسنِ الظَّنَّ بِکَ. وَلاَ تَدَع تَفَقُّدَ لَطِیفِ اٌمُورِهِم اتَّکَالاً عَلَی جَسِیمِهَا، فَإنَّ لِلیَسِیر مِن لُطفِکَ مَوضعِاً یَنتَفِعُونَ بِهِ، وَلِلجَسِیمِ مَوقِعاً لاَ یَستَغنُونَ عَنهُ»؛ «کسی را برای فرماندهی سپاه برگزین که خیرخواهی اش برای خدا وپیامبر علیه السلام وامام تو بیشتر، و دست ودامن او پاک تر و شکیبایی اش برتر باشد، از کسانی که دیر به خشم آید، و عذر پزیرتر باشد، و با ضعفاء رئوفانه و با قدرتمندان، با قدرت برخورد کند، درشتی وتندی او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانی وضعف او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانواده های ریشه دار، دارای شخصیت حساب شده، خاندانی پارسا، دارای سوابق نیکو و درخشان، که دلاور، سلحشور، بخشنده و بلند نظرند، روابط نزدیک برقرار کن. آنان همواره بزرگواری را جمع کرده، و نیکی ها را گرد آورده اند. پس در کارهای آنان به گونه ای بیندیش و رسیدگی کن که پدر مهربان درباره فرزندش عمل می کند. مبادا آنچه را که آنان را بدان نیرومند می کنی، در نظرت بزرگ جلوه کند، ونیز نیکو کاری ات تو نسبت به آنان را هر چند اندک باشد-کوچک و ناچیز مپندار، زیرا نیکی، آنان را به خیرخواهی تو می کشاند، و نسبت به تو خوش گمان می گرداند، و رسیدگی به امور کوچک شان را به خاطر رسیدگی به کارهای بزرگشان وا مگذار، زیرا همان گونه که از نیکی اندک تو سود می برند، از نیکی های بزرگ تو نیز بی نیاز نیستند».
الف. نکته ها وحمت ها
1- انتخاب فرمانده برای سپاه
ویژگی های فرماندهان:
رعایت ویژگی ها در فرماندهان؛
1- خیرخواه ترین برای خدا، پیامبر و امام؛
2- پاک دامن ترین؛
3- پاک دست ترین؛
4- صبورترین بودن؛
5- دیر به خشم آمدن؛
6- عذر پذیری؛
7- دلسوز ضعیفان بودن؛
8- ایستادگی مقابل قوی ترها؛
9- سرکش وتجاوز کار نبودن؛
10- نا کارآمد وضعیف بودن؛
رعایت ویژگی های نظامیان
1)جوان مردی؛
2)خانواده اصیل، ریشه دار و صالح داشتن؛
3)دارای سوابق نیک بودن؛
4)دلیری و شجاعت؛
5)بخشندگی؛
6)بلند نظری؛
7)رسیدگی به امور نظامیان.
ب. انتظارات،بایدها ونبایدها(اهداف رفتاری برای مدیر و فرمانده)
1)مسئولیت خاص خود در تعیین فرماندهان نظامی را رعایت نماید؛
2)وجود شرایط لازم در فرماندهان نظامی را احراز کند؛
3)شرایط خاصی را در انتخاب مسئولان نظامی امنیتی رعایت نماید؛
4)شرایط وویژگی هایی را در انتخاب کادر نظامی در نظر بگیرد؛
5)همچون پدر به نظامیان رسیدگی کند؛
6)عوامل تقویت نظامیان را فراهم کند؛
7)عوامل تقویت نظامیان را بزرگ نشمارد؛
8)از نیکی به نظامیان، گرچه کوچک باشند، غفلت نکند؛
9)از امور کوچک آنان غافل نشود.
ج.شواهد از آیات و روایات امام علیه السلام
اول:آیات قرآن
1-«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالجُنُودِ قَالَ إنَّ اللهَ مُبتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَربَ مِنهُ فَلَیسَ مِنَّی وَمَن لَم یَطعَمَهُ فَإنَّهُ مِنَّی إلاّ مَنِ اغتَرَفَ غُرفَهً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنهُ إلَّا قَلِیلاً مِنهُم فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لاَ طَاقَهَ لَنَا الیَومَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَال الَّذینَ یَظُنُّونَ أنَّهُم مُلاَقُوا اللهِ کَم مِن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ االصَّابِرِینَ»؛ «وهنگامی که طالوت بالشکریان رهسپارشد، گفت :«درحقیقت خدا شمارا به وسیله رودخانه ای آزمایش می کند؛وهرکس از آن بنوشد ،پس،از[پیروان]من نیست ؛وکسی که ازآن نخورد جزکسی که یک پیمانه را بادستش بگیرد،پس به درستی که اواز[پیروان]من است.
وجزاندکی از آنان[همگی]از آن آب ننوشیدند.وهنگامی که او وکسانی که همراه وی ایمان آورده بودند،از آن [رودخانه]گذشتند،گفتند:«امروزماهیچ توانایی [مقابله]با«جالوت»ولشکریانش رانداریم.»[اما]کسانی که می دانستند که آنان خدا را ملاقات می کنند،گفتند:«چه بسا گروهی اندک،به رخصت خدا،برگروهی انبوه پیروز شدند.»وخداباشکیبایان است».
دوم:روایات امام
1-«وقد امرت علیکما وعلی من فی حیزکما مالک ابن الحارث الاشتر فاسمعا له واطیعا واجعلاه درعا ومجنا»؛
2-«مَکانُ الَقَیَّمِ بِالأمرِ مَکانُ النَّظامِ مِنَ الخَرَزِ یَجمَعُهُ وَیَضُمُّعهُ، فَاِنِ انقَطَعَ النَّظامُ فَرَّقَ الخَرَزُ وَذَهَبَ، ثُمَّ لَم یَجتَمِع بِحَذافیرِهِ اَبداً»؛ «موقعیت زماندار، همچون ریسمانی است که مهره ها را در نظام می کشد و آنها را جمع می کند و ارتباط می دهد؛ اگر ریسمان از هم بگسلد، مهره ها پراکنده می شوند و هر کدام به جایی می روند و آنگاه هرگز نمی توان همه را جمع کرد واز نو نظام بخشید».